ارتباط غدیر با قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۲۸: خط ۶۲۸:
فتح خيبر رويدادى مهم بود؛ از جهت رشادت و دلاورى مولى الموالى‏ عليه السلام از يك سو، و جبن و فرار مدعيان از سوى ديگر. اما مهم‏تر از آن، ظهور و بروز حديث نبوى بود كه حضرتش در جنگ خيبر فرمود: فردا رايت را به دست كسى خواهم داد كه خدا و رسولش را دوست دارد، و خدا و رسولش هم او را دوست دارند. پيشروى است كه فرّار نيست. باز نمى‏ گردد تا آنگاه كه خدا فتح را به دست او عملى سازد.<ref>الغدير: ج ۷ ص ۲۰۶  - ۲۰۰ و ج ۱ ص ۴۲  - ۳۸.</ref> .
فتح خيبر رويدادى مهم بود؛ از جهت رشادت و دلاورى مولى الموالى‏ عليه السلام از يك سو، و جبن و فرار مدعيان از سوى ديگر. اما مهم‏تر از آن، ظهور و بروز حديث نبوى بود كه حضرتش در جنگ خيبر فرمود: فردا رايت را به دست كسى خواهم داد كه خدا و رسولش را دوست دارد، و خدا و رسولش هم او را دوست دارند. پيشروى است كه فرّار نيست. باز نمى‏ گردد تا آنگاه كه خدا فتح را به دست او عملى سازد.<ref>الغدير: ج ۷ ص ۲۰۶  - ۲۰۰ و ج ۱ ص ۴۲  - ۳۸.</ref> .


فردايش افرادى خود را نامزد كردند، غافل از اينكه اين امر امر الهى است و پيامبرصلى الله عليه وآله نيز مجرى فرمان. معناى اين حديث آن است كه تنها كسى كه به تمام و كمال محبّ و محبوب خدا و رسول‏صلى الله عليه وآله است هجوم برنده و غير فرّار است، و او جز حضرت اسداللَّه الغالب‏عليه السلام كسى نيست. به تعبير علامه شيخ محمدحسن مظفر: »افمن كان مؤمناً كمن كان فاسقاً...« ؟
فردايش افرادى خود را نامزد كردند، غافل از اينكه اين امر امر الهى است و پيامبرصلى الله عليه وآله نيز مجرى فرمان. معناى اين حديث آن است كه تنها كسى كه به تمام و كمال محبّ و محبوب خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله است هجوم برنده و غير فرّار است، و او جز حضرت اسداللَّه الغالب‏ عليه السلام كسى نيست. به تعبير علامه شيخ محمدحسن مظفر:«افمن كان مؤمناً كمن كان فاسقاً...»؟<span dir="RTL"></span>به روايت مفسران، روزى وليد بن عقبه بر على‏ عليه السلام افتخار مى‏ كرد و مى‏ گفت: من خوش زبان‏تر از تو هستم، و شمشيرم از تو برنده‏ تر است. حضرت فرمود: ساكت باش كه فاسقى. آيه شريفه نازل شد، و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را مؤمن و وليد را فاسق معرفى كرد.<ref>الغدير: ج ۲ ص ۴۶ و ج ۸ ص ۲۷۶  - ۲۷۴.</ref>


<span dir="RTL"></span>
به روايت مفسران، روزى وليد بن عقبه بر على‏عليه السلام افتخار مى‏كرد و مى‏گفت: من خوش زبان‏تر از تو هستم، و شمشيرم از تو برنده‏تر است. حضرت فرمود: ساكت باش كه فاسقى. آيه شريفه نازل شد، و اميرالمؤمنين‏عليه السلام را مؤمن و وليد را فاسق معرفى كرد.


