آیه ۷ و ۸ انشراح و غدیر
«فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»[۱]
مقارن با شروع اعمال حج در حجةالوداع، با دو آيه قرآنى از سوى خداوند به پيامبرصلى الله عليه وآله اعلام شد كه با پايان اين آخرين واجب الهى، برنامه اعلان ولايت و منصوب نمودن علی عليه السلام آغاز مى شود. اين دستور با آيه ۷ و ۸ سوره انشراح نازل شد: «فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»
البته درباره قرائت كلمه «فانصَِب» در اين آيه با كسره يا فتحه در قرائت ها اختلاف است و بحث مفصلى در كتب تفسير وجود دارد. آنچه در روايات اهلبيت عليهم السلام رسيده معناى فوق را تأكيد مى كند. در اين باره به تفاسير مراجعه شود[۲].
و چنين تفسير شد كه «هرگاه از بيان همه واجبات - كه آخرين آنها حج استفراغت يافتى على عليه السلام را منصوب كن و براى حركت به سوى پروردگارت آماده باش» .[۳]
يكى از شاخص هاى زندگى معصومين عليهم السلام تبليغ غدير به شكلهاى مختلف است. از جمله تبليغ غدير با آيه «فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب وَ اِلى رَبِّكَ فَارغَب» به عنوان آخرين دستور قرآنى غدير است كه ذيلاً به بيان آن مى پردازيم:
امام صادق عليه السلام بين دستور و اجراى غدير دو مرحله را طبق آيات قرآن بيان مى فرمايد، كه نشان از دقيق بودن مسئله غدير در مقدّر الهى دارد. مرحله اول دستور اصلى نصب امام است كه در سوره انشراح آمده و حضرت در تفسير آن چنين فرمود:
خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود:
«فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»[۱] «وقتى فراغت يافتى منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما» ، تفسيرش اين است: «آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيَّت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن» .
مرحله دوم دستور اجراى آن بود كه در نزديكى غدير خم نازل شد و واقعه غدير بر اساس آن شكل گرفت.
امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد:
تا آنگاه كه از حجةالوداع باز مى گشت آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ ... »[۴] نازل شد. حضرت مردم را ندا داد تا جمع شوند و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.[۵]
در حالى كه سفر حجةالوداع در پيش بود و پيامبرصلى الله عليه وآله از پايان عمر خود خبر مى داد و نشانههاى ختمِ نبوّتِ حضرت خاتم ظاهر شده بود، در يك آيه كوتاه دستورالعمل ادامه اين سفر داده شد كه پس از فراغت از حج - كه ابلاغ همه احكام الهى كامل مىشود - نوبت اعلان آخرين دستور يعنى ولايت و منصوب كردن اميرالمؤمنين عليه السلام به خلافت است:
«فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»: «آن گاه كه فراغت يافتى منصوب كن»
البته اثبات نزول اين آيه درباره غدير باز مى گردد به تفسير «فَرَغْتَ» و «فَانْصَبْ» در روايات اهلبيت عليهم السلام كه در چهار مرحله تبيين مى شود:
قرائت كسره يا فتحه در «فَانْصَبْ»
اولين سخنى كه قبل از شأن نزول اين آيه مطرح است قرائت كلمه «فَانْصَبْ» است كه آيا بايد با كسره صاد خوانده شود يا فتحه آن. در اينجا با يادآورى اينكه اختلاف قرائت در حد حركات و اعراب قرآن مسئله اى مورد قبول است، يادآور مى شود كه در روايات ما تصريح به قرائت كسره شده است، و اين تصريح گاهى با نام بردن »كسره« است و گاهى از تركيب عبارت پيداست، زيرا اگر با فتحه خوانده شود به معناى «تلاش كردن» است و فعل لازم بوده نيازى به مفعول ندارد، ولى اگر با كسره خوانده شود به معناى »منصوب كردن« است و فعل متعدى بوده بدون مفعول معنى نمىدهد و حتى گاهى به دو مفعول نياز دارد؛ مثلاً «فَانْصِبْ عَلِيّاً» يعنى: «على را منصوب كن» ، و «فَانْصِبْ عَلِيّاً اماماً» يعنى: «على را به امامت منصوب كن» .
در همه مواردى كه در روايات ائمه عليهم السلام اين آيه تفسير شده، حتى اگر تصريحى به كسره نباشد معنى كردن آن به صورت فعل متعدى با ذكر يك يا دو مفعول، به معناى قرائت با كسره و صحيح شمردن آن است.
