موقعیت جغرافیایی غدیر خم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
== موقعیت جغرافیایی غدیر خم<ref>سید محمد باقر نجفی.</ref> ==
بکری اندلسی جغرافی‌ دان ( مـتوفّای‌ ۴۸۷ هـجری ، در معجم ما استعجم ، جلد۱ ، صفحه ۴۹۲ ) به گفته سکونی استناد کرده که‌ : « مَوضِع غدیر خم یـقال له الخرّار » .
بکری اندلسی جغرافی‌ دان ( مـتوفّای‌ ۴۸۷ هـجری ، در معجم ما استعجم ، جلد۱ ، صفحه ۴۹۲ ) به گفته سکونی استناد کرده که‌ : « مَوضِع غدیر خم یـقال له الخرّار » .


خط ۲۰۱: خط ۲۰۰:


== منبع ==
== منبع ==
میقات حج، زمستان ۱۳۸۱ - شماره ۴۲.
سید محمد باقر نجفی، میقات حج، زمستان ۱۳۸۱ - شماره ۴۲.


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۰۰

بکری اندلسی جغرافی‌ دان ( مـتوفّای‌ ۴۸۷ هـجری ، در معجم ما استعجم ، جلد۱ ، صفحه ۴۹۲ ) به گفته سکونی استناد کرده که‌ : « مَوضِع غدیر خم یـقال له الخرّار » .

وادی « الخرّار » که امروزه به « الظهر » شهرت‌ دارد ، در امتداد « وادی‌ الخانق‌ » است . پس ، از خود پرسـیدم چگونه می توان مـوقعیت جـُحفه را در این وادی شناخت ؟ تا براساس چنین موقعیّتی ، مکان تاریخیِ غدیر خم را پیدا کرد ؟ !

مدّت ها به پژوهش پرداختم‌ و در عبارات متناقض و نامفهوم سرگردان شدم ، هرچه بیشتر می رفتم از زبان علمیِ جغرافیا دور می شـدم و در واژه های راویان و سیاق عبارات مورّخان به دور می افتادم .

هیچ محقّقی را‌ نیافتم‌ که در پژوهش های خود در باره سخنان پیامبر در غدیر خم ، با دید جغرافیایی ، این واقعه تاریخیِ اسلام را بررسی کرده باشد . راهـی نـداشتم جز آن که خود بار‌ سفر‌ بر دوش کشم ، بیابان های حجاز را طی کنم تا تاریخ را در مکانش بخوانم . . . راهی نداشتم جز آن که در منطقه جغرافیایی رابُغ فرود آیم و در پیِ منزلگاه‌ غدیر‌ ، این سـوی و آن سـوی بگردم و بجویم ، ببینم و بخوانم تا با دل ، جای پای پیامبر را بیابم و بر آن بوسه زنم .

چون در عرض جغرافیایی ۴۷ . /۲۲ و طول ۵۸‌ . /۰۳۸‌ بیابان‌ های رابغ را طی کردم‌ تا‌ به‌ سوی میقات جحفه در عرض ۴۲ . / ۰۲۲ و طول ۸ . / ۰۳۹ جـغرافیایی ره سـپارم .

نخستین پرسشی که به ذهنم رسید ، این بود که‌ : آیا‌ مکان‌ فعلیِ میقات در همان مکانی است که در‌ تاریخ‌ به جُحفه شهرت دارد ؟ اگر آری است ، دلیل آن چیست ؟ و اگر نیست ، فاصله مـیان آن دو مـکان چـقدر است‌ ؟

برای‌ رسیدن‌ به پاسـخ ، مـسجدِ مـیقات جُحفه را به سوی شمال شرقی‌ طی کردم تا بر تلّی که در برقاء القطیعا قرار داشت رفته ، به مشاهده بیابان های اطـراف پردازم. وقـتی‌ بر‌ فراز این تلّ نیمه سنگی رسیدم و بـه اطـراف نگریستم ، در شمال‌ غربی‌ ، آثار بنای تاریخی عظیمی را دیدم که در میان رمل ها فرو رفته بود .

در آن‌ لحظه‌ ، هم‌ بـنا را بـقایای قـصری دیدم و هم شبیه قلعه ای مرتفع که دقیقاً‌ در‌ آغاز‌ وادی الحلق قـرار دارد و هر بیننده ای را در شکوه خاموش خود مبهوت می‌ سازد‌ .

موقعیت‌ چنین بنایی را حدّ میان حرّه شرقی که آن را « ابوبره » مـی گـویند و حـرّه‌ جنوبی‌ که به « العزوریه » شهرت داشت ، دیدم . دقیقاً در مسیری که بـه الخـرّار می‌ رود‌ .

چون‌ خواستم موقعیت جغرافیایی این حصن یا به گفته مردمِ آن حوالی ، قصر عُلیا را‌ مشخص‌ کـنم ، بـه نـزدیک ترین مقیاس ها در عرض جغرافیایی ۴۴ . / ۲۲ و طول ۷ . / ۳۹‌ رسیدم‌ . دقیقاً‌ ۱۶ کیلومتریِ شهر رابغ ، در کـنار بـحر احـمر و ۹ کیلومتریِ شرق جاده ساحلیِ مدینه ، جده و مکه‌ .

