آیه ۱تا ۸ قلم و غدیر

از دانشنامه غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۷ توسط S.m.m.m (بحث | مشارکت‌ها)

بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحُیمِ

«ن. وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ. ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ. وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ. وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ. فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ. بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ. إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ.»

ن. قسم به قلم و آنچه مى‌نگارند. تو به بركت نعمت پروردگارت ديوانه نيستى. و براى تو اجرى بى‌منت است، و تو صاحب اخلاقى عظيم هستى. به زودى مى‌بينى و آنان هم مى‌بينند كه كداميک از شما مغرور شده‌ايد. پروردگار تو به كسانى كه از راه او منحرف شده‌اند و به هدايت شدگان آگاهتر است.

موقعيت تاريخى‌

در لحظاتى كه خطابه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به اوج خود رسيد و حضرت جمله معروف «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» را بر زبان جارى فرمود، منافقين و به خصوص اصحاب صحيفه طاقتشان تمام شد و از همان مقابل منبر سخنانى بين خود رد و بدل كردند.

با توجه به حساس بودن موقعيت و مقاصدى كه از گفتارشان داشتند، خداوند فوراً آياتى در رد آنان نازل كرد و حتى عين الفاظ آنان را در متن آنها مطرح كرد تا هر گونه شک و شبهه و تخريب اذهان از ساحت غدير و ولايت به دور باشد.

از جمله سخنان آنان اين بود كه گفتند: «او را نمى‌بينيد كه چشمانش چگونه مى‌گردد؟!گويا ديوانه است!!» و سخن ديگرشان اين بود كه گفتند: «قَدِ افْتَتَنَ بِابْنِ عَمِّهِ»: «به پسر عمويش مغرور شده است»، و منظورشان نسبت دادن جنون به حضرت بود كه در آغاز بعثت نيز كفار جاهليت چنين نسبتى به حضرت مى‌دادند؛ و هدف ديگرشان بازگرداندن امر الهى ولايت به تعصبات جاهلى بود.

خداوند با فرستادن آيات اول سوره قلم كه مقرون به قسم است، اين نسبت‌ها را فوراً رد كرد و ساحت مقدس پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله را از آن برى اعلام كرد.

امام صادق عليه السلام درباره نزول اين آيات در چنان موقعيتى مى‌فرمايد:

هنگامى كه دستور ولايت على عليه السلام نازل شد پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله او را به اين مقام منصوب كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ». در آن لحظه يک نفر گفت: «لَقَدْ فَتَنَ بِهذَا الْغُلامِ»: «به اين جوان مغرور شده است»! خداوند تعالى اين آيات را نازل كرد:

«ن. وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ. ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ. وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ. وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ. فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ. بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ»:

«ن. قسم به قلم و آنچه مى‌نگارند. تو به بركت نعمت پروردگارت ديوانه نيستى. و براى تو اجرى بى‌منت است، و تو صاحب اخلاقى عظيم هستى. به زودى مى‌بينى و آنان هم مى‌بينند كه كداميک از شما مغرور شده‌ايد».[۱]

در حديث ديگرى آن لحظه با دقت بيشترى مشخص شده و مى‌فرمايد: «هنگامى كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله دست على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و بلند كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»، يک نفر از ميان مردم گفت: «به پسر عمويش مغرور شده است». در آن هنگام اين آيه نازل شد: «فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ. بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ».[۲]

امام باقر عليه السلام جزئيات بيشترى از اين ماجرا را بيان نموده و ضمن توضيح آيات مى‌فرمايد:

هنگامى كه آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ...» نازل شد، يكى از منافقين با اشاره به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به ديگرى گفت: «ما تَرَوْنَ عَيْناهُ تَدُورانِ كَأَنَّهُ مَجْنُونٌ وَ قَدِ افْتَتَنَ بِابْنِ عَمِّهِ! ما بالُهُ رَفَعَ بِضِبْعِهِ، وَ لَوْ قَدَرَ انْ يَجْعَلَهُ مِثْلَ كَسْرى وَ قَيْصَرَ لَفَعَلَ»: «چشمانش را نمى‌بينيد كه در گردش است؟ گويا ديوانه است، و او به پسر عمويش مغرور شده است! چه خبر است كه بازوى او را بلند مى‌كند؟! و اگر بتواند او را مثل كسرى و قيصر قرار دهد اين كار را مى‌كند».

