حذیفة بن اسید غفاری (ابو سَریحه)

نسخهٔ تاریخ ‏۹ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۱:۲۳ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها)

اتمام حجت با غدير[۱]

از نمونه‏ هاى بارز اتمام حجت و استدلال و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومين‏ عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است. تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال حديث غدير را روايت كرده ‏اند نيز به گونه‏ اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقيفه به نمايش گذاشته‏ اند.

يكى از اصحاب معصومين‏ عليهم السلام كه با غدير اتمام حجت نموده حذيفه بن اسيد غفارى است:

ابوالطفيل صحابى پيامبر صلى الله عليه وآله از حذيفة بن اسيد غفارى نقل مى‏ كند كه آن حضرت در بازگشت از حجةالوداع فرمودند: خداوند صاحب اختيار من است و من صاحب اختيار هر مسلمانى هستم و نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارترم. اَلا من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. [۲]

روايت حديث غدير [۳]

يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده حذيفة بن اسيد غفارى، ابوسَريحه است. ابن ‏عقده در «حديث الولاية» حديث غدير را همراه با حديث ثقلين از حذيفة بن اسيد -  كه از اصحاب شجره است -  روايت كرده است. همچنين در منابع زير حديث غدير از حذيفه نقل شده، كه گاهى همراه با ماجراى غدير و حديث ثقلين است:

«ينابيع المودة» ، طبرانى در دو مورد از «المعجم الكبير» ، ضياء در «المختارة» ، ترمذى در صحيح خود و در «نوادر الاصول» ، ابن ‏اثير در «اسد الغابة» ، حموينى در «فرائد السمطين» ، ابن‏ صباغ مالكى در «الفصول المهمة» ، ابوالفتوح اسعد بن ابى‏ الفضايل عجلى در «الموجز فى فضائل الخلفاء الاربعة» ، «مناقب الثلاثة» ، حافظ ابوالفتوح در «الموجز» ، ابن‏ عساكر در «تاريخ مدينة دمشق» ، ابن‏ كثير در دو مورد از «البداية و النهاية» ، ابن‏ حجر در «الصواعق» ، حلبى در «السيرة الحلبية» ، «مفتاح النجا فى مناقب آل ‏العباء عليهم السلام» ، هيثمى در «مجمع الزوائد» ، «نزل الابرار» ، قرمانى در «اخبار الدول» ، سيوطى در «تاريخ الخلفاء» ، خطيب خوارزمى در مقتلش، قاضى در «تاريخ آل محمد عليهم السلام» . [۴]

نقل آيه تبليغ براى غدير [۵]

از جمله مشهور ترين آيات غدير آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...»[۶] است. اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و غير شيعه از مسلمات است، و بين مفسرين و محدثين اهل ‏سنت مشهور است، اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول آيه تبليغ بوده ‏اند، و از جمله عده ‏اى از بزرگان علماى اهل‏ سنت هستند. [۷]

همچنين يكى از كسانى كه اسناد كتاب ‏ها و روايات مربوط به آيه «بَلِّغْ» به آنها منتهى مى ‏شود حذيفة بن اسَيد است. [۸]

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: اهل‏ سنتنقل آيه تبليغ براى غدير.






حزب اللَّه


آيه «وَ مَنْ يتولى اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ» [۹]

با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم براى بيان بيشتر شئون امامت و خلافتِ الهى در برابر رياست ‏هاى شيطانىِ سقيفه به صورت استشهاد و اشاره و اقتباس در غدير ديده مى‏ شود، كه به صورت تفسيرگونه‏ اى در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله تركيب شده و آيه مستقلاً ذكر نشده است. اين موارد ۶ آيه است كه يكى از اين آيات آيه ۵۶ سوره مائده است:
«وَ مَنْ يتولى اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ» : «هر كس ولايت خدا و رسولش و ايمان آورندگان را بپذيرد، حزب اللَّه غالب هستند» .

اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

مَعاشِرَ النّاسِ، انَا صِراطُ اللَّه الْمُسْتَقيمُ الَّذى امَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدى، ثُمَّ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ ... . الا انَ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ:

اى مردم، من صراط مستقيم خدايم كه شما را به پيروى از آن امر نموده، و بعد از من على و سپس فرزندانم از صلب ایشان ... . بدانيد كه حزب خداوند پیروزند.[۱۰]


موقعيت تاريخى

پس از معرفى امامان‏ عليهم السلام در خطبه غدير و اينكه صراط مستقيم در سوره حمد ايشانند و ما هر روز اين صراط مستقيم را در نمازهايمان از خدا طلب ميكنيم، پيامبرصلى الله عليه وآله آيه قرآن درباره «حزب اللَّه» را به عنوان نشان افتخار بر سينه چنين جويندگان صراط مستقيمى نصب ميفرمايند، و اين مهم را با تضمين آيه در كلام خود اعلام مينمايند.


موقعيت قرآنى

در قرآن اين آيه بعد از آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه ...» قرار گرفته و به عنوان نتيجه آن است. پس از آنكه ولىّ و صاحب اختيار مردم را خدا و پيامبر و امیرالمؤمنین‏ عليهما السلام معرفى مى ‏كند، نتيجه ميگيرد كه هر كس ولايت آنان را بپذيرد از حزب اللَّه است.

بنابراين حضور اين آيه در اين مقطع حساس خطابه غدير، تفسير آن را از دو سو در اختيار ما گذاشته است. از يک طرف متن آيه دقيقاً درباره ولايت امامان‏ عليهم السلام است و آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه ...» به روايات متعدد شيعه و اهل‏ سنت درباره ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است، و «حزب اللَّه» با دقت ادبى تمام و بدون نياز به هيچ توجيهى به نص قرآن ولایت پذیرهایند. در اين فراز خطبه غدير هم پيامبر صلى الله عليه وآله پس از ترسيم كامل و دقيق شخص امامان و پيروانشان، آنان را «حزب اللَّه غالب» معرفى ميفرمايد.


تحليل اعتقادى

نكته ‏اى كه جنبه ادبى مى‏ تواند داشته باشد تعبير پيامبر صلى الله عليه وآله است كه مى ‏فرمايد: «الا انَّ حِزْبَ اللَّه ...» ، و اين بعد از چندين جمله در معرفى امامان صراط مستقيم و پويندگان چنين صراط مستقيمى است.

از اين تعبير كه به صورت ختم كلام در اين فراز است و با كلمه «ألا» يعنى «آگاه باشيد» آمده مى ‏توان استفاده كرد كه مجموعه امامان و پيروانشان «حزب اللَّه» را تشكيل ميدهند:

وَ شيعَتُنا حِزْبُ اللَّه وَ حِزْبُ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ بحار الانوار: ج ۴ ص ۲۵ ح ۳. ×××: ما و شيعيانمان حزب خداييم، و حزب خدا پیروزند. منظور از حزب اللَّه فقط پيروانشان نيست، چنانكه امام صادق‏ عليه السلام به «ما و شيعيانمان» تعبير فرمودند.

در حاشيه اين نكته ادبى نوبت اين مي‏رسد كه اين حزب خدا چگونه پیروزند در حالى كه سقيفه آنان را شکست خورده ساخت و در بند كشيد و وادار به بيعت با خويش نمود؟

امام صادق‏ عليه السلام مي‏فرمايند: در غدير دوازده هزار نفر بودند كه به نفع امیرالمؤمنین عليه السلام شهادت و گواهى ميدادند، و با اين همه آن حضرت نتوانستند حق خود را بگيرند، در حالى كه هر يک از شما اموال خود را با دو شاهد مى‏ گيرد! سپس امام صادق‏ عليه السلام فرمودند: حزب اللَّه درباره امیرالمؤمنین عليه السلام پیروزند. [۱۱]