با‌ توجه به این که مسیر « وادی مـر » و « وادی الخـانق » بـه « وادی الخرار‌ » و از‌ آنجا‌ به طرف « وادی الحلق » تغییر مسیر داده و به « وادی الغائضه » متصل می شود ، وجود چـنین‌ بـنای‌ برافراشته‌ ای از قرون گذشته نشانگر مرکزیت کدام وادی در جحفه است ؟

آیا‌ غیر‌ از این است کـه دقـیقاً مـحلّ تجمع مردم جحفه را در تقاطع این وادی ها مشخص‌ می‌ کند ؟ اگر چنین است پس باید مـحل مـیقات دورتر از مرکز شهرک‌ جحفه‌ بوده باشد .

اجازه دهید با حوصله و رعایتِ‌ امانتِ‌ تـمام‌ در اسـتناد و مـنابع ، موضوع پژوهش را بکاویم‌ تا‌ بتوانیم درباره موقعیت محل غدیر خم ابهام های تاریخی را بشناسیم و پاسـخ هـای‌ تاریخی را بجوییم .

بقایای بنای‌ تاریخی‌ با دیوارهایی‌ به‌ ارتفاع‌ هشت متر و طـول سـی و سـه متر‌ ، مجموعاً‌ دارای ۱۰۸۹ متر مساحت است و در یک مجتمع کم سکنه ای مانند‌ جُحفه‌ در قرن ۳ و ۴ نمی تواند صـرفاً یـک‌ دژ نـظامی بوده باشد‌ . باید‌ قسمتی از یک حصاری به‌ نظر‌ آید که اهل جـحفه درآن بـه سر می بردند و در آن از مصریان‌ و مغربیانِ‌ راهیان حج و عمره پذیرایی می‌ شده‌ تا‌ تدارکات سفر آنان‌ را‌ از مـیقات جـحفه تا‌ مکه‌ فراهم سازند .

چنین برداشتی از جغرافیای تاریخی جُحفه ، مطابق است بـا سـخن امام حربی‌ که‌ در اواخر قرن سوم مـی زیـسته‌ و نـوشته‌ است :

« جُحفة‌ . . . عَلیها‌ حِصْن‌ و بابان ، و المنازل فـی السـّوق‌ داخل الحصن » . [۱]

از خود پرسیدم چرا محدوده چنین حصاری در فاصله ۴/۵ کیلومتری مسجد میقات جـحفه‌ سـاخته‌ شده است ؟ !

به بررسی پرداخـتم تـا‌ به‌ یـک‌ سـند‌ مـعتبر‌ تاریخی و جغرافیایی رسیدم‌ و آن‌ گفته البـکری انـدلسی است که نوشت : « و فی أوّل الجُحفة مسجدالنّبی ( صلی الله علیه وسلم ) به موضع‌ یـُقال‌ لَه عَزوَر » .[۲]

این چه مسجدی است کـه به‌ نام‌ پیامبر‌ سـاخته‌ شـده‌ و در‌ مجاورت سمت شمال شرقیِ هـمین مـحدوده حصارهای فعلیِ جحفه قرار داشته است ؟

آنچه مسلّم است ، دو موقعیت مهم تاریخی اسـلام بـه جحفه اهمیت خاصی بخشید ، یـکی انـتخاب‌ مـحلّ به عنوان مـیقات و دوم واقـعه ای که در جریان بازگشت پیـامبر از حـجّة الوداع به وقوع پیوست .

درباره این واقعه معنوی ، در سیره ، از میان چند مأخذ اصیل ، تنها‌ بـه‌ گـفته یک تاریخ نگار بزرگ بسنده مـی کـنیم :

ابن واضـح یـعقوبی مـی نویسد : پیامبر اسلام ، « خـرج لیلاً منصرفاً الی المدینة ، فصار الی موضع بالقرب من الجُحفة یقال له : غدیر‌ خم‌ ، لثمانی عشرة لیلة خـلت مـن ذی الحجّة ، و قام خطیب ، فَمَنْ کُنْتُ مـَوْلاهُ فـَعَلِیٌّ مـَوْلاهُ ، اَللَّهـُمَّ وَالِ مـَنْ وَالاهُ وَعَادِ مـَنْ عـَادَاهُ . . . » .[۳]

به اعتبار‌ چنین‌ واقعه تاریخی ، از توقّف پیامبر‌ و ایراد‌ خطبه ، مسجدی بنا شد که در نظر تابعین و دیـگر مـسلمانانِ قـرون نخستینِ اسلام ، از اهمیت ویژه ای برخوردار بود . وقـتی البـکری انـدلسی مـی گـوید‌ : « . . . غـدیر‌ خمّ علی ثلاثة أمیال‌ من‌ الجحفة . . . و هی الغیضة الّتی تسمّی خمّ » معلوم می گردد که محلّ غدیر دورتراز محلّ میقات‌ ( جحفه‌ ) بوده است .

اسدی هم بنا به تصریح سمهودی در « وفاء الوفا » ( صفحه ۱۲۰۴ ) ، همان فاصله ۳ میل را نوشته اند ، نباید ما را به اشتباه اندازد ؛ زیرا تعیین محدوده جنوبی جُحفه‌ در‌ هـر قـرنی‌ تفاوت داشته است .

