حسان بن ثابت
اولين غديريه به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله[۱]
كلام منظوم در همه ملتها به عنوان سندى ماندگار تلقى می شود، چرا كه نظم و قالب خاص كلام حفظ آن را در خاطره ها آسان تر می سازد، و از نگاه ادبى براى يك مراسم مهم افتخار است كه دستمایه اى از شعر را به همراه داشته باشد.
آنچه در غدیر اين بُعد ادبى را فوق العاده نشان داد و تعجب همه را در چنان شرايطى برانگيخت دو جهت بود:
الف) سابقه مخالفت پيامبر صلى الله عليه و آله با شعر بر همگان روشن بود، به گونه اى كه اگر هم در موردی برخورد مثبتی از حضرت ديده می شد اجازه قرائت شعرهاى مثبت قدیمى بود، نه آنكه حضرت به كسى اجازه سرودن شعر بدهد. در حالى كه در غدير حسان بن ثابت براى شعرش رسماً از پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه گرفت و آن حضرت اجازه داد.
اين اجازه از سوى حضرت آن قدر عجيب بود كه حسان هنگام قرائت شعرش براى مردم - به عنوان اطمينان خاطر - گفت: اى مردم، سخن مرا به گواهى پيامبر صلى الله عليه و آله گوش كنيد؛ و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز فرمود: «بخوان به بركت خداوند» . جالب تر آن بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از خواندن شعرها توسط حسان تصريح كرد كه در اين اشعار روح القدس مؤيد تو بوده و در واقع خداوند تو را يارى كرده است.
ب) حضور شاعر زبردست عرب در چنان مراسمى، به گونه اى كه شعر غدير را بدون سابقه ذهنى در همان جا سرود و براى مردم خواند. اين در حالى است كه معمولاً شعر مربوط به مراسمى را قبلاً پيش بينى مِی كنند، به خصوص آنكه متن شعر منعكس كننده عين مراسمى باشد كه اجرا شده است. سرودن چنين شعرى جز به دست شاعرى فوق العاده امكان نداشت، به خصوص آنكه با مضامينى بلند و دقيق از نظر ادبى سروده می شد.
با توجه به اين جهات بازتاب مسئله شعر در غدير به قدرى عجيب بود كه حسان راضى نشد شعر خود را به طور خصوصى بخواند، بلكه به اطلاع مردم رساندند كه حسان قصد دارد شعرى را با اجازه پيامبرصلى الله عليه و آله درباره غدير بخواند.
به تعبير ديگر:
غديريه در اصطلاح به اشعارى گفته می شود كه شعرا در مورد ماجرا يا خطبه غدير و يا هر دو می سرايند.
اولين كسى كه غديريه سرود حسّان بن ثابت در روز نوزدهم ذی الحجة و در صحراى غدير و مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله بود.
پس از اتمام خطبه غدير و مراسم ابتدايى بيعت با اميرالمؤمنين عليه السلام، شب نوزدهم ماه ذی الحجة سال دهم هجرت در حالى سپرى شد كه كاروان غدير به شدت خسته بودند و روز پر ماجرايى را پشت سر گذاشته بودند، گذشته از آنكه مسير مکه تا غدير آنان را از پا انداخته بود. با استراحت شبانه نشاط تازهاى در كالبد مردم جاى گرفت، و روز نوزدهم را با نيرويى تازه از خواب برخاستند تا مراسم بيعت ادامه يابد.
پس از نماز صبح بار ديگر مردم كنار دو خيمه صف كشيدند و گروه گروه وارد می شدند. ابتدا با پيامبر صلى الله عليه و آله دست بيعت می دادند و سپس در خيمه اميرالمؤمنين عليه السلام حاضر می شدند و دست بيعت داده «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» می گفتند و با تبريك و تهنيت بيرون می آمدند.
در آن ساعات برگ ديگرى بر پرونده غدير افزوده شد. حَسّان بن ثابت شاعر زبردست عرب كه در غدير حضور داشت از شعرايى بود كه بالبداهة می سرود و سنجيده می گفت. مراسم حيرت انگيز غدير اين شاعر ماهر را به وجد آورده بود تا آنجا كه شعرى زيبا در ده بيت سرود كه ترسيم كننده واقعه غدير بود.