درباره اين آيه شريفه و اين مقايسه، هيچ نمى‏گوئيم، مگر اشاره‏اى به مظلوميت حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام. آن هم از زبان وحى كه در كام حضرتش بود، كه در دردنامه شقشقيّه مى‏فرمايد: حتى صرت اقرن الى هذه النظائر





نسخهٔ ‏۷ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۳۱

آمارهاى قرآنى و كلىِ آيات غدير[۱]

آمارهاى مربوط به مطرح شدن آيات قرآن در موضوعات متفاوت مرتبط با غدير مى‏ تواند نشانگر تاريخچه قرآنى آن در چهارده قرن باشد. اين آمارها درباره آيات نازل شده يا تفسير شده در واقعه غدير، كتاب‏ هاى تأليف شده درباره :

۱-بحث‏ هاى قرآنى غدير،

۲- احتجاجات قرآنى غدير،

۳- ادعيه و زيارات قرآنى غدير،

۴-شعرهاى قرآنى غدير و معرفى قرآنى غدير است، كه ذيلاً تقديم مى ‏شود.

آيات نازل شده در واقعه غدير/ ۱۵۳ آيه:

الف. آيات مربوط به اقدامات پيامبرصلى الله عليه وآله /  ۴۹ آيه ;

نساء /  ۵۹ ،

مائده /  ۳،

مائده /  ۵۵ ،

مائده /  ۶۷ ،

توبه /  ۱۶،

هود /  ۲۴  - ۱۲،

حجر۹۵-۹۲،

كهف /  ۶ ،

مريم /  ۹۷-۹۶،

مؤمنون /  ۹۴ -۹۳،

عنكبوت /  ۴  - ۱،

احزاب۶ ،

سبأ /  ۴۶،

زخرف /  ۴۴  - ۴۱،

زخرف /  ۶۱ ،

نجم /  ۴  - ۱،

انشراح /  ۷.

ب. آيات مربوط به اقدامات دشمنان /  ۱۰۴ آيه:

بقره / ۱۵  - ۸،

بقره / ۱۶۷،

مائده /  ۳،

انفال /  ۳۴ -۳۳،

توبه /  ۷۴،

يونس /  ۱۲،

يونس / ۱۵،

ابراهيم‏ عليه السلام /  ۲۱  - ۱۹،

حجر /  ۴۲،

نحل /  ۹۴  - ۹۱،

اسراء /  ۷۲ -۷۱،

حج /  ۲۵،

شعراء /  ۲۰۵  - ۲۰۲،

نمل / ۵۱ -۵۰ ،

سبأ / ۲۰،

زمر /  ۶۶  -۶۵ ،

زخرف /  ۱۹،

زخرف / ۲۸،

زخرف /  ۳۹،

زخرف /  ۶۱  - ۵۸ ،

زخرف / ۸۰  - ۷۴ ،

محمدصلى الله عليه وآله /  ۲۶  - ۲۲،

مجادله /  ۷،

مجادله /  ۱۰،

تحريم /  ۴ ۳،

تحريم /  ۸ ،

قلم /  ۸  - ۱ ،

قلم /  ۵۲  ۵۱ ،

حاقه / ۵۲  - ۴۳ ،

معارج / ۳  - ۱،

قيامت / ۱۶.

آيات تفسير شده در مراحل واقعه غدير / ۱۳۲ آيه:

الف. مواردى كه يك موضوع قرآنى به صورت كلى تفسير شده /  ۵ آيه:

۱- آيات ولايت

۲-آيات رضاى خدا

۳- آيات مدح

۴- الذين آمنوا

۵-دوست و دشمن خدا 

ب. مواردى كه يك سوره به طور كامل تفسير شده /  ۳ سوره:

۱- حمد

۲-عصر

۳- انسان

ج. مواردى كه يك به صراحت تفسير شده /  ۱۸ آيه:

نساء /  ۴۷،

مائده /  ۵۵ ،

انعام /  ۸۲ ،

اعراف /  ۳۸،

توبه /  ۶۱ ،

يس /  ۱۲،

زمر /  ۵۶ ،

غافر /  ۴۰،

زخرف /  ۲۸،

/  ۲۲، ملك /  ۱۱  - ۸،

مرسلات /  ۱۹  - ۱۶. 

