آيات ۱۴ تا ۱۹ مجادله و غدیر
آيه «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ...»[۱]
يكى از جلوه هاى قرآنى غدير كه مورد غفلت قرار گرفته، فرازهاى دعا و زياراتى است كه در آنها به تبيين و تفسير آيات مربوط به واقعه غدير پرداخته شده است.
در بسيارى از دعاها و زيارات - به خصوص آنچه مربوط به شب و روز غدير است - ناگفته هايى از مسئله غدير به چشم مى خورد كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمى شود.
در مواردى شأن نزول آيات و در مواردى استشهاد به آيه هاى قرآن و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است. از جمله اين موارد است:
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى اللَّه الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ. أعَدَّ اللَّهُ لَهُم عَذاباً شَديداً إنَّهُم ساءَ ما كانوا يَعمَلونَ . اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ . لَنْ تُغْنِىَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ . يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَىْءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ . اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ»:
«آيا نگاه نمى كنى به كسانى كه پذيرفتند ولايت قومى را كه خداوند بر آنان غضب كرده كه آنان نه از شمايند و نه از آنان؛ و به خدا قسمِ دروغ ياد مى كنند در حالى كه خود مى دانند.
آنان قسم هاى خود را سپر قرار داده اند و بدين وسيله مانع راه خدا شده اند و براى آنان عذاب خوار كننده اى است.
اموال و اولادشان هيچ فايده اى براى آنان نخواهد داشت؛ آنان اصحاب آتش اند كه در آن دائمى خواهند بود.
روزى كه خدا همه آنان را مبعوث مى فرمايد آنان براى خدا هم قسم ياد مى كنند همان گونه كه براى شما قسم ياد مى كنند، و گمان مى كنند بر پايه اى استوارند، ولى آگاه باشيد كه آنان دروغ گويانند.
شيطان بال خود را بر آنان گسترده و ياد خدا را از خاطر آنان برده است. اينان حزب شيطانند، و آگاه باشيد كه حزب شيطان زيانكارانند».
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»[۲]
«امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».
«إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»[۳]
«تو ترساننده اى و براى هر قومى هدايت كننده اى است».
«إِنْ يَدْعُونَ إِلاّ شَيْطاناً مَرِيداً لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فليبتكن آذان الانعام فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيّاً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاّ غُرُوراً»[۴]
«جز شيطانِ عصيانگرى را - كه خدا او را لعنت كند - صدا نمى زنند. شيطان گفت: حتماً از بندگان تو نصيب معينى خواهم گرفت و آنان را گمراه نموده و اميدوار خواهم كرد، و به آنان دستور خواهم داد تا گوش چهار پايان را به علامت جاهليت براى بتها بِبُرند، و به آنان دستور خواهم داد كه خلق خدا را تغيير دهند، و هر كس شيطان را ولى خود حساب كند و خدا را كنار بگذارد، خسارت روشنى كرده است. شيطان به آنان وعده مى دهد و آنان را اميدوار مى كند، ولى شيطان جز مغرور كردن چيزى به آنان وعده نمى دهد».
«وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ. الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ»[۵]
«واى در آن روز بر تكذيب كنندگان كه روز قيامت را تكذيب مى كنند».
اين آيات و دعاى مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است:
متن دعا
در فرازى از دعاى بعد از نماز روز غدير چنين مى خوانيم:
فَاشْهَدُ يا الهى انَّ الامامَ الْهادِى الْمُرْشِدَ الرَّشيدَ عَلِىَّ بْنَ ابىطالِبٍ اميرَالْمُؤْمِنينَ الَّذى ...، جَعَلْتَ الاقْرارَ بِوِلايَتِهِ تَمامَ تَوْحيدِكَ وَ الاخْلاصَ لَكَ بِوَحْدانِيَّتِكَ وَ اكْمالَ دينِكَ وَ تَمامَ نِعْمَتِكَ عَلى جَميعِ خَلْقِكَ، فَقُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».
فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى ما مَنَنْتَ بِهِ عَلَيْنا مِنَ الاخْلاصِ لَكَ بِوَحْدانِيَّتِكَ، وَ جُدْتَ عَلَيْنا بِمُوالاةِ وَلِيِّكَ الْهادى مِنْ بَعْدِ نَبِيِّكَ النَّذيرِ الْمُنْذِرِ، وَ رَضيتَ لَنَا الاسْلامَ ديناً بِمَوْلانا، وَ اتْمَمْتَ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ بِالَّذى جَدَّدْتَ لَنا عَهْدَكَ وَ ميثاقَكَ، وَ ذَكَّرْتَنا ذلِكَ وَ جَعَلْتَنا مِنْ اهْلِ الاخْلاصِ وَ التَّصْديقِ لِعَهْدِكَ وَ ميثاقِكَ وَ مِنْ اهْلِ الْوَفاءِ بِذلِكَ، وَ لَمْ تَجْعَلْنا مِنَ النّاكِثينَ وَ الْمُكَذِّبينَ الَّذينَ يُكَذِّبُونَ، الْجاحِدينَ بِيَوْمِ الدّينِ، وَ لَمْ تَجْعَلْنا مِنَ الْمُغَيِّرينَ وَ الْمُبَدِّلينَ وَ الْمُحَرِّفينَ وَ الْمُبَتِّكينَ آذانَ الانْعامَ، وَ الْمُغَيِّرينَ خَلْقَ اللَّهِ، وَ مِنَ الَّذينَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ، وَ صَدَّهُمْ عَنِ السّبيلِ وَ الصِّراطِ الْمُسْتَقيمِ ... .
اللَّهُمَّ الْعَنِ الْجاحِدينَ وَ النّاكِثينَ وَ الْمُغَيِّرينَ وَ الْمُبَدِّلينَ وَ الْمُكَذِّبينَ الَّذينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدّينِ مِنَ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ[۶]
الهى، من شهادت مى دهم كه امام هدايت كننده ارشاد كننده هدايت شده على بن ابى طالب اميرالمؤمنين است، كه اقرار به ولايت او را كامل بودن توحيدت و اخلاص در يگانگى ات و كامل شدن دينت و تمام نعمتت بر همه خلقت قرار دادى و فرمودى - و كلام تو حق است - :
«امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».
پس تو را شكر بر آنچه بر ما منت نهاده اى از اخلاص به توحيدت و بر آنچه بر ما كرم كرده اى، با پذيرفتن ولايت ولىّ هدايت كننده ات بعد از پيامبر ترساننده منذرت، و با مولايمان اسلام را به عنوان دين ما راضى شدى، و نعمتت را با تجديد عهد و ميثاقت بر ما تمام كردى و آن پيمان را به ياد ما آوردى، و ما را از اهل اخلاص و تصديق نسبت به عهد و ميثاقت و از اهل وفا به آن قرار دادى، و ما را از عهدشكنان و تكذيب كنندگان قرار ندادى كه روز قيامت را تكذيب مى كنند، و ما را از تغيير دهندگان و تبديل كنندگان و تحريف كنندگان و زنده كنندگان اعمال جاهليت و تغيير دهندگان خلق خدا قرار ندادى، و از كسانى كه شيطان بال خود را بر آنان گسترانده و ياد خدا را از خاطر آنان برده و از راه راست مانع شده، قرار ندادى.خدايا، لعنت كن انكار كنندگان و پيمان شكنان و تغيير دهندگان و تبديل كنندگان و تكذيب كنندگانى كه روز قيامت را تكذيب مى كنند، از اولين و آخرين.
نتيجه اعتقادى
در اين فراز از دعاى روز غدير، پنج آيه به تصريح يا تضمين و يا اشاره گنجانده شده است:
آيه اول آيه اكمال است كه ابتدا به صورت اشاره با عبارت «جَعَلْتَ الاقْرارِ بِوِلايَتِهِ...، اكْمالَ دينِكَ وَ تَمامَ نِعْمَتِكَ» آمده و بعد از آن اصل آيه عيناً آورده شده است. بعد از ذكر اصل آيه يک بار ديگر به اشاره با عبارت «وَ رَضيتَ لَنَا الاسْلامَ ديناً بِمَوْلانا وَ اتْمَمْتَ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ» آمده است.