حسان پس از سرودن اين شعر خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد تا براى خواندن آن اجازه بگيرد. لذا عرض كرد: يا رسول اللَّه، اجازه می فرماييد شعرى را كه درباره على بن ابیطالب به مناسبت اين واقعه عظيم سروده ام، بخوانم. حضرت فرمود: بخوان به نام خداوند و بركت او.
اكنون كه اجازه از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله داده شد بايد مردم باخبر می شدند. با كوچكترين اطلاعى مردم از هر سو جمع شدند، به طورى كه براى شنيدن اشعارش ازدحام كردند و گردن می كشيدند. حسان براى رسيدن صدايش بر مكان بلندى قرار گرفت و اجازه پيامبر صلى الله عليه و آله را به همه اعلام كرد و گفت: «سخن مرا به گواهى و امضاى پيامبر صلى الله عليه و آله گوش كنيد» .
مردم كه سراپا گوش شده بودند شعرى را كه توسط پيامبر صلى الله عليه و آله تأييد شده باشد در دل تحسين كردند. سپس حسان اشعارش را كه همانجا سروده بود و آيه ۶۷ سوره مائده را در آن يادآور شده بود، براى مردم خواند:
اَلَمْ تَعْلَمُوا اَنَّ النَبِيَّ مُحَمَّداً
لَدى دَوْحِ خُمٍّ حينَ قامَ مُنادِياً
وَ قَد جاءَهُ جِبْريلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ
بِأَنَّكَ مَعْصُومٌ فَلا تَكُ وانِياً
وَ بَلِّغْهُمُ ما اَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْ
وَ اِنْ اَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حاذَرْتَ باغِياً
عَلَيْكَ فَما بَلَّغْتَهُمْ عَنْ اِلهِهِمْ
رِسالَتَهُ اِنْ كُنْتَ تَخْشَى الاَعادِيا
فَقامَ بِهِ اِذْ ذاكَ رافِعُ كَفِّهِ
بِيُمْنى يَدَيْهِ مُعْلِنُ الصَّوْتِ عالِياً
فَقالَ لَهُمْ: مَنْ كُنْتُ مُولاهُ مِنْكُمُ
وَ كانَ لِقَوْلى حافِظاً لَيْسَ ناسياً
فَمَوْلاهُ مِنْ بَعدى عَلِىٌّ و اِنَّنى
بِهِ لَكُمْ دُونَ البَرِيَّةِ راضِياً
فَيا رَبِّ مَن والى عَلِيّاً فَوالِهِ
وَ كُنْ لِلَّذى عادى عَلِيّاً مُعادِياً
وَ يا رَبِّ فَاْنصُرْ ناصِريهِ لِنَصْرِهِمْ
اِمامَ الْهُدى كَالْبَدْرِ يَجْلُو الدَّياجِيا
وَ يا رَبِّ فَاخْذُلْ خاذِليهِ وَ كُنْ لَهُمْ
اِذا وَقَفُوا يَوْمَ الْحِسابِ مُكافِياً
آيا نمی دانيد كه محمد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كنار درختان غدير خم به حالت ندا ايستاد، و اين در حالى بود كه جبرئيل از طرف خداوند پيام آورده بود كه در اين امر سستى مكن كه تو محفوظ خواهى بود. و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرسانى و از ظالمان بترسى و از دشمنان حذر كنى رسالت پروردگارشان را نرسانده اى.
اينجا بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله دست علی عليه السلام را بلند كرد و با صداى بلند فرمود: «هر كس از شما كه من مولاى او هستم و سخن مرا به ياد می سپارد و فراموش نمی كند، مولاى او بعد از من على است؛ و من فقط به او نه به ديگرى به عنوان جانشين خود براى شما راضى هستم.
پروردگارا، هر كس على را دوست بدارد او را دوست بدار، و هر كس با على دشمنى كند او را دشمن بدار. پروردگارا، يارى كنندگان او را يارى فرما، به خاطر نصرتشان امام هدايت كنندهاى را كه در تاريكی ها مانند ماه شب چهارده روشنى می بخشد.
