مناظره: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== امام رضاعليه السلام و مناظره غديرى<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۴۰ - ۱۴۳.</ref> ==
== امام رضا عليه السلام و مناظره غديرى<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۴۰ - ۱۴۳.</ref> ==
در اولين مراحل از مسير فرهنگى غدير در طول چهارده قرن و پس از زمان ننگين منع از نقل و تدوين [[حدیث]]، ائمه ‏عليهم السلام از هر فرصت مناسبى براى [[تبلیغ]] پيام غدير استفاده كرده و غدير را براى مردم بيان مى‏ كردند. تا آنجا [[امام رضا علیه السلام]] مناظراتى در اين باره برقرار نمود.
در اولين مراحل از مسير فرهنگى غدير در طول چهارده قرن و پس از زمان ننگين منع از نقل و تدوين [[حدیث]]، ائمه ‏عليهم السلام از هر فرصت مناسبى براى [[تبلیغ]] پيام غدير استفاده كرده و غدير را براى مردم بيان مى‏ كردند. تا آن جا [[امام رضا علیه السلام]] مناظراتى در اين باره برقرار نمود.


== حديث غدير و مناظره<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۴۰ - ۱۴۳.</ref> ==
== حديث غدير و مناظره<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۴۰ - ۱۴۳.</ref> ==
خط ۸: خط ۸:


== مناظرات علما با غدير<ref>غدير بهترين روز خدا: ۶۹ - ۸۲.</ref> ==
== مناظرات علما با غدير<ref>غدير بهترين روز خدا: ۶۹ - ۸۲.</ref> ==
همانگونه كه در موضوعات مختلف دينى مناظره و مباحثه صورت گرفته، در موضوع غدير نيز چندين مناظره رخ داده كه به سه مورد اشاره مى‏ شود:
همان گونه كه در موضوعات مختلف دينى مناظره و مباحثه صورت گرفته، در موضوع غدير نيز چندين مناظره رخ داده كه به سه مورد اشاره مى‏ شود:


=== مناظره شيخ مفيد با رمّانى و قاضى معتزلى ===
=== مناظره شيخ مفيد با رمّانى و قاضى معتزلى ===
صاحب كتاب حديقة الشيعه گويد: روزى شيخ مفيد به مجلس على بن موسى رمّانى وارد شده بود.
صاحب كتاب حديقة الشيعه گويد: روزى شيخ مفيد به مجلس على بن موسى رمّانى وارد شده بود.


اتفاقاً يک نفر از رمانى پرسيد: در [[حدیث غدیر]] و قصه [[غار]] چه مى‏ فرمايى؟ او گفت: خبر غار درايت است و خبر غدير روايت - يعنى آن يقينى است و اين ظنى است -  و از روايت حاصل نمى شود آنچه از درايت حاصل مى ‏شود.
اتفاقاً يک نفر از رمانى پرسيد: در [[حدیث غدیر]] و قصه [[غار]] چه مى‏ فرمايى؟ او گفت: خبر غار درايت است و خبر غدير روايت - يعنى آن يقينى است و اين ظنى است -  و از روايت حاصل نمى شود آن چه از درايت حاصل مى ‏شود.


وقتى حضار از مجلس بيرون رفتند، شيخ مفيد از رمانى پرسيد: چه مى‏ گويى در شأن كسى كه بر امام زمان خود خروج كند و با او جنگ نمايد؟
وقتى حضار از مجلس بيرون رفتند، شيخ مفيد از رمانى پرسيد: چه مى‏ گويى در شأن كسى كه بر امام زمان خود خروج كند و با او جنگ نمايد؟
خط ۲۳: خط ۲۳:
رمانى گفت: مگر در آن وقت كه سؤال كردند حاضر بودى؟ گفت: بلى. گفت: قول تو وارد و مسلم است و او را به «مفيد» ملقب ساخت.
رمانى گفت: مگر در آن وقت كه سؤال كردند حاضر بودى؟ گفت: بلى. گفت: قول تو وارد و مسلم است و او را به «مفيد» ملقب ساخت.


