آيه ۱۷ هود و غدیر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
معاويه گفت: «صدّيق» امت ابوبكر و «فاروق» آن عمر است، و آنكه علم كتاب نزد اوست عبداللَّه بن سلام است! | معاويه گفت: «صدّيق» امت ابوبكر و «فاروق» آن عمر است، و آنكه علم كتاب نزد اوست عبداللَّه بن سلام است! | ||
قيس گفت: سزاوارتر به اين اسم ها و صاحب حقيقى آن كسى است كه خداوند درباره او چنين نازل كرده است: | قيس گفت: سزاوارتر به اين اسم ها و صاحب حقيقى آن كسى است كه خداوند درباره او چنين نازل كرده است: {{قرآن| اَفَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبَّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ}}<ref>هود / ۱۷.</ref> | ||
«آيا كسى كه دليلى از طرف پروردگارش دارد و شاهدى پشت سر آن مى آيد ...». | «آيا كسى كه دليلى از طرف پروردگارش دارد و شاهدى پشت سر آن مى آيد ...». | ||
و كسى است كه خداوند درباره او مى گويد: | و كسى است كه خداوند درباره او مى گويد: {{قرآن| اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ}}<ref>رعد / ۷.</ref> | ||
«تو ترساننده هستى و هر قومى هدايت كننده اى دارد»، به خدا قسم اين طور نازل شد كه «على هدايت كننده هر قومى است» و شما اين را حذف كرديد. | «تو ترساننده هستى و هر قومى هدايت كننده اى دارد»، به خدا قسم اين طور نازل شد كه «على هدايت كننده هر قومى است» و شما اين را حذف كرديد. | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
«هر كس كه من نسبت به او از خودش بيشتر اختيار دارم على هم نسبت به او از خودش بيشتر اختيار دارد»، و پيامبر به او در جنگ تبوک فرمود: «تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى مگر آنكه پيامبرى بعد از من نيست».<ref>كتاب سليم: حديث ۲۶.</ref> | «هر كس كه من نسبت به او از خودش بيشتر اختيار دارم على هم نسبت به او از خودش بيشتر اختيار دارد»، و پيامبر به او در جنگ تبوک فرمود: «تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى مگر آنكه پيامبرى بعد از من نيست».<ref>كتاب سليم: حديث ۲۶.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده:قرآن و غدیر]] | [[رده:قرآن و غدیر]] |
نسخهٔ ۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۰
آيه «اَفَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبَّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ»[۱]
ابان از سليم و عمر بن ابى سلمه نقل مى كند:
معاویه در زمان حكومت خود بعد از آنكه اميرالمؤمنين عليه السلام شهيد شد و او با امام حسن عليه السلام صلح كرد به عنوان سفر حج وارد مدینه شد.
در آنجا بين معاويه و قيس بن سعد بن عباده گفتگويى در گرفت.
قيس - كه بزرگ انصار و پسر بزرگ آنان يعنى سعد بن عباده بود - پاسخ او را داد و فضايل اميرالمؤمنين عليه السلام را بر شمرد.
معاويه غضب كرد و گفت: اى پسر سعد، اين مطالب را از چه كسى گرفته اى و از چه كسى روايت مى كنى و از چه كسى شنيده اى؟ پدرت اينها را به تو خبر داده و از او گرفته اى؟
قيس گفت: اين مطالب را از كسى شنيده ام و گرفته ام كه از پدرم بهتر و حق او بر من از پدرم بالاتر است.
معاويه پرسيد: آن كيست؟ قيس گفت: آن اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عالِم اين امت و حاكم آن و صديق و فاروق آن است.
معاويه گفت: «صدّيق» امت ابوبكر و «فاروق» آن عمر است، و آنكه علم كتاب نزد اوست عبداللَّه بن سلام است!
قيس گفت: سزاوارتر به اين اسم ها و صاحب حقيقى آن كسى است كه خداوند درباره او چنين نازل كرده است: اَفَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبَّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ [۲]
«آيا كسى كه دليلى از طرف پروردگارش دارد و شاهدى پشت سر آن مى آيد ...».
و كسى است كه خداوند درباره او مى گويد: اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ [۳]
«تو ترساننده هستى و هر قومى هدايت كننده اى دارد»، به خدا قسم اين طور نازل شد كه «على هدايت كننده هر قومى است» و شما اين را حذف كرديد.
و آن كسى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را در غدير خم نصب كرد و فرمود:
«هر كس كه من نسبت به او از خودش بيشتر اختيار دارم على هم نسبت به او از خودش بيشتر اختيار دارد»، و پيامبر به او در جنگ تبوک فرمود: «تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى مگر آنكه پيامبرى بعد از من نيست».[۴]