ملائکه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
خط ۱۵۴: خط ۱۵۴:


به وجود آورنده بالا برده شده ‏ها(آسمان ‏ها و افلاک) و پهن كننده گسترده‏ ها (زمين) ، يگانه حكمران زمين‏ ها و آسمان‏ ها، پاک و منزّه و تسبيح شده، پروردگار ملائكه و روح، تفضّل كننده بر همه آنچه خلق كرده، و لطف كننده بر هر آنچه به وجود آورده است.
به وجود آورنده بالا برده شده ‏ها(آسمان ‏ها و افلاک) و پهن كننده گسترده‏ ها (زمين) ، يگانه حكمران زمين‏ ها و آسمان‏ ها، پاک و منزّه و تسبيح شده، پروردگار ملائكه و روح، تفضّل كننده بر همه آنچه خلق كرده، و لطف كننده بر هر آنچه به وجود آورده است.
== ولايت ائمه‏ عليهم السلام بر ملائكه<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۲۲  - ۳۲۱.</ref> ==
از جمله آياتى كه در غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده اين آيات است:
«وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ. وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» :
«كسانى كه كافر شدند آنگاه كه ذكر را مى ‏شنوند از روى غضب نگاه‏ هاى تندى به تو مى‏ كنند و مى ‏گويند: او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست» .
با توجه به اينكه در احاديث نزول اين آيه در غدير و پس از اهانت منافقين به پيامبرصلى الله عليه وآله بيان شده<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۹۴ و ج ۳۷ ص ۲۲۱ ۱۷۲ ۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۱ ح ۲۲۲ ۲۰۸ ۱۴۹. الكافى: ج ۴ ص ۵۶۶ ح ۲. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۳۱۴ ح ۶۷ . مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۳۸ ح ۴۰. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۸۳.</ref>، و براى تبيين كاملِ آيه «وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» رواياتى مربوط به ولايت مطلقه معصومين‏ عليهم السلام و عموميت صاحب اختيارى ايشان نسبت به همه مخلوقات و نيز پذيرش تكوينى مخلوقات نسبت به ولايت ايشان و اقرار بسيارى از آنها به مقام با عظمت ايشان وارد شده است.
در اينجا احاديث مربوط به ولايت ائمه معصومين‏ عليهم السلام بر ملائكه را يادآور مى‏ شويم:
در روايات صريحاً آمده است كه ملائكه با سجده بر آدم در واقع بر انوار معصومين‏ عليهم السلام كه در صلب او بودند سجده كردند و در واقع سر تسليم در برابر ولايتشان فرود آوردند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۳۴۰.</ref>
آنان همگى ولايت اهل‏بيت‏ عليهم السلام را پذيرفته‏ اند. حتى گرفتارى «فطرس» نيز به خاطر توقفى در ولايت بود، كه پس از توبه به دست صاحب ولايت شفاى خود را باز يافت. درباره پذيرش همه جانبه ولايت از سوى ملائكه و فرمانبردارى و خدمتگزارى ايشان در محضر معصومين‏ عليهم السلام چهار روايت به عنوان نمونه ذكر مى‏ شود:
'''اعتقاد همه ملائكه به ولايت'''
امام باقرعليه السلام با يادآورى كثرت ملائكه، اعتقاد آنان به ولايت اهل‏بيت‏ عليهم السلام را چنين بيان فرمود:
وَ اللَّه انَّ فِى السَّماءِ لَسَبْعينَ صِنْفاً مِنَ الْمَلائِكَةِ، لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْهِمْ اهْلُ الارْضِ كُلُّهُمْ يُحْصُونَ عَدَدَ صِنْفٍ مِنْهُمْ مَا احْصَوْهُمْ؛ وَ انَّهُمْ لَيدينُونَ بِوِلايَتِنا:
به خدا قسم در آسمان هفتاد صنف از ملائكه هست، كه اگر همه اهل زمين جمع شوند تا يک صنف از آنان را بشمارند قادر نخواهند بود؛ و آنان به ولايت ما اعتقاد دارند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۳۴۰.</ref>
'''شرافت ملائكه با ولايت'''
پيامبرصلى الله عليه وآله شرافت ملائكه را به قبول ولايت از سوى ايشان دانست، و در بيان آن چنين فرمود:
هَلْ شُرِّفَتِ الْمَلائِكَةُ الاّ بِحُبِّها لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ وَ قَبُولِها لِوِلايَتِهِما :
آيا ملائكه جز با محبت محمد و على و قبول ولايت ايشان شرافت يافتند؟!<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۳۳۸ ح ۴.</ref>
'''تقرّب ملائكه با ولايت'''
امام صادق‏ عليه السلام تجديد اعتقاد به ولايت نزد ملائكه را چنين توصيف فرمود:
ما مِنْهُمْ (اىْ مِنَ الْمَلائِكَةِ) احَدٌ الاّ وَ يَتَقَرَّبُ كُلُّ يَوْمٍ الَى اللَّه بِوِلايَتِنا اهْلِ ‏الْبَيْتِ:
احدى از ملائكه نيست مگر آنكه هر روز به وسيله ولايت ما اهل‏بيت به خدا تقرب مى‏ جويد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۳۳۹.</ref>
'''ملائكه در خدمت صاحب ولايت'''
امام صادق‏ عليه السلام انجام وظيفه ملائكه در ساحت قدس ولايت را چنين بيان فرمود:
ملائكه در كنار اثاث زندگى ما نازل مى‏ شوند و بر فرش‏ هاى ما از اين سو به آن سو مى‏ روند، و بر سر مردگان ما شاهد و حاضر مى‏ شوند، و اخبار وقايع را قبل از وقوع آن براى ما مى‏ آورند، و با ما نماز مى‏ گزارند و براى ما دعا مى‏ كنند و بر سر ما بال‏ هاى خود را مى ‏گسترانند، و در هر فصلى از گياهان آن فصلِ زمين براى ما مى ‏آورند، و از آب‏ هاى سرزمين‏ هاى مختلف براى ما مى‏ آورند و آن را در ظرف ‏هاى خود مى ‏يابيم... .<ref>بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۷۴.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۲۶

