حسن بن حسن (مثنی)

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۱۰ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها)

شبهه در حديث غدير با كلامى منتسب به حسن مثنّى[۱]

يكى از شبهات دهلوى در حديث غدير استدلال او به كلامى منتسب به حسن مثنّى است. دهلوى می ‏نويسد:

ابونعيم نقل كرده كه از حسن مثنّى فرزند امام حسن ‏عليه السلام نوه پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: آيا حديث «من كنت مولاه فعلىٌّ مولاه»نصّ بر خلافت علی ‏عليه السلام است؟ گفت: اگر پيامبر صلى الله عليه و آله به اين سخن خلافت را اراده كرده بود براى مسلمانان واضح می ‏فرمود، زيرا آن حضرت فصيح ‏ترين مردم بود. در اين صورت به آنان می ‏فرمود: هان اى مردم، پس از من اين والى امر و سرپرست شماست. پس سخنش را بشنويد و از او فرمان بريد.

سپس حسن مثنّى گفت: اگر امر چنين بود كه خدا -  جلّ و علا -  و رسولش علی ‏عليه السلام را براى اين كار و سرپرستى مردم پس از پيامبر صلى الله عليه و آله برگزيده بودند، وقتى علی عليه السلام امر رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله را رها كرد و به اين كار اقدام ننمود و از مردم قطع عذر نكرد، خطاكارترين و گناه كارترين مردم خواهد بود! به او گفته شد: آيا پيامبر صلى الله عليه و آله درباره علی عليه السلام نفرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است؟ گفت: به خدا سوگند كه اگر رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله به اين سخن امر خلافت و حكومت را اراده كرده بود، همان گونه كه آشكارا و بی ‏پرده از نماز و زكات براى مردم سخن گفته بود، اين امر را آشكارا و بی ‏پرده بيان می كرد و می ‏فرمود: اى مردم، بی گمان علی عليه السلام پس از من والى و سرپرست شماست.

پاسخ: احتجاج دهلوى به اين روايت ساختگى به چند وجه باطل است:

يك. اين روايت از متفرّدات اهل ‏سنت است

اين روايت را شيعه نقل نكرده و از متفرّدات اهل ‏سنت است، و در مقام بحث و مناظره و استدلال روايات مختصّ به يك گروه بر گروه ديگر حجت نيست. اگر روايات اهل‏ سنت بر شيعه حجت باشد، روايات شيعه نيز بر اهل‏ تسنّن حجت خواهد بود.

دو. اين استدلال مخالف چيزى است كه به آن التزام داده بود

دهلوى با نقل و استناد به اين روايت، خُلف وعده و پيمان‏ شكنى كرده است. زيرا او در كتابش «تحفه» التزام داده كه در باب امامت تنها از كتاب‏ هاى شيعه نقل كند. وى پس از نقل آياتى -  كه به گمان خود با آنها بر خلافت ابوبكر استدلال كرده -  مِ نويسد: اقوال روايت شده عترت از طريق اهل‏سنت از شمارش افزون است و آنها را بايد در همان كتاب«إزالة الخفاء» ديد. اما چون در اين رساله التزام داده‏ ايم كه به جز روايات شيعه به چيز ديگرى متمسك نشويم، آنچه از اقوال عترت در اين باب در كتاب‏ هاى معتبر و روايات صحيح شيعه هست به قلم می ‏آيد.

سه. اعتراف دهلوى به عدم حجيت روايات مختصّ هر گروه بر گروه ديگر

دهلوى در آغاز كتابش »تحفه« مى‏نويسد:

و در اين رساله، التزام داده شد كه در نقل مذهب شيعه و بيان اصول ايشان و الزاماتى كه به آنان بر مى‏گردد، از غير از كتب معتبر ايشان نقل نگردد، و الزاماتى كه بر اهل‏ سنّت مى‏شود نيز بايد موافق روايات اهل‏ سنت باشد. در غير اين صورت هر يك از طرفين به تعصّب و عناد متّهم خواهند شد و اعتماد و وثوق ميان آنان شكل نمی گيرد.

اين سخن در عدم حجيت روايات مختصّ هر گروه بر گروه ديگر صريح است. در حالى كه دهلوى فراموش كرده و يا خود را به فراموشى می ‏زند! و در موارد بسيار در بحث با آن مخالفت می ‏كند. احتجاج به حديثى كه ابونعيم از حسن مثنّى روايت كرده يكى از همين موارد است؛ حديثى ساختگى كه تنها اهل ‏سنت روايتش كرده‏ اند.

چهار. اين حديث در كتاب‏هاى صحيح نيامده است

نه فقط شيعه، كه اين حديثِ نامعلوم را هيچ يك از صاحبان كتاب‏ه اى صحاحِ اهل‏ سنت نيز نقل نكرده‏اند، و در كتاب‏ هايى كه مؤلفان به صحت آنها التزام داده‏ اند نيز نقل نشده، و از احاديث صحيح السند هم نيست. دهلوى در كتاب «تحفه اثنی ‏عشريه» در باب امامت، در پاسخ به حديث ششم (حديث تشبيه) می ‏نويسد:

قاعده پذيرفته و پابرجا نزد اهل‏ سنت اين است كه احتجاج به هر حديثى كه پيشوايان فنّ حديث آن را در كتابى كه صحّتش را تعهد كرده ‏اند (مانند بخارى و مسلم و صاحبان صحاح) روايت نكرده ‏اند، و يا اينكه صحت آن حديث به صراحت و روشنى، به ويژه از جانب مؤلف آن كتاب يا محدثان مورد وثوق ديگر بيان نشده روا نيست.

بنا بر سخن دهلوى، اين قاعده نزد اهل‏سنت پذيرفته و پابرجاست. پس چگونه او به اين حديثِ نامعلوم كه مصداق قاعده مذكور نيست احتجاج مى‏كند؟!

پنج. به حديثى كه سند ندارد گوش داده نمی شود

  1. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۶۷۳ - ۶۸۷