سیّد

از دانشنامه غدیر

آمدن «مَولى»به معناى «سيّد»[۱]

از ديگر ادله قاطع بر آمدن «مَولى» به معناى «أولى» ، معانى است كه براى اين واژه گفته‏ اند و هم‏ معناى معناى «أولى» است. از جمله آمدن «مَولى» به معناى «سيّد» يا «سرور» و «مهتر قوم»است.

آمدن «مَولى» به معناى «سيّد» از سخنان گروهى از اعلام و مشاهير عامه ثابت مى‏ شود:

۱. احمد بن حسن زاهد: وى در تفسير آيه «حَتّى إذا جاءَ أحَدَكُمُ المَوتُ تَوَفَّتهُ رُسُلُنا وَ هُم لا يُفَرِّطُونَ . ثُمَّ رُدُّوا إلَى اللَّهِ مَولاهُمُ الحَقِّ»[۲]:

تا هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد فرستادگان ما جان او را مى‏ ستانند و در كار خود كوتاهى نمى ‏كنند. سپس به سوى خدا مولاى راستين‏شان بازگردانده شوند.

۲. زَمخشرى[۳]: تو مولاى مايى پس ما را در برابر كافران يارى كن.

۳. ابن‏ اثير[۴]: وى مى‏ نويسد: «مَولى» در حديث بسيار به كار رفته است. و آن اسمى است كه بر جماعت كثيرى واقع مى‏ شود، از جمله: ربّ و مالك و سيّد.

۴.نَوَوى[۵]: كلام ابن ‏اثير را آورده است.

۵ و ۶ و ۷. احمد كواشى و بَيضاوى و نَسَفى: در تفسير «أنتَ مَولانا» .

۸ . طيّبى[۶]: ذيل حديث نبوى «مَن كُنتُ مَولاهُ...»: در «النِهاية» آمده است: «مَولى» بر جماعت كثيرى واقع مى ‏شود، از جمله: مالك و سيّد.

۹. ابن ‏كثير[۷]: در تفسير آيه «وَ إن تَوَلَّوا فَاعلَمُوا أنَّ اللَّهَ مَولاكُم نِعمَ المَولَى وَ نِعمَ النَصيرُ»[۸]: اگر رويگردان شوند بدانيد كه خدا مولاى شماست مولاى خوب و ياور خوب است.

۱۰. جلال ‏الدين سيوطى: او در «الدرّ النثير فى خلاصة نِهاية ابن ‏الاثير» و «تفسير الجلالين» .

۱۱. على بن سلطان قارى[۹]: در «شرح المشكاة» .

۱۲. فاضل رشيدالدين خان دهلوى(شاگرد دهلوى) : در «إيضاح لطافة المقال» .

پس ثابت شد كه مَولى به معناى «سيّد» مى‏ آيد، و «سيّد» به معناى «امام» و «رئيس» است، چنانچه إن شاء اللَّه در ادامه خواهد آمد. بنابراين، استدلال به حديث غدير براى اثبات امامت على ‏عليه السلام از اين وجه نيز تامّ است.

از همين رو سيد مرتضى مى‏ گويد: روزى در محضر شيخ مفيد -  كه عزّتش مستدام باد -  سخن شيخ ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن بن قِبه رازى در كتاب «الانصاف»را ياد كردم. وى در اين كتاب نوشته است:

شيخى از معتزله انكار كرد كه «مَولى» نزد عرب به معناى «سيّد» و «امام» باشد. من در برابر او اشعار اخطل [۱۰]را خواندم:

فَما وَجَدَت فيها قُرَيشٌ لأمرها

أعَفَّ وَ أوفى مِن أبيكَ وَ أمجدا

وَ أورى بِزَندَيهِ وَ لَو كانَ غَيرَهُ

غَداةً اختِلافُ الناسِ أكدى وَ أصلَدا

فَأصبَحتَ مَولاها مِنَ الناسِ كَلَّهُمُ

وَ أحرى قُرَيشٍ أن تُهابَ وَ تُحمَدا

قريش براى امر خود كسى را پاكدامن‏ تر و وفادارتر و بزرگوارتر و بخشنده ‏تر از پدرت نيافت. اگر كسى غير او خليفه مى ‏شد، چنددسته‏ گى مردم در بامداد آن روز شديدتر و سخت‏ تر مى ‏گشت. تو از ميان همه مردم مولاى قريش شدى و شايسته ‏ترين كسى گشتى كه از تو بترسند و تو را بستايند.

شيخ معتزلى را چنان ساكت كردم كه گويى سنگى را در دهان او فرو كرده ‏اند. من شروع به نيكو شمردن سخن ابن ‏قِبه كردم.[۱۱]

عيدى عيد غدير[۱۲]

   در چند سال اخير، خادمان غدير به غير از فعاليت ‏هاى مكتوب، چندين نمونه فعاليت‏ هاى فرهنگى و تبليغى به آستان غدير عرضه نموده ‏اند؛ كه جا دارد اين گونه تلاش ‏ها وسعت بيشترى پيدا كند تا مخاطبان غدير را فراگيرتر و همگانى‏ تر سازد. نمونه ‏اى از اين فعاليت‏ها انواع نقدينه‏ ها براى عيدى در عيد غدير در بسته بندى ‏هاى مخصوص غدير، به خصوص براى سادات است.