ايمان به ملائكه در خطبه غدير[۱]

پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش اول خطبه غدير ايمان به ملائكه را مطرح فرمود:

اَحْمَدُهُ كَثيراً وَ اَشْكُرُهُ دائِماً عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ اُومِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. اَسْمَعُ لاَمْرِهِ وَ اُطيعُ وَ اُبادِرُ اِلى كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ اَسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ، رَغْبَةً فى طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَنَّهُ اللَّهُ الَّذى لا يُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لا يُخافُ جَوْرُهُ:

بسيار مى ‏گويم و دائماً شكر مى ‏نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتارى، چه در حال شدت و چه در حال آرامش. و به او و ملائكه‏ اش و كتاب‏ ها و پيامبرانش ايمان مى ‏آورم. دستور او را گوش مى‏ دهم و اطاعت مى ‏نمايم و به آنچه او را راضى مى ‏كند مبادرت مى‏ ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم مى ‏شوم به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايى كه نمى ‏توان از مكر او در امان بود و به عنوان ظلم از او ترسيده نمى‏ شود (يعنى ظلم نمى‏ كند) .

بشارت بهشت براى غديريان از سوى ملائكه[۲]

در احاديث اهل‏بيت ‏عليهم السلام مراسم و برنامه‏ هاى عامى براى همه اعياد وارد شده كه در كتب ادعيه مذكور است. گذشته از آنها براى عيد و جشن غدير دستورات خاصى از ائمه ‏عليهم السلام وارد شده كه از جمله آنها ديدار مؤمنين در روز غدير است:

امام رضاعليه السلام فرمود: هر كس در اين روز مؤمنان را زيارت كند و به ديدار آنان رود خداوند بر قبر او هفتاد نور وارد مى ‏كند و قبر او را وسيع مى‏ نمايد، و هر روز هفتاد هزار ملائكه در قبرش او را زيارت مى‏ كنند و او را به بهشت بشارت مى‏ دهند.[۳]

پيامبرصلى الله عليه وآله و معصومين‏ عليهم السلام حجت بر ملائكه[۴]

از جمله معارفى كه در خطبه غدير به آن اشاره شده اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله و ائمه‏ عليهم السلام حجت خداوند بر همه مخلوقات از اهل آسمان و زمين هستند و تنها بر انسان‏ها حجت نيستند.

پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان فضائل اميرالمؤمنين‏ عليهم السلام، توازن مقام نبوت و امامت را يادآور شد. ابتدا گستره حجت بودن خود را بر تمام مخلوقات از جله اهل آسمان‏ها -  كه همان ملائكه هستند -  به صراحت بيان كرده فرمود: «وَ اَنَا وَ اللَّهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ» و تصريح كرد كه اين عنايتى از طرف خداوند است و تعجبى ندارد.

سپس شک در نبوت و امامت را يكسان دانست، و شک در يكى از امامان را نيز مانند شک در همه آنان اعلام كرد، و نتيجه چنين شكى را كفرِ جاهليت و آتش جهنم قرار داد.

مَعاشِرَ النّاسِ، بى وَ اللَّهِ بَشَّرَ الاَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ اَنَا وَ اللَّهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ فى ذلِكَ فَقَدْ كَفَرَ كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الاوُلى، وَ مَنْ شَكَّ فى شَىْ‏ءٍ مِنْ قَوْلى هذا فَقَدْ شَكَّ فى كُلِّ ما اُنْزِلَ اِلَىَّ، وَ مَنْ شَكَّ فى واحِدٍ مِنَ الاَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِى الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فينا فِى النّارِ:

اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده‏اند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمان‏ها و زمين‏ها هستم. هر كس در اين مطالب شك كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است. و هر كس در چيزى از اين گفتار من شك كند در همه آنچه بر من نازل شده شك كرده است، و هر كس در يكى از امامان شک كند در همه آنان شک كرده است، و شک كننده درباره ما در آتش است.

