۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳۶: | خط ۲۳۶: | ||
== فراز حساس خطبه غدير: حديث ثقلين<ref>غدير در گذر زمان(مهدى پور) : ص ۱۲۷ - ۱۳۱.</ref> == | == فراز حساس خطبه غدير: حديث ثقلين<ref>غدير در گذر زمان(مهدى پور) : ص ۱۲۷ - ۱۳۱.</ref> == | ||
يكى از حساس ترين فرازهاى [[خطبه غدیر]] به بيان حديث شريف ثقلين اختصاص دارد. خطبه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در روز غدير بسيار طولانى است، و در حدود ۳۰ صفحه مى باشد.<ref>مدينة البلاغه (موسى زنجانى) : ج ۱ ص ۲۱۳ - ۲۴۱. در كتاب«حديث الولايه» - كه باز آفرينى كتاب «الموالاة» ابن عقده مى باشد - تعداد ۱۴۲ مورد از طرق حديث غدير از صحابه به نقل ابن عقده بازيابى شده است. حديث الولايه (ابن عقده)، تحقيق: امير تقدمى : ص ۳۹ -۱۴۷. </ref> هم چنين ابن مغازلى در كتاب مناقب خود پس از نقل خطبه غدير از طرق مختلف مى نويسد: در حدود | يكى از حساس ترين فرازهاى [[خطبه غدیر]] به بيان حديث شريف ثقلين اختصاص دارد. خطبه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در روز غدير بسيار طولانى است، و در حدود ۳۰ صفحه مى باشد.<ref>مدينة البلاغه (موسى زنجانى) : ج ۱ ص ۲۱۳ - ۲۴۱. در كتاب«حديث الولايه» - كه باز آفرينى كتاب «الموالاة» ابن عقده مى باشد - تعداد ۱۴۲ مورد از طرق حديث غدير از صحابه به نقل ابن عقده بازيابى شده است. حديث الولايه (ابن عقده)، تحقيق: امير تقدمى : ص ۳۹ -۱۴۷. </ref> | ||
هم چنين ابن مغازلى در كتاب مناقب خود پس از نقل خطبه غدير از طرق مختلف مى نويسد: | |||
در حدود يک صد تن از صحابه حديث غدير را از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت كرده اند، كه ده تن (عشره مبشّره) نيز در ميان آن هاست. | |||
اين حديثى صحيح و ثابت است كه هيچ ضعفى در آن من سراغ ندارم، و اين از فضائل ويژه على عليه السلام است كه احدى در اين فضيلت با او شريک نمى باشد.<ref>مناقب اهل البيت عليهم السلام( ابن مغازلى، تحقيق: محمد كاظم محمودى): ص ۸۴ .</ref> | |||
در طول تاريخ رسالت، رسول اكرم صلى الله عليه و آله فقط دو سخنرانى داشتند كه بيش از يک صد هزار مستمع داشتند؛ يكى در روز عرفه در [[عرفات]] در حجة الوداع (نهم ذي حجة الحرام) سال ۱۰ ق. | |||
ديگرى در سرزمين غدير خم روز عيد غدير (۱۸ ذيحجة الحرام) سال ۱۰ق. در هر دو مورد خطبه بسيار حساس و با عظمتى ايراد كرده، و در هر دو «حديث ثقلين» را بيان فرمودند. | |||
بد نيست در اين جا ياد آور شويم كه صدور حديث ثقلين از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله به دو مورد ياد شده اختصاص ندارد، بلكه حداقل در شش مورد اين حديث از بيان آن حضرت ثبت شده است: | بد نيست در اين جا ياد آور شويم كه صدور حديث ثقلين از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله به دو مورد ياد شده اختصاص ندارد، بلكه حداقل در شش مورد اين حديث از بيان آن حضرت ثبت شده است: | ||
خط ۲۴۴: | خط ۲۵۴: | ||
۲. روز عرفه، نهم ذی حجة الحرام سال دهم هجرت در عرفات. | ۲. روز عرفه، نهم ذی حجة الحرام سال دهم هجرت در عرفات. | ||