اين داستان به گونه ‏اى ديگر نقل شده و آن اينكه: روزى شيخ مفيد در مجلس قاضى عبدالجبار معتزلى حاضر شد، و اتفاقاً جمعى از علماى چهار مذهب حاضر بودند.
اين داستان به گونه ‏اى ديگر نقل شده و آن اين كه: روزى شيخ مفيد در مجلس قاضى عبدالجبار معتزلى حاضر شد، و اتفاقاً جمعى از علماى چهار مذهب حاضر بودند.


قاضى نام شيخ مفيد را شنيده بود، اما به خدمتش نرسيده بود. شيخ كه در صف نعال نشسته بود، بعد از اندكى گفت: اى حضرت قاضى، اگر رخصت باشد سؤال كنم؟ قاض. گفت: بپرس. شيخ گفت: خبر «من كنت مولاه فعلى مولاه» آيا صحت دارد يا علماى شيعى درهم بافته‏ اند؟ قاضى گفت: البته صحيح است.
قاضى نام شيخ مفيد را شنيده بود، اما به خدمتش نرسيده بود. شيخ كه در صف نعال نشسته بود، بعد از اندكى گفت: اى حضرت قاضى، اگر رخصت باشد سؤال كنم؟ قاضی گفت: بپرس. شيخ گفت: خبر «من كنت مولاه فعلى مولاه» آيا صحت دارد يا علماى شيعى درهم بافته‏ اند؟ قاضى گفت: البته صحيح است.


شيخ گفت: مراد از [[مولی]] چه باشد؟ قاضى گفت: مولى به معناى اولى است (يعنى كسى كه بر مردم حق ولايت و رهبرى دارد) . پس اين همه خلاف خصومت در ميان چراست؟ قاضى گفت: اى برادر، آن خبر روايت است و خلافت [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] درايت، و مردم عاقل ترک درایت از بهر روايت نكنند.
شيخ گفت: مراد از [[مولی]] چه باشد؟ قاضى گفت: مولى به معناى اولى است (يعنى كسى كه بر مردم حق ولايت و رهبرى دارد) . پس اين همه خلاف خصومت در ميان چراست؟ قاضى گفت: اى برادر، آن خبر روايت است و خلافت [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] درايت، و مردم عاقل ترک درایت از بهر روايت نكنند.
خط ۳۱: خط ۳۱:
شيخ آن مسئله را واگذاشت و پرسيد: در آن خبر كه پيامبر صلى الله عليه و آله با على‏ عليه السلام گفته است:
شيخ آن مسئله را واگذاشت و پرسيد: در آن خبر كه پيامبر صلى الله عليه و آله با على‏ عليه السلام گفته است:


«يا على‏ عليه السلام، حربك حربى و سلمك سلمى» چه مى‏ فرمايى؟ قاضى گفت: حتما اين حديث است.
«حَربُكَ يا عَلِيُّ حَربي ، وسِلمُكَ يا عَلِيُّ سِلمي» چه مى‏ فرمايى؟ قاضى گفت: حتما اين حديث است.


شيخ گفت: پس بنا بر قول شما، اصحاب [[جمل]] كافر بوده باشند. قاضى گفت: اى برادر، نشنيده‏ اى كه ايشان [[توبه]] كردند؟
شيخ گفت: پس بنا بر قول شما، اصحاب [[جمل]] كافر بوده باشند. قاضى گفت: اى برادر، نشنيده‏ اى كه ايشان [[توبه]] كردند؟
خط ۶۶: خط ۶۶:
فَخر اسماعيل شروع كرد از احوال آن مرد پرسيدن، كه آيا مال تو وصول شد؟ و آيا مقدارى از آن مال در نزد بدهكار تو باقى مانده است؟ و آن مرد حنبلى جواب فخر را مى ‏داد.
فَخر اسماعيل شروع كرد از احوال آن مرد پرسيدن، كه آيا مال تو وصول شد؟ و آيا مقدارى از آن مال در نزد بدهكار تو باقى مانده است؟ و آن مرد حنبلى جواب فخر را مى ‏داد.