آيه دوم «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ ...» است كه به صورت تضمين در كلام آمده و با عبارت «بِمُوالاةِ وَلِيِّكَ الْهادى مِنْ بَعْدِ نَبِيِّكَ النَّذيرِ الْمُنْذِرِ» ذكر شده است.
آيه سوم آيه «مكذبين بيوم الدين» است كه دو بار در اين فراز دعا مطرح شده است؛ بار اول از قول دعا كننده و به عنوان نفى آن با عبارت «وَ لَمْ تَجْعَلْنا مِنَ النّاكِثينَ وَ الْمُكَذِّبينَ الَّذينَ يُكَذِّبُونَ الْجاحِدينَ بِيَوْمِ الدّينِ» ذكر شده، و بار دوم در لعنت بر مكذبين با عبارت «اللّهُمَّ الْعَنِ...، الْمُكَذِّبينَ الَّذينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدّينِ» آمده است.
آيه چهارم «فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ» از سوره نساء است كه به صورت تضمين در كلام و نفى آن از دعا كننده، با عبارت «وَ لَمْ تَجْعَلْنا مِنَ الْمُغَيِّرينَ وَ الْمُبَدِّلينَ وَ الْمُحَرِّفينَ وَ الْمُبَتِّكينَ آذانَ الانْعامِ وَ الْمُغَيِّرينَ خَلْقَ اللَّهِ» ذكر شده است.
آيه پنجم «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ» است كه عبارت «فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» از آيه قبل در آخر اين فراز آورده شده و به صورت تضمين در كلام و نفى آن از دعا كننده با عبارت «وَ لَمْ تَجْعَلْنا...، مِنَ الَّذينَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ وَ صَدَّهُمْ عَنِ السَّبيلِ» ذكر شده است.
از اين فراز دعاى روز غدير هفت نكته استفاده مى شود: ولايت كمال توحيد، تفسير «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ»، تفسير آيه اكمال، تفسير آيه «المكذبين بيوم الدين»، تفسير آيات سوره نساء، تفسير «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ»، لعنت بر حزب شيطان؛ كه به تفصيل اين هفت مورد مى پردازيم.
نكته اول: ولايت كمال توحيد
اقرار به يگانگى خداوند چه ارتباطى به پذيرفتن ولايت مى تواند داشته باشد كه كمال توحيد حساب شده است؟
اين همان نكته اى است كه در اين فراز دعا به آن اشاره شده و دو عبارت در بيان آن ذكر شده است:
يكى تمام توحيد، و ديگرى اخلاص در اقرار به وحدانيت.اين فصل پيچيده از غدير مى تواند بدان معنى باشد كه پذيرنده ولايت كه يک امر الهى است در واقع سر تعظيم در برابر خدا فرود آورده و اين آخرين و مهم ترين دستور الهى را پذيرفته است؛ و اين گونه توحيد خود را در اعلى درجه به نمايش گذاشته است.
نقطه مقابل كسانى هستند كه با نپذيرفتن ولايت - همانند شيطان - در عين اقرار به توحيد، خداهاى ديگرى از قبيل هواى نفس و تكبر و آنان كه در برابر خدا قد عَلَم كرده اند را نيز پذيرفته اند.
بنابراين انكار يا قبول نكردن غدير حتى در توحيد و اقرار به وحدانيت اشخاص نيز مؤثر مى افتد و آن را از خالص بودن بيرون مى آورد، چنان كه نقطه متقابل آن پذيرفتن غدير است كه اخلاص در توحيد و ادعاى خالصانه در اعتقاد به يگانگى خداوند است.
نكته دوم: تفسير «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ»
با توجه به آنچه در بيان آيه گذشت در اين باره مراجعه شود به[۷]، در اين فراز دعا هم تصريح مى كند كه ما طبق نص آيه قرآن موظفيم بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله از هدايت گرانى پيروى كنيم.