اقتضاى حكم و موضوع و روند مطلب در سوره نيز با قرائت كسره بيشتر تناسب دارد، زيرا «فَانْصَبْ» با فتحه يعنى: «تلاش كن، و خود را به زحمت بينداز» ، و معناى عبارت چنين مى شود: «وقتى از وظيفه پيامبرى فراغت يافتى تلاش كن و خود را به زحمت انداز» ، كه چندان معناى عميقى را نمى رساند. ولى «فَانْصِبْ» با كسره يعنى «منصوب كن» ، و معناى عبارت چنين مى شود: «وقتى از وظيفه پيامبرى فراغت يافتى منصوب كن» ، كه دقيقاً متوجه مسئله خلافت مى شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مرحله پايانى نبوت بدان اقدام مى فرمايد.
با اين مقدمه درباره قرائت آيه، دو روايت كه به قرائت كسره تصريح دارند مى آوريم و سپس از عكسالعمل خاص اهل سنت به اهميت موضوع پى مى بريم:
عَنْ ابى عَبْدِاللَّه جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍعليه السلام، عَنْ ابيهِ عليه السلام، انَّهُ قالَ فى قَوْلِهِ تَعالى: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» ، قالَ: فَانْصِب بِكَسْرِ الصّادِ. اذا فَرَغْتَ مِنْ اقامَةِ الْفَرائِضِ فَانْصِبْ عَلِيّاً عليه السلام، فَفَعَلَ صلى الله عليه وآله.××× 1 شرح الاخبار: ج 1 ص 245 ح 270. ×××
از امام صادق عليه السلام از پدرشان امام باقر عليه السلام نقل شده كه درباره كلام خداوند تعالى «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» فرمود: كلمه فَانْصِبْ با كسره صاد است، و معنايش چنين است كه هر گاه از اقامه اعمال واجب فراغت يافتى على را منصوب نما، و پيامبرصلى الله عليه وآله اين دستور را عملى ساخت.
در اين روايت به كلمه «بِكَسْرِ الصّادِ» تصريح فرموده، و در عبارت بعدى هم كلمه «فَانْصِبْ عَلِيّاً» را به كار برده كه اگر با فتحه بخوانيم نياز به مفعول ندارد و معنى غلط مى شود.
در روايت ديگرى با كلمه «قَرَأَ» تصريح به قرائت حضرت با كسره نموده و سپس با عبارت «فَانْصِبْ لَهُمْ عَلِياً اماماً» مطلب را واضحتر نموده و نشان داده كه منظور قرائت با كسره است كه نياز به مفعول دارد. متن روايت چنين است:
انَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍعليه السلام قَرَأَ: »فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ« ، قالَ: فَاذا فَرَغْتَ مِنْ اكْمالِ الشَّريعَةِ فَانْصِبْ لَهُمْ عَلِيّاً اماماً.××× 2 مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 226. ×××
حضرت جعفر بن محمدعليه السلام چنين قرائت كرد: »فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ« ، و چنين معنى كرد كه: هرگاه از تكميل شريعت فراغت يافتى على را به عنوان امام آنان منصوب نما.
با توجه به قرائت ائمهعليهم السلام با كسره در كلمه »فَانْصِبْ« ، برخورد شديد برخى از اهلسنت و تأكيد بر خارج ساختن آيه از موضوع »ولايت« جلب توجه مىكند و ريشه مسئله را بازگو مىنمايد:
قالَ الزَّمَخْشَرى: وَ مِنَ الْبِدَعِ ما رُوِىَ عَنْ بَعْضِ الرّافِضَةِ انَّهُ قَرَأَ »فَانْصِبْ« بِكَسْرِ الصّادِ، اىْ انْصِبْ عَلِيّاً لِلاِمامَةِ.
زمخشرى مىگويد: از بدعتها مطلبى است كه از بعضى رافضيان نقل شده كه كلمه »فَانْصَبْ« در آيه را با كسره صاد خوانده، يعنى على را به امامت منصوب كن.××× 1 شواهد التنزيل: ج 2 ص 451، پاورقى به نقل از كشّاف. ×××
قالَ ابْنُالْعَرَبِىِّ: مِنَ الْمُبْتَدِعَةِ مَنْ قَرَأَ هذِهِ الْآيَةِ »فَانْصِبْ« بِكَسْرِ الصّادِ وَ الْهَمْزِ مِنْ اوَّلِهِ. قالُوا: مَعْناهُ: انْصِبِ الامامَ الَّذى تَسْتَخْلِفُهُ، وَ هذا باطِلٌ فِى الْقَراءَةِ باطِلٌ فِى الْمَعْنى، لاَنَّ النَّبِىّصلى الله عليه وآله لَمْ يَسْتَخْلِفْ احَداً.
