آيه «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِالله وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ...»[۱]

غدير همان اندازه كه يک اعتقاد بود يک دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه ‏اى از ايمان و اطاعت و پيمان در يک سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مى ‏خورد. اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه‏ اى براى آينده‏ ها تعيين كرد.

بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله بدان ها استشهاد شده است. آياتى كه به اين عنوان در غدير به صورت تركيب و تضمين در كلام حضرت ديده مى ‏شود ۱۰ آيه است، كه يكى از آنها آيه ۲۸۵ سوره بقره است:

«آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِالله وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ، لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ»:

«پيامبر ايمان آورد به آنچه از پروردگارش بر او نازل شده و همه مؤمنين ايمان آورده‏ اند به خدا و ملائكه و كتاب‏ ها و پيامبرانش، بين احدى از پيامبرانش فرقى قائل نمى‏ شويم؛ و گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا، مغفرت تو را مى‏ خواهيم و بازگشت به سوى توست».

اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذى قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلى عَلِىٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ، وَ قُولُوا: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ»:

اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد (تكرار كنيد)، و به على به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد و بگوييد: «شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا مغفرت تو را مى ‏خواهيم و بازگشت به سوى توست».[۲]

موقعيت تاريخى

در آخرين فرازهاى خطبه غدير، به عنوان اقرار نهايى دستور مى‏د هد كه بگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم»، و اين در حالى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن بلندى را قرائت فرموده تا مردم تكرار كنند. لذا يک بار ديگر مى ‏فرمايد: آنچه گفتم تكرار كنيد؛ و براى آنكه اين اقرار حاكى از ايمان قلبى باشد قسمت اخير آيه ۲۸۵ سوره بقره را عيناً در كلام خود تضمين مى‏ نمايد كه در قرآن با تعبير «قالُوا» آمده، و در اينجا حضرت به مردم امر مى‏ كند كه «قُولُوا».

موقعيت قرآنى

اين آيه در آخر بلندترين سوره قرآن يعنى بقره واقع شده كه پس از ذكر اصل ايمان كه پذيرفتن كامل آنچه از سوى خدا نازل شده است و اينكه هيچ فرقى بين فرستادگان خدا نيست، ايمان را از قول مؤمنان خلاصه مى‏ كند كه در سمع و طاعت نهفته و امضاى نهايى آن دست يافتن به همين نكته است، لذا مى‏ فرمايد: مؤمنين مى‏ گويند: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا».

تحليل تاريخى

سمع و طاعت در امامت دوازده امام ‏عليهم السلام

استشهاد به اين آيه در موقعيتى از خطبه غدير انجام گرفته كه پيامبر صلى الله عليه و آله از آغاز بخش ۱۱ خطبه -  كه آخرين بخش خطبه است -  تقريباً تمام خطبه را تلخيص فرموده و درباره همه آن از مردم اقرار مى‏ گيرد.

اين اقرار با عبارات مختلف از مردم خواسته شده كه آغاز آن «انّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ...» است. سپس با جمله «نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ انْفُسِنا وَ الْسِنَتِنا وَ ايْدينا» مؤكّد شده است. آنگاه با جمله «وَ لا نُغَيِّرُ وَ لا نُبَدِّلُ، وَ لا نَشُكُّ وَ لا نَجْحَدُ وَ لا نَرْتابُ، وَ لا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لا نَنْقُضُ الْميثاقَ» محكم كارى بيشترى پيرامون آن صورت گرفته است.

در فراز بعدى كلمات دقيق‏ ترى درباره اين اقرار به ميان آمده: «فَالْعَهْدُ وَ الْميثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنّا، مِنْ قُلُوبِنا وَ انْفُسِنا وَ الْسِنَتِنا وَ ضَمائِرِنا وَ ايْدينا»، و در پى آن جمله «وَ لا نَبْتَغى بِذلِكَ بَدَلاً وَ لا يَرَى الله مِنْ انْفُسِنا حِوَلاً» آن را مضبوط تر كرده است. آخرين اقرار شاهد گرفتن خدا و رسول است كه «نُشْهِدُ الله بِذلِكَ...، وَ انْتَ عَلَيْنا بِهِ شَهيدٌ».

پس از اين همه تأكيد آيه قرآن به ميان مى‏ آيد و اين گونه است كه كلمه «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» در آن باز مى ‏گردد به سمع و طاعت در ولايت و صاحب اختيارى دوازده امام معصوم پس از پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان دستورى كه از جانب خداوند براى مردم و «ما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ» است.

آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»[۳]

بزرگ‏ ترين امتحان بشريت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه‏ اى راه گريز نماند. در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى‏ توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى‏ توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه ‏هاى مختلف به ميان آمد.

پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش‏ بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به ۱۱ آيه تضمين شده در خطبه غدير بيان فرمود. از جمله اين آيات آيه ۷۱ سوره صافات است:

«وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»:

«قبل از آنان اكثر پيشينيان گمراه شدند».

در اينجا اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ:

اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان گمراه شدند.[۴]

تحليل اعتقادى

هدف از ارسال انبياء عليهم السلام ايمان و اعتقاد واقعى مردم است، و بدون شک اين حجج الهى با رقم ۱۲۴۰۰۰ پيامبر صلى الله عليه و آله و دوازده امام معصوم ‏عليهم السلام و در سايه‏ سار ايشان علما و مؤمنين هر قومى، نهايت تلاش خود را در گستره زمين براى هدايت مردم به ايمان به حق تعالى و پيامدهاى اين اعتقاد به كار گرفته ‏اند.

