توحید: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵۶: خط ۱۵۶:
== وحدانيت<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۸۰ . </ref>==
== وحدانيت<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۸۰ . </ref>==
در فرازهاى ابتدايى خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله اشاره به وحدانيت خداوند نمود. آن حضرت در جملاتى با گنجانيدن سوره توحيد در كلام خود، وحدانيت خدا را ياد كرد كه نه شبيهى دارد و نه ضدى، و نه مى زايد و نه زاييده شده است:«و لَمْ‏ يَكُنْ لَهُ كُفْواً اَحَدٌ».
در فرازهاى ابتدايى خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله اشاره به وحدانيت خداوند نمود. آن حضرت در جملاتى با گنجانيدن سوره توحيد در كلام خود، وحدانيت خدا را ياد كرد كه نه شبيهى دارد و نه ضدى، و نه مى زايد و نه زاييده شده است:«و لَمْ‏ يَكُنْ لَهُ كُفْواً اَحَدٌ».
== منبع ==
دانشنامه غدیر،جلد ۶ ،صفحه ۱۹۳
== پانویس ==
== پانویس ==
[[رده:خطابه غدیر]]
[[رده:خطابه غدیر]]

نسخهٔ ‏۲۹ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۶

آفرينش[۱]

   در فرازهاى ابتدايى خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله خلقت الهى را با جمله «بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَ داحِى الْمَدْحُوّاتِ ...»مطرح كرد و خلق و گردانندگى و تسلط خدا بر همه مخلوقات آسمانى و زمينى را در كنار تفضّل و كرم پروردگار يادآور شد، كه رحمت او فراگير است و در عذاب خلايق عجله نمى ‏نمايد.

چند جمله بعد، حضرت بار ديگر خلقت بديع خدا را ياد كرد كه بدون هيچ نمونه‏ اى و نه زحمتى و نه كمكى خلق فرموده، و با يك اراده مخلوقات را در زيباترين صورت به وجود آورده است.

اقرار همگانى به توحيد در سند مكتوب غدير[۲]

   از مواضع اعجاب برانگيز سخنرانى غدير آن بود كه براى ماندگارى مقاصد آن برنامه عظيم چند پيش‏ بينى متفاوت در نظر گرفته شد كه در سراسر عمر پيامبرصلى الله عليه وآله سابقه نداشت. يكى از آنها سندى بود كه عصاره غدير با حضور بزرگان صحابه در آن ثبت شد.

برنامه چنين بود كه پس از سخنرانى غدير، در فرصت مناسبى از ايام سه روزه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله امر كرد تا سند مكتوبى براى غدير آماده شود. براى اجراى اين دستور سه مرحله طى شد:

ابتدا به بلال دستور دادند تا ندا دهد كه مردم جمع شوند. پس از اجتماع مردم حضرت مطالبى فرمود و در مورد توحيد و نبوت و امامت از همه اقرار گزفت و همه اينها ثبت شد.

در مورد توحيد حضرت فرمود:«بسم اللَّه الرحمن الرحيم، لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه». سپس پرسيد: آيا به اين مطلب شهادت مى ‏دهيد؟ گفتند: آرى. در اينجا نويسنده آن را ثبت كرد، و سپس حضرت در مورد ولايت و امامت اقرار گرفت.[۳]

انكار توحيد ريشه ضديت با غدير[۴]

   در مقابله ائمه ‏عليهم السلام با معاندان و مخالفان غدير، حقايق ريشه‏ اى اين مسئله تبيين شده، تا همه بدانند دشمنى با غدير مشابه دشمنى ‏هاى ديگر نيست و مسئله عميق‏ تر از آن چيزى است كه فكر مى‏ كنند.گاهى از انكار غدير به «كفرى بر كفر ديگر»تعبير شده[۵]حاكى از آنكه اهل سقيفه فقط غدير را منكر نشده‏ اند، بلكه در توحيد و نبوت كافر بوده‏ اند، تا روزى كه به فرامين خدا و رسول درباره غدير كافر شده‏ اند.

