آیه ۱تا ۸ قلم و غدیر
زمانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به دستور خداوند امیر مؤمنان علیه السلام را به عنوان وصیّ و جانشین خود معرفی فرمود، این موضوع برای گروهی از منافقان گران آمده، در نتیجه در مورد آن حضرت سخنانی توهینآمیز گفته و به آن حضرت نسبت جنون دادند، اینجا بود که خداوند برای دفاع از رسول خدا صلی الله علیه و آله و رد نسبت جنون آیات نخستین سوره قلم را نازل فرمود.
موقعيت تاريخى
در لحظاتى كه خطابه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به اوج خود رسيد و حضرت جمله معروف «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» را بر زبان جارى فرمود، منافقين و به خصوص اصحاب صحيفه طاقتشان تمام شد و از همان مقابل منبر سخنانى بين خود رد و بدل كردند. با توجه به حساس بودن موقعيت و مقاصدى كه از گفتارشان داشتند، خداوند فوراً آياتى در رد آنان نازل كرد و حتى عين الفاظ آنان را در متن آنها مطرح كرد تا هر گونه شک و شبهه و تخريب اذهان از ساحت غدير و ولايت به دور باشد. از جمله سخنان آنان اين بود كه گفتند: «او را نمىبينيد كه چشمانش چگونه مىگردد؟!گويا ديوانه است!!» و سخن ديگرشان اين بود كه گفتند: «قَدِ افْتَتَنَ بِابْنِ عَمِّهِ»: «به پسر عمويش مغرور شده است»، و منظورشان نسبت دادن جنون به حضرت بود كه در آغاز بعثت نيز كفار جاهليت چنين نسبتى به حضرت مىدادند؛ و هدف ديگرشان بازگرداندن امر الهى ولايت به تعصبات جاهلى بود.خداوند با فرستادن آيات اول سوره قلم كه مقرون به قسم است، اين نسبتها را فوراً رد كرد و ساحت مقدس پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله را از آن برى اعلام كرد.
امام صادق عليه السلام درباره نزول اين آيات در چنان موقعيتى مىفرمايد: هنگامى كه دستور ولايت على عليه السلام نازل شد پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله او را به اين مقام منصوب كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»
در آن لحظه يک نفر گفت: «لَقَدْ فَتَنَ بِهذَا الْغُلامِ»: «به اين جوان مغرور شده است»! خداوند تعالى اين آيات را نازل كرد:
«ن. وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ. ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ. وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ. وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ. فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ. بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ »: «ن. قسم به قلم و آنچه مىنگارند. تو به بركت نعمت پروردگارت ديوانه نيستى. و براى تو اجرى بىمنت است، و تو صاحب اخلاقى عظيم هستى. به زودى مىبينى و آنان هم مىبينند كه كداميک از شما مغرور شدهايد».[۱]
در حديث ديگرى آن لحظه با دقت بيشترى مشخص شده و مىفرمايد: «هنگامى كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله دست على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و بلند كرد و فرمود:«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» يک نفر از ميان مردم گفت: «به پسر عمويش مغرور شده است». در آن هنگام اين آيه نازل شد: فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ. بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ [۲]امام باقر عليه السلام جزئيات بيشترى از اين ماجرا را بيان نموده و ضمن توضيح آيات مىفرمايد:
هنگامى كه آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ... نازل شد، يكى از منافقين با اشاره به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به ديگرى گفت: «اما تَرَوْنَ عَيْناهُ تَدُورانِ كَأَنَّهُ مَجْنُونٌ وَ قَدِ افْتَتَنَ بِابْنِ عَمِّهِ! ما بالُهُ رَفَعَ بِضِبْعِهِ، وَ لَوْ قَدَرَ انْ يَجْعَلَهُ مِثْلَ كَسْرى وَ قَيْصَرَ لَفَعَلَ»: «چشمانش را نمىبينيد كه در گردش است؟ گويا ديوانه است، و او به پسر عمويش مغرور شده است! چه خبر است كه بازوى او را بلند مىكند؟! و اگر بتواند او را مثل كسرى و قيصر قرار دهد اين كار را مىكند».