جشن غدير در آسمان‏ ها[۵]

در آسمان‏ها روز غدير را مى ‏شناسند و اكنون آغاز پانزدهمين قرنى است كه حتى در يک سال آن جشن غدير ترک نشده است. در اين باره چهار حديث ذكر مى‏ نماييم:

غدير، روز عهد معهود

امام صادق ‏عليه السلام فرمود: نام عيد غدير در آسمان‏ها روز «عهد معهود»است.[۶]

غدير، روز عرضه ولايت بر اهل آسمان‏ها

امام رضاعليه السلام فرمود: خداوند در روز عيد غدير ولايت را بر اهل آسمان‏ها عرضه كرد، و اهل آسمان هفتم در قبول آن از ديگران سبقت گرفتند. به همين جهت خداوند آسمان هفتم را به عرش خود مزين فرمود. سپس اهل آسمان چهارم بر ديگران سبقت گرفتند، و خداوند آن را به بيت ‏المعمور مزين فرمود. سپس اهل آسمان اول سبقت گرفتند، و خداوند آن را به ستارگان مزين فرمود.[۷]

ملائكه در جشن غدير

امام رضاعليه السلام فرمود: روز غدير، روزى است كه خداوند به جبرئيل امر مى‏ كند تا تختى از كرامت خود در مقابل بيت ‏المعمور قرار دهد. سپس جبرئيل بر فراز آن قرار مى‏ گيرد و ملائكه از همه آسمان‏ها جمع مى ‏شوند و بر پيامبرصلى الله عليه وآله ثنا مى ‏فرستند و براى شيعيان اميرالمؤمنين و ائمه ‏عليهم السلام و محبّان ايشان استغفار مى‏ كنند.[۸]

نثار فاطمه‏ عليها السلام در جشن غدير

امام رضاعليه السلام از پدرش امام موسى بن جعفرعليه السلام از جدش امام صادق‏ عليه السلام نقل مى ‏فرمايد كه فرمود:

روز غدير نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمين است. خداوند تعالى در بهشت قصرى خلق فرموده كه بناى آن خشتى از نقره و خشتى از طلا است. در آن قصر صد هزار اتاق سرخ رنگ و صد هزار خيمه سبز رنگ وجود دارد و خاک آن از مشک و عنبر است.

در آن قصر چهار نهر جارى است: نهرى از شراب و نهرى از آب و نهرى از شير و نهرى از عسل. در كناره‏ هاى اين نهرها درختانى از انواع ميوه ‏ها قرار دارد، و بر آن درختان طيورى هستند كه بدن ‏هاى آنها از لؤلؤ و بال‏هايشان از ياقوت است و به انواع صداها مى‏ خوانند.

روز غدير كه فرا مى‏ رسد اهل آسمان‏ها وارد اين قصر مى ‏شوند و تسبيح و تقديس و تهليل مى‏ گويند. آن پرندگان هم به پرواز در مى ‏آيند و خود را به آب مى ‏زنند، و سپس در آن مشک و عنبر مى‏ غلطند. آنگاه كه ملائكه جمع شدند بار ديگر به پرواز در مى ‏آيند و آن عطرها را بر آنان مى ‏پاشند. ملائكه در روز غدير «نثار فاطمه‏ عليها السلام»[۹] را به يكديگر هديه مى ‏دهند. وقتى آخرين ساعات روز غدير فرا مى‏رسد ندا مى‏ آيد: «به مراتب و درجات خود برگرديد كه به احترام محمدصلى الله عليه وآله و على‏ عليه السلام تا سال آينده در چنين روزى، از لغزش و خطر در امان خواهيد بود» .[۱۰]

حضور ملائكه پس از خطبه غدير[۱۱]

يكى از مطالب بسيار مهم كه در اين حديث به آن اشاره شده، دو مورد حضور بلكه ظهور ملائكه در غدير است:

جمعى از ملائكه

در روز غدير بر فراز سر آن جمعيت صد و بيست هزار نفرى درهاى آسمان پيش چشم همه گشوده شد و چشمان مردم لحظاتى بر پشت پرده باز شد و ملائكه را ديدند كه مردم را امر به پيروى از على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام مى‏ نمايند.

پس از آنكه جبرئيل به شكل اسب سوارى نورانى و معطر بعد از اتمام مراسم بيعت در غدير ظاهر شد، ملائكه از آسمان ديده شدند كه بر مردم مشرف شده و ندا مى‏ كنند: «هذا وَلِىُّ اللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ، وَ اِلاّ حَلَّ بِكُمُ عَذابُ اللَّهِ فَاحْذَرُوهُ» : «اين ولى خداست، پيرو او باشيد وگرنه عذاب خدا بر شما نازل مى‏ شود، پس از آن بر حذر باشيد.

همچنين عصر روز بيستم ذى‏ الحجة روز سوم غدير و ساعات پايانى برنامه سه روزه بود. از يک سو صد و بيست هزار نفر مرد و زن حاضر در غدير بدون استثنا با مقام نبوت و سپس با مقام ولايت بيعت كرده بودند. از سوى ديگر غيظ منافقين به درجه اعلا رسيده و آماده انفجار بود. در چنين شرايطى پيامبرصلى الله عليه وآله فضيلت بلندى از مناقب على‏ عليه السلام بر زبان جارى فرمود و همين جرقه ‏اى بر دل منافقين شد كه كينه توزانه سخنانى بر زبان جارى كنند.

