شبهه عمل نکردن صحابه در امر امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
(صفحه‌ای تازه حاوی «25.  شبهه عمل صحابه در امر امامت××× 6 مائده غدير )جعفرپور( : ص 95  - 92 . ×××   يكى ا...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
25.  شبهه عمل صحابه در امر امامت××× 6 مائده غدير )جعفرپور( : ص 95  - 92 . ×××
== شبهه عمل صحابه در امر امامت<ref>مائده غدير (جعفرپور): ص ۹۲ - ۹۵.</ref> ==
  يكى از دانشمندان اهل‏ سنت در حاشيه آيه اكمال دين گفته است:


  يكى از دانشمندان اهل‏سنت در حاشيه آيه اكمال دين گفته است:
اگر پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله موضوع ولايت و خلافت بعد از خود را مانند احكام نماز و روزه و حج و جهاد و ساير احكام براى اصحاب خود روشن مى ‏ساخت، آنها مخالفت نمى‏ ورزيدند و على ‏عليه السلام را رها نمى ‏كردند، همانطور كه با نماز خواندن و ساير احكامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بيان كرد مخالفت نكردند.


اگر پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله موضوع ولايت و خلافت بعد از خود را مانند احكام نماز و روزه و حج و جهاد و ساير احكام براى اصحاب خود روشن مى‏ساخت، آنها مخالفت نمى‏ورزيدند و على‏عليه السلام را رها نمى‏كردند، همانطور كه با نماز خواندن و ساير احكامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله بيان كرد مخالفت نكردند.
پس بعيد است كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سفارش كرده باشد و اصحاب مخالفت كرده باشند.


پس بعيد است كه پيامبرصلى الله عليه وآله درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام سفارش كرده باشد و اصحاب مخالفت كرده باشند.
=== پاسخ شبهه ===


و اما جواب اين شبهه:
==== اولاً ====
از جمله مسلّمات تاريخى و قرآنى و حديثى در كل فرقه ‏هاى اسلامى و حتى اديان ديكر داستان بنى ‏اسرائيل و قوم حضرت موسى ‏عليه السلام است؛ كه چگونه در نبودن حضرت موسى ‏عليه السلام از راه راست برگشتند و حضرت هارون‏ عليه السلام -  جانشين حضرت موسى ‏عليه السلام -  را خوار كردند و گوساله سامرى را خداى خود دانستند و فريفته آن شدند، و تا حضرت موسى‏ عليه السلام از ميقات برنگشت دست از گوساله‏ پرستى بر نداشتند.<ref>اعراف /  ۱۴۸ - ۱۵۰.</ref>


اولاً: از جمله مسلّمات تاريخى و قرآنى و حديثى در كل فرقه‏هاى اسلامى و حتى اديان ديكر داستان بنى‏اسرائيل و قوم حضرت موسى‏عليه السلام است؛ كه چگونه در نبودن حضرت موسى‏عليه السلام از راه راست برگشتند و حضرت هارون‏عليه السلام -  جانشين حضرت موسى‏عليه السلام -  را خوار كردند و گوساله سامرى را خداى خود دانستند و فريفته آن شدند، و تا حضرت موسى‏عليه السلام از ميقات برنگشت دست از گوساله‏پرستى بر نداشتند.××× 1 اعراف /  150  - 148. ×××
با دانستن اين قصه، نبايد مخالفت اكثر صحابه پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بعيد بدانيم، زيرا ارتداد بنى‏ اسرائيل بنا به عللى بعيدتر از انحراف امت اسلام بود:


با دانستن اين قصه، نبايد مخالفت اكثر صحابه پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله با اميرالمؤمنين‏عليه السلام را بعيد بدانيم، زيرا ارتداد بنى‏اسرائيل بنا به عللى بعيدتر از انحراف امت اسلام بود:
'''الف)''' بنى‏ اسرائيل در آن موقع پشت در پشت موحد و يكتاپرست بودند و انتظار ظهور پيامبر خود (حضرت موسى ‏عليه السلام) را داشتند، ولى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در جاهليت پرورش يافته بودند و بيشتر عمرشان در پرستش بت‏ ها گذشته بود.