د. مواردى كه يک به صورت اقتباس يا استشهاد تفسير شده /  ۹۲ آيه:

آيات مربوط به مناسبت‏ هاى خاصى از غدير /  ۲۱ آيه:

آل عمران /  ۱۹،

آل عمران /  ۸۵ ،

آل عمران /  ۱۲۴  - ۱۲۳،

نساء /  ۱۴۵،

توبه /  ۲۶ -۲۵،

توبه /  ۷۲،

اعراف /  ۴۹،

رعد /  ۲۴ -۲۳،

نحل /  ۲۹،

نور /  ۱۵،

نور /  ۵۴ ،

قصص۴۱،

عنكبوت /  ۱۸،

احزاب /  ۶ ،

زمر /  ۳۰،

زخرف /  ۷۱،

فتح /  ۱۱،

ق /  ۲۹.

  آيات مربوط به معرفى مقام ولايت و امامت /  ۶ آيه:

مائده /  ۵۶ ،

انعام /  ۱۵۳،

اعراف /  ۱۸۱،

اعراف /  ۱۸۸،

يونس /  ۶۲ ،

رعد /  ۷. 

آيات مربوط به دستورات الهى درباره ولايت /  ۱۰ آيه:

بقره /  ۲۸۵،

آل عمران /  ۱۴۴،

اعراف /  ۱۴۳،

اعراف /  ۱۵۷،

ابراهيم ‏عليه السلام /  ۸ ،

اسراء / ۱۵،

احزاب /  ۷۱،

زخرف /  ۲۸،

فتح /  ۱۰،

تغابن /  ۸ .

آيات مربوط به مقابله با دشمنان غدير /  ۱۲ آيه:

بقره /  ۲۴،

آل عمران /  ۱۴۴،

آل عمران /  ۱۷۹،

اسراء /  ۵۸ ،

حج /  ۴۵،

صافات۷۱،

محمدصلى الله عليه وآله /  ۲۸،

حجرات /  ۱۷،

الرحمن /  ۳۵،

طلاق /  ۸ ،

فجر /  ۱۴ -۱۳. 

آيات مربوط به دوستان غدير /  ۸ آيه:

توبه /  ۲۱- ۲۰،

اعراف /  ۱۳۷،

حجر /  ۴۶ -۴۵،

زمر /  ۷۳،

حجرات /  ۱۵،

ملك۱۲. 

آيات مربوط به دشمنان غدير /  ۲۸ آيه:

بقره /  ۷۹،

بقره /  ۱۴۰،

بقره /  ۲۱۷،

آل عمران /  ۸۸  - ۸۶ ،

نساء /  ۱۰۸،

انعام /  ۱۱۲،

نحل /  ۹۴،

فرقان /  ۱۲،

لقمان /  ۲۴،

حشر /  ۱۸،

الرحمن /  ۳۵ -۳۱،

ملك /  ۷ ۶،

انشقاق /  ۱۲  - ۱۰،

فجر /  ۱۴،

ناس /  ۵ ۴ .

  آيات مربوط به موضوعات غير ولايت /  ۷ آيه:

بقره /  ۴۳،

بقره /  ۱۵۸،

آل عمران /  ۷،

آل عمران /  ۱۰۲،

نساء /  ۸۲ ،

حج /  ۱،

حج / ۴۱. 

ه . مواردى كه يك به صورت اشاره آمده /  ۱۴ آيه:

بقره /  ۲۴،

آل عمران /  ۲۲،

نساء /  ۴۷،

مائده /  ۱۹،

انعام /  ۸۲ ،

توبه /  ۱۰۰،

توبه۱۲۰،

يونس /  ۳۵،

هود /  ۱۰۶،

كهف /  ۸۷ ،

انبياء /  ۱۰۳،

نور /  ۵۲ ،

لقمان /  ۸ ،

منافقون /  ۶ .

