بررسی تعداد جمعیت حاضر در غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
== چکیده <ref>سید جلال امام.</ref> ==
== چکیده<ref>سید جلال امام.</ref> ==
درباره تعداد جمعیت حاضر در رویداد مهم و تاریخى غدیرخم اقوال و روایات متفاوتى وجود دارد. در این نوشتار، ضمن بررسى این روایات، تلاش شده است با ملاحظه شواهد و قراین، و با شیوه تحلیلى، در مورد جمعیت مدینه در سال‏ هاى پایانى حیات رسول‏خدا صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله، و نیز با بهره ‏گیرى از دیگر قراین تاریخى، تعداد حاضران در غدیر محاسبه شود.
درباره تعداد جمعیت حاضر در رویداد مهم و تاریخی غدیرخم اقوال و روایات متفاوتی وجود دارد. در این نوشتار، ضمن بررسی این روایات، تلاش شده است با ملاحظه شواهد و قراین، و با شیوه تحلیلی، در مورد جمعیت مدینه در سال‌های پایانی حیات رسول‌خدا صلی الله علیه وآله، و نیز با بهره‌گیری از دیگر قراین تاریخی، تعداد حاضران در غدیر محاسبه شود.


'''واژگان کلیدى''': غدیر، حاضران در غدیر، مدینه، مکه، یمن، جحفه و مفترق ‏الطرق.
'''واژگان کلیدی''': غدیر، حاضران در غدیر، مدینه، مکه، یمن، جحفه و مفترق الطرق.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
از نگاه شیعه، غدیر مهم ‏ترین رویداد تاریخى عصر پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله است که طى آن بر امامت حضرت على علیه‏ السلام براى مسلمانان تأکید شد. از این رو شیعه به شدت به این جریان توجه داشته و هنگام بحث در مورد جانشینى پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله، آن را به عنوان اساسى‏ ترین دلیل براى حقانیت خود و امامت امام على علیه‏ السلام معرفى کرده و از آن بهره برده است.
از نگاه شیعه، غدیر مهم‌ترین رویداد تاریخی عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که طی آن بر امامت حضرت علی علیه السلام برای مسلمانان تأکید شد. از این رو شیعه به شدت به این جریان توجه داشته و هنگام بحث در مورد جانشینی پیامبر صلی الله علیه وآله، آن را به عنوان اساسی‌ترین دلیل برای حقانیت خود و امامت امام علی علیه السلام معرفی کرده و از آن بهره برده است.


متکلمان، محدثان و مورخان شیعه و سنى از زوایاى مختلفى این مسئله را بررسى کرده ‏اند؛ زمان و مکان غدیر، علت انتخاب مکان غدیر، عبارت‏ ها و کلماتى که در سخنرانى پیامبر صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله آمده و جریان ‏هایى که در آن اتفاق افتاد همه به نوعى مورد کاوش قرار گرفته ‏اند. اما از مباحثى که کم تر به آن توجه شده و بدون بررسى و تحلیل تاریخى از آن سخن به میان آمده «تعداد جمعیت حاضر در غدیر» است.<ref>استاد محمدهادى یوسفى غروى در کتاب موسوعة التاریخ الاسلامى، ج ۳، ص ۶۲۶ـ۶۲۷ به اختصار روایات مربوط به تعداد حاضران در غدیر را نقل کرده ‏اند.</ref> گاه تعداد جمعیت حاضر در غدیر، در حد آمار بالایى (بیش از یا قریب به صدهزار نفر) ذکر مى‏ شود، اما به نظر مى‏ رسد این گزارش‏ ها مبالغه ‏آمیز و مبهم بوده و مشکلاتى نیز ایجاد کرده است.
متکلمان، محدثان و مورخان شیعه و سنی از زوایای مختلفی این مسئله را بررسی کرده‌اند؛ زمان و مکان غدیر، علت انتخاب مکان غدیر، عبارت‌ها و کلماتی که در سخنرانی پیامبر صلی الله علیه وآله آمده و جریان‌هایی که در آن اتفاق افتاد همه به نوعی مورد کاوش قرار گرفته‌اند. اما از مباحثی که کم‌تر به آن توجه شده و بدون بررسی و تحلیل تاریخی از آن سخن به میان آمده «تعداد جمعیت حاضر در غدیر» است.<ref>استاد محمدهادی یوسفی غروی در کتاب موسوعة التاریخ الاسلامی، ج ۳، ص ۶۲۶–۶۲۷ به اختصار روایات مربوط به تعداد حاضران در غدیر را نقل کرده‌اند.</ref> گاه تعداد جمعیت حاضر در غدیر، در حد آمار بالایی (بیش از یا قریب به صدهزار نفر) ذکر می‌شود، اما به نظر می‌رسد این گزارش‌ها مبالغه آمیز و مبهم بوده و مشکلاتی نیز ایجاد کرده است.


در این پژوهش تلاش مى‏ شود ضمن توجه به اقوال مورخان، به گونه ‏اى تحلیلى تعداد جمعیت حوادث پیش از جریان غدیر مورد توجه قرار گرفته و با عنایت به قراینى، مانند رشد نسبى جمعیت در سیر حوادث زمان حیات رسول اکرم صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏آله، تعداد حاضران در غدیر محاسبه شود. طبعا ابتدا باید زمان و خصوصا مکان غدیر بررسى شود که ارتباط تنگاتنگى با بحث جمعیت آن دارد. البته بدیهى است اگر با بررسى علمى، کاهش جمعیت حاضر در غدیر از تعداد مشهور ثابت شود هرگز این امر، تأثیرى در اعتبار و اهمیت رخ‏داد غدیر ندارد و حجیت و اعتبار آن به قوت خود باقى است. چرا که در اصل واقعه غدیر جاى هیچ تردیدى نیست.
در این پژوهش تلاش می‌شود ضمن توجه به اقوال مورخان، به گونه ای تحلیلی تعداد جمعیت حوادث پیش از جریان غدیر مورد توجه قرار گرفته و با عنایت به قراینی، مانند رشد نسبی جمعیت در سیر حوادث زمان حیات رسول اکرم صلی الله علیه وآله، تعداد حاضران در غدیر محاسبه شود. طبعاً ابتدا باید زمان و خصوصاً مکان غدیر بررسی شود که ارتباط تنگاتنگی با بحث جمعیت آن دارد. البته بدیهی است اگر با بررسی علمی، کاهش جمعیت حاضر در غدیر از تعداد مشهور ثابت شود هرگز این امر، تأثیری در اعتبار و اهمیت رخ‌داد غدیر ندارد و حجیت و اعتبار آن به قوت خود باقی است. چرا که در اصل واقعه غدیر جای هیچ تردیدی نیست.


== زمان ماجراى غدیر ==
== زمان ماجرای غدیر ==
در مورد تاریخ غدیر تقریبا اختلافى بین منابع نیست. تمامى منابع<ref>شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۳۹۵؛ تاریخ یعقوبى، ج ۱، ص ۵۰۸؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۷ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۲۰۹.</ref> در این‏که این روی‏داد بزرگ هیجدهم ذى ‏حجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، اتحاد نظر دارند.
در مورد تاریخ غدیر تقریباً اختلافی بین منابع نیست. تمامی منابع<ref>شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۳۹۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵۰۸؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۷ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۲۰۹.</ref> در این‌که این روی‌داد بزرگ هیجدهم ذی حجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، اتحاد نظر دارند.


در این‏جا به مناسبت، یادآورى این نکته، ضرورى است که برخى منابع شیعى نوشته ‏اند غدیر در روز پنجشنبه یا جمعه روى داده است.<ref>شیخ صدوق در خصال ضمن بیان ایام هفته و بیان این‏که هر روز اختصاص به کارى دارد، روز جمعه را روز عید یاد مى ‏کند و مى ‏نویسد: عید غدیر، روز هجدهم ذى‏حجه است و آن نیز جمعه بوده است شیخ صدوق، همان، ج ۲ ، ص ۳۹۵. نویسنده کتاب بشارة المصطفى روز غدیر را پنجشنبه معرفى مى ‏نماید. نیز: ابن جبر (نهج الایمان، ص ۱۱۴). روایتى را از سعید خدرى آورده که بنابر آن، غدیر روز پنجشنبه بوده است. هم‏چنین محمد بن سلیمان کوفى (مناقب امیرالمؤمنین، ج ۱، ص ۱۱۸) روایتى را از ابى‏ سعید خدرى نقل مى‏ کند که طبق آن، پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله مردم را در غدیر جمع کرد و آن روز پنجشنبه بود.</ref> به نظر مى‏ رسد این امر، نوعى افزودن فضیلت براى این روز مهم است، زیرا طبق محاسبات چنین چیزى ممکن نیست. بسیارى از منابع اهل ‏سنت<ref>ابوبکر بن حسین بیهقى، دلایل النبوه، ج ۵، ص ۴۴۶؛ ذهبى، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۷۰۸ و ابن‏ کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج ۳، ص ۲۵. اینان ذیل آیه اکمال به تفصیل درباره این‏که عرفه سال دهم جمعه بوده یا خیر بحث کرده ‏اند.</ref> و نیز شیعى،<ref>از میان منابع شیعى مى‏ توان به: اربلى على بن عیسى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۲۰ و علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۵۳۴ اشاره نمود.</ref> وقوف پیامبر صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله را در عرفه سال دهم، روز جمعه گزارش کرده ‏اند و بر این اساس، روز غدیر که نُه روز پس از عرفه و هجدهم ذى ‏حجه است، یکشنبه خواهد بود. در میان مورخان، ابن‏ کثیر به این نکته اشاره کرده است.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۲۰۹: «الثامن عشر من ذى الحجة عامئذ و کان یوم الأحد بغدیر خم تحت شجرة هناک، فبین فیها أشیاء. و ذکر من فضل علیّ و أمانته و...».</ref>
در این‌جا به مناسبت، یادآوری این نکته، ضروری است که برخی منابع شیعی نوشته‌اند غدیر در روز پنجشنبه یا جمعه روی داده است.<ref>شیخ صدوق در خصال ضمن بیان ایام هفته و بیان این‌که هر روز اختصاص به کاری دارد، روز جمعه را روز عید یاد می‌کند و می‌نویسد: عید غدیر، روز هجدهم ذی‌حجه است و آن نیز جمعه بوده است شیخ صدوق، همان، ج ۲، ص ۳۹۵. نویسنده کتاب بشارة المصطفی روز غدیر را پنجشنبه معرفی می‌نماید. نیز: ابن جبر (نهج الایمان، ص ۱۱۴). روایتی را از سعید خدری آورده که بنابر آن، غدیر روز پنجشنبه بوده است. هم‌چنین محمد بن سلیمان کوفی (مناقب امیرالمؤمنین، ج ۱، ص ۱۱۸) روایتی را از ابی سعید خدری نقل می‌کند که طبق آن، پیامبر صلی الله علیه وآله مردم را در غدیر جمع کرد و آن روز پنجشنبه بود.</ref> به نظر می‌رسد این امر، نوعی افزودن فضیلت برای این روز مهم است، زیرا طبق محاسبات چنین چیزی ممکن نیست. بسیاری از منابع اهل سنت<ref>ابوبکر بن حسین بیهقی، دلایل النبوه، ج ۵، ص ۴۴۶؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۷۰۸ و ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج ۳، ص ۲۵. اینان ذیل آیه اکمال به تفصیل درباره این‌که عرفه سال دهم جمعه بوده یا خیر بحث کرده‌اند.</ref> و نیز شیعی،<ref>از میان منابع شیعی می‌توان به: اربلی علی بن عیسی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۲۰ و علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۵۳۴ اشاره نمود.</ref> وقوف پیامبر صلی الله علیه وآله را در عرفه سال دهم، روز جمعه گزارش کرده‌اند و بر این اساس، روز غدیر که نُه روز پس از عرفه و هجدهم ذی حجه است، یکشنبه خواهد بود. در میان مورخان، ابن کثیر به این نکته اشاره کرده است.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۲۰۹: «الثامن عشر من ذی الحجة عامئذ و کان یوم الأحد بغدیر خم تحت شجرة هناک، فبین فیها أشیاء. و ذکر من فضل علیّ و أمانته و…».</ref>


نکته دیگر این‏که این گردهمایى عظیم در چه ساعتى از روز روى داده است؟
نکته دیگر این‌که این گردهمایی عظیم در چه ساعتی از روز روی داده است؟


=== پنج ساعت گذشته از روز ===
=== پنج ساعت گذشته از روز ===
طبرسى در این باره مى ‏نویسد: جبریل زمانى که پنج ساعت از روز گذشته بود بر پیامبر نازل شد.<ref>طبرسى، الاحتجاج، ص ۵۸: «أتاه جبرئیل علیه ‏السلام على خمس ساعات مضت من النهار».</ref>  
طبرسی در این باره می‌نویسد: جبریل زمانی که پنج ساعت از روز گذشته بود بر پیامبر نازل شد.<ref>طبرسی، الاحتجاج، ص ۵۸: «أتاه جبرئیل علیه السلام علی خمس ساعات مضت من النهار».</ref>


فتال نیشابورى نیز گزارشى را مى‏ آورد و مى ‏نویسد: پنج ساعت از روز گذشته بود که جبرئیل پیام ابلاغ رسالت را براى پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله آورد.<ref>فتال نیشابورى، روضة الواعظین، ج ۱، ص ۹۱.</ref>
فتال نیشابوری نیز گزارشی را می‌آورد و می‌نویسد: پنج ساعت از روز گذشته بود که جبرئیل پیام ابلاغ رسالت را برای پیامبر صلی الله علیه وآله آورد.<ref>فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۱، ص ۹۱.</ref>


=== بعد از نماز ظهر ===
=== بعد از نماز ظهر ===
ابن‏ اثیر به نقل یکى از شاهدان عینى غدیر، زمان این اجتماع بزرگ را بعد از نماز ظهر گزارش کرده است.  
ابن اثیر به نقل یکی از شاهدان عینی غدیر، زمان این اجتماع بزرگ را بعد از نماز ظهر گزارش کرده است.


طى این گزارش ابى ‏الطفیل مى‏ گوید: در حجه ‏الوداع همراه پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله بودیم که هنگام ظهر دستور داد مکانى را براى نماز مهیا کنیم و خارها را بزنیم، بعد از آن، نماز خواندیم و پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله بعد از نماز، دست على بن ابى‏ طالب را گرفت و فرمود: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه‏}}.<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۵، ص ۲۵۲: «نشهد أنا أقبلنا مع رسول الله صلّى الله علیه و سلّم من حجة الوداع، حتى إذا کان الظهر خرج رسول اللّه ـ صلّى الله علیه و سلّم ـ فأمر بشجرات فشددن، و ألقى علیهنّ ثوب، ثم نادى: الصلاة. فخرجنا فصلینا، ثم قام فحمد اللّه تعالى و أثنى علیه، ثم قال: یا أیها الناس، أتعلمون أنّ اللّه عز و جل مولاى و أنا مولى المؤنین، و أنى أولى بکم من أنفسکم؟ یقول ذلک مرارا. قلنا: نعم، و هو آخذ بیدک یقول: من کنت مولاه فعلى مولاه، اللَّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه ثلاث مرات».</ref>
طی این گزارش ابی الطفیل می‌گوید: در حجه الوداع همراه پیامبر صلی الله علیه وآله بودیم که هنگام ظهر دستور داد مکانی را برای نماز مهیا کنیم و خارها را بزنیم، بعد از آن، نماز خواندیم و پیامبر صلی الله علیه وآله بعد از نماز، دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه‏}}.<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۵، ص ۲۵۲: «نشهد أنا أقبلنا مع رسول‌الله صلّی الله علیه و سلّم من حجة الوداع، حتی إذا کان الظهر خرج رسول اللّه ـ صلّی الله علیه و سلّم ـ فأمر بشجرات فشددن، و ألقی علیهنّ ثوب، ثم نادی: الصلاة. فخرجنا فصلینا، ثم قام فحمد اللّه تعالی و أثنی علیه، ثم قال: یا أیها الناس، أتعلمون أنّ اللّه عز و جل مولای و أنا مولی المؤنین، و أنی أولی بکم من أنفسکم؟ یقول ذلک مرارا. قلنا: نعم، و هو آخذ بیدک یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللَّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه ثلاث مرات».</ref>


سید بن طاووس روایتى از زبان یکى از حاضران در غدیر به این صورت نقل مى‏ کند: ما زمانى به غدیر رسیدیم که اگر تکه گوشتى را روى زمین مى‏ انداختى از شدت گرما پخته مى‏ شد.<ref>على بن طاووس، اقبال الاعمال، ص ۴۵۶: «و قد بلغنا غدیر خم فى وقت لو طرح اللحم فیه على الأرض لانشوى».</ref>  
سید بن طاووس روایتی از زبان یکی از حاضران در غدیر به این صورت نقل می‌کند: ما زمانی به غدیر رسیدیم که اگر تکه گوشتی را روی زمین می‌انداختی از شدت گرما پخته می‌شد.<ref>علی بن طاووس، اقبال الاعمال، ص ۴۵۶: «و قد بلغنا غدیر خم فی وقت لو طرح اللحم فیه علی الأرض لانشوی».</ref>


نویسنده کتاب الهدایة الکبرى روایتى را از زبان امام على علیه‏ السلام نقل مى‏ کند که طبق آن، امام فرمود: و آن روز (غدیر) روزى بسیار گرم بود که طفل از شدت گرما پیر مى ‏شد.<ref>حسین بن حمدان، خصیبى، الهدایة الکبرى، ص ۱۰۳: «و قد علمت انه کان یوما شدید القیظ یشیب فیه الطفل...».</ref>  
نویسنده کتاب الهدایة الکبری روایتی را از زبان امام علی علیه السلام نقل می‌کند که طبق آن، امام فرمود: و آن روز (غدیر) روزی بسیار گرم بود که طفل از شدت گرما پیر می‌شد.<ref>حسین بن حمدان، خصیبی، الهدایة الکبری، ص ۱۰۳: «و قد علمت انه کان یوما شدید القیظ یشیب فیه الطفل…».</ref>


قاضى نعمان نیز روایتى را به این صورت به نقل از زید بن ارقم نقل کرده که هیچ روزى گرم ‏تر از روز غدیر ندیده بودیم.<ref>قاضى نعمان مغربى، شرح الاخبار، ج ۱، ص ۹۹:«و ذلک فى یوم ما اتى علینا یوم اشد حرا منه».</ref>
قاضی نعمان نیز روایتی را به این صورت به نقل از زید بن ارقم نقل کرده که هیچ روزی گرم تر از روز غدیر ندیده بودیم.<ref>قاضی نعمان مغربی، شرح الاخبار، ج ۱، ص ۹۹: «و ذلک فی یوم ما اتی علینا یوم اشد حرا منه».</ref>


=== نتیجه گیری ===
=== نتیجه‌گیری ===
بر اساس این گزارش ‏ها به نظر مى ‏رسد که تجمع هنگام ظهر که گرم ‏ترین زمان روز است، صورت گرفته است و این زمان با پنج ساعت از روز رفته، قابل جمع است. محاسبات نشان مى‏ دهد که غدیر در اواخر اسفندماه روى داده<ref>اکنون برنامه ‏هاى رایانه ‏اى این کار را به راحتى انجام مى‏ دهند. به عنوان نمونه به نرم ‏افزار نورالسیره مى‏ توان اشاره نمود.</ref> و با توجه به شرایط آب و هوایى شبه ‏جزیره، این گرماى شدید کاملاً طبیعى است.
بر اساس این گزارش‌ها به نظر می‌رسد که تجمع هنگام ظهر که گرم‌ترین زمان روز است، صورت گرفته است و این زمان با پنج ساعت از روز رفته، قابل جمع است. محاسبات نشان می‌دهد که غدیر در اواخر اسفندماه روی داده<ref>اکنون برنامه‌های رایانه ای این کار را به راحتی انجام می‌دهند. به عنوان نمونه به نرم‌افزار نورالسیره می‌توان اشاره نمود.</ref> و با توجه به شرایط آب و هوایی شبه جزیره، این گرمای شدید کاملاً طبیعی است.


اهمیت تعیین ساعت اجتماع از این بابت است که روشن شود آیا پیامبر صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏آله اختصاصا براى ابلاغ امامت على علیه‏ السلام دستور به اجتماع داده است یا این‏که اجتماع براى نماز بوده و بعد از نماز، ایشان فرصت را مغتنم شمرده و از آن بهترین بهره را برده است. گرچه مى‏ توان گفت که این دو قابل جمع ‏اند، زیرا زمان اجتماع، هم‏زمان با ظهر بوده، از این رو ابتدا نماز خوانده شده و بعد رسول‏خدا صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏آله سخنرانى کرده است.
اهمیت تعیین ساعت اجتماع از این بابت است که روشن شود آیا پیامبر صلی الله علیه وآله اختصاصاً برای ابلاغ امامت علی علیه السلام دستور به اجتماع داده است یا این‌که اجتماع برای نماز بوده و بعد از نماز، ایشان فرصت را مغتنم شمرده و از آن بهترین بهره را برده است. گرچه می‌توان گفت که این دو قابل جمع اند، زیرا زمان اجتماع، هم‌زمان با ظهر بوده، از این رو ابتدا نماز خوانده شده و بعد رسول‌خدا صلی الله علیه وآله سخنرانی کرده است.


== مکان غدیر ==
== مکان غدیر ==
شاید تصور شود بحث کردن در مورد مکان غدیر نوعى تحصیل حاصل است. اما ما از این رو به آن مى‏ پردازیم تا در بحث بعدى، یعنى تعداد جمعیت حاضر در غدیر، از آن بهره‏ بردارى کنیم. باید مشخص شود که غدیر در مسیر چه مناطقى قرار دارد و اهالى چه مناطق و چه شهرهایى در غدیر حضور داشته ‏اند.
شاید تصور شود بحث کردن در مورد مکان غدیر نوعی تحصیل حاصل است. اما ما از این رو به آن می‌پردازیم تا در بحث بعدی، یعنی تعداد جمعیت حاضر در غدیر، از آن بهره‌برداری کنیم. باید مشخص شود که غدیر در مسیر چه مناطقی قرار دارد و اهالی چه مناطق و چه شهرهایی در غدیر حضور داشته‌اند.


این‏که چرا به این مکان «غدیر» و چرا به آن «خم» مى‏ گویند برخى منابع اشاراتى دارند. یاقوت حموى، نویسنده معجم‏ البلدان مى‏ نویسد: غدیر از غدر به معناى فریب گرفته شده است، زیرا غدیر جایى است که انسان از کنار آن عبور مى‏ کند و آبى در آن‏جا مى‏ بیند، اما سال بعد که مى ‏رود خشک و بى ‏آب مى ‏یابد و از تشنگى مى‏ میرد، و به این وسیله انسان را فریب مى ‏دهد.<ref>یاقوت حموى، معجم البلدان، ج ۴ ، ص ۱۸۸: «و قال بعض أهل اللغه: الغدیر فعیل من الغدر، و ذاک أن الإنسان یمرّ به و فیه ماء فربما جاء ثانیا طمعا فى ذلک الماء فإذا جاءه وجده یابسا فیموت عطشا».</ref>  
این‌که چرا به این مکان «غدیر» و چرا به آن «خم» می‌گویند برخی منابع اشاراتی دارند. یاقوت حموی، نویسنده معجم البلدان می‌نویسد: غدیر از غدر به معنای فریب گرفته شده است، زیرا غدیر جایی است که انسان از کنار آن عبور می‌کند و آبی در آن‌جا می‌بیند، اما سال بعد که می‌رود خشک و بی آب می‌یابد و از تشنگی می‌میرد، و به این وسیله انسان را فریب می‌دهد.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۴، ص ۱۸۸: «و قال بعض أهل اللغه: الغدیر فعیل من الغدر، و ذاک أن الإنسان یمرّ به و فیه ماء فربما جاء ثانیاً طمعا فی ذلک الماء فإذا جاءه وجده یابسا فیموت عطشا».</ref>


حموى «خم» را نام چاهى از بنى‏ مره ذکر کرده است.<ref>همان، ج ۲، ص ۳۹۰.</ref> نیز نقلى از زمخشرى دارد که «خم» نام مردى بوده است.<ref>همان.</ref> هم‏چنین طبق نقل دیگرى «خم» را نام چاهى مى‏ داند که عبدشمس آن را حفر کرده است.<ref>همان.</ref>
حموی «خم» را نام چاهی از بنی مره ذکر کرده است.<ref>همان، ج ۲، ص ۳۹۰.</ref> نیز نقلی از زمخشری دارد که «خم» نام مردی بوده است.<ref>همان.</ref> هم‌چنین طبق نقل دیگری «خم» را نام چاهی می‌داند که عبدشمس آن را حفر کرده است.<ref>همان.</ref>


اما این‏که غدیر در چه فاصله ‏اى از مکه و در کدام سمت از این شهر واقع شده است، در منابع تاریخى بیشتر فاصله غدیر تا جحفه گزارش شده است؛ به عبارتى از آن‏جا که جحفه مکان شناخته شده‏ اى بوده، سعى شده است تا غدیر با جحفه شناسانده شود. یاقوت حموى هنگام معرفى منطقه جغرافیایى غدیرخم مى‏ نویسد:
اما این‌که غدیر در چه فاصله ای از مکه و در کدام سمت از این شهر واقع شده است، در منابع تاریخی بیشتر فاصله غدیر تا جحفه گزارش شده است؛ به عبارتی از آن‌جا که جحفه مکان شناخته شده‌ای بوده، سعی شده است تا غدیر با جحفه شناسانده شود. یاقوت حموی هنگام معرفی منطقه جغرافیایی غدیرخم می‌نویسد:


و غدیر خمّ: بین مکه و المدینه، بینه و بین الجحفه میلان؛<ref>همان، ج ۴ ، ص ۱۸۸.</ref> غدیر بین مکه و مدینه است و تا جحفه، دو مایل<ref>هر مایل حدود ۱۶۰۰ متر مى ‏باشد.</ref> فاصله دارد.
و غدیر خمّ: بین مکه و المدینه، بینه و بین الجحفه میلان؛<ref>همان، ج ۴، ص ۱۸۸.</ref> غدیر بین مکه و مدینه است و تا جحفه، دو مایل<ref>هر مایل حدود ۱۶۰۰ متر می‌باشد.</ref> فاصله دارد.


طبرسى روایتى دارد که طبق آن، غدیر سه مایل قبل از جحفه واقع شده است.<ref>طبرسى، همان، ص ۵۸: «فرحل فلما بلغ غدیر خم قبل الجحفه بثلاثه امیال».</ref> ابن ‏جوزى فاصله غدیر تا جحفه را یک مایل گزارش کرده است.<ref>ابن جوزى، المنتظم، ج ۱، ص ۱۴۶.</ref> این در حالى است که سید بن طاووس مى‏ نویسد: مردم در جحفه توقف نمودند.<ref>ابن طاووس، همان، ج ۱، ص ۴۵۵: «فخرج رسول اللّه صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله حتى نزل الجحفة فلما نزل القوم و أخذوا منازلهم أتاه جبرئیل علیه‏ السلام».</ref>
طبرسی روایتی دارد که طبق آن، غدیر سه مایل قبل از جحفه واقع شده است.<ref>طبرسی، همان، ص ۵۸: «فرحل فلما بلغ غدیر خم قبل الجحفه بثلاثه امیال».</ref> ابن جوزی فاصله غدیر تا جحفه را یک مایل گزارش کرده است.<ref>ابن جوزی، المنتظم، ج ۱، ص ۱۴۶.</ref> این در حالی است که سید بن طاووس می‌نویسد: مردم در جحفه توقف نمودند.<ref>ابن طاووس، همان، ج ۱، ص ۴۵۵: «فخرج رسول اللّه صلی الله علیه وآله حتی نزل الجحفة فلما نزل القوم و أخذوا منازلهم أتاه جبرئیل علیه السلام».</ref>


حال باید دید جحفه کجاست؟ محقق کتاب الغارات در معرفى جحفه مى ‏نویسد: جحفه روستاى بزرگى بوده که در مسیر مدینه به مکه واقع است و فاصله آن از مکه چهار منزل است. جحفه محل میقات اهل مصر و شام است اگر به مدینه نروند. فاصله جحفه تا مدینه شش منزل، و فاصله جحفه تا غدیر دو مایل است.<ref>ابراهیم بن محمد ثقفى کوفى، الغارات، ج ۲، ص ۵۰۷، پاورقى: «الجحفه بالضم ثم السکون و الفا، کانت قریة کبیرة ذات منبر على طریق المدینه، من مکه على اربع مراحل و هى میقات اهل مصر و الشام، ان لم یمروا على المدینه فان مروا بالمدینه فمیقاتهم ذوالحلیفه و کان اسمها مهیعه و انما سمیت الجحفه لان السیل اجتفها و حمل اهلها فى بعض الاعوام و هى الان خراب، و بینها وبین ساحل الجار نحو ثلاث مراحل و بینها و بین اقرن موضع من البحر سته امیال، و بینها وبین المدینه ست مراحل و بینها وبین غدیر خم میلان».</ref>
حال باید دید جحفه کجاست؟ محقق کتاب الغارات در معرفی جحفه می‌نویسد: جحفه روستای بزرگی بوده که در مسیر مدینه به مکه واقع است و فاصله آن از مکه چهار منزل است. جحفه محل میقات اهل مصر و شام است اگر به مدینه نروند. فاصله جحفه تا مدینه شش منزل، و فاصله جحفه تا غدیر دو مایل است.<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ج ۲، ص ۵۰۷، پاورقی: «الجحفه بالضم ثم السکون و آلفا، کانت قریة کبیرة ذات منبر علی طریق المدینه، من مکه علی اربع مراحل و هی میقات اهل مصر و الشام، ان لم یمروا علی المدینه فان مروا بالمدینه فمیقاتهم ذوالحلیفه و کان اسمها مهیعه و انما سمیت الجحفه لان السیل اجتفها و حمل اهلها فی بعض الاعوام و هی الان خراب، و بینها وبین ساحل الجار نحو ثلاث مراحل و بینها و بین اقرن موضع من البحر سته امیال، و بینها وبین المدینه ست مراحل و بینها وبین غدیر خم میلان».</ref>


بر اساس مشاهده ‏هاى اخیر و بازدید از مکان غدیر روشن شده است که فاصله مکه تا جحفه با جاده کنونى حدود ۱۸۰ کیلومتر است.<ref>متن کامل گزارش بازدید از منطقه غدیر، در فصلنامه علوم حدیث، سال سوم، شماره ۷، بهار ۷۷، ص ۲۳۲ نوشته محمدحسین فلاح ‏زاده آمده است.</ref> در نقشه‏ هاى امروزى عربستان شهر رابغ کاملاً پیداست که در کنار دریاى سرخ واقع شده است. این شهر فاصله کمى با محل غدیر دارد. بر اساس گزارشى که بخشى از آن گذشت، مسجدى در این شهر قرار دارد که به مسجد غدیر مشهور است. براى اطلاع بیشتر از محل غدیرخم، به تصاویر پایانى همین نوشتار مراجعه فرمایید.
بر اساس مشاهده‌های اخیر و بازدید از مکان غدیر روشن شده است که فاصله مکه تا جحفه با جاده کنونی حدود ۱۸۰ کیلومتر است.<ref>متن کامل گزارش بازدید از منطقه غدیر، در فصلنامه علوم حدیث، سال سوم، شماره ۷، بهار ۷۷، ص ۲۳۲ نوشته محمدحسین فلاح زاده آمده است.</ref> در نقشه‌های امروزی عربستان شهر رابغ کاملاً پیداست که در کنار دریای سرخ واقع شده است. این شهر فاصله کمی با محل غدیر دارد. بر اساس گزارشی که بخشی از آن گذشت، مسجدی در این شهر قرار دارد که به مسجد غدیر مشهور است. برای اطلاع بیشتر از محل غدیرخم، به تصاویر پایانی همین نوشتار مراجعه فرمایید.


=== دلیل انتخاب سرزمین غدیر توسط پیامبر ===
=== دلیل انتخاب سرزمین غدیر توسط پیامبر ===
نکته پایانى در این بخش این است که چرا پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله غدیر را انتخاب نمود. در پاسخ این سؤل دو احتمال وجود دارد:  
نکته پایانی در این بخش این است که چرا پیامبر صلی الله علیه وآله غدیر را انتخاب نمود. در پاسخ این سؤل دو احتمال وجود دارد:


==== احتمال اول ====
==== احتمال اول ====
این‏که پیامبر صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله از سوى خداوند مأمور بوده که در این‏جا رسالت خود را ابلاغ نمایند؛ به عبارت دیگر، این مکان از سوى خداوند انتخاب شده است.
این‌که پیامبر صلی الله علیه وآله از سوی خداوند مأمور بوده که در این‌جا رسالت خود را ابلاغ نمایند؛ به عبارت دیگر، این مکان از سوی خداوند انتخاب شده است.