اولين دستور خداوند: توحيد[۶]

   اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ضمن ترسيم روزهاى آخر پيامبرصلى الله عليه وآله و ابلاغ حضرت، بيان مفصلى درباره نزول تدريجى دستورات اسلام فرموده و توحيد را اولين فرمان الهى معرفى كرده است:

خداوند -  جل ذكره -  احكام مهم شريعت و آيات فرائض را در زمان‏ هاى مختلف فرستاد، همان گونه كه آسمان ‏ها و زمين را در شش روز خلق فرمود، در حالى كه اگر مى‏ خواست آنها را در كمتر از چشم بر هم زدن خلق كند مى ‏توانست، ولى آرامش و مدارا را نمونه‏ اى براى امانت داران خود و باعث اتمام حجت بر خلقش قرار داد.

اولين مسئله‏ اى كه مردم را بدان مقيد ساخت اقرار به يگانگى و ربوبيت خود و شهادت به«لا اله الاَّ اللَّه»بود. وقتى به اين مطلب اقرار كردند پشت سر آن اقرار به نبوت پيامبرش و شهادت به رسالت او را به ميان آورد. وقتى در برابر اين مسئله هم سر تسليم فرود آوردند بر آنان واجب كرد نماز و سپس روزه و بعد حج و سپس جهاد و بعد از آن زكات را و سپس صدقات و آنچه از غنايم گرفته مى‏ شود ... .[۷]

تنزيه خداوند[۸]

   در فرازهاى ابتدايى خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله اشاره به قداست و نور الهى كرد كه هيچ شريك و همتايى براى او نيست و نيازى به كمك ندارد. سپس بار ديگر خلقت بديع خدا را ياد كرد كه بدون هيچ نمونه‏ اى و نه زحمتى و نه كمكى خلق فرموده، و با يك اراده مخلوقات را در زيباترين صورت به وجود آورده است.

توحيد در خطبه غدير[۹]

   اولين بخش از خطابه بلند غدير، حمد و ثناى الهى بود كه طبيعتاً آغاز هر سخنرانى با نام پروردگار است. اما قابل توجه بود كه حضرت عظمت خداوند را با عباراتى بسيار بلند بر زبان جارى كرد؛ كه از يك سو محتوايى سنگين داشت و از سوى ديگر از فصاحت و بلاغت بسيار بالايى برخوردار بود:

۱. ياد عظمت خداوند

با عبارت »الْحَمْدُ للَّه الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ« علو و يگانگى و جلالت و احاطه و غلبه پروردگار، اولين كلماتى بود كه بر لسان مبارك حضرت جارى شد. آنگاه پيامبرصلى الله عليه وآله با اشاره به آيه ۱۳ سوره بروج از«اِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعيدُ»ياد كرد.

۲.قدرت و فضل الهى

در فراز بعدى، خلقت الهى را با جمله«بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَ داحِى الْمَدْحُوّاتِ ...»مطرح كرد و خلق و گردانندگى و تسلط خدا بر همه مخلوقات آسمانى و زمينى را در كنار تفضّل و كرم پروردگار يادآور شد، كه رحمت او فراگير است و در عذاب خلايق عجله نمى‏ نمايد.

۳. علم بيكرانه پروردگار

قسمت بعدىِ حمد و ثنا«قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ ...»بود و اشاراتى به علم خداوند داشت، كه از باطن و خفاياى امور اطلاع دارد و غلبه مطلق از آنِ اوست؛ و خلق او بدون هيچ سابقه و نمونه‏ اى از خلقت بوده است.

۴. قداست خالق

آنگاه پيامبرصلى الله عليه وآله با ذكر آيه ۱۰۳ سوره انعام: «وَ هُوَ يُدْرِكُ الاَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ»عدم دسترسى به كُنه ذات الهى را مطرح كرد، كه جز آنچه خداوند در وصف خويش فرموده هيچ كس راهى به معرفت او ندارد.

در جملات بعدى اشاره به قداست و نور الهى كرد كه هيچ شريك و همتايى براى او نيست و نيازى به كمك ندارد. سپس بار ديگر خلقت بديع خدا را ياد كرد كه بدون هيچ نمونه‏ اى و نه زحمتى و نه كمكى خلق فرموده، و با يك اراده مخلوقات را در زيباترين صورت به وجود آورده است.

۵ .تسليم در برابر ذات الهى

آنگاه تسليم همه مخلوقات را در برابر ذات الهى با عباراتى بلند و زيبا يادآور شد كه در برابر عظمت او همه متواضع، و در برابر عزت او همه ذليل، و در برابر قدرت او همه تسليم، و در برابر هيبت او همه خاضع هستند.

پس از آن با اشاره به آيه۵۴ سوره اعراف: «يُغْشِى اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً»، اشاره به چرخش خاضعانه افلاك نمود.

