انکار

از ویکی غدیر

انكار غدير در صحيفه ملعونه دوم[۱]

در صحيفه ملعونه دوم - كه پس از غدير در مدينه و در خانه ابوبكر توسط رؤساى منافقين نوشته شد - رسماً غدير انكار شده است! بسيار جالب است كه صحيفه ‏اى توسط اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله و به فاصله كمتر از يک ماه پس از غدير تدوين شود و در آن گفته شود «پيامبر كسى را براى خلافت بعد از خود تعيين نكرده است»!! اين ادعايى است كه در متن صحيفه به چشم مى‏ خورد:

اما بعد، خداوند با منت و كرمش محمد را بر همه مردم مبعوث نمود، براى دينى كه براى بندگانش انتخاب كرده بود. او وظيفه خود را ادا نمود و آنچه خدا به وى امر كرده بود تبليغ نمود، و بر ما واجب كرد كه تمام آن ها را بپا داريم؛ تا زمانى كه دين را كامل و واجبات را واجب نمود و سنت‏ ها را پايه گذارى كرد. آنگاه پروردگار پيشگاه خود را براى وى انتخاب كرد و او را با احترام و رضايت خاطر قبض روح نمود بدون اينكه كسى را براى بعد از خود به خلافت برساند!

پيامبر اختيار خلافت را بر عهده مسلمين گذاشت تا هر كس كه اعتماد به فكر او و اطمينان به دلسوز بودنش دارند براى خود انتخاب كنند.

در اينجا بار ديگر استناد به آيه قرآن را براى اثبات ادعاى باطل به كار گرفتند و آن را دليل بر پيروى مردم از مرام سقيفه قرار دادند. آيا پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير خلافت را بر عهده مسلمين گذاشت؟ آيا حتى يک مورد وجود دارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله چنين مطلبى فرموده باشد تا مردم هم در اين جهت پيرو آن حضرت باشند؟!

اين استناد به قرآن با اين تعبير در صحيفه منعكس شد:

مسلمانان بايد به خوبى از پيامبر پيروى كنند همانطور كه خداوند فرموده است: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فى رَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُو اللهَ وَ الْيَوْمَ الآخَرَ»[۲]: «براى شما نسبت به پيامبر پيروى نيكو لازم است براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميدوارند».

انكار غدير و پيامدهاى آن[۳]

اكثر مسلمانان بعد از وفات رسول گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله از حقيقت غدير رويگردانده و آن را انكار نمودند. در واقع تعصب ‏هاى بى‏جا، هوا و هوس‏ها، اطاعت نكردن از قرآن و در يک كلمه به تعبير قرآن بازگشت به آداب و رسول جاهليت، مانع از اطاعت آن ها از امر الهى در غدير خم شد و در واقع مانع از حركت صحيح بشر در راه تكامل و حيات طيبه گرديد.

خداوند متعال درباره لزوم اطاعت از خدا و پيامبرش مى ‏فرمايد:

«يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم و اعلموا أن الله يحول بين المرء و قلبه و أنه إليه تحشرون»[۴]: اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد، زمانى كه خدا و پيامبرش شما را به چيزى فرا خوانند كه زندگيتان مى ‏بخشد دعوتشان را اجابت كنيد، و بدانيد كه خدا ميان آدمى و قلبش حايل است و همه به پيشگاه او گرد آورده شويد.

در واقع با اين بيان، اطاعت از خدا و رسول ‏صلى الله عليه وآله در جريان غدير كه به حق يكى از كليدى ‏ترين دعوت‏ هاى خداوند عزوجل و پيامبر صلى الله عليه و آله است، مايه حيات و حركت به سمت كمال و نافرمانى و عدم اطاعت از آن موجب دل مردگى و ظلالت و گمراهى است.

همچنين خداى عزوجل مى ‏فرمايد: «و ما كان لمؤمن و لا مؤمنه اذا قضى الله و رسوله أمراً أن يكون لهم الخيرة من امرهم و من يعص الله و رسوله فقد ضلَّ ضلالاً مبيناً»[۵]:

هيچ مرد مؤمن و زن مؤمنى را نرسد (حق ندارد) كه چون خدا و پيامبرش در كارى حكمى كردند آن ها را در آن كارشان اختيارى باشد. هر كس از خدا و پيامبرش نافرمانى كند سخت در گمراهى افتاده است.

