عبدالله بن عمر
«شرح الأخبار ـ به نقل از عبد اللّه بن عمرـ: شَهِدتُ مَعَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَومَ الغَديرِ ، فَأَمَرَ بِشَجَراتٍ هُنالِكَ فَكُسِحَ ما تَحتَهُنّ ، وسَمِعتُهُ يَقولُ: أيُّهَا النّاسُ! ألَستُ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم؟ فَأَجَبناهُ كُلُّنا: بَلى يا رَسولَ اللّه. فَأَخَذَ يَدَهُ فَوَضَعَها عَلى يَدِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ، ثُمَّ رَفَعَها حَتّى رَأَينا بَياضَ إبطَيهِما، ثُمَّ قالَ:«مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ وَاخذُل مَن خَذَلَهُ».»[۱]
روز غدير با پيامبر خدا بودم. فرمان داد زير درختان آن جا را بروبند و شنيدم كه مى فرمايد: «اى مردم! آيا من به مؤمنان، از خود آنها سزاوارتر نيستم؟». همگى پاسخ داديم: چرا، اى پيامبر خدا! پس، دستش را بر دست على بن ابى طالب عليه السلام نهاد و آن را تا آن جا بالا برد كه سفيدى زير بغل هاى هر دو را ديديم. سپس فرمود:«هر كه من مولاى اويم، اين على مولاى اوست. خدايا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار! ياورش را يارى ده و وا گذارنده اش را وا بگذار».
منبع
دانشنامه اميرالمومنين(ری شهری): ج۲،ص۳۰۳
پانویس
- ↑ شرح الأخبار:ج۱،ص۱۰۱ ،ح۲۴ وراجع تاريخ دمشق:ج۴۲،ص۲۳۶ .