تا اينكه آن مرد به فخر گفت: يا سيدى! اگر تو در روز [[غدیرخم|غدیر]] حضور داشتى، مشاهده مى ‏كردى آنچه را كه از فضايح و گفتار شنيع و سبّ [[صحابه]] علنى با صداهاى بلند بدون هيچ مراقبه و هيچ ترسى، در كنار قبر على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام به وقوع مى‏ پيوندد!
تا اين كه آن مرد به فخر گفت: يا سيدى! اگر تو در روز [[غدیرخم|غدیر]] حضور داشتى، مشاهده مى ‏كردى آن چه را كه از فضايح و گفتار شنيع و سبّ [[صحابه]] علنى با صداهاى بلند بدون هيچ مراقبه و هيچ ترسى، در كنار قبر على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام به وقوع مى‏ پيوندد!


فخر اسماعيل گفت:
فخر اسماعيل گفت:


اين مردم كه سبّ مى ‏كنند چه گناهى دارند؟ سوگند به خدا، كسى آنها را بر سبّ جرأت نداد و اين باب را به روى آنان نگشود مگر صاحب همين قبر.
اين مردم كه سبّ مى ‏كنند چه گناهى دارند؟ سوگند به خدا، كسى آن ها را بر سبّ جرأت نداد و اين باب را به روى آنان نگشود مگر صاحب همين قبر.


آن مرد گفت: صاحب اين قبر كيست؟!
آن مرد گفت: صاحب اين قبر كيست؟!
خط ۷۶: خط ۷۶:
فخر گفت: على ابن ابى‏ طالب‏ عليه السلام.
فخر گفت: على ابن ابى‏ طالب‏ عليه السلام.


آن مرد گفت: يا سيدى! او است آن كسى كه اين سبّ را براى اين مردم [[سنت]] كرد و به آنها ياد داد و راه مردم را به آن گشود؟!
آن مرد گفت: يا سيدى! او است آن كسى كه اين سبّ را براى اين مردم [[سنت]] كرد و به آن ها ياد داد و راه مردم را به آن گشود؟!


فخر گفت: آرى!
فخر گفت: آرى!


آن مرد گفت: يا سيدى! بنابراين اگر على ‏عليه السلام بر حق است پس چرا فلان و فلان را دوست داريم، و اگر باطل است پس چرا ما او را دوست داريم؟ در اينجا سزاوار اين است كه يا از او و يا از دو نفر ديگر [[برائت|تبری]] بجوييم و بيزار شويم.
آن مرد گفت: يا سيدى! بنابراين اگر على ‏عليه السلام بر حق است پس چرا فلان و فلان را دوست داريم، و اگر باطل است پس چرا ما او را دوست داريم؟ در اين جا سزاوار اين است كه يا از او و يا از دو نفر ديگر [[برائت|تبری]] بجوييم و بيزار شويم.


ابن‏ غاليه مى‏ گويد:
ابن‏ غاليه مى‏ گويد:


آنچنان فقيه حنبلى فخر در جواب او درماند كه از مجلس به سرعت برخاست و نعل خود را پوشيد و گفت: خدا لعنت كند اسماعيل را (فاعل بن فاعل)اگر جواب اين مسئله را بداند. و رفت و در اندرونش داخل شد. ما نيز برخاستيم و منصرف شديم.<ref>غاية المرام: ص ۹۲.</ref>
آن چنان فقيه حنبلى فخر در جواب او درماند كه از مجلس به سرعت برخاست و نعل خود را پوشيد و گفت: خدا لعنت كند اسماعيل را (فاعل بن فاعل)اگر جواب اين مسئله را بداند. و رفت و در اندرونش داخل شد. ما نيز برخاستيم و منصرف شديم.<ref>غاية المرام: ص ۹۲.</ref>


