قرآن و رویداد غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
(صفحه‌ای تازه حاوی «در رويداد «غدير» گذشته بر آيه «تبليغ» يعنى آيه: «يا اَيّها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك» دو آيه ديگر نازل شده و به حادثه رنگ ابدى و جاودانى بخشيده است اين دو آيه عبارتند از: اينك پيرامون هر دو آيه به بحث و گفتگو می ‏پردازيم : «اليوم يئس الذين...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
در رويداد «غدير» گذشته بر آيه «تبليغ» يعنى آيه: «يا اَيّها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك» دو آيه ديگر نازل شده و به حادثه رنگ ابدى و جاودانى بخشيده است اين دو آيه عبارتند از:
در رویداد «غدیر» گذشته بر آیه «تبلیغ» یعنی آیه: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>مائده/۶۷.</ref> دو آیه دیگر نازل شده و به حادثه رنگ ابدی و جاودانی بخشیده است. این دو آیه عبارتند از:


اينك پيرامون هر دو آيه به بحث و گفتگو می ‏پردازيم :
۱. آیه اکمال دین


«اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً» 1
۲. آیه سؤال عذاب


«امروز كافران از (نابودى) دين شما نوميد شدند از آنان مترسيد و از من بترسيد، امروز دين شما را تكميل كردم و نعمت خود را به پايان رسانيدم و اسلام را به (عنوان) دين، براى شما برگزيدم».
اینک پیرامون هر دو آیه به بحث و گفتگو می‌پردازیم:<ref>آيت الله جعفر سبحانى.</ref><blockquote>{{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا|ترجمه=}}<ref>مائده/۳.</ref>


دقت در مضمون آيه اكمال دين، می ‏رساند كه روز نزول آيه حادثه بسيار مهمى رخ داد، كه مايه نوميدى دشمنان از پيروزى براسلام و موجب كمال دين و به پايان رسيدن نعمتهاى معنوى خدا شده است اكنون بايد ديد چه روزى می ‏تواند حامل چنين نويدهائى باشد، و با اين خصوصيات و نشانه ‏ها خود را در عرصه تاريخ نشان دهد؟
«امروز کافران از (نابودی) دین شما نومید شدند از آنان مترسید و از من بترسید، امروز دین شما را تکمیل کردم و نعمت خود را به پایان رسانیدم و اسلام را به (عنوان) دین، برای شما برگزیدم».</blockquote>دقت در مضمون آیه اکمال دین، می‌رساند که روز نزول آیه حادثه بسیار مهمی رخ داد، که مایه نومیدی دشمنان از پیروزی براسلام و موجب کمال دین و به پایان رسیدن نعمتهای معنوی خدا شده است اکنون باید دید چه روزی می‌تواند حامل چنین نویدهائی باشد، و با این خصوصیات و نشانه‌ها خود را در عرصه تاریخ نشان دهد؟


اكنون بايد ديد روزى كه حامل اين نويد گرانبها بود چه روزى بوده است؟!
اکنون باید دید روزی که حامل این نوید گرانبها بود چه روزی بوده است؟!


گروهى نظر می ‏دهند كه اين روز، همان روز «عرفه» سال دهم هجرت است كه در تاريخ به نام «حجةالوداع» معروف است ولى با توجه به حوادث تاريخى اين دو نويد گرانبها در چنين روزى تحقق نپذيرفت.
گروهی نظر می‌دهند که این روز، همان روز «عرفه» سال دهم هجرت است که در تاریخ به نام حجةالوداع معروف است ولی با توجه به حوادث تاریخی این دو نوید گرانبها در چنین روزی تحقق نپذیرفت.


اما مسأله يأس و نوميدى به دو صورت می ‏تواند مطرح گردد:
اما مسئله یأس و نومیدی به دو صورت می‌تواند مطرح گردد:


الف: يأس قريش و مشركان شبه جزيره يك چنين نوميدى پيش از اين روز تحقق پذيرفته بود و قريش در روز فتح مكه، و ديگر مشركان در روز اعلام بيزارى، از پيروزى اسلام كاملاً مأيوس شده بودند در اين صورت صحيح نخواهد بود كه بگوئيم در روز عرفه سال دهم حجة الوداع يأس و نوميدى مشركان جامه عمل پوشيد در حالى كه چنين كارى يك سال و اندى قبل، تحقق پذيرفته بود.
الف: یأس قریش و مشرکان شبه جزیره یک چنین نومیدی پیش از این روز تحقق پذیرفته بود و قریش در روز فتح مکه، و دیگر مشرکان در روز اعلام بیزاری، از پیروزی اسلام کاملاً مأیوس شده بودند در این صورت صحیح نخواهد بود که بگوئیم در روز عرفه سال دهم حجة الوداع یأس و نومیدی مشرکان جامه عمل پوشید در حالی که چنین کاری یک سال و اندی قبل، تحقق پذیرفته بود.


ب: يأس همه كافران روى زمين به يك چنين نوميدى تا آن روز جامه عمل نپوشيده بود.
ب: یأس همه کافران روی زمین به یک چنین نومیدی تا آن روز جامه عمل نپوشیده بود.


اما مسأله تكميل دين اگر مقصود از «دين» احكام و فروع دين باشد هرگز پرونده بيان احكام الهى در روز عرفه بسته نشد بلكه يك رشته احكام مربوط به «ربا و ارث و كلاله» پس از روز عرفه«حجةالوداع» نازل شده است. 2
اما مسئله تکمیل دین اگر مقصود از «دین» احکام و فروع دین باشد هرگز پرونده بیان احکام الهی در روز عرفه بسته نشد بلکه یک رشته احکام مربوط به «ربا و ارث و کلاله» پس از روز عرفه «حجةالوداع» نازل شده است.<ref>الدرالمنثور، ج ۱، ص۳۶۵ و ج۲، ص۲۵۱.</ref>


تنها روزى كه می ‏تواند بستر اين دو نويد الهى باشد، همان روز «غدير» است كه با تعيين جانشين هم يأس بر دشمنان مستولى گرديد، و هم آئين خدا تكميل شد.
تنها روزی که می‌تواند بستر این دو نوید الهی باشد، همان روز «غدیر» است که با تعیین جانشین هم یأس بر دشمنان مستولی گردید، و هم آئین خدا تکمیل شد.


البته مقصود از يأس، نوميدى مخصوصى است كه با تكميل دين توأم می ‏باشد.
البته مقصود از یأس، نومیدی مخصوصی است که با تکمیل دین توأم می‌باشد.


و مقصود از تكميل دين، تكميل اركان و پی ‏ريزى اسباب بقأ آنست، نه بيان فروع و جزئيات، اكنون به بيان هر دو مطلب می ‏پردازيم:
و مقصود از تکمیل دین، تکمیل ارکان و پی ریزی اسباب بقاء آنست، نه بیان فروع و جزئیات، اکنون به بیان هر دو مطلب می‌پردازیم:


الف: تعيين جانشين و استيلاء يأ‏س
== '''الف: تعیین جانشین و استیلاء یأس''' ==
روزی که پیامبر جانشین خود را رسماً تعیین کرد، در آن روز کافران در یأس و نومیدی از محو نابودی اسلام، فرورفتند زیرا آنان تصور می‌کردند که آئین اسلام قائم به شخص پیامبر است و با رحلت رسول گرامی ازمیان می‌رود و اوضاع به حال سابق بازمی‌گردد، وقتی مشاهده کردند که پیامبر فرد شایسته‌ای را (که از نظر علم و دانش، عدالت و دادگری، قدرت و قاطعیت بی نظیر بود)، برای رهبری تعیین کرد و مسلمانان با او بیعت کردند، از زوال اسلام نومید گردیدند؛ به کلی مأیوس شدند و دیدند که اسلام به صورت یک آئین ریشه دار درآمد، و دیگر برای آن تزلزلی نیست.