پروردگارا، خوار كنندگان او را خوار كن و روز قيامت كه براى حساب مىايستند آنان را به سزايشان برسان».
واقعاً جاى ابياتى از شعر در آن مراسم عظيم خالى بود كه نشاطى دو چندان به جمعيت بخشيد و به عنوان يك سند تاريخى از غدير ثبت شد و به يادگار ماند و بسيارى از مردم آن را حفظ كردند.
پس از شعر حسان، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «اى حسان، مادامى كه با زبانت از ما دفاع می كنى از سوى روح القدس مؤيد خواهى بود« و اين در واقع مهر تأييد الهى بود كه از سوى پيامبرش بر شعر حسان زده شد.[۲]
شعر حسّان بن ثابت به شكل ديگرى نيز نقل شده كه تقريباً شبيه شعر بالا است، و آن اين است:
يُنَاديهِمُ يَومَ الغَديرِ نَبيُّهُم
بِخُمٍّ وَ أسمِع بِالرَسُولِ مُناديا
يَقُولُ فَمَن مَولاكُمُ وَ وَليُّكُم؟[۳]
فَقالُوا وَ لَم يَبدُوا هُناكَ التَعاميا
إلهُكَ مَولانا وَ أنتَ وَليُّنا
وَ لَن تَرَ مِنّا لَكَ اليَومَ عاصيا
فَقالَ لَهُ قُم يا عَلىُّ فَإنَّنى
رَضيتُكَ مِن بَعدى إماماً وَ هاديا
فَمَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا وَليُّهُ
فَكُونُوا لَهُ أنصارَ صِدقٍ مُوالياً
هُناكَ دَعَا اللَّهُمَّ والِ وَليَّهُ
وَ كُن لِلَّذى عادى عَليّاً مُعاديا
در روز غدير خم، پيامبرِ آنان ندايشان داد. و صداى رسول صلى الله عليه و آله در هنگام ندا بسيار رساست. فرمود: مولا و ولىّ شما كيست؟ مردم بی آنكه در آنجا خود را به نابينايى بزنند گفتند: معبود تو مولاى ماست و تو ولىّ مايى، و تو امروز هيچ يك از ما را نافرمانِ خود نخواهى ديد.
پس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى على، برخيز كه من تو را امام و راهنماى پس از خود برگزيدم. پس هر كس من مولاى او هستم اين ولىّ او است. او را يار و دوستدار راستين باشيد. در اينجا بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله دعا كرد: خدايا، با دوستدار علی عليه السلام دوستى كن و دشمن كسانى باش كه با علی عليه السلام دشمنى كنند.
روايت غدير[۴]
در اولين مراحل از مسير فرهنگى غدير در طول چهارده قرن و پس از زمان ننگين منع از نقل و تدوين حديث، شعر شاعران نيز نقش مهمى در حفظ غدير در طول زمانهاى ظلمانى داشته چه آنكه قالب شعر محفوظ تر است و مردم علاقه خاصى به آن دارند. از ساعتى كه خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله پايان يافت حسّان بن ثابت اولين شعر را در حضور آن حضرت سرود و دليل روشنى شد تا شاعران در طول چهارده قرن با هنر خود غدير را حفظ كنند و به راحتى به نسل هاى بعد برسانند.
روايت حديث غدير[۵]
يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده حسان بن ثابت )م ۳۶ ق( است. او يكى از حاضرين در غدير است و شعر او در غدير و در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله كه حديث غدير هم در آن آمده در محل خود مفصل توضيح داده شده است.
سند ادبى غدير[۶]
مراسمى كه به عنوان احياى شعائر برگزار مىشود با مراسمى كه با اهداف بلند مدت اجرا می شود، اين تفاوت را دارد كه در نوع اول آنچه بر جاى می ماند انتشار خبر آن است ولى در نوع دوم گذشته از گزارش خبرى بايد اسناد تثبيت شدهاى از آن براى نسل هاى آينده باقى بماند تا اهداف دقيق آن را منتقل نمايد.