=== مناظره دكتر تيجانى و دانشمند تونسى ===
=== مناظره دكتر تيجانى و دانشمند تونسى ===
دكتر سماوى تيجانى مى ‏گويد: با يكى از دانشمندان [[اهل سنت|اهل‏ تسنن]] در كشور تونس به گفتگو پرداختيم. در اين گفتگو و مناظره به او چنين گفتم:
دكتر سماوى تيجانى مى ‏گويد: با يكى از دانشمندان [[اهل سنت|اهل‏ تسنن]] در كشور تونس به گفتگو پرداختيم. در اين گفتگو و مناظره به او چنين گفتم:


آيا شما حديث غدير را قبول داريد؟ (كه پيامبرصلى الله عليه وآله در صحراى غدير در حضور بيش از صدها هزار نفر مسلمان فرمود: من كنت مولاه فهذا على مولاه؟
آيا شما حديث غدير را قبول داريد؟ (كه پيامبر صلى الله عليه و آله در صحراى غدير در حضور بيش از صدها هزار نفر مسلمان فرمود: من كنت مولاه فهذا على مولاه؟


دانشمند تونسى: آرى قبول داريم. حدیث صحیح است. من در مورد قرآن تفسيرى نوشته ‏ام، اتفاقاً (به مناسبت آيه ۶۷ مائده) [[حدیث غدیر]] را مطرح كرده ‏ام، و به صحت آن [[اعتراف]] نموده ‏ام.
دانشمند تونسى: آرى قبول داريم. حدیث صحیح است. من در مورد قرآن تفسيرى نوشته ‏ام، اتفاقاً (به مناسبت آيه ۶۷ مائده) [[حدیث غدیر]] را مطرح كرده ‏ام، و به صحت آن [[اعتراف]] نموده ‏ام.


آنگاه تفسيرش را به من داد، و همانجا كه حديث غدير را ذكر كرده بود به نظر من رسانيد. ديدم در آن كتاب بعد از ذكر حديث غدير چنين نوشته است:
آن گاه تفسيرش را به من داد، و همان جا كه حديث غدير را ذكر كرده بود به نظر من رسانيد. ديدم در آن كتاب بعد از ذكر حديث غدير چنين نوشته است:


شيعيان معتقد اند كه اين حديث (غدير) به روشنى و صراحت بر صحت [[خلافت]] سيد ما على‏ عليه السلام به جاى پيامبر صلى الله عليه و آله دارد.
شيعيان معتقد اند كه اين حديث (غدير) به روشنى و صراحت بر صحت [[خلافت]] سيد ما على‏ عليه السلام به جاى پيامبر صلى الله عليه و آله دارد.
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
پس لازم است از ظاهر صراحت حديث دست برداريم و آن را تأويل كنيم؛ و بگوييم منظور از «مولى» (رهبر نيست بلكه به معنى) دوست و ياور است.
پس لازم است از ظاهر صراحت حديث دست برداريم و آن را تأويل كنيم؛ و بگوييم منظور از «مولى» (رهبر نيست بلكه به معنى) دوست و ياور است.


چنانكه چنين لفظ در قرآن به معنى دوست و ياور آمده است، و خلفاى راشدين (ابوبكر و عمر و عثمان) و اصحاب بزرگ پيامبر صلى الله عليه و آله و سپس [[تابعین]] و علماى مسلمين نيز از اين لفظ(مولى)همين مطلب را پيروى نموده و پذيرفته‏ اند. بنابراين اعتبارى به عقيده شيعيان نيست... .
چنان كه چنين لفظ در قرآن به معنى دوست و ياور آمده است، و خلفاى راشدين (ابوبكر و عمر و عثمان) و اصحاب بزرگ پيامبر صلى الله عليه و آله و سپس [[تابعین]] و علماى مسلمين نيز از اين لفظ(مولى)همين مطلب را پيروى نموده و پذيرفته‏ اند. بنابراين اعتبارى به عقيده شيعيان نيست... .


