آیه ۱۰ فتح و غدیر

اشاره

  إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً  [۱]

كسانى كه با تو بيعت مى‌كنند در واقع با خدا بيعت مى‌كنند. دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هركس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هركس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد.

متن روايت‌

«الا وَ انّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى ادْعُوكُمْ الى مُصافَقَتى عَلى بَيْعَتِهِ وَ اْلِاقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى. الا وَ انّى قَدْ بايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِىٌّ قَدْ بايَعَنى، وَ انَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ»

«إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً».

بدانيد كه من پس از پايان خطابه‌ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مى‌خوانم. بدانيد كه من با خدا بيعت كرده‌ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى‌گيرم.

(خداوند مى‌فرمايد:) [۲] «كسانى كه با تو بيعت مى‌كنند در واقع با خدا بيعت مى‌كنند. دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هركس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هركس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد». [۳]

... مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ ... وَ مَنْ بايَعَ فَإِنَّما يُبايِعُ اللَّهَ، «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ».

مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّهَ وَ بايِعُونى وَ بايِعُوا عَلِيّاً اميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْائِمَّةَ مِنْهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ كَلِمَةً باقِيَةً؛ يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفى «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً».

اى مردم چه مى‌گوييد؟ خداوند هر صدايى و پنهانى‌هاى هر كسى را مى‌داند ...

و هركس بيعت كند در حقيقت با خدا بيعت مى‌نمايد، در اين بيعت دست خدا بالاى دست بيعت كنندگان است.

اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از نسل آنان در دنيا و آخرت به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. خداوند بيعت شكنان را هلاک مى‌نمايد و وفاداران را مورد رحمت قرار مى‌دهد.

هركس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است و هركس وفا كند به آنچه با خدا عهد بسته خداوند به او اجر عظيمى عنايت مى‌فرمايد.[۴]

موقعيت تاريخى‌

اگر خطابه غدير را به سه فصل اصلى تقسيم كنيم، بخش اول آن مقدمه چينى براى اعلان ولايت و بخش دوم آن اصل اعلان ولايت و امامت دوازده امام عليهم السلام و بخش سوم آن گرفتن بيعت و تعهد رسمى از همه مردم درباره ولايت به عنوان انجام وظيفه در راه آن است. با توجه به اين سه مرحله، آيه مزبور دو بار در خطبه مطرح شده است. بار اول در آغاز مطرح كردن بيعت است و از همين فرازى است كه آيه ۱۰ سوره فتح را در بردارد، و عين آيه به صورت تضمين در كلام حضرت آمده است. براى آنكه آيه عيناً آورده شود حضرت ضماير غايب و مخاطب آيه را نيز بر نگردانده و اين اشاره به تفسير آيه در ضمن كلام و نشان دادن مصداق بارزى از بيعت با خداوند است. بار دوم پس از طرح مسئله بيعت و جزئيات آن است كه آيه مطرح شده و تفسير گونه‌اى از آن ارائه گرديده است.

موقعيت قرآنى‌

اين آيه در سوره فتح آمده و منظور از فتح مبين صلح حديبيه است كه مردم در آنجا با پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله بيعت كردند و پيمان وفادارى بستند. در سوره فتح مسئله بيعت دو بار مطرح شده است: يكى آيه۱۸: «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ ...»، و ديگرى آيه ۱۰: «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ ...». اين بيعت هنگامى صورت گرفت كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به قصد عمره از مدينه به سوى مكه حركت كرد.

اهل مكه به گمان اينكه حضرت براى جنگ آمده چند گروه را به مقابله با آن حضرت فرستادند. عده‌اى حدود ۱۴۰۰ نفر با حضرت بودند و با حضرت بيعت كردند و وعده پايدارى دادند. چنين بيعتى با پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله بيعت با خدا خوانده شد و مورد مدح خداوند قرار گرفت. اكنون در غدير با استشهاد به همين آيه، بار ديگر بيعت با خداوند به ميان آمده است كه آن را از ۴ جهت مورد بررسى قرار مى‌دهيم:

تحليل اعتقادى اول‌

  • غدير مصداق اتَمّ بيعت با خدا

براى تبيين كيفيت ارتباط آيه بيعت با غدير بايد بگوييم: تفسيرى كه به صورت ضمنى در خطبه غدير درباره اين آيه ديده مى‌شود دو مورد است:

يكى اينكه مصداق اتمّ چنان بيعتى را بيعت غدير معرفى مى‌كند، و براى تطبيق كامل بر آيه ابتدا مى‌فرمايد: «من با خدا بيعت كرده‌ام»، و سپس مى‌فرمايد: «على با من بيعت كرده است»، و سپس نتيجه مى‌گيرد: «من از شما از طرف خدا براى او بيعت مى‌گيرم»، و سپس آيه را مى‌خواند كه «كسانى كه با تو بيعت مى‌كنند با خدا بيعت مى‌نمايند».

