آيه ۳ مائده و غدیر
«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ...»[۱]
از جمله آياتى كه در غدير بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده اين آيه است:
«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»:
«امروز كسانى كه كافر شدند از تخريب دين شما نااميد شدند، پس از آنان نترسيد و از خدا بترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».
اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:
موقعيت تاريخى
پايان سخنرانى غدير و استقرار كامل مسئله امامت، مقطعى بود كه توانست همه خيال هاى منافقين و نقشه هاى آنان را خنثى نمايد. وحشت شياطين و منافقين از همين اعلان رسمى بود و به صور مختلف در برابر آن سنگ اندازى مى كردند.
اكنون كه «ولايت» اعلام شد، گرد نااميدى هم بر چهره آنان نمودار گشت و آب سردى بر دستانشان ريخته شد. در چنين موقعيتى بود كه خدا هم يأس آنان را اعلام كرد. متن حديثى كه اين شكست منافقين و نزول آيه را بيان مى كند چنين است:
پيامبر صلى الله عليه و آله از مدتى قبل وفات خود را خبر مى داد و مى فرمود: «نزديک شده كه از ميان شما غروب كنم». منافقين با شنيدن اين خبر مى گفتند:
«اگر محمد بميرد دين او را خراب مى كنيم». هنگامى كه برنامه غدير انجام گرفت گفتند: نقشه و حيله ما باطل شد! اينجا بود كه اين آيه نازل شد:
«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ...»: «امروز كسانى كه كافر شدند از تخريب دين شما نااميد شدند...».[۲]
ابوسعيد خدرى كه از حاضرين واقعه غدير بوده، ضمن نقل وقايع آن روز مى گويد: فَلَمْ نَنْصَرِفْ حَتّى نَزَلَتْ:
«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ ...»: از برنامه غدير فراغت نيافته بوديم كه اين آيه نازل شد.[۳]
موقعيت قرآنى
از نكات قابل توجه در اين آيه موقعيت قرآنى آن است كه با آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...» در يک آيه واقع شده، و هر دو فراز آيه در مورد اعلان ولايت در غدير نازل گرديده است. در روايتى امام عليه السلام درباره آيه «الْيَوْمَ يَئِسَ...» مى فرمايد: اين آيه هنگامى بود كه ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام نازل شد»؛[۴] يعنى مسئله اعلام ولايت پايان يافت و آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ...» نازل شد.
اين ارتباط بين كلمه «اليوم» در اول اين دو فراز: «الْيَوْمَ يَئِسَ» و «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ»، تا آنجا ادامه دارد كه درباره آيه اكمال گفته شد:
روز نزول آن و روزى كه خدا كامل شدن دين را اعلام مى فرمايد عيد مؤمنين است.[۵]
درباره آيه «الْيَوْمَ يَئِسَ» هم روايتى وارد شده كه «عيدٌ لِلْمُؤْمِنينَ»[۶]، و اين دو عيد به يک نقطه باز مى گردد.
يعنى با اعلان ولايت در غدير هم دين كامل شد و هم دشمنان مأيوس شدند؛ و كلمه «الْيَوْمَ» در آيه به يک روز باز مى گردد و آن روز غدير است، به خصوص آنكه هر دو در يک جمله واقع شده اند.
تحليل اعتقادى
در مورد اين آيه دو تحليل اعتقادى مى توان بيان نمود:
تحليل اول
آنچه درباره اين آيه بايد مورد دقت قرار گيرد كلمات حساسى است كه در آن به كار رفته است: «الْيَوْمَ»، «يَئِسَ»، «الَّذِينَ كَفَرُوا»، «مِنْ دِينِكُمْ»، «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ».
با توجه به روايات ذكر شده به تبيين اين كلمات مى پردازيم:
الف) «الْيَوْمَ»
از رواياتى كه نقل شد نزول آيه در غدير دقيقاً پس از اعلان ولايت معلوم گرديد. بنابراين منظور از «الْيَوْمَ» به معناى «امروز» همان روز هيجدهم ذى الحجه سال دهم هجرى است.
شاخص كننده آن روز در ميان روزهاى ديگر هم جز اعلام ولايت دوازده امام عليهم السلام تا روز قيامت چيز ديگرى نيست، و آنچه در دنباله آيه آمده به خاطر همين جهت است.
ب) «الَّذِينَ كَفَرُوا»
اطلاق كلمه «الَّذِينَ كَفَرُوا» شامل همه كافران مى شود با اين تفاوت كه هر كدام بيشتر در صدد نابودى و تخريب اسلام بودند بيشتر نااميد شدند.