روزى كه پيامبر جانشين خود را رسماً تعيين كرد، در آن روز كافران در يأس و نوميدى از محو نابودى اسلام، فرو رفتند زيرا آنان تصور می كردند كه آئين اسلام قائم به شخص پيامبر است و با رحلت رسول گرامى ازميان می ‏رود و اوضاع به حال سابق باز می ‏گردد، وقتى مشاهده كردند كه پيامبر فرد شايسته‏ اى را (كه از نظر علم و دانش عدالت و دادگرى، قدرت و قاطعيت بى نظير بود)، براى رهبرى تعيين كرد و مسلمانان با او بيعت كردند، از زوال اسلام نوميد گرديدند. و به كلى مأيوس شدند و ديدند كه اسلام به صورت يك آئين ريشه دار در آمد، و ديگر براى آن تزلزلى نيست .
آیات قرآنی گواهی می‌دهد که کافران پیوسته چشم طمع به دین مسلمانان دوخته بودند و آخرین آرزوی آنان این بود که مسلمانان را از آئین خود بازدارند، و به کیش نیاکان خود برگردانند چنان‌که می‌فرماید:<blockquote>{{متن قرآن|وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا}}<ref>بقره/۱۰۹.</ref>


آيات قرآنى گواهى می دهد كه كافران پيوسته چشم طمع به دين مسلمانان دوخته بودند و آخرين آرزوی آنان اين بود كه مسلمانان را از آئين خود باز دارند، و به كيش نياكان خود برگردانند چنانكه می ‏فرمايد:
«و بسیاری از اهل کتاب آرزو کردند که شماها را پس از ایمان، به سوی کفر بازگردانند».</blockquote>ولی پیشرفت سریع اسلام در شبه جزیره و سقوط پایگاه شرک در مکه از امید آنان می‌کاست ولی آخرین پناهگاه خیالی آنان این بود که چون آورنده آئین جدید، فرزندی ندارد که پس از درگذشت او حکومت جوان اسلام را رهبری کند، از این لحاظ، اساس حکومت اسلامی پس از رحلت او فرو می‌ریزد و چیزی طول نمی‌کشد که بر آن پیروز می‌شوند و وضع، به همان حال نخست بازمی‌گردد.


«ود كثير من اهل الكتاب لويردونكم من بعد ايمانكم كفاراً» 3
قرآن سخن کافران را در این باره برای ما نقل می‌کند چنان‌که می‌فرماید:<blockquote>{{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ}}<ref>طور/۳۰.</ref>


«و بسيارى از اهل كتاب آرزو كردند كه شماها را پس از ايمان، به سوى كفر بازگردانند».
«بلکه آنان می‌گویند که او (پیامبر) شاعری است و ما انتظار می‌بریم که او دچار حوادث روزگار گردد و از دنیا برود.»</blockquote>این آخرین نقشه‌ای بود که کافران به آن امیدوار بودند، ولی روزی که رسول خدا، وصی خویش و رهبر مسلمانان را پس از خود تعیین نمود، آن روز، روزی بود که شبحی از ترس و یأس برفراز زندگی مشرکان سایه افکند و طمع آنان از بین رفت.


ولى پيشرفت سريع اسلام در شبه جزيره و سقوط پايگاه شرك در مكه از اميد آنان می ‏كاست ولى آخرين پناهگاه خيالى آنان اين بود كه چون آورنده آئين جديد، فرزندى ندارد كه پس از درگذشت او حكومت جوان اسلام را رهبرى كند، از اين لحاظ، اساس حكومت اسلامى پس از رحلت او فرو می ‏ريزد و چيزى طول نمی ‏كشد كه بر آن پيروز می ‏شوند و وضع، به همان حال نخست باز می ‏گردد.
== '''ب: تکمیل دین''' ==
اگر آنروز با نصب خلیفه و تعیین جانشین، یأس بر مشرکان مستولی گردید، آئین اسلام نیز به صورت آئین کامل درآمد، و مقصود از «اکمال دین» در آیه، بیان فروع و وظائف عملی مسلمانان نیست، بلکه فراهم ساختن بقاء و پایداری آنست یا تحکیم و تثبیت علل استقرار و بقاء، یعنی تعیین رهبر، دین تکمیل گردید و با در نظر گرفتن این معنی جمله‌های آیه با هم کاملاً مربوط و متناسب می‌گردد. و روز تحقق این دو حادثه معین می‌شود.  


قرآن سخن كافران را در اين باره براى ما نقل مى‏كند چنانكه می ‏فرمايد:
۱- آیا روز فتح مکه می‌تواند دارای چنین خصوصیاتی باشد؟ به‌طور مسلم نه، زیرا در آن روز پیمانهای مسلمانان با مشرکان به قوت خود باقی بود و هنوز مراسم حج بسان عصر جاهلی برگزار می‌شد، و قسمتی از احکام اسلام پس از آن فرود آمده است از این جهت نه یأسی برکافران منطقه مستولی شده بود ونه آئین به معنی بیان فروع و نه به معنی تحکیم پایه‌های آن، تکمیل گردیده بود.


«اَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرّبصُ به رَيْبَ المَنُون»4
۲- آیا روز اعلام بیزاری از مشرکان می‌تواند مظهر چنین روزی باشد، به تصور اینکه یأس و نومیدی در چنین روزی بر مشرکان مستولی گردید؟ باز می‌گوئیم نه، زیرا بیان دین به معنی احکام در آن روز پایان نیافته بود. به گواه اینکه قسمتی از «حدود» و «قصاص» و احکام مربوط به «کلاله» پس از اعلام بیزاری نازل گردیده است؛ بنابراین تنها مسئله یأس نشانه آن روز نیست، بلکه یأس توأم با تکمیل آئین؛ و هرگز در روز اعلام بیزاری این دو نوید، به صورت توأم، در آن روز تحقق نپذیرفته بود.


«بلكه آنان می ‏گويند كه او (پيامبر) شاعرى است و ما انتظار می ‏بريم كه او دچار حوادث روزگار گردد و از دنيا برود.»
== '''مدارک نزول آیه در غدیر''' ==
مفسران و محدثان اسلامی نزول آیه را در روز غدیر یادآور شده‌اند. و ما در این‌جا به بخشی از این مدارک اشاره می‌کنیم. اگر مدارک شیعه را در این مورد، بر مدارک اهل سنت اضافه کنیم، قهراً مسئله به عالی‌ترین حد از «تواتر» می‌رسد.


اين آخرين نقشه‏اى بود كه كافران به آن اميدوار بودند، ولى روزى كه رسول خدا، وصى خويش و رهبر مسلمانان را پس از خود تعيين نمود، آن روز، روزى بود كه شبحى از ترس و يأس برفراز زندگى مشركان سايه افكند و طمع آنان از بين رفت .
علاقمندان می‌توانند به کتابهای یاد شده در زیر مراجعه کنند در این کتابها که همگی به قلم دانشمندان اهل سنت نوشته شده است تصریح شده که این آیه در روز «غدیر» نازل گردیده است. مانند:


ب: تكميل دين
* ۱- الولایة تألیف طبری (متوفای ۳۱۰ ه).
* ۲- تفسیر ابن کثیر شامی، (۷۷۴ ق) ج ۲، ص ۱۴.
* ۳- تفسیر الدرالمنثور سیوطی شافعی، متوفای (۹۱۱ ق) ج ۲، ص ۲۵۹ و الاتقان، ج ۱، ص ۳۱ (طه ۱۳۶۰).
* ۴- تاریخ ابوبکر خطیب بغدادی، متوفای (۴۳ق) ج ۸، ص ۲۹۰.
* ۵- شیخ الاسلام حموینی، در فراید السمطین باب ۱۳.
* ۶- خوارزمی، متوفای (۵۶۸ ق) در مناقب ص ۸۰ و ۹۴.
* ۷- تاریخ ابن کثیر، ج ۵، ص ۲۱۰۱.
* ۸- تذکره سبط ابن جوزی حنفی، متوفای (۶۵۴ق) ص ۱۸.