بدین لحاظ ، اگر فاصله ۳ میل را از کانون میقات جحفه محاسبه کنیم ، حدوداً محلّ‌ بنای تاریخی ، در محدوده مسجد غدیر خم بوده است ؛ زیرا وقتی‌ فاصله‌ میان‌ مسجد مـیقات تـا بقایای بنای تاریخی را اندازه گرفتند ، حدود ۴۰۰۰ ـ ۵۰۰۰ متر است ، با توجه به ‌‌این‌ که هر میل عربی حدود ۱۷۰۰ متر است ، با نشانی امام حـربی ، البـکری‌ و زمخشری‌ و نووی‌ تطبیق اصولی دارد .

پس از اطـمینان از حـصول این نتایج ، پژوهشی بر نظریاتی که مغایر‌ این دستاوردها بود تعمّق کردم ، پس از جمع بندی با دو نظر در‌ خور توجه روبرو شدم‌ :

اسدی هم بنا به تصریح سمهودی در « وفاء الوفا » ( صفحه ۱۲۰۴ ) ، همان فاصله ۳ میل را نوشته اند ، نباید ما را به اشتباه اندازد ؛ زیرا تعیین محدوده جنوبی جُحفه‌ در‌ هـر قـرنی‌ تفاوت داشته است .نخست‌ بر نظریه عـرام ، مـبنی بر یک میلی فـاصله جـحفه و غدیر ، تأمّلی داشتم ، یافتم که این نظریه بدان جهت که معلوم نکرده مبدأ اندازه گیری از حصن جحفه بوده یا از محلّ‌ میقات ، نمی تواند یک نظریه مغایر با نظریه ما بـاشد ، بـه خصوص آن که اگر فاصله یک میل را از مرکز حصن جحفه در نظر آوریم ، همان نتیجه ۳ میل بین محدوده‌ میقات‌ تا غدیر خم به دست می آید .

نظر دیگر ، احتمالی است که عـاتق بـن غیث بـلادی ، پژوهشگر مکّی دورانِ ما داده است . او می نویسد :

در اثنای بررسی موقعیت جغرافیایی‌ جحفه‌ ، مردی را در بیابان دیده و از او محلّ غـدیر خم را پرسیده است .

آن بادیه نشین : « أشار الی نخلات مطلع الشمس فقال : هـذیک الغـُربة ، و یـقع شرق رابغ بما یقرب‌ من‌ ۲۶ کیلا »

اولا : در هیچ مأخذی نیافتم که مورّخ یا سیّاح و جغرافی دان و ادیبی ، غدیر خـم ‌ ‌را در غـربه دانسته باشد . آن چه ما از مسیر کاروان ها میان‌ مکه‌ و مدینه‌ دانسته ایم و بـا نقشه هـای تـاریخی‌ آن‌ ها‌ آشناییم ، هیچ جا مسیر قوافل ، شرق وادی مر نبوده است ، آن چه که وجود دارد و مـی توان به آن اطمینان داشت‌ ، مسیرجحفه‌ رو‌ به شمال از طریق العزرویه بوده است و نه‌ از‌ کـنار حره ذویبان و در همین مـسیر ، بـنای مسجد غدیر محلّ عبادت راهیان حج بوده است .

ثانیاً : اگرحصن جحفه را مرکز جحفه بدانیم ، محل غدیر‌ خم به زعم عاتق بلادی ، در ۸ کیلومتری ؛ یعنی ۱۷ میلی شمال شرقی جـحفه است و این فاصله را در‌ هیچ‌ مدرک‌ تاریخی نمی توانیم بیابیم ، هر چه هست سخن از ۱ تا ۳ میل‌ ، یعنی‌ حدّ اکثر ۲ تا ۵ کیلومتر است .

ثالثا : اگر محلّ میقات را مرکز جحفه بگیریم ، فاصله غدیر خـم‌ تـا‌ میقات‌ ، ۱۴ کیلومتر می شود و این در راه های کاروانی کاروان های حجاج راه‌ کمی‌ نیست‌ که جغرافی دانان ومورّخان را به اشتباه اندازد تا بنگارند : « غدیر خم ، عند جحفة‌ . . . »

رابعا‌ : چگونه‌ می توان بـه گـفته فردی اعتماد کرد که نشانی غدیرخم را بعد از قرن‌ ها‌ به عنوان چاهی در نظر می آورد که چند نخل در اطراف آن‌ روییده‌ شده‌ است ! حال آن که همه محقّقان از محل غدیر خـم بـه عنوان بنای مسجدی‌ به‌ نام غدیر خم یاد کرده اند که لا اقل ۵ قرن در معرض دید‌ جغرافی‌ دانان‌ و محل عبادت راهیان مکه و مدینه بوده است .

اکنون اجازه دهید سند تـاریخیِ ذیـل را مـورد‌ مطالعه‌ قرار دهیم :

کلینی در « الفـروع مـن الکـافی » تحت عنوان « کتاب الحج »[۴] ، بابی‌ را‌ به‌ مسجد غدیرخم اختصاص داده .

