سند مکتوب غدیر
دستور پیامبر صلی الله علیه و آله به مکتوب شدن غدیر[۱]
پس از اتمام خطبه غدير توسط پيامبرصلى الله عليه وآله، شايعات منافقين و شبهه اندازى آنان تأثيراتى بين عده اى مردم ضعيف الايمان ايجاد كرده بود. گروهى مى گفتند: »محمد گمراه شده است«! عده اى ديگر مى گفتند: »اِغوا شده است« . گروه ديگرى مى گفتند: »درباره اهل بيتش و پسر عمويش از روى هواى نفس سخن مى گويد« .
عكس العمل قاطعى لازم بود كه به همه شايعه ها پايان دهد و شبهه ها را ريشه كن نمايد، كه با يك اقدام به موقع و غير قابل انتظار به ثمر رسيد. پيامبرصلى الله عليه وآله امر كرد تا سند مكتوبى براى غدير آماده شود. براى اين كار دستور داد تا بلال ندا دهد: »الصلاة جامعة« تا همه جمع شوند.
وقتى مهاجرين و انصار و ساير گروه هاى مردم جمع شدند حضرت فرمود: »اى قريش، امروز شرف از آن شماست، صف هاى خود را مرتب كنيد« . سپس فرمود: »اى عرب، امروز شرف از آن شماست، صف هاى خود را مرتب كنيد« . سپس فرمود: »اى موالى و هم پيمانان، امروز شرف از آن شماست، صف هاى خود را مرتب كنيد« .
با اين كلماتِ پيامبرصلى الله عليه وآله، همه گروه ها در برابر آن حضرت در صف هاى منظم ايستادند و منتظر سخنان حضرت شدند. سپس دوات و كاغذى طلب كرد و به يك نفر دستور داد آنچه حضرت مى گويد و مردم اقرار مى كنند به صورت مكتوب در آورد و آن را ثبت كند.
نوشته به دستور حضرت چنين آغاز شد: »بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ« . سپس پرسيد: آيا به اين مطالب شهادت مى دهيد؟ گفتند: آرى. فرمود: آيا مى دانيد كه خداوند مولى و صاحب اختيار شماست؟ گفتند: آرى به خدا قسم. فرمود: آيا مى دانيد كه من مولى و صاحب اختيار شما هستم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. در اينجا حضرت بازوى على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و آن را بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بازوى حضرت ظاهر شد و در آن حال فرمود: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ« ، و سپس فرمود: »اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ« .
همه اين گفتگوها طبق دستور حضرت در آن ورقه ثبت شد، تا سندى مكتوب از غدير براى آينده ها و آيندگان تاريخ باشد. همزمان آيات ۱ تا ۴ سوره نجم نازل شد تا از يك سو تأييد ديگرى بر وَحْيانى بودن غدير باشد و از سوى ديگر مشتى محكم بر دهان ياوه گويانى باشد كه نسبت گمراهى و اغوا و هواى نفس به مبلغ اعظم غدير مى دادند. آيات چنين بود:
((وَ النَّجْمِ اِذا هَوى، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْىٌ يُوحى)) : ((قسم به ستاره هنگامى كه سقوط كرد، صاحب شما )پيامبرصلى الله عليه وآله( گمراه نشده و اِغوا نشده و از روى هواى نفس سخن نمى گويد. آنچه مى گويد وحيى است كه بر او نازل مى شود)).
به بيان ديگر: تفاوت ميان سخن و نوشته در آن است كه (ما كُتِبَ قَرَّ وَ ما حُفِظَ فَرَّ) ، و منظور آن است كه آنچه نوشته شود ماندگار مى گردد و آنچه فقط در حافظه قرار بگيرد از ذهن پاك مى شود.
اين بدان معناست كه اسناد مكتوب پشتوانه هايى پابرجا هستند كه جزئيات موضوع مورد نظر در آن تبيين مى شود و قابل تغيير و تحريف نيست، اما سخنرانى مجموعه اى از گفتار است كه معمولاً اجمالى از آن در خاطره ها مى ماند و بسيارى از جزئيات آن فراموش مى شود.