۳. روز دوازدهم ذی حجة الحرامسال دهم در مسجد خيف در منى. <ref>البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۲. </ref> | ۳. روز دوازدهم ذی حجة الحرامسال دهم در مسجد خيف در منى.<ref>البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۲. </ref> | ||
۴. روز عيد غدير در سرزمين غدير خم، هجدهم ذي حجة الحرام سال دهم هجرى. | ۴. روز عيد غدير در سرزمين غدير خم، هجدهم ذي حجة الحرام سال دهم هجرى. | ||
خط ۲۵۰: | خط ۲۶۰: | ||
۵ . در آستانه ارتحال در مسجد النبى صلى الله عليه و آله، در اواخر ماه صفر سال يازدهم هجرى. | ۵ . در آستانه ارتحال در مسجد النبى صلى الله عليه و آله، در اواخر ماه صفر سال يازدهم هجرى. | ||
۶ . در بستر مرگ روز ۲۸ صفر سال يازدهم، در حجره شریفه | ۶ . در بستر مرگ روز ۲۸ صفر سال يازدهم، در حجره شریفه <ref>على عليه السلام امام البررة : خوئى، شرح سید محمد مهدی خرسان : ج ۱ ،ص ۲۹۲ -۳۰۴ . </ref> | ||
با توجه به تكرار حديث ثقلين، حداقل در شش مورد و ايراد خطابه از سوى رسول اكرم صلى الله عليه و آله در حجة الوداع در روز عرفه و به هنگام بازگشت در سرزمين غدير و در اجتماعى متجاوز از | === راويان حديث ثقلين از صحابه === | ||
با توجه به تكرار حديث ثقلين، حداقل در شش مورد و ايراد خطابه از سوى رسول اكرم صلى الله عليه و آله در حجة الوداع در روز [[عرفه]] و به هنگام بازگشت در سرزمين غدير و در اجتماعى متجاوز از يک صد هزار نفر، اين حديث در تمام طبقات به حدّ تواتر رسيده است. در اين جا اسامى چهل تن از صحابه كه متن روايت آنان در دست مى باشد را يادآور مى شويم: | |||
۱. | ۱. [[ابوایوب انصاری]] | ||
۲. ابوذر | ۲. [[ابوذر غفاری]] | ||
۳. ابورافع | ۳. [[ابورافع قبطی (مولی رسول الله صلی الله علیه و آله)|ابورافع]] | ||
۴. | ۴. [[سعد بن مالک انصاری (ابوسعید)|ابوسعید خدری]] | ||
۵ . | ۵ .[[ابوشریح خزاعی]] | ||
۶ .ابوقدامه | ۶ .[[ابوقدامه انصاری]] | ||
۷. | ۷.[[ابولیلی انصاری]] | ||
۸ . | ۸ . [[ابوهریره]] | ||
۹. | ۹.[[ابوالهیثم بن تیّهان]] | ||
۱۰. انس بن مالک | ۱۰. [[انس بن مالک انصاری|انس بن مالک]] | ||
۱۱. براء بن عازب | ۱۱. [[براء بن عازب انصاری|براء بن عازب]] | ||
۱۲. جابر بن | ۱۲. [[جابر بن عبدالله انصاری]] | ||
۱۳. | ۱۳. [[جبیر بن مطعم بن عدی قرشی|جبیر بن مطعم]] | ||
۱۴. | ۱۴. [[جریر بن عبدالله بجلی|جریر بن عبدالله]] | ||
۱۵. | ۱۵. [[حبشی بن جناده سلولی|حبشی بن جناده]] | ||
۱۶. | ۱۶. [[حذیفة بن اسید غفاری (ابو سَریحه)|حذیفة بن اسید]] | ||
۱۷. | ۱۷. [[حذیفة بن ثابت]] | ||
۱۸. | ۱۸. [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفة بن یمان]] | ||
۱۹. حسن بن | ۱۹. [[امام حسن مجتبی علیه السلام|حسن بن علی علیه السلام]] | ||
۲۰. | ۲۰. [[خزیمة بن ثابت]] | ||
۲۱. | ۲۱. [[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] | ||
۲۲. | ۲۲. [[زید بن اسلم]] | ||
۲۳. | ۲۳. [[زید بن ثابت (ابوسعید)|زید بن ثابت]] | ||
۲۴.سعد بن | ۲۴.[[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی وقاص]] | ||
۲۵. سلمان | ۲۵. [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]] | ||
۲۶. سهل بن سعد | ۲۶. [[سهل بن سعد انصاری(ابو العباس)|سهل بن سعد]] | ||
