آیه ۸ تغابن و غدیر

نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۰۱ توسط S.m.j (بحث | مشارکت‌ها)

آیه Ra bracket.png «فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا وَ الله بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» La bracket.png[۱]

غدير همان اندازه كه يک اعتقاد بود يک دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه ‏اى از ایمان و اطاعت و پيمان در يک سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مى‏ خورد. اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه ‏اى براى آينده ‏ها تعيين كرد.

بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله بدان ها استشهاد شده است.

آياتى كه به اين عنوان در غدير به صورت تركيب و تضمين در كلام حضرت ديده مى ‏شود ۱۰ آيه است، كه يكى از آن ها آيه ۸ سوره تغابن و آيه ۱۵۷ سوره اعراف است:

  «فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا وَ اللَّه بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»  :

«به خدا و رسولش و نورى كه نازل كرديم ايمان آوريد و خداوند به آنچه انجام مى‏ دهيد آگاه است».

  «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ النَّبِىَّ الْأُمِّىَّ الَّذِى يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِى كانَتْ عَلَيْهِمْ، فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِى أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»  [۲]:

«آنان كه پيروى مى‏ كنند از پيامبر امّى كه ذكر او را در تورات و انجيل نوشته شده مى ‏يابند، او كه آنان را به معروف امر مى‏ كند و از منكر نهى مى ‏نمايد و طيبات را بر آنان حلال مى‏ كند و بار سنگين و زنجيرهايى كه بر گردنشان است از آنان بر مى‏ دارد.

پس آنان كه به او ايمان آورند و تعظيمش نمايند و ياريش كنند و از نورى كه همراه او نازل شده پيروى نمايند رستگارند».

اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

مَعاشِرَ النّاسِ، آمِنُوا بِاللَّه وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذى انْزِلَ مَعَهُ ... .

مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِىَّ، ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ ابى ‏طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ الَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ:

اى مردم، ايمان آوريد به خدا و پيامبرش و نورى كه همراه او نازل شده است.

اى مردم، نور از طرف خداوند عز و جل در من نهاده شده و سپس در على بن ابى‏ طالب و سپس در نسل او تا مهدى قائم قرار داده شده است.[۳]

موقعيت تاريخى

در اواسط خطابه غدير كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسئله امامت را به شدت مورد تأكيد قرار داده و دشمنان امامت را نيز معرفى مى‏ نمايد، ايمان به نور الهى را مطرح مى ‏فرمايد به عنوان دستورى كه به زير بناى خلافت غدير باز مى‏ گردد.

حضرت براى اين منظور آيه ۸ سوره تغابن را عيناً در كلام خود تضمين مى ‏نمايد و حرف «فاء» را از اول آن بر مى ‏دارد و كلمه «مَعَهُ» را با تغيير فعل «أَنْزَلْنا» به «انْزِل» تركيب مى‏ نمايد.

ممكن است آيه ۱۵۷ سوره اعراف نيز مورد توجه حضرت بوده و بدين صورت در كلام حضرت تضمين شده باشد.

موقعيت قرآنى

آيه سوره تغابن در قرآن به دنبال چند آيه درباره كسانى كه از پذيرفتن دين الهى سر باز مى ‏زنند آمده است، كه از آيه ۵ اين سوره آغاز مى‏ شود.

در اين آيات چنين مطرح مى‏ كند كه آيا خبر كافرين به شما نرسيده است كه وقتى پيامبران براى هدايتشان مى‏ آمدند آنان مى‏ گفتند: آيا بشرى مى‏ خواهد ما را هدايت كند؟!

آنگاه در پاسخ به چنين تفكرى نورانيت نازل شده به همراه انبياء را مطرح مى‏ فرمايد تا آنان را با بشر عادى قياس نكنند و مى ‏فرمايد: »ايمان بياوريد به خدا و رسولش و نورى كه نازل كرديم...».

اين جمله با كلام حضرت كه در خطبه مى ‏فرمايد: «نورى كه همراه او نازل شده» شباهت زيادى دارد، ولى كلمه «مَعَهُ» همراه آن نيست.