كتاب‏ هاى تأليف شده درباره بحث ‏هاى قرآنى غدير /  ۵۵ كتاب:

الف. كتاب‏ هاى مستقل /  ۲۱ كتاب.

ب .كتاب‏ هاى ضمنى /  ۳۴ كتاب.

بيشترين آياتى كه در كتاب‏ هاى قرآنى غدير مطرح شده به ترتيب كثرت عبارتند از:

مائده /  ۶۷ :«تبليغ»

مائده /  ۳:«اكمال»

معارج /  ۳  - ۱:«سأل سائل»

نحل /  ۸۳ :«يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها»

احزاب /  ۶ :«النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»

احتجاجات قرآنى درباره غدير

اتمام حجت‏ هاى قرآنى غدير ۳۴ مورد است، كه آيات مورد استشهاد آن ۸۰ آيه به شرح زير است: 

بقره /  ۷۹،

بقره /  ۱۴۰،

نساء /  ۵۴ ،

نساء /  ۵۹ ،

نساء /  ۱۰۸،

نساء /  ۱۳۷،

مائده /  ۳،

مائده /  ۵۵ ،

مائده /  ۶۷ ،

انفال /  ۳۳ -۳۲،

توبه /  ۶۱ ،

حجر /  ۹۵  - ۹۲،

نحل /  ۸۳ ،

حج / ۲۷،

قصص /  ۶۸ ،

عنكبوت /  ۴  - ۱،

احزاب /  ۶ ،

احزاب /  ۳۶،

حجرات /  ۱،

تحريم / ۸  - ۳ ،

معارج /  ۳  - ۱،

قيامت /  ۳۵  - ۳۱،

انسان /  ۳۱  - ۱،

نبأ /  ۳  - ۱،

مطففين /  ۳۴،

انشراح /  ۷ ۶،

عصر /  ۳  - ۱.

ادعيه و زيارات قرآنى غدير

ادعيه و زيارات قرآنى غدير ۵۵ مورد است، كه آيات مورد استشهاد آن ۹۱ آيه به شرح زير است: 

آل عمران /  ۱۹۴،

آل عمران /  ۸ ،

آل عمران /  ۵۳ ،

آل عمران /  ۱۴۸- ۱۴۷،

آل عمران /  ۱۹۳،

نساء /  ۵۹ ،

نساء /  ۱۲۰  - ۱۱۷،

مائده /  ۳،

مائده /  ۸ ۷ ،

مائده /  ۶۷ ،

انعام /  ۹۸،

اعراف /  ۱۷۲،

انفال /  ۳۲،

توبه /  ۱۶،

يونس /  ۲،

هود /  ۴۰،

هود /  ۶۳ ،

يوسف /  ۱۰۸،

رعد /  ۷،

اسراء /  ۷۱،

كهف /  ۱۰،

طه /  ۱۳۵،

فرقان /  ۷۴،

شعراء۲۲۷،

قصص /  ۴۲ -۴۱،

احزاب /  ۶ ،

فاطر /  ۳۵  - ۳۲،

صافات /  ۲۴،

ص /  ۶۷ ،

زخرف /  ۴،

زخرف /  ۵۶ ،

نجم /  ۱۸،

مجادله /  ۲۰  - ۱۵،

مدثر /  ۴۶،

نبأ /  ۳  - ۱،

مطففين /  ۱۲  - ۱۰،

تكاثر /  ۸ .

شعرهاى قرآنى غدير

بيشترين آياتى كه در شعرهاى قرآنى غدير مطرح شده به ترتيب كثرت عبارتند از:

۱-آيه اكمال

۲-آيه تبليغ

۳-آيه سأل سائل.