این سند تاریخی قرن ۲/۴ را ذیل آن ثبت کرده است :

عَنْ‌ أَبان‌ عَنْ‌ أَبـِی عـَبْدِ اللَّه ( علیه السلام ) قَالَ : « یُسْتَحَبُّ الصَّلاةُ فِی مَسْجِدِ الْغـَدِیرِ لاَِن النَّبِیَّ‌ ( صلّی الله علیه وآله ) أَقَامَ فِیهِ » .[۵]

و از عبدالرحمن الحجاج آورده است که گفت : « سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِیمَ‌ ( علیه‌ السلام ) عَنِ الصَّلاةِ فِی مـَسْجِدِ غـَدِیرِ خـُمّ بِالنَّهَارِ وَأَنَا مُسَافِرٌ فَقَالَ صَلِّ‌ فِیهِ‌ فَإِنَّ فِیهِ فَضْلاً . . . » [۶]

و ۷ قـرن بعد ،سمهودی در‌ وفاء‌ الوفا[۷] محل غدیر خم را مسجدی به نام‌ غدیرخم‌ دانسته ، می گوید : « وَأخبرنی مُخبر أنّه رأی هـذا المـسجد عـلی نحو هذه المسافة‌ من‌ الجحفة ، و قد هدم السیل بعضه‌ » .

به‌ شـک دیـگری‌ افتادم‌ که‌ شاید کسانی که خطبه پیامبر را‌ در‌ غدیرخم روایت کرده اند ، مکان دیگری غیر از جحفه را نـشان دادهـ‌ انـد‌ . به بررسی پرداختم ، در مجموعه چنین‌ اسنادی ، همه نظرها به‌ غدیری‌ است کـه در جـحفه وجـود‌ داشته‌ و از زمان های دور به آن «مَهْیَعَه» می گفتند .

تأکید می کنم : جحفه‌ یا‌ مهیعه ای کـه در مـنابع‌ مـتعدّد‌ به‌ آبگیرهای آن در‌ مسیر‌ ارتباطی میان مکه و مصر‌ و عراق‌ و شام اشاره شده ، در مـسیر بـازگشت‌ پیامبر‌ از مکه به سوی مدینه قرار‌ داشته‌ است . برای‌ این‌ منظور‌ به ذکـر چـند مـدرک‌ تاریخی مورد اعتماد بسنده می کنیم :

در حدیث جابربن عبدالله از واقعه ای که ابن‌ عقده‌ آن را در « حـدیث الولایـه » آورده‌ می‌ خوانیم‌ :

« کُنّا‌ مَعَ‌ النَّبِیّ فی حَجّةِ‌ الْوداع‌ فَلَمّا رَجَعَ اِلیَ الُْجـْحَفة نـَزَلَ ثـُمَّ خَطب النّاس . . . »

و به سند حذیقة بن اُسید در « الفصول المهمه‌ » ابن‌ الطباغ‌ المالکی می خوانیم :

« لَمـّا صـَدَرَ رَسُولُ اللهِ‌ مِنْ‌ حَجَّةِ‌ الْوَداعِ‌ وَلَمْ‌ یَحُجَّ‌ غَیرها أَقْبَل حَتّی اِذا کان بـالجُحفةِ . . . »

و در گـفته زیـدبن ارقم که ابن طلحه شافعی آن را در کتاب « مطالب السئول » ( ص ۱۶ ) ثبت کرده ، عبارت : « نَزَلَ رَسُولُ الله‌ الجـُحفة ثـُمَّ أقـْبل عَلَی النّاسِ . . . » را می خوانیم

و . . . جز تصریح راویان از صحابه پیامبر ، به : اذا کان بـالجحفة و ذلک یـوم غدیر خم من الجحفة و له بها مسجد معروف » . . . « لمّا خرج‌ النّبیّ‌ الی حَجّة الوَداعَ نَزل بالجحفة » . . . اشاره بـه مـکانی دیگر نیافتم و هیچ مدرکی در اسناد تاریخی سفر الهی حجة الوداع ندیدم که بـه جـز جحفه به خرار و یا وادی مر‌ و یا‌ . . . تـصریح کـرده بـاشد .

پس به خود گفتم : چرا باید مانند عـاتق بـلادی به دنبال سخن فردی ناشناخته ، حدود ۱۸ میل از جحفه دور‌ شویم‌ ؟ ! وآن هم به جای بـررسی‌ مـحدوده‌ آثار مخروبه ، بنای مسجدی مـشهور در تـاریخ ، دنبال چـاه و چـشمه غـدیر در مکان ناشناخته ای به نام « الغُرُبة » بـگردیم ؟ !