=== احتمال دوم ===
=== احتمال دوم ===
که به اشتباه شهرت هم پیدا کرده و در واقع، توجیهى است بر اقدام پیامبر در انتخاب این مکان، این است که غدیر، محل تقسیم راه‏ ها و به اصطلاح «مفترق الطرق» بوده و مسافران هر منطقه ‏اى از این‏جا راه خود را جدا نموده و به شهر خود مى ‏رفتند.<ref>مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۱۷۵.</ref> از این رو آخرین نقطه مسیر همراهى تمامى مردم با پیامبر صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله، این مکان بوده و به همین دلیل پیامبر صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله پیش از متفرق شدن مردم، مأموریت خود را ابلاغ نموده است.
که به اشتباه شهرت هم پیدا کرده و در واقع، توجیهی است بر اقدام پیامبر در انتخاب این مکان، این است که غدیر، محل تقسیم راه‌ها و به اصطلاح «مفترق الطرق» بوده و مسافران هر منطقه ای از این‌جا راه خود را جدا نموده و به شهر خود می‌رفتند.<ref>مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۱۷۵.</ref> از این رو آخرین نقطه مسیر همراهی تمامی مردم با پیامبر صلی الله علیه وآله، این مکان بوده و به همین دلیل پیامبر صلی الله علیه وآله پیش از متفرق شدن مردم، مأموریت خود را ابلاغ نموده است.


البته باید بدانیم که آن روز قلمرو نفوذ اسلام شبه‏ جزیره عربستان بود و فراتر از آن نرفته بود و عملیات موته و تبوک نیز فقط یک اولتیماتوم سیاسى و نظامى به شمار مى ‏آمد. هنوز مناطق عراق، شامات و مصر مسلمان نبودند. از این گذشته، با دقت ‏نظر در وضعیت جغرافیایى غدیر چنین به دست مى‏ آید که غدیر یا همان جحفه اصلاً مفترق‏ الطرق نبوده و چنین وضعیتى نداشته است. همان‏طور که در نقشه ملاحظه مى‏ شود مسیر مردم عراق از شمال شرقى مکه، مسیر مردم طائف از جنوب شرقى مکه و مسیر مردم یمن از جنوب مکه است. مسیر شمال غربى مدینه که به غدیر منتهى مى‏ شود تنها مسیر مردم مدینه و اطراف مدینه است. گرچه بعد از گسترش اسلام در شمال افریقا، آن‏ها نیز از این مسیر به مکه مى ‏آیند و در جحفه محرم مى‏ شوند. در کتاب ‏هاى فقهى در باب حج به تفصیل در این باره بحث شده است که مردم هر منطقه ‏اى از کجا وارد حرم (مکه) شده و محرم مى‏ شوند و طبیعتا خروج آن‏ها نیز از همان راه است. ذات عرق براى عراقى ‏ها، یلملم براى یمنى‏ ها، قرن‏ المنازل براى طایفى‏ ها و جحفه براى قبیله‏ هاى جنوب مدینه و کسانى که نزدیک به مدینه هستند؛<ref>اهالى مدینه از مسجد شجره محرم مى‏ شوند که این مسجد نزدیک مدینه واقع شده است، اما کسانى که در منطقه جنوبى مدینه هستند، در بین راه مدینه به مکه در جحفه محرم مى ‏شوند.</ref> یعنى چون مسیرها متعدد است، محل محرم شدن نیز متعدد است. در محاسبه جمعیت غدیر ـ همان گونه که بدان خواهیم پرداخت ـ باید این محاسبات جغرافیایى نیز در نظر گرفته شود تا تصور نشود مردم یمن (که در جنوب هستند) در غدیر حضور داشته ‏اند.
البته باید بدانیم که آن روز قلمرو نفوذ اسلام شبه جزیره عربستان بود و فراتر از آن نرفته بود و عملیات موته و تبوک نیز فقط یک اولتیماتوم سیاسی و نظامی به‌شمار می‌آمد. هنوز مناطق عراق، شامات و مصر مسلمان نبودند. از این گذشته، با دقت نظر در وضعیت جغرافیایی غدیر چنین به دست می‌آید که غدیر یا همان جحفه اصلاً مفترق الطرق نبوده و چنین وضعیتی نداشته است. همان‌طور که در نقشه ملاحظه می‌شود مسیر مردم عراق از شمال شرقی مکه، مسیر مردم طائف از جنوب شرقی مکه و مسیر مردم یمن از جنوب مکه است. مسیر شمال غربی مدینه که به غدیر منتهی می‌شود تنها مسیر مردم مدینه و اطراف مدینه است. گرچه بعد از گسترش اسلام در شمال آفریقا، آن‌ها نیز از این مسیر به مکه می‌آیند و در جحفه محرم می‌شوند. در کتاب‌های فقهی در باب حج به تفصیل در این باره بحث شده است که مردم هر منطقه ای از کجا وارد حرم (مکه) شده و محرم می‌شوند و طبیعتاً خروج آن‌ها نیز از همان راه است. ذات عرق برای عراقی‌ها، یلملم برای یمنی‌ها، قرن المنازل برای طایفی‌ها و جحفه برای قبیله‌های جنوب مدینه و کسانی که نزدیک به مدینه هستند؛<ref>اهالی مدینه از مسجد شجره محرم می‌شوند که این مسجد نزدیک مدینه واقع شده است، اما کسانی که در منطقه جنوبی مدینه هستند، در بین راه مدینه به مکه در جحفه محرم می‌شوند.</ref> یعنی چون مسیرها متعدد است، محل محرم شدن نیز متعدد است. در محاسبه جمعیت غدیر ـ همان گونه که بدان خواهیم پرداخت ـ باید این محاسبات جغرافیایی نیز در نظر گرفته شود تا تصور نشود مردم یمن (که در جنوب هستند) در غدیر حضور داشته‌اند.


در مورد مردم عراق نیز باید گفت در این نقشه مشخص است که مسیر عراق از ذات عرق، المره و المسلح مى‏ گذرد و به طرف شمال شرقى مکه مى‏ رود، در حالى که غدیر در شمال غربى مکه واقع شده است. آرى در یک صورت مى ‏توان پذیرفت که مردم عراق در غدیر حضور داشته ‏اند و آن این‏که حج‏ گزاران عراقى به همراه پیامبر صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله به غدیر آمده و از آن‏جا راه خود را جدا کرده باشند که در نقشه به صورت نقطه‏ چین نشان داده شده است. اما این احتمال هم پذیرفته نیست، زیرا هیچ سندى از سوى پیامبر صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏آله مبنى بر این‏که مردم عراق یا یمن وى را تا غدیر همراهى کرده باشند، وجود ندارد. در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت. افزون بر آن‏چه گفته شد یادآورى این نکته، ضرورى است که بیشترین جمعیت حاضر در مراسم حج، از مدینه، طائف، یمن و اهالى خود مکه بودند که فقط مسافران مدینه از راه جحفه عبور مى‏ کردند.
در مورد مردم عراق نیز باید گفت در این نقشه مشخص است که مسیر عراق از ذات عرق، المره و المسلح می‌گذرد و به طرف شمال شرقی مکه می‌رود، در حالی که غدیر در شمال غربی مکه واقع شده است. آری در یک صورت می‌توان پذیرفت که مردم عراق در غدیر حضور داشته‌اند و آن این‌که حج گزاران عراقی به همراه پیامبر صلی الله علیه وآله به غدیر آمده و از آن‌جا راه خود را جدا کرده باشند که در نقشه به صورت نقطه چین نشان داده شده است. اما این احتمال هم پذیرفته نیست، زیرا هیچ سندی از سوی پیامبر صلی الله علیه وآله مبنی بر این‌که مردم عراق یا یمن وی را تا غدیر همراهی کرده باشند، وجود ندارد. در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت. افزون بر آنچه گفته شد یادآوری این نکته، ضروری است که بیشترین جمعیت حاضر در مراسم حج، از مدینه، طائف، یمن و اهالی خود مکه بودند که فقط مسافران مدینه از راه جحفه عبور می‌کردند.


== تعداد جمعیت حاضر در غدیر ==
== تعداد جمعیت حاضر در غدیر ==
مهم ‏ترین مسئله ‏اى که ذهن نگارنده را متوجه خود کرده و این نوشتار درصدد پرداختن به آن است این است که جمعیتى که در ماجراى غدیر سال دهم هجرت در محضر پیامبر حاضر بوده و نص پیامبر صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏آله مبنى بر ولایت امام على علیه ‏السلام را از زبان مبارک ایشان شنیده ‏اند، چه مقدار بوده است؟
مهم‌ترین مسئله ای که ذهن نگارنده را متوجه خود کرده و این نوشتار درصدد پرداختن به آن است این است که جمعیتی که در ماجرای غدیر سال دهم هجرت در محضر پیامبر حاضر بوده و نص پیامبر صلی الله علیه وآله مبنی بر ولایت امام علی علیه السلام را از زبان مبارک ایشان شنیده‌اند، چه مقدار بوده است؟


بررسى اجمالى روایات مختلفى که به نوعى تعداد جمعیت حاضر در غدیر را گزارش کرده‏ اند:
بررسی اجمالی روایات مختلفی که به نوعی تعداد جمعیت حاضر در غدیر را گزارش کرده‌اند:


=== هزار و سیصد نفر ===
=== هزار و سیصد نفر ===
کمترین جمعیتى که در این مورد گزارش شده ۱۳۰۰ نفر است. ابن شهرآشوب روایتى از امام باقر علیه ‏السلام نقل کرده که طبق آن، پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله در روز غدیر در حضور ۱۳۰۰ نفر، جمله{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه‏}} را مطرح نمود.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج ۳، ص ۲۶. متن روایت چنین است: «و فى روایه عن الباقر علیه‏السلامقال: لما قال النبى صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله یوم غدیر خم بین الف و ثلاث ماه رجل من کنت مولاه فهذا على مولاه...».</ref>  
کمترین جمعیتی که در این مورد گزارش شده ۱۳۰۰ نفر است. ابن شهرآشوب روایتی از امام باقر علیه السلام نقل کرده که طبق آن، پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر در حضور ۱۳۰۰ نفر، جمله{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه‏}} را مطرح نمود.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۶. متن روایت چنین است: «و فی روایه عن الباقر علیه‌السلامقال: لما قال النبی صلی الله علیه وآله یوم غدیر خم بین الف و ثلاث ماه رجل من کنت مولاه فهذا علی مولاه…».</ref>


متأسفانه ایشان سند روایت را نیاورده ‏اند. همین روایت را مجلسى نیز آورده است.<ref>مجلسى، همان، ج ۳۷، ص ۱۵۸.</ref>
متأسفانه ایشان سند روایت را نیاورده اند. همین روایت را مجلسی نیز آورده است.<ref>مجلسی، همان، ج ۳۷، ص ۱۵۸.</ref>


در تفسیر فرات کوفى نیز روایتى از عمار نقل شده که مى‏ گوید:
در تفسیر فرات کوفی نیز روایتی از عمار نقل شده که می‌گوید:


در مجلس ابن عباس بودیم و او سخنرانى مى‏ کرد که ابوذر بلند شد و گفت: اى مردم آیا مى ‏دانید که پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله فرمود راست‏گوتر از ابوذر نیست؟ همه گفتند: آرى.  
در مجلس ابن‌عباس بودیم و او سخنرانی می‌کرد که ابوذر بلند شد و گفت: ای مردم آیا می‌دانید که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود راست‌گوتر از ابوذر نیست؟ همه گفتند: آری.


ابوذر گفت: پس بدانید که پیامبر روز غدیر که ۱۳۰۰ مرد بودیم ...
ابوذر گفت: پس بدانید که پیامبر روز غدیر که ۱۳۰۰ مرد بودیم


فرمود: هر کس من مولاى اویم پس على مولاى اوست، خدایا هر که على را یارى کند یارى‏اش کن و هر که دشمنى کند دشمنى ‏اش کن. در این هنگام مردى بلند شد و گفت: مبارک باد بر تو اى پسر ابى ‏طالب.<ref>فرات کوفى، تفسیر، ص ۵۱: «عن عمار بن یاسر قال: کنت عند ابى ذر الغفارى ـ رض ـ فى مجلس ابن عباس ـ رض ـ و علیه فسطاط و هو یحدث اذ قام ابوذر حتى ضرب بیده الى عمود فسطاط ثم قال: ایها الناس من عرفنى فقد عرفنى و من لم یعرفنى فقد انبأته باسمى انا جندب بن جناده ابوذر الغفارى سالتکم بحق الله و حق رسوله اسمعتم من رسول اللّه صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله و هو یقول: ما اقلت الغبراء و لا اظلت الخضرا ذا لهجة اصدق من ابى ذر؟ قالو: اللهم نعم. قال: فتعلمون ایها الناس ان رسول الله صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله جمعنا یوم غدیر خم الف و ثلاث ماه رجل یقول: اللهم من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره واخذل من خذله. فقام رجل فقال: بخ بخ یابن ابی طالب...».</ref>
فرمود: هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست، خدایا هر که علی را یاری کند یاری‌اش کن و هر که دشمنی کند دشمنی اش کن. در این هنگام مردی بلند شد و گفت: مبارک باد بر تو ای پسر ابی طالب.<ref>فرات کوفی، تفسیر، ص ۵۱: «عن عمار بن یاسر قال: کنت عند ابی ذر الغفاری ـ رض ـ فی مجلس ابن‌عباس ـ رض ـ و علیه فسطاط و هو یحدث اذ قام ابوذر حتی ضرب بیده الی عمود فسطاط ثم قال: ایها الناس من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی فقد انبأته باسمی انا جندب بن جناده ابوذر الغفاری سالتکم بحق الله و حق رسوله اسمعتم من رسول اللّه صلی الله علیه وآله و هو یقول: ما اقلت الغبراء و لا اظلت الخضرا ذا لهجة اصدق من ابی ذر؟ قالو: اللهم نعم. قال: فتعلمون ایها الناس ان رسول‌الله صلی الله علیه وآله جمعنا یوم غدیر خم الف و ثلاث ماه رجل یقول: اللهم من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره واخذل من خذله. فقام رجل فقال: بخ بخ یابن ابی طالب…».</ref>


در مورد دو روایت فوق باید گفت که روایت ابن شهرآشوب از امام باقر علیه ‏السلام سندى ندارد تا بتوان در مورد آن قضاوت کرد، اما قولى که فرات کوفى بیان نموده با توجه به قراین درونى روایت که همانا نقل جریان مجلس ابن ‏عباس و سخنرانى ابوذر است قابل توجه است، اگرچه محاسبات نشان مى ‏دهد که جمعیت غدیر بیش از ۱۳۰۰ نفر بوده ‏اند.<ref>در ادامه، محاسبات صورت گرفته را ذکر خواهیم کرد.</ref>
در مورد دو روایت فوق باید گفت که روایت ابن شهرآشوب از امام باقر علیه السلام سندی ندارد تا بتوان در مورد آن قضاوت کرد، اما قولی که فرات کوفی بیان نموده با توجه به قراین درونی روایت که همانا نقل جریان مجلس ابن‌عباس و سخنرانی ابوذر است قابل توجه است، اگرچه محاسبات نشان می‌دهد که جمعیت غدیر بیش از ۱۳۰۰ نفر بوده‌اند.<ref>در ادامه، محاسبات صورت گرفته را ذکر خواهیم کرد.</ref>


=== ده هزار نفر ===
=== ده هزار نفر ===
اما دسته دیگرى از روایات، تعداد ده هزار نفر را گزارش کرده‏ اند. عیاشى ذیل آیه ۶۷ سوره مائده از امام صادق علیه‏ السلام نقل مى‏ کند: من تعجب مى ‏کنم از این‏که شخص با آوردن دو شاهد حقش را مى‏ گیرد، اما على بن ابى‏ طالب علیه ‏السلام با ده هزار شاهد حقش ضایع شد. امام علیه ‏السلام ادامه مى ‏دهد:  
اما دسته دیگری از روایات، تعداد ده هزار نفر را گزارش کرده‌اند. عیاشی ذیل آیه ۶۷ سوره مائده از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند: من تعجب می‌کنم از این‌که شخص با آوردن دو شاهد حقش را می‌گیرد، اما علی بن ابی طالب علیه السلام با ده هزار شاهد حقش ضایع شد. امام علیه السلام ادامه می‌دهد:


پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله از مدینه خارج شد در حالى که پنج هزار نفر از مدینه همراه وى بودند و پنج هزار نفر هم از مکه پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را مشایعت کردند.<ref>ر.ک: عیاشى، تفسیر، ج ۱، ص ۳۳۲: «عن عمر بن یزید قال: قال أبو عبد الله علیه ‏السلام ابتداء منه العجب یا ابا حفص لما لقى على بن أبى طالب، أنه کان له عشرة ألف شاهد لم یقدر على أخذ حقه، و الرجل یأخذ حقه بشاهدین، إن رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله خرج من المدینة حاجا و معه خمسة آلاف، و رجع من مکة و قد شیعه خمسة آلاف من أهل مکة، فلما انتهى إلى الجحفه نزل جبرئیل بولایة على...».</ref>
پیامبر صلی الله علیه وآله از مدینه خارج شد در حالی که پنج هزار نفر از مدینه همراه وی بودند و پنج هزار نفر هم از مکه پیامبر صلی الله علیه وآله را مشایعت کردند.<ref>ر. ک. عیاشی، تفسیر، ج ۱، ص ۳۳۲: «عن عمر بن یزید قال: قال أبو عبدالله علیه السلام ابتداء منه العجب یا ابا حفص لما لقی علی بن أبی طالب، أنه کان له عشرة ألف شاهد لم یقدر علی أخذ حقه، و الرجل یأخذ حقه بشاهدین، إن رسول اللّه صلی الله علیه وآله خرج من المدینة حاجا و معه خمسة آلاف، و رجع من مکة و قد شیعه خمسة آلاف من أهل مکة، فلما انتهی إلی الجحفه نزل جبرئیل بولایة علی…».</ref>


در این روایت، تصریح شده است که پنج هزار نفر از «اهل مکه» پیامبر صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله را تا غدیر مشایعت کردند. پذیرفتن این‏که این تعداد از مکه پیامبر صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله را مشایعت کرده باشند بسیار مشکل است، زیرا:
در این روایت، تصریح شده است که پنج هزار نفر از «اهل مکه» پیامبر صلی الله علیه وآله را تا غدیر مشایعت کردند. پذیرفتن این‌که این تعداد از مکه پیامبر صلی الله علیه وآله را مشایعت کرده باشند بسیار مشکل است، زیرا:


اولاً: هیچ امرى از سوى رسول‏خدا صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏آله مبنى بر لزوم مشایعت مردم مکه وجود ندارد؛
اولاً: هیچ امری از سوی رسول‌خدا صلی الله علیه وآله مبنی بر لزوم مشایعت مردم مکه وجود ندارد.


ثانیا: فاصله مکه تا جحفه فاصله بسیارى است و بر فرض که مردم قصد بدرقه ‏کردن رسول خدا را داشته‏ اند مشایعت کردن تا حدود ۱۸۰ کیلومتر بسیار بعید است.
ثانیا: فاصله مکه تا جحفه فاصله بسیاری است و بر فرض که مردم قصد بدرقه کردن رسول خدا را داشته‌اند مشایعت کردن تا حدود ۱۸۰ کیلومتر بسیار بعید است.


آرى، چنان‏چه این پنج هزار نفر، اهل مکه نباشند و به گونه ‏اى با تسامح بگوییم اهالى دیگر مناطق بودند که از مکه پیامبر صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله را همراهى نمودند پذیرفتنى است. اما سؤال اینجاست این افراد از کجا آمده بودند؟
آری، چنان‌چه این پنج هزار نفر، اهل مکه نباشند و به گونه ای با تسامح بگوییم اهالی دیگر مناطق بودند که از مکه پیامبر صلی الله علیه وآله را همراهی نمودند پذیرفتنی است. اما سؤال اینجاست این افراد از کجا آمده بودند؟


ابن شهرآشوب نیز در روایتى از امام صادق علیه ‏السلام شاهدین غدیر را ده هزار نفر عنوان کرده است.<ref>ابن شهرآشوب، همان، ج۳، ص ۲۶.</ref> علاوه بر این دو، شیخ حر عاملى نیز در روایتى قول ده هزار نفر را آورده است.<ref>حر عاملى، وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۹.</ref> به نظر مى‏ رسد این دو از عیاشى نقل نکرده ‏اند، زیرا نه به عیاشى اشاره ‏اى دارند، و نه به عمر بن یزید که در سلسله سند عیاشى هست، و نیز ادامه روایت را که به تفکیک جمعیت اشاره مى ‏کند، نیاورده ‏اند و حتى شیخ حر عاملى خود اضافه مى‏ کند: چه بسا این ده هزار نفر همه از مدینه بوده ‏اند.<ref>همان: «عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‏ السلام ابْتِدَاءً مِنْهُ الْعَجَبُ لِمَا لَقِیَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَنَّهُ کَانَ لَهُ عَشَرَةُ آلَافِ شَاهِدٍ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى أَخْذِ حَقِّهِ وَ الرَّجُلُ یَأْخُذُ حَقَّهُ بِشَاهِدَیْنِ ، أَقُولُ لَعَلَّ الْعَشَرَةَ آلَافٍ کَانُوا حَاضِرِینَ فِى الْمَدِینَةِ وَ الْبَاقُونَ کَانُوا تَفَرَّقُوا فِى الْبُلْدَانِ».</ref> به هر حال، این دو روایت مى‏ توانند به گونه ‏اى تأییدى براى روایت عیاشى باشند.
ابن شهرآشوب نیز در روایتی از امام صادق علیه السلام شاهدین غدیر را ده هزار نفر عنوان کرده است.<ref>ابن شهرآشوب، همان، ج۳، ص ۲۶.</ref> علاوه بر این دو، شیخ حر عاملی نیز در روایتی قول ده هزار نفر را آورده است.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۹.</ref> به نظر می‌رسد این دو از عیاشی نقل نکرده‌اند، زیرا نه به عیاشی اشاره ای دارند، و نه به عمر بن یزید که در سلسله سند عیاشی هست، و نیز ادامه روایت را که به تفکیک جمعیت اشاره می‌کند، نیاورده اند و حتی شیخ حر عاملی خود اضافه می‌کند: چه بسا این ده هزار نفر همه از مدینه بوده‌اند.<ref>همان: «عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام ابْتِدَاءً مِنْهُ الْعَجَبُ لِمَا لَقِیَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَنَّهُ کَانَ لَهُ عَشَرَةُ آلَافِ شَاهِدٍ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی أَخْذِ حَقِّهِ وَ الرَّجُلُ یَأْخُذُ حَقَّهُ بِشَاهِدَیْنِ، أَقُولُ لَعَلَّ الْعَشَرَةَ آلَافٍ کَانُوا حَاضِرِینَ فِی الْمَدِینَةِ وَ الْبَاقُونَ کَانُوا تَفَرَّقُوا فِی الْبُلْدَانِ».</ref> به هر حال، این دو روایت می‌توانند به گونه ای تأییدی برای روایت عیاشی باشند.


=== دوازده هزار نفر ===
=== دوازده هزار نفر ===
عیاشى روایت دیگرى را ذیل آیه ۵۵ سوره مائده به نقل از صفوان جمال از امام صادق علیه‏ السلام ذکر مى ‏کند و طى آن تعداد جمعیت حاضر در غدیر را دوازده هزار نفر آورده است.  
عیاشی روایت دیگری را ذیل آیه ۵۵ سوره مائده به نقل از صفوان جمال از امام صادق علیه السلام ذکر می‌کند و طی آن تعداد جمعیت حاضر در غدیر را دوازده هزار نفر آورده است.


جالب آن‏که نکته پیش‏گفته در این روایت نیز نقل شده که امام فرمودند: جمعیت حاضر در غدیر دوازده هزار نفر بودند، ولى امیرالمؤمنین علیه ‏السلام نتوانست حق خود را بگیرد، در حالى که یک شخص با دو شاهد مى‏ تواند حق خود را بازپس گیرد.<ref>تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۲۹: «عن صفوان الجمال قال قال أبو عبد اللّه‏ علیه‏ السلام لقد حضر الغدیر اثناعشر ألف رجل یشهدون لعلى بن أبى طالب علیه ‏السلام، فما قدر على أخذ حقه، و إن أحدکم یکون له المال و له شاهدان فیأخذ حقه». نیز ر.ک: مجلسى، همان، ج ۳۷، ص ۱۳۹.</ref>
جالب آن‌که نکته پیش‌گفته در این روایت نیز نقل شده که امام فرمودند: جمعیت حاضر در غدیر دوازده هزار نفر بودند، ولی امیرالمؤمنین علیه السلام نتوانست حق خود را بگیرد، در حالی که یک شخص با دو شاهد می‌تواند حق خود را بازپس گیرد.<ref>تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۲۹: «عن صفوان الجمال قال قال أبو عبد اللّه علیه السلام لقد حضر الغدیر اثناعشر ألف رجل یشهدون لعلی بن أبی طالب علیه السلام، فما قدر علی أخذ حقه، و إن أحدکم یکون له المال و له شاهدان فیأخذ حقه». نیز ر.ک. مجلسی، همان، ج ۳۷، ص ۱۳۹.</ref>


=== هفده هزار نفر ===
=== هفده هزار نفر ===
نویسنده کتاب جامع الاخبار طبق نقلى، جمعیت حاضر در غدیر را هفده هزار نفر دانسته است. وى مى‏ نویسد: دوازده هزار نفر از یمن و پنج هزار نفر از مدینه همراه رسول اکرم صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله بوده ‏اند.<ref>شعیرى، جامع الاخبار، ص ۱۰.</ref>
نویسنده کتاب جامع الاخبار طبق نقلی، جمعیت حاضر در غدیر را هفده هزار نفر دانسته است. وی می‌نویسد: دوازده هزار نفر از یمن و پنج هزار نفر از مدینه همراه رسول اکرم صلی الله علیه وآله بوده‌اند.<ref>شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۰.</ref>


ما در نقد روایت عیاشى گفتیم که آمدن مکى ‏ها تا غدیر وجهى ندارد و از پیامبر صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏آله نیز امرى اعلام نشده بود که ایشان را تا غدیر همراهى کنند. این نقد به وجه اولى بر این روایت وارد است، زیرا یمنى ‏ها مى‏ بایست به طرف جنوب بروند و امرى از سوى پیامبر صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله وجود نداشت که ملزم باشند پیامبر صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله را تا غدیر مشایعت کنند. بنابراین، آمدن ایشان، آن هم تا فاصله ۱۸۰ کیلومترى پذیرفتنى نیست.
ما در نقد روایت عیاشی گفتیم که آمدن مکی‌ها تا غدیر وجهی ندارد و از پیامبر صلی الله علیه وآله نیز امری اعلام نشده بود که ایشان را تا غدیر همراهی کنند. این نقد به وجه اولی بر این روایت وارد است، زیرا یمنی‌ها می‌بایست به طرف جنوب بروند و امری از سوی پیامبر صلی الله علیه وآله وجود نداشت که ملزم باشند پیامبر صلی الله علیه وآله را تا غدیر مشایعت کنند؛ بنابراین، آمدن ایشان، آن هم تا فاصله ۱۸۰ کیلومتری پذیرفتنی نیست.


=== شصت هزار نفر ===
=== شصت هزار نفر ===
ابن جبر در کتاب نهج الایمان مى‏ نویسد: «و روى ان یوم الغدیر لعلى بن ابى طالب ستون الف شاهد».<ref>ابن جبر، همان، ص ۱۲۲.</ref> این قول چندان پذیرفتنى نیست، زیرا اولاً: به هیچ منبع یا شخصى منسوب نیست، ثانیا: اقوال دیگر از شهرت بیشترى برخوردارند، ثالثا: ـ همان‏طور که خواهیم گفت ـ از منطق نقل آمار برخوردار نیست.
ابن جبر در کتاب نهج الایمان می‌نویسد: «و روی ان یوم الغدیر لعلی بن ابی طالب ستون الف شاهد».<ref>ابن جبر، همان، ص ۱۲۲.</ref> این قول چندان پذیرفتنی نیست، زیرا اولاً: به هیچ منبع یا شخصی منسوب نیست، ثانیا: اقوال دیگر از شهرت بیشتری برخوردارند، ثالثا: ـ همان‌طور که خواهیم گفت ـ از منطق نقل آمار برخوردار نیست.


=== هفتاد هزار نفر ===
=== هفتاد هزار نفر ===
طبرسى تعداد افرادى را که همراه پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله از مدینه و اطراف آن خارج شده ‏اند، هفتاد هزار نفر ذکر کرده است. او در روایتى طولانى همراه با خطبه سیزده صفحه ‏اى پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله در روز غدیر، پس از ذکر سلسله سند، روایتى از امام باقر علیه‏ السلام نقل مى ‏کند که طبق آن هفتاد هزار نفر و بلکه بیشتر از مردم مدینه و اطراف، همراه پیامبر حج به جا آوردند، همانند اصحاب موسى که آن‏ها هم هفتاد هزار بودند و پیمان شکستند. همین‏طور پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله هم براى على علیه ‏السلام بیعت گرفتند، گرچه مردم پیمان‏ شکنى کردند.<ref>طبرسى، همان، ج ۱، ص ۸۳: «...حج مع رسول الله من أهل المدینة و أهل الأطراف و الأعراب سبعین ألف إنسان أو یزیدون على نحو عدد أصحاب موسى السبعین ألف الذین أخذ علیهم بیعة هارون فنکثوا و اتبعوا العجل و السامرى و کذلک أخذ رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله البیعة لعلى بالخلافة على عدد أصحاب موسى فنکثوا البیعة و اتبعوا العجل و السامرى سنهً بسنهً و مثلا بمثل...».</ref>
طبرسی تعداد افرادی را که همراه پیامبر صلی الله علیه وآله از مدینه و اطراف آن خارج شده‌اند، هفتاد هزار نفر ذکر کرده است. او در روایتی طولانی همراه با خطبه سیزده صفحه ای پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر، پس از ذکر سلسله سند، روایتی از امام باقر علیه السلام نقل می‌کند که طبق آن هفتاد هزار نفر و بلکه بیشتر از مردم مدینه و اطراف، همراه پیامبر حج به جا آوردند، همانند اصحاب موسی که آن‌ها هم هفتاد هزار بودند و پیمان شکستند. همین‌طور پیامبر صلی الله علیه وآله هم برای علی علیه السلام بیعت گرفتند، گرچه مردم پیمان‌شکنی کردند.<ref>طبرسی، همان، ج ۱، ص ۸۳: «... حج مع رسول‌الله من أهل المدینة و أهل الأطراف و الأعراب سبعین ألف إنسان أو یزیدون علی نحو عدد أصحاب موسی السبعین ألف الذین أخذ علیهم بیعة هارون فنکثوا و اتبعوا العجل و السامری و کذلک أخذ رسول اللّه صلی الله علیه وآله البیعة لعلی بالخلافة علی عدد أصحاب موسی فنکثوا البیعة و اتبعوا العجل و السامری سنهً بسنهً و مثلاً بمثل…».</ref>


این روایت نیز به دلایلى پذیرفته نمى‏ شود:
این روایت نیز به دلایلی پذیرفته نمی‌شود:


اولاً: این روایت به لحاظ سند مشکلاتى دارد و افراد ضعیف در سند آن دیده مى‏ شوند،<ref>از جمله راویان در سند این روایت محمد بن موسى همدانى است که سخن مرحوم آیت‏اللّه‏ خویى درباره ‏اش چنین است: «قال النجاشى ضعفه القمیون و کان ابن الولید یقول انه کان یضع الحدیث». هم‏چنین نقلى از صدوق مى‏ آورد که: «خبر صلاة یوم غدیر خم و الثواب المذکور فیه لمن صامه، فان شیخنا محمد بن الحسن کان لایصححه و یقول انه من طریق محمد بن موسى الهمدانى و کان غیر ثقه کذاباً» (ر.ک: خویى، معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص ۲۹۷).</ref> ثانیا: عدد هفتاد هزار نفر در موارد بسیارى به منظور نشان دادن کثرت، استعمال مى‏شده و لذا به نظر مى‏ رسد این مورد نیز از همان موارد باشد.
اولاً: این روایت به لحاظ سند مشکلاتی دارد و افراد ضعیف در سند آن دیده می‌شوند،<ref>از جمله راویان در سند این روایت محمد بن موسی همدانی است که سخن مرحوم آیت‌اللّه خویی درباره اش چنین است: «قال النجاشی ضعفه القمیون و کان ابن الولید یقول انه کان یضع الحدیث». هم‌چنین نقلی از صدوق می‌آورد که: «خبر صلاة یوم غدیر خم و الثواب المذکور فیه لمن صامه، فان شیخنا محمد بن الحسن کان لایصححه و یقول انه من طریق محمد بن موسی الهمدانی و کان غیر ثقه کذاباً» (ر.ک. خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص ۲۹۷).</ref> ثانیا: عدد هفتاد هزار نفر در موارد بسیاری به منظور نشان دادن کثرت، استعمال می‌شده و لذا به نظر می‌رسد این مورد نیز از همان موارد باشد.


