انگلستان
غديرِ سال ۱۴۲۳ براى اولين بار برنامه بى سابقه اى را تجربه كرد.
افرادى از مليت هاى مختلف جهان فراخوانده شدند، تا در برنامه اى كه گفتمان ملت ها درباره غدير را تداعى مى كرد، احساس خود را از اين واقعه در مقاله اى به تصوير كشند.
در اين برنامه ۲۱۴ نفر از ۳۶ كشور جهان با ۲۷ زبان مختلف شركت كردند، كه همه سعى كرده بودند دريافت درونیشان را از واقعه عظيم غدير نشان دهند، و برداشت خود را با ذوق و سليقه اى كه ظرافت اين ماجرا مى طلبد، با زيباترين كلام به رشته قلم درآورند، كه يكى از اين كشورها آذربايجان است.
«مولى» كلمه كليدى غدير در نقطه پايانى رسالت
انگلستـان
مارتيناحمدآرمسترانگ
جمله معروف «من كنت مولاه فهذا على مولاه» عصاره خطبه
غدير است.
اگر در غدير نرساندن پيام الهى مساوى با نرساندن رسالت است،
و اگر رساندن اين پيام خطرى براى رسول اللّه صلىاللهعليهوآله دارد، همه به
خاطر ولايت است.
بزرگترين انسان و كاملترين خلق خداوند در حضور جميعت
عظيم مسلمانان در مهمترين سخنرانى زندگى مبارك خود در
صدد همين نقطه حساس اسلام است. در واقع خطبه غدير به
اساسىترين و مهمترين مسائل اسلام يعنى ولايت پرداخته
است.
اين منطقى است كه آن حضرت مىخواست از اين فرصت بزرگ
و پايانى به جهت مرتب كردن امر رهبرى مسلمانان بعد از وفات
خود استفاده كند.
لذا همه كسانى كه در آن وقت حضور داشتند، اهميت اعلان
پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله را درك كردند و هيچ كس فكر نكرد كه «مولى»
به معناى «دوست» بكار برده مىشود.
بايد مسئله بسيار عظيمى رخ داده باشد تا خداوند اعلام كند كه
الان دين را كامل كرده و نعمتش را تمام نموده و اسلام را به
عنوان آيين برگزيده است.
لذا بايد توجه داشت كه ارتباط و اهميت خطبه غدير فقط به يك
قوم يا يك زمان يا مكان محدود نمىشود، بلكه همانطور كه
رسول گرامى صلىاللهعليهوآله فرمودند حاضرين بايد به غايبين و والدين بايد
به فرزندان تا روز قيامت خبر دهند.
بعد از اين مقدمات آيا نبايد كلمه كليدى غدير را كلمه «مولى»
بدانيم؟
جمله معروف «من كنت مولاه فهذا على مولاه» در واقع عصاره خطبه بسيار مهم و
تاريخى غدير است ـ كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله در هيجدهم ذىالحجه سال دهم هجرى ارائه
فرمودند. گر چه اين خطبه معتبر به همه ابعاد عمده دين اسلام مىپردازد، ولى شبهات
علمى در رابطه با اين خطبه بيشتر بر همين جمله معروف متمركز شده است.
علماى شيعه مىگويند: تحليل صحيح از اين جمله و از قرائنى كه وجود دارد،
بدون شك اثبات مىكند كه پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله قصد داشته حضرت على عليهالسلام را به عنوان
جانشين خود منصوب نمايد. در مقابل علماى سنى مذهب اين مطلب را انكار
مىكنند و ادعا مىكنند كلمه «مولى» در اين جمله به معناى «دوست» است، و رسول
گرامى صلىاللهعليهوآله مىخواسته اعلان كند كه «هر كس كه من دوست اويم على دوست اوست».
در اين مقاله بعضى از ادله عمده كه ديدگاه شيعى بر آن بنا شده، مورد بررسى قرار
خواهد گرفت، و به دنبال رد ادعاى اهل سنت خواهد بود. اين كار با بررسى خطبه
نسبت به امور ذيل انجام خواهد گرفت:
الف. رويدادهاى قبل از خطبه.
ب. معناى «مولى» با توجه به قرينههاى موجود در خطبه.
ج. حادثههاى بعد از خطبه.
الف. رويدادهاى قبل از خطبه
نكات زير به طور روشن نشان مىدهد كه پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله مىخواست يك چيز
فوق العاده مهم را در غدير اعلان كند، نه فقط آنچه كه دانشمندان سنى ادعا دارند. اين
قرائن چنين است:
اولاً: انتظار مىرفت رسول خدا صلىاللهعليهوآله بعد از مراسم حج در مكه بماند، مخصوصا با
توجه به اينكه آنحضرت بعد از ده سال به آن شهر بازگشته بود. ولى آنحضرت
بلافاصله بعد از حج به بلال فرمودند كه اعلان كند: همه ـ جز كسانى كه عذر موجهى
دارند ـ در مكانى مشهور به «غدير خم» كه نزديك جحفه در راه مكه و مدينه است حضور
يابند.