معناى كلام امام‏ عليه السلام اين است كه با اين همه كه حضرت نتوانستند حق خود را بگيرند ولى باز هم حزب اللَّه اينانند و باز هم اينان پیروز هستند. شكى نيست كه اين غلبه چه در قرآن و چه در كلام پيامبر صلى الله عليه وآله و چه در كلام امام صادق‏ عليه السلام به معناى غلبه ظاهرى نخواهد بود، چرا كه هم خدا مى ‏داند و چنين مقدر كرده و هم عملاً چنين است و بارها پيامبرصلى الله عليه وآله درباره آينده امیرالمؤمنین ‏عليه السلام خبر داده كه آينده امامان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام مظلوميت و شهادت و غصب حقوقشان است.

امام صادق ‏عليه السلام نيز دقيقاً همين نكته را تأكيد فرموده اند، چرا كه پس از بيان مظلوميت امیرالمؤمنین ‏عليه السلام و اينكه نتوانسته اند مسلّم‏ ترين حق خود را بگيرند مى‏ فرمايند: «باز هم حزب اللَّه درباره امیرالمؤمنین‏ عليه السلام پیروزند» .

اكنون بار ديگر اين سؤال مطرح مى‏ شود كه چگونه حزب اللَّه پیروزند؟

سه جلوه بسيار بلند از تشيع، توانسته غاصبين حق امیرالمؤمنین‏ عليه السلام و طرفدارانشان را به زانو در آورد، كه ميتواند مظهر بلندِ غلبه اين حزب خدا باشد:


جلوه اول: كثرت روز افزون شيعيان

حزب اللَّه غدير ، با مظلوميت هميشگى خود، هر روز جمعيت بيشترى را بر گِرد محور خويش جمع نموده و اين نشان غلبه الهى اين حزب خدايى است.

سقيفه به خيال خود چراغراه ابدى اسلام را در آغاز راه خاموش كرد تا براى هميشه خيالش راحت باشد، حتى اجازه نداد بدن پيامبر صلى الله عليه وآله غسل داده و دفن شود و بدين سرعت راه خود را جايگزين راه غدير نمود. سقيفه براى فرداهاى خود نيز فكرهاى لازم را كرده بود و ادامه دهندگان آن خط و توسعه دهندگان آن برنامه را نيز پيش‏ بينى كرده بود.

سقيفه به خيال خود چنان موفق پيش مى‏ رفت كه وقتى امیرالمؤمنین عليه السلام به همراه همسر و فرزندانشان چند شب شخصاً بر در خانه مهاجرين و انصار رفتند تا براى احياى غدير اقدامى كنند، فقط چهل نفر پاسخ مثبت دادند، و از آن چهل نفر در روز موعود فقط چهار نفر آمدند [۱۲] ، و عملاً نشان داده شد كه «ارْتَدَّ النّاسُ بَعْدَ رَسُولِ ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله الاّ ارْبَعَةٌ» تحقق يافته [۱۳] ، و اين منتهى آرزوى سقيفه بود.

از آن روز سقيفه با نشاط بيشترى آينده ‏ها را تخمين مى‏زد و برايش برنامه‏ ريزى مى ‏كرد. از يک سو براى انزواى بيشتر اهل‏ بيت ‏عليهم السلام اموال ايشان از فدک و غير آن را به تصرف خود در آورد.[۱۴] از سوى ديگر اقدام به بدعت گذارى در دين و محو آثار آن دينى نمود كه به سوى اهل‏بيت‏ عليهم السلام سوق مى داد.