اگر آنروز با نصب خليفه و تعيين جانشين، يأس بر مشركان مستولى گرديد، آئين اسلام نيز به صورت آئين كامل درآمد، و مقصود از «اكمال دين» در آيه، بيان فروع و وظائف عملى مسلمانان نيست، بلكه فراهم ساختن بقاء و پايدارى آنست و يا تحكيم و تثبيت علل استقرار و بقاء، يعنى تعيين رهبر، دين تكميل گرديد و با در نظر گرفتن اين معنى جمله‏ هاى آيه با هم كاملاً مربوط و متناسب می ‏گردد. و روز تحقق اين دو حادثه معين می ‏شود. 1- آيه اكمال دين . 2- آيه سؤال عذاب. 1- آيا روز فتح مكه می ‏تواند داراى چنين خصوصياتى باشد؟ به طور مسلم نه، زيرا در آن روز پيمانهاى مسلمانان با مشركان به قوت خود باقى بود و هنوز مراسم حج بسان عصر جاهلى برگزار می ‏شد،و قسمتى از احكام اسلام پس از آن فرود آمده است از اين جهت نه يأسى بركافران منطقه مستولى شده بود ونه آئين به معنى بيان فروع و نه به معنى تحكيم پايه ‏هاى آن، تكميل گرديده بود. 2- آيا روز اعلام بيزارى از مشركان می ‏تواند مظهر چنين روزى باشد، به تصور اينكه يأس و نوميدى در چنين روزى بر مشركان مستولى گرديد؟ باز می‏گوئيم نه، زيرا بيان دين به معنى احكام در آن روز پايان نيافته بود به گواه اينكه قسمتى از «حدود» و «قصاص» و احكام مربوط به «كلاله» پس از اعلام بيزارى نازل گرديده است. بنابراين تنها مسأله يأس نشانه آن روز نيست، بلكه يأس توأم با تكميل آئين؛ و هرگز در روز اعلام بيزارى اين دو نويد، به صورت توأم، در آن روز تحقق نپذيرفته بود.
علامه عالیقدر مرحوم امینی در کتاب جاوید «الغدیر» ج ۱، ص ۲۳۰ به بعد، اقوال و روایات وارد از طریق اهل سنت را که همگی گواهی می‌دهند که آیه «الیوم اکملت» در روز غدیر نازل شده است به تفصیل نقل کرده است… اما روایات شیعه درباره شأن نزول آیه شریفه، در کتابهای مربوط به امامت و در تفاسیر معتبر موجود می‌باشد.


مدارك نزول آيه در غدير
=== نکاتی چند در مورد آیه ===
۱- گروهى از مفسران مانند فخر رازى در «مفاتیح الغیب» و آلوسى در «روح المعانى» و عبده در «المنار» نقل میکند که پیامبر پس از نزول این آیه، بیش از هشتاد و یک روز عمر نکرد.


مفسران و محدثان اسلامى نزول آيه را در روز غدير يادآور شده‏اند. و ما در اين جا به بخشى از اين مدارك اشاره می ‏كنيم. و اگر مدارك شيعه را در اين مورد، بر مدارك اهل سنت اضافه كنيم، قهراً مسأله به عالى‏ترين حد از «تواتر» مى‏رسد.
هرگاه وفات رسول خدا (طبق نقل کلینی در کافی و نقل اهل سنت) روز دوازدهم ربیع اتفاق افتاده باشد، روز نزول آیه، روز هیجدهم ذی الحجه، روز غدیر خواهد بود. البته مشروط بر اینکه روز غدیر، و روز وفات پیامبر را حساب نکنیم، و دو ماه از سه ماه را پشت سر هم، ۲۹ روز بگیریم.


علاقمندان می ‏توانند به كتابهاى ياد شده در زير مراجعه كنند در اين كتابها كه همگى به قلم دانشمندان اهل سنت نوشته شده است تصريح شده كه اين آيه در روز «غدير» نازل گرديده است. مانند:علامه عاليقدر مرحوم امينى در كتاب جاويد «الغدير» ج 1، ص 230 به بعد، اقوال و روايات وارد از طريق اهل سنت را كه همگى گواهى می ‏دهند كه آيه «اليوم اكملت» در روز غدير نازل شده است به تفصيل نقل كرده است... اما روايات شيعه درباره شأن نزول آيه شريفه، در كتابهاى مربوط به امامت و در تفاسير معتبر موجود می ‏باشد.
۲. بسیارى از روایات که نزول آیه را روز غدیر معرفى می ‏کنند، یادآور می ‏شوند که پیامبر پس از نصب على علیه السلام براى خلافت چنین فرمود:<blockquote>{{متن عربی|اللَّهُ‏ أَكْبَرُ عَلَى‏ إِكْمَالِ‏ الدِّينِ‏، وَ إِتْمَامِ‏ النِّعْمَةِ، وَ رِضَى الرَّبِّ بِرِسَالَتِي وَ بِالْوَلَايَةِ لِعَلِيٍّ مِنْ بَعْدِي}}<ref>به کتاب شریف «الغدیر» ج ۱، صفحات ۱۱۲ مراجعه فرمائید.</ref>


نكاتى چند در مورد آيه
« سپاس خداوندى را بر تکمیل آئین، و اتمام نعمت، و رضایت او بر رسالت من و ولایت على علیه السلام پس از من».</blockquote>همان طور که ملاحظه می ‏کنید: پیامبر، مضمون آیه مورد بحث را در کلام خود وارد کرده است و این خود می ‏رساند که آیه یاد شده درباره روز غدیر نازل گردیده است .


هرگاه وفات رسول خدا (طبق نقل كلينى در كافى و نقل اهل سنت) روز دوازدهم ربيع اتفاق افتاده باشد، روز نزول آيه، روز هيجدهم ذى الحجه، روز غدير خواهد بود. البته مشروط بر اينكه روز غدير، و روز وفات پيامبر را حساب نكنيم، و دو ماه از سه ماه را پشت سر هم، 29 روز بگيريم.
۳- در حالى که این دلائل قطع آور، بر استقلال آیه گواهى می ‏دهند ولى خود آیه در لابلاى احکام مربوط به گوشت‏هاى حلال و حرام قرار گرفته است، و نکته آن برافراد آگاه از اوضاع صدر اسلام مخفى و پنهان نیست؛ زیرا تاریخ و حدیث صحیح گواهى می ‏دهند که پیامبر خواست، وصیت‏نامه ‏اى براى امت خود تنظیم کند که پس از وى گمراه نشوند وقتى شخصیت‏هاى متنفذ پى بردند که پیامبر می ‏خواهد درباره خلافت مطلبى بنویسد فوراً او را به هذیان گوئى متهم کردند.<ref>این مطلب در کتاب‏هاى تاریخ و حدیث آمده است و بخارى، آن را در نقاط مختلفى ازصحیح خود نقل کرده ازآن جمله، ج ۱، کتاب «العلم» ص ۲۲، و مسلم در صحیح خود ج ۲، ص ۱۴ کتاب «وصایا» نیز آورده است .</ref>


«الله اكبرعلى اكمال الدين و اتمام النعمة و رضا الرب برسالتى و بالولاية لعلى (ع) من بعدى» 5
این حادثه و مانند آنها که تاریخ یادآور آنها است، حاکى است که افرادى در آغاز اسلام درباره مسئله خلافت و جانشینى رسول گرامى، حساسیت خاصى داشتند و براى انکار آن حد و مرزى نمی ‏شناختند.به خاطر چنین شرائط حاکم بر جوّ نزول آیه، و براى محافظت آیه از هر نوع تحریف و تغییر، از یک اصل عقلائى پیروى شده است، و آن پوشانیدن شیئى نفیس با یک رشته امور ساده که کمتر مورد توجه قرار می ‏گیرد.


« سپاس خداوندى را بر تكميل آئين، و اتمام نعمت، و رضايت او بر رسالت من و ولايت على (ع) پس از من ».
در این جا رسول گرامى به فرمان خدا مأمور است آیه مربوط به جانشینى را در میان مطالب ساده قرار دهد تا کمتر مورد توجه مخالفان سرسخت قرار گیرد و از این طریق این سند الهى به دست آیندگان برسد. همگى می ‏دانیم وضع و قرارگیرى هر آیه ‏اى در هر جایى از سوره ‏ها به فرمان پیامبر و دستور او بوده است و اصولاً جمع آورى قرآن به همین صورت، مدرکى جز دستور پیامبر ندارد، و تاریخ جمع آورى قرآن به وسیله یاران او، فاقد ارزش تاریخى است و فقط کار یاران او نگارش قرآن به لهجه واحدى و طرد دیگر لهجه ‏ها بوده است. مشروح این قسمت را باید در تاریخ قرآن خواند.