دكتر سماوى: آيا اصل ماجراى غدیر خم در تاريخ رخ داده است يا نه؟
دكتر سماوى: آيا اصل ماجراى غدیر خم در تاريخ رخ داده است يا نه؟
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
دكتر سماوى:
دكتر سماوى:


آيا شايسته است رسول خدا صلى الله عليه و آله بيش از صد هزار نفر از [[اصحاب ائمه علیهم السلام|اصحاب]] خود را (پس از سفر حج) -  با اينكه در ميان آنها زنان و سالخوردگان بودند -  در صحراى بسيار داغ در برابر تابش سوزان خورشيد نگه دارد و براى آنها خطبه طولانى بخواند، فقط براى اينكه به آنها بگويد:
آيا شايسته است رسول خدا صلى الله عليه و آله بيش از صد هزار نفر از [[اصحاب ائمه علیهم السلام|اصحاب]] خود را (پس از سفر حج) -  با اين كه در ميان آن ها زنان و سال خوردگان بودند -  در صحراى بسيار داغ در برابر تابش سوزان خورشيد نگه دارد و براى آن ها خطبه طولانى بخواند، فقط براى اين كه به آن ها بگويد:


على‏ عليه السلام دوست و ياور شماست؟ آيا چنين تأويل و توجيهى را براى دست برداشتن از ظاهر و صريح [[حدیث غدیر]] مى ‏پسنديد؟!
على‏ عليه السلام دوست و ياور شماست؟ آيا چنين تأويل و توجيهى را براى دست برداشتن از ظاهر و صريح [[حدیث غدیر]] مى ‏پسنديد؟!
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
دانشمند تونسى:
دانشمند تونسى:


بعضى از اصحاب از ناحيه حضرت على‏ عليه السلام (در جنگ‏ ها) صدمه ديده بودند، و بعضى كینه و عداوت على ‏عليه السلام را در دل داشتند. پيامبر صلى الله عليه و آله با مطرح كردن ماجراى غدير خواست كينه آنها را نابود سازد و به آنان تفهيم كند كه على‏ عليه السلام دوست و ياور شماست، تا آنها على‏ عليه السلام را دوست بدارند و با او دشمنى نكنند.
بعضى از اصحاب از ناحيه حضرت على‏ عليه السلام (در جنگ‏ ها) صدمه ديده بودند، و بعضى كینه و عداوت على ‏عليه السلام را در دل داشتند. پيامبر صلى الله عليه و آله با مطرح كردن ماجراى غدير خواست كينه آن ها را نابود سازد و به آنان تفهيم كند كه على‏ عليه السلام دوست و ياور شماست، تا آن ها على‏ عليه السلام را دوست بدارند و با او دشمنى نكنند.


دكتر سماوى:
دكتر سماوى:
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
مثلاً يكى از فرازهاى خطبه اين است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آغاز خطبه به حاضران رو كرد و فرمود: الست اولى بكم من انفسكم: آيا من از جان شما به شما اولويت ندارم؟ حاضران [[اقرار]] كردند: آرى، چنين اولويتى دارى. واژه «اولى» معنى واژه «مولى» را كه در [[حدیث غدیر]] آمده توضيح مى‏ دهد كه منظور مقام رهبرى است.
مثلاً يكى از فرازهاى خطبه اين است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آغاز خطبه به حاضران رو كرد و فرمود: الست اولى بكم من انفسكم: آيا من از جان شما به شما اولويت ندارم؟ حاضران [[اقرار]] كردند: آرى، چنين اولويتى دارى. واژه «اولى» معنى واژه «مولى» را كه در [[حدیث غدیر]] آمده توضيح مى‏ دهد كه منظور مقام رهبرى است.