ثانيا: پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله دستور داد همه كسانى كه جلو رفته بودند بازگردند، و همه
كسانى كه عقب مانده بودند برسند، و آن جمعيت انبوه آن همه وقت را در صحراى
سوزان هنگام ظهر منتظر ماندند.
ثالثا: قبل از خطبه اين آيه بر پيامبر صلىاللهعليهوآله نازل شد: «اى پيامبر! آنچه از طريق
پروردگارت بر تو نازل شده كاملاً به مردم برسان؛ و اگر نكنى رسالت او را انجام
ندادهاى. خداوند تو را از خطرات احتمالىِ مردم نگاه مىدارد».
آيا منطقى است كه ادعا شود اگر پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله اعلان پيام دوستى با على را
نمىكردند مثل اين بود كه ايشان اصلاً رسالت خود را نرسانده بودند؟ علاوه بر اين
اگر پيامبر صلىاللهعليهوآله قصد اعلان چنين پيام سادهاى را داشتند، پس چرا آيه به يك خطر محتملى
اشاره مىكند و مىخواهد به فكر رسول اللّه صلىاللهعليهوآله آرامش ببخشد؟
بنابراين واضح است كه هدف واقعى از اجتماع و ارائه خطبه در غدير بيان يك
مسئله بسيار مهم يعنى مسئله ولايت است، و هدف از آن نصب جانشين بعد از پيامبر صلىاللهعليهوآله
بوده است.
همچنين بايد گفت: تقريبا مضحك است كه باور شود رسول اللّه صلىاللهعليهوآله ـ آن بزرگترين
انسان و كاملترين خلق خداوند ـ بعد از اتمام تنها حجى كه انجام داد، فورا در حضور
جميعت عظيم مسلمانان در مهمترين سخنرانى زندگى مبارك خود اعلان كند كه
«هر كس من دوستش هستم، على هم دوستش است».
ب. معناى «مولى» با توجه به قرائن موجود در خطبه
كلمه كليدى در جمله «من كنت مولاه فهذا على مولاه»، كلمه «مولى» است. اين
كلمه در زبان عربى معانى مختلفى دارد، كه از جمله «ارباب»، «صاحب اختيار» و
«دوست» است. هرگاه يك كلمه بيش از يك معنى داشته باشد، بهترين راه براى پى
بردن به معناى حقيقى آن در هر موقعيتى اين است كه قرينههاى همراه با آن كلمه
مورد بررسى قرار داده شود. در مورد اين حديث اشارههاى زيادى وجود دارد كه
نشان مىدهد كلمه «مولى» در اينجا به معناى كسى است كه اختيار تام و ولايت مطلق بر
مردم دارد، و اين اختيار و ولايت تا حدى است كه از ولايت مردم بر خودشان بيشتر
است. اين مطلب با در نظر گرفتن نكات زير تأييد مىشود:
اولاً: خطبه غدير به اساسىترين و مهمترين مسائل اسلام با تأكيد ويژهاى بر مسئله
ولايت پرداخته است. پس اينكه پيامبر صلىاللهعليهوآله معناى امامت و حد اختيارات امام را بيان
مىكند و جانشين خود را ـ كه مقام رفيع پيامبر صلىاللهعليهوآله جز مقام نبوت را دارد ـ منصوب
مىنمايد، با مضمون بقيه خطبه كاملاً هماهنگ است. بنابراين تقريبا مسخرهآميز است
كه اعلان پيامبر صلىاللهعليهوآله به اعلانى مربوط به دوستى حضرت على عليهالسلام تفسير شود.
ثانيا: حداقل شصت و چهار راوى سنى، من جمله احمد بن حنبل، نسائى و
ترمذى نقل كردهاند كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله كمى قبل از اعلان معروف ولايت از مخاطبان
خود سؤال كرد: «آيا من به شما از خود شمابيشتر اختيار ندارم»؟ وقتى همگان جواب
مثبت دادند پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه». با اين سابقه سخن بىترديد
كلمه «مولى» در اين جمله بايد همان معنايى كه «اولى» دارد، يعنى «اختيار بيشتر» را
داشته باشد. در غير اين صورت سؤال پيامبر صلىاللهعليهوآله غير منطقى و لغو خواهد بود. البته محال
است كه ايشان جز وحى بگويد، به دليل آيه قرآن كه مىفرمايد: «هرگز از روى هواى
نفس سخن نمىگويد. آنچه مىگويد جز وحى كه بر او نازل شده چيز ديگرى نيست».