براى بار دوم در اواخر خطبه درباره اين آيه مطرح شده و بيشتر مربوط به پايدارى بر اين بيعت است كه پس از قرائت متن مربوط به بيعت مى‌فرمايد: «اى مردم، چه مى‌گوييد؟ كه خداوند اصوات را مى‌شنود و از دل‌ها خبر دارد». سپس آغاز آيه را با عبارتى ديگر بازگو مى‌نمايد كه: «وَ مَنْ بايَعَ فَإِنَّما يُبايِعُ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ». سپس مى‌فرمايد: «هركس پيمان شكنى كند خدا او را هلاك مى‌كند» و بعد از آن فقره آخر آيه را مى‌خواند كه: «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ ...».[۵]

تحليل اعتقادى دوم‌

  • غدير شفاف‌ترين بيعت تاريخ‌

درباره محتوى و موضوع بيعت الهى غدير بايد دانست شفاف‌ترين بيعتى كه در طول تاريخ صورت گرفته و محتواى آن دقيقاً روشن بوده و كيفيت آن طى مراحلى حساب شده به انجام رسيده همانا بيعت غدير است، و اين بيعت است كه نشان بيعت با خدا را بر پيشانى دارد.

محتوى و موضوع بيعت غدير باز مى‌گردد به آنچه در طول خطابه درباره آن صحبت شده و آن نيست مگر اقرار و قبول امامت اميرالمؤمنين عليه السلام و امامان از فرزندان او تا آخرين آنها كه حضرت مهدى عليه السلام است و امامتشان تا روز قيامت ادامه دارد، با قبول تمام شئون و مقاماتى كه درباره آنان در متن خطبه ذكر شده است.

وقتى در پايان خطبه بلندى مسئله بيعت مطرح مى‌شود واضح است كه اين پيمان بر سر محتواى خطبه خواهد بود و نيازى به ذكر دوباره موضوع بيعت نيست، ولى با اين همه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله مراحل اين بيعت را به قدرى دقيق طى كرد كه كوچكترين ابهامى پيرامون آن نماند.

ابتدا اعلام فرمود كه بعد از خطبه مراسم بيعت انجام خواهد شد و كيفيت آن را همانجا اعلام كرد كه ابتدا با خود من بر سر ولايت امامان بيعت مى‌كنيد و سپس با على بن ابى طالب عليه السلام. [۶]عين عبارات حضرت در اين باره چنين است: «الا وَ انّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى ادْعُوكُمْ الى مُصافَقَتى عَلى بَيْعَتِهِ وَ الْاقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى».

آنگاه اين بيعت را به معناى بيان تمام حلال و حرام و مسائل بيان نشده اسلام دانست كه در آينده توسط امامان بيان خواهد شد؛ و سپس موضوع اصلى آن را پذيرفتن امامت آنان قرار داد. [۷]

در فراز بعدى بيعت لسانى را مطرح كرد كه از دقيق‌ترين برنامه‌هاى پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله درباره اين بيعت بود، چرا كه از يك سو همه با اقرار زبانى- قبل از آنكه دست بدهند- پيمان وفادارى مى‌بستند و اگر احياناً فرصت كم بود يا كسى عمداً از بيعت با دست طفره مى‌رفت با زبان خود اقرار كرده بود. از سوى ديگر پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به صورت پاسخ مثبت و گفتن «آرى» و «بلى» و «نعم» اكتفا نفرمود، و متنى را قرائت فرمود تا مردم تكرار كنند و محتواى دقيق بيعت براى قرن‌ها و نسل‌هاى آينده معلوم باشد و هركس از فكر خود به تفسير آن نپردازد. پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله متن را تعيين كرد و فرمود: پس همگى چنين بگوييد:

ما شنيديم و اطاعت مى‌كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مى‌آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امامت اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى‌آيند. بر اين مطلب با قلب هايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بيعت مى‌كنيم. بر اين عقيده زنده‌ايم و با آن مى‌ميريم و روز قيامت با آن محشور مى‌شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى‌كنيم و شك به دل راه نمى‌دهيم و انكار نمى‌نماييم و ترديد نمى‌كنيم و از اين قول بر نمى‌گرديم و پيمان را نمى‌شكنيم. تو ما را به موعظه الهى نصيحت نمودى درباره على اميرالمؤمنين و امامانى كه بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند: حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.