اكنون از اين فراز دعا مى فهميم كه مصداق «لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» اميرالمؤمنين عليه السلام است آنجا كه مى فرمايد: «وَ جُدْتَ عَلَيْنا بِمُوالاةِ وَلِيِّكَ الْهادى مِنْ بَعْدِ نَبِيِّكَ النَّذيرِ الْمُنْذِرِ».
نكته سوم: تفسير آيه اكمال
نكات جالبى از تفسير «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ ...» در اين فراز از دعاى غدير نهفته كه در جاى ديگرى به اين صراحت يافت نمى شود، و بيانگر ابعاد گسترده اين يک آيه در قرآن است:
الف) اتمام نعمت بر همه مردم
پاسخ اين سؤال كه آيا غدير نعمت را بر مؤمنان تمام كرد يا بر همه بشريت، در اين فراز دعا آمده است آنجا كه مى فرمايد:
جَعَلْتَ الْاقْرارَ بِوِلايَتِهِ ...، تَمامَ نِعْمَتِكَ عَلى جَميعِ خَلْقِكَ: خدايا، اقرار به ولايت على عليه السلام را كامل شدن نعمت بر همه خلقت قرار دادى. اين بدان معنى است كه اگر بشريت در هر دين و مذهب و فكر و اعتقادى باشد صلاحش و كامل ترين شكل استفاده اش از نعمت خدا در پذيرفتن ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام است، و خداوند با اعلام ولايت در نزول نعمتش بر بندگان هيچ فروگذار نكرده است.
حتى مخالفان و دشمنان اهل بيت عليهم السلام اولين محروميت شان استفاده نكردن از نعمت تامه الهى است و اين گونه بر خود ضربه زده و در برابر ذات الهى ناسپاسى بزرگى را مرتكب مى شوند.
ب) تحقق عملى تمام نعمت
اتمام نعمت از سوى خداوند با اعلام ولايت انجام شده، چه مردم بفهمند و چه نفهمند، و چه بپذيرند و چه نپذيرند.
اما از آنجا كه آثار اين اتمام نعمت بايد در بندگان ظاهر شود و مقصود خداوند تعالى هدايت بشر است، تحقق عملى آن هنگامى است مردم ارزش اين نعمت را درک كنند و به آن ارج نهند و آن را بپذيرند.
اكنون در مقام سپاسگزارى از درک اين نعمت دو جهت را مطرح مى كنيم:
اول: تجديد پيمان با اقرار روز الَست درباره ولايت و يادآورى آن، و تصديق خالصانه آن ميثاق و اعلام وفادارى به آن.
دوم: از عهدشكنان نبودن، تكذيب نكردن به جاى اقرار، از تغيير دهندگان طبق خواسته خود نبودن، از بازگشت كنندگان به جاهليت نبودن، از حزب شيطان نبودن.
ج) رمز رضايت از اسلام
كلمه «اليوم» گوياى آن است كه خداوند در روز غدير اسلام را به عنوان دين مردم راضى شده است، اما هنوز نياز به يک كلمه صريح احساس مى شود كه بگويد در «الْيَوْمَ» چه مسئله اى اتفاق افتاده و چه جهت جديدى در اسلام مطرح شده كه باعث كمال آن شده است. شايد صريح ترين واژهاى كه گوياى اين معنا باشد همان است كه در اين فراز دعا به چشم مى خورد، آنجا كه مى فرمايد:
«رَضيتَ لَنَا الاسْلامَ ديناً بِمَوْلانا». اين بدان معنى است كه هر چه هست از بركت وجود اميرالمؤمنين عليه السلام است، و جا دارد بگوييم:
به خاطر مولاى ما، و به بركت وجود مولاى ما و به تأثيرى كه وجود مبارک حجةاللَّه در دين ما دارد، و به خاطر ضربه اى كه دين از جاى خالى حجت خدا مى خورد، و با توجه به نياز ابدى دين به وجود معصومى چون اميرالمؤمنين عليه السلام، خداوند در حالى اسلام كسى را مى پذيرد و از اسلام او راضى مى شود كه ولايت و صاحب اختيارى مقام عصمت را پذيرفته باشد.