بسيارى از علماى قرآن و ادبيات عرب كلمه «مولى» را به معناى «اولى» تفسير كردهاند
من جمله: بخارى در «صحيح»: ج 7 ص 240، طبرى در «تفسير»: ج 9 ص 117،
زمخشرى در «الكشاف»: ج 2 ص 435، ثعلبى در «الكشف و البيان»، ابنقتيبه در
«القُرطين»: ج 2 ص 164، رازى در «التفسير الكبير»: ج 8 ص 93، واحدى در
«الوسيط»، بيضاوى در «تفسير»: ج 2 ص 497، محبالدين افندى در «تنزيل الآيات»،
رازى در «نهاية العقول».
بنابراين همانطور كه خداوند در قرآن مىفرمايد: «پيامبر نسبت به مؤمنان از
خودشان سزاوارتر است». پيامبر صلىاللهعليهوآله در غدير اعلان كردند كه همين شأن و وصف ـ به
استثناى نبوت ـ به اميرالمؤمنين عليهالسلام نيز اطلاق مىشود. بنابراين در سوره مائده مىبينيم
خداوند مىفرمايد: «سرپرست و ولىّ شما تنها خداست و پيامبر او و كسانى كه ايمان
آوردهاند؛ همانها كه نماز را بر پا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند». همه
علماى سنى و شيعه اتفاق دارند كه علاوه بر اينكه كلمه «ولى» بر خدا و پيامبرش
صدق مىكند، بر يك نفر ديگر نيز صدق مىكند، و آن حضرت على عليهالسلام است.
ثالثا: پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در خطبه خود به مردم اعلام كرد كه به زودى اين دنيا را ترك
خواهد كرد. بنابراين يك فرض منطقى است كه آن حضرت مىخواست از اين
فرصت بزرگ و پايانى به جهت مرتب كردن امر رهبرى مسلمانان بعد از وفات خود
استفاده كند.
رابعا: دو اقدام بىنظير عملى توسط پيامبر صلىاللهعليهوآله بر فراز منبر انجام شد، كه اين كارهاى
حضرت هيچ شكى درباره قصدش باقى نمىگذارد:
1 . امام على عليهالسلام را بلند كرد و در حالى كه دست او را گرفته بود بالايش برد و به
جماعت اعلان كرد: «هر كس كه من مولاى اويم على مولاى اوست».
2 . در پايان خطبه از همه حاضرين بيعت گرفت بدين نحو كه به آنها فرمود: همه
آنچه را كه ايشان به آنها گفته بودند تكرار كنند كه مفاد آن قبول با قلبشان و با زبانشان
بود.
ج: حادثههاى بعد از خطبه
همه كسانى كه در آن وقت حضور داشتند، اهميت اعلان پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله را درك
كردند و هيچ كس فكر نكرد كه «مولى» به معناى «دوست» بكار برده مىشود. اين
مطلب در رويدادهاى زير ديده مىشود:
اولاً: شاعر مشهور پيامبر صلىاللهعليهوآله حسان بن ثابت شعرى را تنظيم كرد و در محضر
حضرت سرود و در آن گفت: «سپس پيامبر صلىاللهعليهوآله به او گفت: بايست اى على! كه من
راضى هستم تو را امام و هادى بعد از خود قرار دهم.
ثانيا: بعد از خطبه فورا مردم به سوى پيامبر صلىاللهعليهوآله و حضرت على عليهالسلام شتافتند تا به
ايشان تبريك بگويند و با آنها بيعت كنند. از كسانى كه اين كار را انجام دادند ابوبكر،
عمر، عثمان، طلحه و زبير بودند. عمر از اولين كسانى بود كه اميرالمؤمنين عليهالسلام را مورد
خطاب قرار داد و به ايشان گفت: «آفرين! آفرين! اى پسر ابوطالب! تو مولاى هر مرد
و زن مؤمنى شدهاى».
ثالثا: بعد از اعلان پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله آيه ذيل نازل شد: «امروز دين شما را كامل كردم؛ و
نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم».
اين آيه اهميت آنچه اتفاق افتاد را مىرساند. بايد يك مسئله بسيار عظيمى رخ داده باشد
تا خداوند اعلام كند كه الان دين را كامل كرده و نعمتش را تمام كرده و اسلام را به عنوان
آيين برگزيده است. اگر پيامبر صلىاللهعليهوآله فقط مىخواست به حضار خبر دهد كه «هر كس من
دوست اويم على دوست اوست»، آيا منطقى بود قرآن چنين تعبيراتى را استعمال
كند؟ اگر اعلان «دوستى» بود پس چرا آن همه تبريك گويى؟ حضرت على عليهالسلام از قبل
نزد مردم بسيار مورد احترام بود و معروف بود كه با پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله ارتباط نزديك دارد.