معرفى قرآنى غدير

قرآن‏ شناسى در غدير تحت چهار عنوان به شرح زير انجام گرفته است: 

الف. مقام قرآن /  ۳ موضوع:

ثقل اكبر

رابط بين خدا و مردم

يادگار پيامبرصلى الله عليه وآله

ب. محتواى قرآن /  ۳ موضوع:

پرونده كامل علم

معرف اهل بيت‏ عليهم السلام

توافق كامل قرآن و اهل‏بيت ‏عليهم السلام 

ج. سرپرست قرآن /  ۲ موضوع:

اهل‏بيت‏ عليهم السلام دعوت كننده به قرآن

اهل‏بيت ‏عليهم السلام مفسر قرآن

  د. وظايف ما در برابر قرآن /  ۴ موضوع:

تمسک به قرآن

فهم قرآن

احتراز از متشابهات

پاسخگويى در قيامت

آيات در خطبه غدير[۲]

   پيامبرصلى الله عليه وآله در حالى كه دست بر شانه على‏ عليه السلام گذاشته بود سخنرانى تاريخى خود را كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود و بيش از يک ساعت به طول انجاميد، آغاز كرد.

آيات در زيارت غديريه[۳]

   يكى از مفاهيم عميق در زيارت غديريه، رابطه آيات قرآن با ولايت و امامت و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است. به عنوان نمونه:

  ۱. سوره مائده، آيه ۳(آيه اكمال):

اللهم... ، العن من غصب وليك حقه و انكر عهده و جحده بعد اليقين و الاقرار بالولاية له يوم اكملت له الدين..

  اين فقره از فقرات اواخر دعاست، كه امام هادى‏ عليه السلام دشمنان خاندان نور را لعن مى‏ كند: خدايا... ،

لعن كن كسانى را كه حق وليّت را غصب كردند، عهد و پيمانش را منكر شدند، بعد از يقين و اقرار به ولايت حضرتش در روزى كه دين را برايش كامل فرمودى... . 

امام هادى‏ عليه السلام جملات آخر دعا را به لعن ظلمت ‏پرستان و قاتلان خاندان نور اختصاص داده، و در اين جمله پيمان شكنانى را لعن مى ‏كند كه روز غدير اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را به ولايت تهنيت گفتند، و چند ماه بعد سقيفه را تشكيل دادند!

۲. سوره مائده، آيات ۵۶  - ۵۴ :

امام هادى‏ عليه السلام به واقعه غدير اشاره نموده و مى‏ فرمايد: و لقد انزل اللَّه تعالى فيك من قبل و هم كارهون:«يا ايها الذين آمنوا من يرتدّ منكم... هم الغالبون» : و حقاً كه خداى تعالى پيش از آن نيز درباره تو نازل فرموده بود در حالى كه آنان كراهت داشتند. 

«يا ايها الذين آمنوا...» در سه آيه سوره مائده كه امام هادى‏ عليه السلام به آنها اشاره دارد، مطالبى در شأن حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ذكر شده است، از جمله: 

على‏ عليه السلام سردسته گروهى است كه خدا را دوست دارند و خدا آنان را دوست دارد. در برابر مؤمنان فروتن و نسبت به كافران سخت گيرند، در راه خدا جهاد مى‏ كنند و از ملامت سرزنش كنندگان نمى‏ هراسند.

على ‏عليه السلام پس از خدا و رسول، ولى مومنان است.

پيروان حضرتش«حزب اللَّه»اند كه پيروزمندان اند.