در آيه سوره اعراف پيروانِ پيامبر صلى الله عليه و آله را توصيف مى‏ كند كه نام آن حضرت را در تورات و انجيل مى‏ يابند، و اينكه دستورات حضرت امر به معروف و نهى از منكر است و حلال و حرام را تعيين مى ‏نمايد.

سپس به عنوان نتيجه گيرى مى‏ فرمايد:

«كسانى كه به او ايمان آوردند و حرمت او را نگاه داشتند و او را يارى كردند و از نورى كه همراه او نازل شده پيروى كردند، رستگارانند».

جمله «نورى كه همراه او نازل شده» همان است كه عيناً در قسمت دوم جمله حضرت در خطبه به كار رفته است.

تحليل اعتقادى

تحليل اعتقادى اول

تفسيرى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره اين آيه در چهار سطر بعد نموده سِرى از اسرار الهى است كه مقام عظيم چهارده معصوم‏ عليهم السلام را به ما مى‏ فهماند.

آيه قرآن مى ‏فرمايد: «به خدا و رسولش و نورى كه نازل كرديم ايمان بياوريد»، و پيامبر صلى الله عليه و آله آن را در سه مرحله تفسير نموده است:

در مرحله اول پيامبر صلى الله عليه و آله با تعبير «انْزِل مَعَهُ» اين مطلب را بيان مى‏ كند كه اين نور با آن حضرت و همراه او نازل شده است.

در مرحله دوم اين همراه بودن را با ظرافت ادبى تمام بيان مى‏ فرمايد و از كلمه «مسلوک» استفاده مى‏ نمايد، كه مثال آن دانه‏ هاى تسبيح است كه نخ در آن مسلوک است يعنى از آن عبور كرده و با اين عبور آن را يكپارچه و بهم بافته نموده است.

يعنى نور اين گونه در وجود ما نهاده شده و وارد شده و سراسر وجودمان نورانى است چرا كه اين نور مسلوک است. در نسخه‏ اى ديگر كلمه «مَسْبُوك» به كار رفته كه همين معنى را تأكيد مى‏ كند، يعنى:

نور در وجود ما قالب ريزى شده است و وجود ما يک پارچه نور است.

در مرحله سوم به همه اعلام مى‏ كند كه اين نور مخصوص من نيست، بلكه بعد از من على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام و امامان بعد از او تا حضرت مهدى‏ عليه السلام همگى نورانى‏ اند و نور در وجود آنان قالب‏ ريزى شده و يک پارچه نورند.

تحليل اعتقادى دوم

با اذعان به اينكه معرفت به چنين مقام نورانى دلى نورانى مى‏ طلبد، و ما خود را بسيار ضعيف‏ تر و كوچک‏ تر از آن مى‏ دانيم كه قابليت درک چنان منزلتى را در خود بدانيم، ولى كلمات خود معصومين ‏عليهم السلام در شناساندن اين نورانيت ما را كافى است و گوياى بسيارى از زواياى آن است.

امام باقر علیه السلام در ترسيم بسيار ظريفى از اين نور الهى در وجود معصومين‏ عليهم السلام و آثار آن همين آيه   «فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا»   را مطرح نموده فرمود:

«به خدا قسم مقصود از نور در آيه، نورِ امامان آل محمد عليهم السلام تا روز قيامت است.

به خدا قسم آنانند نور خدايى كه نازل شده است. به خدا قسم آنانند نور خداوند در آسمان و زمين. به خدا قسم نور امام در قلوب مؤمنين از آفتاب تابان در روز نورانى ‏تر است.

به خدا قسم امامان قلوب مؤمنين را نورانى مى ‏كنند، و خداوند نور آنان را از هر كس به خواهد مانع مى ‏شود و قلب او ظلمانى مى‏ شود.

به خدا قسم بنده‏ اى ما را دوست نمى‏ دارد و ولايت ما را نمى‏ پذيرد تا خداوند قلب او را پاک گرداند؛ و قلب بنده مسلمانى را پاک نمى‏ كند تا در برابر ما تسليم شود و با ما در سِلم و صفا باشد...».[۴]

آنچه در اين كلام امام باقر عليه السلام آمده در خطابه غدير به عنوان نتيجه‏ گيرى مطرح شده است.