با اين برنامه گسترده الهى، قرآن را كه ورق بزنيم ۱۴ آيه به صراحت اكثريت را «غير مؤمن» مى ‏خواند و در ۸ آيه عنوان «كفر» را به جاى ايمان به اکثریت نسبت مى‏ دهد.

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن /  آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ».

آيه «وَ هُوَ الَّذِى أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ . قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ»[۵]

يكى از جلوه‏ هاى قرآنى غدير كه مورد غفلت قرار گرفته، فرازهاى دعا و زياراتى است كه در آنها به تبيين و تفسير آيات مربوط به واقعه غدير پرداخته شده است.

در بسيارى از دعاها و زيارات -  به خصوص آنچه مربوط به شب و روز غدير است -  ناگفته‏ هايى از مسئله غدير به چشم مى‏ خورد كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمى‏ شود. در مواردى شأن نزول آيات و در مواردى استشهاد به آيه‏ هاى قرآن و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است. از جمله اين موارد است:

«وَ هُوَ الَّذِى أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ، قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ»:

«اوست كه شما را از يک نفر به وجود آورده يا مستقر خواهد بود يا به امانت سپرده شده. ما آيات را براى كسانى كه فهم را به كار مى‏ بندند تفصيل داديم».

«وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْكُمْ وَ مِيثاقَهُ الَّذِى واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»[۶]:

«به ياد آوريد نعمت خدا را بر شما و پيمانى كه از شما گرفته، آنگاه كه گفتيد: شنيديم و اطاعت كرديم، و تقوى را به كار بنديد كه خداوند به راز سينه‏ ها آگاه است».

اين آيه و دعاى مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است:

متن دعا

در بخشى ديگر از دعاى روز غدير كه بعد از نماز آن خوانده مى‏ شود، چنين آمده است:

اللّهُمَّ انّى اسْأَلُكَ بِالْحَقِّ الَّذى جَعَلْتَهُ عِنَدَهُمْ وَ بِالَّذى فَضَّلْتَهُمْ عَلَى الْعالَمينَ جَميعاً، انْ تُبارِكَ لَنا فى يَوْمِنا هذا الَّذى اكْرَمْتَنا فيهِ بِالْوَفاءِ لِعَهْدِكَ الَّذى عَهِدْتَ الَيْنا وَ الْميثاقِ الَّذى واثَقْتَنا بِهِ مِنْ مُوالاةِ اوْلِيائِكَ وَ الْبرائَةِ مِنْ اعْدائِكَ، وَ تَمُنَّ عَلَيْنا بِنِعْمَتِكَ وَ تَجْعَلَهُ عِنْدَنا مُسْتَقَرّاً ثابِتاً وَ لا تَسْلُبَناهُ ابَداً؛ وَ لا تَجْعَلَهُ عِنْدَنا مُسْتَوْدَعاً فَانَّكَ قُلْتَ: «فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ»، فَاجْعَلْهُ مُسْتَقَرّاً ثابِتاً[۷]:

خدايا، از تو مى‏ خواهم به خاطر حقى كه نزد آنان قرار داده‏اى و به فضيلتى كه آنان را بر همه جهانيان داده‏اى، كه چنين روزى را بر ما مبارک گردانى. اين روزى كه در آن بر ما اكرام نمودى با وفا به عهدت كه با ما پيمان بسته بودى و ميثاقى كه از ما درباره ولايت اوليائت و بيزارى از دشمنانت گرفته بودى. از تو مى‏ خواهيم كه با نعمتت بر ما منت گذارى و آن را نزد ما مستقر ثابت قرار دهى و هرگز آن را از ما نگيرى، و آن را به صورت امانتى موقت نزد ما قرار ندهى، چرا كه خود فرموده‏ اى: «ايمان مستقر و وديعه ‏اى است». پس خدايا آن را مستقر و پابرجا قرار ده.

نتيجه اعتقادى

در اين فراز از دعاى غدير، دو آيه مطرح شده كه آيه اول عيناً و با استناد صريح به قرآن آورده شده است، كه مى‏ فرمايد: «فَانَّكَ قُلْتَ» يعنى خدايا تو در قرآن فرموده‏ اى، و بعد جمله «فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ» را عيناً از قرآن آورده است.

آيه دوم با استفاده از دو كلمه «نعمت» و «ميثاق» در اين دعا تضمين شده است. «نعمت» را به صورت استنتاج و درخواستى درباره ‏اش مطرح فرموده و با عبارت «تَمُنَّ عَلَيْنا بِنِعْمَتِكَ وَ تَجْعَلَهُ عِنْدَنا مُسْتَقَرّاً ثابِتاً» به جمله «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْكُمْ» اشاره مى ‏كند و درخواست پابرجايى آن را مى ‏نمايد. «ميثاق» را هم با برداشتن ضمير از «ميثاقَهُ» و آوردن الف و لام بر آن به صورت «الْميثاقِ» ذكر كرده، و چون صورت دعا دارد فعل آن از غايب (واثَقَكُمْ) به خطاب (واثَقْتَنا) برگردانده شده است.

در اين فراز از دعاى غدير -  ضمن تفسير دو آيه قرآن -  دو جهت مهم درباره آغاز و انجام اعتقاد به ولايت مى ‏آموزيم، بدين معنى كه مسئله پذيرفتن ولايت درباره همه مردم از روز اول خلقت آغاز مى‏ شود و تا آخرين روز زندگى هر كس ادامه مى ‏يابد، و روز غدير به عنوان پُلى بين اين دو مرحله عمل مى ‏كند و آنها را به يكديگر وصل مى ‏نمايد.