  كراهت ديگران از نزول اين آيات در شأن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام هنوز هم بارز و آشكار است. جنگ‏ هاى صدر اسلام را«جنگ ردّه»و طرف‏هاى جنگ را «مرتدّين»ناميدند. تا آيه اول«من يرتدّ منكم عن دينه»را درباره دوستان خود بدانند.[۴]

بسيار دست و پا زدند تا آيه ولايت را -  كه در حين تصدّق على عليه السلام به سائل در حال ركوع نازل شد -  در شأن حضرتش ندانند، كه كتب تفسيرى آنها گواه اين مدّعاست.  و براى«حزب اللَّه»معانى مختلفى پيش آوردند كه در همان كتب و تفاسير موجود است و همه آن معانى جزئى از مصداق حزب اللَّه هستند، اما هيچ كدام جامعيت و شمول ندارد. تنها معنى جامع و مانع همان است كه امام هادى‏ عليه السلام بيان نموده است.

۳-سوره مائده، آيه ۶۷ (آيه تبليغ):

اين آيه مشهور غدير را امام هادى‏ عليه السلام با تفصيلى گويا بيان نموده است، كه ما به نقل مضمون آن به اختصار بسنده مى‏ كنيم:

پيامبرصلى الله عليه وآله درباره على ‏عليه السلام دعاهايى مى ‏فرمود. خداى تعالى اين دعاها را مستجاب فرمود و بيان داشت كه به ولايت او پس از حضرتت رضايت دارم. [۵]پس به حضرتش امر فرمود به جهت اعلاء شأن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و باطل كردن سخنان بيهوده و قطع عذرها، اين نعمت را اظهار كند. پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ خواست از فتنه فاسقان و منافقان - كه دشمن على ‏عليه السلام بودند -  بر حذر باشد. پس آيه تبليغ نازل شد و پيامبرصلى الله عليه وآله را امان داد.

در اينجا بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله زحمت آن مسير طولانى را به خود پذيرفت، و در گرماى ظهر به پا خاست و خطبه خواند. پس آنگاه كسانى كه به پيامبرصلى الله عليه وآله ايمان آورند كم بودند و شمار زيادى از مردم جز در مسير زيان كارى پيش نرفتند.

تا اينجا كلام امام هادى‏ عليه السلام بود كه مضمون آن به اختصار نقل شد. جاى اين سؤال باقى است كه چرا مردم با وجود آن بيعت تاريخى، اين همه به ولايت پشت كردند؟

بازگويى اين پرسش و پاسخ نيز مفيد است: «محمود بن لبيد» گويد: پس از شهادت رسول ‏خداصلى الله عليه وآله، حضرت فاطمه‏ عليها السلام بر سر قبور شهدا مى‏ رفت و بر سر قبر حمزه سيدالشهداء مى‏ گريست. روزى در آن محل به خدمت حضرتش رسيدم... ، و پرسيدم: اى بانوى من، از شما مسئله‏ اى مى ‏پرسم كه در سينه‏ ام موج مى ‏زند.

فرمود: بپرس. گفتم: آيا رسول‏ خداصلى الله عليه وآله قبل از وفاتش بر امامت على‏ عليه السلام تصريح فرمود؟ فرمود: شگفتا ! آيا روز غدير خم را فراموش كرديد؟ و پس از بيانات ديگر فرمود: به خدا قسم اگر حق را نزد اهلش وا مى‏ گذاردند و عترت پيامبرشان را پيروى مى‏ كردند، هيچ گاه دو نفر درباره خداى تعالى اختلاف نمى‏ كردند، و(حق را)آيندگان از گذشتگان به ارث مى ‏بردند، تا آنگاه كه قائم ما -  نهمين از نسل حسين ‏عليه السلام-  قيام كند. اما آن را كه خدا مؤخّر قرار دهد مقدّم داشتند، و آن را كه خدا مقدّم داشته پشت سر گذاردند... .[۶]