وانگهى، اگر آنچه شما مى‏ گوييد را ملاک قرار دهيم، براى پيامبرصلى الله عليه وآله ممكن بود كه دشمنان على‏ عليه السلام و آنان را كه كينه على‏ عليه السلام را در دل داشتند احضار كند و به آنها بفرمايد: على ‏عليه السلام دوست و ياور شماست، و غائله تمام مى‏ شد. بى آنكه آن همه جمعيت را در بيابان سوزان، خسته و كوفته، مدتى طولانى نگه دارد! انسان خردمند هرگز نمى‏ پذيرد كه پيامبرصلى الله عليه وآله به خاطر اينكه على ‏عليه السلام دوست و ياور شماست بيش از صد هزار نفر را در بیابان خشک و سوزان نگه دارد.
وانگهى، اگر آن چه شما مى‏ گوييد را ملاک قرار دهيم، براى پيامبر صلى الله عليه و آله ممكن بود كه دشمنان على‏ عليه السلام و آنان را كه كينه على‏ عليه السلام را در دل داشتند احضار كند و به آن ها بفرمايد: على ‏عليه السلام دوست و ياور شماست، و غائله تمام مى‏ شد. بى آن كه آن همه جمعيت را در بيابان سوزان، خسته و كوفته، مدتى طولانى نگه دارد! انسان خردمند هرگز نمى‏ پذيرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر اين كه على ‏عليه السلام دوست و ياور شماست بيش از صد هزار نفر را در بیابان خشک و سوزان نگه دارد.


از اين رو خود [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و عمر نيز از واژه «مولى» مسئله رهبرى امام على‏ عليه السلام را فهميدند، و در همان صحرای غدیر نزد على‏ عليه السلام آمده و به او چنين [[تبریک]] گفتند:
از اين رو خود [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و عمر نيز از واژه «مولى» مسئله رهبرى امام على‏ عليه السلام را فهميدند، و در همان صحرای غدیر نزد على‏ عليه السلام آمده و به او چنين [[تبریک]] گفتند:


بخٍ بخٍ لك يابن ابى طالب. اصبحت و مولاى و مولى كل مومن و مومنة:
بَخٍّ بَخٍّ لَک یا عَلِی أَصْبَحْتَ مَوْلَای وَ مَوْلَی کلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ:


به به به تو اى پس ابوطالب، كه مولاى من و مولاى هر مرد و زن مسلمان شدى، كه به [[تبریک|حدیث تبریک]] و تهنيت معروف است. اين حديث را دانشمندان بزرگ اهل‏ تسنن و شيعه همگى نقل كرده‏ اند.
به به به تو اى پس ابوطالب، كه مولاى من و مولاى هر مرد و زن مسلمان شدى، كه به [[تبریک|حدیث تبریک]] و تهنيت معروف است. اين حديث را دانشمندان بزرگ اهل‏ تسنن و شيعه همگى نقل كرده‏ اند.
خط ۱۳۹: خط ۱۳۹:
«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»:
«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»:


اى‏ پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم ابلاغ كن و اگر نكنى رسالت خدا را انجام نداده‏ اى. آيا مسئله دوستى آنقدر در سطح بالا بود كه اگر پيامبر صلى الله عليه و آله آن را مطرح نمى‏ كرد اصلاً رسالتش را ابلاغ ننموده بود؟!
اى‏ پيامبر! آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم ابلاغ كن و اگر نكنى رسالت خدا را انجام نداده‏ اى. آيا مسئله دوستى آن قدر در سطح بالا بود كه اگر پيامبر صلى الله عليه و آله آن را مطرح نمى‏ كرد اصلاً رسالتش را ابلاغ ننموده بود؟!


دانشمند تونسى:
دانشمند تونسى:
خط ۱۴۹: خط ۱۴۹:
بعضى با اوامر پيامبر صلى الله عليه و آله در عصر خودش مخالفت نمودند. بنابراين جاى تعجب نيست كه بعد از رحلت رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله با آن حضرت مخالفت نموده باشند.
بعضى با اوامر پيامبر صلى الله عليه و آله در عصر خودش مخالفت نمودند. بنابراين جاى تعجب نيست كه بعد از رحلت رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله با آن حضرت مخالفت نموده باشند.