در اينجا پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ و مردم متوجه شدند كه قرآن بر آن حضرت نازل شده است. لذا ساكت شدند و حضرت چنين قرائت فرمود: ن. وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ. ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ كه منظور گفته منافقى بود كه نسبت جنون به حضرت داد. وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ : «براى تو اجرى بىمنت است» به خاطر آنچه درباره على تبليغ نمودى. وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ. فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ [۳]
در اين روايت زمان وقوع اين رفتار منافقين مقارن نزول آيه اكمال ذكر شده، و قبلًا بيان شد كه نزول اين آيه مقارن با اعلان ولايت و پس از بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام و جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» بوده است. [۴]
در حديثى ديگر نكات بيشترى به ضميمه تفسير آيه هشتم سوره قلم به چشم مىخورد:هنگامى كه قريش اعلام تقدُّم و عظمت على عليه السلام از جانب پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله را ديدند سخن ناروا درباره على عليه السلام بر زبان آورده چنين گفتند: «محمد به على مغرور شده است»!! خداوند تعالى چنين نازل كرد: ن. وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ كه اينها قسمى است كه خداوند بدانها سوگند ياد كرده است.
اى محمد! ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ ... تا آنجا كه مىفرمايد: إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ : «پروردگار تو آگاهتر است به كسانى كه از راه او گمراه شدند»، و آنان كسانى بودند كه سخن ناروا را گفتند وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ : «و او به هدايت يافتگان داناتر است»، يعنى على بن ابى طالب عليه السلام.[۵] نكتهاى كه خداوند نخواسته مخفى بماند معرفى منافقينى است كه آن نسبتهاى ناروا را به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله دادند.
آنان كسى جز ابوبكر و عمر نبودند، و تيرى كه با نزول آن آيات بر قلب آنان اصابت كرد چنان در خاطرشان ماند كه امام صادق عليه السلام مىفرمايد:روزى عمر به اميرالمؤمنين عليه السلام برخورد و از آن حضرت پرسيد: يا على، از تو به من خبر رسيده كه آيه فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ، بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ را به من و رفيقم تأويل مىكنى؟! [۶]
تحليل اعتقادى
آنچه از دقت در شأن نزول اين آيات به عنوان تفسير آن مىتوان استفاده كرد چهار نكته است:
۱.استفاده منافقين از حربههاى جاهليت
اهل جاهليت در آغاز بعثت با شنيدن كلمات آسمانى- كه هر شنوندهاى را مبهوت مىكرد- نسبت جنون به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله مىدادند. اكنون نيز آنان كه در صدد بازگرداندن قهقرايى مردم به جاهليت بودند دقيقاً همان كلمات را به كار مىبردند و به آن حضرت نسبت جنون مىدادند!
۲.پاداش ابلاغ عظيمترين رسالت
آيه وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ دقيقاً در مقابل آيه وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ است. يعنى: اى پيامبر، همان گونه كه اگر ولايت على را ابلاغ نكرده بودى رسالت خدا را نرسانده بودى، اكنون كه اين مهم را به انجام رساندى نزد خداوند اجر و پاداشى بى منت خواهى داشت.
۳. ابلاغ رسالت در سايه اخلاق عظيم
آيه وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ كه اشاره به اخلاق و مدارا و صبر پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله است، وقتى در ضمن آيات مربوط به غدير و تحركات منافقين قرار مىگيرد، معناى دقيق ترى را نشان مىدهد. آن نكته ظريف اين است كه يكى از علل و رموز اجراى دقيق و بىشائبه برنامه مفصل غدير، اخلاق عظيم و تحمل بيش از حدّ پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله در برابر ناهنجارىها و جسارتها و تحركات مغرضانه منافقين بود.