از مواضع اعجاب برانگيز سخنرانى غدير آن بود كه براى ماندگارى مقاصد آن برنامه عظيم چند پيش بينى متفاوت در نظر گرفته شد كه در سراسر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله سابقه نداشت. يكى از آنها شعر بلند حسّان بن ثابت بود كه داستان غدير را در خود جاى داد.
غديريّه حسّان از وجوه دلالت حديث غدير[۷]
يكى از وجوه دلالت حديث غدير بر امامت و جانشينى و خلافت، شعر حسّان بن ثابت در غدير است. او اين شعر را پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله سخنرانی اش را به پايان رساند، با اذن حضرتش و در مقابل حضرت و همگان سرود و خواند. شعر او اين است:
يُنَاديهِمُ يَومَ الغَديرِ نَبيُّهُم
بِخُمٍّ وَ أسمِع بِالرَسُولِ مُناديا
يَقُولُ فَمَن مَولاكُمُ وَ وَليُّكُم؟[۸]
فَقالُوا وَ لَم يَبدُوا هُناكَ التَعاميا
إلهُكَ مَولانا وَ أنتَ وَليُّنا
وَ لَن تَرَ مِنّا لَكَ اليَومَ عاصيا
فَقالَ لَهُ قُم يا عَلىُّ فَإنَّنى
رَضيتُكَ مِن بَعدى إماماً وَ هاديا
فَمَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا وَليُّهُ
فَكُونُوا لَهُ أنصارَ صِدقٍ مُوالياً
هُناكَ دَعَا اللَّهُمَّ والِ وَليَّهُ
وَ كُن لِلَّذى عادى عَليّاً مُعاديا
در روز غدير خم، پيامبرِ آنان ندايشان داد. و صداى رسول صلى الله عليه و آله در هنگام ندا بسيار رساست. فرمود: مولا و ولىّ شما كيست؟ مردم بی آنكه در آنجا خود را به نابينايى بزنند گفتند: معبود تو مولاى ماست و تو ولىّ مايى، و تو امروز هيچ يك از ما را نافرمانِ خود نخواهى ديد. پس پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: اى على، برخيز كه من تو را امام و راهنماى پس از خود برگزيدم. پس هر كس من مولاى او هستم اين ولىّ او است. او را يار و دوستدار راستين باشيد. در اينجا بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله دعا كرد: خدايا، با دوستدار علی عليه السلام دوستى كن و دشمن كسانى باش كه با علی عليه السلام دشمنى كنند.
روايت شده كه وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله اشعار حسّان را شنيد، فرمود: اى حسّان، مادام كه ما را يارى كنى يا با زبانت از ما دفاع كنى مؤيَّد به روح القدس خواهى بود.
الف - نقل شعر حسّان توسط شمارى از پيشوايان مشهور اهل سنت
قضيه شعر سرودن حسّان بن ثابت در روز غدير خم، در مقابل و به اذن پيامبر صلى الله عليه و آله را شمارى از بزرگان پيشوايان اهل سنت و مشاهير اعيان علماى آنان نقل كردهاند؛ البته در بعضى نقلها يكى دو سطر كم و زياد دارد. و اما چند تن از بزرگان اهل سنت كه شعر حسّان را نقل كرده اند:
۱. احمد بن موسى بن مَردَوَيه، ابوبكر
۲. احمد بن عبداللَّه اصفهانى، ابونعيم
۳. موفّق بن احمد مكّى خوارزمى
۴. محمد بن على نطنزى، ابوالفتح
۵ . سبط بن جوزى، ابوالمظفر، شمس الدين
۶ . محمد بن يوسف گنجى، ابوعبداللَّه
۷. ابراهيم بن محمد بن مؤيّد حموينى
و اما بيان هر يك از اين موارد:
۱. ابن مَردَوَيه (ت ۲۴۰ يا ۲۴۱ - م ۳۲۷ ق) در »كشف الغُمَّة« از ابن مردويه از ابن عباس نزول آيه تبليغ و حديث و ماجراى غدير را نقل كرده است. ابن عباس می افزايد: به خدا سوگند كه ولايت علىعليه السلام بر گردن قوم واجب گشت. و حسّان بن ثابت اشعارش را سرود. ۲. احمد بن عبداللَّه اصفهانى
ابونُعَيم ابونعيم اصفهانى در «ما نزل من القرآن فى علی عليه السلام» نيز اشعار حسّان در غدير را پس از نقل مختصر ماجراى غدير و نزول آيه اكمال از ابوسعيد خُدرى روايت كرده است.[۹]
۳. موفّق بن احمد مكّى خوارزمى
مكّى خوارزمى نيز در «مناقب على بن ابیطالب عليه السلام» ماجراى شعر سرودن حسّان را پس از نقل مختصر ماجراى غدير و نزول آيه اكمال از ابوسعيد خُدرى نقل كرده است.[۱۰]
۴. محمد بن على بن ابراهيم نطنزى
ابوالفتح ابوالفتح نطنزى نيز در«الخصائص العلوية» اين خبر را پس از نقل مختصر ماجراى غدير و نزول آيه اكمال از ابوسعيد خُدرى نقل كرده است.[۱۱]سمعانى و صفدى و ابن نجّار[۱۲]وى را توثيق كرده و ستوده اند، به خصوص در ادبيات. سمعانى شاگردش او بوده است.
۵ . سبط بن جوزى
ابوالمظفر سبط ابنجوزى در «تذكرة الخواصّ» گفته كه شاعران اشعار بسيارى را درباره غدير خم سروده اند، كه از جمله حسّان بن ثابت است.[۱۳]
۶ . ابراهيم بن محمد مؤيّد بن عبداللَّه بن على بن محمد بن حمويه خراسانى جوينى صوفى، صدرالدين ابوالمجامع (ت ۶۴۴ - م ۷۲۲ ق)
صدرالدين حموينى نيز در «فرائد السمطين» شعر حسّان در روز غدير را پس از نقل مختصر ماجراى غدير و نزول آيه اكمال با اسنادش از خوارزمى و نيز با سندى ديگر از ابوسعيد خُدرى روايت كرده، و سپس می گويد: اين حديثى است كه طرق بسيارى به ابوسعيد سعد بن مالك خُدرى انصارى دارد.[۱۴]
حموينى از پيشوايان نامدار اهل سنت و از اعلام مشايخ بزرگان آنهاست، به خصوص وى استاد ذهبى و كازرونى است. ذهبى و كازرونى[۱۵]وى را توثيق كرده و بسيار ستوده اند، به خصوص در حديث و رجال.
گنجى شافعى ضمن بيان حديث غدير شعر حسّان بن ثابت در غدير را آورده است.
جلال الدين سيوطى رسالهاى دارد كه خود در آغاز آن چنين وصفش كرده است: اين رساله اى است كه در آن، اشعارى را گرد آوردم كه دربردارنده مضامين احاديث و آثار است و آن را «الأزهار» ناميده ام... . وى در اين كتاب از تذكره شيخ تاج الدين ابن مكتوم اشعار حسّان بن ثابت انصارى در غدير را نقل كرده است. در ادامه اشعارى از سيد حِميَرى و شاعرى ديگر آورده است.
سيوطى از حافظان و بزرگان به نام اهل سنت است، تا جايى كه بعضى از دانشمندان عامه او را مجدّد قرن نهم ناميده اند. شرح حال مفصل سيوطى در جلد حديث مدينة العلم از كتاب «عبقات» آمده است. همچنين ابن مكتوم (ت ۶۸۲ يا ۶۸۳ - م ۷۴۹ ق )- كه سيوطى شعر حسّان را از تذكره او نقل كرده - از دانشمندان بزرگ اهل تسنن است: صفدى و ابن جَزَرى و سيوطى[۱۶]وى را توثيق كرده و بسيار ستوده اند، به خصوص در حديث و تاريخ و فقه و ادبيات. »الدرّ اللقيط من البحر المحيط« در تفسير قرآن تأليف او است.