۲۷. ضمرة | ۲۷. ضمرة اسلمی | ||
۲۸. طلحة بن | ۲۸. طلحة بن عبدالله تیمی | ||
۲۹. عامر بن | ۲۹. عامر بن لیلی | ||
۳۰.عبدالرحمن بن عوف | ۳۰.[[عبدالرحمن بن عوف قرشی (ابومحمد)|عبدالرحمن بن عوف]] | ||
۳۱. | ۳۱. [[عبدالله بن حنطب قرشی|عبدالله بن حنطب]] | ||
۳۲. | ۳۲. [[عبدالله بن عباس]] | ||
۳۳. | ۳۳. عبدالله بن عمر | ||
۳۴. | ۳۴. [[عدی بن حاتم]] | ||
۳۵.عقبة بن عامر | ۳۵.[[عقبة بن عامر جهنی|عقبة بن عامر]] | ||
۳۶. | ۳۶. [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی بن ابى طالب علیه السلام]] | ||
۳۷. عمار | ۳۷. [[عمار یاسر]] | ||
۳۸.عمر بن خطاب | ۳۸.[[عمر بن خطاب]] | ||
۳۹.عمرو بن عاص | ۳۹.[[عمرو بن عاص]] | ||
۴۰. مقداد بن اسود | ۴۰. [[مقداد بن اسود]] | ||
حديث ثقلين گذشته از افراد ياد شده، از سه تن از صحابيّات نيز روايت شده، و آن ها عبارتند از: | حديث ثقلين گذشته از افراد ياد شده، از سه تن از صحابيّات نيز روايت شده، و آن ها عبارتند از: | ||
۱. فاطمه زهرا | ۱. [[حضرت فاطمه زهرا علیها السلام|فاطمه زهرا علیها السلام]] | ||
۲. ام سلمه همسر | ۲. [[امّ سلمه (همسر پیامبر صلی الله علیه و آله)|ام سلمه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله]] | ||
۳.ام | ۳.ام ایمن از بانوان بهشتى.<ref>همان: ج ۱ ص ۳۱۱. </ref> | ||
ابن حجر مى نويسد: اين حديث از بيش از بيست تن از صحابه در موارد مختلف نقل شده است. از جمله: روز عرفه در حجة الوداع، روز غدير خم، به هنگام بازگشت از حج، پس از بازگشت از طائف و در دوران بيمارى حضرت در حجره شريفه هنگامى كه پر از صحابه بود. | ابن حجر مى نويسد: اين حديث از بيش از بيست تن از صحابه در موارد مختلف نقل شده است. از جمله: روز عرفه در حجة الوداع، روز غدير خم، به هنگام بازگشت از حج، پس از بازگشت از طائف و در دوران بيمارى حضرت در حجره شريفه هنگامى كه پر از صحابه بود. | ||
خط ۳۴۸: | خط ۳۵۷: | ||
سپس اضافه مى كند: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين حديث را در اين موارد و در مواردى ديگر به جهت اهتمام خاص به شأن قرآن كريم و عترت طاهره عليهم السلام تكرار فرموده است. | سپس اضافه مى كند: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين حديث را در اين موارد و در مواردى ديگر به جهت اهتمام خاص به شأن قرآن كريم و عترت طاهره عليهم السلام تكرار فرموده است. | ||
آن گاه از طبرانى نقل كرده كه آخرين چيزى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در لحظات آخر حيات خود بر زبان راند سفارش اهل بيت عليهم السلام خود بود.<ref>الصواعق المحرقه: ص ۱۵۰. </ref> | آن گاه از طبرانى نقل كرده كه آخرين چيزى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در لحظات آخر حيات خود بر زبان راند سفارش اهل بيت عليهم السلام خود بود.<ref>الصواعق المحرقه: ص ۱۵۰. </ref> | ||
== قرآن و اهل بيت عليهم السلام عِدل | كثرت راويان حديث ثقلين موجب شده كه برخى از محدثان، متكلمان و تراجم نگاران به گردآورى اسامى راويان آن پرداخته، و برخى نيز كتاب مستقلى در همين رابطه [[تألیف]] كرده اند. | ||