۶ . بندگان در پناه اللَّه

آن حضرت در جملات بعدى با گنجانيدن سوره توحيد در كلام خود وحدانيت خدا را ياد كرد كه نه شبيهى دارد و نه ضدّى، و نه مى ‏زايد و نه زاييده شده است «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفْواً اَحَدٌ».

آنگاه افزود كه حيات و مرگ و فقر و غنا، و خنده و گريه، و منع و عطا همه در يدِ قدرت اوست؛ و اين عبارات را با اشاره به آيه اول سوره مُلك به پايان برد كه«لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ».

سپس پناه بودن خداوند براى بندگانش را با زيباترين كلمات ذكر كرد كه از جمله آنها«مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ»،«لايَضْجُرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ» و «مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ»بود.

۷.سپاسگزارى و اطاعت او

آخرين فراز حمد و ثناى اين خطابه، سپاسى بلند بود كه آيه ۲۸۵ سوره بقره در آن گنجانده شده بود. حضرت در اين فراز جمله «اَحْمَدُهُ كَثيراً وَ اَشْكُرُهُ دائِماً»را با آيه«آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ اِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ، لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا ..» آميخت

سپس آن را مقدمه‏ اى براى سمع و طاعت در امر خاص الهى براى اعلان ولايت در غدير قرار داد و با اشاره نامحسوسى به آيه تبليغ فرمود:«امر او را مى‏ پذيرم و اطاعت مى ‏كنم و به همه آنچه او را راضى مى‏ كند مبادرت مى‏ نمايم و در برابر آنچه او مقدر كند تسليم هستم، براى رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبتش».

متن مرحله آغازين خطابه پيامبرصلى الله عليه وآله چنين بود:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

الْحَمْدُ للَّه الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فى سُلْطانِهِ وَ عَظُمَ فى اَرْكانِهِ، وَ اَحاطَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عِلْماً وَ هُوَ فى مَكانِهِ، وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَميداً لَمْ‏يَزَلْ، مَحْمُوداً لا يَزالُ وَ مَجيداً لا يَزُولُ، وَ مُبْدِئاً وَ مُعيداً وَ كُلُّ اَمْرٍ اِلَيْهِ يَعُودُ

بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَ داحِى الْمَدْحُوّاتِ وَ جَبّارُ الاَرَضينَ وَ السَّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ اَنْشَاَهُ.

يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ وَ الْعُيُونُ لا تَراهُ. كَريمٌ حَليمٌ ذُو اَناةٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ بِنِعْمَتِهِ. لا يَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَ لا يُبادِرُ اِلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ.

قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ تَخْفَ عَلَيْهِ الْمَكْنُوناتُ وَ لا اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيّاتُ. لَهُ الاِحاطَةُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُوَّةُ فى كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ، وَ لَيْسَ مِثْلَهُ شَىْ‏ءٌ. وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّىْ‏ءِ حينَ لا شَىْ‏ءَ، دائِمٌ حَىٌّ وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ.

جَلَّ عَنْ اَنْ تُدْرِكَهُ الاَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الاَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ. لا يَلْحَقُ اَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَ لا يَجِدُ اَحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِيَةٍ، اِلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلى نَفْسِهِ.

وَ اَشْهَدُ اَنَّهُ اللَّهُ الَّذى مَلَاَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذى يَغْشَى الاَبَدَ نُورُهُ، وَ الَّذى يُنْفِذُ اَمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشيرٍ، وَ لا مَعَهُ شَريكٌ فى تَقْديرِهِ، وَ لا يُعاوَنُ فى تَدْبيرِهِ.

صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلى غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ اَحَدٍ وَ لا تَكَلُّفٍ وَ لا احْتِيالٍ.

اَنْشَاَها فَكانَتْ، وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ، الْحَسَنُ الصَّنيعَةُ، الْعَدْلُ الَّذى لا يَجُورُ، وَ الاَكْرَمُ الَّذى تَرْجِعُ اِلَيْهِ الْأُمُورُ.

وَ اَشْهَدُ اَنَّهُ اللَّهُ الَّذى تَواضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ. مَلِكُ الاَمْلاكِ وَ مُفَلِّكُ الاَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ، كُلٌّ يَجْرى لاَجَلٍ مُسَمّى، يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ، وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.