همان طور كه ملاحظه می ‏كنيد: پيامبر، مضمون آيه مورد بحث را در كلام خود وارد كرده است و اين خود می ‏رساند كه آيه ياد شده درباره روز غدير نازل گرديده است .
== '''آیه سؤال عذاب‏''' ==
سومین آیه ‏اى که پیرامون حادثه «غدیر» نازل شده، آیه «سؤال عذاب است. توضیح اینکه وقتى پیامبر گرامى على علیه السلام را به عنوان خلیفه در روز غدیر خم، به خلافت نصب نمود، این خبر در اطراف منتشر شد، «نعمان بن حارث فهرى» خدمت پیامبر آمد و گفت: ما را به یکتائى خدا دعوت کردى، ما نیز گواهى دادیم، سپس دستور دادى نماز و روزه و حج و زکات انجام دهیم، انجام دادیم، به این اندازه راضى نشدى حتى این جوان را (اشاره به على علیه السلام کرد) به جانشینى خود نصب کردى. آیا این سخنى است از ناحیه خودت یا از جانب خدا ؟


اين حادثه و مانند آنها كه تاريخ يادآور آنها است، حاكى است كه افرادى در آغاز اسلام درباره مسئله خلافت و جانشينى رسول گرامى، حساسيت خاصى داشتند و براى انكار آن حد و مرزى نمی ‏شناختند.
پیامبر فرمود: سوگند به خدائى که خدائى جز او نیست، از جانب خدا است در این موقع نعمان صورت خود را ازپیامبر برگردانید و گفت:<blockquote>{{متن عربی|‏ اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ- فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ‏ السَّماءِ- أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ‏}}<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۵۲.</ref>


به خاطر چنين شرائط حاكم بر جوّ نزول آيه، و براى محافظت آيه از هر نوع تحريف و تغيير، از يك اصل عقلائى پيروى شده است، و آن پوشانيدن شيئى نفيس با يك رشته امور ساده كه كمتر مورد توجه قرار می ‏گيرد.
«خداوند! اگر این سخن حق، و از جانب تو است سنگى از آسمان بر ما فرودآر».</blockquote>وقتى سخن او به پایان رسید ناگهان سنگى از آسمان فرود آمد و او را کشت و در این باره آیه ‏هاى یاد شده در زیر فرود آمد:


در اين جا رسول گرامى به فرمان خدا مأمور است آيه مربوط به جانشينى را در ميان مطالب ساده قرار دهد تا كمتر مورد توجه مخالفان سرسخت قرار گيرد و از اين طريق اين سند الهى به دست آيندگان برسد.
{{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ}}<ref>معارج/۱-۳.</ref> «درخواست کننده درخواست عذاب کرد و واقع شد، این عذاب مخصوص کافران است و هیچ کس نمی ‏تواند آن را دفع کند از سوى خداوند که داراى فرشتگانى است که به آسمان سعود می کنند»


و همگى می ‏دانيم وضع و قرارگيرى هر آيه ‏اى در هر جايى از سوره ‏ها به فرمان پيامبر و دستور او بوده است و اصولاً جمع آورى قرآن به همين صورت، مدركى جز دستور پيامبر ندارد، و تاريخ جمع آورى قرآن به وسيله ياران او، فاقد ارزش تاريخى است و فقط كار ياران او نگارش قرآن به لهجه واحدى و طرد ديگر لهجه ‏ها بوده است. و مشروح اين قسمت را بايد در تاريخ قرآن خواند. 1- الولاية تأليف طبرى (متوفاى 310 ه'). 2- تفسير ابن كثير شامى، (774 ه') ج 2، ص 14. 3- تفسير الدرالمنثور سيوطى شافعى، متوفاى (911 ه') ج 2، ص 259 و الاتقان، ج 1، ص 31 (طه 1360). 4- تاريخ ابوبكر خطيب بغدادى، متوفاى (43) ج 8، ص 290. 5- شيخ الاسلام حموينى، در فرايد السمطين باب 13. 6- خوارزمى، متوفاى (568 ه') در مناقب ص 80 و 94. 7- تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 2101. 8- تذكره سبط ابن جوزى حنفى، متوفاى (654) ص 18. 2- بسيارى از روايات كه نزول آيه را روز غدير معرفى می ‏كنند، يادآور می ‏شوند كه پيامبر پس از نصب على (ع) براى خلافت چنين فرمود: 1- گروهى از مفسران مانند فخر رازى در «مفاتيح الغيب» و آلوسى در «روح المعانى» و عبده در «المنار» نقل مى‏كند كه پيامبر پس از نزول اين آيه، بيش از هشتاد و يك روز عمر نكرد. 3- در حالى كه اين دلائل قطع آور، بر استقلال آيه گواهى می ‏دهند ولى خود آيه در لابلاى احكام مربوط به گوشت‏هاى حلال و حرام قرار گرفته است، و نكته آن برافراد آگاه از اوضاع صدر اسلام مخفى و پنهان نيست زيرا تاريخ و حديث صحيح گواهى می ‏دهند كه پيامبر خواست، وصيت‏نامه ‏اى براى امت خود تنظيم كند كه پس از وى گمراه نشوند وقتى شخصيت‏هاى متنفذ پى بردند كه پيامبر می ‏خواهد درباره خلافت مطلبى بنويسد فوراً او را به هذيان گوئى متهم كردند. 6
شأن نزول یاد شده را مفسران و محدثان شیعه و گروهى از اهل سنت که تعداد آنها به سى نفر می ‏رسد نقل کرده‏ اند که می ‏توان از خصوصیات آنها با مراجعه به کتاب «الغدیر» آگاه شد.<ref>الغدیر، ج۱، ص۴۳۹–۲۴۶.</ref>


آيه سؤال عذاب‏
== شأن نزول مورد اتفاق همه ==
شأن نزول یاد شده مورد پذیرش علمأ اسلام بوده جز اینکه «ابن تیمیه» که با خاندان رسالت رابطه خوبى ندارد، در کتاب «منهاج السنة» که به راستى باید آن را «منهاج البدعة» نامید، با طرح اشکالات هفت‏گانه به انکار و تکذیب آن برخاسته است و مرحوم علامه امینى در نخستین جلد «الغدیر» به مجموع ایرادهاى او پاسخ منطقى داده است و ما به صورت فشرده به نقل اجمالى این پرسش‏ها و پاسخ‏ها می ‏پردازیم:


سومين آيه‏اى كه پيرامون حادثه «غدير» نازل شده، آيه «سؤال عذاب است.
=== شبهه اول ===
سرگذشت غدیر پس از مراجعت از «حجةالوداع» بوده است در حالى که در شأن نزول دارد که نعمان در «ابطح» خدمت پیامبر رسید، و ابطح از آن سرزمین مکه است


توضيح اينكه وقتى پيامبر گرامى على (ع) را به عنوان خليفه در روز غدير خم، به خلافت نصب نمود، اين خبر در اطراف منتشر شد، «نعمان بن حارث فهرى» خدمت پيامبر آمد و گفت: ما را به يكتائى خدا دعوت كردى، ما نيز گواهى داديم، سپس دستور دادى نماز و روزه و حج و زكات انجام دهيم، انجام داديم، به اين اندازه راضى نشدى حتى اين جوان را (اشاره به على (ع) كرد) به جانشينى خود نصب كردى آيا اين سخنى است از ناحيه خودت يا از جانب خدا ؟
=== پاسخ ===
اولاً: در روایت سیره حلبى و سبط ابن جوزى و غیره وارد شده است که نعمان در مسجد مدینه حضور پیامبر رسید و این گفتگو را انجام داد.


پيامبر فرمود: سوگند به خدائى كه خدائى جز او نيست، از جانب خدا است در اين موقع نعمان صورت خود را ازپيامبر برگردانيد و گفت:
ثانیاً: ابطح در لغت عرب به سرزمین شنزار گفته می ‏شود و هر نقطه‏ اى را که سیل از آن عبور می ‏کند، «ابطح» می گویند در این مورد مراجعه به کتابهاى لغت کافى است.


«اللهم ان هذاهو الحق من عندك فامطِر علينا حجارة من السماء» 7
=== شبهه دوم ===
سوره معارج مکى است و ده سال پیش از حادثه غدیر نازل شده است در این صورت چگونه می ‏تواند ناظر به حادثه ‏اى باشد که پس از واقعه غدیر رخ داده است.