در طول اين سه روز پيامبرصلى الله عليه وآله در هر مناسبتى فضايل و مناقب اميرالمؤمنين و اهل‏بيتش‏ عليهم السلام را براى مردم بيان مى‏ فرمود. در آن لحظات عده ‏اى از اصحاب خدمت حضرت جمع بودند كه ابوبكر و عمر و مغيره و عده ‏اى ديگر از منافقين نيز در ميان آنان بودند، و حارث فهرى از بين آنها آمادگى بيشترى براى جسارت داشت و در واقع زبان منافقين به حساب مى ‏آمد. از جمله پيامبرصلى الله عليه وآله نمونه‏ هايى از آيات و معجزات ظهور يافته درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را باز شمرد و فرمود:

آيا شما را كفايت نكرد همين روز غدير خم؟ آنگاه كه رسول ‏اللَّه او را به ولايت منصوب نمود، درهاى آسمان را ديديد كه باز شده و ملائكه از آنجا بر شما مشرف شده و ندا مى‏ كنند: هذا وَلِىُّ اللَّهِ. فَاتَّبِعُوهُ، وَ اِلاّ حَلَّ بِكُمُ عَذابُ اللَّهِ، فَاحْذَرُوهُ: اين ولى خداست. پيرو او باشيد، و گرنه عذاب خدا بر شما نازل مى ‏شود. از آن بر حذر باشيد.[۱۲]

جبرئيل

اين رؤيت ملائكه در غدير يک بار هم در زمين به وقوع پيوست، آنگاه كه در غدير مردى زيبا صورت و خوشبوى را ديدند كه در كنار مردم ايستاده بود و مى گفت: به خدا قسم روزى مانند امروز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را مؤكد نمود، و براى او پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى‏ زند. واى بر كسى كه پيمان او را بشكند!

در اينجا عمر نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمد و گفت: شنيدى اين مرد چه گفت؟! حضرت فرمود: آيا او را شناختى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: او روح الامين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكنى، كه اگر چنين كنى خدا و رسول و ملائكه و مؤمنان از تو بيزار خواهند بود![۱۳]

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: حارث بن نعمان فهرى.


 همچنين مراجعه شود به عنوان: ملائكه /  حضور ملائكه پس از خطبه غدير.

سلام ملائكه بر دوستان اهل‏بيت‏ عليهم السلام[۱۴]

پيامبر در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير وعده بهشت براى دوستان اهل‏بيت‏ عليهم السلام را بيان نمود.

حضرت با ادغام آيه ۴۶ سوره حجر: «اُدْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنينَ» ، و آيه ۷۳ سوره زمر: «حَتّى اِذا جاؤُوها وَ فُتِحَتْ اَبْوابُها قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ» فرمود: «بدانيد اولياء و دوستان امامان كسانى هستند كه با سلامتى و در حال امن وارد بهشت مى‏ شوند و ملائكه با سلام به ملاقات آنان مى‏ آيند و مى‏ گويند: «سلام بر شما، پاكيزه شديد. پس براى هميشه داخل بهشت شويد» .

اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمُ الَّذينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنينَ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّسْليمِ يَقُولُونَ: سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ:

بدانيد كه دوستان ايشان كسانى‏ اند كه با سلامتى و در حال امن وارد بهشت مى‏ شوند، و ملائكه با سلام به ملاقات آنان مى ‏آيند و مى ‏گويند: «سلام بر شما، پاكيزه شديد، پس براى هميشه داخل بهشت شويد» .

شاهدان بيعت غدير[۱۵]

هر عهد و پيمانى احتياج به شاهد و ضامنى دارد تا در صورت انكار، به او مراجعه شود. پيامبرصلى الله عليه وآله شاهد و گواهِ اين بيعت را خداوند و خودش و ملائكه و بندگان صالح خدا تعيين كردند و فرمودند:

بگوئيد: خدا را بر اين مطلب شاهد مى‏ گيريم، و تو نيز بر ما شاهد هستى و هركس كه خدا را اطاعت مى‏ كند و ملائكه خداوند و لشكر او و بندگانش را شاهد مى‏ گيريم، و خداوند از هر شاهدى بالاتر است.

شناخت غدير و مصافحه ملائكه[۱۶]

به جاست نگاهى كوتاه اما همه جانبه به غدير -  اين رخداد بزرگ تاريخى -  و جايگاه آن در بيان معصومان‏ عليهم السلام بيندازيم:

بنا به فرموده معصومين‏ عليهم السلام و نصوص روايى، عيد غدير «اعظم الاعياد»[۱۷] بزرگ‏ترين عيدها خوانده شده است. به تعبيرى ديگر، غدير هم قرآن است، هم سنت، هم تاريخ.