لَمْ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ، اَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ‏يَكُنْ لَهُ كُفْواً اَحَدٌ. اِلهٌ واحِدٌ وَ رَبٌّ ماجِدٌ، يَشاءُ فَيُمْضى، وَ يُريدُ فَيَقْضى، وَ يَعْلَمُ فَيُحْصى، وَ يُميتُ وَ يُحْيى، وَ يُفْقِرُ وَ يُغْنى، وَ يُضْحِكُ وَ يُبْكى، وَ يُدْنى وَ يُقْصى، وَ يَمْنَعُ وَ يُعْطى، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ.

يُولِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّيْلِ، لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفّارُ. مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ، مُحْصِى الاَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ؛ الَّذى لا يُشْكِلُ عَلَيْهِ شَىْ‏ءٌ، وَ لا يُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ، وَ لا يُبْرِمُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحّينَ. الْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ رَبُّ الْعالَمينَ؛ الَّذى اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ اَنْ يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ عَلى كُلِّ حالٍ.

اَحْمَدُهُ كَثيراً وَ اَشْكُرُهُ دائِماً عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ اُومِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. اَسْمَعُ لاَمْرِهِ وَ اُطيعُ وَ اُبادِرُ اِلى كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ اَسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ، رَغْبَةً فى طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَنَّهُ اللَّهُ الَّذى لا يُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لا يُخافُ جَوْرُهُ:

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

حمد و سپاس خدايى را كه در يگانگى خود بلند مرتبه، و در تنهايى و فرد بودنش نزديك است. در قدرت و سلطه خود با جلالت و در اركان خود عظيم است.

علم او به همه چيز احاطه دارد در حالى كه در جاى خود است، و همه مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سيطره دارد.

هميشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستايش خواهد بود. صاحب عظمتى كه از بين رفتنى نيست. ابتدا كننده و بازگرداننده اوست و هر كارى به سوى او باز مى‏ گردد.

به وجود آورنده بالا برده شده‏ ها(آسمان‏ ها و افلاك)و پهن كننده گسترده ‏ها(زمين)، يگانه حكمران زمين ‏ها و آسمان‏ ها، پاك و منزّه و تسبيح شده، پروردگار ملائكه و روح، تفضّل كننده بر همه آنچه خلق كرده، و لطف كننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمى زير نظر اوست ولى چشم‏ ها او را نمى ‏بينند.

كَرم كننده و بردبار و تحمّل كننده است. رحمت او همه چيز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمى‏ كند، و به آنچه از عذابش كه مستحقّ آنند مبادرت نمى‏ ورزد.

باطن‏ ها و سريره‏ ها را مى‏ فهمد و ضماير را مى‏ داند، و پنهان‏ ها بر او مخفى نم‏ی ماند و مخفى ‏ها بر او مشتبه نمى‏ شود. او راست احاطه بر هر چيزى و غلبه بر همه چيز و قوّت در هر چيزى و قدرت بر هر چيزى، و مانند او شيئى نيست. اوست به وجود آورنده شيئ(چيز)هنگامى كه چيزى نبود. دائم و زنده است، و به قسط و عدل قائم است. نيست خدايى جز او كه با عزّت و حكيم است.

بالاتر از آن است كه چشم‏ ها او را درك كنند ولى او چشم‏ ها را درك مى‏ كند و او لطف كننده و آگاه است. هيچ كس نمى ‏تواند با ديدن به صفت او راه يابد، و كسى به چگونگى او از سرّ و آشكار دست نمى ‏يابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمايى كرده است.

گواهى مى‏ دهم براى او كه اوست خدايى كه قُدس و پاكى و منزّه بودن او روزگار را پر كرده است. او كه نورش ابديّت را فرا گرفته است. او كه دستورش را بدون مشورتِ مشورت كننده‏ اى اجرا مى‏ كند و در تقديرش شريك ندارد و در تدبيرش كمك نمى‏ شود.

آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالى تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمك از كسى و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله خلق كرده است. آنها را ايجاد كرد پس به وجود آمدند و خلق كرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدايى كه جز او خدايى نيست. صنعت او محكم و كار او زيباست. عادلى كه ظلم نمى ‏كند و كَرم كننده ‏اى كه كارها به سوى او باز مى‏ گردد.