«خداوند! اگر اين سخن حق، و از جانب تو است سنگى از آسمان بر ما فرودآر».
=== پاسخ ===
میزان در توصیف سوره‏ هاى به مکى و مدنى بودن اکثریت آیات هر سوره است چه بسیار سوره‏ هائى است که مکى است ولى برخى از آیات آن در مدینه نازل شده و بالعکس و با مراجعه به قرآن هائى که در بلاد عربى چاپ شده و در آغاز هر سوره به مکى و مدنى بودن آن سوره اشاره شده، این مطلب روشن می ‏گردد.


وقتى سخن او به پايان رسيد ناگهان سنگى از آسمان فرود آمد و او را كشت و در اين باره آيه ‏هاى ياد شده در زير فرود آمد:
=== شبهه سوم ===
آیه {{متن قرآن|وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>انفال/۳۲.</ref> پس از جنگ بدر و پیش از حادثه غدیر نازل شده است.


«سال سائل بعذاب واقع للكافرين ليس له دافع. من الله ذى المعارج» 8
=== پاسخ ===
این اشکال به راستى اشکال کودکانه است زیرا سخن پیرامون نزول این آیه نیست، (ناگفته نماند که این آیه پس از جنگ بدر نازل شده است)، بلکه سخن درباره آیه {{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ}} است و نزول آیه نخست پس از حادثه ارتباطى به نزول دومى در آن مقطع ندارد.


«درخواست كننده درخواست عذاب كرد و واقع شد، اين عذاب مخصوص كافران است و هيچ كس نمی ‏تواند آن را دفع كند از سوى خداوند كه داراى فرشتگانى است كه به آسمان سعود می كنند»9.
=== شبهه چهارم ===
وجود پیامبر به حکم آیه {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ ۚ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ}}<ref>انفال/۳۳</ref> امان از عذاب است با وجود پیامبر، عذاب نازل نمی ‏شود.


شأن نزول ياد شده را مفسران و محدثان شيعه و گروهى از اهل سنت كه تعداد آنها به سى نفر می ‏رسد نقل كرده‏ اند كه می ‏توان از خصوصيات آنها با مراجعه به كتاب «الغدير» آگاه شد. 10
=== پاسخ ===
سیاق آیه حاکى است که مقصود عذابى است که گروهى را نابود سازد، بسان عذابهائى که قرآن در تاریخ پیامبران یادآور می ‏شود، نه عذاب یک فرد آن هم به درخواست خود وگرنه تاریخ گواهى می ‏دهد که افرادى با نفرین پیامبر هلاک شده ‏اند مانند «اسود بن مطلب» و «و مالک بن طلاله» و غیره.


شأن نزول ياد شده مورد پذيرش علمأ اسلام بوده جز اينكه «ابن تيميه» كه با خاندان رسالت رابطه خوبى ندارد، در كتاب «منهاج السنة» كه به راستى بايد آن را «منهاج البدعة» ناميد، با طرح اشكالات هفت‏گانه به انكار و تكذيب آن برخاسته است و مرحوم علامه امينى در نخستين جلد «الغدير» به مجموع ايرادهاى او پاسخ منطقى داده است و ما به صورت فشرده به نقل اجمالى اين پرسش‏ها و پاسخ‏ها می ‏پردازيم:
=== شبهه پنجم ===
اگر چنین حادثه‏اى رخ داده باشد باید بسان سرگذشت «اصحاب فیل» معروف گردد.


پاسخ: اولاً: در روايت سيره حلبى و سبط ابن جوزى و غيره وارد شده است كه نعمان در مسجد مدينه حضور پيامبر رسيد و اين گفتگو را انجام داد.
=== پاسخ ===
حادثه ‏اى که مربوط به یک فرد تعلق دارد با آنچه که مربوط به یک جمعیت انبوه است فرق روشنى دارد، گذشته بر این براى نقل سرگذشت دومى دواعى فراوانى وجود داشت در حالى که درباره فضائل امام دواعى براخفاى آن بود با این وضع اگر سى دانشمند مبرز آنرا نقل کرده ‏اند باید آنرا مربوط به عنایت الهى دانست که از این طریق به حفظ حجت خود پرداخته است.  


و ثانياً: ابطح در لغت عرب به سرزمين شنزار گفته می ‏شود و هر نقطه‏ اى را كه سيل از آن عبور می ‏كند، «ابطح» می گويند در اين مورد مراجعه به كتابهاى لغت كافى است .
=== شبهه ششم ===
نعمان طبق شأن نزول، اصول پنجگانه را پذیرفته بود، در این صورت چگونه بر او عذاب فرود آمد؟


پاسخ: ميزان در توصيف سوره‏ هاى به مكى و مدنى بودن اكثريت آيات هر سوره است چه بسيار سوره‏ هائى است كه مكى است ولى برخى از آيات آن در مدينه نازل شده و بالعكس و با مراجعه به قرآن هائى كه در بلاد عربى چاپ شده و در آغاز هر سوره به مكى و مدنى بودن آن سوره اشاره شده، اين مطلب روشن می ‏گردد.
=== پاسخ ===
شأن نزول حاکى است که او نه تنها در برابر پیامبر تسلیم نبود، بلکه تسلیم خود را در برابر خدا نیز از دست داده بود زیرا گفت: اگر نصب على برخلافت از جانب خدا است عذابى بر او فرود آید، چه ارتدادى بالاتر از این.


پاسخ: اين اشكال به راستى اشكال كودكانه است زيرا سخن پيرامون نزول اين آيه نيست، (ناگفته نماند كه اين آيه پس از جنگ بدر نازل شده است)، بلكه سخن درباره آيه «سأل سائل بعذاب واقع» است و نزول آيه نخست پس از حادثه ارتباطى به نزول دومى در آن مقطع ندارد.
=== شبهه هفتم ===
در کتابهاى مربوط به ضبط اسامى صحابه، نامى از نعمان بن حارث نیست.


پاسخ: سياق آيه حاكى است كه مقصود عذابى است كه گروهى را نابود سازد، بسان عذابهائى كه قرآن در تاريخ پيامبران يادآور می ‏شود، نه عذاب يك فرد آن هم به درخواست خود وگرنه تاريخ گواهى می ‏دهد كه افرادى با نفرين پيامبر هلاك شده ‏اند مانند «اسود بن مطلب» و «و مالك بن طلاله» و غيره.
=== پاسخ ===
تعداد یاران پیامبر بیش از آن است که در کتابها و تراجم آمده است و کسانى که به تاریخ صحابه پرداخته ‏اند هر کدام به اندازه اطلاعات خود، توانسته است اسامى گروهى را ضبط کند و مراجعه به مقدمه کتابهاى «الاستیعاب» و «اسدالغابه»، «والاصایة» و استدرک هائى که بر این کتابها نوشته شده است روشنگر این مطلب است.<ref>الغدیر، ج ۱، ص ۲۴۸–۲۶۶.</ref>


پاسخ: حادثه‏اى كه مربوط به يك فرد تعلق دارد با آنچه كه مربوط به يك جمعيت انبوه است فرق روشنى دارد، گذشته بر اين براى نقل سرگذشت دومى دواعى فراوانى وجود داشت در حالى كه درباره فضائل امام دواعى براخفاى آن بود با اين وضع اگر سى دانشمند مبرز آنرا نقل كرده ‏اند بايد آنرا مربوط به عنايت الهى دانست كه از اين طريق به حفظ حجت خود پرداخته است .
== منبع ==
پایگاه اطلاع رسانی موسسه جهانی سبطین.


پاسخ: شأن نزول حاكى است كه او نه تنها در برابر پيامبر تسليم نبود، بلكه تسليم خود را در برابر خدا نيز از دست داده بود زيرا گفت: اگر نصب على برخلافت از جانب خدا است عذابى بر او فرود آيد، چه ارتدادى بالاتر از اين .
== پانویس ==


پاسخ: تعداد ياران پيامبر بيش از آن است كه در كتابها و تراجم آمده است و كسانى كه به تاريخ صحابه پرداخته ‏اند هر كدام به اندازه اطلاعات خود، توانسته است اسامى گروهى را ضبط كند و مراجعه به مقدمه كتابهاى «الاستيعاب» و «اسدالغابه»، «والاصاية» و استدرك هائى كه بر اين كتابها نوشته شده است روشنگر اين مطلب است.13
[[رده:قرآن و غدیر]]
 
___________________________________________________
 
1- سوره مائده، آيات 67 و .3 و سوره معارج، آيه ‏هاى 1 - .3 بعداً پيرامون آيه‏ هاى دوم و سوم بحث خواهيم كرد.
 