در اينجا به بيان اين دو جهت مى‏ پردازيم:

الف) پيمان غدير

ميثاقى كه روز الَست با خدا بسته ‏ايم و در غدير با آن تجديد عهد كرده ‏ايم چيست؟

اين پيمانى كه خدا در قرآن ياد كرده كدام است؟

اين دعا به صراحت اعلام مى ‏كند كه عصاره آن ميثاق «مُوالاةِ اوْلِيائِكَ وَ الْبَرائَةِ مِنْ اعْدائِكَ» است.

اين همان تولى و تبرى است كه به دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا باز مى‏ گردد.


ب) ثابت قدم بر غدير

آيا ممكن است دست از پيمان خويش برداريم؟

آيا ممكن است ايمان خود را به ولايت از دست دهيم؟

آيا واقعاً در معرض خطر هستيم؟

اين دعا با درخواستى كه از خدا مى ‏نمايد به صراحت پذيرندگان ولايت را در معرض خطر مى ‏بيند، و اين احساس خطر را مستند به قرآن مى‏ نمايد و به اين صورت آيه قرآن هم تفسير مى‏ شود.

خدا كه در قرآن ايمان را به دو صورت «مستقر وَ مُسْتَوْدَعٌ» مطرح فرموده طبق اين دعا منظورش ولايت اهل‏ بيت ‏عليهم السلام و برائت از دشمنان ايشان است كه ممكن است پذيرنده آن روزى از اعتقادش دست بردارد.

در اين باره به كلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گوش مى‏ سپاريم كه مى ‏فرمايد: ايمان دو گونه است: يكى مستقر ثابت در قلوب و ديگرى عاريه بين قلب و سينه. مستقر آن است كه از بين نمى ‏رود، ولى مستودع حتماً مورد بازگشت قرار مى‏ گيرد، اگر چه يک لحظه قبل از خروج روح باشد.[۸]

همچنين امام جعفر صادق ‏عليه السلام درباره سلب ايمان از عده ‏اى چنين مى ‏فرمايد: ايمان مستقر آن است كه در قلب كسى پابرجا گشته و هرگز از آن جدا نمى ‏شود، و مستودع آن است كه تا زمانى ايمان را به امانت در خود نگاه مى‏ دارد، ولى بعداً از او سلب مى‏ شود.[۹]

«الَّذِينَ آمَنُوا» در قرآن[۱۰]

پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد تفسير «الَّذِينَ آمَنُوا» به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در خطبه غدير مى‏ فرمايد:

وَ لا خاطَبَ الله الَّذينَ آمَنُوا الاّ بَدَأَ بِهِ: خداوند در قرآن مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه با او آغاز نموده است.[۱۱]

اين كلام رسول الله ‏صلى الله عليه و آله از دو بُعد قابل بررسى است:

موقعيت تاريخى

در لحظات اوليه پس از بلند كردن على‏ عليه السلام و معرفى آن حضرت توسط پيامبر صلى الله عليه و آله، در ادامه معرفى او همچنان جملاتى عظيم بر لسان آن حضرت جارى بود كه از جمله تفسير موارد «الَّذينَ آمَنُوا» در سراسر قرآن را مطرح فرمود.

تحليل اعتقادى

در قرآن كريم بيش از ۹۰ بار خطاب «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» به كار رفته است. همچنين غير از اين عبارت در گونه‏ هاى مختلف ديگرى نيز مورد خطاب خداوند قرار گرفته‏ اند. در همه اين موارد صف بلند مؤمنان را كه در نظر آوريم اول آنان و رئيسشان على‏ عليه السلام است.

از همين جاست كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على بن ابى طالب ‏عليه السلام دارد.[۱۲] اين بدان معنى است كه سر دسته مؤمنان و رئيس آنان در ظاهر و باطن على‏ عليه السلام است. اولين كسى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله ايمان و اسلام را اظهار كرد على‏ عليه السلام بود[۱۳]، اگر چه از روز اول خلقت محمد و على‏ عليهما السلام نورى بودند كنار هم و تمام جهان به بركت آنان خلق شد.

در باطن هم بالاترين درجه ايمان را على ‏عليه السلام داشت كه فرمود: «لَوْ كُشِفَ الْغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقيناً»: «اگر پرده كنار رود يقين من بيشتر نخواهد شد»[۱۴]، و همو بود كه آن گونه با خدايش مناجات مى‏ كرد و اشک مى‏ ريخت و بيهوش مى‏ شد، و آن گونه به استقبال مرگ مى‏ رفت، و آن گونه مظاهرِ ايمان در صبر او جلوه مى‏ كرد.

اگر چه همه اين ها مظاهر بسيار كوچكى از ايمان على ‏عليه السلام است و آن گونه كه بوده قابل درک ما نيست، ولى براى اينكه امثال ابوبكر بن ابى‏قحافه و عمر بن خطاب در يک كلمه ساده نگويند: «انْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ انَا اميرُكُمْ»: «شما مؤمنانيد و من امير شمايم»[۱۵]، بايد اين مظاهر ايمان را كه از على‏ عليه السلام به ظهور رسيده باز گوييم تا اختصاص امارت مؤمنان به آن حضرت روشن شود.