با توجه به اين نكته كافران هنگام اعلان ولايت در غدير قابل تقسيم به سه دسته بودند كه به ترتيب شدت آنان در موضع گيرى ضد اسلام چنين معرفى مى شوند:
۱. منافقين كه اكثر آنان كفار بت پرست ديروز بودند و از روز اول بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله به مبارزه با آن حضرت برخاستند و تا روزى كه حضرت فاتحانه وارد مكه نشده بود دست از رفتار و گفتار خود برنداشتند و بين آن روز تا غدير يك سال بيشتر فاصله نشده بود.
۲. يهوديان و مسيحيان كه از جهت دينى حاضر نبودند رسميت خود را در برابر اسلام از دست بدهند، و به همين جهت به آن اقرار نمى كردند و در صدد تضعيف بر مى آمدند.
۳. ساير ملل و مذاهب جهان كه شامل زرتشتيان ايران و بودائيان و بت پرستان كشورهاى دور دست مى شد.
با دقت در اين سه گروهى كه به عنوان كفّار مطرح بودند، بدون شک همه آنان از ظهور اسلام با خبر بودند، و تمام توجهشان به روزگار بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله بود؛ و گويا انتظار داشتند كه مانند هر دين و مذهب و گروهى كه ظهور مى كند و بقاى آن در گرو تعيين راه آينده آن است، ببينند اسلام براى آينده بلند مدت خود چه برنامه اى دارد، و ضامن بقاى آن بعد از آوردنده آن يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله چيست؟ با اطلاع از اين نقطه بود كه مى توانستند نقشه ها و حيله هاى دقيقى براى نابودى و تخريب اين دين نوپا آماده كنند.
ج) «يَئِسَ...مِنْ دِينِكُمْ»
كلمه «يئس» از يک سو مطلق است و جهت يأس آن ذكر نشده است. بنابراين معناى آن نااميدى دشمنان اسلام از همه جهات است و گويا با اعلام ولايت در غدير همه راه ها را بر خود بسته ديدند و از هر نقشه و حيله اى مأيوس شدند.
از سوى ديگر مورد آن مشخص شده است كه از چه چيزى مأيوس شدند و آن «دين مسلمانان» است كه با عبارت «مِنْ دِينِكُمْ» آمده است.
اگر اطلاق در «يَئِسَ» را با اطلاق «الَّذِينَ كَفَرُوا» ضميمه كنيم در مىيابيم كه واقعه غدير با آن عظمت كه در سه روز انجام گرفت، همه كافران را - با هر نقشه و حيلهاى كه ممكن بود از هر كدام صادر شود - نااميد كرد.
تحليل دوم
اكنون بايد اسرار اين نااميدى كافران بيان شود و حساس ترين نقطه غدير كه باعث اين نااميدى شده روشن گردد:
الف) محور اصلى نااميدى دشمنان
محور اصلى غدير كه باعث نااميدى همه دشمنان اسلام شد اعلام ولايت مطلقه دوازده امام معصوم عليهم السلام از اولين روز رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله تا آخرين روز دنيا بود.
اين كوتاه ترين جمله اى است كه درباره رمز غدير مى توان به كار برد، و بلندترين برنامه اى است كه در تمام جوامع بشرى براى آينده ملتى پيش بينى شده است.
اين محور همه نوع از صلاح دين و دنيا و آخرت بشر را در سايه حفظ اسلام ضمانت مى كند، و در هر زمان و مكانى حتى يک انسان وجود داشته باشد او را با هيچ مشكلى رو به رو نمى كند و همه نيازهاى او را بر مى آورد.
به عبارت ديگر جانشين تمام عيارى به جاى پيامبر صلى الله عليه و آله قرار مى گيرد در حدى كه گويا او تا آخرين روز دنيا همچنان زنده و همراه مردم است.
ب) چهار ركن اعلان خلافت
آنچه هيچ يک از كفار و دشمنان درباره آينده اسلام انتظارش را نداشتند و احتمالش را هم نمى دادند ولايتى بود كه وسعتش صاحب اختيارى مطلق انسان ها بود، به ضميمه عصمت كه هيچ احتمال خطايى در آن راه ندارد و بشر را از پيمودن راه اشتباه مصون مى دارد.
اضافه بر اين دو، ركنِ سوم آن امامت و خلافتى بود كه بلافاصله و از اولين لحظه رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله آغاز مى شد و به هيچ كس مهلت تخريب و تحريف نمى داد.
ركن ديگر آن است كه اين راه تا پايان آن - كه آخرين روز دنياست - پيش بينى شده كه دوازده امام عليهم السلام يكى پس از ديگرى حضور داشته باشند و اجازه خلأ در اين زمينه ندهند، اگر چه عمر يكى از آنان بسيار طولانى باشد، و اين روند تا قيام قيامت ادامه يابد.
