اسناد خطبه طولانی پیامبر در غدیر
سند خطبه طولانىِ غدير××× 4 ناگفتههايى از اسناد خطبه غدير )موّحدى( : ص 150 - 83. ×××
بررسى اسناد خطبه طولانى و مشهورِ غدير از مهمترين موارد تحقيقىِ غدير است، كه در اينجا به آن مىپردازيم.
ابتدا در خصوص تمامى منابع موجود و غير موجود مشتمل بر اين خطبه طولانى و مفصل غدير به اختصار سخن خواهيم گفت، و سپس به تحقيق و تفحص در اسناد آن در منابع موجود مىپردازيم. البته از ذكر متن خطبه طولانى غدير پرهيز مىشود. چرا كه به طور مفصل در عنوان »خطبه غدير« در اين دانشنامه همراه با ترجمه آمده است.
از آنجايى كه سند ارائه شده در كتاب »التحصين« بر پايه نظريه اطمينان در حكم يك روايت موثق است، در گفتار دوم ابتدا سند مربوط به »التحصين« مورد پژوهش قرار مىگيرد، و در ادامه به ساير اسناد خطبه طولانى خواهيم پرداخت.
1- گفتار اول: گذرى بر منابع موجود و غير موجود خطبه طولانى غدير
نويسنده »نور الامير« مىنويسد: ان خطبة الغدير لم ترد فى مصادر اهلالسنة، و انما نقلتها شيعة اهلالبيتعليهم السلام××× 1 نور الامير فى تثبيت خطبة الغدير )تقدمى معصومى( : ص 53 . ×××: خطبه غدير در مصادر اهلسنت نيامده، و فقط شيعيان اهلبيتعليهم السلام آن را نقل كردهاند. بى گمان اين سخن بدون در نظر گرفتن سه قيد ذيل صحيح نيست:
الف. اولاً بايد منظورمان از منابع و مصادر اهلسنت، منابع موجود و در دسترس آنان باشد. كه مؤلف محترم در جايى ديگر از اين كتاب به نوعى به اين قيد اشاره كرده است.××× 2 نور الامير فى تثبيت خطبة الغدير )تقدمى معصومى( : ص 49. ×××
ب. همچنين منظورمان از نقل خطبه غدير در عبارت »انما نقلتها شيعة اهلالبيتعليهم السلام« بايد كتابت و گردآورى مكتوب اين خطبه باشد، كه مؤلف محترم در عبارت قبلى با ذكر »لم ترد فى مصادر اهلالسنة« بىگمان اين قيد را نيز مدّ نظر داشته است. بايد دانست كه اين خطبه از سوى انديشمندان و راويان بزرگ اهلتسنن نيز نقل شده، و نام بزرگان متعددى از اهلسنت در سلسله اسناد آن وجود دارد.
ج. همين طور بايد خطبه غدير را منحصر در خطبه طولانى بدانيم، و روايت صحيح السند طبرانى در »المعجم الكبير« و نيز روايت ابنمغازلى را به خاطر كوتاه بودنشان در شمار روايات خطبه غدير داخل نكنيم.
بنابراين، فقط در صورتى كه بحث خود را متوقف به منابع موجود بدانيم، بايد بگوييم: در ميان منابع موجود، متن طولانىِ خطبه غدير در انحصار مصادر امامى است. آرى، در منابع موجود مخالفان متنى از خطبه غدير با اين حجم - حدود 3500 واژه - به چشم نمىخورد. اما اين امر در حالى است كه دادهها و گزارشهاى موجود نشان مىدهد كه چنين خطبهاى در منابع متقدم اهلتسنن ثبت و ضبط شده است.
در مورد سير ضبط مكتوب خطبه طولانى غدير بايد گفت:
آنچنان كه از گزارشهاى موجود بر مىآيد، خطبه طولانى غدير نخستين بار توسط احمد بن محمد طبرى معروف به خليلى )م 275 ق(××× 1 اگر چنانچه او را همان احمد بن محمد بن غالب باهلى معروف به غلام خليل بدانيم، سال وفات او 275 هجرى قمرى است. در اين صورت وى با مؤلفان صحاح سته، از جمله بخارى و مسلم و ابنماجه و ابوداود همطبقه بوده، و مستقيماً از عثمان بن ابىشيبه نقل حديث مىكرده است. در غير اين صورت اطلاعاتى در خصوص سال وفات او در دسترس نيست. ما در خصوص او به تفصيل سخن خواهيم گفت. ××× در كتاب »مناقب على بن ابىطالبعليه السلام« گرد آمده است. كتاب او - كه بىشك يكى از منابع متقدم اهلتسنن به شمار مىآيد - توسط شاگردانش جمعآورى شده، و پس از آن يك نمونه از اين كتاب در سال 411 هجرى قمرى در قاهره مورد نسخهبردارى قرار گرفته است.××× 2 نذكر منه ما يختصّ بتسمية مولانا على باميرالمؤمنين اول اسانيد هذا الكتاب: حدثنا احمد بن محمد الطبرى المعروف بالخليلى، و قال فى آخره: و كان الفراغ من نسخه فى ربيعالآخر سنة احدىعشرة و اربعمائة بالقاهرة ... . اليقين )سيد بن طاووس( : ص 316. علامه امينى مىگويد: و رواه احمد بن محمد الطبرى الشهير بالخليلى فى كتاب مناقب على بن ابىطالب، المؤلف سنة 411 بالقاهرة... . الغدير: ج 1 ص 270. ×××
ولى متأسفانه اصل اين كتاب هم اينك موجود نيست، و تنها تعدادى از احاديث آن و از جمله خطبه طولانى غدير در ساير منابع انعكاس يافته و هم اينك موجود است. در گفتار بعدى به تفصيل درباره مؤلف اين كتاب سخن خواهيم گفت.
پس از او، ابوجعفر محمد بن جرير طبرى معروف به طبرى آملى صغير كه او را طبرى سوم××× 3 مصنفان فراوانى در حال حاضر در عنوان طبرى مشترك هستند. محمد بن جرير بن يزيد آملى طبرى، تاريخ نگار مشهور سنى )ت 224 - م 310 ق( است. اگر او را بنا بر مشهور طبرى اول بناميم، آنگاه محمد بن جرير بن رستم طبرى آملى معروف به طبرى آملى كبير، از انديشمندان گرانقدر قرن سوم و چهارم شيعه را بايد طبرى دوم نام نهيم. اين انديشمند شيعى، با مرحوم كلينى )م 329 ق( و جناب حسين بن روح نائب سوم )م 326 ق( هم عصر بوده است. طبرى سوم نيز كه نام او و نام پدر و پدر بزرگش با طبرى دوم مشابهت دارد، جناب محمد بن جرير بن رستم طبرى آملى معروف به طبرى سوم با نجاشى )م 450 ق( و شيخ طوسى )م 460 ق( هم طبقه است و نبايد او را با طبرى دوم اشتباه گرفت. طبرى سوم با يك واسطه از شيخ صدوق نقل حديث مىكند، و شيخ صدوق نيز با يك واسطه از طبرى دوم نقل حديث مىنمايد. در نتيجه ميان طبرى دوم و سوم، سه واسطه وجود دارد. طبرى چهارم نيز ابوجعفر عمادالدين طبرى آملى از انديشمندان شيعى قرن ششم و نويسنده كتاب »بشارة المصطفىصلى الله عليه وآله لشيعة المرتضىعليه السلام« است. طبرى چهارم شاگرد فرزند شيخ طوسى معروف به مفيد دوم است. متأسفانه اطلاع دقيقى از زمان وفات هيچ يك از طبرىهاى شيعى مذكور وجود ندارد، و تنها مىدانيم طبرى چهارم تا سال 553 زنده بوده است. ××× مىناميم، در يكى از آثار خود اين خطبه را از استادش ابوالمفضل محمد بن عبداللَّه شيبانى نقل كرده است. متأسفانه خطبه طولانى غدير در زمره رواياتى است كه هم اينك در نسخههاى موجود آثار او يافت نمىشود. در ادامه تفصيلاً در اين باب سخن خواهيم گفت.