همانطور كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا عَلِىُّ، انْتَ اميرُ الْمُؤْمِنينَ، وَ شيعَتُك الْمُؤْمِنُونَ[۱۶]: يا على، تو اميرالمؤمنين هستى و شيعيانت مؤمنين هستند، و يا فرمود: انْتَ يا عَلِىُّ اميرُ مَنْ فِى السَّماءِ وَ اميرُ مَنْ فِى الارْضِ ...، وَ انَّ اهْلَ السَّماواتِ يُسَمُّونَكَ اميرَ الْمُؤْمِنينَ: يا على، تو امير اهل آسمان و اهل زمين هستى...، و اهل آسمان‏ها تو را اميرالمؤمنين صدا مى ‏زنند.[۱۷]

و اين امامت و امارت مؤمنان اختصاص به دنيا ندارد كه دامنه ‏اش تا بهشت امتداد مى‏ يابد، آنگاه كه منادى ندا دهد:

هذا عَلِىُّ بْنُ ابى‏ طالِبٍ، اميرُالْمُؤْمِنينَ وَ امامُ الْمُتَّقينَ وَ قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ الى جَنّاتِ النَّعيمِ: اين على بن ابى‏ طالب است، كه امير مؤمنان و امام متقيان و راهبر پيشانى سفيدان نشانه‏ دار به سوى بهشت برين است.[۱۸]

اينجاست كه معناى بلند اين فراز غدير را در احاديث ديگرى با بيانى ديگر مى ‏يابيم. اگر در غدير مى ‏فرمايد: خداوند هر جا مؤمنين را مخاطب قرار داده با على آغاز نموده است. در بيانى ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ فرمايد: ما انْزَلَ الله عَزَّ وَ جَلَّ آيَةً فيها «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» الاّ وَ عَلِىٌّ رَأْسُها وَ اميرُها: خداوند آيه‏اى نازل نكرده كه در آن «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» باشد مگر آنكه على سر دسته آنان و اميرشان است.[۱۹]

اولين مؤمن[۲۰]

در فرازى از بخش سوم، پيامبر صلى الله عليه و آله سابقه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را به ميان آورد و سبقت او در ايمان، فداكارى او در شب هجرت و نماز او در اولين روزهاى اسلام را يادآور شد.

اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ رَسُولِهِ، لَمْ يَسْبِقْهُ اِلَى الايمانِ بى اَحَدٌ، وَ الَّذى فَدى رَسُولَ اللهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذى كانَ مَعَ رَسُولِ اللهِ وَ لا اَحَدَ يَعْبُدُ اللهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ. اَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ اَوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللهَ مَعى. اَمَرْتُهُ عَنِ اللهِ اَنْ يَنامَ فى مَضْجَعى، فَفَعَلَ فادِياً لى بِنَفْسِهِ:

على اول كسى است كه به خدا و رسولش ايمان آورد و هيچ كس در ايمانِ به من بر او سبقت نگرفت. اوست كه با جان خود در راه رسول خدا فداكارى كرد. اوست كه با پيامبر خدا بود در حالى كه هيچ كس از مردان همراه او خدا را عبادت نمى ‏كرد. اولين مردم در نماز گزاردن، و اول كسى است كه با من خدا را عبادت كرد. از طرف خداوند به او امر كردم تا در خوابگاه من بخوابد، او هم در حالى كه جانش را فداى من كرده بود در جاى من خوابيد.

پايه ‏هاى ايمان[۲۱]

ابان بن ابى‏ عيّاش از سليم بن قيس نقل مى ‏كند كه گفت: از على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام شنيدم در حالى كه مردى از آن حضرت درباره ايمان سؤال كرد و گفت: يا اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، مرا از ايمان خبر ده به طورى كه از غير تو و بعد از تو از كسى در اين باره سؤال نكنم.

حضرت پايه‏ هاى ايمان را بيان كرد و سپس فرمود:

كم‏ترين چيزى كه شخص با آن گمراه مى‏ شود آن است كه حجت خدا در زمين و شاهد او بر خلقش را كه امر به اطاعت او نموده و ولايتش را واجب كرده، نشناسد.

آن مرد عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، آنان را برايم نام ببر. فرمود: كسانى كه خداوند ايشان را با خود و پيامبرش قرين نموده و فرموده است: «اَطيعُوا اللهَ وَ اَطيعُوا الرَّسوُلَ وَ اُولِى الاَمْرِ مِنْكُمْ»[۲۲]يعنى: «از خدا و پيامبر و اولى الامرتان پيروى كنيد».

عرض كرد: برايم روشن نماييد. فرمود: آنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آخرين خطبه ‏اى كه خواند و همان روز از دنيا رفت، چنين فرمود: من در ميان شما دو چيز باقى گذاردم كه تا به آن دو تمسک كرده ‏ايد هرگز گمراه نخواهيد شد: كتاب خداوند و اهل ‏بيتم. خداوند لطيف خبير با من عهد كرده است كه آن دو از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند، مانند اين دو -  و حضرت به دو انگشت سبابه خود اشاره فرمودند -  و نمى‏ گويم مثل اين دو -  و حضرت به دو انگشت سبابه و وسط اشاره كردند -  زيرا يكى از اين دو جلوتر از ديگرى است.[۲۳]پس به اين دو تمسک كنيد تا گمراه نشويد، و از آنان پيشى نگيريد كه هلاک مى ‏شويد، و از آنان عقب نمانيد كه متفرق مى‏ شويد، و به آنان چيزى ياد ندهيد كه از شما عالم ‏ترند.

عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، او را برايم نام ببر. فرمود: كسى كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را در غدير خم نصب كرد، و به آنان خبر داد كه او نسبت به آنان صاحب اختيارتر از خودشان است، و سپس به آنان دستور داد تا حاضران غايبان را آگاه نمايند.

عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، آن شما هستيد؟ فرمود: من اول و افضل آنها هستم. سپس پسرم حسن بعد از من نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان است. سپس پسرم حسين بعد از او نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان است. و سپس جانشينان پيامبر صلى الله عليه و آله هستند تا بر سر حوض كوثر يكى پس از ديگرى خدمت او وارد شوند.

آن مرد نزد على‏ عليه السلام رفت و سر حضرت را بوسيد و سپس عرض كرد: برايم روشن كردى و مشكلم را حل كردى و هر مشكلى در قلبم بود از بين بردى.[۲۴]

پيشينه ايمان[۲۵]

پيشينه تركيب مسلمين تا روز غدير، مسئله‏ اى است كه بسيارى از سؤالات مربوط غدير را پاسخ مى ‏دهد. بايد تركيب جامعه مسلمين را پس از ورود پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه و استقبال از حضرت و پيدا شدن پايگاهى امن براى مسلمين دنبال كرد كه روز به روز عده مسلمانان زيادتر مى شد.

سرعت پيشرفت به حدى بود كه گروه گروه و گاهى تمامى يک قبيله مسلمان مى‏ شدند. از اطراف و اكناف نيز خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ رسيدند و اسلام را مى‏ پذيرفتند. بدين ترتيب تركيب جمعيت مسلمين تغييرى اساسى يافت، و شامل مشركين و يهود و نصاراى تازه مسلمان شد و قبايل و گروه‏ هاى گوناگونى را در بر گرفت.

در ميان اين عده، بعضى از روى تبعيّت از رؤساى قبائل و عده ‏اى به قصد شركت در جنگ‏ ها و به دست آوردن غنائم و برخى براى كسب موقعيت‏ هاى اجتماعى و امثال آن مسلمان مى‏ شدند.

آنگاه كه جنگ‏ هاى پيامبر صلى الله عليه و آله بالا گرفت و مسلمين در جنبه‏ هاى اجتماعى و نظامى قوت گرفتند و در جنگ ‏ها فاتح شدند، افراد زيادى به عنوان حفظ جان و مال خود مسلمان شدند، و عده‏ اى هم خود را به اكثريت ملحق كردند تا رسوا نشوند. البته مسلمانان مخلص و فداكار بسيار بودند، و همان‏ ها بودند كه مانع كارشكنى‏ هاى منافقين و هوسرانى ‏هاى دنياپرستان مى‏ شدند.[۲۶]

دعاهاى روز غدير و بيان ايمان[۲۷]

يكى از مضامينى كه در دعا هاى روز غدير آمده[۲۸] معنى و مفهوم ايمان است:

أَللَّهُمَّ رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادى لِلايمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا ... . فَإِنَّا يا رَبَّنا بِمَنِّكَ وَ لُطْفِكَ أَجَبْنا داعيكَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ وَ صَدَّقْناهُ وَ صَدَّقْنا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ كَفَرْنا بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ، فَوَلِّنا ما تَوَلَّيْنا:

خدايا، پروردگارا، ما شنيديم مناديى براى ايمان ندا مى ‏كند كه به پروردگارتان ايمان بياوريد. ما نيز ايمان آورديم... . پروردگارا، ما -  به منت و لطف تو -  دعوت كننده ‏ات را پاسخ مثبت داديم و پيرو پيامبر صلى الله عليه و آله شديم و او را تصديق كرديم و همچنين مولاى مؤمنان را تصديق كرديم، و به جبت و طاغوت كافر شديم. خدايا ولايتى را كه پذيرفته‏ايم همراهمان قرار ده.

و در فرازهاى ديگر آمده است:

خداوندا، ما نداى منادى ايمان را اجابت كرديم، كه آن منادى پيامبر صلى الله عليه و آله بود و نداى او ولايت بود.

خدايا، اين روزى كه ما را به آن گرامى داشته ‏اى مبارک فرما، و ما را در ولايت ثابت قدم فرما، و ايمان ما را مستودع و عاريه قرار مده، و ما را از برائت جويندگان از دعوت كنندگان به دوزخ قرار بده.

دورى از ظلم و ايمان[۲۹]

پيامبر در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير عيناً آيه ۸۲ سوره انعام را در وصف اولياى اهل‏ بيت‏ عليهم السلام آورد و فرمود: بدانيد دوستان اهل ‏بیت‏ علیهم السلام كسانى ‏اند كه خداوند آنان را توصيف نموده و فرموده است: «كسانى كه ايمان آورده ‏اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده‏ اند، برايشان امن است و آنان هدايت يافتگان ‏اند».

اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ: «الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبَسُوا ايمانَهُمْ بِظُلْمٍ اُولئِكَ لَهُمُ الاَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»:

بدانيد كه دوستان اهل ‏بيت كسانى‏ اند كه خداوند عز و جل آنان را توصيف كرده و فرموده است: «كسانى كه ايمان آورده ‏اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده ‏اند، آنان‏اند كه برايشان امان است و آنان هدايت يافتگان ‏اند».