الف. بنى‏اسرائيل در آن موقع پشت در پشت موحد و يكتاپرست بودند و انتظار ظهور پيامبر خود )حضرت موسى‏عليه السلام( را داشتند، ولى اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله در جاهليت پرورش يافته بودند و بيشتر عمرشان در پرستش بت‏ها گذشته بود.
حتى بيشتر آنها بر اثر ترس يا به طمع دنيا مسلمان شدند، چنانچه خداوند مى ‏فرمايد:


حتى بيشتر آنها بر اثر ترس يا به طمع دنيا مسلمان شدند، چنانچه خداوند مى‏فرمايد: »قالت الاعراب آمنّا قل لم تؤمنوا ولكن قولوا اسلمنا«××× 2 حجرات /  14. ×××: عرب‏هاى باديه‏نشين گفتند ايمان آورديم بگو ايمان نياورده‏ايد بلكه بگوييد اسلام آورده‏ايم. و عده‏اى هم منافق بودند، كه خداوند آيات سوره منافقون را درباره آنها نازل فرمود. از اين جهت، روشن است كه ارتداد بنى‏اسرائيل بعيدتر به نظر مى‏رسد.
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا»<ref>حجرات /  ۱۴.</ref>:


ب. آنچه در بنى‏اسرائيل پديد آمد و گوساله را خداى خود دانستند، به مراتب بزرگ‏تر و سخت‏تر از خليفه دانستن شخصى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله او را به جانشينى خود منصوب نداشته بود؛ زيرا بنى‏اسرائيل همين كه گوساله را خدا دانستند به كلى از دين بيرون رفتند، ولى اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله با كارى كه انجام دادند به ظاهر از اصل اسلام خارج نشدند.
عرب‏ هاى باديه‏ نشين گفتند ايمان آورديم بگو ايمان نياورده ‏ايد بلكه بگوييد اسلام آورده ‏ايم.


آن عمل هم به عقيده اهل‏سنت اتفاقى ساده است، زيرا عقيده دارند امامت و خلافت جزء فروع دين است!××× 1 با توجه به شأن نزول دو آيه تبليغ و اكمال و با توجه به اينكه مردم بعد از رسول‏خداصلى الله عليه وآله همچنان تظاهر به اسلام مى‏كردند و هيچ يك از شعائر دين ترك نشده بود -  كه در ضمن آيه 144 از سوره آل‏عمران به آن تأكيد شده است -  نتيجه سه آيه اين است كه عدم پذيرش امامت و تسليم نشدن در مقابل جانشين خاتم‏انبياءصلى الله عليه وآله ارتداد و بازگشت به جاهليت است. بنابراين، جزء اصول دين بودن امامت اميرالمؤمنين‏عليه السلام به وضوح از اين آيات به اثبات مى رسد. همچنين علماى بزرگ اهل‏سنت در كتاب‏هاى خود به روشنى بر اهميت فوق‏العاده نصب امام تأكيد كرده‏اند. تفتازانى در شرح عقايد تسفّيه: ص 232 مى‏گويد: صحابه نصب امام را مهم‏تر از هر مهمى قرار دادند، تا آنجا كه آن را بر دفن رسول‏خداصلى الله عليه وآله مقدم داشتند. سؤال اينجاست كه چگونه فرعى از فروع دين به يك باره چنان وجوبى پيدا كرد و اهميت آن از تشييع و نماز خواندن و تدفين پيكر رسول‏خداصلى الله عليه وآله بيشتر شد؟! )جواهر الكلام: ج 1 ص 355 354) . ×××
و عده ‏اى هم منافق بودند، كه خداوند آيات سوره منافقون را درباره آن ها نازل فرمود. از اين جهت، روشن است كه ارتداد بنى‏ اسرائيل بعيدتر به نظر مى‏ رسد.