پيامبر صلى الله عليه و آله پس از ذكر آيه   «وَ النُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا»  ، و قبل از تفسير آن فرمود: فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِئٍ عَلى ما يَجِدُ لِعَلِىٍّ فى قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ، يعنى: پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به على مى ‏يابد!!

تحليل اعتقادى سوم

اكنون جا دارد كيفيت آميختن نورانيت در وجود ايشان را از لسان مباركشان بشنويم، تا عظمت آن را در اعتقاد خويش جاى دهيم و سرچشمه آن را بدانيم.

امام صادق ‏عليه السلام آغاز خلقت جهان را از نورى به تصوير مى‏ كشد كه آغاز همه انوار است و مى ‏فرمايد:

«خداوند (در آغاز خلقت) نور الانوار را خلق فرمود كه انوار از آن نورانى شدند و از نور خود در آن جارى ساخت كه نورها از آن نورانى شدند، و اين همان نورى است كه محمد و على از آن خلق شدند».[۵]

اين آغاز نورى است كه مى‏ خواهد در وجود معصومين‏ عليهم السلام قرار گيرد.

ادامه اين مسير را پيامبر صلى الله عليه و آله چنين بيان مى‏ فرمايد: اولين خلقى كه خدا خلق فرموده نور من است كه آن را از نور خود خلق كرده و آن را از جلال عظمت خويش مشتق نموده است».[۶]

آنگاه اعتقاد ما را با بيان ديگرى كامل ‏تر مى نمايد و مى‏ فرمايد: آنگاه كه خداوند خواست ما را خلق كند كلمه ‏اى فرمود كه نورى از آن خلق كرد. سپس كلمه ديگرى فرمود كه از آن روحى خلق نمود.

آنگاه نور را با روح ممزوج نمود، و مرا و على و فاطمه و حسن و حسين را خلق كرد.[۷]

اگر دقيق بنگريم وارد محيطى با ظرافت شده ‏ايم كه در هر مرحله حسّ كنجكاوى بيش از پيش تحريک مى‏ شود. امام باقر عليه السلام مى ‏فرمايد: اولين مخلوقى كه خدا خلق كرد محمد و عترت هدايت كننده و هدايت شده او بودند كه اشباح نورى در پيشگاه خداوند بودند.

پرسيدند: اشباح چيست؟ فرمود: سايه نور! بدن ‏هاى نورانى بدون ارواح كه به يک روح واحد تأييد مى‏ شدند، و آن روح القدس بود.[۸]

تحليل اعتقادى چهارم

اكنون نوبتِ آن است كه ارتباط آن خلقت نورانى را با مسئله نبوت و امامت بدانيم تا نكته اصلى در آيه   «وَ النُّورِ الَّذى انْزِلَ مَعَهُ»   را دريابيم.

امام صادق ‏علیه السلام تاريخچه اعتقادى اين ارتباط را چنين بيان مى ‏فرمايد: محمد و على ‏عليهما السلام دو هزار سال قبل از خلقت مخلوقات نورى در پيشگاه خداوند جل جلاله بودند.

آنگاه كه ملائكه خلق شدند آن نور را ديدند كه سرچشمه‏ اى داشت و شعاع ‏هاى نورانى از آن منشعب بود. پرسيدند: خداى ما و سيد ما، اين نور چيست؟

خداوند عز و جل فرمود: اين نورى است كه اصل آن نبوت و فرع آن امامت است.

نبوت براى محمد بنده و پيامبر من، و امامت براى على حجت و ولى من است، كه اگر آن دو نبودند مخلوقات را خلق نمى ‏كردم.[۹]

در جلوه‏ اى ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايد: من و على چهارده هزار سال قبل از خلق آدم در پيشگاه خداوند نورى بوديم.

آنگاه كه خدا آدم را خلق نمود آن نور را دو قسمت نمود: جزئى من و جزء ديگر على.[۱۰]

امام زين‏ العابدين ‏عليه السلام اتحاد رشته نبوت و امامت با ذكر همه معصومين‏ عليهم السلام را چنين بيان فرموده است: خداوند محمد و على و يازده امام بعد از او را از نور عظمتش ارواحى خلق نمود كه در پرتو نورش قبل از خلقت مخلوقات او را عبادت مى‏ كردند.[۱۱]

اين نورانيت پيچيدگى خاصى دارد كه اقتضا مى‏ كند آن را ساده ننگريم و تعمق بيشترى در اين فصل اعتقادى داشته باشيم. همان گونه كه يک سوى اين نور محمد و على صلوات اللَّه عليهما هستند سوى ديگر آن حضرت زهرا عليها السلام است.