۴. راه على عليه السلام راه خداست
راه غدير راه خداست كه در آيه هشتم با كلمه سَبِيلِهِ از آن ياد شده است. آنان كه از راه غدير و ولايت گمراه شدند نيز با كلمه مَن ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ تعبير شده است. اين بدان معنى است كه فقط دشمنى با على عليه السلام شرط انحراف نيست؛ بلكه نپذيرفتن راه آن حضرت- كه همان ولايت و صاحب اختيارى بلافصل او بعد از پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله است- عين گمراهى و ضلالت از راه خداست.
برنامه بیعت همگانی در غدیر بعد از خطبه تا غروب ادامه یافت، و پس از ادای نماز تا پاسی از شب طول کشید و ادامه آن به روز بعد ماند. در فرصتی که برای پیامبرصلی الله علیه وآله پیش آمد لازم دانست رفتارهای منافقین در اثناء خطبه را به آنان گوشزد فرماید، چه آنکه تمام گفتههایشان را جبرئیل به حضرت خبر داده بود، همان گونه که عدهای از مؤمنین سخنان آنان را هنگام خطبه شنیده و به پیامبرصلی الله علیه وآله گزارش داده بودند.[۷]
حضرت کسی را فرستاد و ابوبکر و عمر و دار و دسته آنان را فرا خواند و پس رد قسم دروغشان که چیزی نگفتهاند و بیان بعضی اهانتهایشان، نوبت گروه دیگری از منافقین بود که نسبت مغرور شدن و جنون را به آن حضرت دادند و گفتند:» او به پسر عمویش مغرور شده است «و جلمه» «قَدْ افْتَتَنَ بِابْنِ عَمِّهِ» «یا» «لَقَدْ فَتَنَ بِهذَا الْغُلامِ»را بر زبان آوردند. [۸]
حضرت ضمن توبیخ آنان، آیات اول سوره قلم را که درباره آنان نازل شده بود برایشان قرائت فرمود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ، ما اَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ قسم به قلم و آنچه مینویسند، که تو با نعمت پروردگارت مجنون نیستی «و سپس ادامه آیات که میفرماید: فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ به زودی تو خواهی دید و آنان نیز خواهند دید که کدامیک مغرور شدهاید «تا آیه ۸ سوره قلم که میفرماید: اِنَّ رَبَّکَ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ اَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ پروردگار تو داناتر است که چه کسی از راه او گمراه شده و او به هدایت یافتگان آگاهتر است «.
این گونه بود که پیامبرصلی الله علیه وآله به منافقین نشان داد که به شدت تحت نظر خدا و رسول هستند و هیچیک از حرکات و سکنات آنان از نظر حضرت مخفی نمیماند.
منبع
غدیر در قرآن: صفحات۳۰۶تا۳۱۰.
پانویس
- ↑ تفسير فرات: ص ۴۹۵ ح ۶۴۸.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۳؛ عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۵۵ ح ۲۰؛ تفسير فرات: ص ۴۹۶ ح ۶۵۰؛ تأويل الآيات: ج ۲ ص ۷۱۱ ح ۳.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۲۷ ح ۱۷۲؛ تفسير فرات: ص ۴۹۷ ح ۶۵۲؛ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۳ ح ۵۹.
- ↑ به ج ۱ ص ۲۱۹- ۲۲۳ كتاب حاضر مراجعه شود.
- ↑ بحار الانوار: ج ۱۶ ص ۲۱۰؛ تأويل الآيات: ج ۲ ص ۷۱۱ ح ۲.
- ↑ تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۸۰.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۶۳۵، ج ۳۷ ص ۱۵۴ ۱۱۹؛ عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۴۰ ۱۳۴.
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۲۷؛ بحار الانوار: ج ۱۶ ص ۲۱۰، ج ۳۷ ص ۱۷۳.