2- الدرالمنثور، ج 1، ص 365 و ج 2، ص 251.
 
3- سوره بقره، آيه 109.
 
4- سوره طور، آيه 30.
 
5- به كتاب شريف «الغدير» ج 1، صفحات 112 مراجعه فرمائيد.
 
6- اين مطلب در كتاب‏هاى تاريخ و حديث آمده است و بخارى، آن را در نقاط مختلفى ازصحيح خود نقل كرده ازآن جمله، ج 1، كتاب «العلم» ص 22، و مسلم در صحيح خود ج 2، ص 14 كتاب «وصايا» نيز آورده است .
 
7- سوره انفال، آيه 32.
 
8- سوره معارج، آيه‏هاى 1 - 3.
 
9- مجمع البيان، ج 5، ص 352.
 
10- الغدير، ج 1، ص 439 - 246.
 
11- سوره انفال، آيه 32
 
12- سوره انفال، آيه 33 خداند هرگز آنها را عذاب نمی ‏كند تا تو در ميان آنان هستى، و همچنين خداوند آنان را عذاب نمی ‏كند در حالى كه استغفار كنند.
 
13- الغدير، ج 1، ص 248 - 266.
 
تفسير منشور جاويد، ج 7، ص 339 - 349. 1- سرگذشت غدير پس از مراجعت از «حجةالوداع» بوده است در حالى كه در شأن نزول دارد كه نعمان در «ابطح» خدمت پيامبر رسيد، و ابطح از آن سرزمين مكه است 3- آيه «واذ قالوا اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علينا حجارة من السماء» 11 پس از جنگ بدر و پيش از حادثه غدير نازل شده است . 4- وجود پيامبر به حكم آيه «و ما كان الله ليعذ بهم و انت فيهم و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون» 12 امان از عذاب است با وجود پيامبر، عذاب نازل نمی ‏شود. 5- اگر چنين حادثه‏اى رخ داده باشد بايد بسان سرگذشت «اصحاب فيل» معروف گردد. 6- نعمان طبق شأن نزول، اصول پنجگانه را پذيرفته بود، در اين صورت چگونه بر او عذاب فرود آمد؟ 7- در كتابهاى مربوط به ضبط اسامى صحابه، نامى از نعمان بن حارث نيست . 2- سوره معارج مكى است و ده سال پيش از حادثه غدير نازل شده است در اين صورت چگونه می ‏تواند ناظر به حادثه ‏اى باشد كه پس از واقعه غدير رخ داده است .

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۲۱

در رویداد «غدیر» گذشته بر آیه «تبلیغ» یعنی آیه: Ra bracket.png يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ La bracket.png[۱] دو آیه دیگر نازل شده و به حادثه رنگ ابدی و جاودانی بخشیده است. این دو آیه عبارتند از:

۱. آیه اکمال دین

۲. آیه سؤال عذاب

اینک پیرامون هر دو آیه به بحث و گفتگو می‌پردازیم:[۲]

Ra bracket.png الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا La bracket.png[۳] «امروز کافران از (نابودی) دین شما نومید شدند از آنان مترسید و از من بترسید، امروز دین شما را تکمیل کردم و نعمت خود را به پایان رسانیدم و اسلام را به (عنوان) دین، برای شما برگزیدم».

دقت در مضمون آیه اکمال دین، می‌رساند که روز نزول آیه حادثه بسیار مهمی رخ داد، که مایه نومیدی دشمنان از پیروزی براسلام و موجب کمال دین و به پایان رسیدن نعمتهای معنوی خدا شده است اکنون باید دید چه روزی می‌تواند حامل چنین نویدهائی باشد، و با این خصوصیات و نشانه‌ها خود را در عرصه تاریخ نشان دهد؟

اکنون باید دید روزی که حامل این نوید گرانبها بود چه روزی بوده است؟!

گروهی نظر می‌دهند که این روز، همان روز «عرفه» سال دهم هجرت است که در تاریخ به نام حجةالوداع معروف است ولی با توجه به حوادث تاریخی این دو نوید گرانبها در چنین روزی تحقق نپذیرفت.

اما مسئله یأس و نومیدی به دو صورت می‌تواند مطرح گردد:

الف: یأس قریش و مشرکان شبه جزیره یک چنین نومیدی پیش از این روز تحقق پذیرفته بود و قریش در روز فتح مکه، و دیگر مشرکان در روز اعلام بیزاری، از پیروزی اسلام کاملاً مأیوس شده بودند در این صورت صحیح نخواهد بود که بگوئیم در روز عرفه سال دهم حجة الوداع یأس و نومیدی مشرکان جامه عمل پوشید در حالی که چنین کاری یک سال و اندی قبل، تحقق پذیرفته بود.

ب: یأس همه کافران روی زمین به یک چنین نومیدی تا آن روز جامه عمل نپوشیده بود.

اما مسئله تکمیل دین اگر مقصود از «دین» احکام و فروع دین باشد هرگز پرونده بیان احکام الهی در روز عرفه بسته نشد بلکه یک رشته احکام مربوط به «ربا و ارث و کلاله» پس از روز عرفه «حجةالوداع» نازل شده است.[۴]

تنها روزی که می‌تواند بستر این دو نوید الهی باشد، همان روز «غدیر» است که با تعیین جانشین هم یأس بر دشمنان مستولی گردید، و هم آئین خدا تکمیل شد.

البته مقصود از یأس، نومیدی مخصوصی است که با تکمیل دین توأم می‌باشد.

و مقصود از تکمیل دین، تکمیل ارکان و پی ریزی اسباب بقاء آنست، نه بیان فروع و جزئیات، اکنون به بیان هر دو مطلب می‌پردازیم:

الف: تعیین جانشین و استیلاء یأس

روزی که پیامبر جانشین خود را رسماً تعیین کرد، در آن روز کافران در یأس و نومیدی از محو نابودی اسلام، فرورفتند زیرا آنان تصور می‌کردند که آئین اسلام قائم به شخص پیامبر است و با رحلت رسول گرامی ازمیان می‌رود و اوضاع به حال سابق بازمی‌گردد، وقتی مشاهده کردند که پیامبر فرد شایسته‌ای را (که از نظر علم و دانش، عدالت و دادگری، قدرت و قاطعیت بی نظیر بود)، برای رهبری تعیین کرد و مسلمانان با او بیعت کردند، از زوال اسلام نومید گردیدند؛ به کلی مأیوس شدند و دیدند که اسلام به صورت یک آئین ریشه دار درآمد، و دیگر برای آن تزلزلی نیست.

آیات قرآنی گواهی می‌دهد که کافران پیوسته چشم طمع به دین مسلمانان دوخته بودند و آخرین آرزوی آنان این بود که مسلمانان را از آئین خود بازدارند، و به کیش نیاکان خود برگردانند چنان‌که می‌فرماید:

Ra bracket.png وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا La bracket.png[۵] «و بسیاری از اهل کتاب آرزو کردند که شماها را پس از ایمان، به سوی کفر بازگردانند».

ولی پیشرفت سریع اسلام در شبه جزیره و سقوط پایگاه شرک در مکه از امید آنان می‌کاست ولی آخرین پناهگاه خیالی آنان این بود که چون آورنده آئین جدید، فرزندی ندارد که پس از درگذشت او حکومت جوان اسلام را رهبری کند، از این لحاظ، اساس حکومت اسلامی پس از رحلت او فرو می‌ریزد و چیزی طول نمی‌کشد که بر آن پیروز می‌شوند و وضع، به همان حال نخست بازمی‌گردد. قرآن سخن کافران را در این باره برای ما نقل می‌کند چنان‌که می‌فرماید:

Ra bracket.png أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ La bracket.png[۶] «بلکه آنان می‌گویند که او (پیامبر) شاعری است و ما انتظار می‌بریم که او دچار حوادث روزگار گردد و از دنیا برود.»

