۵۰۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
«با زبان خود مطلبى را مى گويند كه در قلب هايشان نيست». آنگاه دورويى آنان را مورد استهزا قرار مى دهد كه اگر خداوند درباره شما اراده ضرر يا منفعتى نمايد شما چگونه با اين حيله ها كارى پيش خواهيد برد؟! | «با زبان خود مطلبى را مى گويند كه در قلب هايشان نيست». آنگاه دورويى آنان را مورد استهزا قرار مى دهد كه اگر خداوند درباره شما اراده ضرر يا منفعتى نمايد شما چگونه با اين حيله ها كارى پيش خواهيد برد؟! | ||
در آيه ۱۵ سوره نور قسمت اول آن شباهتى به آيه ۱۱ سوره فتح دارد ولى به جاى {{قرآن|ما ليس فى قلوبكم}} جمله {{قرآن|ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ}} آمده و فقط قسمت دوم آن در كلام حضرت ديده مى شود و مربوط به داستان «افک» است، كه منافقين بى محابا نسبت به ساحت مقدس پيامبر صلى الله عليه و آله جسارت كردند. | در آيه ۱۵ سوره نور قسمت اول آن شباهتى به آيه ۱۱ سوره فتح دارد ولى به جاى {{قرآن|ما ليس فى قلوبكم}} جمله {{قرآن|ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ}} آمده و فقط قسمت دوم آن در كلام حضرت ديده مى شود و مربوط به داستان «افک» است، كه منافقين بى محابا نسبت به ساحت مقدس پيامبر صلى الله عليه و آله جسارت كردند.لذا در روايتى آمده كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آغاز سخن در غدير فرمود:دستورى به من داده شد كه از ترس تكذيب اهل «افک» در تنگنا قرار گرفتم.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۲ .</ref> | ||
لذا در روايتى آمده كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آغاز سخن در غدير فرمود: | |||
دستورى به من داده شد كه از ترس تكذيب اهل «افک» در تنگنا قرار گرفتم.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۲ .</ref> | |||
=== تحليل اعتقادى === | === تحليل اعتقادى === | ||
خط ۴۱: | خط ۳۷: | ||
==== الف) ارادت دروغين ==== | ==== الف) ارادت دروغين ==== | ||
با توطئه هاى بسيارى كه منافقين و دورويانِ امت اسلامى بر ضد رسول معظّم اسلام صلى الله عليه و آله چيده اند، و تا حد صحيفه ملعونه براى براندازى خلافت و و صايت اهل بيت عليهم السلام.<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۲۹ و ج ۲ ص ۱۲۳.</ref> | با توطئه هاى بسيارى كه منافقين و دورويانِ امت اسلامى بر ضد رسول معظّم اسلام صلى الله عليه و آله چيده اند، و تا حد صحيفه ملعونه براى براندازى خلافت و و صايت اهل بيت عليهم السلام.<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۲۹ و ج ۲ ص ۱۲۳.</ref>و نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله در كوه هرشى<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۰۷.</ref> پيش رفته اند، باز هم در ظاهر چنان اظهار ارادت دروغين نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله نشان مى دهند كه حاكى از بالاترين درجه نفاق است. | ||
و نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله در كوه هرشى<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۰۷.</ref> پيش رفته اند، باز هم در ظاهر چنان اظهار ارادت دروغين نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله نشان مى دهند كه حاكى از بالاترين درجه نفاق است. | |||
==== ب) عادى نشان دادن نفاق ==== | ==== ب) عادى نشان دادن نفاق ==== | ||
خط ۵۲: | خط ۴۶: | ||
===== ۱. مسخره گروهى در خيمه ===== | ===== ۱. مسخره گروهى در خيمه ===== | ||
پس از منبر پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله | پس از منبر پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله عده اى از منافقين يا دشمنانِ پنهان در خيمه خود، حضرتش را مسخره مى كردند.حذيفه بن يمان سخن آنان را گزارش داد و پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را فرا خواند و پرسيد: شما چه گفته ايد؟در پاسخ حضرت گفتند: به خدا قسم ما هيچ سخنى نگفته ايم، و اگر سخنى درباره ما به شما رسيده، بر ما دروغ بسته اند!!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳.</ref> | ||