== قرآن و اهل بيت عليهم السلام عِدل يک ديگر<ref>اسرار غدير: ص ۲۲۱. </ref>== | |||
[[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] در [[خطبه غدیر]] بيان احكام گفته نشده را به ائمه عليهم السلام محوّل نمود و در حاشيه آن اشاره اى به حديث ثقلين داشت. | |||
اين كه سخن پيامبر و ائمه عليهم السلام به عنوان سخن خداوند تلقى مى شود و عِدل و برابر قرآن است. | |||
== نقل حديث ثقلين توسط اميرالمؤمنين عليه السلام<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۱۴. </ref> == | == نقل حديث ثقلين توسط اميرالمؤمنين عليه السلام<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۱۴. </ref> == | ||
[[ابان بن ابی عیّاش]] از [[سلیم بن قیس هلالی (ابوصادق)|سلیم بن قیس]] نقل مى كند كه گفت: از على بن ابى طالب عليه السلام شنيدم در حالى كه مردى از آن حضرت درباره ايمان سؤال كرد و گفت: | |||
يا اميرالمؤمنين عليه السلام، مرا از ايمان خبر ده به طورى كه از غير تو و بعد از تو از كسى در اين باره سؤال نكنم. | |||
حضرت پس از بيان پايه هاى ايمان و اشاره به [[امامت]] و ولايت در غدير فرمود:... آنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آخرين خطبه اى كه خواند و همان روز از دنيا رفت، چنين فرمود: | |||
من در ميان شما دو چيز باقى گذاردم كه تا به آن دو تمسک كرده ايد هرگز گمراه نخواهيد شد: كتاب خداوند و اهل بيتم. | |||
خداوند لطيف خبير با من عهد كرده است كه آن دو از يک ديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند، مانند اين دو - و حضرت به دو انگشت سبابه خود اشاره فرمودند - و نمى گويم مثل اين دو - و حضرت به دو انگشت سبابه و وسط اشاره كردند - زيرا يكى از اين دو جلوتر از ديگرى است. | |||
يعنى حضرت دو انگشت سبابه از دو دست را كنار يكديگر قرار دادند، اشاره به اين كه قرآن و عترت اين گونه مساوى و قرين يكديگرند؛ و بعد انگشت سبابه و وسط از يک دست را نشان دادند و اشاره كردند كه نسبت اهل بيت عليهم السلام و قرآن مانند اين دو نيست كه يكى از ديگرى مهم تر يا بر ديگرى مقدم باشد. | |||
پس به اين دو تمسک كنيد تا گمراه نشويد، و از آنان پيشى نگيريد كه هلاک مى شويد، و از آنان عقب نمانيد كه متفرق مى شويد، و به آنان چيزى ياد ندهيد كه از شما عالم ترند ... .<ref>كتاب سليم: حديث ۸ . </ref> | پس به اين دو تمسک كنيد تا گمراه نشويد، و از آنان پيشى نگيريد كه هلاک مى شويد، و از آنان عقب نمانيد كه متفرق مى شويد، و به آنان چيزى ياد ندهيد كه از شما عالم ترند ... .<ref>كتاب سليم: حديث ۸ . </ref> | ||
== وظايف ما درباره ثقلين<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۶۹ - ۱۷۸ . </ref> == | == وظايف ما درباره ثقلين<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۶۹ - ۱۷۸ . </ref> == | ||
در غدير كتاب الهى با حيات مردم عجين گرديد، به صورت جزء لا ينفكّى كه تا [[حوض کوثر]] عضو جدايى ناپذير زندگى مسلمانان خواهد بود. | |||
دستوراتى كه درباره قرآن در غدير آمده همه جانبه است، كه تركيب فرهنگىِ الهى آن را تأمين مى نمايد: | |||
=== تمسّک به ثقلين === | === تمسّک به ثقلين === | ||
خط ۳۷۲: | خط ۳۹۳: | ||