ابنعربى مىگويد: عدهاى از بدعت گزاران اين آيه را به صورت »فَانْصِبْ« با كسره صاد و همزه اوّلش خواندهاند و گفتهاند معنايش چنين مىشود: امامى را كه جانشين توست منصوب كن. و اين هم از نظر قرائت باطل است و هم از نظر معنى، زيرا پيامبرصلى الله عليه وآله هيچكس را به عنوان خليفه و جانشين خود منصوب نكرده است!××× 2 تفسير القرطبى: ج 20 ص 109. ×××
بدعت شمردن قرائت آيه با كسره به ضميمه كلمه »روافض« گوياى همه چيز است، چرا كه اختلاف قرائت آن هم در حدّ حركات هرگز بدعت شمرده نشده و در روايت اهلسنت نيز موارد بسيارى دارد. چگونه است كه وقتى نوبت به شيعيان رسيده مارك بدعت به خود گرفته است؟!
پاسخ اين سؤال ما را محىالدين عربى در آخر كلام خود - كه در عبارت فوق ذكر شد - داده است كه مىگويد: اين هم از نظر قرائت باطل است و هم از نظر معنى، زيرا پيامبرصلى الله عليه وآله هيچ كس را خليفه خود منصوب نكرده است!!
پس بدعت بودنِ تغيير يك حركت در كلمه »فَانْصَبْ« به خاطر آن است كه به نظر محىالدين خلافت انتصابى نيست بلكه مردم بايد انتخاب كنند!
و ما مىگوييم: چون خلافت پيامبرصلى الله عليه وآله فقط بايد با منصوب كردن آن حضرت باشد، بنابراين قرائت اصلى با كسر بوده است؛ و بدعت گزاران براى فرار از حقيقتِ خلافت و ايجاد بدعتِ خلافت انتخابى، آن را با فتحه خواندهاند!!
تصريح به نزول آيه درباره غدير
رواياتى كه در تفسير و شأن نزول اين آيه وارد شده در مواردى دقيقاً موقعيت زمانى آن را حجةالوداع و پس از اتمام حج معين مىكند، و گاهى با آوردن مسئله »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ« به دنبال بيان آيه به تحقق آن در غدير اشاره مىكند. سه روايت زير گوياى اين جهت است:
عَنْ ابى عَبْدِاللَّهعليه السلام قالَ: قَوْلُهُ: »فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ« ، كانَ رَسُولُ اللَّهصلى الله عليه وآله حاجّاً، فَنَزَلَتْ: »فَإِذا فَرَغْتَ« مِنْ حجِّكَ »فَانْصَبْ« عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ.
امام صادقعليه السلام فرمود: قول خداوند: »آنگاه كه فراغت يافتى منصوب كن« ، پيامبرصلى الله عليه وآله در سفر حج بود كه چنين نازل شد: وقتى از حج خود »فراغت يافتى« على را به عنوان عَلَم و علامتى براى مردم »منصوب كن« .××× 1 بحار الانوار: ج 36 ص 135 ح 91. عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 151 ح 227. تأويل الآيات: ج 2 ص 812 ح 4. ×××
در اين حديث به نزول آيه در سفر حج كه مقدمه غدير بود تصريح شده است. در حديث ديگر حجةالوداع ذكر شده كه صراحت بيشترى دارد:
»فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ« ، قالَ: فَاذا فَرَغْتَ مِنْ حَجَّةِ الْوِداعِ فَانْصِبْ اميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الى رَبِّكَ فَارْغَبْ.
درباره معناى آيه »فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ« فرمود: وقتى از حجةالوداع فراغت يافتى اميرالمؤمنين را منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما.××× 1 بحار الانوار: ج 36 ص 133. تفسير القمى: ج 2 ص 428. ×××
در حديث سوم با ذكر مراسم غدير اين موقعيت زمانى را بيان كرده است، كه پيامبرصلى الله عليه وآله پس از اين آيه فرمود: »من كنت مولاه ...« ، و شكى نيست كه حضرت اين كلام را در غدير فرموده است:
عَنْ ابى عَبْدِاللَّهعليه السلام: قالَ عَزَّ ذِكْرُهُ: »فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ« ، يَقُولُ: فَاذا فَرَغْتَ فَانْصِبْ عَلَمَكَ وَ اعْلِنْ وَصِيَّكَ فَاعْلِمْهُمْ فَضْلَهُ عَلانِيَةً. فَقالصلى الله عليه وآله: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ - ثَلاثَ مَرّاتٍ - .