بنابراين معقول نبود پيامبر صلىاللهعليهوآله آنچه را كه علماى سنى ادعا مىكنند در محضر چنين
جماعت عظيم و عمومى با آن شرائط آزمونى اعلان كنند.
رابعا: طبق روايات سنى، پيامبر صلىاللهعليهوآله حتى بعد از خطبه خود معناى دقيق جمله «من
كنت مولاه فعلى مولاه» را بيان فرمودند. هنگامى كه از ايشان در مورد معناى اين
جمله سؤال شد، جواب دادند: «خداوند مولاى من است، بر من از خودم بيشتر
ولايت دارد، و من هيچ قدرتى با قدرت او ندارم. من مولاى مؤمنان هستم، بر آنان از
خودشان بيشتر ولايت دارم، و آنان هيچ قدرتى با قدرت من ندارند. هر كس كه من
مولاى اويم على مولاى اوست و بر او از خودش بيشتر ولايت دارد و آن شخص
داراى هيچ قدرتى با قدرت على نيست».
خامسا: آن معناى دقيقى كه پيامبر صلىاللهعليهوآله در غدير منظور داشتند مىتوان در بسيارى از
روايات امامان معصوم عليهالسلام ديد. اختصارا فقط دو روايت را در اينجا نقل مىكنيم:
1. معناى فرمايش پيامبر صلىاللهعليهوآله «من كنت مولاه فعلى مولاه» از امام زينالعابدين عليهالسلام
پرسيده شد. امام عليهالسلام جواب داد: «او (پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله) به آنها خبر داد كه حضرت
على عليهالسلام امام بعد از آن حضرت است».
2. ابان بن تغلب از امام باقر عليهالسلام همين سؤال را كرد. امام عليهالسلام جواب داد: «آيا تو نيز
چنين سؤالى مىكنى؟ او (پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله) به آنها خبر داد كه حضرت على عليهالسلام در بين
مردم به جاى او قرار مىگيرد».
سادسا: در مناسبتهاى متعددى حضرت على عليهالسلام در مورد معناى اعلان پيامبر
اكرم صلىاللهعليهوآله در غدير ديگران را يادآورى كرد. ذيلاً نمونههايى از اين مناسبتها ذكر مىشود:
1. در نامهاى به معاويه نوشت: «پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله در روز غدير خم ولايت خود را به
من داد و آن را بر شما واجب كرد».
2. در روز انتخاب عثمان.
3. در دوران حكومت عثمان.
4. در رحبه كوفه در سال سى و پنجم هجرى، كه بيست و چهار صحابى ايستادند و
شهادت دادند كه اعلان پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله را در غدير خم شنيدهاند.
5. در جنگ جمل و صفين.
6. در كوفه.
7. در مدينه، با حضور دويست نفر از مهاجرين و انصار.
آخرين نكته اينكه پيامبران خدا هميشه جانشين خود را قبل از آنكه از دنيا بروند،
معرفى مىكردند؛ بلكه اين كار يكى از وظايف ضرورى براى هر اجتماع است. آيا
مىتوان ادعا كرد كه پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله ـ آن انسان كامل ـ اين وظيفه را انجام نداده است.
د. نتيجه
يك بررسى بىطرف از اعلان غدير خم با توجه به قرائنى كه در خود خطبه وجود
دارد و شرايطى كه آن حادثه را فرا گرفته، فقط به يك نتيجه منجر مىشود و آن اينكه
رسول خدا صلىاللهعليهوآله قصد داشتند حضرت على عليهالسلام را به عنوان جانشين خود منصوب كنند.
بايد توجه داشت كه ارتباط و اهميت خطبه غدير فقط به يك قوم يا يك زمان يا
مكان محدود نمىشود، بلكه همانطور كه رسول گرامى صلىاللهعليهوآله فرمودند حاضرين بايد به
غايبين و والدين بايد به بچهها تا روز قيامت خبر دهند. رسول اكرم صلىاللهعليهوآله امت مسلمان را
در مورد جانشينان خود كه راهنماى سعادت تا آخر الزمان هستند، آگاه كردند. گرچه اكثر
آنهايى كه خطبه پيامبر صلىاللهعليهوآله را در آن روز شنيدند در نهايت خلافت بلافصل حضرت
على عليهالسلام را انكار كردند، ولى بسيارى از مسلمانان از نسلهاى بعدى اين ولايت را
قبول كردند، و اين روند تا امروز ادامه دارد.