شهادت مى‏ دهم اوست خدايى كه همه چيز در مقابل عظمت او تواضع كرده و همه چيز در مقابل عزّت او ذليل شده و همه چيز در برابر قدرت او سر تسليم فرود آورده و همه چيز در برابر هيبت او خاضع شده ‏اند.

پادشاهِ پادشاهان و گرداننده افلاك و مسخّر كننده آفتاب و ماه، كه همه با زمانِ تعيين شده در حركت هستند. شب را بر روى روز و روز را بر روى شب مى ‏گرداند، كه به سرعت در پى آن مى ‏رود. در هم شكننده هر زورگوى با عناد، و هلاك كننده هر شيطان سر پيچ و متمرّد

براى او ضدّى و همراه او معارضى نبوده است. يكتا و بى‏ نياز است. زاييده نشده و نمى‏ زايد، و براى او هيچ همتايى نيست. خداى يگانه و پروردگار با عظمت. مى‏خواهد پس به انجام مى‏ رساند، و اراده مى‏ كند پس مقدّر مى ‏نمايد، و مى‏ داند پس به شماره مى‏ آورد. مى‏ ميراند و زنده مى‏ كند، فقير مى‏ كند و غنى مى‏ نمايد، مى‏ خنداند و مى ‏گرياند، نزديك مى‏ كند و دور مى ‏نمايد، منع مى‏ كند و عطا مى‏ نمايد. پادشاهى از آنِ او و حمد و سپاس براى اوست. خير به دست اوست و او بر هر چيزى قادر است.

شب را در روز و روز را در شب فرو مى ‏برد. نيست خدايى جز او كه با عزّت و آمرزنده است. اجابت كننده دعا، بسيار عطا كننده، شمارنده نَفَس‏ ها و پروردگار جنّ و بشر، كه هيچ امرى بر او مشكل نمى‏ شود، و فرياد دادخواهان او را منضجر نمى ‏كند، و پافشارى اصرار كنندگانش او را خسته نمى‏ نمايد. نگهدارنده صالحين و موفّق كننده رستگاران و صاحب اختيار مؤمنان و پروردگار عالميان. خدايى كه از آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالى شكر و سپاس گويند.

او را سپاس بسيار مى‏ گويم و دائماً شكر مى‏ نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتارى، چه در حال شدت و چه در حال آرامش. و به او و ملائكه‏ اش و كتاب‏ ها و پيامبرانش ايمان مى‏ آورم.

دستور او را گوش مى‏ دهم و اطاعت مى ‏نمايم و به آنچه او را راضى مى ‏كند مبادرت مى‏ ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم مى ‏شوم به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايى كه نمى‏ توان از مكر او در امان بود و به عنوان ظلم از او ترسيده نمى‏ شود(يعنى ظلم نمى‏ كند).

خداوند پناه بندگان[۱۰]

   در فرازهاى ابتدايى خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله پناه بودن خداوند براى بندگانش را با زيباترين كلمات ذكر كرد كه از جمله آنها «مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ» ،«لايَضْجُرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ» و«مَولَى الْمُؤْمِنينَ»بود.

درس غدير: توحيد[۱۱]

   توحيدِ غدير، خداوند متعال را ذات لايزال منزّه و مبرّايى مى‏ داند كه با هيچ يك از مخلوقاتش قابل مقايسه نيست. اما توحيد سقيفه و خط فكرى مقابل غدير از خدا جسمى ساخته كه دست و پا هم برايش در نظر گرفته است و مانند انسانها اياب و ذهاب دارد.

شهادت به ربوبيّت و عبوديّت براى خدا[۱۲]

   پيامبرصلى الله عليه وآله در ابتداى بخش دوم خطبه غدير، شهادت به عبوديت خود و ربوبيّت خداوند داد و فرمود:

وَ اُقِرُّ لَهُ عَلى نَفْسى بِالْعُبُودِيَّةِ، وَ اَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ اُؤَدّى ما اَوْحى بِهِ اِلَىَّ، حَذَراً مِنْ اَنْ لا اَفْعَلَ فَتَحِلَّ بى مِنْهُ قارِعَةٌ لا يَدْفَعُها عَنّى اَحَدٌ وَ اِنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ؛ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ:

براى خداوند بر نفس خود به عنوان بندگى او اقرار مى‏ كنم، و شهادت مى‏ دهم براى او به پروردگارى، و آنچه به من وحى نموده ادا مى‏ نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچ كس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمى به كار بندد و دوستى او خالص باشد نيست خدايى جز او.