امام صادقعليه السلام فرمود: خداوند فرمود: »آنگاه كه فراغت يافتى منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما« ، مىفرمايد: وقتى فراغت يافتى علامت خود را منصوب كن و جانشين خود را اعلان نما و فضيلت او را علناً بيان كن. اين بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله سه مرتبه فرمود: هركس من صاحب اختيار اويم على صاحب اختيار اوست. خدايا، دوست بدار هركس او را دوست بدارد و دشمن بدار هركس او را دشمن بدارد.××× 2 بحار الانوار: ج 38 ص 142 ح 105. عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 150 ح 226. الكافى: ج 1 ص 294. ×××
3- ارتباط كل سوره با غدير
سوره انشراح حاكى از گشايش اساسى در رسالت پيامبر معظمم اسلامصلى الله عليه وآله است و خداوند خبر از انشراح سينه و آسودگى قلب آن حضرت مىدهد. در اين سوره از مسئوليت عظيمى ياد شده كه با انجام آن سنگينى از دوش پيامبرصلى الله عليه وآله برداشته شده و دوران عسر و سختى پشت سر گذاشته مىشود و دوران يُسر و آسايش به استقبال مىآيد.
كليد همه اين گشايشها على بن ابىطالبعليه السلام است، كه آرامش نهايى و مطلق با منصوب كردن او به مقام امامت حاصل مىشود. اين تسلسلِ مراحل اسلام و ارتباط نهايى آن با غدير در كلام امام باقر و امام صادقعليه السلام چنين ترسيم شده است:
كلام خداوند »أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ« ، يعنى: آيا به تو نفهمانيديم جانشينت كيست؟ آيا او را يار تو و خوار كننده دشمن تو قرار نداديم؟ همان دشمنى كه كمر تو را مىشكست. آيا از نسل على فرزندان انبياء را قرار نداده كه هدايت يافتهاند؟
»وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ« ، تا آنجا كه هر جا نام من )خدا( برده شود تو هم )اى پيامبر( همراه من نام برده مىشوى؟ هرگاه از دنياى خود فارغ شدى على را براى ولايت منصوب كن تا به وسيله او از اختلاف هدايت يابند.××× 1 مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 226. ×××
در حديث فوق فرازهاى سوره انشراح، انسجام مقام نبوت و ولايت را در مسير 23 ساله رسالت نشان داده است. در حديثى ديگر به جزئيات بيشترى از اين ارتباط پرداخته شده است:
»أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ« : »آيا سينه تو را فراخ قرار نداديم« ، فرمود: به وسيله علىعليه السلام كه او را جانشين تو قرار داديم. آنگاه كه مكه را فتح كرد و قريش به اسلام داخل شدند، خداوند سينه پيامبرصلى الله عليه وآله و باطن او را گشايش عنايت فرمود.
»وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ« : »مشكل تو را از دوشت برداشتيم« ، فرمود: به وسيله على، جنگى را كه كمرت را مىشكست يعنى بار آن بر كمرت سنگينى مىكرد از دوشت برداشتيم.
»وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ« : »و ياد تو را بلند آوازه قرار داديم« ، فرمود: هرگاه نام من )خدا( برده شود نام تو هم ذكر مىشود، و اين همان كلام مردم است كه مىگويند: »اشْهَدُ انْ لا الهَ الاَّ اللَّه، وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه« .
سپس مىفرمايد: »إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً« : »با هر سختى آسانى هست« ، فرمود: مادامى كه در سختى بودى آسانى برايت آمد.
»فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ« : »آنگاه كه فراغت يافتى منصوب كن« ، فرمود: آنگاه كه از حجةالوداع فراغت يافتى اميرالمؤمنين را منصوب كن. »وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ« : »و به سوى پروردگارت رغبت كن« .××× 1 بحار الانوار: ج 36 ص 133. تفسيرالقمى: ج 2 ص 428. ×××
منظور از فراغت و منصوب كردن
نقطهاى كه ارتباط دقيق اين آيه را با غدير روشن مىكند فهميدن متعلق دو كلمه »فَرَغْتَ« و »فَانْصَبْ« است. آيا منظور فراغت از چه كارى و منصوب كردن چه كسى به چه منصبى است؟ احاديث وارده در تفسير آيه به غدير، بر اين دو نكته تأكيد خاصى دارند.
درباره متعلق »فَرَغْتَ« سه جهت به چشم مىخورد كه منظور از همه آنها يك مطلب است، ولى هر يك از بُعد خاصى به مسئله مىنگرد:
الف. اذا فَرَغْتَ مِنْ حَجِّكَ××× 2 بحار الانوار: ج 36 ص 135 ح 91. ×××... ، اذا فَرَغْتَ مِنْ حَجَّةِ الْوِداعِ××× 3 بحار الانوار: ج 36 ص 133. ×××... .