ج. ارتداد و انحراف بنى‏اسرائيل در زمان حيات پيامبرصلى الله عليه وآله آنها پديد آمد، ولى مخالفت اصحاب رسول‏خداصلى الله عليه وآله در موضوع جانشينى آن حضرت بعد از شهادت آن وجود مقدس بود. بديهى است كه كار بنى‏اسرائيل بعيدتر از عمل اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله به نظر مى‏رسد. بنابراين وقتى از بنى‏اسرائيل -  كه آن همه به خدا نزديك بودند -  چنان عملى )گوساله‏پرست شدن( صادر شود، از همه امت اسلام كه تازه از بت‏پرستى نجات يافته بودند، وقوع آن بعيد به نظر نمى‏رسد.
'''ب)''' آنچه در بنى‏ اسرائيل پديد آمد و گوساله را خداى خود دانستند، به مراتب بزرگ‏ تر و سخت‏ تر از خليفه دانستن شخصى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را به جانشينى خود منصوب نداشته بود؛ زيرا بنى ‏اسرائيل همين كه گوساله را خدا دانستند به كلى از دين بيرون رفتند، ولى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله با كارى كه انجام دادند به ظاهر از اصل اسلام خارج نشدند.


ثانياً: خداوند در قرآن مجيد از دگرگونى امت پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله خبر داده بود: »افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضر اللَّه شيئاً و سيجزى اللَّه الشاكرين«××× 2 آل‏عمران /  134. ×××: آيا اگر او )پيامبر( بميرد يا كشته شود از عقيده خود بر مى‏گرديد و هر كس از عقيده خود باز گردد هرگز هيچ زيانى به خدا نمى‏رساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.
آن عمل هم به عقيده اهل‏سنت اتفاقى ساده است، زيرا عقيده دارند امامت و خلافت جزء فروع دين است!<ref>با توجه به شأن نزول دو آيه تبليغ و اكمال و با توجه به اينكه مردم بعد از رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله همچنان تظاهر به اسلام مى‏ كردند و هيچ يک از شعائر دين ترک نشده بود -  كه در ضمن آيه ۱۴۴ از سوره آل‏عمران به آن تأكيد شده است -  نتيجه سه آيه اين است كه عدم پذيرش امامت و تسليم نشدن در مقابل جانشين خاتم ‏انبياء صلى الله عليه و آله ارتداد و بازگشت به جاهليت است. بنابراين، جزء اصول دين بودن امامت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به وضوح از اين آيات به اثبات مى رسد. همچنين علماى بزرگ اهل ‏سنت در كتاب‏ هاى خود به روشنى بر اهميت فوق ‏العاده نصب امام تأكيد كرده ‏اند. تفتازانى در شرح عقايد تسفّيه: ص ۲۳۲ مى‏ گويد: صحابه نصب امام را مهم‏تر از هر مهمى قرار دادند، تا آنجا كه آن را بر دفن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله مقدم داشتند. سؤال اينجاست كه چگونه فرعى از فروع دين به يک باره چنان وجوبى پيدا كرد و اهميت آن از تشييع و نماز خواندن و تدفين پيكر رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله بيشتر شد؟! (جواهر الكلام: ج ۱ ص ۳۵۵،۳۵۴) .</ref>


ثالثاً: مقايسه حكم ولايت با احكام نماز و ساير احكام هم بى‏مورد است، زيرا حسدى كه به خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏بردند در مورد ولايت بود. چنانكه خدا فرموده است: »ام يحسدون الناس على ما آتاهم اللَّه من فضله فقد آتينا آل‏ابراهيم الكتاب و الحكمة و آتيناهم ملكاً عظيماً«××× 1 نساء /  54 . ×××: بلكه به مردم حسد مى‏برند براى آنچه خداوند از فضل خود به آنها داده است در حقيقت ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان حكومتى بزرگ بخشيديم.××× 2 فروغ هدايت: ص 334  - 332. ××× در روايات صحيح السند مقصود از »مُلك عظيم« اطاعت از امامان معصوم‏عليهم السلام بيان شده است.××× 3 الكافى: ج 1 ص 206 ح 5 3 . ×××
'''ج)''' ارتداد و انحراف بنى‏اسرائيل در زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آله آنها پديد آمد، ولى مخالفت اصحاب رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در موضوع جانشينى آن حضرت بعد از شهادت آن وجود مقدس بود. بديهى است كه كار بنى ‏اسرائيل بعيدتر از عمل اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله به نظر مى ‏رسد.
 