پس از اين دو، ابوعلى محمد بن حسن بن على فَتّال نيشابورى معروف به شيخ شهيد محمد فتّال )م 508 ق( در كتاب »روضة الواعظين و بصيرة المتعظين« خطبه طولانى غدير را بدون ذكر سند از امام باقرعليه السلام نقل مىنمايد.
اين كتاب ارزشمند در ميان آثار موجود شيعه، قديمىترين كتابى است كه مشتمل بر خطبه طولانى غدير است.
گزارشهاى موجود حاكى از آن است كه خطبه طولانى غدير توسط حسن بن ابىطاهر احمد جاوانى××× 1 جاوانى هم ضبط شده است. در ادامه مدارك آن ارائه مىگردد. ××× در كتاب »نور المهدى و المنجى من الردى« نيز گرد آمده است. درباره مؤلف اين اثر اطلاعات كافى در دسترس نيست.
تنها از پارهاى از شواهد بر مىآيد كه جاوانى از انديشمندان شيعى غير معروفى است كه در قرن ششم وفات كرده است. اگر چه اصل اين كتاب هم اينك موجود نيست، اما تمام يا بخش عمدهاى از روايات آن - آنچنان كه گفته خواهد شد - موجود است.
احمد بن على طبرسى××× 1 وى ابومنصور احمد بن على طبرسى است كه با امينالاسلام فضل بن حسن طبرسى )م 548 ق( مؤلف مشهور »مجمع البيان« هم عصر است. اين دو انديشمند شيعى اگر چه در يك دوره مىزيستند و هر دو در عنوان »الطبرسى« اشتراك داشته و هر دو از اساتيد ابنشهرآشوب شمرده مىشوند، اما احتمال وحدت ايشان كاملاً و قطعاً مردود است. به طور كلى در ميان متقدمان و متأخران شيعى هفت انديشمند در عنوان »الطبرسى« اشتراك دارند كه بايد هنگام ذكر نام ايشان وجوه تمايز آنان به قدر لزوم بيان شود. ××× )م 588 ق( در كتاب »الاحتجاج على اهل اللجاج« نيز از ديگر مؤلفانى است كه خطبه طولانى غدير را با ذكر سند از امام باقرعليه السلام نقل كرده است.
پس از طبرسى و جاوانى، سيد على بن طاووس )م 664 ق( در كتاب »اليقين باختصاص مولانا علىعليه السلام بإمرة المؤمنين« به نقل از كتاب »المناقب« تأليف احمد بن محمد طبرى، سند ديگرى از خطبه طولانى ارائه كرده است. اين سند اگر چه با سندى كه مرحوم طبرسى ارائه كرده تفاوت دارد، اما طريق جديدى از نقل اين خطبه را به دست نمىدهد. زيرا مؤلف »اليقين« نيز اين خطبه را همانند مؤلف »الاحتجاج« از علقمة بن محمد حضرمى از امام باقرعليه السلام××× 2 بنا به نظر برخى صاحب نظران، طريق چنين روايتى بايد به صورت امام باقرعليه السلام از پيامبرصلى الله عليه وآله در نظر گرفته شود. صرف نظر از درستى و اتقان چنين نظرى در سراسر اين اثر، اين طريق به صورت علقمه از امام باقرعليه السلام خوانده مىشود. ××× نقل مىنمايد.
سيد بن طاووس پس از اتمام نگارش اين كتاب، در اثر ديگرى با عنوان »التحصين لاسرار ما زاد من كتاب اليقين« خطبه طولانى غدير را از زيد بن ارقم و ابن امرأة زيد بن ارقم و به نقل از كتاب »نور الهدى« تأليف حسن بن احمد جاوانى آورده است.
بنابراين تا زمان وفات سيد بن طاووس خطبه طولانى غدير دست كم در دو منبع غير موجود به نامهاى »المناقب« و »نور الهدى« ، و در چهار منبع موجود و در دسترس به نامهاى »روضة الواعظين« و »الاحتجاج« و »اليقين« و »التحصين« انعكاس يافته است. اثرى از آثار طبرى سرم كه برخى آن را كتاب »دلائل الامامة« دانستهاند. و نيز كتابى چاپ نشده به نام »المزار« كه منسوب به قطبالدين است، بايد به فهرست فوق اضافه گردد.
تمامى مصنفانى كه پس از سيد بن طاووس به گردآورى و ضبط خطبه طولانى غدير روى آوردهاند، حداكثر با همين اسناد و طرق به نقل آن پرداختهاند. بنابراين، پس از سيد بن طاووس، سند يا طريق جديدى براى اين خطبه توسط هيچ يك از مؤلفان شيعى و غير شيعى ارائه نمىشود.
بررسى آثار موجود در دسترس نشان مىدهد كه در مدت زمان 446 ساله ميان وفات سيد بن طاووس و در گذشت مجلسى دوم، دست كم نُه منبع مهم ديگر اين خطبه را در خود جاى دادهاند؛ يعنى به طور متوسط، حدوداً هر پنجاه سال يك منبع. اسامى اين منابع در مقدمه دوم آورده شده است.
2- گفتار دوم: پژوهشى در اعتبار اسناد خطبه طولانى غدير
پس از گذرى كوتاه بر سير ضبط مكتوب خطبه طولانى غدير، اينك با تفصيل بيشترى در خصوص روايات موجود در آن چهار منبع در دسترس سخن خواهيم گفت.
در اينجا پس از ارائه نكاتى در باب مؤلف كتاب و انگيزه گردآورى كتاب او، اسناد خطبه غدير را يك به يك مورد بررسى قرار مىدهيم:
يك: پژوهشى در سند خطبه طولانى غدير در »التحصين« بر پايه نظريه اطمينان
در ميان آثار موجود، »التحصين« آخرين منبعى است كه سند جديدى از خطبه طولانى غدير ارائه كرده است. اين كتاب با هدفى كه »اليقين« به دنبال آن بوده گردآورى شده است.××× 1 در ادامه به هدف تأليف كتاب »اليقين« خواهيم پرداخت. ×××
سيد بن طاووس پس از اتمام نگارش »اليقين« آنچنان كه خود بيان كرده، با روايات فراوان ديگرى مواجه مىشود كه هم مضمون روايات كتاب »اليقين« است. اما يا آنها را در كتاب »اليقين« نياورده، و يا با طريقى ديگر آن را نقل كرده است.