فَتَمَسَّكُوا بِهِ وَ لاتَزِلُّوا: به قرآن تمسک كنيد و منحرف نشويد.<ref>الطرائف: ص ۴۳ ح ۲۱۸. مناقب ابن مغازلى: ص ۱۶ ح ۲۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۸۴ ح ۶۹ . عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۷۶.</ref> | فَتَمَسَّكُوا بِهِ وَ لاتَزِلُّوا: به قرآن تمسک كنيد و منحرف نشويد.<ref>الطرائف: ص ۴۳ ح ۲۱۸. مناقب ابن مغازلى: ص ۱۶ ح ۲۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۸۴ ح ۶۹ . عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۷۶.</ref> | ||
=== تحليل اعتقادى === | |||
اواخر خطبه است و مردم در حال نتيجه گيرى از سخنرانى | اواخر [[خطبه غدیر|خطبه]] است و مردم در حال نتيجه گيرى از سخنرانى يک ساعته پيامبر هستند. در چنين شرايطى مسئله تمسک به دو يادگار گران سنگ آن حضرت مطرح مى شود.«تمسک» كلمه اى است كه در فرهنگ فارسى آن را به تعابير مختلفى مى توان بيان كرد: | ||
«دست به دامان قرآن و عترت شويد، به آنان پناه بريد، به ذيل عنايتشان چنگ زنيد، به آنان متوسل شويد». ولى اگر از ضيق عبارت بيرون آييم و بخواهيم ترجمه دقيق آن را بيان كنيم، در عربى معناى «تَمَسَّکَ بِهِ» را «تَعَلَّقَ بِهِ وَ اعْتَصَمَ» گفته اند. اين معنى نوعى نجات يافتن را در خود جاى داده است. | «دست به دامان قرآن و عترت شويد، به آنان پناه بريد، به ذيل عنايتشان چنگ زنيد، به آنان متوسل شويد». | ||
ولى اگر از ضيق عبارت بيرون آييم و بخواهيم ترجمه دقيق آن را بيان كنيم، در عربى معناى «تَمَسَّکَ بِهِ» را «تَعَلَّقَ بِهِ وَ اعْتَصَمَ» گفته اند. اين معنى نوعى نجات يافتن را در خود جاى داده است. | |||
كسى كه در حال غرق شدن يا پرت شدن است تلاش مى كند براى نجات خود دست آويزى بيابد و خود را از آن معلق و آويزان نمايد تا سقوط نكند، و بدين صورت خود را حفظ مى كند و نجات مى دهد و از آن خطر عظيم به آرامش دست مى يابد، و اين معناى «تعلُّق و اعتصام»است. | كسى كه در حال غرق شدن يا پرت شدن است تلاش مى كند براى نجات خود دست آويزى بيابد و خود را از آن معلق و آويزان نمايد تا سقوط نكند، و بدين صورت خود را حفظ مى كند و نجات مى دهد و از آن خطر عظيم به آرامش دست مى يابد، و اين معناى «تعلُّق و اعتصام»است. | ||
از ميان كلمات بسيارى كه ممكن بود براى ترغيب به قرآن به كار گرفته شود، | از ميان كلمات بسيارى كه ممكن بود براى ترغيب به قرآن به كار گرفته شود، «تمسک» تعبيرى دقيق و حساب شده است كه بيان گر ارتباط دو سويه قرآن و مردم است. | ||
اين تعبير اشاره به آن است كه مردم در حالى تمسک به قرآن و عترت مى كنند كه خود را در معرض خطرهاى عظيم و فتنه هاى بزرگ مى بينند، و قرآن و عترت تنها كشتى نجات هستند كه مى توانند از آن خطر بزرگ نجات دهند. اگر با اين ديد به قرآن و عترت نگاه كنيم بسيار متفاوت خواهد بود در مقابل اين كه براى ياد گرفتن مطلبى در اوقات فراغت به آن بنگريم، و اين همان چيزى است كه در كلمه «تمسّک» نهفته است. | اين تعبير اشاره به آن است كه مردم در حالى تمسک به قرآن و عترت مى كنند كه خود را در معرض خطرهاى عظيم و فتنه هاى بزرگ مى بينند، و قرآن و عترت تنها كشتى نجات هستند كه مى توانند از آن خطر بزرگ نجات دهند. | ||