=== هشتاد و شش هزار نفر ===
=== هشتاد و شش هزار نفر ===
باز ابن‏ جبر در همان کتاب مى‏ نویسد: «و قیل ستة و ثمانون الف شاهد و معلوم ان اولئک من الاماکن المتفرقه و الامصارالمتباعده».<ref>ابن جبر، همان، ص ۱۲۲.</ref> همان‏طور که در متن آمده فقط در حد یک «قیل» است که در مقایسه با اقوال دیگر ضعیف ‏تر است و لذا نمى‏ توان به آن اعتماد نمود. نویسنده در ادامه روایات در توجیه این همه جمعیت مى ‏نویسد: «روشن است این همه جمعیت از اماکن مختلف و از شهرهاى دور بوده ‏اند»؛ و از مباحث بعدى این مقاله روشن خواهد شد که این توجیه تا چه حد قابل قبول است.
باز ابن جبر در همان کتاب می‌نویسد: «و قیل ستة و ثمانون الف شاهد و معلوم ان اولئک من الاماکن المتفرقه و الامصارالمتباعده».<ref>ابن جبر، همان، ص ۱۲۲.</ref> همان‌طور که در متن آمده فقط در حد یک «قیل» است که در مقایسه با اقوال دیگر ضعیف تر است و لذا نمی‌توان به آن اعتماد نمود. نویسنده در ادامه روایات در توجیه این همه جمعیت می‌نویسد: «روشن است این همه جمعیت از اماکن مختلف و از شهرهای دور بوده‌اند»؛ و از مباحث بعدی این مقاله روشن خواهد شد که این توجیه تا چه حد قابل قبول است.


=== نود هزار نفر ===
=== نود هزار نفر ===
عبدالملک عاصمى شافعى از نویسندگان اهل ‏سنت مى‏ نویسد: پیامبر براى حجه ‏الوداع از مدینه خارج شد، در حالى که نود هزار یا ۱۱۴ هزار نفر همراه وى بودند.<ref>عبدالملک بن حسین عاصمى مکى، سمط النجوم العوالى، ج ۲، ص ۳۰۵.</ref>
عبدالملک عاصمی شافعی از نویسندگان اهل سنت می‌نویسد: پیامبر برای حجه الوداع از مدینه خارج شد، در حالی که نود هزار یا ۱۱۴ هزار نفر همراه وی بودند.<ref>عبدالملک بن حسین عاصمی مکی، سمط النجوم العوالی، ج ۲، ص ۳۰۵.</ref>


=== یکصد و چهارده هزار نفر ===
=== یکصد و چهارده هزار نفر ===
قول دیگر عاصمى شافعى ـ چنان که گفته شد ـ ۱۱۴ هزار نفر است<ref>همان</ref> که به دلیل ترتیب‏ بندى اقوال، آن را در ردیفى جداگانه مى ‏آوریم. نویسنده این دو قول را به صورت غیر مستند آورده که چندان پذیرفتنى نیست. این در حالى است که اقوال قوى‏ تر و مستندترى در دست داریم.
قول دیگر عاصمی شافعی ـ چنان‌که گفته شد ـ ۱۱۴ هزار نفر است<ref>همان</ref> که به دلیل ترتیب بندی اقوال، آن را در ردیفی جداگانه می‌آوریم. نویسنده این دو قول را به صورت غیر مستند آورده که چندان پذیرفتنی نیست. این در حالی است که اقوال قوی تر و مستندتری در دست داریم.


=== یکصد و بیست هزار نفر ===
=== یکصد و بیست هزار نفر ===
در نهایت، گزارشى از ابن‏ جوزى است که جمعیت حاضر در غدیر را ۱۲۰ هزار نفر دانسته است.<ref>سبط ابن‏ جوزى، تذکرة الخواص، ج ۱، ص ۲۶۶. وى مى ‏نویسد: «و جمع الصحابه و هم کانوا مئه و عشرین الفا».</ref> به نظر مى‏ رسد که این روایت را تنها باید توجیه کرد و تنها توجیه آن این است که تصحیفى یا تحریفى رخ داده باشد، زیرا در هیچ یک از روایات متقدم این تعداد جمعیت گزارش نشده است. دیگر این‏که ابن‏ جوزى از قول خود چنین مى‏ گوید و آن را به کتاب یا شخصى نسبت نمى ‏دهد.
در نهایت، گزارشی از ابن جوزی است که جمعیت حاضر در غدیر را ۱۲۰ هزار نفر دانسته است.<ref>سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ج ۱، ص ۲۶۶. وی می‌نویسد: «و جمع الصحابه و هم کانوا مئه و عشرین آلفا».</ref> به نظر می‌رسد که این روایت را تنها باید توجیه کرد و تنها توجیه آن این است که تصحیفی یا تحریفی رخ داده باشد، زیرا در هیچ‌یک از روایات متقدم این تعداد جمعیت گزارش نشده است. دیگر این‌که ابن جوزی از قول خود چنین می‌گوید و آن را به کتاب یا شخصی نسبت نمی‌دهد.


حاصل آن‏چه گفته شد، این‏که تعداد جمعیت حاضر در غدیر از ۱۳۰۰ نفر تا ۱۲۰ هزار نفر گزارش شده است.
حاصل آنچه گفته شد، این‌که تعداد جمعیت حاضر در غدیر از ۱۳۰۰ نفر تا ۱۲۰ هزار نفر گزارش شده است.


اما نکته بسیار مهم این است که بیشترین تعداد جمعیت حاضر در غدیر، طبق روایاتى که در منابع پنج قرن اولیه آمده، هفده هزار نفر گزارش شده است. رقم‏ هاى بالاتر مربوط به بعد از قرن پنجم است. با توجه به ضعف ‏هایى که در مورد منابع بعد از قرن پنج وجود دارد و صرفا نقل از خود یا نقل یک قیل مى ‏باشد، باید از بین چهار قول اول یکى را تأیید کنیم، البته بر اساس قراین دیگرى که ذکر خواهد شد و نیز کار آمارى که در مورد جمعیت مردم مدینه صورت خواهد گرفت. براى این منظور ابتدا باید چند بحث مقدماتى درباره «نقل‏ هاى آمارى از جمعیت در تاریخ» را بیاوریم و آن‏گاه بین نقل‏ هاى مختلف یکى را انتخاب نماییم.
اما نکته بسیار مهم این است که بیشترین تعداد جمعیت حاضر در غدیر، طبق روایاتی که در منابع پنج قرن اولیه آمده، هفده هزار نفر گزارش شده است. رقم‌های بالاتر مربوط به بعد از قرن پنجم است. با توجه به ضعف‌هایی که در مورد منابع بعد از قرن پنج وجود دارد و صرفاً نقل از خود یا نقل یک قیل می‌باشد، باید از بین چهار قول اول یکی را تأیید کنیم، البته بر اساس قراین دیگری که ذکر خواهد شد و نیز کار آماری که در مورد جمعیت مردم مدینه صورت خواهد گرفت. برای این منظور ابتدا باید چند بحث مقدماتی درباره «نقل‌های آماری از جمعیت در تاریخ» را بیاوریم و آن‌گاه بین نقل‌های مختلف یکی را انتخاب نماییم.


== اعداد و ارقام در منابع تاریخى ==
== اعداد و ارقام در منابع تاریخی ==
به راستى آیا اعدادى که در منابع تاریخى و به‏ خصوص منابع کهن وجود دارند اعداد واقعى و دقیق مى‏ باشند؟ این سؤالى است که ابتدا باید پاسخ آن روشن شود. به عبارت بهتر ما باید تکلیف خود را با این اعداد روشن کنیم. به عنوان مثال، اعداد و ارقامى که در مورد تعداد سپاهیان اسلام در غزوه ‏هاى پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله ذکر شده ‏اند این‏ها تا چه اندازه ناظر به واقع ‏اند و تا چه اندازه ما به آن‏ها اعتماد داریم. به عنوان نمونه، گفته شده در غزوه تبوک سى هزار نفر شرکت داشتند. آیا این عدد واقعى است؟
به راستی آیا اعدادی که در منابع تاریخی و به خصوص منابع کهن وجود دارند اعداد واقعی و دقیق می‌باشند؟ این سؤالی است که ابتدا باید پاسخ آن روشن شود. به عبارت بهتر ما باید تکلیف خود را با این اعداد روشن کنیم. به عنوان مثال، اعداد و ارقامی که در مورد تعداد سپاهیان اسلام در غزوه‌های پیامبر صلی الله علیه وآله ذکر شده‌اند این‌ها تا چه اندازه ناظر به واقع اند و تا چه اندازه ما به آن‌ها اعتماد داریم. به عنوان نمونه، گفته شده در غزوه تبوک سی هزار نفر شرکت داشتند. آیا این عدد واقعی است؟


اگر همه این اعداد را غیر واقعى فرض کنیم، دیگر چیزى براى ما نمى‏ ماند که از آن سخن بگوییم و تحلیلى ارائه دهیم. چنین حکمى در مورد دیگر گزارش ‏هاى تاریخى و چه بسا خود منابع تاریخى نیز صادق است. از این رو ما اجمالاً آن‏ها را مى ‏پذیریم، اما با قرار دادن آن‏ها در کنار دیگر قراین و شواهد تلاش مى‏ کنیم به عددى نزدیک به واقع دست پیدا کنیم. روى هم رفته در خصوص اعداد و ارقام و به‏ خصوص تعداد جمعیت ‏ها با مشکلاتى روب‏رو مى‏ شویم که در ذیل به آن‏ها اشاره مى‏ کنیم:
اگر همه این اعداد را غیر واقعی فرض کنیم، دیگر چیزی برای ما نمی‌ماند که از آن سخن بگوییم و تحلیلی ارائه دهیم. چنین حکمی در مورد دیگر گزارش‌های تاریخی و چه بسا خود منابع تاریخی نیز صادق است. از این رو ما اجمالاً آن‌ها را می‌پذیریم، اما با قرار دادن آن‌ها در کنار دیگر قراین و شواهد تلاش می‌کنیم به عددی نزدیک به واقع دست پیدا کنیم. روی هم رفته در خصوص اعداد و ارقام و به خصوص تعداد جمعیت‌ها با مشکلاتی روب‌رو می‌شویم که در ذیل به آن‌ها اشاره می‌کنیم:


=== کثرت‏ نمایى: ===
=== کثرت نمایی ===
این بدان معناست که عدد در موارد بسیارى نشانه کثرت است، مثلاً اعداد چهل، هفتاد، هفتاد هزار اعدادى هستند که براى نشان دادن کثرت استفاده شده ‏اند و نمونه ‏هاى زیادى در تاریخ وجود دارد. به عنوان نمونه، روایتى که مى‏ گوید عالمى که از عملش بهره ببرد از هفتاد هزار عالم برتر است،<ref>کلینى، کافى، ج ۱، ص ۳۳.</ref> یا روایتى که مى‏ گوید شخص مسلمانى که به دیدار دوست مسلمانش برود و مشکل او را حل کند هفتاد هزار ملک بهشت را به او تبریک مى‏ گویند،<ref>همان، ج۲، ص ۱۷۷.</ref> و باز روایتى که مى‏ گوید هر کس شربتى از آب به مسلمانى بدهد هفتاد هزار حسنه برایش نوشته مى‏ شود،<ref>همان، ص ۲۰۱.</ref> و بالأخره این روایت که از امام صادق علیه ‏السلام نقل شده که فلان قوم در شام زندگى مى‏ کردند و هفتاد هزار خانه داشتند و بر اثر طاعون از دنیا رفتند<ref>همان، ج ۸، ص ۱۹۸.</ref> آیا این روایت‏ ها ناظر به واقع است؟
این بدان معناست که عدد در موارد بسیاری نشانه کثرت است، مثلاً اعداد چهل، هفتاد، هفتاد هزار اعدادی هستند که برای نشان دادن کثرت استفاده شده‌اند و نمونه‌های زیادی در تاریخ وجود دارد. به عنوان نمونه، روایتی که می‌گوید عالمی که از عملش بهره ببرد از هفتاد هزار عالم برتر است،<ref>کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۳.</ref> یا روایتی که می‌گوید شخص مسلمانی که به دیدار دوست مسلمانش برود و مشکل او را حل کند هفتاد هزار ملک بهشت را به او تبریک می‌گویند،<ref>همان، ج۲، ص ۱۷۷.</ref> و باز روایتی که می‌گوید هر کس شربتی از آب به مسلمانی بدهد هفتاد هزار حسنه برایش نوشته می‌شود،<ref>همان، ص ۲۰۱.</ref> و بالأخره این روایت که از امام صادق علیه السلام نقل شده که فلان قوم در شام زندگی می‌کردند و هفتاد هزار خانه داشتند و بر اثر طاعون از دنیا رفتند<ref>همان، ج ۸، ص ۱۹۸.</ref> آیا این روایت‌ها ناظر به واقع است؟


روایات زیادى هست که این اعداد و ارقام در آن‏ها به کار رفته و بیشتر آن‏ها ناظر به کثرت ‏اند. در روایت اول، معصوم قصد دارد تا ارزش عمل کردن به علم را به مخاطب بفهماند و توجه دهد که تنها عبادت نیست که انسان را به جایى برساند. در روایت دیگر بر ارزش دوستى با مسلمانان و سر زدن به همدیگر و صله رحم که اساس زندگى دنیوى است، تأکید شده است. و در آخرین روایت، امام علیه‏ السلام قصد دارد به مخاطب بگوید که طایفه ‏اى بسیار بزرگ بوده ‏اند، اما گرفتار بلاى الهى (طاعون) شدند. از این رو باید در فهم و تفسیر ارقام و اعداد ذکر شده در نقل‏ هاى تاریخى به شدت توجه کنیم. اگر گزارشى مى ‏گوید سپاهى در فلان جنگ هفتاد هزار بودند، دست‏ کم با قراین دیگر بازشناسى شود که تا چه اندازه ناظر به واقع بوده و هست. آیا چنین جمعیتى در دیگر گزارش‏ ها یا گزارش‏ هاى نزدیک به این نقل خاص نیز وجود دارد یا خیر؟
روایات زیادی هست که این اعداد و ارقام در آن‌ها به کار رفته و بیشتر آن‌ها ناظر به کثرت اند. در روایت اول، معصوم قصد دارد تا ارزش عمل کردن به علم را به مخاطب بفهماند و توجه دهد که تنها عبادت نیست که انسان را به جایی برساند. در روایت دیگر بر ارزش دوستی با مسلمانان و سر زدن به همدیگر و صله رحم که اساس زندگی دنیوی است، تأکید شده است. و در آخرین روایت، امام علیه السلام قصد دارد به مخاطب بگوید که طایفه ای بسیار بزرگ بوده‌اند، اما گرفتار بلای الهی (طاعون) شدند. از این رو باید در فهم و تفسیر ارقام و اعداد ذکر شده در نقل‌های تاریخی به شدت توجه کنیم. اگر گزارشی می‌گوید سپاهی در فلان جنگ هفتاد هزار بودند، دست کم با قراین دیگر بازشناسی شود که تا چه اندازه ناظر به واقع بوده و هست. آیا چنین جمعیتی در دیگر گزارش‌ها یا گزارش‌های نزدیک به این نقل خاص نیز وجود دارد یا خیر؟


=== اختلاف نقل‏ ها: ===
=== اختلاف نقل‌ها ===
این بدان معنا نیست که فقط در اعداد و ارقام اختلاف هست و دیگر موضوعات تاریخى بدون اختلاف به دست ما رسیده است. با نگاهى اجمالى به گزارش ‏هایى که عدد و رقمى را براى حادثه ‏اى نقل کرده ‏اند روشن مى‏ شود که به علت کم تر اهمیت دادن راویان به مقوله تعداد جمعیت، اختلاف بیشترى در این باره دیده مى‏ شود و چه بسا حاکى از اهمیت کم اعداد و ارقام باشد. طبرى هنگام بحث از جریان حدیبیه، نمونه کاملى از اختلاف روایات را به نمایش مى‏ گذارد:
این بدان معنا نیست که فقط در اعداد و ارقام اختلاف هست و دیگر موضوعات تاریخی بدون اختلاف به دست ما رسیده است. با نگاهی اجمالی به گزارش‌هایی که عدد و رقمی را برای حادثه ای نقل کرده‌اند روشن می‌شود که به علت کم‌تر اهمیت دادن راویان به مقوله تعداد جمعیت، اختلاف بیشتری در این باره دیده می‌شود و چه بسا حاکی از اهمیت کم اعداد و ارقام باشد. طبری هنگام بحث از جریان حدیبیه، نمونه کاملی از اختلاف روایات را به نمایش می‌گذارد:


محمد بن مسلم زهرى گوید: بسال حدیبیه پیمبر برون شد که آهنگ زیارت کعبه داشت و قصد جنگ نداشت و هفتاد قربانى برد و هفتصد کس همراه داشت براى هر ده کس یک قربانى بود. حدیث دیگرى از زهرى هست که طبق آن پیمبر با هزار و چند صد کس بود. مسلمه گوید: هزار و چهارصد کس بودیم که همراه پیمبر به حدیبیه رفتیم. ابن عباس گوید: کسانى که (در جریان حدیبیه) زیر درخت حدیبیه با پیمبر بیعت کردند هزار و پانصد و بیست و پنج کس بودند. عبداللّه بن ابى اوفى گوید: به روز بیعت زیر درخت هزار و سیصد کس بودیم و اسلمیان یک هشتم گروه مهاجران بودند.<ref>طبرى، تاریخ الأمم و الملوک، ج ۳، ص ۱۱۱۱.</ref>
محمد بن مسلم زهری گوید: بسال حدیبیه پیمبر برون شد که آهنگ زیارت کعبه داشت و قصد جنگ نداشت و هفتاد قربانی برد و هفتصد کس همراه داشت برای هر ده کس یک قربانی بود. حدیث دیگری از زهری هست که طبق آن پیمبر با هزار و چند صد کس بود. مسلمه گوید: هزار و چهارصد کس بودیم که همراه پیمبر به حدیبیه رفتیم. ابن‌عباس گوید: کسانی که (در جریان حدیبیه) زیر درخت حدیبیه با پیمبر بیعت کردند هزار و پانصد و بیست و پنج کس بودند. عبداللّه بن ابی اوفی گوید: به روز بیعت زیر درخت هزار و سیصد کس بودیم و اسلمیان یک‌هشتم گروه مهاجران بودند.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج ۳، ص ۱۱۱۱.</ref>


در این روایاتِ طبرى شاهدیم که در مورد واقعه ‏اى که حداکثر، هزاروششصد نفر در آن بوده‏ اند تا این اندازه اختلاف است. البته تصور نشود که این اعداد به هم نزدیک ‏اند، بلکه صرفا اختلاف روایت شاهد مثال ماست.
در این روایاتِ طبری شاهدیم که در مورد واقعه ای که حداکثر، هزاروششصد نفر در آن بوده‌اند تا این اندازه اختلاف است. البته تصور نشود که این اعداد به هم نزدیک اند، بلکه صرفاً اختلاف روایت شاهد مثال ماست.


=== مبالغه: ===
=== مبالغه ===
باید شدیدا به مبالغه ‏گویى‏ ها توجه داشته باشیم. البته مبالغه با کثرت‏ نمایى متفاوت است. روایاتى وجود دارد که آگاهانه و با هدف خاصى در مورد افزایش جمعیت واقعه‏ اى مبالغه ‏گویى مى‏ کنند، مانند روایاتى که قصد دارند مسلمانان را در سال ‏هاى پس از فتح مکه زیاد جلوه دهند تا به نوعى موفقیت پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله بیشتر به چشم بیاید. البته ما به هیچ وجه منکر موفقیت رسول خدا صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏آله و فراگیر شدن اسلام در سال ‏هاى هشتم به بعد نیستیم، اما ـ همان‏طور که خواهیم گفت ـ یک باره پس از فتح مکه تعداد مسلمانان در منابع، در برخى حوادث به صورت چشم‏ گیرى افزایش مى‏ یابد.
باید شدیداً به مبالغه گویی‌ها توجه داشته باشیم. البته مبالغه با کثرت نمایی متفاوت است. روایاتی وجود دارد که آگاهانه و با هدف خاصی در مورد افزایش جمعیت واقعه ای مبالغه گویی می‌کنند، مانند روایاتی که قصد دارند مسلمانان را در سال‌های پس از فتح مکه زیاد جلوه دهند تا به نوعی موفقیت پیامبر صلی الله علیه وآله بیشتر به چشم بیاید. البته ما به هیچ وجه منکر موفقیت رسول خدا صلی الله علیه وآله و فراگیر شدن اسلام در سال‌های هشتم به بعد نیستیم، اما ـ همان‌طور که خواهیم گفت ـ یک باره پس از فتح مکه تعداد مسلمانان در منابع، در برخی حوادث به صورت چشم‌گیری افزایش می‌یابد.


=== تصحیف و تحریف: ===
=== تصحیف و تحریف ===
اگرچه این امور در تاریخ، امرى طبیعى به شمار مى ‏آید، اما بیشترین تأثیر آن در اعداد و ارقام ظاهر مى ‏شود که گاه با افزایش ناخواسته یک نقطه، چه تغییراتى صورت مى‏ گیرد. در این‏جا نمونه کاملى از این گونه تحریف ‏ها را با هم ملاحظه مى ‏کنیم.
اگرچه این امور در تاریخ، امری طبیعی به‌شمار می‌آید، اما بیشترین تأثیر آن در اعداد و ارقام ظاهر می‌شود که گاه با افزایش ناخواسته یک نقطه، چه تغییراتی صورت می‌گیرد. در این‌جا نمونه کاملی از این گونه تحریف‌ها را با هم ملاحظه می‌کنیم.


یکى از مؤفان اهل‏سنت هنگام گزارش از زمان خارج شدن پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله از مدینه براى حجه‏ الوداع مى ‏نویسد: «خرج یوم الخمیس لست بقین من ذى القعده أو یوم السبت لخمس بقین من ذى القعدة».<ref>عبدالملک بن حسین عاصمى مکى، همان، ج ۲، ص ۳۰۵.</ref> در این گزارش، کلمه «خمس» که بیان‏گر پنج روز به انتهاى ذى‏ قعده است با «خمیس» که روز هفته را مشخص مى‏ کند و نیز دو کلمه «لست» و «السبت» با هم مشتبه شده است. البته در این‏جا ناقل، هر دو قول را آورده است، اما گویاى این مطلب است که اشتباهى رخ داده و هر دو قول در منابع وجود دارد.
یکی از مؤفان اهل‌سنت هنگام گزارش از زمان خارج شدن پیامبر صلی الله علیه وآله از مدینه برای حجه الوداع می‌نویسد: «خرج یوم الخمیس لست بقین من ذی القعده أو یوم السبت لخمس بقین من ذی القعدة».<ref>عبدالملک بن حسین عاصمی مکی، همان، ج ۲، ص ۳۰۵.</ref> در این گزارش، کلمه «خمس» که بیان‌گر پنج روز به انتهای ذی قعده است با «خمیس» که روز هفته را مشخص می‌کند و نیز دو کلمه «لست» و «السبت» با هم مشتبه شده است. البته در این‌جا ناقل، هر دو قول را آورده است، اما گویای این مطلب است که اشتباهی رخ داده و هر دو قول در منابع وجود دارد.


هم‏چنین در مواردى، ارقام با اعداد ثبت شده ‏اند ـ نه با حروف ـ و مشکلاتى را به بار آورده است. به عنوان نمونه در برخى منابع آمده است که صحابه پیامبر صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله در زمان وفات ایشان دوازده هزار (۱۲۰۰۰) نفر بوده ‏اند.<ref>محمد بن عبدالله أبوبکر بن العربى، العواصم من القواصم، ج ۱، ص ۲۵۵.</ref> حال چنان‏چه یک صفر به این عدد افزوده شود، در کتاب‏ ها و گزارش ‏هاى بعدى به ۱۲۰۰۰۰ نفر افزایش مى‏ یابد. هم‏چنان‏که این مسئله پیش آمده و برخى تعداد صحابه پیامبر را در حجه ‏الوداع ۱۲۰ هزار نفر دانسته ‏اند.<ref>حلبى، السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> این در حالى است که به نظر مى‏ رسد سبط بن جوزى اشتباه دیگرى را مرتکب شده و تمام این ۱۲۰ هزار نفر حج ‏گزار در مکه را که از تمام نقاط اسلامى بودند، به عنوان حاضران در غدیر معرفى کرده است. توجه به این گونه اشتباهات فاحش، اما ناخواسته مى ‏تواند ما را در جریان برخى واقعیت ‏ها قرار دهد.
هم‌چنین در مواردی، ارقام با اعداد ثبت شده‌اند ـ نه با حروف ـ و مشکلاتی را به بار آورده است. به عنوان نمونه در برخی منابع آمده است که صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله در زمان وفات ایشان دوازده هزار (۱۲۰۰۰) نفر بوده‌اند.<ref>محمد بن عبدالله أبوبکر بن العربی، العواصم من القواصم، ج ۱، ص ۲۵۵.</ref> حال چنان‌چه یک صفر به این عدد افزوده شود، در کتاب‌ها و گزارش‌های بعدی به ۱۲۰۰۰۰ نفر افزایش می‌یابد. هم‌چنان‌که این مسئله پیش آمده و برخی تعداد صحابه پیامبر را در حجه الوداع ۱۲۰ هزار نفر دانسته‌اند.<ref>حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> این در حالی است که به نظر می‌رسد سبط بن جوزی اشتباه دیگری را مرتکب شده و تمام این ۱۲۰ هزار نفر حج گزار در مکه را که از تمام نقاط اسلامی بودند، به عنوان حاضران در غدیر معرفی کرده است. توجه به این گونه اشتباهات فاحش، اما ناخواسته می‌تواند ما را در جریان برخی واقعیت‌ها قرار دهد.


=== اعداد تخمینى: ===
=== اعداد تخمینی ===
چنین به نظر مى‏ رسد که بیشتر اعداد به صورت تخمینى گفته شده و بعد وارد روایات شده است. کم تر روایتى را مى‏ توان یافت که در آن‏ها «منطق شمارش» رعایت شده باشد. طبرى در مورد کسانى که در فتح مکه حضور داشتند و تعداد آن‏ها ده هزار نفر بوده، روایتى را آورده که طى آن گفته است: چهارهزار نفر از این ‏ها از قبایل فلان و فلان و فلان بودند (و نام قبایل را ذکر مى‏ کند) و مابقى آن‏ها انصار و مهاجران بودند.<ref>در ادامه متن روایت را مى‏ آوریم و بدان استناد خواهیم کرد.</ref> به نظر نگارنده، این روایت مقبول‏ تر است. چون تلاش مى‏ کند هر قبیله را و تعداد افرادى را که آورده بود، نقل نماید. در واقع، این ده هزار نفر را تفکیک مى ‏کند. این از جمله روایاتى است که ما مى‏ توانیم بدان اطمینان کنیم. چون یکى از راه ‏هاى منطق شمارش که در ادامه، درباره آن توضیح خواهیم داد، در آن رعایت شده است.
چنین به نظر می‌رسد که بیشتر اعداد به صورت تخمینی گفته شده و بعد وارد روایات شده است. کم‌تر روایتی را می‌توان یافت که در آن‌ها «منطق شمارش» رعایت شده باشد. طبری در مورد کسانی که در فتح مکه حضور داشتند و تعداد آن‌ها ده هزار نفر بوده، روایتی را آورده که طی آن گفته است: چهارهزار نفر از این‌ها از قبایل فلان و فلان و فلان بودند (و نام قبایل را ذکر می‌کند) و مابقی آن‌ها انصار و مهاجران بودند.<ref>در ادامه متن روایت را می‌آوریم و بدان استناد خواهیم کرد.</ref> به نظر نگارنده، این روایت مقبول تر است. چون تلاش می‌کند هر قبیله را و تعداد افرادی را که آورده بود، نقل نماید. در واقع، این ده هزار نفر را تفکیک می‌کند. این از جمله روایاتی است که ما می‌توانیم بدان اطمینان کنیم. چون یکی از راه‌های منطق شمارش که در ادامه، درباره آن توضیح خواهیم داد، در آن رعایت شده است.


== تحمل جمعیت ==
== تحمل جمعیت ==
بحثى که در این‏جا باید بدان توجه شود این است که باید دید جمعیتى که براى یک واقعه گفته مى ‏شود آیا مکان آن واقعه و یا زمان آن، تحمل آن جمعیت را داشته است یا خیر؟ این سؤالى اساسى است که کمتر بدان توجه مى‏ شود. ما باید تمامى شرایط را ببینیم. یک جمعیت بسیار زیاد، نیاز بسیارى به آذوقه و آب دارد. از کجا آب و غذاى آن‏ها تأمین مى‏ شده و چگونه سرویس‏ دهى مى‏ شدند. امروزه در مکه، با آن همه امکانات، ساختمان‏ هاى بیست طبقه، باز چه مشکلاتى وجود دارد. در مورد جنگ تبوک گفته مى‏ شود که سى هزار نفر شرکت داشتند. سى هزار نفرى که عازم بلاد کفر و منطقه دشمن مى ‏شوند باید براى آذوقه خود چاره‏اى بیندیشند. نیز گفته شده که بیست روز رفتن آن‏ها به طول انجامیده است. حتى تأکید شده که این سفر بسیار سخت بود،<ref>به دلیل شدت سختى از آن به «جیش العسره» یاد مى ‏شود (انساب الاشراف، ج ۲، ص ۹۵؛ البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۲۳۹ و التنبیه و الاشراف، ص ۲۳۵).</ref> چراکه در اوج گرما انجام شد و مرکب سوارى کم داشتند، و مسافت تا تبوک، طولانى بود و از مناطق بد آب و هوا عبور مى ‏کردند. با محاسبه اجمالى به نظر مى‏ رسد که حضور این همه جمعیت بعید است، به گونه ‏اى که برخى براى حل این مسئله دست به دامن معجزه شده ‏اند؛ مبنى بر این‏که بارها از بین انگشتان پیامبر صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏آله آب جوشید و سى هزار نفر از آن نوشیدند.<ref>احمد عبدالحلیم ابن تیمیه حرانى، مجموع الفتاوى، ج ۱۱، ص ۲۷۵: «وملأ أوعیه العسکر عام تبوک من طعام قلیل ولم ینقص وهم نحو ثلاثین الفا ونبع الماء من بین اصابعه مرات متعددة حتى کفى الناس الذین کانوا معه».</ref> شاید تصور شود این استبعاد، شخصى است و چه بسا براى دیگران، پذیرفتن چنین جمعیت زیادى، هیچ بعدى نداشته باشد. باید گفت که ابن خلدون نیز این گونه آمار و ارقام مبالغه ‏آمیز را از اشتباه‏ کارى‏ هاى مورخان بى‏دقت دانسته و آن‏ها را با توجه به میزان گنجایش مکان حادثه و مؤفه‏ هاى دیگر، بعید شمرده است. ایشان به چند نمونه از این آمارها مانند حضور شش‏صد هزار نفر در سپاه بنى‏ اسرائیل هنگام خروج از مصر، و دویست هزار نفر در سپاه ایران در جنگ قادسیه اشاره مى‏ کند و تمامى آن‏ها را با توجه به لوازم مورد نیاز چنین جمعیتى، بعید مى‏ داند. باید توجه داشت که ابن‏ خلدون هفت‏صد سال از ما به حوادث صدر اسلام نزدیک ‏تر است.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۴.</ref>
بحثی که در این‌جا باید بدان توجه شود این است که باید دید جمعیتی که برای یک واقعه گفته می‌شود آیا مکان آن واقعه یا زمان آن، تحمل آن جمعیت را داشته است یا خیر؟ این سؤالی اساسی است که کمتر بدان توجه می‌شود. ما باید تمامی شرایط را ببینیم. یک جمعیت بسیار زیاد، نیاز بسیاری به آذوقه و آب دارد. از کجا آب و غذای آن‌ها تأمین می‌شده و چگونه سرویس دهی می‌شدند. امروزه در مکه، با آن همه امکانات، ساختمان‌های بیست طبقه، باز چه مشکلاتی وجود دارد. در مورد جنگ تبوک گفته می‌شود که سی هزار نفر شرکت داشتند. سی هزار نفری که عازم بلاد کفر و منطقه دشمن می‌شوند باید برای آذوقه خود چاره‌ای بیندیشند. نیز گفته شده که بیست روز رفتن آن‌ها به طول انجامیده است. حتی تأکید شده که این سفر بسیار سخت بود،<ref>به دلیل شدت سختی از آن به «جیش العسره» یاد می‌شود (انساب الاشراف، ج ۲، ص ۹۵؛ البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۲۳۹ و التنبیه و الاشراف، ص ۲۳۵).</ref> چراکه در اوج گرما انجام شد و مرکب سواری کم داشتند، و مسافت تا تبوک، طولانی بود و از مناطق بد آب و هوا عبور می‌کردند. با محاسبه اجمالی به نظر می‌رسد که حضور این همه جمعیت بعید است، به گونه ای که برخی برای حل این مسئله دست به دامن معجزه شده‌اند؛ مبنی بر این‌که بارها از بین انگشتان پیامبر صلی الله علیه وآله آب جوشید و سی هزار نفر از آن نوشیدند.<ref>احمد عبدالحلیم ابن تیمیه حرانی، مجموع الفتاوی، ج ۱۱، ص ۲۷۵: «وملأ أوعیه العسکر عام تبوک من طعام قلیل ولم ینقص وهم نحو ثلاثین آلفا ونبع الماء من بین اصابعه مرات متعددة حتی کفی الناس الذین کانوا معه».</ref> شاید تصور شود این استبعاد، شخصی است و چه بسا برای دیگران، پذیرفتن چنین جمعیت زیادی، هیچ بعدی نداشته باشد. باید گفت که ابن خلدون نیز این گونه آمار و ارقام مبالغه آمیز را از اشتباه کاری‌های مورخان بی‌دقت دانسته و آن‌ها را با توجه به میزان گنجایش مکان حادثه و مؤفه‌های دیگر، بعید شمرده است. ایشان به چند نمونه از این آمارها مانند حضور شش‌صد هزار نفر در سپاه بنی اسرائیل هنگام خروج از مصر، و دویست هزار نفر در سپاه ایران در جنگ قادسیه اشاره می‌کند و تمامی آن‌ها را با توجه به لوازم مورد نیاز چنین جمعیتی، بعید می‌داند. باید توجه داشت که ابن خلدون هفت‌صد سال از ما به حوادث صدر اسلام نزدیک تر است.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۴.</ref>


در مورد مکان نیز همین مسئله صادق است. اگر گفته شود در فلان مسجد پنجاه هزار نفر حضور داشتند، آیا مى‏ توان به راحتى پذیرفت؟ در مورد زمان نیز صادق است. اگر گفته شود صد هزار نفر در مدت سه روز مسیر مکه تا مدینه را پیمودند، نمى‏ توان پذیرفت. آرى، اگر یک نفر با اسب تیز رو بخواهد این راه را در سه روز برود امکان دارد، اما جعمیت زیاد، معطلى دارد، اطراق کردن در یک محل براى استراحت و تجدید قوا در بین سفر، قطعا زمان بسیار زیادى را مى ‏طلبد و چه بسا یک روز کامل نیاز باشد تا کاروانى با این همه جمعیت توقف کرده و استراحت نمایند. به راه افتادن این همه جمعیت چه بسا چندین ساعت طول بکشد. این در حالى است که اگر فردى تنها باشد توقف و استراحت و نماز و تغذیه وى، ممکن است یک ساعت هم نشود.
در مورد مکان نیز همین مسئله صادق است. اگر گفته شود در فلان مسجد پنجاه هزار نفر حضور داشتند، آیا می‌توان به راحتی پذیرفت؟ در مورد زمان نیز صادق است. اگر گفته شود صد هزار نفر در مدت سه روز مسیر مکه تا مدینه را پیمودند، نمی‌توان پذیرفت. آری، اگر یک نفر با اسب تیز رو بخواهد این راه را در سه روز برود امکان دارد، اما جعمیت زیاد، معطلی دارد، اتراق کردن در یک محل برای استراحت و تجدید قوا در بین سفر، قطعاً زمان بسیار زیادی را می‌طلبد و چه بسا یک روز کامل نیاز باشد تا کاروانی با این همه جمعیت توقف کرده و استراحت نمایند. به راه افتادن این همه جمعیت چه بسا چندین ساعت طول بکشد. این در حالی است که اگر فردی تنها باشد توقف و استراحت و نماز و تغذیه وی، ممکن است یک ساعت هم نشود.