از اين رو، به جهت آنكه اين روايات از بين نروند، آنها را در كتاب جديدى با عنوان »التحصين لاسرار ما زاد من كتاب اليقين« جمع مىنمايد.××× 1 و كنت قد وجدت نحو خمسين حديثاً فى معانى ابواب كتاب اليقين. مصنفها غير من ذكرناه، اذ طرقها غير ما تضمّنه ما رويناه فيه عن المخالفين او الموافقين و اشفقت ان تضيع باهمالها و انه لا يظفر غيرنا بحالها، و ان اكون يوم القيامة مطالباً بجمع شتاتها و نفع مهماتها. التحصين )سيد بن طاووس( : مقدمه مؤلف. ×××
پيش از بحث در خصوص مصدر، سند و راويان اين خطبه شريف در كتاب »التحصين« ، لازم است در خصوص نظريه اطمينان بحث شود. چرا كه - آنچنان كه در ادامه خواهد آمد - سند اين روايت بر پايه نظريه مذكور »موثوق به« است.
و اما نظريه اطمينان:
نظريه اطمينان از ديرباز، بى آنكه عنوان خاصى براى آن وضع شود، كاربرد داشته است. ردّ پاى بهرهگيرى و احتجاج به اين نظريه از دوره متقدمان فريقين قابل پيگيرى است. خلاصه تقرير اين نظريه چنين است:
هر گاه يك روايت از حيث معيارهاى كمّى در نقل حديث معتبر نباشد، اعتبار آن متوقف بر توثيق راويان آن خبر يا توثيق صدور آن است. توثيق راويان يك روايت از طرق گوناگون خاصه و عامه؛ اعم از رأى قدما و قول اهل خبره قابل طرح است.
يكى از راههاى حصول وثاقت راوى اطمينان شخصى است. آنچه كه مسلم است، هر گاه تعمد بر كذب در نقل يك راوى ضابط وجود نداشته باشد، آنگاه نسبت به صدق آن راوى اطمينان يا قطع حاصل خواهد شد.
اگر اين اطمينان، متوقف بر معيارهاى اخلاقى و پارهاى از خصيصههاى راوى باشد، در تمام نقلهاى او جارى خواهد بود. براى مثال، جناب »معروف بن خرّبوذ« - كه در سند روايت خطبه كوتاه غدير در »المعجم الكبير« طبرانى و »الخصال« مرحوم صدوق مذكور است - به سبب ويژگىهاى اخلاقى او تمامى نقلهاى او معتبر است. زيرا با توجه به شواهد گوناگون اطمينان حاصل مىشود كه وى فردى مورد وثوق و عادل است، و اطمينان داريم كه وى به هنگام نقل حديث تعمّد بر كذب ندارد.
اما نوع ديگرى از اطمينان به صدق راوى نيز مفروض است، كه مبتنى بر متن و در موردى خاص حاصل مىشود. بديهى است كه اين اطمينان موردى است، و در مورد ساير نقلهاى راوى كاربردى ندارد. اين نوع خاص از اطمينان وقتى حاصل مىشود كه با دلايلى ثابت شود كه راوى مورد نظر، به طور خاص و هنگام نقل يك روايت نمىتوانسته است تعمد بر كذب داشته باشد. زيرا به طور مثال آنچه او نقل كرده نصاً و قطعاً بر خلاف باورهاى او و به ضرر او بوده است.
براى نمونه، نقل فضائل خاصه اميرالمؤمنينعليه السلام از زبان دشمنان سرسخت و متعصب ايشان - كه يا دلالت قطعى بر ولايت آن حضرت و يا ضرر قابل اعتنايى براى راوى مورد بحث داشته باشد - چنين حالتى را در پى دارد و ما به صدق موردى آن راوى در هنگام اين نقل اطمينان پيدا مىكنيم.
پس ما در مواجه با چنين نقلى از سوى اين راوى كه دشمن على الاطلاق حضرت اميرعليه السلام است، سخن او را اصالتاً محكوم به صحت قلمداد مىكنيم. چه اينكه عُقلاً مورد پذيرش نيست كه اين راوى مطلبى را كه كاملاً به ضرر خود او يا به ضرر مسلمات عقيدتى مكتب او است، عمداً جعل كرده باشد. توجه شود كه اين مثال تنها يكى از حالتهاى ممكن براى اطمينان موردى به يك راوى است.
بنابراين و به طور كلى، اگر يك راوى ضابط كه در ميان هم كيشان خود مطرود نيست و شهرت به ضعف ندارد ناقل خبرى باشد كه آن خبر نصاً و قطعاً بر خلاف مسلمات عقايد او دلالت كند، نقل او به طور خاص در اين مورد محكوم به صدق و حجت است. زيرا طبق نظريه ياد شده، بر عدم تعمّد بر كذب او در اين مورد اطمينان حاصل مىشود.
حال در خصوص خطبه طولانى غدير بايد بگوييم: با توجه به مجموعه فرازهاى سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله در اين روايت كه نصاً و قطعاً بر خلاف مسلمات اعتقادى عامه مىباشد، نسبت به وثاقت موردى راويان مخالف حاضر در اين سند اطمينان حاصل مىشود. چه اينكه اگر چه ايشان به طور خاص و مبتنى بر مبانى رجالى اصحاب اماميه توثيق نشدهاند - يعنى اساساً وثاقت يا عدم وثاقت ايشان مورد بحث واقع نشده است - اما به واسطه اعتبار و وثاقت آنان نزد اهل عامه و مخالفت عقيدتىشان با نصوص مطرح شده در خطبه غدير، نسبت به صدق و صحت نقل آنان در هنگام گزارش اين خطبه اطمينان حاصل مىشود.
لازم به ذكر است كه وثاقت يك راوى به طور كلى، مبتنى بر دو جهت است: يكى اينكه راوى ضابط باشد؛ يعنى ضبط او از حد عرف پايينتر نباشد. دوم اينكه راوى به هنگام نقل حديث تعمد بر كذب نداشته باشد.
بنا بر اين اصل همه راويان ضابط هستند، مگر اين كه دليلى بر خلاف آن اقامه شود. لذا در صورتى كه تعمّد بر كذب در نقل يك راوى منتفى باشد و يا دست كم بر عدم تعمد بر كذب او به هنگام نقل حديث اطمينان حاصل گردد، نقل اين راوى محكوم به صدق و حجت است.
نظريه ياد شده يكى از موارد حصول اطمينان به عدم تعمد بر كذب از سوى روات است، كه به طور موردى وثاقت روات را در نقل يك خبر خاص ثابت مىكند. سند خطبه طولانى غدير بر پايه نظريه اطمينان موثوق به است. زيرا ناقلان شيعه اين روايت بنا بر منطق رجالى شيعه مورد وثوق هستند، و ساير روات اين خطبه كه از بزرگان اهلتسنن هستند، همگى مورد وثوق مخالفان بوده، و طبق نظريه ياد شده به عدم تعمد بر كذب ايشان در نقل اين خبر اطمينان حاصل مىشود.
