۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
با تصريح روايات بر نزول آيه در مورد اعلان ولايت در غدير، آن كلمه اى كه در اين آيه منطبق بر اميرالمؤمنين عليه السلام مى شود كلمه «قرآن» است، چرا كه از قول دشمنان على عليه السلام مى فرمايد: | با تصريح روايات بر نزول آيه در مورد اعلان ولايت در غدير، آن كلمه اى كه در اين آيه منطبق بر اميرالمؤمنين عليه السلام مى شود كلمه «قرآن» است، چرا كه از قول دشمنان على عليه السلام مى فرمايد: | ||
{{متن عربی|ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا}}: «قرآنى غير از اين بياور». امام صادق عليه السلام نيز در تفسير آيه مى فرمايد:{{متنن عربی|ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ}}، منظور اميرالمؤمنين عليه السلام است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۸ ح ۱۲۵. تفسير القمى: ج ۱ ص ۳۱۰.</ref> | |||
اين معناى قرآن ناطق بودن اميرالمؤمنين عليه السلام و عِدلِ قرآن بودن آن حضرت است كه در حديث ثقلين بيان شده است آنجا كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: | اين معناى قرآن ناطق بودن اميرالمؤمنين عليه السلام و عِدلِ قرآن بودن آن حضرت است كه در حديث ثقلين بيان شده است آنجا كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
بنابراين با قاطعيت به همه اهل جهان اعلام شده كه غدير يک امر الهى است كه هيچ كس قادر به تغيير و تبديل آن از پيش خود نيست، و انجام هر تغييرى در آن از سوى هر كس كه باشد مخالفت مستقيم با فرمان خداست. | بنابراين با قاطعيت به همه اهل جهان اعلام شده كه غدير يک امر الهى است كه هيچ كس قادر به تغيير و تبديل آن از پيش خود نيست، و انجام هر تغييرى در آن از سوى هر كس كه باشد مخالفت مستقيم با فرمان خداست. | ||
اين تابلوى جهنم است كه براى هميشه بر پيشانى اهل سقيفه و اتباع آنان نقش بسته كه هيچ عذر و بهانه و مصلحت انديشى از سوى آنان پذيرفته نخواهد شد، چرا كه بازگشت آن به | اين تابلوى جهنم است كه براى هميشه بر پيشانى اهل سقيفه و اتباع آنان نقش بسته كه هيچ عذر و بهانه و مصلحت انديشى از سوى آنان پذيرفته نخواهد شد، چرا كه بازگشت آن به{{متن عربی|تبديل مِنْ تِلْقاءِ نَفْس}}است كه حتى شخص پيامبر صلى الله عليه و آله خود را از آن برئ مى داند. | ||
===== فراز دوم: وَحْيانى بودن غدير ===== | ===== فراز دوم: وَحْيانى بودن غدير ===== | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
«من تابع نيستم مگر آنچه بر من وحى مى شود». اين جمله صراحت در وحيانى بودن غدير دارد و ناظر به ارتباط دائمى منبع وحى با پيامبر صلى الله عليه و آله است. | «من تابع نيستم مگر آنچه بر من وحى مى شود». اين جمله صراحت در وحيانى بودن غدير دارد و ناظر به ارتباط دائمى منبع وحى با پيامبر صلى الله عليه و آله است. | ||
گذشته از عبارت | گذشته از عبارت{{متن عربی|يُوحى إِلَىَّ}} كه تصريح به حضور وحى در غدير است، كلمه{{متن عربی|أَتَّبِعُ}} اين معنى را محكم تر مى كند كه اصلاً براى پيامبر خدا راه ديگرى وجود ندارد. | ||
يعنى اگر پيرو وحى نباشد پس پيرو انسان ها باشد يا از هواى نفس خويش سخن بگويد؟ | يعنى اگر پيرو وحى نباشد پس پيرو انسان ها باشد يا از هواى نفس خويش سخن بگويد؟ | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۴: | ||