عـاتق که برای من دانشمندی‌ دوست‌ داشتنی است ، از چنین‌ احتمالی‌ نامطمئن بوده کـه در کـتاب « معجم معالم الحجاز »[۸] اصلاً به جـایگاه این غدیر در الغربه اشـاره ای نـکرده و به همان اقوال قدما بـسنده کـرده که زمخشری گفته است :

« بالجحفة ، و قیل‌ : هو‌ علی ثلاثة امیال من الجحفة . . . و قـال عـرام و دون الجحفة علی میل » و « قال الحـازمی خـمّ واد . . . عـند الجحفة بغدیر » ( صـفحه هـای ۱۵۶ ـ ۱۵۸ ) در حالی که عاتق کـتاب « عـلی طریق الهجره‌ » خود‌ را در‌ سال ۱۳۹۳ هجری برابر ۱۹۷۳ م . بوده ، چرا از چنین کشف و نتیجه ای ذیل واژه خمّ در کـتاب‌ « مـعجم معالم الحجاز » یادی نکرده است ؟

بـا آن کـه چاپ اول‌ آن را‌ پنـج سـال بعد ، از کتاب « علی طـریق الهجره » درسال ۱۹۷۹م . برابر ۱۳۹۹ هجری ارائه داده است ؟ !

فکر ‌‌می‌ کنم که در زمان هجرت پیـامبر‌ اسـلام‌ ، جحفه جز به عنوان محلّ تـلاقی کـاروان هـا شـهرکی نـبوده و الاّ در مسیر هجرت ، از‌ مـوقعیت آن نـام برده می شد و بعدها در قرن دو که به صورت‌ شهرکی درآمد ؛ چرا آبادی‌ های‌ آن را در محدوده محل مـسجد غـدیر خـم ندانیم که هم در قرن های دوم تا پنـجم مـورد تـوجه حـکومت هـای عـلوی در مدینه و مغرب بوده و هم خلفای فاطمی مصر .

قبول‌ این نظر مستلزم آن است که بتوانیم یک دلیل تاریخی موثقی ، مبنی بر دور بودنِ محلّ مسجد غدیر خم ، در ۳ میلی مـسجد میقات ، ارائه دهیم که بعدها به مرکز جحفه ، در‌ محل‌ بقایای تاریخی دژ مسکونی یاد شده تبدیل شده است و عمران و آبادانی آن منطقه هم به انگیزه حفظ خاطره غدیر در مسیر بازگشت از حجّة الوداع و هم بـه دلیـل اهمیت به‌ اهتمام‌ سفر حج مصریان و مغربیان ، مورد توجه خاص ادارسه مراکش در فاصله ۱۷۲ تا ۳۱۰ هجری و خلفای فاطمی قرار گرفته است .

نباید فراموش کرد که منطقه حرمین مکه و مدینه جـزء‌ لایـنفک‌ حکومت مصر بود و پس از سقوط فاطمی هاست که ضمیمه متصرفات صلاح الدین گردید و نباید فراموش کرد که بنای تاریخی به جای مانده در جحفه ، بـه لحـاظ هنر معماری‌ متعلّق‌ به‌ قـرن ۳ ـ ۴ هـجری است و در این‌ دوران‌ گرچه‌ خلفای عباسی بر اریکه حکومت جای داشتند ولی نمی توان اسنادی ارائه داد که بنای آن را مربوط به همت خلفای‌ عباسی‌ دانست‌ .

همه ایـن نـظریه ها بر می گـردد بـه‌ ارائه‌ شواهد تاریخی جغرافیایی که اثبات کند محل مسجد میقات از مرکز جحفه به دور بوده است .

ماه ها در‌ خلال‌ پژوهش‌ های خود ، این موضوع را مد نظر داشتم ، به هر‌ کتابی کـه در تـاریخ ، جغرافیا ، حدیث و . . . مراجعه می کردم ، با حوصله با مفاد آن تعمق و دقت می کردم‌ ، شاید‌ پاسخ‌ ابهام خود را بیابم ، لیکن نیافتم تا این که در دیار‌ غربت‌ ، بر حسب اتفاق به سـندی بـرخوردم که فـکر می کنم می تواند دلیل تاریخی موثّقی محسوب‌ شود‌ :

این‌ سند را محمدبن عمر واقدی ( متوفای ۲۰۷ هجری ) در کـتاب « المغازی » ( ج۳ ، ص۸۳۹‌ ) ترجمه‌ فارسی‌ از افلح بن حُمَید ، از پدرش ، از ابن عمر نقل کرده کـه : « پیـامبر در‌ مـسجدی‌ که‌ پایین گردنه اراک در راه جحفه است نماز گزارد و روز جمعه در جحفه‌ فرود‌ آمد و هنگام عصر حرکت کرد و در مسجدی کـه ‌ ‌بـیرون جحفه است و از آن‌ محرم‌ می‌ شوند نماز گزارد . »

پس مسجد میقات ، بنایی بیرون جـحفه بـوده اسـت .

متن عربی ؛ « فَحَدَّثنی‌ أفلح‌ بن حُمَید ، عن أبیه ، قال : « . . . وَنَزَل یَوم الجُحفة ، ثمّ راح منها فـصلّی فی‌ المسجد‌ الَّذی‌ یحرم منه مشرفاً خارجاً من الجحفة . . . » .

دلیل تاریخی تأکید ایـن سند بر جمله « خـارجاً مـن‌ الجحفة‌ » می باشد .[۹]

مفهومجغرافیایی « خارجاًمن الجحفة » ؛ یعنی خارج ازمحدوده مسکونی جحفه است که بعدها دارای‌ حصاری‌ شد‌ و بقایای آخرین بنای آن تاکنون باقی است . ازاین روی ، چاه غدیر به دوراز مکان میقات‌ و در‌ کنار‌ بناهای مرکز جـحفه قرون دوم و سوم جای داشته است .