در مرحله بعد عمر و عثمان و معاويه را به نوبت در صف خلافت قرار داد و راه را بر على‏ عليه السلام بست.××× ۲ بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۵۱۸ و ج ۳۱ ص ۱۶۱  - ۱۴۹  ۸۷  - ۶۰. ××× آنگاه اهانت و ناسزاگويى و لعنت نسبت به صاحب غدير يعنى على بن ابيطالب ‏عليه السلام و خاندانش را آغاز كرد و در صدر خطبه ‏هاى نماز جمعه در كشورى به وسعت ثُلث كره زمين اين برنامه را توسعه داد!!××× ۳ شرح نهج البلاغة: ج ۱۱ ص ۴۴. كتاب سليم: ص ۳۱۴. ×××


در كنار اين برنامه‏ ها، به قتل اهل‏بيت‏ عليهم السلام آسان‏تر از آنچه احتمال ميرفت دست يازيد و اين مهم را از خود پيامبرصلى الله عليه وآله آغاز كرد. ابتدا آن حضرت را توسط عايشه و حفصه مسموم كرد.××× ۴ بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۵۱۶  ۵۱۴ ۲۴۶ ۲۳۹ . ×××


آنگاه با ضرب و جرحى كه مخصوص ميدان‏هاى نبرد است، بانوى هيجده ساله اهل‏بيت ‏عليهم السلام را -  كه بانوى دو جهان بود -  با تازيانه و غلاف شمشير چنان مجروح نمود كه منجر به قتل آن حضرت شد و با گذشت ۹۵ روز با تن خونين و كبود به شهادت رسيد.××× ۵ بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۲۱۸  - ۱۵۵. ×××


صد روز فاصله و اقدام به دو قتل از اهل‏بيت غدير نشانه برنامه‏اى پيچيده بود كه به سرعت و بر وفق مرادشان پيش مى‏رفت.


آنگاه نقشه قتل على ‏عليه السلام را به دست خالد طرح كردند و اجراى آن را به وقت نماز موكول كردند، ولى خدا نقشه آنان را بر ملا كرد و اين توطئه خنثى شد.××× ۶ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۵۹ ۱۳۶ ۱۳۲ ۱۲۵. ××× گذشته از روزهايى كه با برپا كردن آتش بر در خانه فريادِ »احْرِقُوا عَلَيهِمُ الْبَيْتَ بِاهْلِها« سر داده بودند××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۶۹. ×××، و روزهايى كه با شمشيرهاى آخته به خانه هجوم آوردند و به على ‏عليه السلام حمله كردند و در حالى كه شمشيرها بر سر او گرفته بودند فرياد مى‏زدند: »اگر بيعت نكنى تو را مى‏كشيم«!!××× ۲ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۱. ×××


آنگاه على بن ابيطالب‏ عليه السلام را چنان خانه ‏نشين كردند كه مى‏رفت شيعه و نام تشيع براى هميشه از صفحه تاريخ محو شود. حتى روزى كه پس از قتل عثمان بر در خانه آن حضرت ريختند هنوز او را با آرمان‏هاى سقيفه ميخواستند و علناً سنت ابوبكر و عمر را به وى پيشنهاد مى‏كردند!××× ۳ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۵۴۹  - ۴۹۷ و ج ۳۴ ص ۱۸۲  - ۱۶۷. ×××


در آن پنج سال هم سقيفه از دروازه ‏هاى مختلف با صاحب غدير جنگيد، تا روزى كه او را به شهادت رساند و كار على بن ابى‏طالب‏ عليه السلام بدانجا رسيد كه از ترس جسارت به آن پيكر پاك و مقدس در شهر خود او را شبانه به خاك سپردند!××× ۴ بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۲۹۴. ××× سقيفه دورنماى تحقق يافته اهداف خود را بيش از آنچه پيش بينى مى‏كرد يافته بود. اين از قتل غدير بالاتر است كه جنازه ‏اش مخفيانه دفن شود. آيا اين به معناى محو كامل غدير نبود؟


يك پله ديگر آن بود كه ياران ظاهرى غدير بخواهند امام مجتبى ‏عليه السلام را به عنوان خليفه غدير اسير كنند و به دست نماينده سقيفه معاويه بسپارند، كه اين توطئه نيز با صلح آن حضرت خنثى شد.××× ۵ بحار الانوار: ج ۴۴ ص ۲۰ ح ۴. ×××