در اينجا پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»، و مردم متوجه شدند كه قرآن بر آن حضرت نازل شده است. لذا ساكت شدند و حضرت چنين قرائت فرمود: «ن. وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ. ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ» كه منظور گفته منافقى بود كه نسبت جنون به حضرت داد. «وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ»: «براى تو اجرى بى‌منت است» به خاطر آنچه درباره على تبليغ نمودى. «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ. فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ». [۳]

در اين روايت زمان وقوع اين رفتار منافقين مقارن نزول آيه اكمال ذكر شده، و قبلًا بيان شد كه نزول اين آيه مقارن با اعلان ولايت و پس از بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام و جمله «من كنت مولاه ...» بوده است. [۴]

در حديثى ديگر نكات بيشترى به ضميمه تفسير آيه هشتم سوره قلم به چشم مى‌خورد:

هنگامى كه قريش اعلام تقدُّم و عظمت على عليه السلام از جانب پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله را ديدند سخن ناروا درباره على عليه السلام بر زبان آورده چنين گفتند: «محمد به على مغرور شده است»!! خداوند تعالى چنين نازل كرد: «ن. وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ» كه اينها قسمى است كه خداوند بدان‌ها سوگند ياد كرده است. اى محمد! «ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» ... تا آنجا كه مى‌فرمايد: «إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ»: «پروردگار تو آگاهتر است به كسانى كه از راه او گمراه شدند»، و آنان كسانى بودند كه سخن ناروا را گفتند، «وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ»: «و او به هدايت يافتگان داناتر است»، يعنى على بن ابى طالب عليه السلام. [۵]

نكته‌اى كه خداوند نخواسته مخفى بماند معرفى منافقينى است كه آن نسبت‌هاى ناروا را به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله دادند. آنان كسى جز ابوبكر و عمر نبودند، و تيرى كه با نزول آن آيات بر قلب آنان اصابت كرد چنان در خاطرشان ماند كه امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد:

روزى عمر به اميرالمؤمنين عليه السلام برخورد و از آن حضرت پرسيد: يا على، از تو به من خبر رسيده كه آيه «فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ، بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ» را به من و رفيقم تأويل مى‌كنى؟! [۶]

تحليل اعتقادى‌

آنچه از دقت در شأن نزول اين آيات به عنوان تفسير آن مى‌توان استفاده كرد چهار نكته است:

۱.استفاده منافقين از حربه‌هاى جاهليت‌

اهل جاهليت در آغاز بعثت با شنيدن كلمات آسمانى- كه هر شنونده‌اى را مبهوت مى‌كرد- نسبت جنون به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله مى‌دادند. اكنون نيز آنان كه در صدد بازگرداندن قهقرايى مردم به جاهليت بودند دقيقاً همان كلمات را به كار مى‌بردند و به آن حضرت نسبت جنون مى‌دادند!

۲.پاداش ابلاغ عظيم‌ترين رسالت‌

آيه «وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ» دقيقاً در مقابل آيه «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» است. يعنى: اى پيامبر، همان گونه كه اگر ولايت على را ابلاغ نكرده بودى رسالت خدا را نرسانده بودى، اكنون كه اين مهم را به انجام رساندى نزد خداوند اجر و پاداشى بى منت خواهى داشت.

  1. (۱) تفسير فرات: ص ۴۹۵ ح ۶۴۸.
  2. (۲) بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۳. عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۵۵ ح ۲۰. تفسير فرات: ص ۴۹۶ ح ۶۵۰. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۷۱۱ ح ۳.
  3. (۱) عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۲۷ ح ۱۷۲. تفسير فرات: ص ۴۹۷ ح ۶۵۲. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۳ ح ۵۹.
  4. به ج ۱ ص ۲۱۹- ۲۲۳ كتاب حاضر مراجعه شود.
  5. بحار الانوار: ج ۱۶ ص ۲۱۰. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۷۱۱ ح ۲.
  6. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۸۰.