اين پرسش و پاسخ زمانى انجام مى‏ گيرد كه از اين واقعه تاريخى و شكوه مند، با آن همه مقدمه و مؤخّره بياد ماندنى، هنوز يک سال نگذشته است. آيا بانوى بانوان حق ندارد از اين گونه سؤال ‏ها اظهار شگفتى كند؟! جملات بعدى دخت پيامبرعليها السلام نيز تفسير آيه ‏اى است كه قبل از آيه غدير بيان شده است: و اگر آنان تورات و انجيل و آنچه را كه از جانب پروردگارشان به آنان فرستاده شده را به پا مى ‏داشتند، همانا از بالاى سر و از زير پاهاى خود(بركات الهى را)مى‏ خوردند... [۷]

آيا اين آيه تعريض و كنايتى به امت اسلام نيست؟ مگر پيامبرصلى الله عليه وآله بارها نفرموده بود كه تمام حركات امت‏ هاى گذشته به دست اين امت تكرار خواهد شد؟ رفتار بنى ‏اسرائيل با تورات و هارون، و رفتار نصارى با انجيل و حواريون چگونه بود[۸]

۴.سوره انعام، آيه ۱۵۳:

امام هادی ‏عليه السلام مى‏ فرمايد: و شهادت مى ‏دهم كه تويى معناى كلام خداى عزيز رحيم:«و ان هذا صراطى مستقيماً فاتبعوه و لا تتّبعوا السبل فتفرّق بكم عن سبيله». به خدا قسم گمراه شد و گمراه كرد هر كس كه جز تو را پيروى كرد، و از حق منحرف شد هر كس با تو دشمنى ورزيد.

صراط مستقيم الهى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است، و راه روشن به سوى قرب الهى اطاعت و ولايت او است. او نور است و جز او هر چه هست ظلمت. اين بيان عقل و نقل قطعى است و اغراق و مبالغه و تعصّب در آن راه ندارد، و تفصيل را در كتب فراوان امامت بايد يافت.

يك سؤال باقى مى‏ ماند و آن اينكه: با اين بيان، روايات ديگر را كه صراط مستقيم را به معنى توحيد، قرآن، دين، نبوت و غيره گرفته‏ اند چگونه بپذيريم؟

امام صادق‏ عليه السلام در جواب اين سؤال فرمود: قرآن را ظاهرى است و باطنى. تمام آنچه در قرآن حرام اعلام شده ظاهر، و باطن آن ائمه جور است. و تمام آنچه خداى تعالى در كتابش حلال دانسته ظاهر، و مراد از آنها در باطن ائمه حق مى ‏باشد.[۹]

روح دين و جهت دهنده به تمام معالم و معارف دينى، به ويژه توحيد و نبوت و معاد، امر امامت و ولايت و پيروى ائمه حق است.

بررسى صحاح ستّه و آنچه كه در آنها آمده و مقايسه آنها با كتب گرانقدر شيعه گوياى همين نكته است. كتاب«سيرى در صحيحين»[۱۰]بخش‏ هايى از كتاب«شبهاى پيشاور»[۱۱]

كتاب «نقش ائمه در احياء دين»[۱۲]تا حدى به اين مهم پرداخته ‏اند. البته در اين مقام ناگفته‏ هاى فراوانى باقى است.

خلاصه اينكه صراط مستقيم يكى است؛ همان كه در هر نماز واجب و مستحب سلوک آن را از خداى تعالى طلب مى‏ كنيم. غير از اين صراط مستقيم، هر چه هست«سَبيل»هاى ديگر و راه هاى ضلالت اند.

۵ .سوره انفال، آيه ۷:

امام هادى‏ عليه السلام در ضمن بيان مواقف مشهور و روزهاى زبانزد زندگى پرافتخار على ‏عليه السلام به روز خيبر مى ‏رسد:

«ويوم خيبر اذ اظهر اللَّه خور المنافقين و قطع دابر الكافرين و الحمد للَّه رب العالمين»:

و روز خيبر، كه خداوند سستى منافقين را ظاهر ساخت وريشه كافران را قطع كرد. سپاس خداى راست، پروردگار جهانيان.