سقيفه هنوز در جستجوى روزى بود كه كاملاً خيالش از غدير راحت شود. بيست سال تلاش كرد تا مردمى بسازد كه به قصد قربت غدير را سر بِبُرند و اين هدف نيز بالاتر از آنچه انتظار مي‏رفت تحقق يافت! حسين بن على‏عليه السلام تنها يادگار غدير را در حضور ده‏ها هزار نفر سر بريدند و بر كار خود تكبير هم گفتند و بدن مطهر او را زير سم اسبان قرار دادند و خاندان غدير را اسير كردند و در شهرهاى اسلامى به عنوان اسيران دست سقيفه معرفى كرده و بدان افتخار كردند، و به زعم خود خط پايانى غدير و شيعه را ترسيم نمودند.××× ۱ بحار الانوار: ج ۴۵ ص ۱۰۷  - ۱. ×××


لحظه‏اى بينديشيم و با مرورى بر اين مسير سياه و خونين ببينيم آيا جايى براى تشيع باقى ماند؟ آيا احتمال ميرفت كه روزى شيعه ‏اى روى كره زمين گام بردارد؟ آيا تصور مى‏شد طرفداران غدير در چهره پنهان تاريخ باشند.


اگر اهالى سقيفه سر بر دارند عدد ميلياردى شيعيان على‏ عليه السلام را در طول تاريخ مى‏نگرند كه در هر عصر و زمانى با آن همه تبليغات بر ضد خاندان على‏ عليه السلام، ميليون‏ها طرفدار على ‏عليه السلام در سراسر جهان، در دور دست‏هايى كه سقيفه حتى نامش را نمى‏دانست، حضور داشته‏اند و با دلى سرشار از ايمان فقط امامان غدير را پذيرفته‏اند و خلفاى سقيفه را از صفحه اعتقاد خود خارج ساخته‏اند.


آيا حزب على ‏عليه السلام كه حزب خدايند غالب نبوده ‏اند؟ آيا غلبه به اين وسعت زمانى و مكانى در موردى ديگر مى‏توان يافت؟

آيا اين غلبه جز با عنايت پروردگار ممكن است؟ آيا مصداق آيه »الا ان حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ« جز شيعيان على مى‏توانند باشند؟

آيا »حِزْبَ« و »اللَّه« و »غالب« زيباتر از اين كنار هم جمع مى‏شوند؟


جلوه دوم: غلبه علمى تشيع

اتصال غدير به امامان الهى كه منبع علم پروردگار و مخزن حكمت اويند، اين حزب اللَّه فداكار را در ميدان بحث‏هاى علمى بر سر اعتقاد خود هميشه غالب و سربلند نموده است.


سرآغاز اين احتجاجات روزهاى سقيفه است كه اميرالمؤمنين و حضرت زهراعليهما السلام با سخنان الهى خود سقيفه و طرفدارانشان را محكوم نمودند و محتواى علمى بلند غدير را به جهانيان نشان دادند. سقيفه در برابر چنين اتمام حجت‏هاى علمى تيزى، شمشير و ضربات تازيانه و شعله آتش را نشان داد و با طناب سياه بر گلوى صاحب غدير در صدد خاموش كردن صداى غالب علمِ غدير بر آمد!!


اين روند همچنان ادامه يافت و در هر زمان طرفداران غدير صندوق علم آن را بر دوش كشيده به هر سو بردند و سقيفه را مغلوب ساختند، و صاحبان عقل و فهم و ادراك در هر سوى جهان معارف بلند آن را ديدند و با آغوش باز به استقبالش آمدند.


حتى بسيارى از طرفداران سقيفه دست از كفه بى‏مايه علمى سقيفه كشيدند و خود را در درياى علم علوى غوطه‏ور ساختند.


اين غلبه علمى حزب اللَّه غدير فقط يك برترى نيست؛ بلكه علم در برابر جهل، و غلبه همه چيز بر هيچ است.