در ادامه تفصيلاً سند اين خطبه مورد بررسى واقع مىشود:
مصادر اخذ خطبه طولانى غدير در »التحصين« :
سيد بن طاووس اين خطبه را از كتاب »نور الهدى و المنجى من الردى« تأليف حسن بن ابىطاهر احمد بن محمد نقل كرده است. وى در ابتدا كتاب »التحصين« در اين خصوص اين گونه نوشته است:
رأينا ذلك فى كتاب »نور الهدى و المنجى من الردى« تأليف الحسن بن ابىطاهر احمد بن محمد بن الحسين الجاوابى××× 1 در دو كتاب »رياض العلماء« و »الثقات العيون« به صورت »جاوابى« ذكر شده است. ولى علامه طهرانى در »الذريعة« نام او را »جاوابى« ضبط كرده است. رياض العلماء: ج 1 ص 156. الثقات العيون: ص 54 . الذريعة: ج 26 ص 387. ×××، و عليه خط الشيخ السعيد الحافظ محمد بن محمد المعروف بابنالكمال××× 2 در نسخه مخلوط »التحصين« كه در كتاب »خاتمة المستدرك« تأليف ميرزا حسين نورى طبرسى: ج 3 ص 27، از آن ياد شده است و »المعروف بابنالكال« آمده است. ××× بن هارون. و انهما قد اتفقا على تحقيق ما فيه و تصديق معانيه.
نتيجه پژوهش در سند خطبه طولانى غدير در »التحصين« :
آخرين سند ارائه شده از طولانىترين ضبط خطبه غدير را سيد بن طاووس در كتاب »التحصين« به صورت »وجاده« از كتاب »نور الهدى« جاوانى دريافت و نقل كرده است.
انتساب اين كتاب را به جاوانى، ابنكآل - انديشمند مشهور امامى سده ششممورد تأييد قرار داده است. شواهد ارائه شده گوياى آن است كه »جاوانى« اين خطبه را از يكى از آثار طبرى سوم ابوجعفر محمد بن جرير بن رستم طبرى - انديشمند امامى مذهب سده پنجم هجرى - اخذ كرده است.
بررسىهاى رجالى حاكى از آن است تنها راوى شيعى اين روايت، به نام ابوالمفضل شيبانى - شيخ ممدوح طبرى سوم - مورد وثوق است، و تضعيفات ياد شده پيرامون او محل اعتنا نيست. در ساير طبقات اين روايت نيز حداقل يك راوى مخالف وجود دارد، كه طبق مبانى رجالى مخالفان مطرود و مجروح نيست.
در نتيجه، با تكيه بر نظريه اطمينان و انتفاى تعمّد بر كذب در تمامى طبقات آن سند روايت مورد بحث، »موثوق به« است.
اكنون و پس از بررسى سند خطبه طولانى غدير در »التحصين« ، ساير اسناد اين خطبه را در منابع ديگر بررسى مىكنيم:
دو: »روضة الواعظين« و خطبه طولانى غدير
همان طور كه گفته شد »روضة الواعظين« فتّال نيشابورى، نخستين منبع موجود انعكاس دهنده خطبه طولانى غدير است.
فتّال نيشابورى در سال 508 هجرى توسط شهابالاسلام عبدالرزاق بن اسحاق طوسى، برادرزاده خواجه نظامالملك طوسى به شهادت رسيده است.××× 1 محمد بن احمد بن على الفتّال النيسابورى المعروف بابنالفارسى. متكلم، جليلالقدر، فقيه، عالم، زاهد، ورع. قتله ابوالمحاسن عبدالرزاق رئيس نيسابور الملقب بشهاب الاسلام. رجال ابنداود: ص 295، و شهاب الاسلام ابوالمحاسن عبدالرزاق بن عبداللَّه بن محمد بن الفقيه، ابن اخى نظام الملك... . معجم الانساب و الاسر الحاكمة: ج 2 ص 339. ×××
از آنچه ابنشهرآشوب" )ت 488 يا 489 - م 588 ق( شاگرد فتّال نيشابورى در كتاب »المناقب« متذكر شده، ثابت مىشود كه او از شاگردان شيخ طوسى بوده و اجازه نقل حديث نيز از او داشته است.××× 2 ابنشهرآشوب در خصوص نحوه دسترسى و آگاهى او از كتب شيخ طوسى اين گونه مىنويسد: حدثنا ايضاً المنتهى بن ابىزيد بن كبابكى الحسينى الجرجانى و محمد بن الحسن الفتّال النيسابورى و جدى شهرآشوب عنه. الشيخ الطوسى ايضاً سماعاً و قراءة و مناولة و اجازة بأكثر كتبه و رواياته. مناقب آلابىطالب )ابنشهرآشوب( : ج 1 ص 12. اين مطلب نشان مىدهد كه فتّال نيشابورى اجازه نقل حديث از شيخ طوسى داشته است. ××× در نتيجه، پيوند علمى او با دوره متقدمين شيعه پيوندى بىواسطه و محكم است.
اما آنچه درباره نقل حديث وى از سيد مرتضى )م 436 ق( ادعا شده قابل اثبات نيست. زيرا از فاصله فراوان هفتاد و دو ساله ميان شهادت فتّال نيشابورى تا وفات سيد مرتضى كه در گذريم، تنها شاهد ادعا كنندگان براى ارتباط علمى بين فتّال و سيد مرتضى مطلبى است كه ابنشهرآشوب در مقدمه كتاب »المناقب« آورده است.
عدهاى ادعا كردهاند كه ابنشهرآشوب در اين بخش از كتاب خود گفته است كه فتّال نيشابورى از سيد مرتضى نقل حديث كرده است. در حالى كه دقيقاً در همين بخش از كتاب ابنشهرآشوب براى دو مرتبه تصريح شده كه فتّال نيشابورى به واسطه پدرش حسن بن على فارسى، از سيد مرتضى نقل حديث مىكرده است. به نظر مىرسد ادعا كنندگان به عبارت »عن ابيه« و عبارت »بقراءة ابويهما« در متن مذكور بىتوجه بودهاند. متن »المناقب« بدين شرح است:
و اما اسانيد كتب الشريفين المرتضى و الرضى و رواياتهما فعن السيد ابىالصمصام ذىالفقار بن معبد الحسنى المروزى، عن ابىعبداللَّه محمد بن على الحلوانى، و بحق روايتى عن السيد المنتهى عن ابيه ابىزيد و عن محمد بن ]الحسن بن[ على الفتّال الفارسى، عن ابيه الحسن، كليها عن المرتضى. و قد سمع المنتهى و الفتّال بقراءة ابويهما عليه ايضاً... .××× 1 المناقب )ابنشهرآشوب( : ج 1 ص 12. ×××
همان طور كه ملاحظه مىشود، در اين بخش از كتاب - كه دقيقاً مورد ادعاى ادعا كنندگان واقع شده - دو مرتبه تصريح شده كه فتال كتب سيد مرتضى و سيد رضى را با واسطه پدرش نقل مىنمايد!