این آخرین نقشه‌ای بود که کافران به آن امیدوار بودند، ولی روزی که رسول خدا، وصی خویش و رهبر مسلمانان را پس از خود تعیین نمود، آن روز، روزی بود که شبحی از ترس و یأس برفراز زندگی مشرکان سایه افکند و طمع آنان از بین رفت.

ب: تکمیل دین

اگر آنروز با نصب خلیفه و تعیین جانشین، یأس بر مشرکان مستولی گردید، آئین اسلام نیز به صورت آئین کامل درآمد، و مقصود از «اکمال دین» در آیه، بیان فروع و وظائف عملی مسلمانان نیست، بلکه فراهم ساختن بقاء و پایداری آنست یا تحکیم و تثبیت علل استقرار و بقاء، یعنی تعیین رهبر، دین تکمیل گردید و با در نظر گرفتن این معنی جمله‌های آیه با هم کاملاً مربوط و متناسب می‌گردد. و روز تحقق این دو حادثه معین می‌شود.

۱- آیا روز فتح مکه می‌تواند دارای چنین خصوصیاتی باشد؟ به‌طور مسلم نه، زیرا در آن روز پیمانهای مسلمانان با مشرکان به قوت خود باقی بود و هنوز مراسم حج بسان عصر جاهلی برگزار می‌شد، و قسمتی از احکام اسلام پس از آن فرود آمده است از این جهت نه یأسی برکافران منطقه مستولی شده بود ونه آئین به معنی بیان فروع و نه به معنی تحکیم پایه‌های آن، تکمیل گردیده بود.

۲- آیا روز اعلام بیزاری از مشرکان می‌تواند مظهر چنین روزی باشد، به تصور اینکه یأس و نومیدی در چنین روزی بر مشرکان مستولی گردید؟ باز می‌گوئیم نه، زیرا بیان دین به معنی احکام در آن روز پایان نیافته بود. به گواه اینکه قسمتی از «حدود» و «قصاص» و احکام مربوط به «کلاله» پس از اعلام بیزاری نازل گردیده است؛ بنابراین تنها مسئله یأس نشانه آن روز نیست، بلکه یأس توأم با تکمیل آئین؛ و هرگز در روز اعلام بیزاری این دو نوید، به صورت توأم، در آن روز تحقق نپذیرفته بود.

مدارک نزول آیه در غدیر

مفسران و محدثان اسلامی نزول آیه را در روز غدیر یادآور شده‌اند. و ما در این‌جا به بخشی از این مدارک اشاره می‌کنیم. اگر مدارک شیعه را در این مورد، بر مدارک اهل سنت اضافه کنیم، قهراً مسئله به عالی‌ترین حد از «تواتر» می‌رسد.

علاقمندان می‌توانند به کتابهای یاد شده در زیر مراجعه کنند در این کتابها که همگی به قلم دانشمندان اهل سنت نوشته شده است تصریح شده که این آیه در روز «غدیر» نازل گردیده است. مانند:

  • ۱- الولایة تألیف طبری (متوفای ۳۱۰ ه).
  • ۲- تفسیر ابن کثیر شامی، (۷۷۴ ق) ج ۲، ص ۱۴.
  • ۳- تفسیر الدرالمنثور سیوطی شافعی، متوفای (۹۱۱ ق) ج ۲، ص ۲۵۹ و الاتقان، ج ۱، ص ۳۱ (طه ۱۳۶۰).
  • ۴- تاریخ ابوبکر خطیب بغدادی، متوفای (۴۳ق) ج ۸، ص ۲۹۰.
  • ۵- شیخ الاسلام حموینی، در فراید السمطین باب ۱۳.
  • ۶- خوارزمی، متوفای (۵۶۸ ق) در مناقب ص ۸۰ و ۹۴.
  • ۷- تاریخ ابن کثیر، ج ۵، ص ۲۱۰۱.
  • ۸- تذکره سبط ابن جوزی حنفی، متوفای (۶۵۴ق) ص ۱۸.

علامه عالیقدر مرحوم امینی در کتاب جاوید «الغدیر» ج ۱، ص ۲۳۰ به بعد، اقوال و روایات وارد از طریق اهل سنت را که همگی گواهی می‌دهند که آیه «الیوم اکملت» در روز غدیر نازل شده است به تفصیل نقل کرده است… اما روایات شیعه درباره شأن نزول آیه شریفه، در کتابهای مربوط به امامت و در تفاسیر معتبر موجود می‌باشد.

نکاتی چند در مورد آیه

۱- گروهى از مفسران مانند فخر رازى در «مفاتیح الغیب» و آلوسى در «روح المعانى» و عبده در «المنار» نقل میکند که پیامبر پس از نزول این آیه، بیش از هشتاد و یک روز عمر نکرد.

هرگاه وفات رسول خدا (طبق نقل کلینی در کافی و نقل اهل سنت) روز دوازدهم ربیع اتفاق افتاده باشد، روز نزول آیه، روز هیجدهم ذی الحجه، روز غدیر خواهد بود. البته مشروط بر اینکه روز غدیر، و روز وفات پیامبر را حساب نکنیم، و دو ماه از سه ماه را پشت سر هم، ۲۹ روز بگیریم.

۲. بسیارى از روایات که نزول آیه را روز غدیر معرفى می ‏کنند، یادآور می ‏شوند که پیامبر پس از نصب على علیه السلام براى خلافت چنین فرمود:

«اللَّهُ‏ أَكْبَرُ عَلَى‏ إِكْمَالِ‏ الدِّينِ‏، وَ إِتْمَامِ‏ النِّعْمَةِ، وَ رِضَى الرَّبِّ بِرِسَالَتِي وَ بِالْوَلَايَةِ لِعَلِيٍّ مِنْ بَعْدِي»[۷] « سپاس خداوندى را بر تکمیل آئین، و اتمام نعمت، و رضایت او بر رسالت من و ولایت على علیه السلام پس از من».

همان طور که ملاحظه می ‏کنید: پیامبر، مضمون آیه مورد بحث را در کلام خود وارد کرده است و این خود می ‏رساند که آیه یاد شده درباره روز غدیر نازل گردیده است .

۳- در حالى که این دلائل قطع آور، بر استقلال آیه گواهى می ‏دهند ولى خود آیه در لابلاى احکام مربوط به گوشت‏هاى حلال و حرام قرار گرفته است، و نکته آن برافراد آگاه از اوضاع صدر اسلام مخفى و پنهان نیست؛ زیرا تاریخ و حدیث صحیح گواهى می ‏دهند که پیامبر خواست، وصیت‏نامه ‏اى براى امت خود تنظیم کند که پس از وى گمراه نشوند وقتى شخصیت‏هاى متنفذ پى بردند که پیامبر می ‏خواهد درباره خلافت مطلبى بنویسد فوراً او را به هذیان گوئى متهم کردند.[۸]

این حادثه و مانند آنها که تاریخ یادآور آنها است، حاکى است که افرادى در آغاز اسلام درباره مسئله خلافت و جانشینى رسول گرامى، حساسیت خاصى داشتند و براى انکار آن حد و مرزى نمی ‏شناختند.به خاطر چنین شرائط حاکم بر جوّ نزول آیه، و براى محافظت آیه از هر نوع تحریف و تغییر، از یک اصل عقلائى پیروى شده است، و آن پوشانیدن شیئى نفیس با یک رشته امور ساده که کمتر مورد توجه قرار می ‏گیرد.

در این جا رسول گرامى به فرمان خدا مأمور است آیه مربوط به جانشینى را در میان مطالب ساده قرار دهد تا کمتر مورد توجه مخالفان سرسخت قرار گیرد و از این طریق این سند الهى به دست آیندگان برسد. همگى می ‏دانیم وضع و قرارگیرى هر آیه ‏اى در هر جایى از سوره ‏ها به فرمان پیامبر و دستور او بوده است و اصولاً جمع آورى قرآن به همین صورت، مدرکى جز دستور پیامبر ندارد، و تاریخ جمع آورى قرآن به وسیله یاران او، فاقد ارزش تاریخى است و فقط کار یاران او نگارش قرآن به لهجه واحدى و طرد دیگر لهجه ‏ها بوده است. مشروح این قسمت را باید در تاریخ قرآن خواند.