به هر حال اگرچه غدیر از وسعت مکانى برخوردار بود، اما آیا در غدیر آب به میزان کافى براى جمعیت ۱۲۰ هزار نفرى هم وجود داشته است؟ آیا سرویس‏ دهى به این همه جمعیت فراهم بوده است؟
به هر حال اگرچه غدیر از وسعت مکانی برخوردار بود، اما آیا در غدیر آب به میزان کافی برای جمعیت ۱۲۰ هزار نفری هم وجود داشته است؟ آیا سرویس دهی به این همه جمعیت فراهم بوده است؟


== منطق شمارش جمعیت در نقل‏ ها ==
== منطق شمارش جمعیت در نقل‌ها ==
به راستى گذشتگان چگونه افراد حاضر در یک واقعه را شمارش مى‏ کردند؟ آیا شخصى تک‏تک افراد را مى ‏شمرد؟ آیا به مانند امروز، لیست‏ بردارى و گروه‏ بندى خاصى داشتند یا این‏که جمعیت‏ هاى زیاد را تخمین مى ‏زدند؟ به نظر مى‏ رسد علاوه بر تخمین که بحث آن جدى است، چند راه دیگر براى شمارش وجود داشته است. به عبارت دیگر، وقتى به روایاتى که جمعیتى را گزارش مى‏ کنند نگاه مى‏ کنیم، چنان‏چه یک راه منطقى براى شمارش افراد در آن رعایت شده باشد آن را نزدیک به واقع مى ‏دانیم. اینک چند نمونه از رعایت منطق شمارش:
به راستی گذشتگان چگونه افراد حاضر در یک واقعه را شمارش می‌کردند؟ آیا شخصی تک‌تک افراد را می‌شمرد؟ آیا به مانند امروز، لیست برداری و گروه‌بندی خاصی داشتند یا این‌که جمعیت‌های زیاد را تخمین می‌زدند؟ به نظر می‌رسد علاوه بر تخمین که بحث آن جدی است، چند راه دیگر برای شمارش وجود داشته است. به عبارت دیگر، وقتی به روایاتی که جمعیتی را گزارش می‌کنند نگاه می‌کنیم، چنان‌چه یک راه منطقی برای شمارش افراد در آن رعایت شده باشد آن را نزدیک به واقع می‌دانیم. اینک چند نمونه از رعایت منطق شمارش:


=== راه اول: ===
=== راه اول ===
گزارش واقدى درباره غزوه احد مى‏ نویسد:
گزارش واقدی درباره غزوه احد می‌نویسد:


قریش و کسانى که به آن‏ها پیوسته بودند، جمعا سه هزار نفر بودند که صد نفرشان از قبیله ثقیف بودند، ساز و برگ و سلاح فراوان و دویست اسب داشتند، هفت‏صد تن از ایشان زره داشتند و سه هزار شتر همراهشان بود.<ref>واقدى، مغازى، ص ۱۴۹.</ref>
قریش و کسانی که به آن‌ها پیوسته بودند، جمعاً سه هزار نفر بودند که صد نفرشان از قبیله ثقیف بودند، ساز و برگ و سلاح فراوان و دویست اسب داشتند، هفت‌صد تن از ایشان زره داشتند و سه هزار شتر همراهشان بود.<ref>واقدی، مغازی، ص ۱۴۹.</ref>


این‏که وى مى‏ گوید هفت‏صد نفر زره داشتند ما را به این نکته رهنمون مى ‏کند که نوع پوشش نظامى‏ آن‏ها سبب شده بود تا عده‏ اى متمایز باشند و گزارش، نزدیک به واقع باشد. به نظر نگارنده در این روایت، یکى از راه ‏هاى منطق شمارش رعایت شده و روایت به واقع نزدیک است.
این‌که وی می‌گوید هفت‌صد نفر زره داشتند ما را به این نکته رهنمون می‌کند که نوع پوشش نظامی آن‌ها سبب شده بود تا عده ای متمایز باشند و گزارش، نزدیک به واقع باشد. به نظر نگارنده در این روایت، یکی از راه‌های منطق شمارش رعایت شده و روایت به واقع نزدیک است.


=== راه دوم: ===
=== راه دوم ===
وجه دیگرى که در تاریخ براى آن شاهدى داریم و خود مى‏ تواند منطق شمارش جمعیت به حساب آید این است که تعداد حیواناتى را که براى تغذیه نیروها ذبح مى‏ شده ‏اند، شمارش مى ‏کردند. از آن‏جا که یک شتر مثلاً براى تغذیه صد نفر کافى بوده است، لذا به این طریق جمعیت را تخمین مى ‏زدند. پیامبراکرم صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله در ماجراى جنگ بدر از همین شیوه استفاده نمودند و پس از آنکه مطلع شدند سپاه قریش ده شتر ذبح کرده ‏اند، فرمودند که ایشان حدود هزار نفر مى‏ باشند.<ref>طبرى، همان، ج ۳، ص ۹۴۷.</ref>
وجه دیگری که در تاریخ برای آن شاهدی داریم و خود می‌تواند منطق شمارش جمعیت به حساب آید این است که تعداد حیواناتی را که برای تغذیه نیروها ذبح می‌شده‌اند، شمارش می‌کردند. از آن‌جا که یک شتر مثلاً برای تغذیه صد نفر کافی بوده است، لذا به این طریق جمعیت را تخمین می‌زدند. پیامبراکرم صلی الله علیه وآله در ماجرای جنگ بدر از همین شیوه استفاده نمودند و پس از آنکه مطلع شدند سپاه قریش ده شتر ذبح کرده‌اند، فرمودند که ایشان حدود هزار نفر می‌باشند.<ref>طبری، همان، ج ۳، ص ۹۴۷.</ref>


=== راه سوم: ===
=== راه سوم ===
راه سوم تفکیک جمعیت است که منطقى تر و در نتیجه به واقع نزدیک‏ تر مى ‏نماید. طبرى در روایتى، تعداد شرکت کنندگان در فتح مکه را بیان نموده که راه سوم در آن به خوبى دیده مى‏ شود. وى مى‏ نویسد:
راه سوم تفکیک جمعیت است که منطقی تر و در نتیجه به واقع نزدیک تر می‌نماید. طبری در روایتی، تعداد شرکت کنندگان در فتح مکه را بیان نموده که راه سوم در آن به خوبی دیده می‌شود. وی می‌نویسد:


ده هزار کس از مسلمانان در فتح مکه همراه پیمبر بودند، چهارصد کس از بنى‏ غفار، چهارصد کس از اسلم، هزار و سه کس از مزینه و هفت‏صد کس از بنى ‏سلیم و هزار و چهارصد کس از جهینه و باقیمانده از قرشیان مهاجر و انصار و هم‏ عهدانشان از بنى‏ تمیم و قیس بودند.<ref>همان، ص ۱۱۹۷.</ref>
ده هزار کس از مسلمانان در فتح مکه همراه پیمبر بودند، چهارصد کس از بنی غفار، چهارصد کس از اسلم، هزار و سه کس از مزینه و هفت‌صد کس از بنی سلیم و هزار و چهارصد کس از جهینه و باقیمانده از قرشیان مهاجر و انصار و هم عهدانشان از بنی تمیم و قیس بودند.<ref>همان، ص ۱۱۹۷.</ref>


این روایت، حاکى از این است که تمام جمعیت بر اساس افراد قبیله شناخته مى‏ شدند. مثلاً در یک جنگ، هر قبیله نیروهاى مشخصى را معرفى مى ‏کرده و تنها یک جمع ‏بندى ساده مى‏ توانست تعداد جمعیت حاضر را مشخص نماید.
این روایت، حاکی از این است که تمام جمعیت بر اساس افراد قبیله شناخته می‌شدند؛ مثلاً در یک جنگ، هر قبیله نیروهای مشخصی را معرفی می‌کرده و تنها یک جمع‌بندی ساده می‌توانست تعداد جمعیت حاضر را مشخص نماید.


این سه راه براى شمارش، در گذشته وجود داشته و معقول هم به نظر مى‏ رسد. اما باز هم مشکل این‏جاست که چرا اعداد، در منابع تاریخى، رند و کامل‏ اند و معدود گزارش‏ هایى در دست است که اعداد خرد در آن‏ها باشد که از جمله مى ‏توان به عدد ۳۱۳ در جنگ بدر یا ۱۴۲۵ نفر در حدیبیه اشاره نمود. بنابراین باید پذیرفت که اعداد به کار رفته در حوادث تاریخى، معمولاً گرد و رند شده ‏اند و ارقام خرده آن‏ها حذف شده است و همین امر، فرض تخمین را تقویت مى ‏کند. اما به هر حال روایاتى که در آن‏ها منطق شمارش رعایت شده باشد بیشتر قابل پذیرش ‏اند.
این سه راه برای شمارش، در گذشته وجود داشته و معقول هم به نظر می‌رسد. اما باز هم مشکل این‌جاست که چرا اعداد، در منابع تاریخی، رند و کامل اند و معدود گزارش‌هایی در دست است که اعداد خرد در آن‌ها باشد که از جمله می‌توان به عدد ۳۱۳ در جنگ بدر یا ۱۴۲۵ نفر در حدیبیه اشاره نمود؛ بنابراین باید پذیرفت که اعداد به کار رفته در حوادث تاریخی، معمولاً گرد و رند شده‌اند و ارقام خرده آن‌ها حذف شده است و همین امر، فرض تخمین را تقویت می‌کند. اما به هر حال روایاتی که در آن‌ها منطق شمارش رعایت شده باشد بیشتر قابل پذیرش اند.


== معید و صارخ ==
== معید و صارخ ==
بحث مهم دیگرى که باید به آن بپردازیم بحث معید و صارخ است. معید یا صارخ به کسى گفته مى ‏شد که با سخنران فاصله داشت و در وسط جمعیت مى‏ ایستاد و جملات سخنران را تکرار مى‏ کرد تا تمام جمعیت در جریان صحبت‏ هاى سخنران قرار گیرند. به عنوان نمونه در مدارس نظامیه بغداد افرادى به عنوان معید، درس استاد را تکرار مى‏ کردند. ابن‏ کثیر نمونه ‏اى از این افراد را نام مى‏ برد.<ref>ابن‏ کثیر، البدایه و النهایه، ج ۱۳، ص ۷.</ref> مهم‏ تر آن‏که شخص معید مى ‏بایست مورد اعتماد سخنران باشد. نیز معید از میان جوانان انتخاب مى‏ شد تا هم توان تکرار سخنرانى را داشته باشد و هم توان علمى جهت دخل و تصرف در جملات سخنران را نداشته باشد. به نظر مى‏ رسد بحث معید و صارخ برخى را به اشتباه انداخته، از این رو براى جمعیت‏ هاى بسیار زیاد نیز به آن متوصل مى‏ شوند، در حالى که معید در هر جمعیتى کارآمد نبود و نمونه‏ هاى تاریخى آن، بیشتر مربوط به مجالس درس<ref>در کتاب‏ هاى تاریخى عباراتى از این قبیل مى ‏توان یافت: «معید درس فلان» یا «معید فى المدرسة فلان».</ref> که حداکثر جمعیتى حدود هزار نفر شرکت داشتند، مى ‏باشد.
بحث مهم دیگری که باید به آن بپردازیم بحث معید و صارخ است. معید یا صارخ به کسی گفته می‌شد که با سخنران فاصله داشت و در وسط جمعیت می‌ایستاد و جملات سخنران را تکرار می‌کرد تا تمام جمعیت در جریان صحبت‌های سخنران قرار گیرند. به عنوان نمونه در مدارس نظامیه بغداد افرادی به عنوان معید، درس استاد را تکرار می‌کردند. ابن کثیر نمونه ای از این افراد را نام می‌برد.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۱۳، ص ۷.</ref> مهم‌تر آن‌که شخص معید می‌بایست مورد اعتماد سخنران باشد. نیز معید از میان جوانان انتخاب می‌شد تا هم توان تکرار سخنرانی را داشته باشد و هم توان علمی جهت دخل و تصرف در جملات سخنران را نداشته باشد. به نظر می‌رسد بحث معید و صارخ برخی را به اشتباه انداخته، از این رو برای جمعیت‌های بسیار زیاد نیز به آن متوصل می‌شوند، در حالی که معید در هر جمعیتی کارآمد نبود و نمونه‌های تاریخی آن، بیشتر مربوط به مجالس درس<ref>در کتاب‌های تاریخی عباراتی از این قبیل می‌توان یافت: «معید درس فلان» یا «معید فی المدرسة فلان».</ref> که حداکثر جمعیتی حدود هزار نفر شرکت داشتند، می‌باشد.


به راستى در یک جمعیت ۱۲۰ هزار نفرى چگونه مى ‏توان سخن گفت که همه بشنوند. به عنوان مثال، ورزشگاه آزادى تهران را در نظر بگیریم؛ در چنین مکانى که همه منظم نشسته‏ اند باز هم نیاز به چندین بلندگوست تا همه صداى یک شخص را بشنوند. چه برسد به یک اجتماع نامنظم. نگارنده به گزارشى از حضور معید و صارخ در جریان غدیر دست نیافت.
به راستی در یک جمعیت ۱۲۰ هزار نفری چگونه می‌توان سخن گفت که همه بشنوند. به عنوان مثال، ورزشگاه آزادی تهران را در نظر بگیریم؛ در چنین مکانی که همه منظم نشسته‌اند باز هم نیاز به چندین بلندگوست تا همه صدای یک شخص را بشنوند. چه برسد به یک اجتماع نامنظم. نگارنده به گزارشی از حضور معید و صارخ در جریان غدیر دست نیافت.


== جمعیت مدینه در سال دهم هجرت ==
== جمعیت مدینه در سال دهم هجرت ==
حال پس از این مباحث مقدماتى وارد بحث جمعیت غدیر مى‏ شویم. متأسفانه براى جمعیت غدیر هیچ کدام از راه ‏هاى منطقى ‏که در بند ۴ـ۴ گذشت دیده نمى‏ شود. تنها در روایت عیاشى از امام صادق علیه ‏السلام قرینه کوچکى براى پذیرش آن هست. امام مى ‏فرماید: پنج هزار نفر از مدینه و پنج هزار نفر از مکه بوده ‏اند. در واقع، جمعیت را تفکیک مى‏ کند و این خود قرینه ‏اى است. البته در جاى خود بحث کردیم که با مسامحه مى‏ توان پذیرفت که این‏ها اهل مکه نبودند، بلکه حاجیانى بودند که از مکه پیامبر را همراهى نمودند. در مورد روایتى هم که مى‏ گفت عده‏اى از یمن آمده بودند نیز گفتیم که آمدن آن‏ها وجهى ندارد.
حال پس از این مباحث مقدماتی وارد بحث جمعیت غدیر می‌شویم. متأسفانه برای جمعیت غدیر هیچ‌کدام از راه‌های منطقی که در بند ۴–۴ گذشت دیده نمی‌شود. تنها در روایت عیاشی از امام صادق علیه السلام قرینه کوچکی برای پذیرش آن هست. امام می‌فرماید: پنج هزار نفر از مدینه و پنج هزار نفر از مکه بوده‌اند. در واقع، جمعیت را تفکیک می‌کند و این خود قرینه ای است. البته در جای خود بحث کردیم که با مسامحه می‌توان پذیرفت که این‌ها اهل مکه نبودند، بلکه حاجیانی بودند که از مکه پیامبر را همراهی نمودند. در مورد روایتی هم که می‌گفت عده‌ای از یمن آمده بودند نیز گفتیم که آمدن آن‌ها وجهی ندارد.


حال با فقدان راه ‏هاى شمارش در روایات غدیر، باید دید بین این تعداد روایات که در مورد تعداد جمعیت حاضر در غدیر در ابتداى بحث نقل شد، کدام را مى‏ توان پذیرفت. در این‏جا مى‏ توان به سراغ قرینه دیگرى رفت تا بتوان به رقم واقعى دست یافت. براى این منظور باید جمعیت مدینه را از سال دوم به بعد بررسى نمود تا دست‏ کم بدانیم مدینه در سال دهم ظرفیت چه تعداد زائر براى انجام حج را داشته است.
حال با فقدان راه‌های شمارش در روایات غدیر، باید دید بین این تعداد روایات که در مورد تعداد جمعیت حاضر در غدیر در ابتدای بحث نقل شد، کدام را می‌توان پذیرفت. در این‌جا می‌توان به سراغ قرینه دیگری رفت تا بتوان به رقم واقعی دست یافت. برای این منظور باید جمعیت مدینه را از سال دوم به بعد بررسی نمود تا دست کم بدانیم مدینه در سال دهم ظرفیت چه تعداد زائر برای انجام حج را داشته است.


اگرچه جمعیت حاضر در غدیر فقط اهل مدینه نبودند، اما محور، اهالى مدینه‏ اند، چون در مسیر بازگشت به مدینه این اتفاق بزرگ روى داده است. علاوه بر این، اگرچه جحفه محل احرام اهالى مصر و شام هم هست، اما گفتیم که آن روز هنوز اسلام به مصر و شام نرسیده بود. حال آیا مى ‏توانیم با توجه به قراین در نقل‏ هاى تاریخى جمعیت تقریبى مدینه را به دست آوریم یا خیر؟
اگرچه جمعیت حاضر در غدیر فقط اهل مدینه نبودند، اما محور، اهالی مدینه اند، چون در مسیر بازگشت به مدینه این اتفاق بزرگ روی داده است. علاوه بر این، اگرچه جحفه محل احرام اهالی مصر و شام هم هست، اما گفتیم که آن روز هنوز اسلام به مصر و شام نرسیده بود. حال آیا می‌توانیم با توجه به قراین در نقل‌های تاریخی جمعیت تقریبی مدینه را به دست آوریم یا خیر؟


اگر بتوانیم به نتیجه ‏اى نزدیک به واقع دست یابیم آن‏گاه مى ‏توانیم به کمک آن‏ها یکى از روایات ذکر شده در مورد جمعیت غدیر را انتخاب نماییم. قراین این مسئله، جمعیت‏ هایى است که در جریان‏ ها و حوادث سال‏ هاى قبل بوده‏ اند. بهترین قرینه‏ اى که مى ‏توانیم از آن استفاده کنیم افزایش جمعیتى است که از سال اول هجرت تا سال دهم اتفاق افتاده است. افزایش جمعیت در گزارش‏ ها کاملاً محسوس است و مى‏ توان از آن‏ها استفاده کرد. البته باید افزایش را نسبى در نظر گرفت. مثلاً در جنگ بدر تعداد سپاه مسلمانان ۳۱۳ نفر، در جنگ خندق سه هزار نفر و هنگام فتح مکه ده هزار نفر و در بازگشت از مکه و در جنگ حنین دوازده هزار نفر گزارش شده است.
اگر بتوانیم به نتیجه ای نزدیک به واقع دست یابیم آن‌گاه می‌توانیم به کمک آن‌ها یکی از روایات ذکر شده در مورد جمعیت غدیر را انتخاب نماییم. قراین این مسئله، جمعیت‌هایی است که در جریان‌ها و حوادث سال‌های قبل بوده‌اند. بهترین قرینه ای که می‌توانیم از آن استفاده کنیم افزایش جمعیتی است که از سال اول هجرت تا سال دهم اتفاق افتاده است. افزایش جمعیت در گزارش‌ها کاملاً محسوس است و می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. البته باید افزایش را نسبی در نظر گرفت؛ مثلاً در جنگ بدر تعداد سپاه مسلمانان ۳۱۳ نفر، در جنگ خندق سه هزار نفر و هنگام فتح مکه ده هزار نفر و در بازگشت از مکه و در جنگ حنین دوازده هزار نفر گزارش شده است.


این امر مى ‏تواند کمک کند تا دریابیم که مدینه طى ده سال تا چه اندازه به لحاظ جمعیت رشد داشته و مسلمانان تا چه اندازه افزایش یافته ‏اند.
این امر می‌تواند کمک کند تا دریابیم که مدینه طی ده سال تا چه اندازه به لحاظ جمعیت رشد داشته و مسلمانان تا چه اندازه افزایش یافته‌اند.


توضیح آن‏که: در جنگ بدر شمار مسلمانان (منظور سپاه مسلمانان است نه کل جمعیت مسلمانان، اعم از زن و مرد و کودک) ۳۱۳ نفر، در جنگ احد حدود هزار نفر، و دو سال بعد، یعنى در جنگ خندق (با توجه به این‏که جنگ در کنار مدینه بوده و به عبارتى داخل شهر انجام مى‏ شد) حدود سه هزار نفر گزارش شده است. حال اگر مسلمانان طى سه سال بعد دوبرابر هم شده باشند جمعیت سپاه مسلمانان در سال هشتم شش هزار نفر معقول به نظر مى‏ رسد. جالب این‏که براى این احتمال، در تاریخ شاهدى به چشم مى‏ خورد و آن روایتى است که مورخان جمعیت کسانى را که در سال هشتم براى فتح مکه از مدینه بیرون رفتند، بیان نموده‏ اند. در سیره ابن‏ اسحاق آمده است: مسلمانان وقتى به مرالظهران<ref>منطقه ‏اى حدود ۶۰ کیلومترى شمال غربى مکه.</ref> رسیدند، ده هزار نفر بودند، هفت‏صد نفر از آنان از قبیله سلیم بودند و هزار نفر از قبیله مزینه.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۴، ص ۳۴.</ref> وى در ادامه مى‏ نویسد: از هر قبیله تعدادى آمده بودند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۴، ص ۳۴.</ref> از این روایت چنین برمى ‏آید که تمام جمعیت، از مدینه نبوده ‏اند. مؤید این امر، روایت دیگرى است از طبرى که جمعیت را کاملاً تفکیک کرده و کار را براى قضاوت آسان نموده است:
توضیح آن‌که: در جنگ بدر شمار مسلمانان (منظور سپاه مسلمانان است نه کل جمعیت مسلمانان، اعم از زن و مرد و کودک) ۳۱۳ نفر، در جنگ احد حدود هزار نفر، و دو سال بعد، یعنی در جنگ خندق (با توجه به این‌که جنگ در کنار مدینه بوده و به عبارتی داخل شهر انجام می‌شد) حدود سه هزار نفر گزارش شده است. حال اگر مسلمانان طی سه سال بعد دوبرابر هم شده باشند جمعیت سپاه مسلمانان در سال هشتم شش هزار نفر معقول به نظر می‌رسد. جالب این‌که برای این احتمال، در تاریخ شاهدی به چشم می‌خورد و آن روایتی است که مورخان جمعیت کسانی را که در سال هشتم برای فتح مکه از مدینه بیرون رفتند، بیان نموده‌اند. در سیره ابن اسحاق آمده است: مسلمانان وقتی به مرالظهران<ref>منطقه ای حدود ۶۰ کیلومتری شمال غربی مکه.</ref> رسیدند، ده هزار نفر بودند، هفت‌صد نفر از آنان از قبیله سلیم بودند و هزار نفر از قبیله مزینه.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۴، ص ۳۴.</ref> وی در ادامه می‌نویسد: از هر قبیله تعدادی آمده بودند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۴، ص ۳۴.</ref> از این روایت چنین برمی آید که تمام جمعیت، از مدینه نبوده‌اند. مؤید این امر، روایت دیگری است از طبری که جمعیت را کاملاً تفکیک کرده و کار را برای قضاوت آسان نموده است:


ده هزار کس از مسلمانان در فتح مکه همراه پیمبر بودند: چهارصد کس از بنى‏ غِفار، چهارصد کس از اسلم، هزار و سه کس از مزینه و هفتصد کس از بنى ‏سلیم و هزار و چهارصد کس از جهینه و باقیمانده از قرشیان مهاجر و انصار و هم‏ عهدانشان از بنى ‏تمیم و قیس بودند.<ref>طبرى، همان، ج ۳، ص ۱۱۹۳. واقدى مى ‏نویسد: چون رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله موضوع جنگ را آشکار فرمود میان مسلمانان اهل بادیه و اطراف مدینه کسى را گسیل فرمود و پیام داد: هر کس به خدا و روز رستاخیز معتقد است باید که ماه رمضان در مدینه حاضر باشد و به هر ناحیه، رسولى گسیل داشت آن‏چنان که قبایل اسلم، غفار، مزینه، جهینه و اشجع در مدینه جمع شدند و آن‏ها و اعراب دیگر از مدینه بیرون آمدند، ولى بنى ‏سلیم در قدید به پیامبر پیوستند. واقدى، المغازى، ص ۶۱۱.</ref>
ده هزار کس از مسلمانان در فتح مکه همراه پیمبر بودند: چهارصد کس از بنی غِفار، چهارصد کس از اسلم، هزار و سه کس از مزینه و هفتصد کس از بنی سلیم و هزار و چهارصد کس از جهینه و باقیمانده از قرشیان مهاجر و انصار و هم عهدانشان از بنی تمیم و قیس بودند.<ref>طبری، همان، ج ۳، ص ۱۱۹۳. واقدی می‌نویسد: چون رسول خدا صلی الله علیه وآله موضوع جنگ را آشکار فرمود میان مسلمانان اهل بادیه و اطراف مدینه کسی را گسیل فرمود و پیام داد: هر کس به خدا و روز رستاخیز معتقد است باید که ماه رمضان در مدینه حاضر باشد و به هر ناحیه، رسولی گسیل داشت آن‌چنان‌که قبایل اسلم، غفار، مزینه، جهینه و اشجع در مدینه جمع شدند و آن‌ها و اعراب دیگر از مدینه بیرون آمدند، ولی بنی سلیم در قدید به پیامبر پیوستند. واقدی، المغازی، ص ۶۱۱.</ref>


چنان‏چه اعداد این روایت را جمع نماییم عدد ۳۹۰۳ به دست مى ‏آید؛<ref>البته ابن اثیر در الکامل این جمعیت را سه هزار و پانصد نفر نقل مى‏ کند ابن اثیر، الکامل، ج ۷، ص ۲۸۹.</ref> یعنى مهاجر و انصارى که از مدینه در سال هشتم براى فتح مکه همراه پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله شدند جمعیتى حدود شش هزار نفر بوده ‏اند و این موافق با همان احتمال ماست.
چنان‌چه اعداد این روایت را جمع نماییم عدد ۳۹۰۳ به دست می‌آید؛<ref>البته ابن اثیر در الکامل این جمعیت را سه هزار و پانصد نفر نقل می‌کند ابن اثیر، الکامل، ج ۷، ص ۲۸۹.</ref> یعنی مهاجر و انصاری که از مدینه در سال هشتم برای فتح مکه همراه پیامبر صلی الله علیه وآله شدند جمعیتی حدود شش هزار نفر بوده‌اند و این موافق با همان احتمال ماست.


اما گزارش واقدى در مورد جمعیت حاضر در فتح مکه، عددى کم تر از این را نشان مى‏ دهد. وى مى‏ نویسد:
اما گزارش واقدی در مورد جمعیت حاضر در فتح مکه، عددی کم‌تر از این را نشان می‌دهد. وی می‌نویسد:


مهاجران هفت‏صد نفر بودند و سىیصد اسب همراه داشتند، انصار چهار هزار نفر بودند و پانصد اسب همراه داشتند، مزینه هزار نفر بودند و صد اسب و صد زره همراه داشتند و سه پرچم بزرگ با آن‏ها بود، یکى همراه نعمان بن مقرّن، دیگرى همراه بلال بن حارث، و سومى همراه عبداللّه بن عمرو، اسلم چهارصد نفر بودند و سى اسب داشتند و دو پرچم، یکى را بریدة بن حصیب و دیگرى را ناجیة بن اعجم حمل مى‏ کرد، جهینه هشت‏صد نفر بودند و پنجاه اسب همراه داشتند و چهار پرچم.<ref>واقدى، همان، ص ۶۱۲.</ref>
مهاجران هفت‌صد نفر بودند و سییصد اسب همراه داشتند، انصار چهار هزار نفر بودند و پانصد اسب همراه داشتند، مزینه هزار نفر بودند و صد اسب و صد زره همراه داشتند و سه پرچم بزرگ با آن‌ها بود، یکی همراه نعمان بن مقرّن، دیگری همراه بلال بن حارث، و سومی همراه عبداللّه بن عمرو، اسلم چهارصد نفر بودند و سی اسب داشتند و دو پرچم، یکی را بریدة بن حصیب و دیگری را ناجیة بن اعجم حمل می‌کرد، جهینه هشت‌صد نفر بودند و پنجاه اسب همراه داشتند و چهار پرچم.<ref>واقدی، همان، ص ۶۱۲.</ref>


بر اساس این روایت، مهاجران و انصار کم تر از پنج هزار نفر بودند. اما با قدرى تسامح، مى ‏توان عدد شش هزار را که طبرى نقل کرده است با عدد حدود پنج هزار که واقدى آورده نزدیک هم دانست و جمعیت تقریبى را به دست آورد.
بر اساس این روایت، مهاجران و انصار کم‌تر از پنج هزار نفر بودند. اما با قدری تسامح، می‌توان عدد شش هزار را که طبری نقل کرده است با عدد حدود پنج هزار که واقدی آورده نزدیک هم دانست و جمعیت تقریبی را به دست آورد.