همچنين از مقدمه كتاب »روضة الواعظين« بر مىآيد كه او در عنفوان جوانى كرسى مجالس درسى داشته، كه نسبت به اصول عقيدتى و فروع فقهى شيعه از جانب توده عمومى مردم مكرراً مورد سؤال قرار مىگرفته است.××× 2 در مقدمه مؤلف چنين آمده است: فانى كنت فى عنفوان شبابى قد اتفقت لى مجالس و عرضت محافل، و الناس يسألوننى عن اصول الديانات و الفروع عنها فى المقامات. فأجبتهم عنها بجواب يكفيهم و مقال يشفيهم... . روضة الواعظين )فتّال( : ص 15 مقدمة المؤلف. ××× اين نكته كه بيانگر تسلط و شهرت علمى فتّال در عهد جوانى است، در نهايت انگيزه اصلى نگارش كتاب »روضة الواعظين« مىشود. اما متأسفانه او تمامى روايات مندرج در اين كتاب را بدون ذكر سند نقل مى نمايد.
اين امر اگر چه در جاى خود و از منظر علم الحديث عيب بسيار مهمى به شمار مىآيد، اما نكتهاى كه او به عنوان مؤلف كتاب در مقدمه آن متذكر مىشود تا حدى اين عيب را مرتفع مىسازد.
او در مقدمه، پس از آنكه به ذكر هدفش از تأليف »روضة الواعظين« مى پردازد مىگويد: هنگام تأليف كتاب سند روايات را ذكر نكردم، زيرا هنگامى كه خبرى معروف و مشهور و شناخته شده باشد ذكر سند آن ضرورى نيست.
متن دقيق نوشتار او چنين است: ... و انا ان شاء اللَّه افتتح لكل مجلس منها بكلام اللَّه تعالى، ثم بآثار النبىصلى الله عليه وآله و الائمةعليهم السلام محذوفة الاسانيد. فان الاسانيد لا طائل فيها اذا كان الخبر شائعاً ذائعاً ... .××× 1 روضة الواعظين )فتّال( : ص 15 مقدمة المؤلف. ×××
از اين توضيح، دو نكته در خصوص خطبه طولانى غدير قابل برداشت است:
يكى اينكه سند خطبه طولانى غدير در نزد فتّال موجود بوده، و وى به گمان عدم ضرورت ذكر سند از آوردن آن در كتاب خود اجتناب ورزيده است. دوم اينكه خطبه طولانى غدير حديثى مشهور و معروف در ميان متقدمان شيعه بوده است.
سه: »الاحتجاج« و خطبه طولانى غدير
در ميان آثار موجود كتاب »الاحتجاج« نخستين اثرى است كه خطبه طولانى غدير را با ذكر سند نقل كرده است. مرحوم طبرسى در مقدمه، انگيزه خود را از تأليف اين كتاب اين گونه بيان كرده است:
آنچه باعث شد من چنين كتابى را تأليف كنم، روگردانى جماعتى از شيعيان از استدلال و بحث با مخالفان است. آنان معتقدند پيامبرصلى الله عليه وآله و ائمهعليهم السلام هيچ گاه احتجاج و جدال نكردهاند، و به شيعه نيز چنين اجازهاى ندادهاند و شيعيان را از اين كار باز داشتهاند.
از اين رو تصميم گرفتم در يك كتاب بحثهاى بزرگان را با مخالفان در اصول و فروع دين جمع كنم... .××× 1 ان الذى دعانى الى تأليف هذا الكتاب عدول جماعة من الاصحاب عن طريق الحجاج جدا و عن سبيل الجدال و ان كان حقاً. و قولهم ان النبىصلى الله عليه وآله و الائمةعليهم السلام لم يجادلوا قط و لا استعملوه. و لا للشيعة فيه اجازة، بل نهوهم عنه و عابوه. فرأيت عمل كتاب يحتوى على ذكر جمل من محاوراتهم فى الفروع و الاصول مع اهل الخلاف و ذوى الفضول. قد جادلوا فيها بالحق من الكلام و بلغوا غاية كل مرام. الاحتجاج )طبرسى( : مقدمه مؤلف. ×××
مرحوم طبرسى در ادامه متذكر مىشود كه نهى اهلبيتعليهم السلام از مجادله با مخالفان تنها متوجه افراد ضعيف قوم بوده است. وى در انتهاى مقدمه از شيوه نقل روايات و ذكر اسناد آن در اين كتاب، تصريح كرده كه بسيارى از روايات اين كتاب را به سبب وجود اجماع يا موافقت با عقل يا شهرت در نقل، بدون سند ذكر كرده است. ترجمه گفتار او چنين است:
اسناد اكثر رواياتى كه در اين كتاب وارد مىشود نمى آوريم، زيرا يا اجماع بر آنها هست، يا موافق عقل است و يا در كتب مخالف و موافق مشهور است. به جز روايات تفسير امام عسكرىعليه السلام كه از حيث شهرت در حد بقيه روايات كتاب نيستند.××× 2 و لا نأتى فى اكثر ما نورده من الاخبار بإسناده، اما لوجود الاجماع عليه او موافقته، لما دلّت العقول اليه، او لاشتهاره فى السير و الكتب بين المخالف و المؤالف. الا ما اوردته عن ابىمحمد الحسن العسكرىعليه السلام. فانه ليس فى الاشتهار على حد ما سواه، و ان كان مشتملاً على مثل الذى قدمناه. فلاجل ذلك ذكرت اسناده فى اول جزء من ذلك دون غيره، لان جميع ما رويت عنهصلى الله عليه وآله انما رويته باسناده واحد من جمله الاخبار التى ذكرها فى تفسيره. الاحتجاج )طبرسى( : مقدمه مؤلف. ××× البته خوشبختانه روايت خطبه غدير، با آنكه در تفسير امام عسكرىعليه السلام نبوده با ذكر سند در اين كتاب ثبت و ضبط شده است.