پس براى آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلب هايمان و جان هايمان و زبان هايمان و ضمايرمان و دست هايمان. هركس توانست با دست بيعت مى‌نمايد وگرنه با زبانش اقرار مى‌كند. هرگز در پى تغيير اين عهد نيستيم، و خداوند در اين باره از نفس هايمان دگرگونى نبيند.

ما اين مطالب را از قول تو به نزديك و دور از فرزندانمان و فاميلمان مى‌رسانيم و خدا را بر آن شاهد مى‌گيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت مى‌كند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستى. [۸]

تحليل اعتقادى سوم‌

  • عمق معناى بيعت با خدا در غدير

اكنون نوبت آن است كه معناى بيعت با خداوند در غدير را بدانيم. در آخرين فرازهاى مربوط به بيعت، پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله تمام جوانب آن را در يک جمله جمع كرد كه تفسير ملخص ولى كامل عيار آن به حساب آمد و فرمود: «پس با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با اميرالمؤمنين على و حسن و حسين و امامان از نسل آنان بيعت كنيد». اين بدان معنى بود كه آنچه در آيه به عنوان «إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ» آمده به عنوان تمثيل اين بيعت به بيعت با خداوند نيست، بلكه با ضميمه بيعت لسانى كه مطرح شد مردم در درجه اول حقيقتاً با خدا بيعت مى‌كنند و پيمان مى‌بندند و لذا حضرت مى‌فرمايد: «بايِعُوا اللَّهَ ...».

در درجه دوم مردم با پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله بر سر اين خواسته‌اى كه خلاصه ۲۳ سال زحمت آن حضرت است بيعت مى‌كنند، و در درجه سوم با اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان امام بعد از پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله و در درجه چهارم با همه يازده امام بعد از آن حضرت در همان غدير بيعت مى‌كنند.

  • پيام بيعت الهى غدير

اين تركيب خاص كلام پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله در ذيل آيه حاكى از دو جهت مى‌تواند باشد: از يک سو اينكه در غدير مردم بايد به همه امامان معتقد شوند و اين به معناى اتحاد سلسله امامت در هدف و فرمايشات ايشان است، و كلام و روش همه امامان براى ما به عنوان يک مجموعه واحد به حساب مى‌آيد و هيچ فرقى بين راه و گفتار و اهداف امامان عليهم السلام وجود ندارد. از سوى ديگر راه خدا و پيامبر و امامان عليهم السلام يكى بيشتر نيست و صراط مستقيم نزد خدا اسلام است واسلام واقعى راهى است كه خدا و پيامبر و دوازده امام عليهم السلام راهنما و معرّف آن هستند.

بنابراين آنچه خدا مى‌گويد محمد و على عليهما السلام هم مى‌گويند، و آنچه على عليه السلام مى‌گويد يازده امام عليهم السلام از نسل او هم همان را مى‌گويند. همان گونه كه هركس با خدا بيعت مى‌كند با محمد و على عليهما السلام بيعت كرده و هر كه با ايشان بيعت كرده با يازده امام عليهم السلام بعد از او بيعت كرده است. هر گونه تفكيكى در اين ميان انحراف از صراط مستقيم است، و هر راه منحرفى در اسلام زاييده تفكيک بين خدا و پيامبر و دوازده امام عليهم السلام در اعتقاد بوده است.

  • دست بالاى خدا در بيعت غدير

نكته بسيار ظريفى كه در تبيين عملىِ بيعت با خداوند نهفته جمله «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» در آيه است. بيعت كننده غدير در واقع مى‌پذيرد كه تحت اختيار بيعت شونده باشد، و اين فقط درباره خداوند و پيامبر و معصومين عليهم السلام ممكن است كه ولايت مطلقه و صاحب اختيارى تمام عيار مردم با ايشان است. وقتى دست خدا بالاى دست بيعت كنندگان است اين به معناى قرار گرفتن همه آنان تحت اختيار و فرمان الهى است، و اين بيعت به معناى پذيرفتن چنان ولايتى بود.