نكته چهارم: تفسير آيه «المكذبين بِيَوْمِ الدِّينِ»
در آياتى از قرآن تكذيب به «يوم الدِّينِ» و در آياتى ديگر به «الدِّينِ» نسبت داده شده است. منظور از «دين» در اين موارد ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام است كه در روايات متعددى به آن تصريح شده است.
آنچه به عنوان نتيجه گيرى از اين ارتباط به دست مى آوريم آن است كه انكار ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام يا به معناى انكار قيامت است كه از آن به «يوم الدِّينِ» تعبير شده، و يا انكار«دين» است كه به دين كامل الهى معنى شده است.[۸]
امام صادق علیه السلام درباره آيه «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» مى فرمايد: دين ولايت على بن ابى طالب است.[۹]
امام کاظم علیه السلام آيات قبل را هم مطرح كرده مى فرمايد:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ، ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ»، اين انسانى كه در بهترين صورت خلق شده به خاطر بغض اميرالمؤمنين عليه السلام تا اسْفَل السّافِلينَ مى رود.
آنگاه از او مى پرسند: «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ»:
«چه چيزى باعث شد كه دين را تكذيب نمايى»؟ منظور از دين ولايت على بن ابى طالب عليه السلام است.[۱۰]
امام رضا عليه السلام در بيان آيه «أَ رَأَيْتَ الَّذِى يُكَذِّبُ بِالدِّينِ»، فرمود: منظور كسى است كه ولايت على بن ابى طالب عليه السلام را نمى پذيرد و آن را انكار مى كند.[۱۱]
نكته پنجم: تفسير آيات سوره نساء
آنان كه دعوت سقيفه را پذيرفته اند در واقع شيطان را صدا مى زنند، بلكه هم آن شيطان و هم اين شيطان را صدا مى زنند.
با توجه به اينكه در اين فراز از دعاى غدير آيه مزبور دقيقاً بر منكرين ولايت و مخالفين اميرالمؤمنين عليه السلام تطبيق شده، تفسير گونه اى بر آيه چنين ترسيم مى شود:
مخالفين اميرالمؤمنين عليه السلام كه سقيفه را به جاى آن حضرت پذيرفته اند، جز شيطانِ رانده شده اى را صدا نمى زنند كه مورد لعنت خدا قرار گرفته است.
او كه گفته است: از بندگان خدا نصيبى را به خود اختصاص خواهم داد و آنان را گمراه خواهم كرد و آنان را اميدوار به آرزوهاى واهى خواهم نمود و به آنان دستور خواهم داد تا رسوم جاهليت و بت پرستى را برگردانند، و تا آنجا پيش روند كه خلق خدا را تغيير دهند.
با توجه به تصميمات چنين شيطانى، هر كس او را ولىّ خود قرار دهد و خدا را كنار گذارد خسارت واضحى نموده است.
شيطانى كه به آنان وعده هاى دروغين مى دهد و آنان را به آرزوهاى پوچ اميدوار مى كند، ولى جز حيله و مغرور كردن هدف ديگرى ندارد.
نكته ششم: تفسير «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ»
خداوند در پنج آيه از سوره مجادله گروهى را معرفى مى كند كه مورد غضب او هستند.
آنگاه به بيان حيله هاى آنان مى پردازد و سپس اعلام مى كند كه شيطان كاملاً بر آنان مسلط است و بايد آنان را حزب شيطان بناميم.
با در نظر گرفتن اينكه در اين فراز از دعاى غدير آيات مزبور به مخالفين اميرالمؤمنين عليه السلام و برگزينندگان راهى غير از غدير تفسير شده، مى توان آيات مزبور را چنين معنى كرد:
آيا نمى نگرى به قومى كه ولايت سقيفه را پذيرفته اند كه خدا بر آنان غضب كرده است. اين پيروان سقيفه نه از شمايند و نه از آنان.
از شگردهاى آنان قسمِ دروغ است در حالى كه در باطن حقيقت را مى دانند.