از آن رو غدير را قرآن مى ‏خوانيم كه در هر تفسيرى بنگريد گزارش رويداد شكوهمند غدير را در آن خواهيد يافت. از آن رو سنت است كه در تمام متون روايى واقعه غدير يا قسمتى از گفتار، رفتار و كردار و تقرير رسول‏ خداصلى الله عليه وآله درباره واقعه غدير ديده مى‏شود. ظاهراً تنها كتابى از عامه كه رويداد غدير را ذكر نكرده تنها صحيح بخارى است. اما پنج صحيح ديگر آنها ماجراى غدير را نقل كرده ‏اند.

غدير را نيز بايد جزئى از تاريخ دانست، زيرا در زندگى پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه وآله رويداد تاريخى بسيار مهمى به شمار مى ‏رود، و هر متن تاريخى كه زندگى پيامبرصلى الله عليه وآله را بررسى كرده باشد، فصلى را به غدير خم اختصاص داده است. در سرزمين‏ هاى اسلامى كم و بيش مردم با رويداد غدير آشنا هستند، ولى اكثر افراد جهان حتى نام غدير را نشنيده و از جريان و رخدادهاى آن بى‏ اطلاع مى‏ باشند. به حكم وظيفه بايد آنان را در جريان اين روز بزرگ قرار دهيم، و درباره تمام ابعاد دنيايى و آخرتى و مادى و معنوى آن بحث كنيم.

به عنوان مثال:

بزنطى يكى از ياران برجسته امامان معصوم‏ عليهم السلام است. در ميان هزاران صحابى ‏اى كه معاصر امامان‏ عليهم السلام بوده ‏اند، چهره‏ هاى درخشانى چون بزنطى از بيست تن تجاوز نمى‏ كند. منابع رجالى نام كامل او را «احمد بن محمد بن ابى ‏نصر بزنطى» نقل كرده ‏اند. وى از زبان امام رضاعليه السلام روايتى نقل نموده، كه از بين روايات غدير بى‏ترديد كم نظيرتر است؛ تا جايى كه در بين كتاب‏ ها و مجامع روايى كمتر روايتى را همسنگ و همطراز اين روايت مى‏ يابيم، و همين كم نظير بودن، ارزش و جايگاه ويژه ‏اى به اين روايت مى‏ دهد.

بزنطى مى‏ گويد: حضرت رضاعليه السلام فرمود: لو عرف الناس فضل هذا اليوم بحقيقته، لصافحتهم الملائكة فى كل يوم عشر مرات[۱۸]: اگر مردم ارزش اين روز را آنگونه كه هست بدانند، ملائكه روزى ده بار با آنان مصافحه خواهند كرد.

در روايت و موضوعات ديگر چنين روايتى وجود ندارد؛ كه در آن به مصافحه ملائكه با بندگان خدا اشاره شده باشد. لذا اين تعبير در شأن و عظمت يوم اللَّه غدير بى‏ نظير است.

مصافحه (دست دادن) يک احترام، تقدير و تشكر و اظهار علاقه است. از ديگر سو فرشتگان مانند آدميان نيستند كه بى مبنى و اساس با هر كس رفتارى مهرآميز داشته باشند، چرا كه ملاك‏ه ايى خدايى دارند. از اين رو هرگز نافرمانى خدا نمى ‏كنند. قرآن كريم در توصيفشان مى‏ فرمايد: «لا يعصون اللَّه ما امرهم»[۱۹]: هرگز از فرمان خدا سرپيچى نمى ‏كنند.

آنان مقام عصمت دارند، البته عصمت آنان نه در مرتبه عصمت چهارده معصوم‏ عليهم السلام كه از آن فروتر است. تصور كنيد، در صورتى ملائكه با ما مصافحه و ابراز محبت خواهند كرد كه به درجه بالاى شناخت دست يابيم. براى درک بيشتر از آنچه در اين روايت بيان شده، بايد توجه كنيم اگر اظهار علاقه و تجليل ملائك از آدمى ماهى يک بار و حتى سالى يک بار باشد، باز ارزش والايى است.

بعضى از ما شايد سالى يك بار به ديدن دوستان و خويشاوندان برويم، و در صورتى كه علاقمندى ما بيشتر باشد ماهى يك بار، و در مواردى كه علاقه فزون ‏تر و نسبت نزديک ‏تر باشد هفته ‏اى يک بار، و گاهى با بعضى از آنان روزى يك بار ديدار و مصافحه مى‏ كنيم. اما اگر كسى امين و رازدار ما باشد، ممكن است روزى ده بار به ديدار او رفته و نسبت به او ابراز محبت كنيم. حال ببينيم كه مصافحه ملائك خداى متعال با ما آدميان آن هم روزى ده بار چه معنايى دارد، و امام رضاعليه السلام از گفتن اين مطالب در پى بيان چه مسئله مهمى هستند؟

در مورد اينكه شناختن غدير عمل محسوب مى‏ شود يا خير، بايد دانست كه عمل در مرتبه دوم است، زيرا شناخت مقدمه عمل است و شناخت به تنهايى اين ارزش والا را دارد. خواه آنان كه غدير را شناخته ‏اند به آنچه در مورد غدير دستور داده شده است عمل كنند يا خير.