ج) يأس كفار در همه انواع كفر
با اعلان چنين ولايتى بود كه ساير ملل جهان، دين اسلام را در پيشرفته ترين نوع آينده نگرى يافتند، و در مقايسه با آنچه در مخيله خود پرورده بودند خود را بسيار ناچيز ديدند.
يهود و نصارى نيز گذشته از انطباق اوصاف پيامبر صلى الله عليه و آله بر آنچه در كتاب هايشان آمده بود، با تعيين جانشينان آن حضرت اين تطبيق را بيشتر دريافتند چرا كه حتى نام ايشان در تورات و انجيل آمده بود؛ و با وجود آنان شخص پيامبر صلى الله عليه و آله را در برابر خود حاضر مى ديدند.
از همه كافرين خطرناک تر منافقين بودند كه تمام توطئه ها و نقشه ها را براى بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله آماده كرده بودند، كه وقتى آن حضرت حضور نداشته باشد با بى پروايى و فرصت طلبى خود جامعه مسلين را بر هم بريزند و به انحراف بكشانند.
اما با منصوب شدن فردى قدرتمند چون على بن ابى طالب عليه السلام و سپردن تمام شئون پيامبر صلى الله عليه و آله به او، آنان نيز نقشه هاى خود را بر آب ديدند و فهميدند كه به آسانى نمى توانند به اهداف خود دست يابند و لذا جمله «بَطَلَ كَيْدُنا» را بر زبان آوردند كه ذكر خواهد شد.[۷]
د) يأس ابليس و شياطين
اين يأس و نااميدى دشمنان اسلام تا آنجا پيش رفت كه ابليس و شياطين - كه پايه گذاران كفرو نفاق در جهانند - اهميت و ارزش اعلان چنين ولايتى در غدير را دريافتند، و در بين خود از اين شكست فرياد بر آوردند.
اصحاب ابليس به او گفتند: اين امت مورد رحمت قرار گرفتند و از گمراهى محفوظ شدند و ديگر نه ما را و نه تو را بر آنان راهى نيست، چرا كه امام و پناه خود بعد از پيامبرشان را شناختند.[۸]
ابليس به آنان گفت: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز معصيت خدا انجام نخواهد گرفت.[۹]
اين گونه كه او سخن گفت، برنامه مستحكمى را پيش بينى كرد كه هر كدام از جانشينانش از دنيا برود ديگرى جاى او را خواهد گرفت.[۱۰]
مى بينيم كه ابليس و شياطين كه انواع راههاى گمراهى مردم را تجربه كرده اند، چگونه از اهميت برنامه پيامبر صلى الله عليه و آله آگاهند و در صورت اجراى آن خود را شكست خورده مى يابند.
هـ) اگر مأيوس شدند پس چرا سقيفه؟!
آخرين نكته اى كه درباره آيه «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا...» بايد خاطر نشان سازيم پاسخ به اين سؤال است كه اگر همه دشمنان اسلام از همه جهت مأيوس شدند، پس آنچه در روزهاى بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله مى بينيم و انحراف اكثريت مسلمانان در بلند مدت زمان مشاهده مى شود، چگونه قابل تحليل است؟
پاسخ اين سؤال آن است كه منظور از يأس كفار، وجود برنامه دقيقى است كه اگر به درستى اجرا شود آنان مأيوس خواهند شد؛ و خداوند چنين آينده اى را براى مسلمانان پيشبينى كرده و عظيم ترين اتمام حجت خود را بر آنان نموده و اعلاترين درجه لطف را در حق آنان روا داشته است.
لذا مى بينيم كه از منافقين گرفته تا ابليس و يارانش با ديدن مراسم غدير رسماً اعتراف كردند كه اگر چنين برنامه اى پا بگيرد و به مرحله عمل برسد، همه نقشه هاى آنان بر آب است و هر راهى براى تخريب اسلام مسدود مى گردد؛ و با يأس كامل در پى روزنه اى بودند كه مگر از طريق آن خنجرى از پشت سر وارد آوردند.
از يک سو منافقين را مى بينيم كه با نسبت هاى جسارت آميزى مانند جنون و هذيان و تعصب به پيامبر صلى الله عليه و آله در صدد سقوط غدير و ولايت بودند، و با محكم كردن عهد و پيمان بين خود و توطئه قتل پيامبر و على عليهما السلام در صدد بر هم ريختن برنامه دقيق اسلام بودند.
از سوى ديگر ابليس را مى بينيم كه به يارانش مى گويد: اصحاب پيامبر به من وعده داده اند كه به هيچ يک از گفته هاى او اقرار نكنند، و آنان هرگز اين پيمان خود را نمى شكنند.[۱۱]
در نگاهى ديگر آن قدر مردم را وسوسه مى كند و به سوى ضلالت و كفر سوق مى دهد كه بعد از غصب خلافت توسط سقيفه به يارانش مى گويد:
چگونه ديديد مرا هنگامى كه كارى كردم تا امر خدا و پيامبر را درباره اطاعت على بن ابى طالب كنار گذاردند![۱۲]
اين گفته هاى شيطان و اقدامات او حاكى از آن است كه شأنيت و اقتضاى آن برنامه الهى يأس همه دشمنان اسلام بوده است، ولى اگر مانعى بر سر راه آن ايجاد شود طبيعى است كه آن يأس هاى دشمنان به اميد تبديل خواهد شد.