من تابع وحى هستم و بس! من هيچ منبعى جز وحى براى رسالتم ندارم. من از غير آنچه خدا به وسيله وحى بر من نازل مى كند مطلب ديگرى براى ابلاغ به مردم ندارم»! يعنى غدير از وحى گرفته شده و به هيچ منبع ديگرى ارتباط ندارد، و پيامبر صلى الله عليه و آله در ابلاغش راهى جز اين نپيموده است. | من تابع وحى هستم و بس! من هيچ منبعى جز وحى براى رسالتم ندارم. من از غير آنچه خدا به وسيله وحى بر من نازل مى كند مطلب ديگرى براى ابلاغ به مردم ندارم»! يعنى غدير از وحى گرفته شده و به هيچ منبع ديگرى ارتباط ندارد، و پيامبر صلى الله عليه و آله در ابلاغش راهى جز اين نپيموده است. | ||
اين فراز آيه تداعى كننده اول آيه تبليغ است كه مى فرمايد: | اين فراز آيه تداعى كننده اول آيه تبليغ است كه مى فرمايد:{{قرآن|يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}، و معنايش اين است كه آنچه درباره غدير تبليغ مى كنى از جانب خداوند نازل شده است. | ||
===== فراز سوم: حُجَج منتخب خدا ===== | ===== فراز سوم: حُجَج منتخب خدا ===== | ||
{{متن عربی|إِنِّى أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}: «من اگر از امر پروردگارم سرپيچى كنم از عذاب روز عظيمى مى ترسم». | |||
اين جمله ناظر به اين است كه حجج الهى بندگان منتخب خدا هستند كه هرگز تخطى از امر الهى در رسالتشان معنى ندارد. خوفى كه آنان از خدا دارند از همه بندگان بالاتر است، و لذاست كه در آنان سرپيچى از امر الهى راه ندارد. | اين جمله ناظر به اين است كه حجج الهى بندگان منتخب خدا هستند كه هرگز تخطى از امر الهى در رسالتشان معنى ندارد. خوفى كه آنان از خدا دارند از همه بندگان بالاتر است، و لذاست كه در آنان سرپيچى از امر الهى راه ندارد. | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۳: | ||
درباره غدير معناى اين جمله چنين مى شود كه وقتى ولايت على عليه السلام از طرف خداست و من حق تغيير آن را ندارم، يک راه مى ماند و آن اينكه عصيان پروردگار نمايم و آن را تبديل نمايم، در حالى كه من از عذاب الهى وحشت دارم و خدا ترسىِ من اين اجازه را نمى دهد. | درباره غدير معناى اين جمله چنين مى شود كه وقتى ولايت على عليه السلام از طرف خداست و من حق تغيير آن را ندارم، يک راه مى ماند و آن اينكه عصيان پروردگار نمايم و آن را تبديل نمايم، در حالى كه من از عذاب الهى وحشت دارم و خدا ترسىِ من اين اجازه را نمى دهد. | ||
اين فراز آيه تداعى كننده فراز دوم آيه تبليغ است كه فرمود: | اين فراز آيه تداعى كننده فراز دوم آيه تبليغ است كه فرمود: {{قرآن|وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ}}: «اگر ولايت را ابلاغ نكنى رسالت خدا را نرسانده اى»، و پيامبر صلى الله عليه و آله در شرح آن فرمود: | ||
آنچه خدا به من وحى كرده ادا مى نمايم از خوف اينكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچ كس نتواند آن را دفع كند.<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲.</ref> | آنچه خدا به من وحى كرده ادا مى نمايم از خوف اينكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچ كس نتواند آن را دفع كند.<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲.</ref> | ||
خط ۱۷۹: | خط ۱۷۹: | ||
مُفضَّل از [[امام صادق علیه السلام]] يک جمع بندى در تفسير اين آيه نقل كرده كه همه اين جوانب را در بر مى گيرد. | مُفضَّل از [[امام صادق علیه السلام]] يک جمع بندى در تفسير اين آيه نقل كرده كه همه اين جوانب را در بر مى گيرد. | ||