اگر با اين ديد به قرآن و عترت نگاه كنيم بسيار متفاوت خواهد بود در مقابل اين كه براى ياد گرفتن مطلبى در اوقات فراغت به آن بنگريم، و اين همان چيزى است كه در كلمه «تمسّک» نهفته است. | |||
=== آمادگى پاسخ گويى در روز قيامت === | === آمادگى پاسخ گويى در روز قيامت === | ||
إِنِّي سَائِلُكُمْ غَداً مَا ذَا صَنَعْتُمْ فِيمَا أَشْهَدْتُ اللَّهَ بِهِ عَلَيْكُمْ فِي يَوْمِكُمْ هَذَا إِذَا وَرَدْتُمْ عَلَيَّ حَوْضِي وَ مَا ذَا صَنَعْتُمْ بِالثَّقَلَيْنِ مِنْ بَعْدِي فَانْظُرُوا كَيْفَ تَكُونُونَ خَلَفْتُمُونِي فِيهِمَا حِينَ تَلْقَوْنِي<ref>الخصال: ج۱ ،ص۶۶ ح ۹۸. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۹۷. </ref> : من فرداى قيامت كه بر سر حوضم نزد من مى آييد از شما بازخواست خواهم كرد درباره آن چيزى كه امروز خدا را بر شما براى آن شاهد گرفتم. ببينيد چگونه با امانت هاى من رفتار مى كنيد، و پاسختان در روزى كه به ملاقات من مى آييد چيست؟ | إِنِّي سَائِلُكُمْ غَداً مَا ذَا صَنَعْتُمْ فِيمَا أَشْهَدْتُ اللَّهَ بِهِ عَلَيْكُمْ فِي يَوْمِكُمْ هَذَا إِذَا وَرَدْتُمْ عَلَيَّ حَوْضِي وَ مَا ذَا صَنَعْتُمْ بِالثَّقَلَيْنِ مِنْ بَعْدِي فَانْظُرُوا كَيْفَ تَكُونُونَ خَلَفْتُمُونِي فِيهِمَا حِينَ تَلْقَوْنِي<ref>الخصال: ج۱ ،ص۶۶ ح ۹۸. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۹۷. </ref>: | ||
من فرداى قيامت كه بر سر حوضم نزد من مى آييد از شما بازخواست خواهم كرد درباره آن چيزى كه امروز خدا را بر شما براى آن شاهد گرفتم. ببينيد چگونه با امانت هاى من رفتار مى كنيد، و پاسختان در روزى كه به ملاقات من مى آييد چيست؟ | |||
أَلَا وَ إِنِّي فَرَطُكُمْ وَ أَنْتُمْ تَبَعِي تُوشِكُونَ أَنْ تَرِدُوا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَسْأَلَكُمْ حِينَ تَلْقَوْنِي عَنْ ثَقَلَيَّ كَيْفَ خَلَفْتُمُونِي فِيهِمَا؟<ref>الطرائف: ج ۱، ص ۱۴۴ ح ۲۱۸. مناقب ابن مغازلى: ص ۱۶ ح ۲۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۸۴ ح ۶۹ . عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۷۶.</ref>: | |||
بدانيد كه من پيش از شما بر سر حوض كوثر حاضر مى شوم و شما از پى من مى آييد و بر سر حوض كوثر بر من وارد مى شويد. آنگاه كه مرا ملاقات مى كنيد از شما درباره دو يادگار گران بهايم سؤال مى كنم: پس از من با آنان چگونه رفتار كرديد؟ | |||
=== تحليل اعتقادى === | |||
در غدير اعلام شد كه مردم بايد آماده پاسخ گويى باشند و بى تفاوتى آنان هم پذيرفته نيست. اما اين كه درباره چه موضوعى و در چه حدى، نياز به توضيح دارد؟ | در غدير اعلام شد كه مردم بايد آماده پاسخ گويى باشند و بى تفاوتى آنان هم پذيرفته نيست. اما اين كه درباره چه موضوعى و در چه حدى، نياز به توضيح دارد؟ | ||
بايد توجه داشت كه دستورات پيامبر عظيم الشأن صلى الله عليه و آله گاهى پيشنهاد | بايد توجه داشت كه دستورات پيامبر عظيم الشأن صلى الله عليه و آله گاهى پيشنهاد يک راه خير و ارشاد به عمل خوب است كه مردم را در برابر گزينه خوب و بهتر قرار مى دهد، ولى در اين انتخاب بازخواستى از آنان نيست. | ||