اينجاست كه هر كس به هر اندازه در انحراف مردم از مسير ولايت شريک باشد در اقدامات اميد دهنده به دشمنان اسلام سهيم بوده و به همان اندازه در باز كردن دست كافران بر روى مسلمانان و تسلط فكر و فرهنگ آنان در جامعه مسلمين دخيل است.
از همين جا به عظمت جنايت سقيفه و يارانش و همه آنان كه مقام ولايت را تنها گذاشتند پى مى بريم، كه چگونه اميد كفار به تسلط بر مسلمانان را زنده كردند و آن غبار يأس را از چهره آنان زدودند و مديون نسل هايى شدند كه تا امروز ضربه هاى كارى از كفار و منافقين مىخورند و روز به روز تسلط آنان را بر خود عميق تر مى يابند.
از همين جا بود كه سلمان در لحظاتى كه اميرالمؤمنين عليه السلام را براى بيعت اجبارى با ابوبكر به مسجد آورده بودند، به عمر گفت:
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّه صلى الله عليه و آله يَقُولُ: انَّ عَلَيْكَ وَ عَلى صاحِبِكَ الَّذى بايَعْتَهُ مِثْلَ ذُنُوبِ جَميعِ امَّتِهِ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مِثْلَ عَذابِهِمْ جَميعاً:
از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: مثل گناه همه امت تا روز قيامت و نيز مثل عذاب همه آنان بر تو و رفيقت خواهد بود كه با او بيعت كردى.[۱۳]
تدبّر در قرآن ما را در رسيدن به پاسخ صحيح كمک مى كند. شكى نيست كه اميد لازمه يأس است؛ يعنى بايد اميدى باشد تا بر اثر وقوع امرى تبديل به يأس گردد.
لذا براى درک حقيقت، بايد ديد از نظر قرآن اميد مخالفان براى نفوذ در دين نسبت به چه موضوعى بوده است؟
قرآن در بخشى از آيتى مى فرمايد: «نتربّص به ريب المنون»[۱۴]:
در كمين و منتظر مرگ او هستيم. بر اين اساس روشن مى شود اميد مخالفان اسلام معطوف به بعد از شهادت رسول اكرم صلى الله عليه و آله بوده است.
با شهادت آن حضرت جايگاه رهبرى الهى مسلمين خالى مى شود و رخنه اى در دين ايجاد مى گردد، كه اگر تدبيرى در جهت رفع و دفع اين ثلمه انديشيده نشود، رياست طلبان با نفوذ در رهبرى يا به دست گرفتن سكّان آن، زمينه اى براى نفوذ در دين ايجاد مى كنند.
بدين رو اميد مخالفان نفوذ در رهبرى اسلامى بوده، و اگر قرار باشد اين اميد تبديل به يأس گردد، بايد از طرف خداوند تكليف رهبرى بعد از رسول اكرم صلى الله عليه و آله در روزى از ايام حجةالوداع روشن شده باشد، تا زمينه يأس كامل كفار فراهم گردد و وعده الهى در: «اليوم يئس الذين كفروا من دينكم» كاملاً محقق گردد.
پانویس
- ↑ مائده / ۳. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۴۱ - ۳۴۸. تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۲۸۷ - ۲۹۷.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۶۳ ح ۲۴۰. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۴۱. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۴.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۳. الاقبال: ج ۲ ص ۲۴۸.
- ↑ تفسير القمى: ج ۱ ص ۱۶۲. تفسير نور الثقلين: ج ۱ ص ۵۸۷ ح ۲۳.
- ↑ در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۹۷،۱۵۵.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۱۵ ح ۱۵۱.
- ↑ براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: غدير در قرآن: ج ۳ ص ۶۲ .
- ↑ كتاب سليم: ص ۵۷۹ . الكافى (روضه): ج ۸ ص ۳۴۳ ح ۵۴۱ .
- ↑ الكافى (روضه): ج ۸ ص ۳۴۴ ح ۵۴۲ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۸،۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۵،۱۲۵.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۸،۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۵،۱۲۵.
- ↑ الكافى (روضه): ج ۸ ص ۳۴۳ ح ۵۴۱ . كتاب سليم: ص ۵۷۹ .
- ↑ كتاب سليم: ص ۱۶۰ ح ۴.
- ↑ طور / ۳۰.