دوستان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام و ايمان به غيب[۳۰]

پيامبر در فرازهاى پايانى بخش هفتم خطبه غدير درباره دوستان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام، آيه۱۲ سوره ملک: «اِنَّ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ اَجْرٌ كَبيرٌ» را مورد استناد قرار داد و فرمود: «بدانيد كه اولياء و دوستان امامان معصوم كسانى هستند كه از پروردگارشان مى‏ ترسند (بدون آنكه او را ببينند) به خاطر ايمانى كه به غيب دارند. براى آنان مغفرت و اجر بزرگ است. اى مردم، چقدر فاصله است بين شعله‏ هاى آتش و اجر بزرگ»!!

اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ اَجْرٌ كَبيرٌ. مَعاشِرَ النّاسِ، شَتّانَ ما بَيْنَ السَّعيرِ وَ الاَجْرِ الْكَبيرِ:

بدانيد كه دوستان اهل‏ بيت كسانى هستند كه در پنهانى از پروردگارشان مى ترسند و براى آنان مغفرت و اجر بزرگ است.

اى مردم، چقدر فاصله است بين شعله ‏هاى آتش و بين اَجر بزرگ!

دوستى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و ايمان[۳۱]

روز هفدهم ماه ذى‏ الحجه كاروان غدير وارد «وادى قُدَيْد» شد و براى استراحت در آبادى «قديد» توقف كرد و مردم پياده شدند.[۳۲]در اين آخرين منزل قبل از غدير ۱۴ آيه درباره غدير نازل شد كه از دو سوره قرآن است. اين آيات عبارت بودند از آيه ۹۶ و ۹۷ سوره مريم و آيه ۱۲-۲۴ سوره هود بود. نزول اين آيات در كنار دو برنامه دقيق براى آماده سازى فكرى مردم قبل از غدير بود كه عكس العمل ‏هايى را نيز به همراه داشت.

تفصيل اين برنامه ‏ها در چندين روايت وارد شده كه به وقوع آنها در «قديد» تصريح شده است. از جمله اين وقايع دعا براى محبت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در دل مردم بود:

دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

با نزول كاروان در قديد و فرا رسيدن هنگام نماز، صف‏ها آماده شد. پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از نماز صداى خود را بلند كرد به گونه‏ اى كه همه بشنوند: اللهمَّ هَبْ لِعَلِىٍّ الْمَوَدَّةَ فِى صُدُورِ الْمُؤْمِنينَ وَ الْهَيْبَةَ وَ الْعَظَمَةَ فى صُدُورِ الْمُنافِقينَ : خدايا، به على محبت در سينه مؤمنين و هيبت و عظمت در سينه منافقين عنايت فرما.[۳۳]

آنگاه على عليه السلام را فرا خواند و در حضور مردم فرمود: يا على، دستان خويش را به سوى آسمان بلند كن و دعا كن تا من آمين بگويم. يا على، بگو: اللهمَّ اجْعَلْ لى عِنْدَكَ عَهْداً وَ اجْعَلْ لى عِنْدَكَ وُدّاً وَ اجْعَلْ لى فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ مَوَدَّةً: خدايا، براى من نزد خود عهد و پيمانى قرار ده، و براى من در پيشگاه خود دوستى و مودت قرار ده، و براى من در قلب مؤمنين محبتى قرار ده. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هم اين دعا را تكرار كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله آمين گفت.[۳۴]

همچنين پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا على، هر دعايى براى خود دوست دارى بنما تا آمين بگويم. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هم سه بار اين دعا را تكرار كرد: اللهمَّ ثَبِّتْ مَوَدَّتى فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ: خدايا، مودت و محبت مرا تا روز قيامت در قلوب مردان و زنان مؤمن ثابت و پايدار فرما. و پيامبر صلى الله عليه و آله آمين گفت.[۳۵]

استجابت دعا و نزول آيه

پس از دعاى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و آمين پيامبر صلى الله عليه و آله در حضور مردم، اين دو آيه از سوره مريم نازل شد: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا . فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا»[۳۶]:

«كسانى كه ايمان آورده عمل صالح انجام مى‏ دهند به زودى خداوند براى آنان مودّت قرار مى‏ دهد. ما آن را بر زبان تو آسان نموديم تا متقين را بشارت دهى و قومى را كه در خصومت شديد هستند بترسانى».

نزول اين آيات به معناى استجابت دعاى پيامبر و اميرالمؤمنين‏ عليهما السلام بود، كه مردم از سرعت استجابت اين دعا تعجب كردند.[۳۷] پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا على، خداوند آيه ‏اى از كتابش درباره تو نازل كرده و براى تو در قلب هر مؤمنى محبت قرار داده است.[۳۸]

سپس فرمود: الْحَمْدُ لله الَّذى جَعَلَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنينَ تَتُوقُ الَيْكَ بِالْمَوَدَّةِ: شكر خدايى را كه قلوب مؤمنين را با محبت مشتاق تو قرار داد.[۳۹]

و آنگاه فرمود: هيچ مؤمنى را نمى‏ بينى مگر آنكه در قلب او محبت على بن ابى ‏طالب است.[۴۰]

امام صادق‏ عليه السلام درباره آيه دوم مى ‏فرمايد: خداوند اين ولايت و مودت را بر لسان پيامبرش به آسانى جارى كرد آنگاه كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به عنوان عَلَم و نشانه هدايت منصوب كرد و مؤمنين را بدان بشارت داد و كافران را با آن انذار فرمود.[۴۱]

در همين موقعيت پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: انّى سَأَلْتُ رَبّى انْ يُوالِىَ بَيْنى وَ بَيْنَكَ فَفَعَلَ، وَ سَأَلْتُ رَبّى انْ يُواخِىَ بَيْنى وَ بَيْنَكَ فَفَعَلَ، وَ سَأَلْتُ رَبّى أَنْ يَجْعَلَكَ وَصِيّى فَفَعَلَ:

من از پروردگارم خواستم كه بين من و تو ولايت قرار دهد، و خدا پذيرفت؛ و از او خواستم بين من و تو برادرى قرار دهد، و او پذيرفت؛ و از او خواستم تو را جانشين من قرار دهد، و او پذيرفت.[۴۲]

پس از اين دعا و اجابت آن، ابوبكر و عمر به جملاتى را به كنايه و استهزاء گفتند و آيات ۱۲-۲۴ سوره هود (فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ...) در مورد آنان نازل شد.