به عنوان مثال عموم مردم مرجع تقليد خود را -گر چه هيچ گونه نيازى به او نداشته باشند -احترام مى‏ كنند،زيرا دانشمند است و دانش احترام ديگران را بر مى ‏انگيزد.در واقع احترامى كه به او به دليل دانش و خردمندى او است. بنابراين احترامى كه ملائك به غديرشناسان مى ‏گذارند به دليل شناخت آنهاست.

همان طور كه بيان شد، اين تعبير از تعابير كم ‏نظير است. البته در خصوص ارزش زيارت حضرت سيدالشهداءعليه السلام روايتى نقل شده است كه ارواح انبياعليهم السلام با زائران حضرت سيد الشهداءعليه السلام مصافحه مى ‏كنند. اما اين روايت با روايت غدير تفاوت بسيار دارد، و مصافحه ملائكه آن هم هر روز ده بار، موردى است كاملاً استثنايى.

با توجه به اين سخن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام كه مى‏ فرمايد: انا لأمراء الكلام[۲۰]: ما پادشاهان سخنيم، و اينكه آن حضرت خود پايه‏ گذار دستور زبان عربى است و همه امامان معصوم‏ عليهم السلام با نكته سنجى و دقت كامل كلمه‏ ها و جمله‏ ها را بر مى‏ گزينند، اين سخن امام رضاعليه السلام تأمل و دقت مى ‏طلبد.

لذا در اينجا حضرت رضاعليه السلام نفرمودند: ان عرف الناس، يا: اذا عرف الناس. بلكه فرموده ‏اند: لو عرف الناس، و همان طور كه از قواعد دستور عربى معلوم است «لو» حرف امتناع است و براى كارهاى نشدنى به كار مى‏ رود. متعلق لو «بحقيقته» مى‏ باشد؛ يعنى آنچه شناختنش تقريباً نشدنى است. در اينجا منظور شناخت ارزش غدير آن چنان كه هست و در حقيقت امر وجود دارد مى ‏باشد، نه شناخت به اندازه سعه وجودى و درك و بينش افراد.

به تعبيرى ديگر، نه آنگونه كه هر كسى به اندازه ظرف خود از دريا آب بردارد، بلكه به بزرگى خود دريا از آن بهره گيرد. لذا ارزش و منزلت غدير بسيار بالاتر از درک محدود ماست. به تعبير واضح ‏تر: فرضاً اگر كسى يوم اللَّه غدير را آنگونه كه در واقع ارزش دارد بشناسد، آنگاه است كه ملائک روزى ده بار با او مصافحه مى‏ كنند.

براى روشن شدن عظمت پاداش اين شناخت مى ‏توانيم اين گونه محاسبه كنيم: از باب امثال اگر كسى ۸۳ سال قمرى عمر كند و فرضاً در بيست سالگى به اين شناخت برسد. طى ۶۳ سال كه اين شناخت را داشته -  يعنى حدود ۹۵۵  / ۲۲ روز -  ملائک حدود ۵۵۰  / ۲۲۹ بار با او مصافحه مى‏ كنند، و اين نشانه بزرگى و والايى اين شناخت بوده كه البته منزلتى بس ارجمند است.

عرضه ولايت بر اهل آسمان‏ ها در روز غدير[۲۱]

در آن روز از ايام سال كه مقارن با روز غدير بوده است وقايع بسيار مهمى در عالم خلقت و در تكوين جهان رخ داده، همان طور كه انبياء نيز برنامه ‏هاى مهم خود را در اين روز انجام داده ‏اند. اين به خاطر ارزشى است كه صاحب اين روز يعنى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به آن داده است و حاكى از آن است كه واقعه‏ اى مهم‏تر از آن در تاريخ عالم نبوده است كه سعى شده ساير وقايع با آن مقارن گردد و از مباركى اين روز طلب بركت و يُمن شود. از جمله عرضه ولايت بر همه مخلوقات در روز غدير است.

همانطور كه در روز غدير «ولايت» بر انسان‏ها عرضه شد،در عالم خلقت بر ساير مخلوقات نيز عرضه شد. امام رضاعليه السلام در حديثى به وقوع اين امور در روز غدير اشاره مى‏ فرمايد.[۲۲] از جمله آنهاست:

-  عرضه ولايت بر اهل آسمان‏ها، و سبقت اهل آسمان هفتم در قبول آن، و تزيين آن به عرش الهى.

-  قبول اهل آسمان چهارم ولايت را پس از اهل آسمان هفتم، و تزيين آن به بيت ‏المعمور.

-  قبول اهل آسمان دنيا ولايت را پس از اهل آسمان چهارم، و تزيين آن به ستارگان.