وقتى كه (مطابق نقل سنى و شيعه) اغلب مسلمين در مورد اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله نوجوانى به نام «اسامة بن زيد» را فرمانده لشكر كرد، به خاطر اينكه سنّ كم داشت ايراد نمودند، با اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله او را امير لشكر براى جنگ محدود براى مدت كوتاه نمود!
وقتى كه (مطابق نقل سنى و شيعه) اغلب مسلمين در مورد اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله نوجوانى به نام «اسامة بن زيد» را فرمانده لشكر كرد، به خاطر اين كه سنّ كم داشت ايراد نمودند، با اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را امير لشكر براى جنگ محدود براى مدت كوتاه نمود!


چگونه مقام رهبرى مطلق على ‏عليه السلام را كه سنّش از ديگران كمتر بود (حدود ۳۳ سال داشت) براى تمام مدت عمرش مى‏ پذيرند، و تو خود قبلاً اقرار كردى كه بعضى از اصحاب نسبت به على‏ عليه السلام كينه و عداوت داشتند (پس چنين نبود كه اصحاب قلب صاف داشته باشند).
چگونه مقام رهبرى مطلق على ‏عليه السلام را كه سنّش از ديگران كمتر بود (حدود ۳۳ سال داشت) براى تمام مدت عمرش مى‏ پذيرند، و تو خود قبلاً اقرار كردى كه بعضى از اصحاب نسبت به على‏ عليه السلام كينه و عداوت داشتند (پس چنين نبود كه اصحاب قلب صاف داشته باشند).
خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:
دانشمند تونسى:
دانشمند تونسى:


اگر على‏ عليه السلام مى‏ دانست كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را خليفه خود قرار داده است،بعد از رسول‏ خداصلى الله عليه وآله سكوت نمى‏ كرد،بلكه با آن شجاعت و صلابت بى ‏نظيرى كه داشت از حق خود دفاع مى ‏نمود.
اگر على‏ عليه السلام مى‏ دانست كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را خليفه خود قرار داده است،بعد از رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله سكوت نمى‏ كرد،بلكه با آن شجاعت و صلابت بى ‏نظيرى كه داشت از حق خود دفاع مى ‏نمود.


دكتر سماوى: اين بحث، بحث ديگرى است كه نمى ‏خواهم وارد آن شوم. وقتى كه حديث صريح را تأويل مى‏ كنى، با بحث درباره سکوت امام على ‏عليه السلام چگونه قانع مى ‏شوى؟
دكتر سماوى: اين بحث، بحث ديگرى است كه نمى ‏خواهم وارد آن شوم. وقتى كه حديث صريح را تأويل مى‏ كنى، با بحث درباره سکوت امام على ‏عليه السلام چگونه قانع مى ‏شوى؟
خط ۱۶۷: خط ۱۶۷:
دانشمند تونسى: من بر عقيده خود باقى هستم و آن را تغيير نخواهم داد.
دانشمند تونسى: من بر عقيده خود باقى هستم و آن را تغيير نخواهم داد.


آرى،به اين ترتيب از موضوعى به موضوع ديگر مى پريد! با آنكه موضوع اول كامل شود، و اين خود دليل درماندگى او و آنان است كه در برابر استدلال طفره مى ‏روند... .<ref>مع الصادقين: ص ۵۸ - ۶۱.</ref>
آرى،به اين ترتيب از موضوعى به موضوع ديگر مى پريد! با آن كه موضوع اول كامل شود، و اين خود دليل درماندگى او و آنان است كه در برابر استدلال طفره مى ‏روند... .<ref>مع الصادقين: ص ۵۸ - ۶۱.</ref>


   همچنين مراجعه شود به عنوان: [[اتمام حجت]].
   هم چنين مراجعه شود به عنوان: [[اتمام حجت]].


== پانویس ==
== پانویس ==