همین‏ طور گزارشى که از ابن‏ عباس نقل شده مبنى بر این‏که هنگام فتح مکه تمام مهاجران و انصار همراه پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله شدند و هیچ کس باقى نماند، مؤید حضور چنین تعدادى مى ‏باشد.<ref>ابن عباس گوید: پس از آن پیمبر راه سفر گرفت ... و ده هزار کس از مسلمانان همراه وى بود، مردم سلیم و مزینه آمده بودند و از هر قبیله تعدادى مسلمان آمده بود. همه مهاجر و انصار با پیمبر آمده بودند و هیچ کس از آن‏ها به جاى نمانده بود ر.ک: طبرى، همان، ج ۳، ص ۱۱۸۰.</ref> البته روشن است که منظور ابن‏ عباس این نیست که حتى یک نفر هم در مدینه نماند، بلکه غالب جمعیت از مدینه خارج شدند و عده ‏اى هم که در مدینه ماندند شامل زنان و کودکان و سالخوردگان بود که آن‏ها را لحاظ خواهیم نمود.
همین‌طور گزارشی که از ابن‌عباس نقل شده مبنی بر این‌که هنگام فتح مکه تمام مهاجران و انصار همراه پیامبر صلی الله علیه وآله شدند و هیچ‌کس باقی نماند، مؤید حضور چنین تعدادی می‌باشد.<ref>ابن‌عباس گوید: پس از آن پیمبر راه سفر گرفت و ده هزار کس از مسلمانان همراه وی بود، مردم سلیم و مزینه آمده بودند و از هر قبیله تعدادی مسلمان آمده بود. همه مهاجر و انصار با پیمبر آمده بودند و هیچ‌کس از آن‌ها به جای نمانده بود ر.ک. طبری، همان، ج ۳، ص ۱۱۸۰.</ref> البته روشن است که منظور ابن‌عباس این نیست که حتی یک نفر هم در مدینه نماند، بلکه غالب جمعیت از مدینه خارج شدند و عده ای هم که در مدینه ماندند شامل زنان و کودکان و سالخوردگان بود که آن‌ها را لحاظ خواهیم نمود.


نکته ‏اى که باید بدان توجه کنیم این‏که پس از فتح مکه، سپاه اسلام به حنین رفت. نقل‏ هاى تاریخى جمعیت سپاه اسلام را در حنین دوازده هزار نفر گزارش مى‏ کنند. اما نکته بسیار اساسى که این‏جا وجود دارد آیه‏ اى از قرآن کریم است که مى ‏فرماید:<blockquote>{{قرآن|لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ۙ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ|ترجمه=خدا شما را در بسیارى از جاى‏ ها یارى کرد. و نیز در روز حنین، آن گاه که انبوهىِ لشکرتان شما را به شگفت آورده بود، ولى براى شما سودى نداشت و زمین با همه فراخى ‏اش بر شما تنگ شد و بازگشتید و به دشمن پشت کردید.}}<ref>توبه۹ آیه ۲۵.</ref></blockquote>از این آیه مى ‏توان برداشت کرد که دوازده هزار نفر، جمعیت بسیار عظیمى بوده است که مسلمانان با دیدن آن به خود مغرور شدند؛ به بیان دیگر، مسلمانان جمعیت بى ‏سابقه ‏اى را مشاهده کرده و به وجد آمده بودند. علت این امر هم کاملاً روشن است، چون مسلمانان هنگام خارج شدن از مدینه ـ همان‏طور که گفتیم ـ شش هزار نفر بودند، و در بین راه، چهار هزار نفر و طبق روایت طبرى ۳۹۰۳ نفر به آن‏ها اضافه شدند که مجموعا ده هزار نفر بودند. آن گاه پس از فتح مکه دو هزار نفر از مردم مکه همراه آن‏ها شدند؛ یعنى در واقع، جمعیتى که از مدینه خارج شد دقیقا دوبرابر شدند و همین امر سبب تعجب و غرور آن‏ها گردید. این آیه از قرآن مى ‏تواند قرینه خوبى براى ما باشد.
نکته ای که باید بدان توجه کنیم این‌که پس از فتح مکه، سپاه اسلام به حنین رفت. نقل‌های تاریخی جمعیت سپاه اسلام را در حنین دوازده هزار نفر گزارش می‌کنند. اما نکته بسیار اساسی که این‌جا وجود دارد آیه ای از قرآن کریم است که می‌فرماید:<blockquote>{{قرآن|لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ ۙ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ|ترجمه=خدا شما را در بسیاری از جای‌ها یاری کرد. و نیز در روز حنین، آن گاه که انبوهیِ لشکرتان شما را به شگفت آورده بود، ولی برای شما سودی نداشت و زمین با همه فراخی اش بر شما تنگ شد و بازگشتید و به دشمن پشت کردید.}}<ref>توبه۹ آیه ۲۵.</ref></blockquote>از این آیه می‌توان برداشت کرد که دوازده هزار نفر، جمعیت بسیار عظیمی بوده است که مسلمانان با دیدن آن به خود مغرور شدند؛ به بیان دیگر، مسلمانان جمعیت بی‌سابقه ای را مشاهده کرده و به وجد آمده بودند. علت این امر هم کاملاً روشن است، چون مسلمانان هنگام خارج شدن از مدینه ـ همان‌طور که گفتیم ـ شش هزار نفر بودند، و در بین راه، چهار هزار نفر و طبق روایت طبری ۳۹۰۳ نفر به آن‌ها اضافه شدند که مجموعاً ده هزار نفر بودند. آن گاه پس از فتح مکه دو هزار نفر از مردم مکه همراه آن‌ها شدند؛ یعنی در واقع، جمعیتی که از مدینه خارج شد دقیقاً دوبرابر شدند و همین امر سبب تعجب و غرور آن‌ها گردید. این آیه از قرآن می‌تواند قرینه خوبی برای ما باشد.


روشن است که در این‏جا چهار هزار نفرى را که از مناطق دیگر آمده بودند، نمى توانیم جزء جمعیت مدینه به حساب آوریم. اگرچه این افراد در جریان غدیر مى‏ توانستند حضور داشته باشند، اما از جمعیت مدینه به حساب نمى‏ آیند.
روشن است که در این‌جا چهار هزار نفری را که از مناطق دیگر آمده بودند، نمی‌توانیم جزء جمعیت مدینه به حساب آوریم. اگرچه این افراد در جریان غدیر می‌توانستند حضور داشته باشند، اما از جمعیت مدینه به حساب نمی‌آیند.


قرینه دیگر، جمعیت حاضر در تبوک است. اولاً: اشکال اختلاف روایات در مورد تبوک وارد است. در بین نقل‏ هاى تاریخى، تعداد مسلمانان در تبوک سى هزار،<ref>ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج ۲، ص ۱۲۶؛ مسعودى، التنبیه و الاشراف، ص ۲۳۵؛ واقدى، همان، ج ۳، ص ۱۰۴۱؛ ابن‏کثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۷؛ مقدسى، البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۲۳۹ و صالحى شامى، سبل الهدى والرشاد، ج ۹، ص ۴۴۳.</ref> هفتاد هزار، یک‏صد هزار<ref>شرح سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۲۱: «وقد بلغوا فى غزوة تبوک التى آخر غزوات النبى صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏آله مئة الف».</ref> و حتى ۱۲۰ هزار نفر<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۰۴.</ref> گزارش شده است. ثانیا: نباید تصور شود که همه این افراد از مدینه بودند. مدینه ‏اى که در سال هشتم، شش هزار نفر را به فتح مکه فرستاد، چگونه ممکن است طى یک سال جمعیتش پنج برابر شود. بر فرض که این آمار صحیح باشد باید گفت که از مدینه، مکه و از قبایل اطراف این دو آمدند. ثالثا: به نظر نگارنده باز هم در این آمار، امکان مبالغه وجود دارد. همین اختلاف نقل ‏ها شاهدى بر مبالغه ناقلان و گزارش‏ گران است.
قرینه دیگر، جمعیت حاضر در تبوک است. اولاً: اشکال اختلاف روایات در مورد تبوک وارد است. در بین نقل‌های تاریخی، تعداد مسلمانان در تبوک سی هزار،<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۲۶؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۳۵؛ واقدی، همان، ج ۳، ص ۱۰۴۱؛ ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۷؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۲۳۹ و صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج ۹، ص ۴۴۳.</ref> هفتاد هزار، یک‌صد هزار<ref>شرح سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۲۱: «وقد بلغوا فی غزوة تبوک آلتی آخر غزوات النبی صلی الله علیه وآله مئة الف».</ref> و حتی ۱۲۰ هزار نفر<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۰۴.</ref> گزارش شده است. ثانیا: نباید تصور شود که همه این افراد از مدینه بودند. مدینه ای که در سال هشتم، شش هزار نفر را به فتح مکه فرستاد، چگونه ممکن است طی یک سال جمعیتش پنج برابر شود. بر فرض که این آمار صحیح باشد باید گفت که از مدینه، مکه و از قبایل اطراف این دو آمدند. ثالثا: به نظر نگارنده باز هم در این آمار، امکان مبالغه وجود دارد. همین اختلاف نقل‌ها شاهدی بر مبالغه ناقلان و گزارش گران است.


سال نهم به نام عام ‏الوفود مشهور است؛ سالى که نمایندگان قبایل مختلف عربستان به مدینه مى‏ آمدند و تبعیت خود را از پیامبر صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏آله اعلان مى ‏کردند. در واقع، این مسئله ناشى از فتح مکه و قدرت مطلق پیامبر صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏آله در منطقه بود، از این رو، قدرت‏ هاى کوچک چاره ‏اى جز این نداشتند تا زیر پرچم رسول‏ اللّه قرار گیرند.
سال نهم به نام عام الوفود مشهور است؛ سالی که نمایندگان قبایل مختلف عربستان به مدینه می‌آمدند و تبعیت خود را از پیامبر صلی الله علیه وآله اعلان می‌کردند. در واقع، این مسئله ناشی از فتح مکه و قدرت مطلق پیامبر صلی الله علیه وآله در منطقه بود، از این رو، قدرت‌های کوچک چاره ای جز این نداشتند تا زیر پرچم رسول اللّه قرار گیرند.


به نظر نگارنده عام ‏الوفود تغییر چندانى در جمعیت مدینه که هسته مرکزى مسافران حجه ‏الوداع و خمیرمایه جمیعت غدیرند ایجاد نکرد، زیرا در این سال صرفا نمایندگانى از قبایل و قدرت‏ هاى کوچک به مدینه مى ‏آمدند و اعلان تبعیت مى‏ کردند، اما شاهدى در تاریخ نداریم که این افراد در مدینه ماندگار شده باشند. بر فرض که این‏ها در مدینه مانده باشند تعدادشان آن‏ قدر نبوده که سبب تغییر اساسى در جمعیت مدینه شوند. در برخى وفدها تعداد آن‏قدر کم بوده که در کتاب‏ هاى تاریخى مى ‏توان حتى اسامى برخى از این افراد را یافت.<ref>مى ‏توان به کتاب ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۵۶۱ به بعد اشاره کرد. نیز کتاب‏ هایى نظیر الاصابه و اسدالغابه ذیل نام برخى از افراد که در وفدى حضور داشتند.</ref>
به نظر نگارنده عام الوفود تغییر چندانی در جمعیت مدینه که هسته مرکزی مسافران حجه الوداع و خمیرمایه جمیعت غدیرند ایجاد نکرد، زیرا در این سال صرفاً نمایندگانی از قبایل و قدرت‌های کوچک به مدینه می‌آمدند و اعلان تبعیت می‌کردند، اما شاهدی در تاریخ نداریم که این افراد در مدینه ماندگار شده باشند. بر فرض که این‌ها در مدینه مانده باشند تعدادشان آن قدر نبوده که سبب تغییر اساسی در جمعیت مدینه شوند. در برخی وفدها تعداد آن‌قدر کم بوده که در کتاب‌های تاریخی می‌توان حتی اسامی برخی از این افراد را یافت.<ref>می توان به کتاب ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۵۶۱ به بعد اشاره کرد. نیز کتاب‌هایی نظیر الاصابه و اسدالغابه ذیل نام برخی از افراد که در وفدی حضور داشتند.</ref>


نکته مهم ‏تر این‏که از این افراد تازه ‏مسلمان که فقط رؤساى ایشان به مدینه آمدند و اظهار اسلام کردند، بعید مى‏ نماید که هنوز یک‏سال از اظهار اسلامشان نگذشته همراه با پیامبر عازم سفر حج شوند، این افراد صرفا اصول اسلام را شنیدند و پذیرفتند. توجه به ماجراى ارتداد که در زمان حیات پیامبر آغاز شد تأییدى بر این نکته است.
نکته مهم‌تر این‌که از این افراد تازه مسلمان که فقط رؤسای ایشان به مدینه آمدند و اظهار اسلام کردند، بعید می‌نماید که هنوز یک‌سال از اظهار اسلامشان نگذشته همراه با پیامبر عازم سفر حج شوند، این افراد صرفاً اصول اسلام را شنیدند و پذیرفتند. توجه به ماجرای ارتداد که در زمان حیات پیامبر آغاز شد تأییدی بر این نکته است.


آخرین نکته در این بحث، جیش اسامه است که در نقل‏ هاى تاریخى تعداد جیش اسامه تنها سه هزار نفر گزارش شده است.<ref>مطهر بن طاهر مقدسى، همان، ج ۵، ص ۱۵۲ و نیز ر.ک: على بن حسام ‏الدین متقى هندى، کنز العمال، ج ۱۰، ص ۲۵۷.</ref> این امر، احتمال ما مبنى بر مبالغه در تبوک را تقویت مى‏ کند. نیز حاکى از این نکته بسیار مهم است که در حوادث پى در پى، ضرورتى ‏ندارد آمار شرکت کنندگان نیز افزایش یابد و همه شرکت نمایند. بر فرض که در تبوک سى هزار نفر هم بوده ‏اند، اما در جیش اسامه سه هزار نفر بیشتر شرکت ندارند. به نظر نگارنده این سه هزار نفر را مى‏توان سپاه مدینه تلقى کرد.
آخرین نکته در این بحث، جیش اسامه است که در نقل‌های تاریخی تعداد جیش اسامه تنها سه هزار نفر گزارش شده است.<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، همان، ج ۵، ص ۱۵۲ و نیز ر.ک. علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۰، ص ۲۵۷.</ref> این امر، احتمال ما مبنی بر مبالغه در تبوک را تقویت می‌کند. نیز حاکی از این نکته بسیار مهم است که در حوادث پی در پی، ضرورتی ندارد آمار شرکت کنندگان نیز افزایش یابد و همه شرکت نمایند. بر فرض که در تبوک سی هزار نفر هم بوده‌اند، اما در جیش اسامه سه هزار نفر بیشتر شرکت ندارند. به نظر نگارنده این سه هزار نفر را می‌توان سپاه مدینه تلقی کرد.


نتیجه این‏که اگر شرکت کنندگان در فتح مکه، سالخوردگان و کودکان و افراد باقى‏مانده در مدینه و افرادى را که احیانا در دو سال بعد به جمعیت مدینه افزوده شده‏ اند، جمع نماییم، معقول به نظر مى ‏رسد که جمعیتى حدود ۲۵ هزار نفر در سال‏ هاى منتهى به وفات پیامبر صلى ‏الله ‏علیه و‏آله ساکن مدینه باشند.<ref>نگارنده تأکید مى‏ کند که این تعداد جمعیت نیز با نگاهى خوشبینانه است و به نظر مى‏ رسد مدینه در زمان وفات پیامبر کم تر از اینها جمعیت داشته است. به عبارتى، روایات و قراین ما را به چنین نتیجه ‏اى مى‏ رساند.</ref> این آمار علاوه بر شواهد گذشته، از این قانون نیز پیروى مى‏ کند که یک نفر سرباز در میدان جنگ ـ یا یک مسافر ـ دست‏کم یک خانواده سه نفرى را در منزل رها کرده و به میدان نبرد آمده است. در نقل‏ هاى تاریخى نیز تأییدى بر این مطلب به چشم مى‏ خورد که در این‏جا ذکر مى‏ کنیم. اهل‏ سنت روایتى را از شافعى نقل مى ‏کنند که گفته است: زمانى که پیامبر صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏آله از دنیا رفت شصت هزار نفر مسلمان بودند؛ سى هزار نفر در مدینه و سى هزار نفر دیگر در باقى بلاد و قبایل.<ref>«روى أبوبکر الساجى فى مناقب الشافعى عن محمد بن عبدالله بن عبد الحکم قال أنبأنا الشافعى قال قبض الله رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله والمسلمون ستون ألفا ثلاثون بالمدینة وثلاثون الفا فى قبایل العرب و غیر ذلک و هذا إسناد جید» عبدالرحیم بن الحسین عراقى، التقید و الایضاح، ج ۱، ص ۳۰۶.</ref> این رقم گرچه با آن‏چه ما بدان رسیدیم مطابقت کامل ندارد، اما بسیار به هم نزدیک ‏اند.
نتیجه این‌که اگر شرکت کنندگان در فتح مکه، سالخوردگان و کودکان و افراد باقی‌مانده در مدینه و افرادی را که احیانا در دو سال بعد به جمعیت مدینه افزوده شده‌اند، جمع نماییم، معقول به نظر می‌رسد که جمعیتی حدود ۲۵ هزار نفر در سال‌های منتهی به وفات پیامبر صلی الله علیه وآله ساکن مدینه باشند.<ref>نگارنده تأکید می‌کند که این تعداد جمعیت نیز با نگاهی خوشبینانه است و به نظر می‌رسد مدینه در زمان وفات پیامبر کم‌تر از اینها جمعیت داشته است. به عبارتی، روایات و قراین ما را به چنین نتیجه ای می‌رساند.</ref> این آمار علاوه بر شواهد گذشته، از این قانون نیز پیروی می‌کند که یک نفر سرباز در میدان جنگ ـ یا یک مسافر ـ دست‌کم یک خانواده سه نفری را در منزل رها کرده و به میدان نبرد آمده است. در نقل‌های تاریخی نیز تأییدی بر این مطلب به چشم می‌خورد که در این‌جا ذکر می‌کنیم. اهل سنت روایتی را از شافعی نقل می‌کنند که گفته است: زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله از دنیا رفت شصت هزار نفر مسلمان بودند؛ سی هزار نفر در مدینه و سی هزار نفر دیگر در باقی بلاد و قبایل.<ref>«روی أبوبکر الساجی فی مناقب الشافعی عن محمد بن عبدالله بن عبد الحکم قال أنبأنا الشافعی قال قبض الله رسول اللّه صلی الله علیه وآله والمسلمون ستون ألفا ثلاثون بالمدینة وثلاثون آلفا فی قبایل العرب و غیر ذلک و هذا إسناد جید» عبدالرحیم بن الحسین عراقی، التقید و الایضاح، ج ۱، ص ۳۰۶.</ref> این رقم گرچه با آنچه ما بدان رسیدیم مطابقت کامل ندارد، اما بسیار به هم نزدیک اند.


== حج گزاران مدینه ==
== حج گزاران مدینه ==
تاکنون جمعیت تقریبى مدینه را به دست آوردیم. اینک باید ببینیم که چه تعداد نفر مى‏ توانستند به عنوان حج‏ گزار، از مدینه و اطراف خارج شوند و پیامبر را همراهى کرده و در راه بازگشت، در غدیر سخنان پیامبر را بشنوند؟ اما قبل از این‏که به نتیجه برسیم و جمعیت حج‏گزار مدینه را تخمین بزنیم، لازم است آن‏چه تاکنون گفته‏ ایم ارزیابى نموده و مقومات و مستبعدات آن‏ها را بررسى کنیم. به عبارت دیگر، ببینیم چه عواملى سبب مى‏ شود جمعیت خارج شونده از مدینه زیاد باشد و چه فاکتورهایى سبب مى‏ شود که قول جمعیت کم تر را انتخاب نماییم.
تاکنون جمعیت تقریبی مدینه را به دست آوردیم. اینک باید ببینیم که چه تعداد نفر می‌توانستند به عنوان حج گزار، از مدینه و اطراف خارج شوند و پیامبر را همراهی کرده و در راه بازگشت، در غدیر سخنان پیامبر را بشنوند؟ اما قبل از این‌که به نتیجه برسیم و جمعیت حج‌گزار مدینه را تخمین بزنیم، لازم است آنچه تاکنون گفته‌ایم ارزیابی نموده و مقومات و مستبعدات آن‌ها را بررسی کنیم. به عبارت دیگر، ببینیم چه عواملی سبب می‌شود جمعیت خارج شونده از مدینه زیاد باشد و چه فاکتورهایی سبب می‌شود که قول جمعیت کم‌تر را انتخاب نماییم.


=== مقومات ===
=== مقومات ===
۱. فتح مکه: پس از فتح مکه افرادى همراه پیامبر وارد مدینه شدند؛
# فتح مکه: پس از فتح مکه افرادی همراه پیامبر وارد مدینه شدند.
 
# اولین حج: سال دهم اولین حجی است که پیامبر صلی الله علیه وآله قصد انجام آن را دارد که بدون درگیری و با خیالی آسوده اتفاق خواهد افتاد. بعید نیست که افراد زیادی مایل باشند در یک حج رسمی و بدون درگیری شرکت نمایند. به ویژه اگر اسنادی داشته باشیم حاکی از دعوت رسول خدا صلی الله علیه وآله از قبایل مسلمان اطراف مدینه برای شرکت در مراسم حج، و اجابت آن‌ها باشد.
۲. اولین حج: سال دهم اولین حجى است که پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله قصد انجام آن را دارد که بدون درگیرى و با خیالى آسوده اتفاق خواهد افتاد. بعید نیست که افراد زیادى مایل باشند در یک حج رسمى و بدون درگیرى شرکت نمایند. به ‏ویژه اگر اسنادى داشته باشیم حاکى از دعوت رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله از قبایل مسلمان اطراف مدینه براى شرکت در مراسم حج، و اجابت آن‏ها باشد.
 
=== مستبعدات ===
=== مستبعدات ===
۱. شیوع بیمارى آبله یا حصبه قبل از حرکت کاروان حج: طبق گزارشى، عده ‏اى از اهالى مدینه نتوانستند پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله را در سفر حجه ‏الوداع همراهى کنند و علت آن نیز شیوع بیمارى بود. این گزارش در کتاب السیرة الحلبیه آمده که مى‏ نویسد: «وعند خروجه صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله للحج أصاب الناس بالمدینه جدرى أو حصبة منعت کثیرا من الناس من الحج معه».<ref>حلبى، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> به نظر مى‏ رسد که هیچ انگیزه ‏اى براى جعل این روایت نیست و در این صورت، مدینه نمى ‏توانست جمعیت زیادى را روانه حجه ‏الوداع نماید.
۱. شیوع بیماری آبله یا حصبه قبل از حرکت کاروان حج: طبق گزارشی، عده ای از اهالی مدینه نتوانستند پیامبر صلی الله علیه وآله را در سفر حجه الوداع همراهی کنند و علت آن نیز شیوع بیماری بود. این گزارش در کتاب السیرة الحلبیه آمده که می‌نویسد: «وعند خروجه صلی الله علیه وآله للحج أصاب الناس بالمدینه جدری أو حصبة منعت کثیرا من الناس من الحج معه».<ref>حلبی، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> به نظر می‌رسد که هیچ انگیزه ای برای جعل این روایت نیست و در این صورت، مدینه نمی‌توانست جمعیت زیادی را روانه حجه الوداع نماید.
 
۲. تحمل جمعیت.


۳. اختلاف اقوال.
# تحمل جمعیت.
# اختلاف اقوال.
# باید توجه داشت که تعداد سپاه اسلام در جنگ حنین که دوازده هزار نفر گزارش شده آن قدر در نظر مسلمانان زیاد بود که طبق آیه قرآن به خود مغرور شدند. این امر نشانه آن است که آن روز دوازده هزار نفر مساوی بوده با یک جمعیت بی‌سابقه و عظیم.
# عام الوفود: این مسئله، افزایش جمعیت مسلمانان را در پی داشت نه افزایش جمعیت مدینه را. این نکته ای بسیار مهم و اساسی است که کم‌تر بدان توجه شده است. همین‌طور آمار افرادی معدود که در اوایل هجرت همراه پیامبر صلی الله علیه وآله به مدینه هجرت کردند یا بعداً وارد مدینه شدند و جا و مکانی در مدینه نداشتند و لذا در صفه مسجد ساکن شدند، در تاریخ مشخص است و قابل توجه نیست؛ بنابراین، پذیرفته نیست که بدون دلیل جمعیتی را به جمعیت مدینه اضافه کنیم.
# در جریان فتح مکه و نیز غزوه تبوک احساس مسئولیت نسبت به جنگ سبب می‌شود جمعیت بیشتری پیامبر صلی الله علیه وآله را همراهی نمایند، در حالی که در سال دهم صرفاً حج گزاردن با پیامبر است که می‌تواند انگیزه ای برای مسلمانان باشد؛ بنابراین اگر افراد زیادی نروند، هیچ توبیخی برای آن‌ها وجود نخواهد داشت. اما به صورت طبیعی هر مسلمانی مشتاق است در این سفر معنوی پرجاذبه شرکت کند، به ویژه آن‌که جنبه آموزشی نیز دارد.
۷. در جریان حدیبیه، روایات متفاوت است و حتی هفت‌صد نفر هم گفته شده است. اما با نگاه خوش‌بینانه تنها ۱۵۰۰ نفر در همراهی با پیامبر صلی الله علیه وآله حاضر شدند و به مکه رفتند.<ref>ابن شهرآشوب، همان، ج ۱، ص ۹۱.</ref> همین‌طور در خیبر ۱۵۰۰ نفر بودند،<ref>«و کان الجیش ألفا و خمسمائة» ابن سعد، همان، ج ۲، ص ۸۱.</ref> در حالی که در خندق که دو سال قبل از این بود سه هزار نفر حاضر بودند. پس وجهی ندارد که در همه حوادث، همه حاضر باشند و در هر حادثه ای آمار افزایش یابد.


۴. باید توجه داشت که تعداد سپاه اسلام در جنگ حنین که دوازده هزار نفر گزارش شده آن‏ قدر در نظر مسلمانان زیاد بود که طبق آیه قرآن به خود مغرور شدند. این امر نشانه آن است که آن روز دوازده هزار نفر مساوى بوده با یک جمعیت بى‏ سابقه و عظیم.
# جیش اسامه: بر فرض که در تبوک سی هزار نفر بودند، ضرورتی نداشت که همه در حجه الوداع نیز شرکت داشته باشند. چه بسا مانند جیش اسامه ـ در عین حالی که جنگ است و همه باید شرکت کنند ـ اما سه هزار نفر بیشتر نبودند. ضرورتی برای شرکت همه در همه اتفاقات نیست.
# مردم مدینه دو سال قبل از این، در سال هشتم (این صرفاً احتمال است) سفر مکه را تجربه کرده‌اند و چه بسا چندان اشتیاق به انجام دوباره چنین سفر خسته کننده ای نداشته باشند.
در پایان این بحث با توجه به آنچه گذشت، می‌توان گفت که حج گزاران مدینه که محور جمعیت حاضر در غدیرند و خمیرمایه این جمعیت اند چیزی حدود پنج هزار نفر بوده و بیش از این نمی‌توان تصور نمود، چنان‌که در نقل شعیری در جامع الاخبار که حاضران در غدیر را هفده هزار نفر گزارش کرده بود نیز پنج هزار نفر را از مدینه و بقیه را از یمن می‌دانست.<ref>شعیری، همان، ص ۱۰.</ref> اگرچه ما روایت را به دلیل حضور یمنی‌ها رد کردیم اما یک بخش آن می‌تواند تأییدی بر گفته‌های ما باشد. نیز روایت عیاشی که می‌گوید پنج هزار نفر از مدینه خارج شدند<ref>عیاشی، همان، ج ۱، ص ۳۳۲.</ref> تأیید دیگری است.


۵. عام ‏الوفود: این مسئله، افزایش جمعیت مسلمانان را در پى داشت نه افزایش جمعیت مدینه را. این نکته‏ اى بسیار مهم و اساسى است که کم تر بدان توجه شده است. همین طور آمار افرادى معدود که در اوایل هجرت همراه پیامبر صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله به مدینه هجرت کردند یا بعداً وارد مدینه شدند و جا و مکانى در مدینه نداشتند و لذا در صفه مسجد ساکن شدند، در تاریخ مشخص است و قابل توجه نیست. بنابراین، پذیرفته نیست که بدون دلیل جمعیتى را به جمعیت مدینه اضافه کنیم.
== حاضران در مکه هنگام حجه الوداع ==
 
قول رایج در میان منابع اهل سنت این است که جمعیت حاضر در مکه در حجه الوداع چهل هزار نفر بوده‌اند.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۱۳۷: «و قد کان معه علیه السلام فی حجة الوداع قریب من أربعین ألفا» سراج الدین عمر بن علی بن احمد انصاری، المقنع فی علوم الحدیث، ج ۲، ص ۴۹۷ و سیرة النبی المختار، ج ۱، ص ۷۷: «وفی السنة العاشرة حج حجة الوداع وحج بأزواجه کلهن وبخلق کثیر فحضرها من الصحابة أربعون ألفا رضی الله عنهم».</ref> البته اقوال دیگری نیز هست که می‌توان به هفتاد هزار،<ref>السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> نود هزار،<ref>زرقانی، شرح زرقانی، ج ۲، ص ۳۴۱: «عن عائشة أن رسول‌الله عام حجة الوداع خرج إلی الحج فی تسعین ألفا». السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> یکصد هزار،<ref>حلبی، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> ۱۱۴ هزار،<ref>حلبی، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> ۱۲۰ هزار<ref>حلبی، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> و در نهایت ۱۳۰ هزار نفر اشاره کرد.<ref>محمد شمس الدین عظیم آبادی، عون المعبود، شرح سنن ابی داود، ج ۵، ص ۲۵۳.</ref> به نظر می‌رسد که در این اقوال، بسیار مبالغه شده است. ما، در بحث تحمل جمعیت گفتیم که حضور این تعداد زائر بسیار بعید می‌نماید. با توجه به این‌که بیشتر نقل‌ها چهل هزار نفر را گزارش کرده‌اند به نظر می‌رسد با قدری تسامح می‌توان آن را پذیرفت.
۶. در جریان فتح مکه و نیز غزوه تبوک احساس مسئولیت نسبت به جنگ سبب مى‏ شود جمعیت بیشترى پیامبر صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله را همراهى‏ نمایند، در حالى که در سال دهم صرفا حج‏ گزاردن با پیامبر است که مى ‏تواند انگیزه ‏اى براى مسلمانان باشد. بنابراین اگر افراد زیادى نروند، هیچ توبیخى براى آن‏ها وجود نخواهد داشت. اما به صورت طبیعى هر مسلمانى مشتاق است در این سفر معنوى پرجاذبه شرکت کند، به‏ ویژه آن‏که جنبه آموزشى نیز دارد.
 
۷. در جریان حدیبیه، روایات متفاوت است و حتى هفت‏صد نفر هم گفته شده است. اما با نگاه خوش بینانه تنها ۱۵۰۰ نفر در همراهى با پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله حاضر شدند و به مکه رفتند.<ref>ابن شهرآشوب، همان، ج ۱، ص ۹۱.</ref> همین‏طور در خیبر ۱۵۰۰ نفر بودند،<ref>«و کان الجیش ألفا و خمسمائة» ابن سعد، همان، ج ۲، ص ۸۱.</ref> در حالى که در خندق که دو سال قبل از این بود سه هزار نفر حاضر بودند. پس وجهى ندارد که در همه حوادث، همه حاضر باشند و در هر حادثه ‏اى آمار افزایش یابد.
 
۸. جیش اسامه: بر فرض که در تبوک سى هزار نفر بودند، ضرورتى نداشت که همه در حجه ‏الوداع نیز شرکت داشته باشند. چه بسا مانند جیش اسامه ـ در عین حالى که جنگ است و همه باید شرکت کنند ـ اما سه هزار نفر بیشتر نبودند. ضرورتى براى شرکت همه در همه اتفاقات نیست.
 
۹. مردم مدینه دو سال قبل از این، در سال هشتم (این صرفاً احتمال است) سفر مکه را تجربه کرده ‏اند و چه بسا چندان اشتیاق به انجام دوباره چنین سفر خسته کننده ‏اى نداشته باشند.
 
در پایان این بحث با توجه به آن‏چه گذشت، مى‏ توان گفت که حج ‏گزاران مدینه که محور جمعیت حاضر در غدیرند و خمیرمایه این جمعیت ‏اند چیزى حدود پنج هزار نفر بوده و بیش از این نمى‏ توان تصور نمود، چنان‏که در نقل شعیرى در جامع الاخبار که حاضران در غدیر را هفده هزار نفر گزارش کرده بود نیز پنج هزار نفر را از مدینه و بقیه را از یمن مى‏ دانست.<ref>شعیرى، همان، ص ۱۰.</ref> اگرچه ما روایت را به دلیل حضور یمنى ‏ها رد کردیم اما یک بخش آن مى ‏تواند تأییدى بر گفته‏ هاى ما باشد. نیز روایت عیاشى که مى‏ گوید پنج هزار نفر از مدینه خارج شدند<ref>عیاشى، همان، ج ۱ ، ص ۳۳۲.</ref> تأیید دیگرى است.
 