آیه سؤال عذاب‏

سومین آیه ‏اى که پیرامون حادثه «غدیر» نازل شده، آیه «سؤال عذاب است. توضیح اینکه وقتى پیامبر گرامى على علیه السلام را به عنوان خلیفه در روز غدیر خم، به خلافت نصب نمود، این خبر در اطراف منتشر شد، «نعمان بن حارث فهرى» خدمت پیامبر آمد و گفت: ما را به یکتائى خدا دعوت کردى، ما نیز گواهى دادیم، سپس دستور دادى نماز و روزه و حج و زکات انجام دهیم، انجام دادیم، به این اندازه راضى نشدى حتى این جوان را (اشاره به على علیه السلام کرد) به جانشینى خود نصب کردى. آیا این سخنى است از ناحیه خودت یا از جانب خدا ؟

پیامبر فرمود: سوگند به خدائى که خدائى جز او نیست، از جانب خدا است در این موقع نعمان صورت خود را ازپیامبر برگردانید و گفت:

«‏ اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ- فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ‏ السَّماءِ- أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ‏»[۹] «خداوند! اگر این سخن حق، و از جانب تو است سنگى از آسمان بر ما فرودآر».

وقتى سخن او به پایان رسید ناگهان سنگى از آسمان فرود آمد و او را کشت و در این باره آیه ‏هاى یاد شده در زیر فرود آمد:

Ra bracket.png سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ La bracket.png[۱۰] «درخواست کننده درخواست عذاب کرد و واقع شد، این عذاب مخصوص کافران است و هیچ کس نمی ‏تواند آن را دفع کند از سوى خداوند که داراى فرشتگانى است که به آسمان سعود می کنند»

شأن نزول یاد شده را مفسران و محدثان شیعه و گروهى از اهل سنت که تعداد آنها به سى نفر می ‏رسد نقل کرده‏ اند که می ‏توان از خصوصیات آنها با مراجعه به کتاب «الغدیر» آگاه شد.[۱۱]

شأن نزول مورد اتفاق همه

شأن نزول یاد شده مورد پذیرش علمأ اسلام بوده جز اینکه «ابن تیمیه» که با خاندان رسالت رابطه خوبى ندارد، در کتاب «منهاج السنة» که به راستى باید آن را «منهاج البدعة» نامید، با طرح اشکالات هفت‏گانه به انکار و تکذیب آن برخاسته است و مرحوم علامه امینى در نخستین جلد «الغدیر» به مجموع ایرادهاى او پاسخ منطقى داده است و ما به صورت فشرده به نقل اجمالى این پرسش‏ها و پاسخ‏ها می ‏پردازیم:

شبهه اول

سرگذشت غدیر پس از مراجعت از «حجةالوداع» بوده است در حالى که در شأن نزول دارد که نعمان در «ابطح» خدمت پیامبر رسید، و ابطح از آن سرزمین مکه است

پاسخ

اولاً: در روایت سیره حلبى و سبط ابن جوزى و غیره وارد شده است که نعمان در مسجد مدینه حضور پیامبر رسید و این گفتگو را انجام داد.

ثانیاً: ابطح در لغت عرب به سرزمین شنزار گفته می ‏شود و هر نقطه‏ اى را که سیل از آن عبور می ‏کند، «ابطح» می گویند در این مورد مراجعه به کتابهاى لغت کافى است.

شبهه دوم

سوره معارج مکى است و ده سال پیش از حادثه غدیر نازل شده است در این صورت چگونه می ‏تواند ناظر به حادثه ‏اى باشد که پس از واقعه غدیر رخ داده است.

پاسخ

میزان در توصیف سوره‏ هاى به مکى و مدنى بودن اکثریت آیات هر سوره است چه بسیار سوره‏ هائى است که مکى است ولى برخى از آیات آن در مدینه نازل شده و بالعکس و با مراجعه به قرآن هائى که در بلاد عربى چاپ شده و در آغاز هر سوره به مکى و مدنى بودن آن سوره اشاره شده، این مطلب روشن می ‏گردد.

شبهه سوم

آیه Ra bracket.png وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ La bracket.png[۱۲] پس از جنگ بدر و پیش از حادثه غدیر نازل شده است.

پاسخ

این اشکال به راستى اشکال کودکانه است زیرا سخن پیرامون نزول این آیه نیست، (ناگفته نماند که این آیه پس از جنگ بدر نازل شده است)، بلکه سخن درباره آیه Ra bracket.png سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ La bracket.png است و نزول آیه نخست پس از حادثه ارتباطى به نزول دومى در آن مقطع ندارد.

شبهه چهارم

وجود پیامبر به حکم آیه Ra bracket.png وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ ۚ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ La bracket.png[۱۳] امان از عذاب است با وجود پیامبر، عذاب نازل نمی ‏شود.

پاسخ

سیاق آیه حاکى است که مقصود عذابى است که گروهى را نابود سازد، بسان عذابهائى که قرآن در تاریخ پیامبران یادآور می ‏شود، نه عذاب یک فرد آن هم به درخواست خود وگرنه تاریخ گواهى می ‏دهد که افرادى با نفرین پیامبر هلاک شده ‏اند مانند «اسود بن مطلب» و «و مالک بن طلاله» و غیره.

شبهه پنجم

اگر چنین حادثه‏اى رخ داده باشد باید بسان سرگذشت «اصحاب فیل» معروف گردد.

پاسخ

حادثه ‏اى که مربوط به یک فرد تعلق دارد با آنچه که مربوط به یک جمعیت انبوه است فرق روشنى دارد، گذشته بر این براى نقل سرگذشت دومى دواعى فراوانى وجود داشت در حالى که درباره فضائل امام دواعى براخفاى آن بود با این وضع اگر سى دانشمند مبرز آنرا نقل کرده ‏اند باید آنرا مربوط به عنایت الهى دانست که از این طریق به حفظ حجت خود پرداخته است.

شبهه ششم

نعمان طبق شأن نزول، اصول پنجگانه را پذیرفته بود، در این صورت چگونه بر او عذاب فرود آمد؟

پاسخ

شأن نزول حاکى است که او نه تنها در برابر پیامبر تسلیم نبود، بلکه تسلیم خود را در برابر خدا نیز از دست داده بود زیرا گفت: اگر نصب على برخلافت از جانب خدا است عذابى بر او فرود آید، چه ارتدادى بالاتر از این.

شبهه هفتم

در کتابهاى مربوط به ضبط اسامى صحابه، نامى از نعمان بن حارث نیست.

پاسخ

تعداد یاران پیامبر بیش از آن است که در کتابها و تراجم آمده است و کسانى که به تاریخ صحابه پرداخته ‏اند هر کدام به اندازه اطلاعات خود، توانسته است اسامى گروهى را ضبط کند و مراجعه به مقدمه کتابهاى «الاستیعاب» و «اسدالغابه»، «والاصایة» و استدرک هائى که بر این کتابها نوشته شده است روشنگر این مطلب است.[۱۴]

منبع

پایگاه اطلاع رسانی موسسه جهانی سبطین.

پانویس

  1. مائده/۶۷.
  2. آيت الله جعفر سبحانى.
  3. مائده/۳.
  4. الدرالمنثور، ج ۱، ص۳۶۵ و ج۲، ص۲۵۱.
  5. بقره/۱۰۹.
  6. طور/۳۰.
  7. به کتاب شریف «الغدیر» ج ۱، صفحات ۱۱۲ مراجعه فرمائید.
  8. این مطلب در کتاب‏هاى تاریخ و حدیث آمده است و بخارى، آن را در نقاط مختلفى ازصحیح خود نقل کرده ازآن جمله، ج ۱، کتاب «العلم» ص ۲۲، و مسلم در صحیح خود ج ۲، ص ۱۴ کتاب «وصایا» نیز آورده است .
  9. مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۵۲.
  10. معارج/۱-۳.
  11. الغدیر، ج۱، ص۴۳۹–۲۴۶.
  12. انفال/۳۲.
  13. انفال/۳۳
  14. الغدیر، ج ۱، ص ۲۴۸–۲۶۶.