ب - وجوه استدلال به شعر حسّان
شعر حسّان بن ثابت در روز غدير، در دلالت حديث غدير به امامت اميرالمومنين عليه السلام صريح است، زيرا در آن آمده است كه پيامبرصلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: يا على، برخيز كه من تو را امام و راهنماى پس از خود برگزيدم.
قطعاً آنچه حسّان در شعرش آورده معناى حديث غدير و سخن رسول خدا صلى الله عليه وآله در آن روز بزرگ و در آن اجتماع بی نظير مسلمانان است، نه آنچه متعصّبان متأخّر گفته اند تا حديث را از دلالت بر امامت بلافصل علی عليه السلام پس از پيامبر صلى الله عليه و آله منصرف كنند. در اينجا وجوه مختلف استدلال به شعر حسّان را بيان می كنيم:
۱ . سراينده اين شعر از صحابه است
سراينده اين شعر يعنى حسّان بن ثابت از صحابه شناخته شده و موصوف به مناقب شكوهمند است:
الف. در «الاستيعاب» در شرح حال وى آمده است: براى ما از طرق بسيار از ابوهريره روايت شده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به حسّان فرمود: آنان (مشركان) را هجو كن و روح القدس همراه تو است. همچنين حضرتش براى حسّان دعا كرد: خدايا، او را براى دفاعش از مسلمانان به روح القدس تأييد فرما. همچنين فرمود: شعر حسّان در نكوهش مشركان از تيرافكندن بر آنان شديدتر است.
عمر بن خطاب در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله بر حسّان بن ثابت گذر كرد و ديد كه او شعر می خواند. گفت: شعر می خوانى؟ يا گفت: همچون شعرى در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله؟ حسّان بن ثابت به او گفت: من در اين مسجد در حضور كسى كه از تو بهتر است (پيامبر صلى الله عليه وآله) ، شعر خوانده ام. پس عمر خاموش گشت.
ابن دُرَيد از ابوحاتم، از ابوعبيده نقل می كند: حسّان به سه چيز بر ديگر شاعران برترى دارد: در جاهليت شاعر انصار بود، و در روزگار نبوت شاعر پيامبر صلى الله عليه و آله بود، و در دوران اسلام شاعر تمام يمن بود. عرب در اينكه بهترين شاعران مردم شهرنشين اهل يثرب و سپس قبيله عبدالقيس و سپس ثقيف اند هم داستان هستند، و در اينكه بهترين شاعر شهرنشينان حسّان است اتفاق نظر دارند. حسّان بن ثابت در جاهليت شاعر انصار بود، و در دوران اسلام شاعر مردم يمن بود. او شاعر شهرنشينان است.
زبير بن بَكّار گويد: ابراهيم بن منذر، از هشام بن سليمان، از ابن جريج، از محمد بن سائب بن بركه، از مادرش نقل كرده است: همراه با عايشه در طواف بوديم و امّ حكيم بنت خالد بن عاص و امّ حكيم بنت عبداللَّه بن ابی ربيعه نيز همراه عايشه بودند. از حسّان بن ثابت سخن به ميان آورديم و امّ حكيم بنت خالد و امّ حكيم بنت عبداللَّه به ناسزاگويى به او پرداختند. عايشه گفت: آيا پسر فريعه (مادر حسّان) را ناسزا می گوييد؟ حال آنكه من اميد دارم كه خدا او را به خاطر دفاع زبانی اش از پيامبر صلى الله عليه و آله به بهشت برد. آيا او نگفته است.[۱۷]
هَجَوتَ مُحَمَّداً فَأجَبتُ عَنهُ
وَ عِندَ اللَّهِ فى ذاكَ الجَزاءُ
فَإنَّ أبى وَ والِدَتى وَ عِرضى
لِعِرضِ مُحَمَّدٍ مِنكُمُ الوَقاءُ
محمد صلى الله عليه و آله را هجو كردى و من به آن پاسخ دادم. اين كار نزد خدا پاداش دارد. بی گمان پدر و مادر و آبروى من مايه پاسدارى از آبروى محمد صلى الله عليه و آله در برابر شماست.