اکنون اجازه دهید‌ این‌ موضوع را بیشتر مورد پژوهش قرار دهیم و به جای برهم نهادن اسناد و اقوال تاریخی ، بر مفهوم‌ جغرافیای‌ واژه ها در مستندات تاریخی ، عمیق شویم و آن را بـا مـوقعیت جغرافیای‌ فعلی‌ منطقه جحفه تطبیق دهیم :

الحربی می نویسد‌ : « و بین‌ مسجد‌ و العین ، الغیضة ، و هی غدیر خم » [۱۰]

سمهودی نیز‌ همین‌ عبارت را به نقل از اسدی در صفحه ۱۲۰۴ « وفاء الوفا » ثبت کرده‌ است‌ .

ولی از اسـدی نـپرسیده که‌ مفهوم‌ عین در‌ این‌ عبارت‌ چیست ؟وقتی بررسی کردم دیدم حربی‌ درباره‌ آن گفته است : « عین فی بطن الوادی علیها حصن و بابان و المنازل فی‌ السوق‌ داخل الحصن » ، ( ص۴۵۷ ) .

پس اگر میان‌ مسجد مـیقات وچـشمه ( = عین‌ ) الغیضه‌ قراردارد و بنا به دلایل و مستندات‌ ارائه‌ شده ، در فاصله ۴ ـ ۵ کیلومتری مسجد میقات ، تردیدی نیست که محل الغیضه که به‌ تصریح‌ امام حربی در قرن ۳هجری‌ « و هی‌ غدیر‌ خم » در هـمین‌ مـجموعه‌ بـقایای بناهایی است که‌ در‌ کنار جـحفه اسـت .

پس ایـن که البکری در « معجم ما استعجم » ( ص۴۹۲ ) می نویسد‌ :

« موضع‌ غدیر خمّ یقال له الخرار » اشاره‌ به‌ یک فاصله‌ دوری‌ از‌ این بناها نیست ؛ زیـرا‌ البـکری در هـمان منبع ولی در صفحه ۳۶۸ نوشته است که : « و هی الغیضة التـی تـسمّی‌ خمّ‌ » .

و این گفته صاحب المشارق که : « انّ‌ خمّا‌ اسم‌ غیضة‌ هناک‌ و بها غدیر » مورد‌ استناد‌ عاتق بلادی در صفحه۱۵۶ « مـعجم مـعالم الحـجاز » قرار گرفته ولی از اهمیت و استناد به سندیت‌ آن‌ در‌ تعیین محل غدیر غافل مـانده اسـت .

لذا مـی توان گفت محلی که به نام الخرار در منطقه جحفه‌ آمده ، هـمان مـحل غدیر است و الاّ سمهودی در « وفاء الوفا » ( ص ۱۲۰۰ ) تصریح نمی کرد :

« الخرار : انّه بالجحفة » در اینجا یک ابهام اساسی وجـود دارد و آن اشـاره الحـربی به دو مسجد‌ در‌ جحفه است ؛ بی آن که نامی از مسجد غدیر خم برده بـاشد : ذیـل الجـحفه نوشته است : « و فی اوّلها مسجد للنبی و یقال له عزور و فی آخرها عند العلمین مسجد للنـبیّ‌ ، یـقال‌ له مـسجد الائمة » ( ص ۴۵۷ ) .

أوّلاً : این نشانی مربوط به قرن سوّم هجری است و به درک حقیر دلیل آن نمی شـود کـه در قرن‌ ۴ و ۵ هجری‌ همین نام ها باقی مانده‌ باشد‌ .

ثانیا : جحفه تا قرن ۵ آبـاد مـانده و در قـرن ششم هجری به ویرانه ای تبدیل شده است و آن چه جغرافی دانان قرن ششم به بـعد‌ گـفته‌ اند ، اوصاف جحفه قرن‌ ۱ تا‌ ۳ می باشد و نه اوصاف جحفه عصر فاطمی هـا و سـلطه آن هـا بر حجاز در قرن ۴ تا اواخر قرن ۵ هجری قمری است .

برای اطمینان بیشتر تلاش کردم تـا دقـیقاً منابع تاریخی‌ جغرافیایی‌ را مورد بازنگری قرار دهم و آن ها را با پژوهش های نـوین مـراکز تـحقیقاتی و دانشگاهی عربستان سعودی مقایسه کنم :

نام عَزوَر با نام حرّه عزور ( امروزه با نام العـزوریة ) کـه‌ دقـیقاً‌ در شمال‌ بنای تاریخی جحفه قرار درد ، مطابق است .

دقیقاً منطقه آبادی که پس از ویـرانی آثـار حصارها در‌ برابر دیدگانم قرار داشت . بنابراین ، بنای این مسجد که در زمان‌ الحربی‌ به‌ عزور شهرت داشـته دیـگر وجود ندارد ، ولی مسجدی به نام « الائمه » بوده که از نظر جغرافی دانان ‌‌دانـشگاه‌ مـلک عبدالعزیز جده ، همان مسجد جنوبی است و در رسـاله « امـارة رابـغ » به صراحت‌ نوشته‌ اند‌ : « مسجد الائمة هـو فـی موضع میقات » ص۱۷ .