هنگام استناد نيز همين تفاوت بين سند مكتوب و اسناد منقول وجود دارد. اكنون اگر خطيب خصوصيتِ يك سخنرانى را به عنوان يك سند رسمى و دائمى اعلام كرد همه موظف مى شوند كه متن آن را با تمام جزئياتش به خاطر بسپارند و حفظ كنند، و در واقع آن را تبديل به يك سند مكتوب نمايند. اين بدان معناست كه كلمه به كلمه و جمله جمله گفتار را از دست ندهند و عيناً آن را در صفحه كاغذ منعكس كنند تا سندى باشد براى همه كسانى كه مى خواهند به فرازهاى آن در مسائل مختلف استناد نمايند.
اين همان نكته بى سابقه اى بود كه مردم براى اولين بار در يك سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله از آن حضرت مى شنيدند كه خطبه غدير را اتمام حجتى قرار داد بر آنان كه مقابل منبر غدير حاضرند و بر كسانى كه در آنجا حضور ندارند، و حتى بر آنان كه به دنيا نيامده اند. آن حضرت در اين باره فرمود: من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، و به دنيا آمده اند يا نيامده اند.
در بُعد ديگر: مراسمى كه به عنوان احياى شعائر برگزار مى شود با مراسمى كه با اهداف بلند مدت اجرا مى شود، اين تفاوت را دارد كه در نوع اول آنچه بر جاى مى ماند انتشار خبر آن است ولى در نوع دوم گذشته از گزارش خبرى بايد اسناد تثبيت شده اى از آن براى نسل هاى آينده باقى بماند تا اهداف دقيق آن را منتقل نمايد.
از مواضع اعجاب برانگيز سخنرانى غدير آن بود كه براى ماندگارى مقاصد آن برنامه عظيم چند پيش بينى متفاوت در نظر گرفته شد كه در سراسر عمر پيامبرصلى الله عليه وآله سابقه نداشت:
يكى سندى بود كه عصاره غدير با حضور بزرگان صحابه در آن ثبت شد.
ديگرى شعر بلند حسّان بن ثابت بود كه داستان غدير را در خود جاى داد.
سوم اعلان روز غدير به عنوان يك عيد دائمى براى مسلمانان بود.
چهارم علامت گذارى محل سخنرانى به عنوان مسجد غدير براى هميشه تاريخ بود.
در مورد ماجراى سند مكتوب غدير بايد گفت: دست نوشته اى كه به امر پيامبرصلى الله عليه وآله در حضور آن حضرت و اجتماع بزرگان صحابه در غدير به ثبت رسيد، به همه فهماند كه مسئله غدير ركن همه احكام الهى است، چرا كه فقط در اين مورد چنين اقدامى صورت گرفت و سابقه چنين اقدامى در هيچ يك از احكام الهى به چشم نمى خورد.
برنامه چنين بود كه پس از سخنرانى غدير، در فرصت مناسبى از ايام سه روزه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله امر كرد تا سند مكتوبى براى غدير آماده شود. براى اجراى اين دستور سه مرحله طى شد:
ابتدا به بلال دستور دادند تا ندا دهد كه مردم جمع شوند. پس از اجتماع مردم حضرت گروه هاى مختلف مردم را نام برد و قريش و مهاجر و انصار و نيز غير عرب ها را مخاطب قرار داد و خطاب به هر گروه غدير را روز شرف آنان اعلام كرد:
وقتى مهاجرين و انصار جمع شدند حضرت فرمود: اى قريش! امروز شرف از آن شماست، صف هاى خود را مرتب كنيد. سپس فرمود: اى عرب! امروز شرف از آن شماست، صف هاى خود را مرتب كنيد. سپس فرمود: اى موالى و هم پيمانان! امروز شرف از آن شماست، صف هاى خود را مرتب كنيد.
حضرت با اين كلمات همه گروه ها را فراخواند و همه را مخاطب قرار داد. سپس دوات و كاغذى طلب كرد و دستور داد كاتب آنچه حضرت مى گويد و مردم اقرار مى كنند به صورت مكتوب در آورد و آن را ثبت كند. نوشته به دستور حضرت چنين آغاز شد.
در مرحله دوم دستور داد صف ها را مرتب كنند و در برابر حضرت به حالت سان ديدن منظم بايستند و منتظر سخنان حضرت باشند.