== حاضران در مکه هنگام حجه‏ الوداع ==
قول رایج در میان منابع اهل‏ سنت این است که جمعیت حاضر در مکه در حجه‏ الوداع چهل هزار نفر بوده ‏اند.<ref>ابن‏ کثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۱۳۷: «و قد کان معه علیه ‏السلام فى حجة الوداع قریب من أربعین ألفا» سراج ‏الدین عمر بن على بن احمد انصارى، المقنع فى علوم الحدیث، ج ۲، ص ۴۹۷ و سیرة النبى المختار، ج ۱، ص ۷۷: «وفى السنة العاشرة حج حجة الوداع وحج بأزواجه کلهن وبخلق کثیر فحضرها من الصحابة أربعون ألفا رضى الله عنهم».</ref> البته اقوال دیگرى نیز هست که مى‏ توان به هفتاد هزار،<ref>السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> نود هزار،<ref>زرقانى، شرح زرقانى، ج ۲، ص ۳۴۱: «عن عائشة أن رسول الله عام حجة الوداع خرج إلى الحج فى تسعین ألفا». السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> یکصد هزار،<ref>حلبى، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> ۱۱۴ هزار،<ref>حلبى، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> ۱۲۰ هزار<ref>حلبى، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> و در نهایت ۱۳۰ هزار نفر اشاره کرد.<ref>محمد شمس ‏الدین عظیم ‏آبادى، عون المعبود، شرح سنن ابى داود، ج ۵، ص ۲۵۳.</ref> به نظر مى‏ رسد که در این اقوال، بسیار مبالغه شده است. ما، در بحث تحمل جمعیت گفتیم که حضور این تعداد زائر بسیار بعید مى‏ نماید. با توجه به این‏که بیشتر نقل‏ ها چهل هزار نفر را گزارش کرده ‏اند به نظر مى‏ رسد با قدرى تسامح مى ‏توان آن را پذیرفت.


== حاضران در غدیر ==
== حاضران در غدیر ==
حال در بین ده روایتى که در آن‏ها به جمعیت غدیر اشاره شده و در ابتداى بحث آورده شد، به نظر مى‏ رسد روایت عیاشى از امام صادق علیه ‏السلام که خارج شوندگان از مدینه را پنج هزار نفر دانسته، مدرک و سندى براى رسیدن به عدد نزدیک به واقع است. البته با ذکر این نکته که براى ما مشخص نیست پنج هزار نفر دیگر اهل کجا بودند. در واقع، پنج هزار نفر دوم براى ما بلاتکلیف بوده و هنوز ثابت نشده است. گذشت که آمدن مکى ‏ها تا فاصله ۱۸۰ کیلومترى، هیچ توجیهى ندارد. اهالى یمن نیز مى‏ بایست به سمت جنوب بروند. پس مى‏ توان گفت که چه بسا عده ‏اى از مناطق شمالى شبه‏ جزیره و احیانا اهالى جنوب عراق، پیامبر صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله را همراهى کرده ‏اند، چراکه هنوز عراق و شام مسلمانى نداشت تا حج ‏گزار داشته باشد. شواهدى که ما را در انتخاب روایت عیاشى کمک مى‏ کند تا آن را به عنوان سند بحث خود قرار دهیم از این قرارند:
حال در بین ده روایتی که در آن‌ها به جمعیت غدیر اشاره شده و در ابتدای بحث آورده شد، به نظر می‌رسد روایت عیاشی از امام صادق علیه السلام که خارج شوندگان از مدینه را پنج هزار نفر دانسته، مدرک و سندی برای رسیدن به عدد نزدیک به واقع است. البته با ذکر این نکته که برای ما مشخص نیست پنج هزار نفر دیگر اهل کجا بودند. در واقع، پنج هزار نفر دوم برای ما بلاتکلیف بوده و هنوز ثابت نشده است. گذشت که آمدن مکی‌ها تا فاصله ۱۸۰ کیلومتری، هیچ توجیهی ندارد. اهالی یمن نیز می‌بایست به سمت جنوب بروند. پس می‌توان گفت که چه بسا عده ای از مناطق شمالی شبه جزیره و احیاناً اهالی جنوب عراق، پیامبر صلی الله علیه وآله را همراهی کرده‌اند، چراکه هنوز عراق و شام مسلمانی نداشت تا حج گزار داشته باشد. شواهدی که ما را در انتخاب روایت عیاشی کمک می‌کند تا آن را به عنوان سند بحث خود قرار دهیم از این قرارند:


۱. منبع روایت: تفسیر عیاشى به عنوان منبعى کهن و پذیرفته شده نزد شیعه است. نیز در مقایسه با منابع دیگر، مانند تفسیر فرات کوفى<ref>البته با تسامح مى‏ توان گفت که عیاشى و فرات، هم ‏عصر بوده ‏اند. اگرچه تاریخ وفات فرات کوفى مشخص نیست.</ref> (قرن چهارم)، جامع الاخبار (قرن ششم)، الاحتجاج (قرن ششم)، مناقب آل ابی طالب (قرن ششم)، تذکرة الخواص(قرن ششم)، نهج الایمان (قرن هفتم) و سمط النجوم العوالى (قرن دوازدهم) از لحاظ زمانى مقدم‏ تر است.
۱. منبع روایت: تفسیر عیاشی به عنوان منبعی کهن و پذیرفته شده نزد شیعه است. نیز در مقایسه با منابع دیگر، مانند تفسیر فرات کوفی<ref>البته با تسامح می‌توان گفت که عیاشی و فرات، هم عصر بوده‌اند. اگرچه تاریخ وفات فرات کوفی مشخص نیست.</ref> (قرن چهارم)، جامع الاخبار (قرن ششم)، الاحتجاج (قرن ششم)، مناقب آل ابی طالب (قرن ششم)، تذکرة الخواص (قرن ششم)، نهج الایمان (قرن هفتم) و سمط النجوم العوالی (قرن دوازدهم) از لحاظ زمانی مقدم تر است.


۲. تأیید روایت: ابن شهرآشوب و شیخ حرّ عاملى نیز همین روایت را نقل مى ‏کنند که توضیح آن‏ها گذشت.<ref>ابن شهرآشوب، همان، ج ۳، ص ۲۶ و شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۹.</ref>
۲. تأیید روایت: ابن شهرآشوب و شیخ حرّ عاملی نیز همین روایت را نقل می‌کنند که توضیح آن‌ها گذشت.<ref>ابن شهرآشوب، همان، ج ۳، ص ۲۶ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۹.</ref>


۳. شأن نزول: عیاشى این روایت را ذیل آیه ابلاغ آورده که نزد شیعه کاملاً پذیرفته شده است.
# شأن نزول: عیاشی این روایت را ذیل آیه ابلاغ آورده که نزد شیعه کاملاً پذیرفته شده است.
 
# منطق شمارش: در این روایت، پنج هزار نفر از مدینه و پنج هزار نفر از مکه دانسته شده است. گرچه این تفکیک خود می‌تواند دلیلی بر رد این قول باشد، چون دلیلی بر حضور مکی‌ها نیست. اما از آن‌جا که بر اساس مباحث گذشته، خارج شوندگان از مدینه پنج هزار شمرده شده‌اند، لذا می‌تواند سند و مدرکی برای ما باشد. نگارنده بر این باور است که گرچه تعداد حج گزاران مدینه را تخمین زده‌ایم، اما برای جمعیت حاضر در غدیر دست کم نیاز به نقل تاریخی داریم. بر این اساس، در میان ده روایتی که گذشت به نظر می‌رسد نزدیک‌ترین قول به محاسبات ما همین روایت عیاشی است.
۴. منطق شمارش: در این روایت، پنج هزار نفر از مدینه و پنج هزار نفر از مکه دانسته شده است. گرچه این تفکیک خود مى‏ تواند دلیلى بر رد این قول باشد، چون دلیلى بر حضور مکى‏ ها نیست. اما از آن‏جا که بر اساس مباحث گذشته، خارج شوندگان از مدینه پنج هزار شمرده شده ‏اند، لذا مى‏ تواند سند و مدرکى براى ما باشد. نگارنده بر این باور است که گرچه تعداد حج‏ گزاران مدینه را تخمین زده ‏ایم، اما براى جمعیت حاضر در غدیر دست ‏کم نیاز به نقل تاریخى داریم. بر این اساس، در میان ده روایتى که گذشت به نظر مى ‏رسد نزدیک ‏ترین قول به محاسبات ما همین روایت عیاشى است.
# جمعیت کل حج‌گزاران در مکه: گذشت که نزد اهل سنت، مشهور آن است که چهل هزار نفر در حجه الوداع در مکه حضور داشتند. بر فرض که این آمار نزدیک به واقع باشد، حال اگر حج گزاران اهالی مکه، یمن و طائف و قبایل مسلمان بادیه نشین را از این چهل هزار نفر کسر کنیم، چیزی حدود پنج هزار نفر برای مدینه و حدود پنج هزار نفر برای قبایل شمالی نجد و نیز قبایلی که حدفاصل مدینه تا جحفه بوده و احتمالاً پیامبر را همراهی کرده‌اند، عده قابل قبولی است. باید توجه داشت که مکه، طائف و یمن جمعیت معتنابهی داشته‌اند.<ref>گذشت که شرح الاخبار دوازده هزار نفر از حاضران در غدیر را از اهل یمن گزارش کرده است.</ref>
== نتیجه ==
با توجه به موقعیت جغرافیایی غدیر، روشن شد که محور و هسته اصلی حاضران در غدیر، اهالی مدینه و بقیه از قبایل اطراف مدینه و چه بسا قبایل شمالی نجد بوده‌اند. نیز بر اساس مباحثی که درباره جمعیت مدینه گفته شد، معلوم شد که مدینه ظرفیت فرستادن حدود پنج هزار نفر را به مکه داشته است. از این رو با تمسک به روایت عیاشی که پنج هزار نفر از حاضران در غدیر را مدنی می‌داند و هم‌چنین گزارش جامع الاخبار، به این نتیجه می‌رسیم که حدود پنج هزار نفر از اهالی مدینه و تعدادی نیز از قبایل اطراف در غدیر حاضر بوده‌اند. چنان‌چه بخواهیم روایت ده هزار نفر عیاشی را بپذیریم، باید توجیهی برای پنج هزار دیگر داشته باشیم.


۵. جمعیت کل حج‏گزاران در مکه: گذشت که نزد اهل ‏سنت، مشهور آن است که چهل هزار نفر در حجه ‏الوداع در مکه حضور داشتند. بر فرض که این آمار نزدیک به واقع باشد، حال اگر حج‏ گزاران اهالى مکه، یمن و طائف و قبایل مسلمان بادیه ‏نشین را از این چهل هزار نفر کسر کنیم، چیزى حدود پنج هزار نفر براى مدینه و حدود پنج هزار نفر براى قبایل شمالى نجد و نیز قبایلى که حدفاصل مدینه تا جحفه بوده و احتمالاً پیامبر را همراهى کرده ‏اند، عده قابل قبولى است. باید توجه داشت که مکه، طائف و یمن جمعیت معتنابهى داشته ‏اند.<ref>گذشت که شرح الاخبار دوازده هزار نفر از حاضران در غدیر را از اهل یمن گزارش کرده است.</ref>
== منابع ==
 
== نتیجه ==
با توجه به موقعیت جغرافیایى غدیر، روشن شد که محور و هسته اصلى حاضران در غدیر، اهالى مدینه و بقیه از قبایل اطراف مدینه و چه بسا قبایل شمالى نجد بوده ‏اند. نیز بر اساس مباحثى که درباره جمعیت مدینه گفته شد، معلوم شد که مدینه ظرفیت فرستادن حدود پنج هزار نفر را به مکه داشته است. از این رو با تمسک به روایت عیاشى که پنج هزار نفر از حاضران در غدیر را مدنى مى ‏داند و هم‏چنین گزارش جامع الاخبار، به این نتیجه مى‏ رسیم که حدود پنج هزار نفر از اهالى مدینه و تعدادى نیز از قبایل اطراف در غدیر حاضر بوده ‏اند. چنان‏چه بخواهیم روایت ده هزار نفر عیاشى را بپذیریم، باید توجیهى براى‏ پنج هزار دیگر داشته باشیم.
== منبع ==
تاریخ در آیینه پژوهش، سال ۱۳۸۶ ش، شماره ۱۶.
تاریخ در آیینه پژوهش، سال ۱۳۸۶ ش، شماره ۱۶.


== پانویس: ==
== پانویس ==

نسخهٔ ‏۷ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۲

چکیده[۱]

درباره تعداد جمعیت حاضر در رویداد مهم و تاریخی غدیرخم اقوال و روایات متفاوتی وجود دارد. در این نوشتار، ضمن بررسی این روایات، تلاش شده است با ملاحظه شواهد و قراین، و با شیوه تحلیلی، در مورد جمعیت مدینه در سال‌های پایانی حیات رسول‌خدا صلی الله علیه وآله، و نیز با بهره‌گیری از دیگر قراین تاریخی، تعداد حاضران در غدیر محاسبه شود.

واژگان کلیدی: غدیر، حاضران در غدیر، مدینه، مکه، یمن، جحفه و مفترق الطرق.

مقدمه

از نگاه شیعه، غدیر مهم‌ترین رویداد تاریخی عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که طی آن بر امامت حضرت علی علیه السلام برای مسلمانان تأکید شد. از این رو شیعه به شدت به این جریان توجه داشته و هنگام بحث در مورد جانشینی پیامبر صلی الله علیه وآله، آن را به عنوان اساسی‌ترین دلیل برای حقانیت خود و امامت امام علی علیه السلام معرفی کرده و از آن بهره برده است.

متکلمان، محدثان و مورخان شیعه و سنی از زوایای مختلفی این مسئله را بررسی کرده‌اند؛ زمان و مکان غدیر، علت انتخاب مکان غدیر، عبارت‌ها و کلماتی که در سخنرانی پیامبر صلی الله علیه وآله آمده و جریان‌هایی که در آن اتفاق افتاد همه به نوعی مورد کاوش قرار گرفته‌اند. اما از مباحثی که کم‌تر به آن توجه شده و بدون بررسی و تحلیل تاریخی از آن سخن به میان آمده «تعداد جمعیت حاضر در غدیر» است.[۲] گاه تعداد جمعیت حاضر در غدیر، در حد آمار بالایی (بیش از یا قریب به صدهزار نفر) ذکر می‌شود، اما به نظر می‌رسد این گزارش‌ها مبالغه آمیز و مبهم بوده و مشکلاتی نیز ایجاد کرده است.

در این پژوهش تلاش می‌شود ضمن توجه به اقوال مورخان، به گونه ای تحلیلی تعداد جمعیت حوادث پیش از جریان غدیر مورد توجه قرار گرفته و با عنایت به قراینی، مانند رشد نسبی جمعیت در سیر حوادث زمان حیات رسول اکرم صلی الله علیه وآله، تعداد حاضران در غدیر محاسبه شود. طبعاً ابتدا باید زمان و خصوصاً مکان غدیر بررسی شود که ارتباط تنگاتنگی با بحث جمعیت آن دارد. البته بدیهی است اگر با بررسی علمی، کاهش جمعیت حاضر در غدیر از تعداد مشهور ثابت شود هرگز این امر، تأثیری در اعتبار و اهمیت رخ‌داد غدیر ندارد و حجیت و اعتبار آن به قوت خود باقی است. چرا که در اصل واقعه غدیر جای هیچ تردیدی نیست.

زمان ماجرای غدیر

در مورد تاریخ غدیر تقریباً اختلافی بین منابع نیست. تمامی منابع[۳] در این‌که این روی‌داد بزرگ هیجدهم ذی حجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، اتحاد نظر دارند.

در این‌جا به مناسبت، یادآوری این نکته، ضروری است که برخی منابع شیعی نوشته‌اند غدیر در روز پنجشنبه یا جمعه روی داده است.[۴] به نظر می‌رسد این امر، نوعی افزودن فضیلت برای این روز مهم است، زیرا طبق محاسبات چنین چیزی ممکن نیست. بسیاری از منابع اهل سنت[۵] و نیز شیعی،[۶] وقوف پیامبر صلی الله علیه وآله را در عرفه سال دهم، روز جمعه گزارش کرده‌اند و بر این اساس، روز غدیر که نُه روز پس از عرفه و هجدهم ذی حجه است، یکشنبه خواهد بود. در میان مورخان، ابن کثیر به این نکته اشاره کرده است.[۷]

نکته دیگر این‌که این گردهمایی عظیم در چه ساعتی از روز روی داده است؟

پنج ساعت گذشته از روز

طبرسی در این باره می‌نویسد: جبریل زمانی که پنج ساعت از روز گذشته بود بر پیامبر نازل شد.[۸]

فتال نیشابوری نیز گزارشی را می‌آورد و می‌نویسد: پنج ساعت از روز گذشته بود که جبرئیل پیام ابلاغ رسالت را برای پیامبر صلی الله علیه وآله آورد.[۹]

بعد از نماز ظهر

ابن اثیر به نقل یکی از شاهدان عینی غدیر، زمان این اجتماع بزرگ را بعد از نماز ظهر گزارش کرده است.

طی این گزارش ابی الطفیل می‌گوید: در حجه الوداع همراه پیامبر صلی الله علیه وآله بودیم که هنگام ظهر دستور داد مکانی را برای نماز مهیا کنیم و خارها را بزنیم، بعد از آن، نماز خواندیم و پیامبر صلی الله علیه وآله بعد از نماز، دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه‏».[۱۰]

سید بن طاووس روایتی از زبان یکی از حاضران در غدیر به این صورت نقل می‌کند: ما زمانی به غدیر رسیدیم که اگر تکه گوشتی را روی زمین می‌انداختی از شدت گرما پخته می‌شد.[۱۱]

نویسنده کتاب الهدایة الکبری روایتی را از زبان امام علی علیه السلام نقل می‌کند که طبق آن، امام فرمود: و آن روز (غدیر) روزی بسیار گرم بود که طفل از شدت گرما پیر می‌شد.[۱۲]

قاضی نعمان نیز روایتی را به این صورت به نقل از زید بن ارقم نقل کرده که هیچ روزی گرم تر از روز غدیر ندیده بودیم.[۱۳]

نتیجه‌گیری

بر اساس این گزارش‌ها به نظر می‌رسد که تجمع هنگام ظهر که گرم‌ترین زمان روز است، صورت گرفته است و این زمان با پنج ساعت از روز رفته، قابل جمع است. محاسبات نشان می‌دهد که غدیر در اواخر اسفندماه روی داده[۱۴] و با توجه به شرایط آب و هوایی شبه جزیره، این گرمای شدید کاملاً طبیعی است.

اهمیت تعیین ساعت اجتماع از این بابت است که روشن شود آیا پیامبر صلی الله علیه وآله اختصاصاً برای ابلاغ امامت علی علیه السلام دستور به اجتماع داده است یا این‌که اجتماع برای نماز بوده و بعد از نماز، ایشان فرصت را مغتنم شمرده و از آن بهترین بهره را برده است. گرچه می‌توان گفت که این دو قابل جمع اند، زیرا زمان اجتماع، هم‌زمان با ظهر بوده، از این رو ابتدا نماز خوانده شده و بعد رسول‌خدا صلی الله علیه وآله سخنرانی کرده است.

مکان غدیر

شاید تصور شود بحث کردن در مورد مکان غدیر نوعی تحصیل حاصل است. اما ما از این رو به آن می‌پردازیم تا در بحث بعدی، یعنی تعداد جمعیت حاضر در غدیر، از آن بهره‌برداری کنیم. باید مشخص شود که غدیر در مسیر چه مناطقی قرار دارد و اهالی چه مناطق و چه شهرهایی در غدیر حضور داشته‌اند.

این‌که چرا به این مکان «غدیر» و چرا به آن «خم» می‌گویند برخی منابع اشاراتی دارند. یاقوت حموی، نویسنده معجم البلدان می‌نویسد: غدیر از غدر به معنای فریب گرفته شده است، زیرا غدیر جایی است که انسان از کنار آن عبور می‌کند و آبی در آن‌جا می‌بیند، اما سال بعد که می‌رود خشک و بی آب می‌یابد و از تشنگی می‌میرد، و به این وسیله انسان را فریب می‌دهد.[۱۵]

حموی «خم» را نام چاهی از بنی مره ذکر کرده است.[۱۶] نیز نقلی از زمخشری دارد که «خم» نام مردی بوده است.[۱۷] هم‌چنین طبق نقل دیگری «خم» را نام چاهی می‌داند که عبدشمس آن را حفر کرده است.[۱۸]

اما این‌که غدیر در چه فاصله ای از مکه و در کدام سمت از این شهر واقع شده است، در منابع تاریخی بیشتر فاصله غدیر تا جحفه گزارش شده است؛ به عبارتی از آن‌جا که جحفه مکان شناخته شده‌ای بوده، سعی شده است تا غدیر با جحفه شناسانده شود. یاقوت حموی هنگام معرفی منطقه جغرافیایی غدیرخم می‌نویسد:

و غدیر خمّ: بین مکه و المدینه، بینه و بین الجحفه میلان؛[۱۹] غدیر بین مکه و مدینه است و تا جحفه، دو مایل[۲۰] فاصله دارد.

طبرسی روایتی دارد که طبق آن، غدیر سه مایل قبل از جحفه واقع شده است.[۲۱] ابن جوزی فاصله غدیر تا جحفه را یک مایل گزارش کرده است.[۲۲] این در حالی است که سید بن طاووس می‌نویسد: مردم در جحفه توقف نمودند.[۲۳]

حال باید دید جحفه کجاست؟ محقق کتاب الغارات در معرفی جحفه می‌نویسد: جحفه روستای بزرگی بوده که در مسیر مدینه به مکه واقع است و فاصله آن از مکه چهار منزل است. جحفه محل میقات اهل مصر و شام است اگر به مدینه نروند. فاصله جحفه تا مدینه شش منزل، و فاصله جحفه تا غدیر دو مایل است.[۲۴]

بر اساس مشاهده‌های اخیر و بازدید از مکان غدیر روشن شده است که فاصله مکه تا جحفه با جاده کنونی حدود ۱۸۰ کیلومتر است.[۲۵] در نقشه‌های امروزی عربستان شهر رابغ کاملاً پیداست که در کنار دریای سرخ واقع شده است. این شهر فاصله کمی با محل غدیر دارد. بر اساس گزارشی که بخشی از آن گذشت، مسجدی در این شهر قرار دارد که به مسجد غدیر مشهور است. برای اطلاع بیشتر از محل غدیرخم، به تصاویر پایانی همین نوشتار مراجعه فرمایید.

دلیل انتخاب سرزمین غدیر توسط پیامبر

نکته پایانی در این بخش این است که چرا پیامبر صلی الله علیه وآله غدیر را انتخاب نمود. در پاسخ این سؤل دو احتمال وجود دارد:

احتمال اول

این‌که پیامبر صلی الله علیه وآله از سوی خداوند مأمور بوده که در این‌جا رسالت خود را ابلاغ نمایند؛ به عبارت دیگر، این مکان از سوی خداوند انتخاب شده است.

احتمال دوم

که به اشتباه شهرت هم پیدا کرده و در واقع، توجیهی است بر اقدام پیامبر در انتخاب این مکان، این است که غدیر، محل تقسیم راه‌ها و به اصطلاح «مفترق الطرق» بوده و مسافران هر منطقه ای از این‌جا راه خود را جدا نموده و به شهر خود می‌رفتند.[۲۶] از این رو آخرین نقطه مسیر همراهی تمامی مردم با پیامبر صلی الله علیه وآله، این مکان بوده و به همین دلیل پیامبر صلی الله علیه وآله پیش از متفرق شدن مردم، مأموریت خود را ابلاغ نموده است.

البته باید بدانیم که آن روز قلمرو نفوذ اسلام شبه جزیره عربستان بود و فراتر از آن نرفته بود و عملیات موته و تبوک نیز فقط یک اولتیماتوم سیاسی و نظامی به‌شمار می‌آمد. هنوز مناطق عراق، شامات و مصر مسلمان نبودند. از این گذشته، با دقت نظر در وضعیت جغرافیایی غدیر چنین به دست می‌آید که غدیر یا همان جحفه اصلاً مفترق الطرق نبوده و چنین وضعیتی نداشته است. همان‌طور که در نقشه ملاحظه می‌شود مسیر مردم عراق از شمال شرقی مکه، مسیر مردم طائف از جنوب شرقی مکه و مسیر مردم یمن از جنوب مکه است. مسیر شمال غربی مدینه که به غدیر منتهی می‌شود تنها مسیر مردم مدینه و اطراف مدینه است. گرچه بعد از گسترش اسلام در شمال آفریقا، آن‌ها نیز از این مسیر به مکه می‌آیند و در جحفه محرم می‌شوند. در کتاب‌های فقهی در باب حج به تفصیل در این باره بحث شده است که مردم هر منطقه ای از کجا وارد حرم (مکه) شده و محرم می‌شوند و طبیعتاً خروج آن‌ها نیز از همان راه است. ذات عرق برای عراقی‌ها، یلملم برای یمنی‌ها، قرن المنازل برای طایفی‌ها و جحفه برای قبیله‌های جنوب مدینه و کسانی که نزدیک به مدینه هستند؛[۲۷] یعنی چون مسیرها متعدد است، محل محرم شدن نیز متعدد است. در محاسبه جمعیت غدیر ـ همان گونه که بدان خواهیم پرداخت ـ باید این محاسبات جغرافیایی نیز در نظر گرفته شود تا تصور نشود مردم یمن (که در جنوب هستند) در غدیر حضور داشته‌اند.

در مورد مردم عراق نیز باید گفت در این نقشه مشخص است که مسیر عراق از ذات عرق، المره و المسلح می‌گذرد و به طرف شمال شرقی مکه می‌رود، در حالی که غدیر در شمال غربی مکه واقع شده است. آری در یک صورت می‌توان پذیرفت که مردم عراق در غدیر حضور داشته‌اند و آن این‌که حج گزاران عراقی به همراه پیامبر صلی الله علیه وآله به غدیر آمده و از آن‌جا راه خود را جدا کرده باشند که در نقشه به صورت نقطه چین نشان داده شده است. اما این احتمال هم پذیرفته نیست، زیرا هیچ سندی از سوی پیامبر صلی الله علیه وآله مبنی بر این‌که مردم عراق یا یمن وی را تا غدیر همراهی کرده باشند، وجود ندارد. در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت. افزون بر آنچه گفته شد یادآوری این نکته، ضروری است که بیشترین جمعیت حاضر در مراسم حج، از مدینه، طائف، یمن و اهالی خود مکه بودند که فقط مسافران مدینه از راه جحفه عبور می‌کردند.

تعداد جمعیت حاضر در غدیر

مهم‌ترین مسئله ای که ذهن نگارنده را متوجه خود کرده و این نوشتار درصدد پرداختن به آن است این است که جمعیتی که در ماجرای غدیر سال دهم هجرت در محضر پیامبر حاضر بوده و نص پیامبر صلی الله علیه وآله مبنی بر ولایت امام علی علیه السلام را از زبان مبارک ایشان شنیده‌اند، چه مقدار بوده است؟

بررسی اجمالی روایات مختلفی که به نوعی تعداد جمعیت حاضر در غدیر را گزارش کرده‌اند:

هزار و سیصد نفر

کمترین جمعیتی که در این مورد گزارش شده ۱۳۰۰ نفر است. ابن شهرآشوب روایتی از امام باقر علیه السلام نقل کرده که طبق آن، پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر در حضور ۱۳۰۰ نفر، جمله«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه‏» را مطرح نمود.[۲۸]

متأسفانه ایشان سند روایت را نیاورده اند. همین روایت را مجلسی نیز آورده است.[۲۹]

در تفسیر فرات کوفی نیز روایتی از عمار نقل شده که می‌گوید:

در مجلس ابن‌عباس بودیم و او سخنرانی می‌کرد که ابوذر بلند شد و گفت: ای مردم آیا می‌دانید که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود راست‌گوتر از ابوذر نیست؟ همه گفتند: آری.

ابوذر گفت: پس بدانید که پیامبر روز غدیر که ۱۳۰۰ مرد بودیم …

فرمود: هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست، خدایا هر که علی را یاری کند یاری‌اش کن و هر که دشمنی کند دشمنی اش کن. در این هنگام مردی بلند شد و گفت: مبارک باد بر تو ای پسر ابی طالب.[۳۰]

در مورد دو روایت فوق باید گفت که روایت ابن شهرآشوب از امام باقر علیه السلام سندی ندارد تا بتوان در مورد آن قضاوت کرد، اما قولی که فرات کوفی بیان نموده با توجه به قراین درونی روایت که همانا نقل جریان مجلس ابن‌عباس و سخنرانی ابوذر است قابل توجه است، اگرچه محاسبات نشان می‌دهد که جمعیت غدیر بیش از ۱۳۰۰ نفر بوده‌اند.[۳۱]

ده هزار نفر

اما دسته دیگری از روایات، تعداد ده هزار نفر را گزارش کرده‌اند. عیاشی ذیل آیه ۶۷ سوره مائده از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند: من تعجب می‌کنم از این‌که شخص با آوردن دو شاهد حقش را می‌گیرد، اما علی بن ابی طالب علیه السلام با ده هزار شاهد حقش ضایع شد. امام علیه السلام ادامه می‌دهد:

پیامبر صلی الله علیه وآله از مدینه خارج شد در حالی که پنج هزار نفر از مدینه همراه وی بودند و پنج هزار نفر هم از مکه پیامبر صلی الله علیه وآله را مشایعت کردند.[۳۲]

در این روایت، تصریح شده است که پنج هزار نفر از «اهل مکه» پیامبر صلی الله علیه وآله را تا غدیر مشایعت کردند. پذیرفتن این‌که این تعداد از مکه پیامبر صلی الله علیه وآله را مشایعت کرده باشند بسیار مشکل است، زیرا:

اولاً: هیچ امری از سوی رسول‌خدا صلی الله علیه وآله مبنی بر لزوم مشایعت مردم مکه وجود ندارد.

ثانیا: فاصله مکه تا جحفه فاصله بسیاری است و بر فرض که مردم قصد بدرقه کردن رسول خدا را داشته‌اند مشایعت کردن تا حدود ۱۸۰ کیلومتر بسیار بعید است.

آری، چنان‌چه این پنج هزار نفر، اهل مکه نباشند و به گونه ای با تسامح بگوییم اهالی دیگر مناطق بودند که از مکه پیامبر صلی الله علیه وآله را همراهی نمودند پذیرفتنی است. اما سؤال اینجاست این افراد از کجا آمده بودند؟

ابن شهرآشوب نیز در روایتی از امام صادق علیه السلام شاهدین غدیر را ده هزار نفر عنوان کرده است.[۳۳] علاوه بر این دو، شیخ حر عاملی نیز در روایتی قول ده هزار نفر را آورده است.[۳۴] به نظر می‌رسد این دو از عیاشی نقل نکرده‌اند، زیرا نه به عیاشی اشاره ای دارند، و نه به عمر بن یزید که در سلسله سند عیاشی هست، و نیز ادامه روایت را که به تفکیک جمعیت اشاره می‌کند، نیاورده اند و حتی شیخ حر عاملی خود اضافه می‌کند: چه بسا این ده هزار نفر همه از مدینه بوده‌اند.[۳۵] به هر حال، این دو روایت می‌توانند به گونه ای تأییدی برای روایت عیاشی باشند.

دوازده هزار نفر

عیاشی روایت دیگری را ذیل آیه ۵۵ سوره مائده به نقل از صفوان جمال از امام صادق علیه السلام ذکر می‌کند و طی آن تعداد جمعیت حاضر در غدیر را دوازده هزار نفر آورده است.

جالب آن‌که نکته پیش‌گفته در این روایت نیز نقل شده که امام فرمودند: جمعیت حاضر در غدیر دوازده هزار نفر بودند، ولی امیرالمؤمنین علیه السلام نتوانست حق خود را بگیرد، در حالی که یک شخص با دو شاهد می‌تواند حق خود را بازپس گیرد.[۳۶]

هفده هزار نفر

نویسنده کتاب جامع الاخبار طبق نقلی، جمعیت حاضر در غدیر را هفده هزار نفر دانسته است. وی می‌نویسد: دوازده هزار نفر از یمن و پنج هزار نفر از مدینه همراه رسول اکرم صلی الله علیه وآله بوده‌اند.[۳۷]

ما در نقد روایت عیاشی گفتیم که آمدن مکی‌ها تا غدیر وجهی ندارد و از پیامبر صلی الله علیه وآله نیز امری اعلام نشده بود که ایشان را تا غدیر همراهی کنند. این نقد به وجه اولی بر این روایت وارد است، زیرا یمنی‌ها می‌بایست به طرف جنوب بروند و امری از سوی پیامبر صلی الله علیه وآله وجود نداشت که ملزم باشند پیامبر صلی الله علیه وآله را تا غدیر مشایعت کنند؛ بنابراین، آمدن ایشان، آن هم تا فاصله ۱۸۰ کیلومتری پذیرفتنی نیست.

شصت هزار نفر

ابن جبر در کتاب نهج الایمان می‌نویسد: «و روی ان یوم الغدیر لعلی بن ابی طالب ستون الف شاهد».[۳۸] این قول چندان پذیرفتنی نیست، زیرا اولاً: به هیچ منبع یا شخصی منسوب نیست، ثانیا: اقوال دیگر از شهرت بیشتری برخوردارند، ثالثا: ـ همان‌طور که خواهیم گفت ـ از منطق نقل آمار برخوردار نیست.