پس عايشه حسّان را از اينكه به او افترا زده باشد تبرئه كرده است (زيرا اين سخن شايع بود كه حسّان عايشه را هجو كرده است).[۱۸]
ب. ابن اثير در شرح حال حسّان می نويسد: او را شاعر رسول خدا صلى الله عليه و آله می گفتند. عايشه پيامبر صلى الله عليه و آله را توصيف كرد و گفت: به خدا سوگند، اين توصيف مانند اشعارى است كه حسّان درباره حضرتش سروده است... . رسول اللَّه صلى الله عليه و آله در مسجد، منبرى براى حسّان می نهاد و او بر آن منبر می ايستاد و اشعارى در ستايش پيامبر صلى الله عليه و آله می خواند و هجوهاى مشركان را پاسخ می گفت. رسول خدا صلى الله عليه و آله می گفت: مادام كه حسّان از فرستاده خدا دفاع كند، خدا او را به روح القدس تأييد می كند.[۱۹]
ج. ابن حجر عسقلانى می گويد: در صحيحين از براء روايت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله به حسّان گفت: در هجو مشركان شعر بگو كه جبرئيل با تو است.
ابوداوود از لؤىّ، از ابن ابی زِناد، از پدرش، از هشام بن عُروه، از عايشه روايت كرده است: پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد، منبرى براى حسّان مىنهاد و او بر آن منبر می ايستاد و هجوكنندگان حضرتش را هجو می كرد. رسول اللَّه صلى الله عليه و آله می گفت: ما دام كه حسّان از پيامبر خدا دفاع كند، روح القدس با او خواهد بود.
- ↑ اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۴۹. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۹. اسرار غدير ص ۵۸، ۵۹، ۳۱۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۱. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۹۴. ژرفاى غدير: ص ۷۸. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۴۷۶-۴۸۳.
- ↑ ۱ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۱۲ ۱۶۶ ۱۹۵. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۱ ۹۸ ۱۴۴ ۲۰۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . متن عربى اشعار از كتاب سليم بن قيس: ص ۸۲۸ حديث ۳۹ به نقل از ابوسعيد خدرى نقل شده، كه با كمى تفاوت در كتب ديگر هم آمده است.
- ↑ در بعضى نقلها اين مصرع اين گونه آمده است: بِأَنّى مَولاكُم نَعَم وَ وَليَّكُم.
- ↑ چهارده قرن با غدير: ص ۱۴۰-۱۴۳
- ↑ چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۱۴۴.
- ↑ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۹۳.
- ↑ چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۴۷۶-۴۸۳
- ↑ در بعضى نقلها اين مصرع اين گونه آمده است: بِأَنّى مَولاكُم نَعَم وَ وَليَّكُم.
- ↑ ما نزل من القرآن فى علی عليه السلام (مخطوط).
- ↑ مناقب على بن ابیطالب عليه السلام (خوارزمى) : ص ۸۰
- ↑ الخصائص العلوية (مخطوط)
- ↑ الانساب: «النطنزى» . الوافى بالوفيات: ج ۴ ص ۱۶۱. ذيل تاريخ بغداد (مخطوط)
- ↑ تذكرة الخواصّ: ص ۳۳.
- ↑ فرائد السمطين: ج ۱ ص ۷۲ ۷۴
- ↑ المعجم المختصّ: ص ۶۵
- ↑ الوافى بالوفيات: ج ۷ ص ۷۴. طبقات القرّاء: ج ۱ ص ۷۰. حسن المحاضرة: ج ۱ ص ۴۷۰. بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويّين و النُحاة: ج ۱ ص ۳۲۶.
- ↑ حسّان اين اشعار را در پاسخ به اشعار هجوآميز ابوسفيان بن حارث بن عبدالمطلب سروده است. اسد الغابة: ج ۵ ص ۱۴۵ ۱۴۴ (مترجم)
- ↑ الاستيعاب: ج ۱ ص ۳۴۵ -۳۴۷
- ↑ اسد الغابة: ج ۲ ص ۴.
كالبد مردم جاى گرفت، و روز نوزدهم را با نيرويى تازه از خواب برخاستند تا مراسم بيعت ادامه يابد.