ابراهیم علیه السلام

نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۴۴ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها)

آيه «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»[۱]

در غدير ۱۸ آيه قرآن به صراحت تفسير شده است؛ به اين معنى كه پيامبر صلى الله عليه وآله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان فرموده و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است. اين موارد در مقابل آياتى است كه به صورت تضمين در كلام و اقتباس در خطابه حضرت آمده است.


يكى از اين آيات، آيه ۸۲ سوره انعام است:

«الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»:

«كسانى كه ايمان آورده ‏اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده‏ اند، آنان ‏اند كه برايشان امن است و آنان هدايت يافتگانند».

متن خطبه غدیر

الا انَّ اوْلِيائَهُمُ الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»:

بدانيد كه دوستان اهل ‏بيت كسانى ‏اند كه خداوند آنان را توصيف نموده و فرموده است: «كسانى كه ايمان آورده‏اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده ‏اند، آنان ‏اند كه برايشان امن است و آنان هدايت يافتگانند».[۲]

موقعیّت تاریخی

در خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله توصيفِ پذيرندگان ولايت على ‏عليه السلام ادامه دارد. آيه ‏اى كه در اين فراز مطرح شده قطعه زيبايى از مظاهر ايمان حضرت ابراهيم ‏عليه السلام در برابر مشركان است كه دقيقاً قابل انطباق بر دوستان على ‏عليه السلام در برابر دشمنان آن حضرت است.

خليل پروردگار با قوم خود به احتجاج برمى‏ خيزد و اعلام مى ‏كند من خداى يكتا را پذيرفته ‏ام و درباره او هيچ گونه شركى را نمى ‏پذيرم. سپس به آنان مى ‏فرمايد: «چگونه است كه من به نظر شما بايد از خدايان ساختگى شما كه شريک خداى يكتا قرار داده‏ ايد بترسم، ولى شما از اين واهمه ‏اى نداريد كه بدون دليل به خداى يكتا شريک قائل شده ‏ايد؟! كداميک از ما به آرامش فكر و امن نزديک تريم؟»

تحلیل اعتقادی

طبق تفسير پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير مى‏ گوييم: اى دار و دسته سقيفه، ما خداى يكتا و فرامين او درباره امامت و خلافت را پذيرفته‏ ايم كه على ‏عليه السلام را تعيين فرموده است.

چگونه است كه ما بايد از مخالفت سقيفه ساختگى شما بترسيم، ولى شما از اين كه فرمان صريح الهى درباره ولايت را كنار زديد و در برابر فرمان خدا سقيفه را بدعت گذارديد، نمى‏ ترسيد؟ خود قضاوت كنيد كه كدام يک از ما دو گروه در برابر قضاوت الهى آرامش خواهيم داشت.

نتيجه گيرى از اين فرهنگ ابراهيمى در آيه ‏اى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در توصيف شيعيان على‏ عليه السلام فرموده و آن ايمان خالص و بدون شک و شبهه و بدون ظلم و با حفظ فكرى عادلانه و قضاوتى صحيح در عمق درون است كه هم امنيت فكرى آن و هم هدايتش ضمانت شده است.

آيه «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»[۳]

در غدير ۱۸ آيه قرآن به صراحت تفسير شده است؛ به اين معنى كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان فرموده و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است.

اين موارد در مقابل آياتى است كه به صورت تضمين در كلام و اقتباس در خطابه حضرت آمده است.

يكى از اين آيات، آيه ۲۸ سوره زخرف است:

«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»: «آن را موضوعى باقى در نسل او قرار داد تا شايد باز گردند».

اين آيه از سه بُعد قابل بررسى است:

متن خطبۀ غدیر

مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ انَّ الائِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ انَّهُمْ مِنّى وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّه فى كِتابِهِ: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ»:

اى مردم، قرآن به شما مى‏ شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه امامان از نسل من و اويند. آنجا كه خدا مى ‏فرمايد: «امامت را مطلبى باقى در نسل ابراهيم قرار داد».[۴]

موقعیّت تاریخی

آينده امت از نظر كسانى كه مردم بايد به آنان مراجعه كنند و از آنان دستور بگيرند در اواخر خطبه محكم ‏كارى و دقت بيشترى را اقتضا مى‏ كرد. مرجع شناخت حلال و حرام و معروف و منكر مسئله مهمى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله با استناد به قرآن پايه آن را محكم فرمود و از هر گونه انحرافى نجات داد.

اين مهم در قالب آيه ‏اى كه امامت را منحصر در نسل حضرت ابراهيم ‏عليه السلام مى‏ داند، در سايه ادبيات بلند قرآن در كوتاه ‏ترين جمله بيان شده است. از آيه ۲۶ اين سوره نام حضرت ابراهيم ‏عليه السلام به ميان مى‏ آيد كه توحيد را بر اساس فطرت خويش نزد خاندانش علنى ساخت. بلافاصله خداوند چنين موحّد والا مقامى را لايق آن دانسته كه امامت در نسل او باشد.