لذا در كيفيت بيعت نيز اين مسئله مراعات شد كه دست بيعت كنندگان زير دست پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام قرار بگيرد. حديثى از امام رضا عليه السلام به جزئيات اين مطلب اشاره مى‌كند. هنگامى كه آن حضرت را به بيعت براى ولايت عهدى وادار كردند و حضرت در مقامى نشست كه مردم با ايشان بيعت كنند، طبق ساير بيعت‌ها دست خود را دراز نكردند تا از سمت راست با بيعت كننده دست دهند؛ بلكه دست خود را بالا مى‌گرفتند به طورى كه پشت دستشان به طرف صورت خود و كف دستشان رو به مردم بود. آنگاه كه كسى براى بيعت جلو مى‌آمد حضرت از بالا دست خود را پايين مى‌آوردند و كف دست بيعت كننده از پايين در دست حضرت قرار مى‌گرفت و دست حضرت روى دست او بود. وقتى مأمون به اين كيفيت خاص از بيعت اعتراض كرد امام رضا عليه السلام فرمود: «پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله اين گونه بيعت مى‌فرمود».[۹]

تحليل اعتقادى چهارم‌

  • بيعت الهىِ غدير و بيعت شيطانىِ سقيفه‌

جا دارد با سابقه‌اى كه از مفهوم و كيفيت بيعت در اسلام دريافتيم، مقايسه‌اى بين بيعت الهىِ غدير و بيعت سقيفه را نشان دهيم تا معلوم شود مسير اسلام از كدام شفافيت به كدام تاريكى فرو رفت.

دو بيعت در تاريخ اسلام در برابر يكديگر قرار گرفت كه هر يک مسيرى بر ضدّ ديگرى داشت: بيعت غدير و بيعت سقيفه، و همان مردمى كه در غدير بيعت كرده بودند تن به بيعت سقيفه دادند. اين جرم نابخشودنى بود كه امتى را گمراه كرد و ادامه آن تا امروز و فرداهاى اسلام آثار سوء خود را بر جاى گذاشته و مى‌گذارد. اين جرم از آن جهت نابخشودنى است كه بيعت با خدا در غدير را با بيعت سقيفه شكستند، و اين در حالى بود كه نه تنها فضاى شيطانى بر سقيفه حاكم بود بلكه ابليس شخصاً در آنجا حضور يافت و بيعت بر ضد على بن ابى طالب عليه السلام را افتتاح كرد!!

  • سند شيطانى بودن سقيفه‌

سلمان فارسى درگير ودار غصب خلافت سرى به سقيفه و مسجد پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله زد و ابوبكر را ديد كه بر فراز منبر پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله نشسته و مردم با او به عنوان خليفه بيعت مى‌كنند. فوراً نزد اميرالمؤمنين عليه السلام بازگشت در حالى كه آن حضرت مشغول غسل بدن مبارک پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله بود و عرضه داشت: «ابوبكر هم اكنون بر فراز منبر است و مردم به اين اكتفا نمى‌كنند كه با يک دست او بيعت كنند بلكه با هر دو دست راست و چپ او بيعت مى‌كنند»!!

در آن حال اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اى سلمان، فهميدى اولين كسى كه بر فراز منبر با او بيعت كرد چه كسى بود؟ عرض كرد: در سقيفه بنى ساعده ديدم اول كسى كه با او بيعت كرد مغيرة بن شعبه بود و سپس بشير بن سعيد و ابوعبيده جراح و عمر بن خطاب و سالم مولى ابى حذيفه و معاذ بن جبل به ترتيب با او بيعت كردند.

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: درباره اينان از تو سؤال نكردم. اولين كسى كه بر فراز منبر پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله با او بيعت كرد كه بود؟

عرض كرد: پيرمرد سالخورده‌اى را ديدم كه بر عصايش تكيه داده بود و بر پيشانيش جاى سجده بود و پيش از همه پا بر پله منبر گذاشت در حالى كه گريه مى‌كرد و مى‌گفت: «شكر خداى را كه مرا نميراند تا تو را در اين مكان ديدم! دستت را براى بيعت جلو بيار»! ابوبكر دست خود پيش آورد و آن پيرمرد با او بيعت كرد و سپس گفت: «امروز روزى است مثل روز آدم»! آنگاه از منبر پايين آمد و از مسجد خارج شد.

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اى سلمان، او را شناختى؟ سلمان عرض كرد: نه، ولى طرز صحبت او مرا ناراحت كرد؛ گويى رحلت پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله را به مسخره ياد مى‌كرد.