او از آن حضرت درباره | او از آن حضرت درباره{{متن عربی|ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ}}سؤال كرد، و حضرت فرمود: آنان گفتند: «على را تبديل كن» و معنايش اين بود كه: «او را تبديل كن و يا خليفه اى غير از او براى ما قرار ده». | ||
خداوند سبحان در جواب گفته آنان به پيامبرش فرمود: | خداوند سبحان در جواب گفته آنان به پيامبرش فرمود: | ||
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۶: | ||
==== پنجم: كفر اعتراض كنندگان بر غدير ==== | ==== پنجم: كفر اعتراض كنندگان بر غدير ==== | ||
با توجه به رواياتى كه درخواست كنندگان تبديل على عليه السلام به ديگرى را معرفى كرد و چگونگى رفتار آنان را بيان نمود و دقت در متن آيه كه بيانگر اعتقاد قلبى اعتراض كنندگان به منصوب نبودن على عليه السلام از سوى خداست، تصوير پنهان اين پيشنهاد تبديل بدست | با توجه به رواياتى كه درخواست كنندگان تبديل على عليه السلام به ديگرى را معرفى كرد و چگونگى رفتار آنان را بيان نمود و دقت در متن آيه كه بيانگر اعتقاد قلبى اعتراض كنندگان به منصوب نبودن على عليه السلام از سوى خداست، تصوير پنهان اين پيشنهاد تبديل بدست مى آيد كه ذيلاً به روشن كردن جوانب آن مى پردازيم: | ||
===== نكته اول: توطئه اى با عنوان تقاضاى تبديل ===== | ===== نكته اول: توطئه اى با عنوان تقاضاى تبديل ===== | ||
خط ۱۹۴: | خط ۱۹۴: | ||
===== نكته دوم: پيشنهادِ مخالفتِ خدا با درخواست تبديل ===== | ===== نكته دوم: پيشنهادِ مخالفتِ خدا با درخواست تبديل ===== | ||
وقتى خداوند در پاسخ آنان سه مسئله «از پيش خود گفتن (مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى)» و «پيروى از وحى | وقتى خداوند در پاسخ آنان سه مسئله «از پيش خود گفتن (مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى)» و «پيروى از وحى{{قرآن|إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى}})» و «عصيان و سرپيچى از امر پروردگار (إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى)» را مطرح مى فرمايد ناظر به اين است كه آنان كاملاً متوجه بوده اند كه اين اعتراضشان چنين مفهومى دارد. | ||
گويا در پيشنهادشان به پيامبر صلى الله عليه و آله چنين گفته اند: | گويا در پيشنهادشان به پيامبر صلى الله عليه و آله چنين گفته اند: | ||
خط ۲۰۵: | خط ۲۰۵: | ||
===== نكته سوم: پيشنهاد تبديل مساوى با كفر ===== | ===== نكته سوم: پيشنهاد تبديل مساوى با كفر ===== | ||
در آيه اعتراض كنندگان صريحاً افراد بى اعتقاد به قيامت معرفى شده اند، آنجا كه مى فرمايد: | در آيه اعتراض كنندگان صريحاً افراد بى اعتقاد به قيامت معرفى شده اند، آنجا كه مى فرمايد:{{قرآن|قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا}}. | ||
يعنى اگر كسى خود را در انتظار روزى بداند كه بايد پاسخگوى پروردگارش باشد هرگز جرئت چنين پيشنهادى را به خود نمى دهد و بخوبى مى فهمد كه خدا حجت را تمام كرده، و اگر بنا باشد در هر يک از اوامر الهى بندگان پيشنهاداتى براى خدا داشته باشند، اين معنايى جز مسخره كردن خدا ندارد. | يعنى اگر كسى خود را در انتظار روزى بداند كه بايد پاسخگوى پروردگارش باشد هرگز جرئت چنين پيشنهادى را به خود نمى دهد و بخوبى مى فهمد كه خدا حجت را تمام كرده، و اگر بنا باشد در هر يک از اوامر الهى بندگان پيشنهاداتى براى خدا داشته باشند، اين معنايى جز مسخره كردن خدا ندارد. |