تحليل اعتقادى

از آنجا كه نسل ابراهيم‏ عليه السلام بسيارند، براى آنكه امامان از نسل او اشتباه نشوند، فقط آن نسلى كه از پيامبر و على ‏عليهما السلام اند و هر يك از آنان فرزند ديگرى است و دوازده امامند، جز بر امامان معصوم شيعه از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام تا حضرت مهدى‏ عليه السلام بر هيچ فرد ديگرى قابل انطباق نيست.

اين تفسير آنگاه كامل بودن خود را نشان مى ‏دهد كه فرمايشات پيامبر صلى الله عليه وآله را در ضمن بيان آيه دقت كنيم كه مى‏ فرمايد: «من هم به شما شناساندم كه امامان از نسل من و على هستند»، يعنى آنچه خداوند به عنوان نسل ابراهيم خليل ‏عليه السلام براى امامت تعيين فرموده آن نسلى است كه از دو سو به محمد و على ‏عليهما السلام ختم شود.

غدير همان اندازه كه يک اعتقاد بود، يک دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه‏ اى از ايمان و اطاعت و پيمان در يک سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مى‏ خورد. اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه‏ اى براى آينده‏ ها تعيين كرد.

بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله بدان ها استشهاد شده است. آياتى كه به اين عنوان در غدير به صورت تركيب و تضمين در كلام حضرت ديده مى‏ شود ۱۰ آيه است، كه يكى از آنها آيه ۲۸ سوره زخرف است:


«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»:

«آن را موضوعى باقى در نسل او قرار داد تا شايد باز گردند».


اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّه وَ بايِعُونى وَ بايِعُوا عَلِيّاً اميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الائِمَّةَ مِنْهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ كَلِمَةً باقِيَةً (خ ل: فَانَّها كَلِمَةٌ باقِيَةٌ يَهْلِكُ بِها مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ اللَّه مَنْ وَفى):

اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در دنيا و آخرت به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. (خ ل: ...و امامان از ايشان در دنيا و آخرت بيعت كنيد، چرا كه اين امامت يک مسئله باقى در نسل ايشان است، و خداوند به خاطر آن بيعت شكنان را هلاک مى ‏كند و وفاداران را مورد رحمت خويش قرار مى ‏دهد).[۵]

موقعيت تاريخى

در آخرين فرازهاى خطبه غدير كه سخن از بيعت است، پيامبر صلى الله عليه و آله با توجه دادن به اينكه بيعت غدير به معناى بيعت با همه امامان است آن را به عنوان يک دستور درباره بيعت مطرح فرموده، و قسمتى از آيه ۲۸ سوره زخرف را شاهد آورده تا اثبات كند امامت فقط در نسل پيامبر و على‏ عليهما السلام خواهد بود.

از آنجا كه يک بار ديگر اين استشهاد و استناد به آيه به صورت صريح‏ ترى در بخش دهم خطبه ذكر شده، در اينجا فقط به صورت اشاره و با تضمين «كَلِمَةً باقِيَةً» در كلام حضرت آمده است.

موقعيت قرآنى

اين آيه در قرآن ذيل سخنان حضرت ابراهيم ‏عليه السلام درباره توحيد قرار دارد كه از آيه ۲۶ آغاز مى ‏شود: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ ...»: «حضرت ابراهيم به پدرش و قومش گفت:

من از آنچه شما مى‏ پرستيد بيزارم، مگر آن كه فطرت مرا به وجود آورده كه او به زودى مرا هدايت مى‏ كند». پس از پايان سخنان حضرت ابراهيم ‏عليه السلام، خداوند مى‏ فرمايد: «ما آن را كلمه باقى در نسل او قرار داديم».

تحليل اعتقادى: امامت نسل ابراهيم در ائمه‏ عليهم السلام

آنچه به عنوان تفسير آيه در خطبه غدير آمده اين است كه مراد از ضمير «ها» در كلمه «وَ جَعَلَها» را «امامت» قرار داده و منظور از «عَقِبِهِ» يعنى نسل حضرت ابراهيم‏ عليه السلام را كه امامت در آنان باقى است «دوازده امام‏ عليهم السلام» معرفى فرموده است.