جا دارد كلام امام صادق‏ عليه السلام در اين باره را با دقت مورد توجه قرار دهيم، آنگاه كه از حضرتش پرسيدند:

چرا حضرت فاطمه‏ عليها السلام «زهرا» ناميده شده است؟ فرمود: زيرا خداوند او را از نور عظمتش خلق نمود. وقتى نور او تابيد آسمان‏ ها و زمين به نور او روشن شد و چشمان ملائكه را خيره كرد.

آنان به سجده افتادند و گفتند: خداى ما و سيد ما، اين نور چيست؟ خداوند در پاسخ آنان چنين وحى فرستاد:

اين نورى از نور من است كه او را در آسمان جاى داده‏ ام و او را از عظمت خويش خلق نموده ‏ام. او را از صلب پيامبرى از پيامبرانم بيرون مى ‏آورم كه او را بر همه پيامبرانم فضيلت داده ‏ام.

از اين نور امامانى بيرون مى‏ آورم كه براى بپا داشتن امر من قيام مى ‏كنند و مردم را به سخن حق من هدايت مى ‏نمايند آنان را پس از پايان وَحيَم جانشينانم در زمين قرار مى‏ دهم.[۱۲]

تحليل اعتقادى پنجم

اكنون نوبت آن است كه آثار اين نور را در كلام معصومين‏ عليهم السلام پى بگيريم. حضرت زهراعليها السلام درياى علم را منشعب از اين خلقت نورانى بيان مى ‏كند و مى ‏فرمايد:

خداوند نور مرا خلق كرد و من مشغول تسبيح خدا شدم. سپس نور مرا به درختى از درختان بهشت سپرد و از آن درخت نور ساطع شد.

(شب معراج كه) پدرم وارد بهشت شد خداوند به او الهام كرد ميوه آن درخت را چيده تناول كند.

پدرم آن ميوه را ميل كرد و خداوند اين گونه مرا به صلب پدرم منتقل نمود. سپس مرا به خديجه منتقل نمود و او مرا به دنيا آورد. از آن نور، من به آنچه واقع شده و آنچه خواهد شد و آنچه نبايد اتفاق بيفتد علم دارم».[۱۳]

اين كلام حضرت زهراعليها السلام دريچه‏ اى بزرگ از آثار اين خلقت نورانى را به روى ما مى ‏گشايد، و ما را مشتاق مطالب بيشترى در اين زمينه مى ‏نمايد.

امام باقر علیه السلام درباره آيه   «اللَّه نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِى زُجاجَةٍ...»   مى ‏فرمايد:

مشكاتى كه در آن مصباح است (چراغدانى كه در آن چراغ است) منظور علم در سينه پيامبر صلى الله عليه و آله است.

مصباحى كه در زجاجه است (چراغى كه در شيشه است) منظور همان علم در سينه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است.[۱۴]

در همين زمينه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در توصيف شب معراج مى ‏فرمايد:

در آن شب نور چشمانِ پيامبر صلى الله عليه و آله را فرا گرفت، و آن حضرت عظمت پروردگارش را با قلب خود ديد نه با چشمانش.[۱۵]

تشبيه اين نورانيت به چراغ و چراغدان و شيشه همه براى فهماندن آثار هدايت در آن است. امام باقر عليه السلام اين نكته را به صورت روشن ‏ترى چنين بيان مى‏ نمايد:

خداوند علم خود را نزد جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داده است، آنجا كه مى‏ فرمايد:

  «اللَّه نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»  ، يعنى: من هدايت كننده آسمان‏ ها و زمينم.   «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ»  ، يعنى: مَثَل علمى كه به او عطا كرده ‏ام و با آن هدايت مى‏ شوند مانند چراغدانى است كه چراغى داخل آن است. بنابراين چراغدان قلب محمد صلى الله عليه و آله است، و چراغ همان نورى است كه علم در آن است... .[۱۶]

اكنون كه مسير اين نور نهاده شده در وجود معصومين‏ عليهم السلام را دانستيم، آثار نورانى آن در هدايت مستقيم مردم برايمان شگفت ‏انگيز خواهد بود.