عيد غدير در ملائكه[۲۳]

يكى از پيش بينى ‏هايى كه براى ماندگارى خطابه غدير در خاطره‏ ها در نظر گرفته شد و در سايه همان تا امروز آثار آن باقيماند، سالگشت قرار دادن براى آن به عنوان عيد و روز خرسندى و رضايت قلوب و شادى دل‏ها بود. در شرايطى كه تلقى مردم از غدير جز يک سخنرانى چيز ديگرى نبود، پيامبرصلى الله عليه وآله به همه نسل‏ هاى مسلمين تا قيامت دستور داد براى اين بنيان اعتقادى هر ساله مراسمى داشته باشند و در اين باره فرمود:

روز غدير خم بهترين عيد امت من است، و آن همان روزى است كه خداوند به من دستور داد برادرم على بن ابى‏ طالب را براى امتم منصوب نمايم ... . قسم به خدايى كه مرا به پيامبرى مبعوث كرد و بر همه خلايق برگزيد، من على‏ عليه السلام را در زمين منصوب ننمودم تا خداوند او را در آسمان‏ها معرفى كرد و ولايت او را بر ملائكه واجب نمود.[۲۴]

و اين گونه به همه فهمانيد كه عيد گرفتن غدير در زمين مقارن عيد گرفتن آن در آسمان‏ هاست، و از همين جهت بايد با ابديت پيوند داشته باشد و تعطيل شدنى نيست.

قبول ولايت توسط ملائكه[۲۵]

   يكى از معارف اعتقادى شيعه قبول ولايت توسط پيامبران‏ عليهم السلام آن هم به امر و تفضّل الهى است. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در اين باره مى‏ فرمايد:

اما مؤمن، پيامبرِ ما در روز غدير خم دست مرا گرفت و فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه» . آيا مؤمنين -  بجز كسانى كه خداوند آنان را از لغزش و گمراهى حفظ كرد -  اين مطلب را پذيرفتند؟ پس آگاه باشيد! بشارت باد شما را ! بشارتتان باد كه خداوند شما را اختصاص داده به آنچه همه ملائكه و پيامبران و مؤمنين را اختصاص نداده، و آن پذيرفتن امرِ ولايت ماست.[۲۶]

ملائكه در خطبه غدير[۲۷]

پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش اول خطبه غدير خداوند را با نام«رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ» معرفى فرمود.

بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَ داحِى الْمَدْحُوّاتِ وَ جَبّارُ الاَرَضينَ وَ السَّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ اَنْشَاَهُ:

به وجود آورنده بالا برده شده ‏ها(آسمان ‏ها و افلاک) و پهن كننده گسترده‏ ها (زمين) ، يگانه حكمران زمين‏ ها و آسمان‏ ها، پاک و منزّه و تسبيح شده، پروردگار ملائكه و روح، تفضّل كننده بر همه آنچه خلق كرده، و لطف كننده بر هر آنچه به وجود آورده است.

ولايت ائمه‏ عليهم السلام بر ملائكه[۲۸]

از جمله آياتى كه در غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده اين آيات است:

«وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ. وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» :

«كسانى كه كافر شدند آنگاه كه ذكر را مى ‏شنوند از روى غضب نگاه‏ هاى تندى به تو مى‏ كنند و مى ‏گويند: او ديوانه است، ولى آن جز ذكرى براى جهانيان نيست» .

با توجه به اينكه در احاديث نزول اين آيه در غدير و پس از اهانت منافقين به پيامبرصلى الله عليه وآله بيان شده[۲۹]، و براى تبيين كاملِ آيه «وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» رواياتى مربوط به ولايت مطلقه معصومين‏ عليهم السلام و عموميت صاحب اختيارى ايشان نسبت به همه مخلوقات و نيز پذيرش تكوينى مخلوقات نسبت به ولايت ايشان و اقرار بسيارى از آنها به مقام با عظمت ايشان وارد شده است.

در اينجا احاديث مربوط به ولايت ائمه معصومين‏ عليهم السلام بر ملائكه را يادآور مى‏ شويم:

در روايات صريحاً آمده است كه ملائكه با سجده بر آدم در واقع بر انوار معصومين‏ عليهم السلام كه در صلب او بودند سجده كردند و در واقع سر تسليم در برابر ولايتشان فرود آوردند.[۳۰]

آنان همگى ولايت اهل‏بيت‏ عليهم السلام را پذيرفته‏ اند. حتى گرفتارى «فطرس» نيز به خاطر توقفى در ولايت بود، كه پس از توبه به دست صاحب ولايت شفاى خود را باز يافت. درباره پذيرش همه جانبه ولايت از سوى ملائكه و فرمانبردارى و خدمتگزارى ايشان در محضر معصومين‏ عليهم السلام چهار روايت به عنوان نمونه ذكر مى‏ شود:

اعتقاد همه ملائكه به ولايت

امام باقرعليه السلام با يادآورى كثرت ملائكه، اعتقاد آنان به ولايت اهل‏بيت‏ عليهم السلام را چنين بيان فرمود:

وَ اللَّه انَّ فِى السَّماءِ لَسَبْعينَ صِنْفاً مِنَ الْمَلائِكَةِ، لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْهِمْ اهْلُ الارْضِ كُلُّهُمْ يُحْصُونَ عَدَدَ صِنْفٍ مِنْهُمْ مَا احْصَوْهُمْ؛ وَ انَّهُمْ لَيدينُونَ بِوِلايَتِنا:

به خدا قسم در آسمان هفتاد صنف از ملائكه هست، كه اگر همه اهل زمين جمع شوند تا يک صنف از آنان را بشمارند قادر نخواهند بود؛ و آنان به ولايت ما اعتقاد دارند.[۳۱]

شرافت ملائكه با ولايت

پيامبرصلى الله عليه وآله شرافت ملائكه را به قبول ولايت از سوى ايشان دانست، و در بيان آن چنين فرمود:

هَلْ شُرِّفَتِ الْمَلائِكَةُ الاّ بِحُبِّها لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ وَ قَبُولِها لِوِلايَتِهِما :

آيا ملائكه جز با محبت محمد و على و قبول ولايت ايشان شرافت يافتند؟![۳۲]

تقرّب ملائكه با ولايت

امام صادق‏ عليه السلام تجديد اعتقاد به ولايت نزد ملائكه را چنين توصيف فرمود:

ما مِنْهُمْ (اىْ مِنَ الْمَلائِكَةِ) احَدٌ الاّ وَ يَتَقَرَّبُ كُلُّ يَوْمٍ الَى اللَّه بِوِلايَتِنا اهْلِ ‏الْبَيْتِ:

احدى از ملائكه نيست مگر آنكه هر روز به وسيله ولايت ما اهل‏بيت به خدا تقرب مى‏ جويد.[۳۳]

ملائكه در خدمت صاحب ولايت

امام صادق‏ عليه السلام انجام وظيفه ملائكه در ساحت قدس ولايت را چنين بيان فرمود:

ملائكه در كنار اثاث زندگى ما نازل مى‏ شوند و بر فرش‏ هاى ما از اين سو به آن سو مى‏ روند، و بر سر مردگان ما شاهد و حاضر مى‏ شوند، و اخبار وقايع را قبل از وقوع آن براى ما مى‏ آورند، و با ما نماز مى‏ گزارند و براى ما دعا مى‏ كنند و بر سر ما بال‏ هاى خود را مى ‏گسترانند، و در هر فصلى از گياهان آن فصلِ زمين براى ما مى ‏آورند، و از آب‏ هاى سرزمين‏ هاى مختلف براى ما مى‏ آورند و آن را در ظرف ‏هاى خود مى ‏يابيم... .[۳۴]

پانویس

  1. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۴۶  - ۱۳۷.
  2. اسرار غدير: ص ۲۵۶  - ۲۵۴ ۲۴۶. چهارده قرن با غدير: ص ۲۳۴ ۲۳۳.
  3. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۲۴.
  4. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۰  - ۱۵۷. اسرار غدير: ص ۲۰۳.
  5. اسرار غدير: ص ۲۳۹  - ۲۳۷. چهارده قرن با غدير: ص ۲۳۱  - ۲۲۹. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۵۹ ۱۵۸.
  6. عوالم العلوم: ۳  / ۱۵ ص ۲۱۴.
  7. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۲۴.
  8. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۲۲.
  9. نثار فاطمه ‏عليها السلام همان ميوه‏ هاى درخت طوبى است كه در شب زفاف حضرت، به امر الهى از آن درخت در آسمان‏ها پخش شد و ملائكه آنها را به عنوان يادگار برداشتند. بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۰۹.
  10. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۲۱.
  11. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۴۸. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۰۵.
  12. تفسير الامام العسكرى‏ عليه السلام: ص ۲۶۵. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۲  - ۱۶۰ ۱۵۴ و ج ۴۲ ص ۴۲  - ۴۰ ح ۱۴.
  13. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱ ۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۶ ۸۵.
  14. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲  - ۲۰۱.
  15. اسرار غدير: ص ۲۲۷. ژرفاى غدير: ص ۱۱۲.
  16. غدير چشمه زلال ولايت: ص ۷۱  - ۶۸.
  17. الخصال: ص ۳۹۴. مستدرک سفينة البحار: ج ۷ ص ۴۷۳.
  18. تهذيب الاحكام: ج ۶ ص ۲۴ ح ۹.
  19. تحريم /  ۶ .
  20. تحف العقول: ص ۷. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۲۴۵.
  21. اسرار غدير: ص ۲۴۳  - ۲۴۱. چهارده قرن با غدير: ص ۲۳۲ ۲۳۱.
  22. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۲۴.
  23. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۹۷.
  24. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۹ ح ۲.
  25. ژرفاى غدير: ص ۱۹۲.
  26. تفسير فرات: ص ۵۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۴۳.
  27. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۴۶  - ۱۳۷.
  28. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۲۲  - ۳۲۱.
  29. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۹۴ و ج ۳۷ ص ۲۲۱ ۱۷۲ ۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۱ ح ۲۲۲ ۲۰۸ ۱۴۹. الكافى: ج ۴ ص ۵۶۶ ح ۲. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۳۱۴ ح ۶۷ . مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۳۸ ح ۴۰. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۸۳.
  30. بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۳۴۰.
  31. بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۳۴۰.
  32. بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۳۳۸ ح ۴.
  33. بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۳۳۹.
  34. بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۷۴.