بنابراين وقتى از بنى ‏اسرائيل -  كه آن همه به خدا نزديک بودند -  چنان عملى (گوساله‏ پرست شدن) صادر شود، از همه امت اسلام كه تازه از بت‏ پرستى نجات يافته بودند، وقوع آن بعيد به نظر نمى ‏رسد.
 
==== ثانياً ====
خداوند در قرآن مجيد از دگرگونى امت پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله خبر داده بود:
 
«أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ ۚ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا ۗ وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ»<ref>آل‏ عمران /  ۱۳۴.</ref>:
 
آيا اگر او (پيامبر) بميرد يا كشته شود از عقيده خود بر مى‏ گرديد و هر كس از عقيده خود باز گردد هرگز هيچ زيانى به خدا نمى ‏رساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.
 
==== ثالثاً ====
مقايسه حكم ولايت با احكام نماز و ساير احكام هم بى‏ مورد است، زيرا حسدى كه به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏بردند در مورد ولايت بود.
 
چنانكه خدا فرموده است: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا»<ref>نساء /  ۵۴ .</ref>:
 
بلكه به مردم حسد مى ‏برند براى آنچه خداوند از فضل خود به آنها داده است در حقيقت ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان حكومتى بزرگ بخشيديم.<ref>فروغ هدايت: ص ۳۳۲ - ۳۳۴.</ref>
 
در روايات صحيح السند مقصود از «مُلک عظيم» اطاعت از امامان معصوم ‏عليهم السلام بيان شده است.<ref>الكافى: ج ۱ ص ۲۰۶ ح ۵،۳ .</ref>
 
== پانویس ==

نسخهٔ ‏۲۰ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۳۸

شبهه عمل صحابه در امر امامت[۱]

  يكى از دانشمندان اهل‏ سنت در حاشيه آيه اكمال دين گفته است:

اگر پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله موضوع ولايت و خلافت بعد از خود را مانند احكام نماز و روزه و حج و جهاد و ساير احكام براى اصحاب خود روشن مى ‏ساخت، آنها مخالفت نمى‏ ورزيدند و على ‏عليه السلام را رها نمى ‏كردند، همانطور كه با نماز خواندن و ساير احكامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بيان كرد مخالفت نكردند.

پس بعيد است كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سفارش كرده باشد و اصحاب مخالفت كرده باشند.

پاسخ شبهه

اولاً

از جمله مسلّمات تاريخى و قرآنى و حديثى در كل فرقه ‏هاى اسلامى و حتى اديان ديكر داستان بنى ‏اسرائيل و قوم حضرت موسى ‏عليه السلام است؛ كه چگونه در نبودن حضرت موسى ‏عليه السلام از راه راست برگشتند و حضرت هارون‏ عليه السلام -  جانشين حضرت موسى ‏عليه السلام -  را خوار كردند و گوساله سامرى را خداى خود دانستند و فريفته آن شدند، و تا حضرت موسى‏ عليه السلام از ميقات برنگشت دست از گوساله‏ پرستى بر نداشتند.[۲]

با دانستن اين قصه، نبايد مخالفت اكثر صحابه پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بعيد بدانيم، زيرا ارتداد بنى‏ اسرائيل بنا به عللى بعيدتر از انحراف امت اسلام بود:

الف) بنى‏ اسرائيل در آن موقع پشت در پشت موحد و يكتاپرست بودند و انتظار ظهور پيامبر خود (حضرت موسى ‏عليه السلام) را داشتند، ولى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در جاهليت پرورش يافته بودند و بيشتر عمرشان در پرستش بت‏ ها گذشته بود.

حتى بيشتر آنها بر اثر ترس يا به طمع دنيا مسلمان شدند، چنانچه خداوند مى ‏فرمايد:

«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا»[۳]:

عرب‏ هاى باديه‏ نشين گفتند ايمان آورديم بگو ايمان نياورده ‏ايد بلكه بگوييد اسلام آورده ‏ايم.

و عده ‏اى هم منافق بودند، كه خداوند آيات سوره منافقون را درباره آن ها نازل فرمود. از اين جهت، روشن است كه ارتداد بنى‏ اسرائيل بعيدتر به نظر مى‏ رسد.