بررسى سند خطبه طولانى غدير در »الاحتجاج« :
مرحوم ابومنصور طبرسى - مؤلف »الاحتجاج« - سند خطبه طولانى غدير را بدين شرح ذكر كرده است:
حدثنى السيد العالم العابد ابوجعفر مهدى بن ابىحرب الحسينى المرعشى رضى اللَّه عنه××× 1 مهدى بن الحسن بن ابىالحرب المرعشى. عدّه المحقق الوحيد من اجلاء الطائفة و من مشايخ الاجازة من مشايخ الطبرسى. و قد وصف بالعالم العابد العادل الموثق. يروى عن الشيخ الصدوق ابىعبداللَّه جعفر بن محمد بن احمد الدوريستى، عن ابيه، عن الشيخ ابىجعفر محمد بن على بن الحسين بن بابويه القمى. الرجال )مامقانى( : ج 3 ص 261. ×××، قال: اخبرنا الشيخ ابوعلى الحسن بن الشيخ السعيد ابىجعفر محمد بن الحسن الطوسى رضى اللَّه عنه××× 2 الشيخ ابوعلى الحسن بن محمد بن الحسن الطوسى، كان عالماً فاضلاً فقيهاً محدثاً جليلاً ثقة. له كتاب »الامالى« و »شرح النهاية« . قرأ على والده جميع تصانيفه، و اليه ينتهى اكثر الاجازات عن الشيخ الطوسى. تنقيح المقال: ج 1 ص 306. ×××، قال: اخبرنى الشيخ السعيد الوالد ابوجعفر قدس اللَّه روحه××× 3 محمد بن الحسن بن على الطوسى ابوجعفر، جليل فى اصحابنا، ثقة، عين، من تلامذة شيخنا ابىعبداللَّه. له كتب. الفهرست )نجاشى( : ص 403. شيخ الامامية قدس اللَّه روحه، رئيس الطائفة، جليل القدر، عظيم المنزلة، ثقة عين صدوق، عارف بالاخبار و الرجال و الفقه و الاصول و الكلام و الادب، و جميع الفضائل تنسب اليه. الخلاصة )حلى( : ص 148. ولد فى شهر رمضان سنة 385، و قدم العراق سنة 408، و بقى فى بغداد مدة، ثم هاجر الى النجف الاشرف و بقى الى ان توفى ليلة الاثنيين الثانى و العشرين من محرم سنة 460. كان جهبذة من جهابذة الاسلام و عظيماً من عظماء امة محمدصلى الله عليه وآله. صنّف فى علوم عصره، فكانت مصنّفاته هى الام و المرجع. و لم يجرأ على الافتاء بعده احد من علماء الشيعة الى سنين متمادية، لقوته فى الفقه و اضطلاعه فى العلوم الاسلامية. و كان فضلاء تلامذته - الذين كانوا مجتهدين من الخاصة - يزيدون على ثلاثمائة. الكنى و الالقاب: ج 2 ص 359 - 357. ×××، قال: اخبرنى جماعة عن ابىمحمد هارون بن موسى التلعكبرى××× 4 جليل القدر، عظيم المنزلة، واسع الرواية، عديم النظير، ثقة. الرجال )طوسى( : ص 449. كان وجهاً فى اصحابنا ثقة معتمداً، لا يطعن عليه. الفهرست )نجاشى( : ص 439. ×××، قال: اخبرنا ابوعلى محمد بن همّام××× 5 ابوعلى محمد بن ابىبكر همام بن سهيل الكاتب الاسكافى، شيخ اصحابنا و متقدمهم. له منزلة عظيمة. كثير الحديث. ولد يوم الاثنين 6 ذىالحجه سنة 258، و توفى يوم الخميس 19 جمادىالثانية سنة 336. الفهرست )نجاشى( : ص 294. ×××، قال: اخبرنا على السورى××× 6 لم يذكروه، مهمل. ×××، قال: اخبرنا ابومحمد العلوى××× 7 يحيى المكنى ابامحمد العلوى، من بنى زيارة علوى. سيد متكلم فقيه من اهل نيشابور. له كتب كثيرة، منها كتاب فى المسح على الرجلين فى ابطال القياس، و كتاب فى التوحيد. الفهرست )نجاشى( : ص 345. ××× من ولد الافطس و كان من عباد اللَّه الصالحين، قال: حدثنا محمد بن موسى الهمدانى، قال: حدثنا محمد بن خالد الطيالسى××× 1 أو عبداللَّه محمد بن خالد الطياسى التميمى، كان يسكن بالكوفة فى صحراء جرم. له كتاب نوادر. مات ليلة الاربعاء 27 جمادىالثانية سنة 259، و هو ابن 97 سنة. تنقيح المقال: ج 2 ص 114. ×××، قال: حدثنا سيف بن عميره××× 2 سيف بن عميرة النخعى، عربى ثقة كوفى. روى عن ابىعبداللَّه و ابىالحسنعليهما السلام. له كتاب يرويه جماعات من اصحابنا. الفهرست )نجاشى( : ص 143. ××× و صالح بن عقبة××× 3 صالح بن عقبة قيس بن سمعان بن ابىربيحة، مولى رسولاللَّهصلى الله عليه وآله. قيل انه روى عن ابىعبداللَّهعليه السلام. له كتاب يرويه جماعة. منتهى المقال: ص 163. ××× جميعاً، عن قيس بن سمعان××× 4 روى عنه ابنه عقبة. ذكره النجاشى فى ترجمة صالح بن عقبة بن قيس. معجم الرجال )خوئى( : مدخل 9654. ×××، عن علقمة بن محمد الحضرمى××× 5 علقمة بن محمد الحضرمى، هو اخو عبداللَّه بن محمد الحضرمى، اختيار معرفة الرجال )كشّى( : ص 354. امامى صحيح المذهب ظاهراً. ×××، عن ابىجعفر بن على، انه قال: ... .
چند نكته راجع به سند »الاحتجاج« :
نكته اول: سند ارائه شده توسط ابومنصور طبرسى در يك طبقه حاوى عبارت »اخبرنى جماعة« است. در اين روايت مرحوم شيخ طوسى با قيد واژه »جماعة« از ذكر نام روات واسطه ميان خود و جناب تلعكبرى خوددارى كرده است. از آنجايى كه عباراتى چون »عدة« ، »غير واحد« و »جماعة« دست كم به سه نفر اطلاق مىشود. بنا بر نظر اعيان رجالى معاصر××× 6 علاوه بر مرحوم خوئى بسيارى از مشايخ رجال نيز چنين نظرى دارند. ××× وضعيت سند در اين طبقه »معتبر« است.××× 7 نظر مشهور در مواجهه با چنين مرسلاتى حكم به استفاضه طبقه مورد نظر است. مرحوم خويى صراحتاً موارد مشابه به اين وضعيت را خارج از حالت ارسال دانسته است: ... و اما اذا كان الارسال بمثل »عن غير واحد« ... ، فهى خارجة عن الارسال ... . موسوعة الامام الخوئى: ج 7 ص 149. ايشان در جايى ديگر در خصوص خبرى كه از جماعتى نقل شده باشد چنين نظر مىدهد: بل لأن قوله »عن غير واحد« معناه ان الرواية وصلت اليه عن جماعة من الرواة ... . تلك الجماعة نطمئن بوثاقة بعضهم على الاقل، لأنه من البعيد ان يكون كلهم غير موثقين. الموسوعة الامام الخوئى: ج 4 ص 323. در نتيجه، طبق ديدگاه مرحوم خوئى اين بخش از سند هم متصل است و هم مفيد اطمينان. ايشان در موارد ديگرى نيز مشابه چنين نظراتى را مطرح كرده است كه مجال ارائه آن نيست. ×××
نكته دوم: يكى از روات مذكور در سند اين خطبه به نام على سورى ناشناخته است.
نكته سوم: همچنين دو تن از روات مذكور در سند اين خطبه به نامهاى قيس بن سمعان و علقمة بن محمد حضرمى »مجهول الوثاقة« هستند.