بنابراين غلبه علمى شيعه در هميشه تاريخ، به تنهايى مى‏تواند مصداق اتمّ »الا انَ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ« باشد، و اين افتخار ابدى تشيع فقط در سايه اتصال به معادن وحى الهى است.


جلوه سوم: امام زمان‏ عليه السلام مظهر غلبه مطلق تشيع

خداوند براى حزب اللَّه شيعه غلبه مطلق بر همه جهان را پيش‏بينى كرده است، و آن روزى است كه حضرت بقية اللَّه الاعظم ارواحنا فداه قيام كند. چنين غلبه‏اى را هيچ حزب و گروهى تا كنون براى خود ننموده و جرئت آن را هم نداشته است. ما معتقديم با ظهور او نه تنها حزب سقيفه مغلوب مى‏شوند، بلكه تمام اديان و مرام‏ها و مذاهب و احزاب جهان در برابر او مغلوب خواهند شد، و او يگانه غالب روى زمين خواهد بود.


در متن خطبه غدير اين غلبه قطعى حزب اللَّه غدير بر آنچه غير غدير است اعلام شده، آنجا كه مى‏فرمايد: الا انَّهُ الظّاهِرُ عَلَى الدّينِ ... . الا انَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ اهْلِ الشِّرْكِ وَ هاديها ... . الا انَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَيْهِ، يعنى: اوست غالب بر اديان، اوست غالب بر هر قبيله‏اى از اهل شرك و هدايت كننده آنان، او كسى است كه غالبى بر او نيست و كسى بر ضد او كمك نمى‏شود« .××× ۱ اسرار غدير: ص ۱۵۴ ۱۵۳ بخش ۸ . ×××


و يا در فرازى ديگر مى‏فرمايد: انَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ الاّ وَ اللَّه مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ، وَ مُمَلِّكُهَا اْلاِمامَ الْمَهْدِىَّ وَ اللَّه مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ:


هيچ سرزمينى نيست مگر آنكه در اثر تكذيب اهل آن آيات الهى را، خداوند قبل از روز قيامت آنان را هلاك خواهد كرد و آن را تحت حكومت حضرت مهدى‏عليه السلام خواهد آورد و خداوند وعده خود را عملى مى‏نمايد.××× ۲ اسرار غدير: ص ۱۵۰ بخش ۶ . ×××


آيا اين مظهر غلبه كامل عيار حزب اللَّه علوى نيست؟ غلبه‏اى كه پشتيبانش خداست و وعده‏اش را همو داده و به دست يداللهى حضرت مهدى‏عليه السلام جهان خواهد دانست كه حزب خدا كدام است و چگونه غالب و پيروز خواهد شد.


۲.  ائمه اثنى ‏عشرعليهم السلام و حزب اللَّه××× ۳ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲  - ۲۰۱. ×××

   پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير، آيه ۶۲ سوره يونس: »اَلا اِنَّ اَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ« را كنار آيه ۵۶ سوره مائده: »فَاِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ« قرار داد، و از امامان و حضرات معصومين‏عليهم السلام به عنوان »اولياء اللَّه« و »حزب اللَّه« ياد كرد.


اوُلئِكَ اَوْلِياءُ اللَّهِ الَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ. اَلا اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ:


ايشان دوستان خدايند كه ترسى بر آنان نيست و محزون نمى‏شوند، بدانيد كه حزب خداوند غالب هستند.

۳.  حزب اللَّه در حديث غدير××× ۱ اسرار غدير: ص ۱۲۰. ×××

   از امام عسكرى‏عليه السلام درباره »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ...« سؤال شد، فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏خواست او را علامتى قرار دهد كه هنگام تفرق و اختلاف مردم، حزب خداوند شناخته شود.××× ۲ اثبات‏الهداة: ج ۲ ص ۱۳۹ ح ۶۰۶ . ×××


۴.  شيعيان و محبين اهل‏بيت‏عليهم السلام××× ۳ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲  - ۲۰۱. اسرار غدير: ص ۲۱۴. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۶۲  - ۶۰ . ×××

   پيامبر در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير، مستقيماً آيه ۲۲ سوره مجادله را در وصف آنان قرائت كرد كه مى‏فرمايد: »لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ...« و مفهوم آن چنين بود كه دوستى خدا با دوستى دشمنان خدا جمع نمى‏شود.