ب) آنچه در بنى‏ اسرائيل پديد آمد و گوساله را خداى خود دانستند، به مراتب بزرگ‏ تر و سخت‏ تر از خليفه دانستن شخصى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را به جانشينى خود منصوب نداشته بود؛ زيرا بنى ‏اسرائيل همين كه گوساله را خدا دانستند به كلى از دين بيرون رفتند، ولى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله با كارى كه انجام دادند به ظاهر از اصل اسلام خارج نشدند.

آن عمل هم به عقيده اهل‏سنت اتفاقى ساده است، زيرا عقيده دارند امامت و خلافت جزء فروع دين است![۴]

ج) ارتداد و انحراف بنى‏اسرائيل در زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آله آنها پديد آمد، ولى مخالفت اصحاب رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در موضوع جانشينى آن حضرت بعد از شهادت آن وجود مقدس بود. بديهى است كه كار بنى ‏اسرائيل بعيدتر از عمل اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله به نظر مى ‏رسد.

بنابراين وقتى از بنى ‏اسرائيل -  كه آن همه به خدا نزديک بودند -  چنان عملى (گوساله‏ پرست شدن) صادر شود، از همه امت اسلام كه تازه از بت‏ پرستى نجات يافته بودند، وقوع آن بعيد به نظر نمى ‏رسد.

ثانياً

خداوند در قرآن مجيد از دگرگونى امت پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله خبر داده بود:

«أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ ۚ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا ۗ وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ»[۵]:

آيا اگر او (پيامبر) بميرد يا كشته شود از عقيده خود بر مى‏ گرديد و هر كس از عقيده خود باز گردد هرگز هيچ زيانى به خدا نمى ‏رساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.

ثالثاً

مقايسه حكم ولايت با احكام نماز و ساير احكام هم بى‏ مورد است، زيرا حسدى كه به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏بردند در مورد ولايت بود.

چنانكه خدا فرموده است: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا»[۶]:

بلكه به مردم حسد مى ‏برند براى آنچه خداوند از فضل خود به آنها داده است در حقيقت ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان حكومتى بزرگ بخشيديم.[۷]

در روايات صحيح السند مقصود از «مُلک عظيم» اطاعت از امامان معصوم ‏عليهم السلام بيان شده است.[۸]

پانویس

  1. مائده غدير (جعفرپور): ص ۹۲ - ۹۵.
  2. اعراف /  ۱۴۸ - ۱۵۰.
  3. حجرات /  ۱۴.
  4. با توجه به شأن نزول دو آيه تبليغ و اكمال و با توجه به اينكه مردم بعد از رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله همچنان تظاهر به اسلام مى‏ كردند و هيچ يک از شعائر دين ترک نشده بود -  كه در ضمن آيه ۱۴۴ از سوره آل‏عمران به آن تأكيد شده است -  نتيجه سه آيه اين است كه عدم پذيرش امامت و تسليم نشدن در مقابل جانشين خاتم ‏انبياء صلى الله عليه و آله ارتداد و بازگشت به جاهليت است. بنابراين، جزء اصول دين بودن امامت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به وضوح از اين آيات به اثبات مى رسد. همچنين علماى بزرگ اهل ‏سنت در كتاب‏ هاى خود به روشنى بر اهميت فوق ‏العاده نصب امام تأكيد كرده ‏اند. تفتازانى در شرح عقايد تسفّيه: ص ۲۳۲ مى‏ گويد: صحابه نصب امام را مهم‏تر از هر مهمى قرار دادند، تا آنجا كه آن را بر دفن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله مقدم داشتند. سؤال اينجاست كه چگونه فرعى از فروع دين به يک باره چنان وجوبى پيدا كرد و اهميت آن از تشييع و نماز خواندن و تدفين پيكر رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله بيشتر شد؟! (جواهر الكلام: ج ۱ ص ۳۵۵،۳۵۴) .
  5. آل‏ عمران /  ۱۳۴.
  6. نساء /  ۵۴ .
  7. فروغ هدايت: ص ۳۳۲ - ۳۳۴.
  8. الكافى: ج ۱ ص ۲۰۶ ح ۵،۳ .