با توجه به این که به تصریح همه‌ محقّقان قدیم ، دو مـسجد در جـحفه به نام پیامبر ساخته شـده بـود ، یکی‌ مـیقات بـرای احـرام و دیگری‌ غدیر‌ ، به یاد خطبه غـدیر ، تـردیدی نیست که مسجد عزور که الحربی آن را « مسجد للنبی » دانسته ، نمی تواند غـیر از مـسجد غدیر خم باشد .

بنای این مـسجد را سمهودی در فاصله‌ نیمه آْر قـرن نـهم هجری ، خود ندیده است ولی گـفته اسـت که :

فردی به او اطلاع داده که « أنّه رأی هذا المسجد علی نحو هذه المسافة مـن الجـحفة ، قد هدم‌ السیل‌ بعضه » ، « وفـاء الوفـا » ( ص۱۰۱۸ ) .

ایـن نظر با دلیـل تـاریخی دیگری روشن تر مـی شـود . توجه کنید :

سمهودی ذیل فصل سوّم « فیما ینسب الیه ( صلّی الله علیه وآله ) من المساجد التـی‌ بـین‌ مکّة و المدینة » ( ص ۱۰۰۱ ) از همه مساجد میان ایـن راه چـهارصد کیلومتری نـام بـرده ، ولی چـون به منطقه جحفه رسـیده ، فقط نامی ازمسجدالجحفه برده و موقعیت آن را بسیار اجمال وصف‌ و سپس‌ دنباله آن مسجد غدیر خم را نام بـرده اسـت و بعد از آن مسجد قدید که همین خـیمه امّ مـعبد اسـت .

پس مـسجد الائمه و عزور کـجاست ، اگـر « الائمه » را میقات‌ ندانیم‌ و عزور‌ را غدیر خم نخوانیم ؟ . . . مسلّماً‌ نام‌ عزور‌ در زمان الحربی همان مسجد غدیر خـم در مـنابع تـاریخی جغرافیایی قرن های سه تا اوایل شـشم اسـت کـه از هـمان‌ قـرن‌ ویـران‌ شده و سمهودی از ویرانی آن خبری یافته و تا‌ به‌ امروز در کنار ویرانه های جحفه نام و نشانی ندارد .

اهم مدارکی که در این خصوص یافته ام نظر نصر‌ است‌ که‌ گفته اسـت :

« عَزوَر ثنیة الجحفة علیها الطریق بین مکة و المدینة‌ » .[۱۱]

به عنوان یک محقّق در بیابان های حجاز ، از خود پرسیدم : چرا جحفه آباد ویران شد و امروزه جز‌ یک‌ صحرای‌ خشک ، نشانی از آن آبادانی هـا نـیست ؟ ! جحفه ای که در‌ اقوال‌ بزرگان تحقیق ، اشارات صریحی به آبادانی آن شده است . از آن جمله : این رسته صاحب اثر‌ جغرافیایی‌ « الاعلاق‌ النفیسه » در قرن سوم هجری که نوشته بود : « و آن قریه بزرگی است‌ کـه‌ در‌ آن بـازاری است و آب مشروبش از چاه است » .

و مقدسی جغرافی دانی دگر در « احسن‌ التقاسیم‌ » ( ص ۱۱‌ ) آن را « شهریست آباد » وصف کرده است و استخری که در نیمه اول قرن ۴ هجری‌ از‌ آن به عنوان :

« مـنزل عـامر » یاد کرده و ابن خلدون در «تاریخ العـبر » ( ج۳ ، ص۵۲‌ ) نوشت‌ : « عامرة‌ فی عهد المأمون » و حمیری در « الروض المعطار » به عنوان : « قریة جامعة ، لها منبر » یاد‌ کرده‌ است .

و البکری در قرن ۵ با همین مضمون و . . . ولی چطور شد کـه جـحفه به‌ سرنوشتی‌ دچار‌ شـدکه یـاقوت حموی ( متوفای ۶۱۶ ق . ) در کتاب « معجم البلدان » از آن همه اهمیت در یک‌ عبارت‌ کوتاه نوشت :

« و هی الآن خراب » ( ج ۲ ، ص۱۱۱ ) ، این ویرانی با ویرانی مسجد غدیر خم همدوره بوده و مـحققان جـغرافیا در دانشگاه‌ ملک‌ عبدالعزیز‌ جده قبول دارند که : « و لقد دثر المسجد الشمالی مع اندثار الجحفة » ( ص ۱۷‌ )

و در‌ صفحه ۳۳ قبول دارند که از عوامل این ویرانی ، هجرت قبایلی از بنو سلیم بوده ؛ « اضطراب‌ ظروف‌ المنطقة فـی العـصر العباسی الثـانی . . . الی بلاد المغرب العربی » .