هفتاد هزار نفر

طبرسی تعداد افرادی را که همراه پیامبر صلی الله علیه وآله از مدینه و اطراف آن خارج شده‌اند، هفتاد هزار نفر ذکر کرده است. او در روایتی طولانی همراه با خطبه سیزده صفحه ای پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر، پس از ذکر سلسله سند، روایتی از امام باقر علیه السلام نقل می‌کند که طبق آن هفتاد هزار نفر و بلکه بیشتر از مردم مدینه و اطراف، همراه پیامبر حج به جا آوردند، همانند اصحاب موسی که آن‌ها هم هفتاد هزار بودند و پیمان شکستند. همین‌طور پیامبر صلی الله علیه وآله هم برای علی علیه السلام بیعت گرفتند، گرچه مردم پیمان‌شکنی کردند.[۳۹]

این روایت نیز به دلایلی پذیرفته نمی‌شود:

اولاً: این روایت به لحاظ سند مشکلاتی دارد و افراد ضعیف در سند آن دیده می‌شوند،[۴۰] ثانیا: عدد هفتاد هزار نفر در موارد بسیاری به منظور نشان دادن کثرت، استعمال می‌شده و لذا به نظر می‌رسد این مورد نیز از همان موارد باشد.

هشتاد و شش هزار نفر

باز ابن جبر در همان کتاب می‌نویسد: «و قیل ستة و ثمانون الف شاهد و معلوم ان اولئک من الاماکن المتفرقه و الامصارالمتباعده».[۴۱] همان‌طور که در متن آمده فقط در حد یک «قیل» است که در مقایسه با اقوال دیگر ضعیف تر است و لذا نمی‌توان به آن اعتماد نمود. نویسنده در ادامه روایات در توجیه این همه جمعیت می‌نویسد: «روشن است این همه جمعیت از اماکن مختلف و از شهرهای دور بوده‌اند»؛ و از مباحث بعدی این مقاله روشن خواهد شد که این توجیه تا چه حد قابل قبول است.

نود هزار نفر

عبدالملک عاصمی شافعی از نویسندگان اهل سنت می‌نویسد: پیامبر برای حجه الوداع از مدینه خارج شد، در حالی که نود هزار یا ۱۱۴ هزار نفر همراه وی بودند.[۴۲]

یکصد و چهارده هزار نفر

قول دیگر عاصمی شافعی ـ چنان‌که گفته شد ـ ۱۱۴ هزار نفر است[۴۳] که به دلیل ترتیب بندی اقوال، آن را در ردیفی جداگانه می‌آوریم. نویسنده این دو قول را به صورت غیر مستند آورده که چندان پذیرفتنی نیست. این در حالی است که اقوال قوی تر و مستندتری در دست داریم.

یکصد و بیست هزار نفر

در نهایت، گزارشی از ابن جوزی است که جمعیت حاضر در غدیر را ۱۲۰ هزار نفر دانسته است.[۴۴] به نظر می‌رسد که این روایت را تنها باید توجیه کرد و تنها توجیه آن این است که تصحیفی یا تحریفی رخ داده باشد، زیرا در هیچ‌یک از روایات متقدم این تعداد جمعیت گزارش نشده است. دیگر این‌که ابن جوزی از قول خود چنین می‌گوید و آن را به کتاب یا شخصی نسبت نمی‌دهد.

حاصل آنچه گفته شد، این‌که تعداد جمعیت حاضر در غدیر از ۱۳۰۰ نفر تا ۱۲۰ هزار نفر گزارش شده است.

اما نکته بسیار مهم این است که بیشترین تعداد جمعیت حاضر در غدیر، طبق روایاتی که در منابع پنج قرن اولیه آمده، هفده هزار نفر گزارش شده است. رقم‌های بالاتر مربوط به بعد از قرن پنجم است. با توجه به ضعف‌هایی که در مورد منابع بعد از قرن پنج وجود دارد و صرفاً نقل از خود یا نقل یک قیل می‌باشد، باید از بین چهار قول اول یکی را تأیید کنیم، البته بر اساس قراین دیگری که ذکر خواهد شد و نیز کار آماری که در مورد جمعیت مردم مدینه صورت خواهد گرفت. برای این منظور ابتدا باید چند بحث مقدماتی درباره «نقل‌های آماری از جمعیت در تاریخ» را بیاوریم و آن‌گاه بین نقل‌های مختلف یکی را انتخاب نماییم.

اعداد و ارقام در منابع تاریخی

به راستی آیا اعدادی که در منابع تاریخی و به خصوص منابع کهن وجود دارند اعداد واقعی و دقیق می‌باشند؟ این سؤالی است که ابتدا باید پاسخ آن روشن شود. به عبارت بهتر ما باید تکلیف خود را با این اعداد روشن کنیم. به عنوان مثال، اعداد و ارقامی که در مورد تعداد سپاهیان اسلام در غزوه‌های پیامبر صلی الله علیه وآله ذکر شده‌اند این‌ها تا چه اندازه ناظر به واقع اند و تا چه اندازه ما به آن‌ها اعتماد داریم. به عنوان نمونه، گفته شده در غزوه تبوک سی هزار نفر شرکت داشتند. آیا این عدد واقعی است؟

اگر همه این اعداد را غیر واقعی فرض کنیم، دیگر چیزی برای ما نمی‌ماند که از آن سخن بگوییم و تحلیلی ارائه دهیم. چنین حکمی در مورد دیگر گزارش‌های تاریخی و چه بسا خود منابع تاریخی نیز صادق است. از این رو ما اجمالاً آن‌ها را می‌پذیریم، اما با قرار دادن آن‌ها در کنار دیگر قراین و شواهد تلاش می‌کنیم به عددی نزدیک به واقع دست پیدا کنیم. روی هم رفته در خصوص اعداد و ارقام و به خصوص تعداد جمعیت‌ها با مشکلاتی روب‌رو می‌شویم که در ذیل به آن‌ها اشاره می‌کنیم:

کثرت نمایی

این بدان معناست که عدد در موارد بسیاری نشانه کثرت است، مثلاً اعداد چهل، هفتاد، هفتاد هزار اعدادی هستند که برای نشان دادن کثرت استفاده شده‌اند و نمونه‌های زیادی در تاریخ وجود دارد. به عنوان نمونه، روایتی که می‌گوید عالمی که از عملش بهره ببرد از هفتاد هزار عالم برتر است،[۴۵] یا روایتی که می‌گوید شخص مسلمانی که به دیدار دوست مسلمانش برود و مشکل او را حل کند هفتاد هزار ملک بهشت را به او تبریک می‌گویند،[۴۶] و باز روایتی که می‌گوید هر کس شربتی از آب به مسلمانی بدهد هفتاد هزار حسنه برایش نوشته می‌شود،[۴۷] و بالأخره این روایت که از امام صادق علیه السلام نقل شده که فلان قوم در شام زندگی می‌کردند و هفتاد هزار خانه داشتند و بر اثر طاعون از دنیا رفتند[۴۸] آیا این روایت‌ها ناظر به واقع است؟

روایات زیادی هست که این اعداد و ارقام در آن‌ها به کار رفته و بیشتر آن‌ها ناظر به کثرت اند. در روایت اول، معصوم قصد دارد تا ارزش عمل کردن به علم را به مخاطب بفهماند و توجه دهد که تنها عبادت نیست که انسان را به جایی برساند. در روایت دیگر بر ارزش دوستی با مسلمانان و سر زدن به همدیگر و صله رحم که اساس زندگی دنیوی است، تأکید شده است. و در آخرین روایت، امام علیه السلام قصد دارد به مخاطب بگوید که طایفه ای بسیار بزرگ بوده‌اند، اما گرفتار بلای الهی (طاعون) شدند. از این رو باید در فهم و تفسیر ارقام و اعداد ذکر شده در نقل‌های تاریخی به شدت توجه کنیم. اگر گزارشی می‌گوید سپاهی در فلان جنگ هفتاد هزار بودند، دست کم با قراین دیگر بازشناسی شود که تا چه اندازه ناظر به واقع بوده و هست. آیا چنین جمعیتی در دیگر گزارش‌ها یا گزارش‌های نزدیک به این نقل خاص نیز وجود دارد یا خیر؟

اختلاف نقل‌ها

این بدان معنا نیست که فقط در اعداد و ارقام اختلاف هست و دیگر موضوعات تاریخی بدون اختلاف به دست ما رسیده است. با نگاهی اجمالی به گزارش‌هایی که عدد و رقمی را برای حادثه ای نقل کرده‌اند روشن می‌شود که به علت کم‌تر اهمیت دادن راویان به مقوله تعداد جمعیت، اختلاف بیشتری در این باره دیده می‌شود و چه بسا حاکی از اهمیت کم اعداد و ارقام باشد. طبری هنگام بحث از جریان حدیبیه، نمونه کاملی از اختلاف روایات را به نمایش می‌گذارد:

محمد بن مسلم زهری گوید: بسال حدیبیه پیمبر برون شد که آهنگ زیارت کعبه داشت و قصد جنگ نداشت و هفتاد قربانی برد و هفتصد کس همراه داشت برای هر ده کس یک قربانی بود. حدیث دیگری از زهری هست که طبق آن پیمبر با هزار و چند صد کس بود. مسلمه گوید: هزار و چهارصد کس بودیم که همراه پیمبر به حدیبیه رفتیم. ابن‌عباس گوید: کسانی که (در جریان حدیبیه) زیر درخت حدیبیه با پیمبر بیعت کردند هزار و پانصد و بیست و پنج کس بودند. عبداللّه بن ابی اوفی گوید: به روز بیعت زیر درخت هزار و سیصد کس بودیم و اسلمیان یک‌هشتم گروه مهاجران بودند.[۴۹]

در این روایاتِ طبری شاهدیم که در مورد واقعه ای که حداکثر، هزاروششصد نفر در آن بوده‌اند تا این اندازه اختلاف است. البته تصور نشود که این اعداد به هم نزدیک اند، بلکه صرفاً اختلاف روایت شاهد مثال ماست.

مبالغه

باید شدیداً به مبالغه گویی‌ها توجه داشته باشیم. البته مبالغه با کثرت نمایی متفاوت است. روایاتی وجود دارد که آگاهانه و با هدف خاصی در مورد افزایش جمعیت واقعه ای مبالغه گویی می‌کنند، مانند روایاتی که قصد دارند مسلمانان را در سال‌های پس از فتح مکه زیاد جلوه دهند تا به نوعی موفقیت پیامبر صلی الله علیه وآله بیشتر به چشم بیاید. البته ما به هیچ وجه منکر موفقیت رسول خدا صلی الله علیه وآله و فراگیر شدن اسلام در سال‌های هشتم به بعد نیستیم، اما ـ همان‌طور که خواهیم گفت ـ یک باره پس از فتح مکه تعداد مسلمانان در منابع، در برخی حوادث به صورت چشم‌گیری افزایش می‌یابد.

تصحیف و تحریف

اگرچه این امور در تاریخ، امری طبیعی به‌شمار می‌آید، اما بیشترین تأثیر آن در اعداد و ارقام ظاهر می‌شود که گاه با افزایش ناخواسته یک نقطه، چه تغییراتی صورت می‌گیرد. در این‌جا نمونه کاملی از این گونه تحریف‌ها را با هم ملاحظه می‌کنیم.

یکی از مؤفان اهل‌سنت هنگام گزارش از زمان خارج شدن پیامبر صلی الله علیه وآله از مدینه برای حجه الوداع می‌نویسد: «خرج یوم الخمیس لست بقین من ذی القعده أو یوم السبت لخمس بقین من ذی القعدة».[۵۰] در این گزارش، کلمه «خمس» که بیان‌گر پنج روز به انتهای ذی قعده است با «خمیس» که روز هفته را مشخص می‌کند و نیز دو کلمه «لست» و «السبت» با هم مشتبه شده است. البته در این‌جا ناقل، هر دو قول را آورده است، اما گویای این مطلب است که اشتباهی رخ داده و هر دو قول در منابع وجود دارد.

هم‌چنین در مواردی، ارقام با اعداد ثبت شده‌اند ـ نه با حروف ـ و مشکلاتی را به بار آورده است. به عنوان نمونه در برخی منابع آمده است که صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله در زمان وفات ایشان دوازده هزار (۱۲۰۰۰) نفر بوده‌اند.[۵۱] حال چنان‌چه یک صفر به این عدد افزوده شود، در کتاب‌ها و گزارش‌های بعدی به ۱۲۰۰۰۰ نفر افزایش می‌یابد. هم‌چنان‌که این مسئله پیش آمده و برخی تعداد صحابه پیامبر را در حجه الوداع ۱۲۰ هزار نفر دانسته‌اند.[۵۲] این در حالی است که به نظر می‌رسد سبط بن جوزی اشتباه دیگری را مرتکب شده و تمام این ۱۲۰ هزار نفر حج گزار در مکه را که از تمام نقاط اسلامی بودند، به عنوان حاضران در غدیر معرفی کرده است. توجه به این گونه اشتباهات فاحش، اما ناخواسته می‌تواند ما را در جریان برخی واقعیت‌ها قرار دهد.

اعداد تخمینی

چنین به نظر می‌رسد که بیشتر اعداد به صورت تخمینی گفته شده و بعد وارد روایات شده است. کم‌تر روایتی را می‌توان یافت که در آن‌ها «منطق شمارش» رعایت شده باشد. طبری در مورد کسانی که در فتح مکه حضور داشتند و تعداد آن‌ها ده هزار نفر بوده، روایتی را آورده که طی آن گفته است: چهارهزار نفر از این‌ها از قبایل فلان و فلان و فلان بودند (و نام قبایل را ذکر می‌کند) و مابقی آن‌ها انصار و مهاجران بودند.[۵۳] به نظر نگارنده، این روایت مقبول تر است. چون تلاش می‌کند هر قبیله را و تعداد افرادی را که آورده بود، نقل نماید. در واقع، این ده هزار نفر را تفکیک می‌کند. این از جمله روایاتی است که ما می‌توانیم بدان اطمینان کنیم. چون یکی از راه‌های منطق شمارش که در ادامه، درباره آن توضیح خواهیم داد، در آن رعایت شده است.

تحمل جمعیت

بحثی که در این‌جا باید بدان توجه شود این است که باید دید جمعیتی که برای یک واقعه گفته می‌شود آیا مکان آن واقعه یا زمان آن، تحمل آن جمعیت را داشته است یا خیر؟ این سؤالی اساسی است که کمتر بدان توجه می‌شود. ما باید تمامی شرایط را ببینیم. یک جمعیت بسیار زیاد، نیاز بسیاری به آذوقه و آب دارد. از کجا آب و غذای آن‌ها تأمین می‌شده و چگونه سرویس دهی می‌شدند. امروزه در مکه، با آن همه امکانات، ساختمان‌های بیست طبقه، باز چه مشکلاتی وجود دارد. در مورد جنگ تبوک گفته می‌شود که سی هزار نفر شرکت داشتند. سی هزار نفری که عازم بلاد کفر و منطقه دشمن می‌شوند باید برای آذوقه خود چاره‌ای بیندیشند. نیز گفته شده که بیست روز رفتن آن‌ها به طول انجامیده است. حتی تأکید شده که این سفر بسیار سخت بود،[۵۴] چراکه در اوج گرما انجام شد و مرکب سواری کم داشتند، و مسافت تا تبوک، طولانی بود و از مناطق بد آب و هوا عبور می‌کردند. با محاسبه اجمالی به نظر می‌رسد که حضور این همه جمعیت بعید است، به گونه ای که برخی برای حل این مسئله دست به دامن معجزه شده‌اند؛ مبنی بر این‌که بارها از بین انگشتان پیامبر صلی الله علیه وآله آب جوشید و سی هزار نفر از آن نوشیدند.[۵۵] شاید تصور شود این استبعاد، شخصی است و چه بسا برای دیگران، پذیرفتن چنین جمعیت زیادی، هیچ بعدی نداشته باشد. باید گفت که ابن خلدون نیز این گونه آمار و ارقام مبالغه آمیز را از اشتباه کاری‌های مورخان بی‌دقت دانسته و آن‌ها را با توجه به میزان گنجایش مکان حادثه و مؤفه‌های دیگر، بعید شمرده است. ایشان به چند نمونه از این آمارها مانند حضور شش‌صد هزار نفر در سپاه بنی اسرائیل هنگام خروج از مصر، و دویست هزار نفر در سپاه ایران در جنگ قادسیه اشاره می‌کند و تمامی آن‌ها را با توجه به لوازم مورد نیاز چنین جمعیتی، بعید می‌داند. باید توجه داشت که ابن خلدون هفت‌صد سال از ما به حوادث صدر اسلام نزدیک تر است.[۵۶]

در مورد مکان نیز همین مسئله صادق است. اگر گفته شود در فلان مسجد پنجاه هزار نفر حضور داشتند، آیا می‌توان به راحتی پذیرفت؟ در مورد زمان نیز صادق است. اگر گفته شود صد هزار نفر در مدت سه روز مسیر مکه تا مدینه را پیمودند، نمی‌توان پذیرفت. آری، اگر یک نفر با اسب تیز رو بخواهد این راه را در سه روز برود امکان دارد، اما جعمیت زیاد، معطلی دارد، اتراق کردن در یک محل برای استراحت و تجدید قوا در بین سفر، قطعاً زمان بسیار زیادی را می‌طلبد و چه بسا یک روز کامل نیاز باشد تا کاروانی با این همه جمعیت توقف کرده و استراحت نمایند. به راه افتادن این همه جمعیت چه بسا چندین ساعت طول بکشد. این در حالی است که اگر فردی تنها باشد توقف و استراحت و نماز و تغذیه وی، ممکن است یک ساعت هم نشود.

به هر حال اگرچه غدیر از وسعت مکانی برخوردار بود، اما آیا در غدیر آب به میزان کافی برای جمعیت ۱۲۰ هزار نفری هم وجود داشته است؟ آیا سرویس دهی به این همه جمعیت فراهم بوده است؟

منطق شمارش جمعیت در نقل‌ها

به راستی گذشتگان چگونه افراد حاضر در یک واقعه را شمارش می‌کردند؟ آیا شخصی تک‌تک افراد را می‌شمرد؟ آیا به مانند امروز، لیست برداری و گروه‌بندی خاصی داشتند یا این‌که جمعیت‌های زیاد را تخمین می‌زدند؟ به نظر می‌رسد علاوه بر تخمین که بحث آن جدی است، چند راه دیگر برای شمارش وجود داشته است. به عبارت دیگر، وقتی به روایاتی که جمعیتی را گزارش می‌کنند نگاه می‌کنیم، چنان‌چه یک راه منطقی برای شمارش افراد در آن رعایت شده باشد آن را نزدیک به واقع می‌دانیم. اینک چند نمونه از رعایت منطق شمارش:

راه اول

گزارش واقدی درباره غزوه احد می‌نویسد:

قریش و کسانی که به آن‌ها پیوسته بودند، جمعاً سه هزار نفر بودند که صد نفرشان از قبیله ثقیف بودند، ساز و برگ و سلاح فراوان و دویست اسب داشتند، هفت‌صد تن از ایشان زره داشتند و سه هزار شتر همراهشان بود.[۵۷]

این‌که وی می‌گوید هفت‌صد نفر زره داشتند ما را به این نکته رهنمون می‌کند که نوع پوشش نظامی آن‌ها سبب شده بود تا عده ای متمایز باشند و گزارش، نزدیک به واقع باشد. به نظر نگارنده در این روایت، یکی از راه‌های منطق شمارش رعایت شده و روایت به واقع نزدیک است.

راه دوم

وجه دیگری که در تاریخ برای آن شاهدی داریم و خود می‌تواند منطق شمارش جمعیت به حساب آید این است که تعداد حیواناتی را که برای تغذیه نیروها ذبح می‌شده‌اند، شمارش می‌کردند. از آن‌جا که یک شتر مثلاً برای تغذیه صد نفر کافی بوده است، لذا به این طریق جمعیت را تخمین می‌زدند. پیامبراکرم صلی الله علیه وآله در ماجرای جنگ بدر از همین شیوه استفاده نمودند و پس از آنکه مطلع شدند سپاه قریش ده شتر ذبح کرده‌اند، فرمودند که ایشان حدود هزار نفر می‌باشند.[۵۸]

راه سوم

راه سوم تفکیک جمعیت است که منطقی تر و در نتیجه به واقع نزدیک تر می‌نماید. طبری در روایتی، تعداد شرکت کنندگان در فتح مکه را بیان نموده که راه سوم در آن به خوبی دیده می‌شود. وی می‌نویسد:

ده هزار کس از مسلمانان در فتح مکه همراه پیمبر بودند، چهارصد کس از بنی غفار، چهارصد کس از اسلم، هزار و سه کس از مزینه و هفت‌صد کس از بنی سلیم و هزار و چهارصد کس از جهینه و باقیمانده از قرشیان مهاجر و انصار و هم عهدانشان از بنی تمیم و قیس بودند.[۵۹]

این روایت، حاکی از این است که تمام جمعیت بر اساس افراد قبیله شناخته می‌شدند؛ مثلاً در یک جنگ، هر قبیله نیروهای مشخصی را معرفی می‌کرده و تنها یک جمع‌بندی ساده می‌توانست تعداد جمعیت حاضر را مشخص نماید.

این سه راه برای شمارش، در گذشته وجود داشته و معقول هم به نظر می‌رسد. اما باز هم مشکل این‌جاست که چرا اعداد، در منابع تاریخی، رند و کامل اند و معدود گزارش‌هایی در دست است که اعداد خرد در آن‌ها باشد که از جمله می‌توان به عدد ۳۱۳ در جنگ بدر یا ۱۴۲۵ نفر در حدیبیه اشاره نمود؛ بنابراین باید پذیرفت که اعداد به کار رفته در حوادث تاریخی، معمولاً گرد و رند شده‌اند و ارقام خرده آن‌ها حذف شده است و همین امر، فرض تخمین را تقویت می‌کند. اما به هر حال روایاتی که در آن‌ها منطق شمارش رعایت شده باشد بیشتر قابل پذیرش اند.

معید و صارخ

بحث مهم دیگری که باید به آن بپردازیم بحث معید و صارخ است. معید یا صارخ به کسی گفته می‌شد که با سخنران فاصله داشت و در وسط جمعیت می‌ایستاد و جملات سخنران را تکرار می‌کرد تا تمام جمعیت در جریان صحبت‌های سخنران قرار گیرند. به عنوان نمونه در مدارس نظامیه بغداد افرادی به عنوان معید، درس استاد را تکرار می‌کردند. ابن کثیر نمونه ای از این افراد را نام می‌برد.[۶۰] مهم‌تر آن‌که شخص معید می‌بایست مورد اعتماد سخنران باشد. نیز معید از میان جوانان انتخاب می‌شد تا هم توان تکرار سخنرانی را داشته باشد و هم توان علمی جهت دخل و تصرف در جملات سخنران را نداشته باشد. به نظر می‌رسد بحث معید و صارخ برخی را به اشتباه انداخته، از این رو برای جمعیت‌های بسیار زیاد نیز به آن متوصل می‌شوند، در حالی که معید در هر جمعیتی کارآمد نبود و نمونه‌های تاریخی آن، بیشتر مربوط به مجالس درس[۶۱] که حداکثر جمعیتی حدود هزار نفر شرکت داشتند، می‌باشد.

به راستی در یک جمعیت ۱۲۰ هزار نفری چگونه می‌توان سخن گفت که همه بشنوند. به عنوان مثال، ورزشگاه آزادی تهران را در نظر بگیریم؛ در چنین مکانی که همه منظم نشسته‌اند باز هم نیاز به چندین بلندگوست تا همه صدای یک شخص را بشنوند. چه برسد به یک اجتماع نامنظم. نگارنده به گزارشی از حضور معید و صارخ در جریان غدیر دست نیافت.

جمعیت مدینه در سال دهم هجرت

حال پس از این مباحث مقدماتی وارد بحث جمعیت غدیر می‌شویم. متأسفانه برای جمعیت غدیر هیچ‌کدام از راه‌های منطقی که در بند ۴–۴ گذشت دیده نمی‌شود. تنها در روایت عیاشی از امام صادق علیه السلام قرینه کوچکی برای پذیرش آن هست. امام می‌فرماید: پنج هزار نفر از مدینه و پنج هزار نفر از مکه بوده‌اند. در واقع، جمعیت را تفکیک می‌کند و این خود قرینه ای است. البته در جای خود بحث کردیم که با مسامحه می‌توان پذیرفت که این‌ها اهل مکه نبودند، بلکه حاجیانی بودند که از مکه پیامبر را همراهی نمودند. در مورد روایتی هم که می‌گفت عده‌ای از یمن آمده بودند نیز گفتیم که آمدن آن‌ها وجهی ندارد.

حال با فقدان راه‌های شمارش در روایات غدیر، باید دید بین این تعداد روایات که در مورد تعداد جمعیت حاضر در غدیر در ابتدای بحث نقل شد، کدام را می‌توان پذیرفت. در این‌جا می‌توان به سراغ قرینه دیگری رفت تا بتوان به رقم واقعی دست یافت. برای این منظور باید جمعیت مدینه را از سال دوم به بعد بررسی نمود تا دست کم بدانیم مدینه در سال دهم ظرفیت چه تعداد زائر برای انجام حج را داشته است.

اگرچه جمعیت حاضر در غدیر فقط اهل مدینه نبودند، اما محور، اهالی مدینه اند، چون در مسیر بازگشت به مدینه این اتفاق بزرگ روی داده است. علاوه بر این، اگرچه جحفه محل احرام اهالی مصر و شام هم هست، اما گفتیم که آن روز هنوز اسلام به مصر و شام نرسیده بود. حال آیا می‌توانیم با توجه به قراین در نقل‌های تاریخی جمعیت تقریبی مدینه را به دست آوریم یا خیر؟

اگر بتوانیم به نتیجه ای نزدیک به واقع دست یابیم آن‌گاه می‌توانیم به کمک آن‌ها یکی از روایات ذکر شده در مورد جمعیت غدیر را انتخاب نماییم. قراین این مسئله، جمعیت‌هایی است که در جریان‌ها و حوادث سال‌های قبل بوده‌اند. بهترین قرینه ای که می‌توانیم از آن استفاده کنیم افزایش جمعیتی است که از سال اول هجرت تا سال دهم اتفاق افتاده است. افزایش جمعیت در گزارش‌ها کاملاً محسوس است و می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. البته باید افزایش را نسبی در نظر گرفت؛ مثلاً در جنگ بدر تعداد سپاه مسلمانان ۳۱۳ نفر، در جنگ خندق سه هزار نفر و هنگام فتح مکه ده هزار نفر و در بازگشت از مکه و در جنگ حنین دوازده هزار نفر گزارش شده است.

این امر می‌تواند کمک کند تا دریابیم که مدینه طی ده سال تا چه اندازه به لحاظ جمعیت رشد داشته و مسلمانان تا چه اندازه افزایش یافته‌اند.

توضیح آن‌که: در جنگ بدر شمار مسلمانان (منظور سپاه مسلمانان است نه کل جمعیت مسلمانان، اعم از زن و مرد و کودک) ۳۱۳ نفر، در جنگ احد حدود هزار نفر، و دو سال بعد، یعنی در جنگ خندق (با توجه به این‌که جنگ در کنار مدینه بوده و به عبارتی داخل شهر انجام می‌شد) حدود سه هزار نفر گزارش شده است. حال اگر مسلمانان طی سه سال بعد دوبرابر هم شده باشند جمعیت سپاه مسلمانان در سال هشتم شش هزار نفر معقول به نظر می‌رسد. جالب این‌که برای این احتمال، در تاریخ شاهدی به چشم می‌خورد و آن روایتی است که مورخان جمعیت کسانی را که در سال هشتم برای فتح مکه از مدینه بیرون رفتند، بیان نموده‌اند. در سیره ابن اسحاق آمده است: مسلمانان وقتی به مرالظهران[۶۲] رسیدند، ده هزار نفر بودند، هفت‌صد نفر از آنان از قبیله سلیم بودند و هزار نفر از قبیله مزینه.[۶۳] وی در ادامه می‌نویسد: از هر قبیله تعدادی آمده بودند.[۶۴] از این روایت چنین برمی آید که تمام جمعیت، از مدینه نبوده‌اند. مؤید این امر، روایت دیگری است از طبری که جمعیت را کاملاً تفکیک کرده و کار را برای قضاوت آسان نموده است:

ده هزار کس از مسلمانان در فتح مکه همراه پیمبر بودند: چهارصد کس از بنی غِفار، چهارصد کس از اسلم، هزار و سه کس از مزینه و هفتصد کس از بنی سلیم و هزار و چهارصد کس از جهینه و باقیمانده از قرشیان مهاجر و انصار و هم عهدانشان از بنی تمیم و قیس بودند.[۶۵]

چنان‌چه اعداد این روایت را جمع نماییم عدد ۳۹۰۳ به دست می‌آید؛[۶۶] یعنی مهاجر و انصاری که از مدینه در سال هشتم برای فتح مکه همراه پیامبر صلی الله علیه وآله شدند جمعیتی حدود شش هزار نفر بوده‌اند و این موافق با همان احتمال ماست.

اما گزارش واقدی در مورد جمعیت حاضر در فتح مکه، عددی کم‌تر از این را نشان می‌دهد. وی می‌نویسد:

مهاجران هفت‌صد نفر بودند و سییصد اسب همراه داشتند، انصار چهار هزار نفر بودند و پانصد اسب همراه داشتند، مزینه هزار نفر بودند و صد اسب و صد زره همراه داشتند و سه پرچم بزرگ با آن‌ها بود، یکی همراه نعمان بن مقرّن، دیگری همراه بلال بن حارث، و سومی همراه عبداللّه بن عمرو، اسلم چهارصد نفر بودند و سی اسب داشتند و دو پرچم، یکی را بریدة بن حصیب و دیگری را ناجیة بن اعجم حمل می‌کرد، جهینه هشت‌صد نفر بودند و پنجاه اسب همراه داشتند و چهار پرچم.[۶۷]

بر اساس این روایت، مهاجران و انصار کم‌تر از پنج هزار نفر بودند. اما با قدری تسامح، می‌توان عدد شش هزار را که طبری نقل کرده است با عدد حدود پنج هزار که واقدی آورده نزدیک هم دانست و جمعیت تقریبی را به دست آورد.

همین‌طور گزارشی که از ابن‌عباس نقل شده مبنی بر این‌که هنگام فتح مکه تمام مهاجران و انصار همراه پیامبر صلی الله علیه وآله شدند و هیچ‌کس باقی نماند، مؤید حضور چنین تعدادی می‌باشد.[۶۸] البته روشن است که منظور ابن‌عباس این نیست که حتی یک نفر هم در مدینه نماند، بلکه غالب جمعیت از مدینه خارج شدند و عده ای هم که در مدینه ماندند شامل زنان و کودکان و سالخوردگان بود که آن‌ها را لحاظ خواهیم نمود.

نکته ای که باید بدان توجه کنیم این‌که پس از فتح مکه، سپاه اسلام به حنین رفت. نقل‌های تاریخی جمعیت سپاه اسلام را در حنین دوازده هزار نفر گزارش می‌کنند. اما نکته بسیار اساسی که این‌جا وجود دارد آیه ای از قرآن کریم است که می‌فرماید:

Ra bracket.png لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ ۙ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ؛ خدا شما را در بسیاری از جای‌ها یاری کرد. و نیز در روز حنین، آن گاه که انبوهیِ لشکرتان شما را به شگفت آورده بود، ولی برای شما سودی نداشت و زمین با همه فراخی اش بر شما تنگ شد و بازگشتید و به دشمن پشت کردید. La bracket.png[۶۹]

از این آیه می‌توان برداشت کرد که دوازده هزار نفر، جمعیت بسیار عظیمی بوده است که مسلمانان با دیدن آن به خود مغرور شدند؛ به بیان دیگر، مسلمانان جمعیت بی‌سابقه ای را مشاهده کرده و به وجد آمده بودند. علت این امر هم کاملاً روشن است، چون مسلمانان هنگام خارج شدن از مدینه ـ همان‌طور که گفتیم ـ شش هزار نفر بودند، و در بین راه، چهار هزار نفر و طبق روایت طبری ۳۹۰۳ نفر به آن‌ها اضافه شدند که مجموعاً ده هزار نفر بودند. آن گاه پس از فتح مکه دو هزار نفر از مردم مکه همراه آن‌ها شدند؛ یعنی در واقع، جمعیتی که از مدینه خارج شد دقیقاً دوبرابر شدند و همین امر سبب تعجب و غرور آن‌ها گردید. این آیه از قرآن می‌تواند قرینه خوبی برای ما باشد.

روشن است که در این‌جا چهار هزار نفری را که از مناطق دیگر آمده بودند، نمی‌توانیم جزء جمعیت مدینه به حساب آوریم. اگرچه این افراد در جریان غدیر می‌توانستند حضور داشته باشند، اما از جمعیت مدینه به حساب نمی‌آیند.