آنگاه دستور داد دوات و كاغذى آوردند، و سپس به كاتب امر كرد كه آنچه حضرت مى فرمايد و مردم اقرار مى كنند به صورت مكتوب در آورد و در آن ورقه ثبت نمايد.
منظره بديعى بود كه صف هاى منظم مردم و چشمان دوخته شده آنان به لبان پيامبرصلى الله عليه وآله و دستان نويسنده اى كه مى نوشت، در انتظار ادامه برنامه بود. پيامبرصلى الله عليه وآله اعلام كرد جملاتى را خواهد گفت و از آنان اقرار خواهد گرفت و سپس آن جملات و اقرارها مكتوب خواهد شد.
سخنان حضرت در برابر مردم چنين آغاز شد: ((بسم اللَّه الرحمن الرحيم، لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه)) . سپس پرسيد: آيا به اين مطلب شهادت مى دهيد؟ گفتند: آرى. در اينجا نويسنده آن را ثبت كرد.
سپس فرمود: آيا مى دانيد كه خداوند مولى و صاحب اختيار شماست؟ گفتند: آرى به خدا قسم. اين مطلب هم ثبت شد.
بعد از آن فرمود: آيا مى دانيد كه من مولى و صاحب اختيار شما هستم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. اين فراز هم ثبت شد.
در اينجا پيامبرصلى الله عليه وآله كارى را كه بر فراز منبر غدير انجام داده بود تكرار كرد و بازوى على عليه السلام را گرفت و بلند كرد و در آن حال فرمود: ((مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ)).اين فراز هم در آن ورقه ثبت گرديد.[۲] همه اين گفتگوها طبق دستور حضرت در آن ورقه ثبت شد؛ و اينجا بود كه خداوند اين آيات را نازل كرد: ((وَ النَّجْمِ إِذا هَوى، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى))[۳]: »قسم به ستاره هنگامى كه پايين مى آيد، صاحب شما )يعنى پيامبرصلى الله عليه وآله( گمراه نشده و راه نايافته نيست و از روى هواى نفس سخن نمى گويد. آنچه مى گويد نيست مگر وحيى كه نازل مى شود« .[۴]
بدين صورت پيامبرصلى الله عليه وآله در سند ابدى غدير ولايت على عليه السلام را متصل به ولايت خود، و ولايت خود را متصل به ولايت خدا اعلام كرد و همه بدان اقرار كردند؛ و اين اقرارنامه به عنوان يادگارى ماندگار از غدير به پرونده اسلام افزوده شد، تا در آينده هاى بلند مدت تا قيامت بدانند در غدير سخن از چه بوده و سخنرانى يك ساعته اول شخص عالم بر چه محورى ايراد شده است.
در اينجا لازم است چند تحليل اعتقادى بيان شود:
1.تحليل اول:
در اين ماجرا شش نكته مهم جلب توجه مى كند كه به آنها مى پردازيم:
نكته اول: وقوع ماجرا در ايام غدير
اين ماجرا به احتمال قوى در ايام سه روزه اقامت در غدير به وقوع پيوسته، كما اينكه آن حضرت در موقعيت هاى مختلفى از سه روزه غدير مردم را جمع مى كرد و محتواى ولايت را به گونه هاى مختلف تكرار مى فرمود. همه اين اقدامات به نوعى تثبيت موقعيت اميرالمؤمنين عليه السلام در اذهان و قلوب مردم بود، تا راه فراموش كارى بسته شود.
نكته دوم: سند مكتوب براى آيندگان
انتخاب روش كتابت و تنظيم سندى كه براى روزهاى آينده و نسل هاى آينده ارزش خاصى دارد در برابر فراموشكاران نقش ويژه اى ايفا مى كند. دقيقاً مانند مسئله كتف كه پيامبرصلى الله عليه وآله در ساعات آخر عمر درخواست آن را كردند تا سندى محكم به دست مؤمنين بدهند؛ ولى عمر مانع شد و به هر قيمتى بود نگذاشت براى آن حضرت كتف و دوات بياورند، و حتى حاضر به توهين به ساحت مقدس رسول اللَّه صلى الله عليه وآله شد![۵]