اما گاهى فرمان واجبى است كه مردم در برابر دو گزينه آرى و نه قرار مى گيرند، و بايد انتخاب قطعى را به عنوان اطاعت و عصيان اعلام كنند تا پاسخ آنان در روز بازخواست روشن باشد، و پى آمدهاى آن را هم براى خود رقم زنند | اما گاهى فرمان واجبى است كه مردم در برابر دو گزينه آرى و نه قرار مى گيرند، و بايد انتخاب قطعى را به عنوان اطاعت و عصيان اعلام كنند تا پاسخ آنان در روز بازخواست روشن باشد، و پى آمدهاى آن را هم براى خود رقم زنند. | ||
در مواردى از اين هم فراتر مى رود و به صراحت اخطار مى شود كه در اين باره از شما بازخواست خواهم كرد، و حتماً در انتخاب خود دقت كنيد كه بايد پاسخ گو باشيد. | |||
مسئله ثقلين تنها مطلبى است كه | |||
=== سؤال از ثقلين در قيامت === | |||
مسئله ثقلين تنها مطلبى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله با صداى بلند اعلام فرموده كه در روز قيامت درباره آن سؤال خواهم كرد و همه بايد درباره راه انتخابى خود پاسخ و دليل محكم داشته باشند، و اين اختصاص عظمت آن را مى رساند. | |||
سؤالى كه درباره قرآن و عترت از ما پرسيده خواهد شد آن است كه:پس از من چگونه با آن ها رفتار كرديد؟ يعنى آیا به دستوراتى كه درباره احترام به قرآن و تلاوت با تدبر آن و دقت در معانى بلندش و پرهيز از متشابهاتش به شما داده بودم عمل نموديد؟ | سؤالى كه درباره قرآن و عترت از ما پرسيده خواهد شد آن است كه:پس از من چگونه با آن ها رفتار كرديد؟ يعنى آیا به دستوراتى كه درباره احترام به قرآن و تلاوت با تدبر آن و دقت در معانى بلندش و پرهيز از متشابهاتش به شما داده بودم عمل نموديد؟ | ||
خط ۴۰۴: | خط ۴۳۵: | ||
چگونه بايد باشيم تا بى درنگ آن چه او از ما خواسته تقديمش نماييم و لبخند رضايت بر لبانش بنشانيم؟ چه پاسخى خواهند داشت آنان كه قرآن را كنار گذاردند، و يا الفاظ آن را به صحنه آوردند و مردم را از تعليم معانى آن باز داشتند، و يا مفسر حقيقى آن را وادار به سكوت كردند و مفسران به رأى خود را وارد ميدان كردند؟ | چگونه بايد باشيم تا بى درنگ آن چه او از ما خواسته تقديمش نماييم و لبخند رضايت بر لبانش بنشانيم؟ چه پاسخى خواهند داشت آنان كه قرآن را كنار گذاردند، و يا الفاظ آن را به صحنه آوردند و مردم را از تعليم معانى آن باز داشتند، و يا مفسر حقيقى آن را وادار به سكوت كردند و مفسران به رأى خود را وارد ميدان كردند؟ | ||
=== سقيفه سدّ راه قرآن === | |||
[[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] از همان آغاز سقيفه، بر ظاهر قرآن تأكيد كردند و از تفسير آن منع نمودند؛ چرا كه نياز به مفسر آن اميرالمؤمنين عليه السلام بود، و آنان از حضور حضرت ابا داشتند. | |||
حتى آن چه را از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده بود منع مى كردند. | |||
ابوبکر طى دستورى چنين گفت: لا تَرْوُوا الاحاديثَ عَنِ النَّبِىِّ وَ اشْتَغِلُوا بِالْقُرْآنِ: [[احاديث مرتبط با غدير|حدیث]] از پيامبر نقل نكنيد و به قرآن مشغول باشيد.<ref> شمس الدين ذهبى، تذكره الحفاظ، بيروت، دارالتراث العربى، ج ۱، ص ۳.</ref> | |||
عمر هرگاه كارگزاران خود را به شهرها مى فرستاد به آنان دستور م ىداد براى مردم حديث نقل نكنند و آنان را از قرآن به امر ديگرى مشغول ننمايند! | |||