در شب معراج خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا محمد، به على خبر بده كه او پرچم هدايت و امام اوليائم، و نور كسانى است كه مرا اطاعت كنند.[۱۷]

در فرمايشى پيامبر صلى الله عليه و آله نورِ بهشت را كه آخرين منزل هدايت يافتگان است به اين نور ارتباط مى ‏دهد و مى‏ فرمايد:

آنگاه كه خداوند عز و جل بهشت را خلق فرمود آن را از نور عرش خود خلق كرد. سپس از آن نور گرفت و ثُلثى را به من و ثلثى به فاطمه و ثلثى را به على و اهل‏ بيتش داد.

به هر كس از آن نور رسيده باشد به ولايت آل محمد هدايت مى ‏شود، و به هر كس از آن نور نرسيده باشد از ولايت آل محمد منحرف مى ‏شود.[۱۸]

آثار آن نور هدايت در شيعيان تأثير عجيبى مى‏ گذارد و به آنجا مى‏ رسد كه «الْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه». اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در پاسخ اين سؤال كه مؤمن چگونه با نور خدا مى ‏نگرد، فرمود:

زيرا ما از نور خدا خلق شده ‏ايم و شيعيان ما از نور ما خلق شده ‏اند. لذا آنان برگزيدگان ابرار و پاكان نشاندار هستند، كه نورشان مانند ماه شب چهارده در شب تاريک به ديگران روشنى مى‏ بخشد.[۱۹]

اكنون روشن شد كه چگونه يک آيه قرآن در غدير با عميق‏ ترين معانيش تفسير شده و اسرارِ الهى آن در ميان نهاده شده و به نسل‏ هاى آينده مسلمين هديه شده است.

خدايا تو را شكر گزاريم كه جانشينان خود در زمين را با چنين نور الانوارى فرستاده‏ اى، و اين نور را در اعماق وجودشان قرار داده‏ اى به گونه ‏اى كه از آنان جدايى ناپذير است.

از تو مى‏ خواهيم شعاعى از اين نور هدايت را كه نصيبمان فرموده‏ اى در دلمان ثابت فرمايى تا همراه آن انوار چهارده گانه، بهشت نورانى را منزل آخرين خود نماييم.

خدايا، اكنون ما در عصر نور چهاردهم قرار گرفته ‏ايم و دوران ظلمانى غيبت او را با شعاع پر تلألؤ نورش از پس ابرهاى فتنه به سر مى‏ آوريم.

اين آرزوى ما را برآور كه با ظهورش مظهر كامل نور الانوار را ببينيم، و از پرتو نورش عقول خود را نورانى كنيم، و راه سبز هدايت را سريع ‏تر بپيماييم.

پانویس

  1. تغابن/۸. غدیر در قرآن: ج۲ ص۱۹۷-۲۰۶.
  2. اعراف/۱۵۷.
  3. اسرار غدير: ص ۱۴۸ بخش ۶.
  4. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۰۸.
  5. بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۴.
  6. بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۴.
  7. بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۱۰ و ج ۲۵ ص ۲۳ و ج ۲۶ ص ۲۹۱ و ج ۵۳ ص ۴۶.
  8. بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۵.
  9. بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۱۱ و ج ۳۸ ص ۸۰.
  10. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۴ ح ۱۸.
  11. بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۳.
  12. بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۲.
  13. بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۸ ح ۱۱.
  14. بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۱۱.
  15. بحارلانوار: ج ۳ ص ۳۲۰ و ج ۱۷ ص ۲۸۹ و ج ۱۸ ص ۳۳۹ ح ۴۲.
  16. بحار الانوار: ج ۴ ص ۱۹ ح ۷.
  17. بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۳۳۹.
  18. بحار الانوار: ج ۸ ص ۱۸۸ و ج ۴۳ ص ۴۴.
  19. بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۲۱.