فتح خيبر رويدادى مهم بود؛ از جهت رشادت و دلاورى مولى الموالى‏ عليه السلام از يك سو، و جبن و فرار مدعيان از سوى ديگر. اما مهم‏تر از آن، ظهور و بروز حديث نبوى بود كه حضرتش در جنگ خيبر فرمود: فردا رايت را به دست كسى خواهم داد كه خدا و رسولش را دوست دارد، و خدا و رسولش هم او را دوست دارند. پيشروى است كه فرّار نيست. باز نمى‏ گردد تا آنگاه كه خدا فتح را به دست او عملى سازد.[۱۳] .

فردايش افرادى خود را نامزد كردند، غافل از اينكه اين امر امر الهى است و پيامبرصلى الله عليه وآله نيز مجرى فرمان. معناى اين حديث آن است كه تنها كسى كه به تمام و كمال محبّ و محبوب خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله است هجوم برنده و غير فرّار است، و او جز حضرت اسداللَّه الغالب‏ عليه السلام كسى نيست. به تعبير علامه شيخ محمدحسن مظفر:«افمن كان مؤمناً كمن كان فاسقاً...»؟به روايت مفسران، روزى وليد بن عقبه بر على‏ عليه السلام افتخار مى‏ كرد و مى‏ گفت: من خوش زبان‏تر از تو هستم، و شمشيرم از تو برنده‏ تر است. حضرت فرمود: ساكت باش كه فاسقى. آيه شريفه نازل شد، و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را مؤمن و وليد را فاسق معرفى كرد.[۱۴]


درباره اين آيه شريفه و اين مقايسه، هيچ نمى‏گوئيم، مگر اشاره‏اى به مظلوميت حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام. آن هم از زبان وحى كه در كام حضرتش بود، كه در دردنامه شقشقيّه مى‏فرمايد: حتى صرت اقرن الى هذه النظائر





پانویس

  1. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۲۴۷  - ۲۳۵.
  2. واقعه قرآنى غدير: ص ۷۹.
  3. نگاهى بر زيارت غديريّه (صفاخواه، طالعى): ص ۱۵۰  - ۱۱۱.
  4. در اين مورد مراجعه شود به كتاب: نصوص الردة فى تاريخ الطبرى (محمدحسن آل‏ياسين)،و نيز كتب (علامه سيد مرتضى عسكرى.)
  5. مانند احاديثى كه ذيل آيات ۲۵ تا ۳۴ سوره طه روايت شده كه پيامبرصلى الله عليه وآله دعا كرد تا خداوند على‏عليه السلام را وزير و برادر او قرار دهد، و خداوند مستجاب فرمود.
  6. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۳۵۴  - ۳۵۲. كفاية الاثر: ص ۱۹۹.
  7. مائده /  ۶۶ .
  8. تفصيل اين كلام در كتاب كفاية الخصام: ج ۶ و ۷ آمده است. كفاية الخصام، ترجمه غاية المرام، شرح و تحقيق و تعليقات: محمدحسين صفاخواه، چاپ انتشارات آمه، تهران. و نيز مراجعه شود به: مقاله مرحوم سيد عبدالعزيز طباطبائى كه در آن كتاب آمده است.
  9. نور الثقلين: ج ۲ ص ۲۵ ح ۸۹ . بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۰۱، همين مضمون را با تفصيل بيشتر از امام كاظم‏ عليه السلام روايت كرده است.
  10. تأليف: هاشم هريسى -  محمد صادق نجمى.
  11. تأليف مرحوم سيد محمد سلطان‏ الواعظين شيرازى.
  12. تأليف محقق سيد مرتضى عسكرى، از جمله جلد دوازدهم.
  13. الغدير: ج ۷ ص ۲۰۶  - ۲۰۰ و ج ۱ ص ۴۲  - ۳۸.
  14. الغدير: ج ۲ ص ۴۶ و ج ۸ ص ۲۷۶  - ۲۷۴.