در اين روايت دو بُعد زمانى مورد تأكيد قرار گرفته و نشان دهنده آن است كه منصوب كردن اميرالمؤمنينعليه السلام در غدير پس از مراسم حج، آن هم در سال حجةالوداع انجام گرفته است.
ب. اذا فَرَغْتَ مِنْ دُنْياكَ××× 4 مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 226. ××× ... .
در اين مورد اشاره به نصب مقام ولايت در آخر عمر پيامبرصلى الله عليه وآله است.
ج. اذا فَرَغْتَ مِنْ نَبُّوَتِكَ××× 1 تأويل الآيات: ج 2 ص 811 . ××× ... ، اذا فَرَغْتَ مِنْ اقامَةِ الْفَرائِضَ××× 2 شرح الاخبار: ج 1 ص 245 ح 270. ××× ... ، اذا فَرَغْتَ مِنْ اكْمالِ الشَّريعَةِ××× 3 مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 226. ××× ... .
در اين سه مورد آخرين رسالت بودن ابلاغ حكم ولايت مورد توجه است، و اين نكته با سه تعبير متفاوت مطرح شده است: نبوت، يعنى پس از انجام همه آنچه به عنوان نبوت بر عهده حضرت بود. اقامه فرائض، يعنى ولايت آخرين واجبى است كه پس از همه آنها اعلام شد.
اكمال شريعت، يعنى چيزى از آنچه دين خداست باقى نماند و فقط ولايت باقى و پا بر جا بماند، كه بايد به عنوان روح حاكم بر آنها و قبول آنها پس از پايان اعلان آنها مطرح شود.
درباره متعلق »فَانْصَبْ« بايد توجه داشت كه فعل »نَصَبَ« به معناى منصوب كردن دو مفعول مىخواهد كه يكى منصوب شونده و ديگرى منصبى است كه بدان منصوب مىگردد:
مفعول اول در شش حديث با ذكر نام اميرالمؤمنينعليه السلام به صورت »عَلِيّاً« آمده، و در يك مورد »اميرالمؤمنين« آمده، و در مورد ديگرى هم »عَلَمَكَ« ذكر شده است. مفعول دوم هم در يك مورد »وَصِيّاً« آمده، و در يك مورد »اماماً« ذكر شده، و در دو مورد »عَلَماً« مطرح شده و در دو حديث ديگر با حرف جر با كلمه »لِلْوِلايَة« آمده است، كه مجموع عبارات از اين قرار است:
فَانْصِبْ اميرَالْمُؤْمِنينَ.××× 4 بحار الانوار: ج 36 ص 133. ×××
فَانْصِبْ عَلِيّاً.××× 5 شرح الاخبار: ج 1 ص 245 ح 270. ×××
فَانْصِبْ عَلِيّاً اماماً.××× 1 مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 226. ×××
فَانْصِبْ عَلِيّاً لِلْوِلايَةِ.××× 2 مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 226. شواهد التنزيل: ج 2 ص 451 ح 1116. ×××
فَانْصِبْ عَلِيّاً وَصِيّاً.××× 3 تأويل الآيات: ج 2 ص 812 811 . بحار الانوار: ج 36 ص 133 ح 87 . ×××
فَانْصِبْ عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ.××× 4 بحار الانوار: ج 36 ص 135 ح 91. ×××
فَانْصِبْ عَلَمَكَ وَ اعْلِنْ وَصِيَّكَ.××× 5 بحار الانوار: ج 38 ص 142 ح 105. ×××
هر يك از اين كلمات نيز يادآور بُعدى مهم و عميق از ولايت مطلقه اميرالمؤمنينعليه السلام است. امامت به معناى پيشوايى و رهبرى مردم، وصايت از بُعد جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله، عَلَم بودن به معناى انحصار و تنها نشانِ هدايت بودن على بن ابىطالبعليه السلام است.
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ انشراح / ۷، ۸ . غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۱ - ۴۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۱. اسرار غدير: ص ۲۷۷. چهارده قرن با غدير: ص ۷۱. تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۶۳، ۶۴
- ↑ واقعه قرآنى غدير: ص ۲۱. تفسير قرطبى: ج ۲۰ ص ۱۰۹، شواهد التنزيل: ج ۲ ص ۴۵۱. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳، ۱۳۸ و ج ۳۸ ص ۱۴۲. مناقب ابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۲۲۶. شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۸۱۲
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳. تفسير القمى: ج ۲ ص ۴۲۸
- ↑ مائده / ۶۷
- ↑ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