نكته چهارم: محمد بن موسى همدانى ديگر راوى اين روايت از سوى ابنوليد××× 1 و كان ابنالوليد يقول انه كان يضع الحديث. الفهرست )نجاشى( : ص 338. و ذكر ابوجعفر محمد بن على بن بابويه القمى عن محمد بن الحسن بن الوليد انه قال: لا ارويه )اى لا اروى كتاب خالد بن عبداللَّه بن سدير( لأنه موضوع وضعه محمد بن موسى الهمدانى. الفهرست )طوسى( : ص 174. و قال محمد بن على بن الحسين بن بابويه فى فهرسته: كان محمد بن الحسن بن الوليد يقول: ... وضع هذه الاصول محمد بن موسى الهمدانى. الفهرست )طوسى( : ص 202. ××× و شيخ صدوق××× 2 قال ابوجعفر ابنبابويه ان كتابهما )اى كتاب زيد النرسى و زيد الزراد كوفى( وضعه محمد بن موسى السمان )محمد بن موسى الهمدانى( . كتاب الضعفا )ابنالغضائرى( : ج 1 ص 62 . شايان ذكر است كه ابنالغضائرى پس از اين عبارت، اتهام موضوع بودن كتاب زيد النرسى و زيد الزراد كوفى را رد مىكند، و ما اين عبارت را صرفاً بدين خاطر آورديم كه حاكى از نظر شيخ صدوق در خصوص محمد بن موسى الهمدانى است. همچنين ساير اظهار نظرهاى شييخ صدوق در قالب نقل از استادش ابنالوليد در پاورقى قبلى آمده است. ××× و ابنغضائرى××× 3 كتاب الضعفاء )ابنالغضائرى( : ج 1 ص 95: ضعيف و يروى عن الضعفاء، و يجوز ان يخرج شاهداً. تكلم القميون فيه بالردّ و فاكثروا. استثنوا من كتاب نوادر الحكمة ما رواه. ××× و شيخ طوسى××× 4 ديدگاه شيخ طوسى در خصوص اين راوى در پاورقىهاى قبلى انعكاس داده شده است. ××× متهم به كذب و وضع حديث است. نجاشى××× 5 ضعّفه القمّيون بالغلوّ، و كان ابنالوليد يقول انه كان يضع الحديث، و اللَّه اعلم. الفهرست )نجاشى( : ص 338. ××× ضمن نقل نظر ساير دانشمندان رجالى در خصوص كذاب بودن او، با عبارت »و اللَّه اعلم« ديدگاه خود را به طور قطعى اظهار نكرده است. علامه حلّى××× 6 ضعيف يروى عن الضعفاء، و ضعّفه القمّيون بالغلوّ. و كان ابنالوليد يقول انه كان يضع الحديث، و اللَّه اعلم. الخلاصة )حلى( : ص 255. ××× نيز به صراحت او را تضعيف كرده، ولى در خصوص كذّاب بودن او همان روش نجاشى را در پى گرفته است.
نكته شگفت در كلام نجاشى آنجاست كه مىنويسد: ضعّفه القمّيّون بالغلوّ ... . و سپس در ادامه مىگويد: له ... كتاب »الردّ على الغلاة« . حال چگونه ممكن است گروهى وى را متهم به غلو بپندارند، در حالى كه كتابى در ردّ غلات نوشته است؟ لذا برخى همچون مؤلف »مشايخ الثقات« كوشيدهاند تا ضعفهاى متوجه او را نپذيرند و او را به سبب وجود نامش در شمار راويان »كامل الزيارات« شخصى مورد وثوق معرفى نمايند.××× 1 مشايخ الثقات )عرفانيان( : ص 85 : محمد بن موسى بن عيسى، ثقة. ورد فى: الوسائل: ج 3 ص 7 من ابواب المستحقين للزكاة بطريق ضعيف. و هو من رجال كامل الزيارة. و التضعيف المنقول فى كلام النجاشى عن القميين اساسه اجتهاد ابنالوليد، و قلّده ابننوح و الصدوق. و هو لا يكفى بالحكم بالضعف، و لا يعارض توثيق ابنقولويه. و هذا الكلام تقدم و يأتى مراراً. ××× به نظر مىرسد چنين تلاشهايى براى توثيق او چندان فايده بخش نيست. بحث پيرامون روات »كامل الزيارات« از حوصله اين بحث خارج است.
نكته پنجم: صالح بن عقبه يكى ديگر از روات اين سند نيز از سوى متقدمان و متأخران شيعه تضيف شده است. ابنغضائرى××× 2 غال كذّاب لا يلتفت اليه. كتاب الضعفاء )ابنالغضائرى( : ص 69 . ××× و ابنداود××× 3 ليس حديثه بشىء. كذّاب غال كثير المناكير. الرجال )ابنداود( : ص 462. ××× و علامه حلى××× 4 كذّاب غال، لا يلتفت اليه. الخلاصة )حلى( : ص 230. ××× او را به غلوّ، كذب و كثرت در نقل احاديث منكر وصف كردهاند. البته جرح نسبت داده شده به او به هيچ وجه آسيب زننده نيست، زيرا تضعيفات ابنداود و علامه حلى در مورد او به پيروى از رأى ابنغضائرى است، و انتساب كتاب رجال موجود به ابنغضائرى مورد تأييد نيست.××× 5 در خصوص كتاب رجالى منتسب به ابنالغضائرى در ادامه بيشتر سخن خواهيم گفت. ××× لذا هيچ يك از تضعيفات معطوف به او قابل اعتنا نيست.
همچنين بايد توجه نمود كه صالح بن عقبه به همراه سيف بن عميره در سند اين روايت در يك طبقه قرار دارد، و وثاقت سيف بن عميره ثابت شده است. شيخ طوسى××× 6 الفهرست )طوسى( : ص 224: ثقة. ××× و نجاشى××× 7 الفهرست )نجاشى( : ص 189: ثقة. ××× سيف بن عميره را توثيق كردهاند.
در نتيجه همان گونه كه ملاحظه مىشود، طبق ديدگاه رجالى مشهور متأخران امامى اعتبار اين سند در دست نيست.