آنچه در خطبه غدير به صورت تفسير ضمنى آمده در احاديث بسيارى از پيامبر و ائمه‏ عليهم السلام نيز وارد شده است. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند تبارک و تعالى امامت را در نسل حسين ‏عليه السلام قرار داد، و اين همان كلام خداى عز و جل است كه مى ‏فرمايد: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ».[۶]

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام همين آيه را قرائت نموده فرمود: پيامبر نسل حضرت ابراهيم بود، و ما اهل‏ بيت نسل حضرت ابراهيم و نسل محمديم.[۷]

امام صادق‏ عليه السلام درباره اين آيه فرمود: منظور امامت است كه خداوند آن را تا روز قيامت در نسل حسين ‏عليه السلام باقى گذارده است.[۸]

آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»[۹]

بزرگ‏ترين امتحان بشريت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه ‏اى راه گريز نماند.

در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى‏ توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى‏ توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه‏ هاى مختلف به ميان آمد.

پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند.

اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش‏بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به ۱۱ آيه تضمين شده در خطبه غدير بيان فرمود.

از جمله اين آيات آيه ۷۱ سوره صافات است:


«وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»:

«قبل از آنان اكثر پيشينيان گمراه شدند».


در اينجا اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ:

اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان گمراه شدند.[۱۰]

تحليل اعتقادى

حضرت ابراهيم ‏عليه السلام در مقابل قومى قرار مى‏ گيرد كه بت پرستند و يک تنه در برابر آن اكثريت متفق مى ‏ايستد و سخن حق خود را مى‏ گويد و از اقليت بودن خود نمى‏ هراسد:

«إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِى بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ»[۱۱]: «آنگاه كه ابراهيم به پدر و قومش گفت: من از آنچه شما مى ‏پرستيد بيزارم».

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: اكثريتآيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ».

تقارن روز نجات حضرت ابراهيم‏ عليه السلام از آتش با غدير[۱۲]

در آن روز از ايام سال كه مقارن با روز غدير بوده است وقايع بسيار مهمى در عالم خلقت و در تكوين جهان رخ داده، همان طور كه انبياء نيز برنامه‏ هاى مهم خود را در اين روز انجام داده ‏اند.

اين به خاطر ارزشى است كه صاحب اين روز يعنى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به آن داده است و حاكى از آن است كه واقعه ‏اى مهم ‏تر از آن در تاريخ عالم نبوده است كه سعى شده ساير وقايع با آن مقارن گردد و از مباركى اين روز طلب بركت و يُمن شود.

يكى از روزهاى حساس از تاريخ انبياء عليهم السلام كه مقارن روز غدير بوده، روز نجاتِ حضرت ابراهيم‏ عليه السلام از آتش است.[۱۳]

صحیفۀ ابراهیم علیه السلام از ودایع امامت[۱۴]

پس از اتمام اعمال حج و بازگشت به مكه[۱۵]، خداوند رسماً دستور ابلاغ ولايت را بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل كرد.

اولين مرحله جدّى از مسئله ولايت در همين روز آغاز مى ‏شود. قبل از اعلام و ابلاغ ولايت على ‏عليه السلام به مردم، بايد ودايع نبوت و امامت به على‏ عليه السلام سپرده شود.

پيامبر صلى الله عليه و آله مجلسى خصوصى با على ‏عليه السلام تشكيل مى‏ دهد كه احدى در آن راه ندارد.

اين ودايع دو قسم ‏اند: ودايع معنوى و ودايع مادى. از جمله ودايع مادى صحيفه ابراهيم‏ عليه السلام است.[۱۶]

پانویس

  1. انعام/۸۲. غدیر در قرآن: ج۲ ص۵۸-۵۹.
  2. اسرار غدیر: ص۱۵۱ بخش۷.
  3. زخرف/۲۸. غدیر در قرآن: ج۲ ص۴۷، ۴۸، ۲۲۱، ۲۲۲.
  4. اسرار غدیر: ص۱۵۶ بخش۱۰.
  5. اسرار غدير: ص ۱۵۹ بخش ۱۱، و پاورقى ۶ از نسخه «و».
  6. بحار الانوار: ج 36 ص 331 ح 191.
  7. بحار الانوار: ج 24 ص 179 ح 11.
  8. بحار الانوار: ج 25 ص 260 ح 25.
  9. صافّات/۷۱. غدير در قرآن: ج۲ ص۲۸۷، ۳۰۰.
  10. اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶.
  11. زخرف/۲۶.
  12. اسرار غدیر: ص۲۴۱-۲۴۳. چهارده قرن با غدیر: ص۲۳۱، ۲۳۲.
  13. بحارالانوار: ج۳۷ ص۱۶۳. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۲۱۲، ۲۲۲.
  14. غدیر در قرآن: ج۱ ص۴۳۵.
  15. از نظر ترتيب زمانى اگر چه اين آيات مربوط به وقايعى است كه در مكه قبل از حركت به سوى غدير رخ داده، اما از آنجا كه ادامه آن تا ورود به مدينه است، در اينجا قرار داده شد.
  16. بحارالانوار: ج۲۶ ص۲۰۱-۲۲۲.