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن /  آيه «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ...» .

شيعيان و محبين اهل‏ بيت‏ عليهم السلام و ايمان[۴۳]

يكى از مقامات شيعيان و محبّين ائمه‏ عليهم السلام نزد خداوند كه در خطبه غدير به آن اشاره شده اين است كه چون محبت حاكى از ايمان واقعى است آنان صاحبان ايمان خالص و متقيان‏اند و ايمان در قلبشان نوشته شده است. از خداوند بالغيب مى ‏ترسند و هدايت يافته ‏اند و از گمراهى در امانند.

قبول ولايت و ايمان[۴۴]

شنيدن حقيقتى بزرگ از لسان مبارك اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نياز به آمادگى فكرى دارد. صاحب غدير ما را از اين نگرانى بيرون آورده كه چرا بسيارى از مسلمانان ولايت على بن ابى‏ طالب و امامان‏ عليهم السلام را نپذيرفته و نمى‏ پذيرند.

او به ما فهمانده كه اين گوهر گرانب‏ها را خداوند در هر قلبى جاى نمى‏ دهد و صندوقچه لايقى براى آن لازم است. آنگاه مژده مى‏ دهد آنان را كه ولايت را پذيرفته ‏اند كه قدر خود و گوهر ولايت را بدانند كه اين پذيرش دليل پذيرفته شدنشان از سوى خداوند تبارك و تعالى است، و عنايت خاصى است كه فقط به بندگان برگزيده پروردگار اهدا مى‏ شود.

اين بشارت علوى را با هم مى‏ خوانيم:

اما مؤمن، پيامبرِ ما در روز غدير خم دست مرا گرفت و فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه». آيا مؤمنين -  بجز كسانى كه خداوند آنان را از لغزش و گمراهى حفظ كرد -  اين مطلب را پذيرفتند؟ پس آگاه باشيد! بشارت باد شما را ! بشارتتان باد كه خداوند شما را اختصاص داده به آنچه همه ملائكه و پيامبران و مؤمنين را اختصاص نداده، و آن پذيرفتن امرِ ولايت ماست.[۴۵]

محبت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام و ايمان[۴۶]

پيامبر در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير، مستقيماً آيه ۲۲ سوره مجادله را در وصف آنان قرائت كرد كه مى‏ فرمايد: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ...» و مفهوم آن چنين بود كه دوستى خدا با دوستى دشمنان خدا جمع نمى‏ شود.

حضرت با اين آيه شرط برائت از دشمنان را براى قبول ولايت قرار داد، و متقابلاً پاداش و نشان بزرگ ترى را به اولياى اهل‏ بيت‏ عليهم السلام عطا فرمود.

اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللهُ فى كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَومِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ اَوْ اَبْنائَهُمْ اَوْ اِخْوانَهُمْ اَوْ عَشيرَتَهُمْ، اوُلئِكَ كَتَبَ فى قُلُوبِهِمُ الايمانَ وَ اَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِىَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ اوُلئِكَ حِزْبُ اللهِ اَلا اِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»:

بدانيد كه دوستان اهل ‏بيت كسانى‏اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ...»: «نمى ‏يابى قومى را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضدّيت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنان ‏اند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده و خداوند آنان را با روحى از خود تأييد فرموده و ايشان را به بهشتى وارد مى‏ كند كه از پايين آن نهرها جارى است و در آن دائمى خواهند بود. خدا از آنان راضى است و آنان از خدا راضى هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانيد كه حزب خدا رستگارند».

ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و ايمان[۴۷]

پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش چهارم خطبه غدير، تقوى و ايمان و اخلاص را مظهر ولاى على‏ عليه السلام و شقاوت را از آنِ مبغضين على عليه السلام دانست. در فراز بعد با قرائت سوره عصر قسم ياد كرد كه مصداق «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» در آخر اين سوره على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام است.

اَلا وَ اِنَّهُ لا يُبْغِضُ عَلِيّاً اِلاّ شَقِىٌّ، وَ لا يُوالى عَلِيّاً اِلاّ تَقِىٌّ، وَ لا يُؤمِنُ بِهِ اِلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ فى عَلِىٍّ وَ اللهِ نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، اِنَّ الاِنْسانَ لَفى خُسْرٍ» اِلاّ عَلِىٌّ الَّذى آمَنَ وَ رَضِىَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ: بدانيد كه با على دشمنى نمى‏ كند مگر شقى و با على دوستى نمى‏ كند مگر با تقوى، و به او ايمان نمى ‏آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره على نازل شده است سوره «و العصر»: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، اِنَّ الْإِنْسانَ لَفى خُسْرٍ»، «قسم به عصر، انسان در زيان است» مگر على كه ايمان آورد و به حق و صبر راضى شد.