اين آيه بسى صريح ‏تر اطاعت از حكم خداوند و پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله را بر همه زنان و مردان مؤمن واجب و نافرمانى در مقابل آن را گمراهى آشكار معرفى مى ‏كند. البته اختيار نداشتن به اين معنى نيست كه نمى‏ توانند نافرمانى كنند، بلكه به اين معنى است كه نافرمانى آنها از حكم خدا و رسولش موجب گمراهى آنان و مستلزم عواقب و هولناک دنيوى و اخروى خواهد بود.

اينک به اختصار به برخى از پيامدها و عواقب و تأثيرهاى انكار و فراموشى غدير به همراه ذكر عبارات انديشمندان اسلامى مى‏ پردازيم:

تحريف و تغيير احكام الهى

كسانى كه در نتيجه فراموشى غدير حاكم بر جامعه نوپاى اسلامى شدند، اقدام به تغييرات گسترده در احكام اسلامى نمودند، كه اين بدعت ‏ها مخالف كتاب الهى و سنت نبوى بود. اگر چه حضرت على‏ عليه السلام در زمان خلافت خود تلاش بسيارى براى باز گرداندن سنت نبوى و از بين بردن بدعت ‏ها نمود، اما به دليل دنيازدگى مردم از سويى، و تبديل شدن سنت شيخين (ابوبكر و عمر) به فرهنگ اسلامى و مقاومت طرفداران ايشان از سويى ديگر مانع تحقق بسيارى از اين اقدامات شد.

به عنوان مثال در مسئله نماز خواندن -  كه يک مسئله عبادى بود -  و مردم چندين بار در روز آن را به جا مى‏ آوردند، بازى حاكمان با احكام، اختلافات را در اين فريضه الهى به جايى رساند كه زمانى كه زهرى از انس بن مالک علت ناراحتى ‏اش را جويا مى‏ شود. انس در پاسخ مى‏ گويد:

لا أعرف شيئا مما أدركت إلا هذه الصلاة، و قد ضيعت[۶]: از آن چيزهايى كه در زمان رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله درک كرده بودم چيزى جز نماز را نمى ‏شناختم، كه اين نماز هم از بين رفت.

همچنين شافعى از وهب بن كيسان نقل مى‏ كند: عبدالله بن زبير را ديدم كه قبل از خواندن خطبه، نماز جمعه را خواند و گفت: كل سنن رسول ‏الله‏ صلى الله عليه وآله قد غُيِّرَت، حتى الصلاة[۷]: همه سنت‏ هاى رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله حتى نماز تغيير كرد.

همچنين نقل شده در زمان خلافت عثمان، يک سال در ايام حج عثمان مريض شده بود و به حج نرفت. مردم در منى نزد حضرت على‏ عليه السلام آمدند و گفتند: شما نماز جماعت را با مردم بخوانيد. حضرت فرمود: اگر مى‏ خواهيد من نماز رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله را (يعنى دو ركعتى) براى شما مى‏ خوانم. آن ها گفتند: نه فقط نماز چهار ركعتى عثمان را مى‏ خواهيم. پس حضرت از خواندن نماز جماعت امتناع كردند.[۸]


حسن بصرى مى ‏گويد: لو خرج عليكم اصحاب رسول‏ الله ‏صلى الله عليه وآله ما عرفوا منكم إلا قبلتكم

پانویس

  1. ژرفاى غدير: ص 170.
  2. احزاب/21.
  3. درسنامه خطبه غدير: 208-224.
  4. انفال/24.
  5. احزاب/36.
  6. جامع بيان العلم: ص 2. الطبقات الكبرى: شرح حال انس. صحيح بخارى: ج 1 ص 141. الجامع الصحيح (ترمذى): ج 4 ص 632.
  7. كتاب الامّ (شافعى): ج 1 ص 208. معرفة السنن و الآثار (بيهقى): ج 3 ص 46.
  8. المحلّى (ابن‏ حزم): ج 4 ص 270.