حضرت با اين آيه شرط برائت از دشمنان را براى قبول ولايت قرار داد، و متقابلاً پاداش و نشان بزرگترى را به اولياى اهل‏بيت‏عليهم السلام عطا فرمود.


به تعبير ديگر: يكى از مقامات شيعيان و محبّين ائمه‏عليهم السلام نزد خداوند كه در خطبه غدير به آن اشاره شده اين است كه آنان مورد مدح خداوند بوده و حزب‏اللَّه‏اند و خداوند ايشان را يارى مى‏كند، كه آيه ۲۲ سوره مجادله است. آنجا كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:


اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ فى كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: »لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَومِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ اَوْ اَبْنائَهُمْ اَوْ اِخْوانَهُمْ اَوْ عَشيرَتَهُمْ، اوُلئِكَ كَتَبَ فى قُلُوبِهِمُ الايمانَ وَ اَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ اوُلئِكَ حِزْبُ اللَّهِ اَلا اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ«××× ۴ مجادله /  ۲۲. ×××:

بدانيد كه دوستان اهل‏بيت كسانى‏اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: »لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ...« : »نمى‏يابى قومى را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضدّيت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنان‏اند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده و خداوند آنان را با روحى از خود تأييد فرموده و ايشان را به بهشتى وارد مى‏كند كه از پايين آن نهرها جارى است و در آن دائمى خواهند بود. خدا از آنان راضى است و آنان از خدا راضى هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانيد كه حزب خدا رستگارند« .××× ۱ اسرار غدير: ص ۱۵۱ بخش ۷. ×××


در اين آيه خداوند اوصاف افتخارآميزى را به شيعيان بيزارى جوينده از دشمنان على‏عليه السلام داده است، كه مى‏فرمايد: ايمان در قلبشان است، با روح خدا مؤيدند، اهل بهشت و دائمى در آنند، خدا از آنان راضى است، آنان از خدا راضى اند، حزب‏اللَّه اند، رستگاران اند.

  1. چهارده قرن با غدير: ص ۹۱. اسرار غدير: ص ۲۹۰.
  2. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷۱ ح ۳۰۹.
  3. چكيده عبقات الانوار (علامه میر حامد حسین هندی)(حديث غدير) : ص ۱۴۳.
  4. ينابيع المودة: ص ۳۸. صحيح ترمذى: ج ۲ ص ۲۹۸. الفصول المهمة: ص ۲۵. مناقب الثلاثة (چاپ مصر) : ص ۱۹. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۹ و ج ۷ ص ۳۴۸. الصواعق (ابن‏ حجر) : ص ۲۵. السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۱. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۶۵. نزل الابرار: ص ۱۸. اخبار الدول: ص ۱۰۲. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. تاريخ آل‏ محمد عليهم السلام: ص ۶۸ .
  5. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۸۷ .
  6. مائده /  ۶۷ .
  7. نفحات الازهار: ج ۸ ص ۲۵۷  - ۱۹۵.
  8. عوالم العلوم للبحرانی : ج ۳  / ۱۵ ص ۴۰۴.
  9. مائده /  ۵۶ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۹۶  - ۱۸۹.
  10. اسرار غدير: ص ۱۵۱ بخش ۷.
  11. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۸ ح ۳۰. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۳۲۹ ح ۱۴۳.
  12. كتاب سليم: ص ۱۴۸.
  13. كتاب سليم: ص ۱۶۲. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۹  - ۲۵۷.
  14. بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۴۱۵  - ۱۰۶.