صفات خداوند در خطبه غدير[۱۳]

   بخش اول خطبه غدير، حاوىِ عبارات والا و پر معنا در قالب ۱۱۰ جمله در توحيد است كه اجمالاً به آنها اشاره مى ‏شود:

عظمت و علو خداوند، قدرت و علم او، خالقيت او، سميع و بصير بودن او، دائم و لا يزالى بودن او، بى‏ نيازى خداوند، اراده او، ضد و شريك نداشتن خداوند، كرم و حلم خداوند، منزه و قدوس بودن خداوند، بازگشت همه امور به خداوند، نزديكى خداوند به بندگانش، وسعت رحمت و نعمت خداوند، آثار قدرت خداوند در انسان و افلاك، انتقام و عذاب خداوند، لزوم حمد الهى و اظهار عجز از درك صفات او و تواضع و ذلت در مقابل عظمت خداوند.

عدل خدا در مكتب غدير و سقيفه[۱۴]

   در مورد عدل خداوند متعال دو خط فكرى وجود دارد، كه فاصله بين اين دو خط فكرى از زمين تا آسمان بلكه در تقابل با يكديگر است: سقيفه خداوند را عادل نمى‏ داند، و لزومى هم براى اين اعتقاد نمى‏ بيند، و تحقق ظلم از سوى حق تعالى را جايز مى‏ شمارد. اما غدير خداى عادل را پذيرفته است كه هيچ احتمالى از ظلم درباره او روا نيست.

علم خداوند[۱۵]

در فرازهاى ابتدايى خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:«قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ ...»، و اشاراتى به علم خداوند داشت، كه از باطن و خفاياى امور اطلاع دارد و غلبه مطلق از آنِ اوست؛ و خلق او بدون هيچ سابقه و نمونه ‏اى از خلقت بوده است.

قدرت خداوند[۱۶]

   در فرازهاى ابتدايى خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله اشاره به قدرت الهى كرد و اينكه همه مخلوقات در برابر ذات الهى تسليم ‏اند. حضرت اين مفهوم را با عباراتى بلند و زيبا يادآور شد كه در برابر عظمت خداوند همه متواضع، و در برابر عزت او همه ذليل، و در برابر قدرت او همه تسليم، و در برابر هيبت او همه خاضع هستند.

پس از آن با اشاره به آيه ۵۴ سوره اعراف:«يَغْشَى اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً»، اشاره به چرخش خاضعانه افلاك نمود.

حضرت در چند فراز بعد افزود كه حيات و مرگ و فقر و غنا، و خنده و گريه، و منع و عطا همه در يد قدرت اوست؛ و اين عبارات را با اشاره به آيه اول سوره مُلك به پايان برد كه« لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ» .

نور خداوند[۱۷]

در فرازهاى ابتدايى خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله اشاره به قداست و نور الهى كرد كه هيچ شريك و همتايى براى او نيست و نيازى به كمك ندارد. سپس بار ديگر خلقت بديع خدا را ياد كرد كه بدون هيچ نمونه‏ اى و نه زحمتى و نه كمكى خلق فرموده، و با يك اراده مخلوقات را در زيباترين صورت به وجود آورده است.

وحدانيت[۱۸]

در فرازهاى ابتدايى خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله اشاره به وحدانيت خداوند نمود. آن حضرت در جملاتى با گنجانيدن سوره توحيد در كلام خود، وحدانيت خدا را ياد كرد كه نه شبيهى دارد و نه ضدى، و نه مى زايد و نه زاييده شده است:«و لَمْ‏ يَكُنْ لَهُ كُفْواً اَحَدٌ».

منبع

دانشنامه غدیر،جلد ۶ ،صفحه ۱۹۳

پانویس

  1. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۰ .
  2. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۹۳.
  3. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۵۱.
  4. تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص ۲۳۲.
  5. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸.
  6. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۸.
  7. الاحتجاج: ج ۱ ص ۳۷۹. بحار الانوار: ج ۹۰ ص ۱۲۲.
  8. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۰ .
  9. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۴۶  - ۱۳۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۰ ۷۹ .
  10. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۰ .
  11. ژرفاى غدير: ص ۴۶.
  12. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۵۵  - ۱۴۷.
  13. اسرار غدير: ص ۹۰.
  14. ژرفاى غدير: ص ۴۶.
  15. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۰
  16. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۰ .
  17. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۰ .
  18. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۰ .