حذيفه بن يمان سخن آنان را گزارش داد و پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را فرا خواند و پرسيد: شما چه گفته | |||
===== ۲. «بَخٍ بَخٍ» پس از بيعت ===== | ===== ۲. «بَخٍ بَخٍ» پس از بيعت ===== | ||
خط ۶۵: | خط ۵۵: | ||
{{متن عربی|بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ ابى طالِبٍ! هَنيئاً لَكَ! اصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ}}: | {{متن عربی|بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ ابى طالِبٍ! هَنيئاً لَكَ! اصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ}}: | ||
خوشا به حالت اى پسر ابى طالب! گوارايت باد! صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى شده اى!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۶۵، ۱۰۳، ۱۵۴، ۲۰۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۸.</ref> | خوشا به حالت اى پسر ابى طالب! گوارايت باد! صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى شده اى!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۶۵، ۱۰۳، ۱۵۴، ۲۰۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۸.</ref>و اين برخورد نمونه اى از نفاق است. | ||
و اين برخورد نمونه اى از نفاق است. | |||
===== ۳. استهزاء هفت نفر در برابر منبر ===== | ===== ۳. استهزاء هفت نفر در برابر منبر ===== | ||
هفت نفر از منافقين در برابر منبر قبل از اعلان ولايت نشسته بودند. يكى از آنان گفت: چشمانش را نمى بينيد كه گويا چشم ديوانه اى است. اكنون بپا مى خيزد و مى گويد: خدايم چنين گفته است! | هفت نفر از منافقين در برابر منبر قبل از اعلان ولايت نشسته بودند. يكى از آنان گفت: چشمانش را نمى بينيد كه گويا چشم ديوانه اى است. اكنون بپا مى خيزد و مى گويد: خدايم چنين گفته است!جبرئيل اين سخن را به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داد.حضرت آنان را پس از منبر فرا خواند و در اين باره مؤاخذه فرمودآنان انكار كردند و قسم ياد كردند كه چنين سخنى نگفته اند!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۵. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۹.</ref> | ||
جبرئيل اين سخن را به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داد. | |||
حضرت آنان را پس از منبر فرا خواند و در اين باره مؤاخذه | |||
===== ۴. تهديد پس از منبر ===== | ===== ۴. تهديد پس از منبر ===== | ||
پس از منبر غدير، عده اى از [[منافقین]] در خيمه اى جمع شده مى گفتند: | پس از منبر غدير، عده اى از [[منافقین]] در خيمه اى جمع شده مى گفتند: | ||
به خدا قسم ياران كسرى و قيصر در لباس هاى خز و رنگارنگ و حرير و بافته زندگى مى كنند، ولى ما همراه پيامبر در دو چيز خشن به سر مى بريم: | به خدا قسم ياران كسرى و قيصر در لباس هاى خز و رنگارنگ و حرير و بافته زندگى مى كنند، ولى ما همراه پيامبر در دو چيز خشن به سر مى بريم:هم غذاى | ||
هم غذاى | |||
حضرت اعلان اجتماع عمومى به مردم داد و آنان را فرا خواند و در اين باره توبيخ فرمود. | خشن مى خوريم و هم لباس خشن مى پوشيم. بعد از اين همه، اكنون كه مرگش نزديک شده مى خواهد جانشينى بعد از خود را به على بسپارد.به خدا قسم خواهد دانست (كه چه مى كنيم)»!مقداد اين سخنان را به حضرت گزارش داد.حضرت اعلان اجتماع عمومى به مردم داد و آنان را فرا خواند و در اين باره توبيخ فرمود.در پاسخ گفتند: پدر و مادرمان فدايت يا رسول اللَّه. قسم به آنكه تو را به حق مبعوث نمود و به نبوت كرامتت داد، آنچه به تو خبر رسيده ما نگفته ايم. قسم به آنكه تو را بر همه بشر برگزيده، ما نگفته ايم!<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۳۹ - ۱۴۰. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴.</ref> | ||