آنان قسم هاى خود را سپرى در برابر اميرالمؤمنين عليه السلام قرار داده اند، و با اين روش بر سر راه خدا مانع ايجاد مى كنند.
بنابراين طرفداران سقيفه بايد منتظر عذاب خوار كننده اى باشند، و آنان جهنمى اند و دائم در آنجا خواهند بود. آنان حتى در روز قيامت كه در پيشگاه الهى براى محاكمه آورده مى شوند دست از قسم هاى دروغين خود بر نمى دارند، و هنوز بر اين باورند كه ره توشهاى براى قيامت آورده اند.
واقعيت آن است كه شيطان چنان بر آنان مسلط بود كه ياد خدا را از خاطر آنان محو كرده است. آنچه مى ماند آن است كه اينان حزب ودار و دسته شيطانند، و پيداست كه حزب شيطان جز خسارت هيچ نتيجه اى به دست نخواهد آورد.
اميرالمؤمنين عليه السلام درباره شگردهاى سقيفه كه باعث گمراهى مردم تا ابد شد، مى فرمايد:
بدانيد كه اگر حق خالص بود در آن اختلافى نبود، و اگر باطل خالص بود بر هيچ صاحب عقلى مخفى نمى ماند؛ ولى قسمتى از حق و قسمتى از باطل گرفته می شود و با يكديگر مخلوط مى شود، و آنجاست كه هر دو با هم به صورت يک مطلب ديده مى شوند. در اين هنگام است كه «اسْتَحْوَذَ الشَّيْطانُ عَلى اوْلِيائِهِ»:
«شيطان بر اوليائش بال مى گستراند»، و آنان كه از سوى خداوند حسن عاقبت برايشان در نظر گرفته شده نجات مى يابند.[۱۲]
نكته هفتم: لعنت بر حزب شيطان
با تطبيق آيات مذكور بر مخالفان اميرالمؤمنين عليه السلام، در روز غدير به ما دستور داده اند كه مصداق اين آيات را مورد لعن قرار دهيم.
اگر ما سردمداران سقيفه را لعن مى كنيم به استناد قرآن اوصافى دارند كه مستحق لعن هستند و عين همان صفات مذكور در قرآن را در لعن خود مى آوريم:
«اللَّهُمَّ الْعَنِ الْمُغَيِّرينَ وَ الْمُبَدِّلينَ وَ الْمُكَذِّبينَ بِيَوْمِ الدّينِ ...» در يک جمع بندى از آيات ذكر شده در اين فراز از دعا، دشمنان و منكران ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را لعن مى كنيم به خاطر آنكه در برابر ولايتى كه در غدير توسط پيامبر صلى الله عليه و آله از طرف خداوند اعلام شد، دست به اقدامات كينه توزانه عظيمى زدند كه آثار آن تا آخر روزگار محو شدنى نيست.
آنان طبق اين آيات متصف به اين اوصافند:
منكر، عهدشكن، تغيير دهنده، تبديل كننده، تكذيب كننده، تحريف كننده، فراموش كننده ياد خدا، مانع شونده از صراط مستقيم، و نهايتاً حزب شيطان كه زير بال او آرام گرفته اند.
پانویس
- ↑ مجادله / ۱۴ - ۱۹. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۴۱۴ - ۴۲۴.
- ↑ مائده / ۳.
- ↑ رعد / ۷.
- ↑ نساء / ۱۱۷ - ۱۲۰.
- ↑ مطففين / ۱۰ - ۱۱.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۷،۲۱۶. الاقبال: ص ۴۷۵.
- ↑ كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۷۴ - ۱۶۹ و ج ۳ ص ۳۶۱ - ۳۵۹.
- ↑ در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۹۶.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۰۵ و ج ۳۵ ص ۳۴۱.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۰۵ و ج ۳۵ ص ۳۴۱ و ج ۴۳ ص ۲۹۱.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۶۷.
- ↑ الكافى: ج ۱ ص ۵۴ . كتاب سليم: ص ۲۶۲.