جالب تر اين كه هرگاه اطلاع مى يافت يكى از آنان از اين دستور تخلف ورزيده، او را به [[مدینه]] احضار مى كرد و تا آخر عمر او را نزد خود نگه مى داشت و آن چه او از احاديث جمع كرده بود از دستش مى گرفت و مى سوزاند.<ref>الطبقات الكبرى( ابن سعد) : ج ۳ ص ۲۸۷. </ref> | |||
مردى به نام «ضبيع» درباره معانى آيات قرآن بسيار پرس و جو مى كرد تا آن كه از عمر درباره تفسير «الذَّارِياتِ»و «النَّازِعاتِ» و «الْمُرْسَلاتِ» سؤال كرد. عمر به جاى پاسخ آن قدر او را زد كه عمامه از سرش افتاد، و سپس او را زندانى كرد. بعد از آن هر روز او را بيرون مى آورد و صد ضربه مى زد. آخر الأمر آن مرد گفت: گويا شلاق تو تأثير خود را كرده است كه ديگر درباره قرآن سؤال نكنم!! | مردى به نام «ضبيع» درباره معانى آيات قرآن بسيار پرس و جو مى كرد تا آن كه از عمر درباره تفسير «الذَّارِياتِ»و «النَّازِعاتِ» و «الْمُرْسَلاتِ» سؤال كرد. عمر به جاى پاسخ آن قدر او را زد كه عمامه از سرش افتاد، و سپس او را زندانى كرد. بعد از آن هر روز او را بيرون مى آورد و صد ضربه مى زد. آخر الأمر آن مرد گفت: گويا شلاق تو تأثير خود را كرده است كه ديگر درباره قرآن سؤال نكنم!! | ||
خط ۴۲۱: | خط ۴۵۸: | ||
معاويه گفت: پس قرآن را بخوانيد و آن را تأويل هم بنماييد ولى آن چه از تفسير قرآن كه خداوند درباره شما نازل كرده و پيامبر صلى الله عليه و آله درباره شما فرموده نقل نكنيد، و هر چه غير آن است نقل كنيد! سپس ابن عباس را تهديد كرد و گفت: اگر هم خواستى از آن معانى قرآن نقل كنى پنهانى باشد و به صورت علنى كسى از تو چنين چيزى را نشنود!!<ref>كتاب سليم: ص ۳۱۵ حديث ۲۶.</ref> | معاويه گفت: پس قرآن را بخوانيد و آن را تأويل هم بنماييد ولى آن چه از تفسير قرآن كه خداوند درباره شما نازل كرده و پيامبر صلى الله عليه و آله درباره شما فرموده نقل نكنيد، و هر چه غير آن است نقل كنيد! سپس ابن عباس را تهديد كرد و گفت: اگر هم خواستى از آن معانى قرآن نقل كنى پنهانى باشد و به صورت علنى كسى از تو چنين چيزى را نشنود!!<ref>كتاب سليم: ص ۳۱۵ حديث ۲۶.</ref> | ||
=== غوغاى قرآن كنار حوض كوثر === | |||
نبايد وعده پيامبر صلى الله عليه و آله را براى پاسخ امت بر سر حوض كوثر ساده تلقى كنيم. صحنه اى عظيم به وقوع خواهد پيوست كه امت عظيم مسلمان در محضر پيامبرشان بايستند و با پاسخ به پرسش هاى آن حضرت درباره قرآن و عترت به صورت جدى تكليف خود را روشن كنند. آن منظره ديدنى را خود پيامبر صلى الله عليه و آله در حديثى ترسيم فرموده است آنجا كه مى فرمايد:امت من بر سر حوض كوثر در پنج گروه و با پنج پرچم وارد مى شوند: | نبايد وعده پيامبر صلى الله عليه و آله را براى پاسخ امت بر سر حوض كوثر ساده تلقى كنيم. صحنه اى عظيم به وقوع خواهد پيوست كه امت عظيم مسلمان در محضر پيامبرشان بايستند و با پاسخ به پرسش هاى آن حضرت درباره قرآن و عترت به صورت جدى تكليف خود را روشن كنند. آن منظره ديدنى را خود پيامبر صلى الله عليه و آله در حديثى ترسيم فرموده است آنجا كه مى فرمايد:امت من بر سر حوض كوثر در پنج گروه و با پنج پرچم وارد مى شوند: | ||