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: او ابليس لعنه اللَّه است. پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به من خبر داده كه ابليس و بزرگان اصحابش هنگام منصوب كردن آن حضرت مرا به امر خداوند حاضر بودند كه به مردم اعلام كرد من نسبت به آنان از خودشان صاحب اختيارترم و به آنان دستور داد كه حاضران به غايبان خبر دهند. در آنجا شياطين و مريدان ابليس رو به او كردند و گفتند: «اين امت مورد رحمت قرار گرفته و از انحرافات مصون شدند، و ديگر نه تو و نه ما به آنان راهى نداريم چرا كه پناه و امام خود بعد از پيامبرشان را شناختند». ابليس محزون و افسرده از آنان جدا شد.

اميرالمؤمنين عليه السلام سپس فرمود: پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله بعداً به من فرمود: مردم در سقيفه بنى ساعده با ابوبكر بيعت مى‌كنند بعد از آنكه با حق ما و دليل ما انصار را مغلوب مى‌نمايند. سپس به مسجد مى‌آيند و اول كسى كه بر فراز منبر من با او بيعت مى‌كند ابليس به صورت پيرمرد سالخورده‌اى است كه جاى سجده بر پيشانى اوست و همين سخنان را خواهد گفت. سپس از مسجد بيرون مى‌رود و ياران و شياطين و بزرگان آنان را جمع مى‌كند. آنان در برابر او به سجده در مى‌آيند و مى‌گويند: «اى آقاى ما واى بزرگ ما، تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون كردى»!! ابليس مى‌گويد: كدام امت بعد از پيامبر خود گمراه نشدند؟! هرگز! شما گمان كرديد كه من بر اينان قدرت و راهى ندارم؟! چگونه ديديد كارى را كه با آنان به انجام رساندم و ترک كردند آنچه خدا و رسول به آنان دستور داده بودند كه اطاعت على را نمايند! [۱۰]

  • اكنون با غدير در برابر سقيفه‌

اينک مناسب است يک بار ديگر الهى بودن بيعت غدير را در ذهن مرور كنيم كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود: «انَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ و فرمود: «من مأمور شده‌ام از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم براى پذيرش آنچه از سوى خدا آورده‌ام»؛ و نيز فرمود: «خداوند عز و جل به من دستور داده كه از زبان شما اقرار بگيرم»؛ و بعد فرمود: «وَ مَنْ بايَعَ فَانَّما يُبايِعُ اللَّهَ»؛ و در نهايت دستور داد و فرمود: «فَبايِعُوا اللَّهَ».

با اين مقايسه، خدايا تو را سپاسگزاريم كه ما را از دينى كه به دست شيطان پايه گذارى شد رهانيدى و بر بيعت با خود پايدار فرمودى. چگونه از تو تشكر كنيم كه از ميان ظلمات هزار و چهارصد ساله سقيفه، چشمان دل ما را بر انوار مبارک غدير منور ساختى و دستان ناقابل ما را به بيعت با مقام ذوالجلالت و چهارده جانشينت در زمين مشرّف فرمودى؟! هدايتى به خير بزرگ در برابر شر عظيم، كه هرگز از آن باز نخواهيم گشت و به هدايت خود تا ابد افتخار خواهيم كرد.

پانویس

  1. سوره فتح: آيه ۱۰
  2. داخل پرانتز به خاطر برگشت كلام از مخاطب به غايب، و تغيير مخاطب از مردم به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله اضافه شده است.
  3. اسرار غدير: ص۱۵۴ بخش ۹.
  4. اسرار غدير: ص ۱۵۹ بخش ۱۱.
  5. اسرار غدير: ص ۱۵۹ بخش ۱۱.
  6. اسرار غدير: ص ۱۵۴ بخش ۹.
  7. سرار غدير: : ص ۱۵۶ بخش ۱۰: الا وَ انَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ اكْثَرُ مِنْ انْ احْصِيَهُما وَ اعَرِّفَهُما فَآمُرَ بِالْحَلالِ وَ انهِىَ عَنِ الْحَرامِ فى مَقامٍ واحِدٍ. فَامِرْتُ انْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فى عَلِىٍّ اميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْاوْصِياءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّى وَ مِنْهُ امامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِىِّ.
  8. اسرار غدير: ص ۱۵۷- ۱۵۸ بخش ۱۱.
  9. بحار الانوار: ج ۴۹ ص ۱۴۶. روضة الواعظين: ص ۲۲۶. الارشاد (شيخ مفيد): ج ۲ ص ۲۶۱. مناقب ابن شهر آشوب: ج ۴ ص ۳۶۴. اعلام الورى: ص ۳۳۴.
  10. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۶۲- ۲۶۳. كتاب سليم: ص ۱۴۴- ۱۴۵. در حديث ديگرى نيز اين مطلب ذكر شده است. به بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۵۵ ح ۱۳ مراجعه شود.