در پاسخ گفتند: پدر و مادرمان فدايت يا رسول اللَّه. قسم به آنكه تو را به حق مبعوث نمود و به نبوت كرامتت داد، آنچه به تو خبر رسيده ما نگفته ايم. قسم به آنكه تو را بر همه بشر برگزيده، ما نگفته ايم!<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۳۹ - ۱۴۰. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴.</ref> | |||
===== ۵. تهديد در اثناى خطابه ===== | ===== ۵. تهديد در اثناى خطابه ===== | ||
خط ۱۰۱: | خط ۷۵: | ||
پس از [[سخنرانی|منبر]] و [[بیعت]] غدير، عده اى از متمرّدين و سردمداران منافقين در بين خود توطئه كرده گفتند: | پس از [[سخنرانی|منبر]] و [[بیعت]] غدير، عده اى از متمرّدين و سردمداران منافقين در بين خود توطئه كرده گفتند: | ||
اگر براى محمد حادثه اى رخ دهد، امر خلافت را از على دور مى كنيم و نمى گذاريم بدان دست يابد! پيرو اين سخن نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند: | اگر براى محمد حادثه اى رخ دهد، امر خلافت را از على دور مى كنيم و نمى گذاريم بدان دست يابد! پيرو اين سخن نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند:تو بهترين خلق نزد خدا و خود و ما را براى خلافت بپا داشتى.به وسيله او مقابله با ظلم ظالمين و تعدى كنندگان در سياست ما را كفايت نمودى! در اين حال خداوند دورويى آنان را و اينكه قصد قتل پيامبر صلى الله عليه و آله را دارند و بعد از او در صدد تمرّد هستند به آن حضرت خبر داد.پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را فرا خواند و در اين باره سرزنش نمود.آنان در انكار كلام حضرت قسم هاى شديد ياد كردند. | ||
تو بهترين خلق نزد خدا و خود و ما را براى خلافت بپا داشتى. | |||
به وسيله او مقابله با ظلم ظالمين و تعدى كنندگان در سياست ما را كفايت نمودى! | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را فرا خواند و در اين باره سرزنش نمود. | |||
آنان در انكار كلام حضرت قسم هاى شديد ياد كردند. | |||
اولى گفت: يا رسول اللَّه، به خدا قسم درباره چيزى به اندازه اين بيعت [[اهمیت]] قائل نشده ام. اميدوارم به خاطر آن مرا در قصرهاى بهشت جاى دهد، و مرا در آنجا از بهترين وارد شوندگان و ساكنين آن قرار دهد! | اولى گفت: يا رسول اللَّه، به خدا قسم درباره چيزى به اندازه اين بيعت [[اهمیت]] قائل نشده ام. اميدوارم به خاطر آن مرا در قصرهاى بهشت جاى دهد، و مرا در آنجا از بهترين وارد شوندگان و ساكنين آن قرار دهد! | ||
خط ۱۲۰: | خط ۸۴: | ||
===== ۷. مسخره با تشبيه به سوسمار ===== | ===== ۷. مسخره با تشبيه به سوسمار ===== | ||
پس از مراسم غدير چند نفر از قريش جمع شده بودند و از آنچه واقع شد تأسف مى خوردند! در اين هنگام سوسمارى از كنار آنان عبور كرد. | پس از مراسم غدير چند نفر از قريش جمع شده بودند و از آنچه واقع شد تأسف مى خوردند! در اين هنگام سوسمارى از كنار آنان عبور كرد.يكى از آنان گفت: اى كاش محمد به جاى على اين سوسمار را امير ما قرار مى داد!!! ابوذر اين گفته آنان را به پيامبر صلى الله عليه و آله گزارش داد.حضرت سراغ آنان فرستاد و احضارشان نمود و گفته شان را برايشان تكرار نمود.آنان انكار كردند و در اين باره قسم ياد نمودند. | ||
يكى از آنان گفت: اى كاش محمد به جاى على اين سوسمار را امير ما قرار مى داد!!! | |||
حضرت سراغ آنان فرستاد و احضارشان نمود و گفته شان را برايشان تكرار نمود. | |||
آنان انكار كردند و در اين باره قسم ياد نمودند. | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: بدانيد كه جبرئيل بر من نازل شده و خبر آورده كه روز قيامت قومى را مىآورند كه امامشان سوسمار است! مواظب باشيد كه شما نباشيد!!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۶۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳.</ref> | پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: بدانيد كه جبرئيل بر من نازل شده و خبر آورده كه روز قيامت قومى را مىآورند كه امامشان سوسمار است! مواظب باشيد كه شما نباشيد!!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۶۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳.</ref> |
ویرایش