نسل پيامبرصلى الله عليه وآله از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام[۱۳]

پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش چهارم خطبه غدير و پس از بيان سوره هل اتى، در مورد نسل خود چنين فرمود:

مَعاشِرَ النّاسِ، ذُرِّيَّةُ كُلِّ نَبِىٍّ مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِ اَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلِىٍّ:

اى مردم، نسل هر پيامبرى از صلب خود او هستند ولى نسل من از صلب اميرالمؤمنين على است.

همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله در فراز پايانى بخش هفتم خطبه غدير نسبت خود را با على ‏عليه السلام در چند جمله بيان فرمود. از جمله فرمود:

مَعاشِرَ النّاسِ، اَلا وَ اِنّى رَسُولٌ وَ عَلِىٌّ الاِمامُ وَ الْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى، وَ الاَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. اَلا وَ اِنّى والِدُهُمْ وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِهِ:

اى مردم، بدانيد كه من پيامبرم و على امام و وصى بعد از من است، و امامان بعد از او فرزندان او هستند. بدانيد كه من پدر آنانم و آنها از صلب او به وجود مى ‏آيند.

نسل پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام[۱۴]

پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازهاى اول از يازدهمين و آخرين بخش از خطبه غدير مسئله بيعت را مطرح كرده و از جمله بار ديگر تأكيد داشت كه نسلش از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است:

مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّكُمْ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ تُصافِقُونى بِكَفٍّ واحِدٍ فى وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ اَمَرَنِىَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ آخُذَ مِنْ اَلْسِنَتِكُمُ الاِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الاَئِمَّةِ مِنّى وَ مِنْهُ، عَلى ما اَعْلَمْتُكُمْ اَنَّ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِهِ.

فَقُولُوا بِاَجْمَعِكُمْ: «اِنّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ فى اَمْرِ اِمامِنا عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الاَئِمَّةِ. نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ اَنْفُسِنا وَ اَلْسِنَتِنا وَ اَيْدينا. عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لا نُغَيِّرُ وَ لا نُبَدِّلُ، وَ لا نَشُكُّ وَ لا نَجْحَدُ وَ لا نَرْتابُ، وَ لا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لا نَنْقُضُ الْميثاقَ.

وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ فى عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الاَئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما :

اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يك دست و در يك زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين و امامانى كه بعد از او مى‏ آيند و از نسل من و اويند، چنانكه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.

پس همگى چنين بگوييد: «ما شنيديم و اطاعت مى‏ كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مى‏ آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى ‏آيند.

بر اين مطلب با قلب‏ هايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بيعت مى‏ كنيم. بر اين عقيده زنده‏ ايم و با آن مى ‏ميريم و روز قيامت با آن محشور مى ‏شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى ‏كنيم و شك و انكار نمى ‏نماييم و ترديد به دل راه نمى ‏دهيم و از اين قول بر نمى‏ گرديم و پيمان را نمى‏ شكنيم.

تو ما را به موعظه الهى نصيحت نمودى درباره على اميرالمؤمنين و امامانى كه گفتى بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند، يعنى حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.

پانویس

  1. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۳۷۲  - ۳۷۰.
  2. انعام /۶۱-۶۲.
  3. كشّاف: ج ۱ ص ۳۳۳. : او در تفسير آيه «أنتَ مَولانا فَانصُرنا عَلَى القَومِ الكافِرينَ» بقره /  ۲۸۶.
  4. النِهاية: «ولى» .
  5. تهذيب الاسماء و اللّغات: ج ۴ ص ۱۹۶.
  6. شرح المشكاة (مخطوط) .
  7. تفسير ابن‏ كثير: ج ۲ ص ۳۰۹.
  8. انفال /  ۴۰.
  9. المرقاة فى شرح المشكاة: ج ۵ ص ۵۶۸ .
  10. اخطل (ت ۱۹ -  م ۹۰ ق) مسيحى و شاعر بنى ‏اميه بود. الاعلام: ج ۵ ص ۱۲۳. وى اين شعر را در مدح عبدالملك بن مروان سروده است. رسالة فى معنى المولى (شيخ مفيد) : ص ۱۸ ۱۷. (مترجم) .
  11. الفصول المختارة من العيون و المحاسن: ج ۱ ص ۵ ۴ .
  12. غدير در آئينه كتاب: ص ۲۰.
  13. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶  - ۱۷۹، ص ۲۱۲  - ۲۰۱.
  14. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۴۲  - ۲۳۳.