در نتیجه اگر‌ این‌ ویرانی را بدان جهت بدانیم که عباسیان‌ تمرکز‌ مردمی‌ را حول مکان غدیرخم پراکنده کردند ؟ درک صحیحی از مـنابع تاریخی‌ ارائه‌ نداده ایم ؟ آیا طرح کردن عوامل جغرافیایی مانندتغییر مسیر وادی مـر عـُنیب مـی تواند‌ آن‌ اهمیتی را داشته باشد که‌ تغییر‌ مسیر قوافل‌ حج‌ از‌ جحفه به رابغ داشت ؟

هجرت قبایل‌ در‌ مـنازعات ‌ ‌مـذهبی فاطمی ها و عباسیان ؟ !

مراجعه شود به کتاب « بنو سلیم » ، تألیف‌ : عبدالقدوسی‌ الأنصاری ، چـاپ عـربستان و کـتاب « صبح الأعشی‌ » اثر : القلقشندی در نیمه‌ قرن‌ پنجم هجری ، که نوشته است‌ در‌ زمان او : « و من الجحفة و حـولها الی ثنیة المعروفة بعقبة السویس لسلیم » ( ج۴ ، ص۳۸۵ ) .

وقتی‌ تحقیق‌ کردم که مصریان و مغربیان کشتی‌ نـشین‌ چگون‌ می توانستند در‌ سـفر‌ حـج محرم شوند ، بی‌ آن‌ که در میقات جحفه توقف کنند ؟ توقّفی که به هرحالمی توانستم وجب رونق و بازسازی خرابی ها‌ شود‌ ، پی بردم که آنان هنگام رسیدن‌ کشتی‌ به رابغ‌ ، در‌ ساحل‌ شرقی بحر احمر تـوقّفی‌ برای این منظور به جای می آوردند ، بی آن که عازم جحفه شوند معیار را‌ بر‌ حد حرم می نهادند . حتی در‌ بسیاری‌ از‌ موارد‌ بی‌ آن که در‌ ساحل‌ رابغ پیاده شوند ، چون کشتی مقابل رابـغ مـی رسیده مسافران رسم احرام را به جای می‌ آوردند‌ .

ابراهیم‌ رفعت پاشا در « مرآة الحرمین » ( ج۱ ، ص۱۵ ) ، ضمن‌ شرح‌ سفر‌ حج‌ مصریان‌ در‌ سال ۱۳۱۸ هجری برابر با مارس ۱۹۰۱ م . به آن اشاره کوتاهی کرده است .

پس به عـنوان یـک محقق از خودم پرسیدم : چرا باید قرن ها این میقات‌ ویرانه بماند تا رخداد توقف پیامبر در مکانی به نام غدیر خم ، مزاحم جمعی و وسیله جمعی دیگر نشود ؟ !

سقوط فاطمی هـا در سـال ۵۶۷ هجری به دست صلاح الدین‌ ایّوبی‌ و روی کار آمدن ایّوبیان مصر ۵۶۴ ـ ۶۴۸ هجری برابر با ۱۱۶۹ ـ ۱۲۵۰ م . است که متأسفانه باعث شد تا رونق دادن به بندر جده ، جحفه رو به ویرانی نهد و خوشحال‌ بـاشند‌ از ایـن کـه به جای فهم درست تـاریخ ، تـوانسته انـد تاریخ را حذف کنند !

اکنون که بنای مسجد میقات نوسازی شده و امکانات رفاهی‌ برای‌ مردمی که می خواهند از‌ این‌ میقات ، ترک خـود کـنند تـا خود را در برابر او نهند ، فرصتی است که با احـیای بـنای مسجد غدیر در سمت شمال شرقی بقایای‌ بنای‌ تاریخی ، تاریخ مهم ترین مکان‌ در‌ مسیر بازگشت پیامبر از حجّة الوداع را زنده نگهدارند . به هـمان اعـتبار تـاریخی و شرعی که به همت نوسازان مسجد میقات ، بنای مسجد بـدر را در بدر و بنای مسجد العقبه را در‌ منا‌ و مسجد عمر و مسجد علی ( علیه السلام ) را در مدینه بازسازی و مرمّت کردند .

شاید جحفه بار دیـگر مـوقعیت تـاریخی ـ فرهنگی خود را در کنار این دو مسجد تاریخی اسلام باز یابد‌ .

منبع

سید محمد باقر نجفی، میقات حج، زمستان ۱۳۸۱ - شماره ۴۲.

پانویس

  1. المناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیره ، ص۴۵۷.
  2. معجم مااستعجم ، ج۱ ، ص۳۶۸.
  3. الکـافی ، ج۱ ، ص۲۹۳.
  4. ج۴ ، ص۵۶۶.
  5. الکافی ، ج۴ ، ص۵۶۷.
  6. الکافی ، ج۴ ، ص۵۶۶.
  7. ج۲ ، ص۱۰۱۸.
  8. ج۳ ، چاپ اول ۱۹۷۹ م . ذیل واژه خمّ .
  9. کتاب المـغازی ، تحقیق : مارسدن جونس‌ ، جزء‌ ثالث‌ ، ص ۱۰۹۶‌ ، چاپ‌ ۱۹۶۶‌ م . مصر : دارالمعارف .
  10. المناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیرة ، ص۴۵۸.
  11. حمد الجاسر‌ ، پاورقی‌ ص۴۵۷‌ ؛ کتاب المناسک ، امام حربی .