قرینه دیگر، جمعیت حاضر در تبوک است. اولاً: اشکال اختلاف روایات در مورد تبوک وارد است. در بین نقل‌های تاریخی، تعداد مسلمانان در تبوک سی هزار،[۷۰] هفتاد هزار، یک‌صد هزار[۷۱] و حتی ۱۲۰ هزار نفر[۷۲] گزارش شده است. ثانیا: نباید تصور شود که همه این افراد از مدینه بودند. مدینه ای که در سال هشتم، شش هزار نفر را به فتح مکه فرستاد، چگونه ممکن است طی یک سال جمعیتش پنج برابر شود. بر فرض که این آمار صحیح باشد باید گفت که از مدینه، مکه و از قبایل اطراف این دو آمدند. ثالثا: به نظر نگارنده باز هم در این آمار، امکان مبالغه وجود دارد. همین اختلاف نقل‌ها شاهدی بر مبالغه ناقلان و گزارش گران است.

سال نهم به نام عام الوفود مشهور است؛ سالی که نمایندگان قبایل مختلف عربستان به مدینه می‌آمدند و تبعیت خود را از پیامبر صلی الله علیه وآله اعلان می‌کردند. در واقع، این مسئله ناشی از فتح مکه و قدرت مطلق پیامبر صلی الله علیه وآله در منطقه بود، از این رو، قدرت‌های کوچک چاره ای جز این نداشتند تا زیر پرچم رسول اللّه قرار گیرند.

به نظر نگارنده عام الوفود تغییر چندانی در جمعیت مدینه که هسته مرکزی مسافران حجه الوداع و خمیرمایه جمیعت غدیرند ایجاد نکرد، زیرا در این سال صرفاً نمایندگانی از قبایل و قدرت‌های کوچک به مدینه می‌آمدند و اعلان تبعیت می‌کردند، اما شاهدی در تاریخ نداریم که این افراد در مدینه ماندگار شده باشند. بر فرض که این‌ها در مدینه مانده باشند تعدادشان آن قدر نبوده که سبب تغییر اساسی در جمعیت مدینه شوند. در برخی وفدها تعداد آن‌قدر کم بوده که در کتاب‌های تاریخی می‌توان حتی اسامی برخی از این افراد را یافت.[۷۳]

نکته مهم‌تر این‌که از این افراد تازه مسلمان که فقط رؤسای ایشان به مدینه آمدند و اظهار اسلام کردند، بعید می‌نماید که هنوز یک‌سال از اظهار اسلامشان نگذشته همراه با پیامبر عازم سفر حج شوند، این افراد صرفاً اصول اسلام را شنیدند و پذیرفتند. توجه به ماجرای ارتداد که در زمان حیات پیامبر آغاز شد تأییدی بر این نکته است.

آخرین نکته در این بحث، جیش اسامه است که در نقل‌های تاریخی تعداد جیش اسامه تنها سه هزار نفر گزارش شده است.[۷۴] این امر، احتمال ما مبنی بر مبالغه در تبوک را تقویت می‌کند. نیز حاکی از این نکته بسیار مهم است که در حوادث پی در پی، ضرورتی ندارد آمار شرکت کنندگان نیز افزایش یابد و همه شرکت نمایند. بر فرض که در تبوک سی هزار نفر هم بوده‌اند، اما در جیش اسامه سه هزار نفر بیشتر شرکت ندارند. به نظر نگارنده این سه هزار نفر را می‌توان سپاه مدینه تلقی کرد.

نتیجه این‌که اگر شرکت کنندگان در فتح مکه، سالخوردگان و کودکان و افراد باقی‌مانده در مدینه و افرادی را که احیانا در دو سال بعد به جمعیت مدینه افزوده شده‌اند، جمع نماییم، معقول به نظر می‌رسد که جمعیتی حدود ۲۵ هزار نفر در سال‌های منتهی به وفات پیامبر صلی الله علیه وآله ساکن مدینه باشند.[۷۵] این آمار علاوه بر شواهد گذشته، از این قانون نیز پیروی می‌کند که یک نفر سرباز در میدان جنگ ـ یا یک مسافر ـ دست‌کم یک خانواده سه نفری را در منزل رها کرده و به میدان نبرد آمده است. در نقل‌های تاریخی نیز تأییدی بر این مطلب به چشم می‌خورد که در این‌جا ذکر می‌کنیم. اهل سنت روایتی را از شافعی نقل می‌کنند که گفته است: زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله از دنیا رفت شصت هزار نفر مسلمان بودند؛ سی هزار نفر در مدینه و سی هزار نفر دیگر در باقی بلاد و قبایل.[۷۶] این رقم گرچه با آنچه ما بدان رسیدیم مطابقت کامل ندارد، اما بسیار به هم نزدیک اند.

حج گزاران مدینه

تاکنون جمعیت تقریبی مدینه را به دست آوردیم. اینک باید ببینیم که چه تعداد نفر می‌توانستند به عنوان حج گزار، از مدینه و اطراف خارج شوند و پیامبر را همراهی کرده و در راه بازگشت، در غدیر سخنان پیامبر را بشنوند؟ اما قبل از این‌که به نتیجه برسیم و جمعیت حج‌گزار مدینه را تخمین بزنیم، لازم است آنچه تاکنون گفته‌ایم ارزیابی نموده و مقومات و مستبعدات آن‌ها را بررسی کنیم. به عبارت دیگر، ببینیم چه عواملی سبب می‌شود جمعیت خارج شونده از مدینه زیاد باشد و چه فاکتورهایی سبب می‌شود که قول جمعیت کم‌تر را انتخاب نماییم.

مقومات

  1. فتح مکه: پس از فتح مکه افرادی همراه پیامبر وارد مدینه شدند.
  2. اولین حج: سال دهم اولین حجی است که پیامبر صلی الله علیه وآله قصد انجام آن را دارد که بدون درگیری و با خیالی آسوده اتفاق خواهد افتاد. بعید نیست که افراد زیادی مایل باشند در یک حج رسمی و بدون درگیری شرکت نمایند. به ویژه اگر اسنادی داشته باشیم حاکی از دعوت رسول خدا صلی الله علیه وآله از قبایل مسلمان اطراف مدینه برای شرکت در مراسم حج، و اجابت آن‌ها باشد.

مستبعدات

۱. شیوع بیماری آبله یا حصبه قبل از حرکت کاروان حج: طبق گزارشی، عده ای از اهالی مدینه نتوانستند پیامبر صلی الله علیه وآله را در سفر حجه الوداع همراهی کنند و علت آن نیز شیوع بیماری بود. این گزارش در کتاب السیرة الحلبیه آمده که می‌نویسد: «وعند خروجه صلی الله علیه وآله للحج أصاب الناس بالمدینه جدری أو حصبة منعت کثیرا من الناس من الحج معه».[۷۷] به نظر می‌رسد که هیچ انگیزه ای برای جعل این روایت نیست و در این صورت، مدینه نمی‌توانست جمعیت زیادی را روانه حجه الوداع نماید.

  1. تحمل جمعیت.
  2. اختلاف اقوال.
  3. باید توجه داشت که تعداد سپاه اسلام در جنگ حنین که دوازده هزار نفر گزارش شده آن قدر در نظر مسلمانان زیاد بود که طبق آیه قرآن به خود مغرور شدند. این امر نشانه آن است که آن روز دوازده هزار نفر مساوی بوده با یک جمعیت بی‌سابقه و عظیم.
  4. عام الوفود: این مسئله، افزایش جمعیت مسلمانان را در پی داشت نه افزایش جمعیت مدینه را. این نکته ای بسیار مهم و اساسی است که کم‌تر بدان توجه شده است. همین‌طور آمار افرادی معدود که در اوایل هجرت همراه پیامبر صلی الله علیه وآله به مدینه هجرت کردند یا بعداً وارد مدینه شدند و جا و مکانی در مدینه نداشتند و لذا در صفه مسجد ساکن شدند، در تاریخ مشخص است و قابل توجه نیست؛ بنابراین، پذیرفته نیست که بدون دلیل جمعیتی را به جمعیت مدینه اضافه کنیم.
  5. در جریان فتح مکه و نیز غزوه تبوک احساس مسئولیت نسبت به جنگ سبب می‌شود جمعیت بیشتری پیامبر صلی الله علیه وآله را همراهی نمایند، در حالی که در سال دهم صرفاً حج گزاردن با پیامبر است که می‌تواند انگیزه ای برای مسلمانان باشد؛ بنابراین اگر افراد زیادی نروند، هیچ توبیخی برای آن‌ها وجود نخواهد داشت. اما به صورت طبیعی هر مسلمانی مشتاق است در این سفر معنوی پرجاذبه شرکت کند، به ویژه آن‌که جنبه آموزشی نیز دارد.

۷. در جریان حدیبیه، روایات متفاوت است و حتی هفت‌صد نفر هم گفته شده است. اما با نگاه خوش‌بینانه تنها ۱۵۰۰ نفر در همراهی با پیامبر صلی الله علیه وآله حاضر شدند و به مکه رفتند.[۷۸] همین‌طور در خیبر ۱۵۰۰ نفر بودند،[۷۹] در حالی که در خندق که دو سال قبل از این بود سه هزار نفر حاضر بودند. پس وجهی ندارد که در همه حوادث، همه حاضر باشند و در هر حادثه ای آمار افزایش یابد.

  1. جیش اسامه: بر فرض که در تبوک سی هزار نفر بودند، ضرورتی نداشت که همه در حجه الوداع نیز شرکت داشته باشند. چه بسا مانند جیش اسامه ـ در عین حالی که جنگ است و همه باید شرکت کنند ـ اما سه هزار نفر بیشتر نبودند. ضرورتی برای شرکت همه در همه اتفاقات نیست.
  2. مردم مدینه دو سال قبل از این، در سال هشتم (این صرفاً احتمال است) سفر مکه را تجربه کرده‌اند و چه بسا چندان اشتیاق به انجام دوباره چنین سفر خسته کننده ای نداشته باشند.

در پایان این بحث با توجه به آنچه گذشت، می‌توان گفت که حج گزاران مدینه که محور جمعیت حاضر در غدیرند و خمیرمایه این جمعیت اند چیزی حدود پنج هزار نفر بوده و بیش از این نمی‌توان تصور نمود، چنان‌که در نقل شعیری در جامع الاخبار که حاضران در غدیر را هفده هزار نفر گزارش کرده بود نیز پنج هزار نفر را از مدینه و بقیه را از یمن می‌دانست.[۸۰] اگرچه ما روایت را به دلیل حضور یمنی‌ها رد کردیم اما یک بخش آن می‌تواند تأییدی بر گفته‌های ما باشد. نیز روایت عیاشی که می‌گوید پنج هزار نفر از مدینه خارج شدند[۸۱] تأیید دیگری است.

حاضران در مکه هنگام حجه الوداع

قول رایج در میان منابع اهل سنت این است که جمعیت حاضر در مکه در حجه الوداع چهل هزار نفر بوده‌اند.[۸۲] البته اقوال دیگری نیز هست که می‌توان به هفتاد هزار،[۸۳] نود هزار،[۸۴] یکصد هزار،[۸۵] ۱۱۴ هزار،[۸۶] ۱۲۰ هزار[۸۷] و در نهایت ۱۳۰ هزار نفر اشاره کرد.[۸۸] به نظر می‌رسد که در این اقوال، بسیار مبالغه شده است. ما، در بحث تحمل جمعیت گفتیم که حضور این تعداد زائر بسیار بعید می‌نماید. با توجه به این‌که بیشتر نقل‌ها چهل هزار نفر را گزارش کرده‌اند به نظر می‌رسد با قدری تسامح می‌توان آن را پذیرفت.

حاضران در غدیر

حال در بین ده روایتی که در آن‌ها به جمعیت غدیر اشاره شده و در ابتدای بحث آورده شد، به نظر می‌رسد روایت عیاشی از امام صادق علیه السلام که خارج شوندگان از مدینه را پنج هزار نفر دانسته، مدرک و سندی برای رسیدن به عدد نزدیک به واقع است. البته با ذکر این نکته که برای ما مشخص نیست پنج هزار نفر دیگر اهل کجا بودند. در واقع، پنج هزار نفر دوم برای ما بلاتکلیف بوده و هنوز ثابت نشده است. گذشت که آمدن مکی‌ها تا فاصله ۱۸۰ کیلومتری، هیچ توجیهی ندارد. اهالی یمن نیز می‌بایست به سمت جنوب بروند. پس می‌توان گفت که چه بسا عده ای از مناطق شمالی شبه جزیره و احیاناً اهالی جنوب عراق، پیامبر صلی الله علیه وآله را همراهی کرده‌اند، چراکه هنوز عراق و شام مسلمانی نداشت تا حج گزار داشته باشد. شواهدی که ما را در انتخاب روایت عیاشی کمک می‌کند تا آن را به عنوان سند بحث خود قرار دهیم از این قرارند:

۱. منبع روایت: تفسیر عیاشی به عنوان منبعی کهن و پذیرفته شده نزد شیعه است. نیز در مقایسه با منابع دیگر، مانند تفسیر فرات کوفی[۸۹] (قرن چهارم)، جامع الاخبار (قرن ششم)، الاحتجاج (قرن ششم)، مناقب آل ابی طالب (قرن ششم)، تذکرة الخواص (قرن ششم)، نهج الایمان (قرن هفتم) و سمط النجوم العوالی (قرن دوازدهم) از لحاظ زمانی مقدم تر است.

۲. تأیید روایت: ابن شهرآشوب و شیخ حرّ عاملی نیز همین روایت را نقل می‌کنند که توضیح آن‌ها گذشت.[۹۰]

  1. شأن نزول: عیاشی این روایت را ذیل آیه ابلاغ آورده که نزد شیعه کاملاً پذیرفته شده است.
  2. منطق شمارش: در این روایت، پنج هزار نفر از مدینه و پنج هزار نفر از مکه دانسته شده است. گرچه این تفکیک خود می‌تواند دلیلی بر رد این قول باشد، چون دلیلی بر حضور مکی‌ها نیست. اما از آن‌جا که بر اساس مباحث گذشته، خارج شوندگان از مدینه پنج هزار شمرده شده‌اند، لذا می‌تواند سند و مدرکی برای ما باشد. نگارنده بر این باور است که گرچه تعداد حج گزاران مدینه را تخمین زده‌ایم، اما برای جمعیت حاضر در غدیر دست کم نیاز به نقل تاریخی داریم. بر این اساس، در میان ده روایتی که گذشت به نظر می‌رسد نزدیک‌ترین قول به محاسبات ما همین روایت عیاشی است.
  3. جمعیت کل حج‌گزاران در مکه: گذشت که نزد اهل سنت، مشهور آن است که چهل هزار نفر در حجه الوداع در مکه حضور داشتند. بر فرض که این آمار نزدیک به واقع باشد، حال اگر حج گزاران اهالی مکه، یمن و طائف و قبایل مسلمان بادیه نشین را از این چهل هزار نفر کسر کنیم، چیزی حدود پنج هزار نفر برای مدینه و حدود پنج هزار نفر برای قبایل شمالی نجد و نیز قبایلی که حدفاصل مدینه تا جحفه بوده و احتمالاً پیامبر را همراهی کرده‌اند، عده قابل قبولی است. باید توجه داشت که مکه، طائف و یمن جمعیت معتنابهی داشته‌اند.[۹۱]

نتیجه

با توجه به موقعیت جغرافیایی غدیر، روشن شد که محور و هسته اصلی حاضران در غدیر، اهالی مدینه و بقیه از قبایل اطراف مدینه و چه بسا قبایل شمالی نجد بوده‌اند. نیز بر اساس مباحثی که درباره جمعیت مدینه گفته شد، معلوم شد که مدینه ظرفیت فرستادن حدود پنج هزار نفر را به مکه داشته است. از این رو با تمسک به روایت عیاشی که پنج هزار نفر از حاضران در غدیر را مدنی می‌داند و هم‌چنین گزارش جامع الاخبار، به این نتیجه می‌رسیم که حدود پنج هزار نفر از اهالی مدینه و تعدادی نیز از قبایل اطراف در غدیر حاضر بوده‌اند. چنان‌چه بخواهیم روایت ده هزار نفر عیاشی را بپذیریم، باید توجیهی برای پنج هزار دیگر داشته باشیم.

منابع

تاریخ در آیینه پژوهش، سال ۱۳۸۶ ش، شماره ۱۶.

پانویس

  1. سید جلال امام.
  2. استاد محمدهادی یوسفی غروی در کتاب موسوعة التاریخ الاسلامی، ج ۳، ص ۶۲۶–۶۲۷ به اختصار روایات مربوط به تعداد حاضران در غدیر را نقل کرده‌اند.
  3. شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۳۹۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵۰۸؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۷ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۲۰۹.
  4. شیخ صدوق در خصال ضمن بیان ایام هفته و بیان این‌که هر روز اختصاص به کاری دارد، روز جمعه را روز عید یاد می‌کند و می‌نویسد: عید غدیر، روز هجدهم ذی‌حجه است و آن نیز جمعه بوده است شیخ صدوق، همان، ج ۲، ص ۳۹۵. نویسنده کتاب بشارة المصطفی روز غدیر را پنجشنبه معرفی می‌نماید. نیز: ابن جبر (نهج الایمان، ص ۱۱۴). روایتی را از سعید خدری آورده که بنابر آن، غدیر روز پنجشنبه بوده است. هم‌چنین محمد بن سلیمان کوفی (مناقب امیرالمؤمنین، ج ۱، ص ۱۱۸) روایتی را از ابی سعید خدری نقل می‌کند که طبق آن، پیامبر صلی الله علیه وآله مردم را در غدیر جمع کرد و آن روز پنجشنبه بود.
  5. ابوبکر بن حسین بیهقی، دلایل النبوه، ج ۵، ص ۴۴۶؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۷۰۸ و ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج ۳، ص ۲۵. اینان ذیل آیه اکمال به تفصیل درباره این‌که عرفه سال دهم جمعه بوده یا خیر بحث کرده‌اند.
  6. از میان منابع شیعی می‌توان به: اربلی علی بن عیسی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۲۰ و علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۵۳۴ اشاره نمود.
  7. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۲۰۹: «الثامن عشر من ذی الحجة عامئذ و کان یوم الأحد بغدیر خم تحت شجرة هناک، فبین فیها أشیاء. و ذکر من فضل علیّ و أمانته و…».
  8. طبرسی، الاحتجاج، ص ۵۸: «أتاه جبرئیل علیه السلام علی خمس ساعات مضت من النهار».
  9. فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۱، ص ۹۱.
  10. ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۵، ص ۲۵۲: «نشهد أنا أقبلنا مع رسول‌الله صلّی الله علیه و سلّم من حجة الوداع، حتی إذا کان الظهر خرج رسول اللّه ـ صلّی الله علیه و سلّم ـ فأمر بشجرات فشددن، و ألقی علیهنّ ثوب، ثم نادی: الصلاة. فخرجنا فصلینا، ثم قام فحمد اللّه تعالی و أثنی علیه، ثم قال: یا أیها الناس، أتعلمون أنّ اللّه عز و جل مولای و أنا مولی المؤنین، و أنی أولی بکم من أنفسکم؟ یقول ذلک مرارا. قلنا: نعم، و هو آخذ بیدک یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللَّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه ثلاث مرات».
  11. علی بن طاووس، اقبال الاعمال، ص ۴۵۶: «و قد بلغنا غدیر خم فی وقت لو طرح اللحم فیه علی الأرض لانشوی».
  12. حسین بن حمدان، خصیبی، الهدایة الکبری، ص ۱۰۳: «و قد علمت انه کان یوما شدید القیظ یشیب فیه الطفل…».
  13. قاضی نعمان مغربی، شرح الاخبار، ج ۱، ص ۹۹: «و ذلک فی یوم ما اتی علینا یوم اشد حرا منه».
  14. اکنون برنامه‌های رایانه ای این کار را به راحتی انجام می‌دهند. به عنوان نمونه به نرم‌افزار نورالسیره می‌توان اشاره نمود.
  15. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۴، ص ۱۸۸: «و قال بعض أهل اللغه: الغدیر فعیل من الغدر، و ذاک أن الإنسان یمرّ به و فیه ماء فربما جاء ثانیاً طمعا فی ذلک الماء فإذا جاءه وجده یابسا فیموت عطشا».
  16. همان، ج ۲، ص ۳۹۰.
  17. همان.
  18. همان.
  19. همان، ج ۴، ص ۱۸۸.
  20. هر مایل حدود ۱۶۰۰ متر می‌باشد.
  21. طبرسی، همان، ص ۵۸: «فرحل فلما بلغ غدیر خم قبل الجحفه بثلاثه امیال».
  22. ابن جوزی، المنتظم، ج ۱، ص ۱۴۶.
  23. ابن طاووس، همان، ج ۱، ص ۴۵۵: «فخرج رسول اللّه صلی الله علیه وآله حتی نزل الجحفة فلما نزل القوم و أخذوا منازلهم أتاه جبرئیل علیه السلام».
  24. ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ج ۲، ص ۵۰۷، پاورقی: «الجحفه بالضم ثم السکون و آلفا، کانت قریة کبیرة ذات منبر علی طریق المدینه، من مکه علی اربع مراحل و هی میقات اهل مصر و الشام، ان لم یمروا علی المدینه فان مروا بالمدینه فمیقاتهم ذوالحلیفه و کان اسمها مهیعه و انما سمیت الجحفه لان السیل اجتفها و حمل اهلها فی بعض الاعوام و هی الان خراب، و بینها وبین ساحل الجار نحو ثلاث مراحل و بینها و بین اقرن موضع من البحر سته امیال، و بینها وبین المدینه ست مراحل و بینها وبین غدیر خم میلان».
  25. متن کامل گزارش بازدید از منطقه غدیر، در فصلنامه علوم حدیث، سال سوم، شماره ۷، بهار ۷۷، ص ۲۳۲ نوشته محمدحسین فلاح زاده آمده است.
  26. مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۱۷۵.
  27. اهالی مدینه از مسجد شجره محرم می‌شوند که این مسجد نزدیک مدینه واقع شده است، اما کسانی که در منطقه جنوبی مدینه هستند، در بین راه مدینه به مکه در جحفه محرم می‌شوند.
  28. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۶. متن روایت چنین است: «و فی روایه عن الباقر علیه‌السلامقال: لما قال النبی صلی الله علیه وآله یوم غدیر خم بین الف و ثلاث ماه رجل من کنت مولاه فهذا علی مولاه…».
  29. مجلسی، همان، ج ۳۷، ص ۱۵۸.
  30. فرات کوفی، تفسیر، ص ۵۱: «عن عمار بن یاسر قال: کنت عند ابی ذر الغفاری ـ رض ـ فی مجلس ابن‌عباس ـ رض ـ و علیه فسطاط و هو یحدث اذ قام ابوذر حتی ضرب بیده الی عمود فسطاط ثم قال: ایها الناس من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی فقد انبأته باسمی انا جندب بن جناده ابوذر الغفاری سالتکم بحق الله و حق رسوله اسمعتم من رسول اللّه صلی الله علیه وآله و هو یقول: ما اقلت الغبراء و لا اظلت الخضرا ذا لهجة اصدق من ابی ذر؟ قالو: اللهم نعم. قال: فتعلمون ایها الناس ان رسول‌الله صلی الله علیه وآله جمعنا یوم غدیر خم الف و ثلاث ماه رجل یقول: اللهم من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره واخذل من خذله. فقام رجل فقال: بخ بخ یابن ابی طالب…».
  31. در ادامه، محاسبات صورت گرفته را ذکر خواهیم کرد.
  32. ر. ک. عیاشی، تفسیر، ج ۱، ص ۳۳۲: «عن عمر بن یزید قال: قال أبو عبدالله علیه السلام ابتداء منه العجب یا ابا حفص لما لقی علی بن أبی طالب، أنه کان له عشرة ألف شاهد لم یقدر علی أخذ حقه، و الرجل یأخذ حقه بشاهدین، إن رسول اللّه صلی الله علیه وآله خرج من المدینة حاجا و معه خمسة آلاف، و رجع من مکة و قد شیعه خمسة آلاف من أهل مکة، فلما انتهی إلی الجحفه نزل جبرئیل بولایة علی…».
  33. ابن شهرآشوب، همان، ج۳، ص ۲۶.
  34. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۹.
  35. همان: «عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام ابْتِدَاءً مِنْهُ الْعَجَبُ لِمَا لَقِیَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَنَّهُ کَانَ لَهُ عَشَرَةُ آلَافِ شَاهِدٍ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی أَخْذِ حَقِّهِ وَ الرَّجُلُ یَأْخُذُ حَقَّهُ بِشَاهِدَیْنِ، أَقُولُ لَعَلَّ الْعَشَرَةَ آلَافٍ کَانُوا حَاضِرِینَ فِی الْمَدِینَةِ وَ الْبَاقُونَ کَانُوا تَفَرَّقُوا فِی الْبُلْدَانِ».
  36. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۲۹: «عن صفوان الجمال قال قال أبو عبد اللّه علیه السلام لقد حضر الغدیر اثناعشر ألف رجل یشهدون لعلی بن أبی طالب علیه السلام، فما قدر علی أخذ حقه، و إن أحدکم یکون له المال و له شاهدان فیأخذ حقه». نیز ر.ک. مجلسی، همان، ج ۳۷، ص ۱۳۹.
  37. شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۰.
  38. ابن جبر، همان، ص ۱۲۲.
  39. طبرسی، همان، ج ۱، ص ۸۳: «... حج مع رسول‌الله من أهل المدینة و أهل الأطراف و الأعراب سبعین ألف إنسان أو یزیدون علی نحو عدد أصحاب موسی السبعین ألف الذین أخذ علیهم بیعة هارون فنکثوا و اتبعوا العجل و السامری و کذلک أخذ رسول اللّه صلی الله علیه وآله البیعة لعلی بالخلافة علی عدد أصحاب موسی فنکثوا البیعة و اتبعوا العجل و السامری سنهً بسنهً و مثلاً بمثل…».
  40. از جمله راویان در سند این روایت محمد بن موسی همدانی است که سخن مرحوم آیت‌اللّه خویی درباره اش چنین است: «قال النجاشی ضعفه القمیون و کان ابن الولید یقول انه کان یضع الحدیث». هم‌چنین نقلی از صدوق می‌آورد که: «خبر صلاة یوم غدیر خم و الثواب المذکور فیه لمن صامه، فان شیخنا محمد بن الحسن کان لایصححه و یقول انه من طریق محمد بن موسی الهمدانی و کان غیر ثقه کذاباً» (ر.ک. خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص ۲۹۷).
  41. ابن جبر، همان، ص ۱۲۲.
  42. عبدالملک بن حسین عاصمی مکی، سمط النجوم العوالی، ج ۲، ص ۳۰۵.
  43. همان
  44. سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ج ۱، ص ۲۶۶. وی می‌نویسد: «و جمع الصحابه و هم کانوا مئه و عشرین آلفا».
  45. کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۳.
  46. همان، ج۲، ص ۱۷۷.
  47. همان، ص ۲۰۱.
  48. همان، ج ۸، ص ۱۹۸.
  49. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج ۳، ص ۱۱۱۱.
  50. عبدالملک بن حسین عاصمی مکی، همان، ج ۲، ص ۳۰۵.
  51. محمد بن عبدالله أبوبکر بن العربی، العواصم من القواصم، ج ۱، ص ۲۵۵.
  52. حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸.
  53. در ادامه متن روایت را می‌آوریم و بدان استناد خواهیم کرد.
  54. به دلیل شدت سختی از آن به «جیش العسره» یاد می‌شود (انساب الاشراف، ج ۲، ص ۹۵؛ البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۲۳۹ و التنبیه و الاشراف، ص ۲۳۵).
  55. احمد عبدالحلیم ابن تیمیه حرانی، مجموع الفتاوی، ج ۱۱، ص ۲۷۵: «وملأ أوعیه العسکر عام تبوک من طعام قلیل ولم ینقص وهم نحو ثلاثین آلفا ونبع الماء من بین اصابعه مرات متعددة حتی کفی الناس الذین کانوا معه».
  56. تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۴.
  57. واقدی، مغازی، ص ۱۴۹.
  58. طبری، همان، ج ۳، ص ۹۴۷.
  59. همان، ص ۱۱۹۷.
  60. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۱۳، ص ۷.
  61. در کتاب‌های تاریخی عباراتی از این قبیل می‌توان یافت: «معید درس فلان» یا «معید فی المدرسة فلان».
  62. منطقه ای حدود ۶۰ کیلومتری شمال غربی مکه.
  63. ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۴، ص ۳۴.
  64. ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۴، ص ۳۴.
  65. طبری، همان، ج ۳، ص ۱۱۹۳. واقدی می‌نویسد: چون رسول خدا صلی الله علیه وآله موضوع جنگ را آشکار فرمود میان مسلمانان اهل بادیه و اطراف مدینه کسی را گسیل فرمود و پیام داد: هر کس به خدا و روز رستاخیز معتقد است باید که ماه رمضان در مدینه حاضر باشد و به هر ناحیه، رسولی گسیل داشت آن‌چنان‌که قبایل اسلم، غفار، مزینه، جهینه و اشجع در مدینه جمع شدند و آن‌ها و اعراب دیگر از مدینه بیرون آمدند، ولی بنی سلیم در قدید به پیامبر پیوستند. واقدی، المغازی، ص ۶۱۱.
  66. البته ابن اثیر در الکامل این جمعیت را سه هزار و پانصد نفر نقل می‌کند ابن اثیر، الکامل، ج ۷، ص ۲۸۹.
  67. واقدی، همان، ص ۶۱۲.
  68. ابن‌عباس گوید: پس از آن پیمبر راه سفر گرفت … و ده هزار کس از مسلمانان همراه وی بود، مردم سلیم و مزینه آمده بودند و از هر قبیله تعدادی مسلمان آمده بود. همه مهاجر و انصار با پیمبر آمده بودند و هیچ‌کس از آن‌ها به جای نمانده بود ر.ک. طبری، همان، ج ۳، ص ۱۱۸۰.
  69. توبه۹ آیه ۲۵.
  70. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۲۶؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۳۵؛ واقدی، همان، ج ۳، ص ۱۰۴۱؛ ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۷؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۲۳۹ و صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج ۹، ص ۴۴۳.
  71. شرح سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۲۱: «وقد بلغوا فی غزوة تبوک آلتی آخر غزوات النبی صلی الله علیه وآله مئة الف».
  72. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۰۴.
  73. می توان به کتاب ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۵۶۱ به بعد اشاره کرد. نیز کتاب‌هایی نظیر الاصابه و اسدالغابه ذیل نام برخی از افراد که در وفدی حضور داشتند.
  74. مطهر بن طاهر مقدسی، همان، ج ۵، ص ۱۵۲ و نیز ر.ک. علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۰، ص ۲۵۷.
  75. نگارنده تأکید می‌کند که این تعداد جمعیت نیز با نگاهی خوشبینانه است و به نظر می‌رسد مدینه در زمان وفات پیامبر کم‌تر از اینها جمعیت داشته است. به عبارتی، روایات و قراین ما را به چنین نتیجه ای می‌رساند.
  76. «روی أبوبکر الساجی فی مناقب الشافعی عن محمد بن عبدالله بن عبد الحکم قال أنبأنا الشافعی قال قبض الله رسول اللّه صلی الله علیه وآله والمسلمون ستون ألفا ثلاثون بالمدینة وثلاثون آلفا فی قبایل العرب و غیر ذلک و هذا إسناد جید» عبدالرحیم بن الحسین عراقی، التقید و الایضاح، ج ۱، ص ۳۰۶.
  77. حلبی، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.
  78. ابن شهرآشوب، همان، ج ۱، ص ۹۱.
  79. «و کان الجیش ألفا و خمسمائة» ابن سعد، همان، ج ۲، ص ۸۱.
  80. شعیری، همان، ص ۱۰.
  81. عیاشی، همان، ج ۱، ص ۳۳۲.
  82. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۱۳۷: «و قد کان معه علیه السلام فی حجة الوداع قریب من أربعین ألفا» سراج الدین عمر بن علی بن احمد انصاری، المقنع فی علوم الحدیث، ج ۲، ص ۴۹۷ و سیرة النبی المختار، ج ۱، ص ۷۷: «وفی السنة العاشرة حج حجة الوداع وحج بأزواجه کلهن وبخلق کثیر فحضرها من الصحابة أربعون ألفا رضی الله عنهم».
  83. السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸.
  84. زرقانی، شرح زرقانی، ج ۲، ص ۳۴۱: «عن عائشة أن رسول‌الله عام حجة الوداع خرج إلی الحج فی تسعین ألفا». السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸.
  85. حلبی، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.
  86. حلبی، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.
  87. حلبی، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.
  88. محمد شمس الدین عظیم آبادی، عون المعبود، شرح سنن ابی داود، ج ۵، ص ۲۵۳.
  89. البته با تسامح می‌توان گفت که عیاشی و فرات، هم عصر بوده‌اند. اگرچه تاریخ وفات فرات کوفی مشخص نیست.
  90. ابن شهرآشوب، همان، ج ۳، ص ۲۶ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۹.
  91. گذشت که شرح الاخبار دوازده هزار نفر از حاضران در غدیر را از اهل یمن گزارش کرده است.