چهار: »اليقين« و خطبه طولانى غدير
»اليقين باختصاص مولانا علىعليه السلام بامرة المؤمنين« سومين اثر موجود است كه خطبه طولانى غدير را در خود جاى داده است. آنچنان كه از نام اين كتاب پيداست، هدف و انگيزه سيد بن طاووس از نگارش اين كتاب گردآورى رواياتى است كه ثابت مىكند لقب »اميرالمؤمنين« تنها به حضرت على بن ابىطالبعليه السلام اختصاص دارد، و اين عنوان را شخص پيامبرصلى الله عليه وآله به حضرت اميرعليه السلام نسبت داده است. او خود مىنويسد:
سنّ من از هفتاد سال تجاوز كرده است. شنيدهام كه برخى از مخالفان در كتابهايشان نوشتهاند كه سرور ما پيامبرصلى الله عليه وآله در طول زندگانى خود مولاى ما علىعليه السلام را به اميرالمؤمنين بودن نامگذارى نكرده است. واقعاً نمىدانم اين سخن را از روى عناد گفتهاند يا از كوتاهى و قصور در معرفت و تلاش.××× 1 اليقين )سيد بن طاووس( : ص 5 سبب التأليف: فاننى كنت قد سمعت - و قد تجاوز عمرى عن السبعينان بعض المخالفين قد ذكر فى شىء من مصنّفاته: ان سيدنا رسولاللَّهصلى الله عليه وآله ما سمّى مولانا علياعليه السلام بأميرالمؤمنينعليه السلام فى حياته، و لا اعلم هل قال ذلك عن عناد او عن قصور فى المعرفة و الاجتهاد. ×××
به نظر مىرسد روى اين سخن سيد با ابنابىالحديد معتزلى است××× 2 ابنابىالحديد معتزلى، نخستين شارح »نهجالبلاغه« و هم عصر سيد بن طاووس است. وى هشت سال پيش از سيد از دنيا رفته است. تأكيد سيد بر اين كه بيش از هفتاد سال از عمر مىگذرد خود نشانگر آن است كه او كتاب »اليقين« را در پنج سال آخر زندگانى خود و بيش از سه سال پس از مرگ ابنابىالحديد نوشته است. ×××، و او اين اثر را در ردّ او نوشته باشد. چرا كه ابنابىالحديد در »شرح نهجالبلاغة« كلامى مشابه آن چه سيد در پى نقد آن بوده از خود جاى به گذاشته است:
و تزعم الشيعة انه خوطب فى حياة رسولاللَّهصلى الله عليه وآله بأميرالمؤمنين؛ خاطبه بذلك جملة المهاجرين و الانصار. و لم يثبت ذلك فى اخبار المحدثين.××× 3 شرح نهج البلاغه )ابنابىالحديد( : ج 1 ص 12. ×××
از اين رو سيد بن طاووس در »اليقين« كوشيده تا روايات مندرج در آن را حتى الامكان از منابع و روات مخالفان ذكر كند. يكى از آثارى كه سيد بن طاووس از آن به دفعات بهره گرفته كتاب »مناقب على بن ابىطالبعليه السلام« تأليف احمد بن محمد طبرى است، كه خطبه طولانى را نيز از اين كتاب نقل كرده است. تحقيقات نشان مىدهد كه وى به احتمال همان ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن غالب بن خالد بن مرداس باهلى بصرى معروف به غلام خليل، از انديشمندان سده سوم هجرى اهلتسنن و متوفاى شب بيست و دوم ماه رجب سال 275 است.××× 1 سير اعلام النبلاء: ج 5 ص 285، ذيل مدخل غلام خليل: قال ابنكمال: مات غلام خليل فى رجب سنة خمس و سبعين و مائتين، و غلقت الاسواق، و خرج الرجال و النساء للصلاة عليه. ثم حمل فى تابوت الى البصرة، و بنيت عليه قبّة. قال: و كان فصيحاً معرباً، يحفظ علماً كثيراً، و يخضب بالحناء و يقتاب بالباقلا صرفاً. ××× در نتيجه خطبه طولانى غدير در آثار قرن سوم اهلتسنن با سند متصل انعكاس يافته است.
بررسى سند خطبه طولانى غدير در »اليقين«
همان طور كه گفته شد، سند »اليقين« مانند سند »الاحتجاج« از طريق علقمة بن محمد از امام باقرعليه السلام نقل شده است. سيد بن طاووس - مؤلف »اليقين« - سند خطبه طولانى غدير را بدين شرح ذكر كرده است:
حدثنا احمد بن محمد الطبرى××× 1 ذكر نام احمد بن محمد طبرى در نزولىترين طبقه سلسله سند اين روايت نشان مىدهد كه كتاب وى توسط شاگردانش گردآورى و ضبط شده است. ×××، قال: اخبرنى محمد بن ابىبكر بن عبدالرحمن، قال: حدثنى الحسن بن على ابومحمد الدينورى، قال: حدثنا محمد بن موسى الهمدانى، قال: حدثنا محمد بن خالد الطيالسى، قال: حدثنا سيف بن عميره، عن عقبه، عن قيس بن سمعان، عن علقمة بن محمد الحضرمى، عن ابىجعفر محمد بن علىعليه السلام، قال ... .
چند نكته راجع به سند »اليقين«
نكته اول: محمد بن موسى الهمدانى و علقمه بن محمد الحضرمى كه در سند »الاحتجاج« حضور داشتند، در اين سند نيز حاضر اند. در نتيجه، سند اين روايت نيز با همان وضعيت روبرو است.
نكته دوم: در انتهاى سند كتاب »اليقين« آمده است: سيف بن عميرة، عن عقبة، عن قيس بن سمعان. در حالى كه اين قسمت از سند در »الاحتجاج« بدين شكل آمده است:
حدثنا سيف بن عميرة و صالح بن عقبة، جميعاً عن قيس بن سمعان. به نظر مىرسد سند »اليقين« در اين قسمت دچار تصحيف يا اشتباه در نسخهبردارى شده باشد.
به نظر مىرسد هم ضبط »الاحتجاج« و هم ضبط »اليقين« در اين قسمت از سند خالى از اشكال نيست. شايد اين قسمت از سند به شكل »سيف بن عميرة و صالح بن عقبة بن قيس بن سمعان، جميعاً عن علقمة بن محمد الحضرمى«" بوده باشد، زيرا به نظر مىرسد »قيس بن سمعان« به عنوان پدربزرگ صالح بن عقبه، از حيث طبقه يا مقدم بر امام باقرعليه السلام است، و يا حداكثر همطبقه با ايشان است، و شگفتآور است كه او به واسطه علقمه از امام باقرعليه السلام نقل حديث كند.
همچنين هرگز مشاهده نشده است كه سيف بن عميره مستقيماً و بدون واسطه از قيس بن سمعان نقل حديث كرده باشد. احتمال ديگرى كه براى اين قسمت از سند وجود دارد كه بدين شكل است: »سيف بن عميرة و صالح بن عقبة، جميعاً عن عقبة بن قيس بن سمعان، عن علقمة بن محمد الحضرمى.
نتيجه بحث پيرامون اسناد خطبه طولانى غدير
الف. خطبه طولانى غدير در يكى از منابع متقدم اهلتسنن ثبت و ضبط شده است. ولى هم اينك آن منبع موجود نيست، و آن »المناقب« اثر احمد بن محمد طبرى است.
با شواهدى كه ارائه شد، اين خطبه غدير در زمان متقدمين شيعه، شهرت داشته است.
ب. سند دو روايت از سه روايت موجود از خطبه طولانى غدير، مرجوح ادعا شده است. اما اين امر لزوماً آسيبى به مقبوليت يا اعتبار آن دو روايت نمىزند.
توجه شود كه ضعف ياد شده در برخى از اسناد خطبه طولانى غدير به هيچ وجه دليلى بر عدم اعتبار اين خطبه شريفه نيست. بلكه صرفاً بدين معنى است كه خطبه طولانى غدير از طريق راويانى به دست ما رسيده كه توانايى آنها بر ضبط يا وثاقتشان براى ما ثابت نشده است.
ج. روايت مندرج در كتاب »التحصين« روايتى مورد وثوق و معتبر است. چه اينكه تعمد بر كذب در نقل اين روايت در هيچ يك از طبقات سند آن محتمل نيست.
د. ادعاى استفاضه براى اين خطبه شريف سخن عجيبى است كه از سوى برخى ارائه شده است. از آنجايى كه در برخى از طبقات خطبه طولانى غدير تنها دو راوى وجود دارد، بنابراين به هيچ وجه نمىتوان آن را »مُستفيضه« بر شمرد. چنانچه سند خطبه متوسط را به اسناد خطبه طولانى داخل كنيم، آنگاه مشتركات اين دو متن به حدّ نازل استفاضه مىرسد.