منبع

دانشنامه غدیر جلد ۴، صفحه ۵۴۱

پانویس

  1. بقره/۲۸۵. غدير در قرآن: ج ۲ ص۲۲۳-۲۲۴.
  2. اسرار غدير: ص ۱۵۹ بخش ۱۱.
  3. صافّات/۷۱. غدير در قرآن: ج ۲ ص۲۸۷، ۲۹۱.
  4. اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶.
  5. انعام/۹۸. غدير در قرآن: ج ۳ ص۳۸۶-۳۸۸.
  6. مائده/۷.
  7. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۱۹. الاقبال: ص ۴۷۵.
  8. المحتضر: ص ۲۴.
  9. بحار الانوار: ج ۶۶ ص ۲۲۲.
  10. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۳.
  11. اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵.
  12. بحار الانوار: ج ۳۷ ص۲۹۰-۳۴۰. امالى الطوسى: ص ۱۸۵. الهداية الكبرى: ص ۴۰. المائة منقبة: المنقبة ۲۶. تفسير فرات: ص ۶۴ . تفسير العياشى: ج ۱ ص ۱۸۱.
  13. بحار الانوار: ج ۳۸ ص۲۰۱-۲۸۸، كه منابع بسيارى از اهل‏ سنت را نيز آورده است.
  14. بحار الانوار: ج ۶۷ ص ۳۲۱.
  15. بحار الانوار: ج ۲۸ ص۲۶۱، ۲۹۷. الغدير: ج ۸ ص۸۶، ۸۷. الامامة و السياسة: ص ۱۳. تاريخ طبرى: ج ۵ ص ۲۲. مقدمه ابن خلدون: ص ۲۲۷.
  16. التحصين (ابن طاووس): ص ۵۴۷ باب ۹.
  17. التحصين (ابن طاووس): ص ۵۶۹ باب ۲۳.
  18. بحار الانوار: ج ۷ ص ۱۳۴. اليقين: ص ۱۵۰. تاريخ بغداد: ج ۱۳ ص ۱۲۲.
  19. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۳۰۰ ج ۲۰ و ج ۴۰ ص ۲۱ ح ۳۷. اليقين: ص۱۷۶، ۴۶۲، ۴۶۳. امالی الطوسی: ج۱ ص۳۴۰. مناقب خوارزمى: ص ۱۸۸. الغدير: ج ۸ ص ۸۸ . حلية الاولياء: ج ۱ ص ۶۴ . الرياض النضرة: ج ۲ ص ۲۰۶. كفاية الطالب: ص ۵۴ . تذكرة الخواص: ص ۸ . كنز العمال: ج ۶ ص ۲۹.
  20. سخنرانى استثنائى غدير: ص۱۵۷-۱۷۰.
  21. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۱۴. چهارده قرن با غدير: ص ۶۰ . اسرار غدير: ۲۶۳-۲۷۲.
  22. نساء/۵۹.
  23. يعنى حضرت دو انگشت سبابه از دو دست را كنار يكديگر قرار دادند، اشاره به اينكه قرآن و عترت اين گونه مساوى و قرين يكديگرند؛ و بعد انگشت سبابه و وسط از يک دست را نشان دادند و اشاره كردند كه نسبت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام و قرآن مانند اين دو نيست كه يكى از ديگرى مهم‏تر يا بر ديگرى مقدم باشد.
  24. كتاب سليم: حديث ۸.
  25. اسرار غدير: ۲۲.
  26. بحار الانوار: ج ۱۹ ص۱۰۴-۱۳۳ و ج۲۰ همه صفحات و ج ۲۱ ص۱-۹۰.
  27. اسرار غدير: ص254-256، 362، 363. چهارده قرن با غدیر: ص235، 236.
  28. اين مضامين از دعاهايى كه در كتاب «الاقبال» سيد ابن طاووس: ص ۴۶۰ به بعد مذكور است انتخاب شده است. در عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص۲۱۵-۲۲۰ نيز ذكر شده است.
  29. سخنرانى استثنائى غدير: ص۲۰۱-۲۱۲.
  30. سخنرانى استثنائى غدير: ص۲۰۱-۲۱۲.
  31. مريم: ۹۶، ۹۷. غدير در قرآن: ج ۱ ص۷۲-۸۱.
  32. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص۳۹، ۵۱. در اين دو روايت تصريح شده كه نزول امر ولايت در موسم حج بود و پيامبرصلى الله عليه وآله شش روز بعد از آن صبر كرد، كه آيه «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى» نازل شد، و بعد از آن حضرت تا غدير صبر كرد.
  33. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۱۴۲. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۳ ح ۲.
  34. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۴ ح ۴، ص۳۵۵، ۳۵۶، ۳۵۷.
  35. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۸.
  36. مريم/۹۶، ۹۷.
  37. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۳ ح ۲، ص ۳۵۶.
  38. بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۲۹۰ ح ۹۰.
  39. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۵.
  40. بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۲۸۹ ح ۸۸.
  41. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۴ ح ۳.
  42. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۱۴۲. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۴ و ج ۳۶ ص ۱۴۷ ح ۱۱۹.
  43. اسرار غدير: ص ۲۱۴.
  44. ژرفاى غدير: ص ۱۹۲.
  45. تفسير فرات: ص ۵۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۴۳.
  46. سخنرانى استثنائى غدير: ص۲۰۱-۲۱۲.
  47. سخنرانى استثنائى غدير: ص۱۷۹-۱۸۶.