آیه ۵۸ تا ۶۱ زخرف و غدیر

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۴۶ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها) (←‏پانویس)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

نزديک غروب روز بيستم ذى ‏الحجة سال دهم هجرت آخرين لحظات برنامه سه روزه غدیر است. در طول اين سه روز پیامبر صلی الله علیه وآله در هر مناسبتى فضايل و مناقب امیرالمؤمنین و اهل‏ بیتش را براى مردم بيان مى‏ فرمايد. در آن لحظات عده‏ اى از اصحاب خدمت حضرت جمع بودند كه ابوبکر و عمر و مغیره و عده ‏اى ديگر از منافقين نيز در ميان آنان بودند.

حارث فهرى از ميان آنها آمادگى بيشترى براى جسارت داشت و در واقع زبان منافقین به حساب مى ‏آمد. در اين حال پيامبرصلى الله عليه وآله خطاب به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود:

«انَّ فيكَ شِبْهاً مِنْ عيسَى بْنِ مَرْيَمَ. لَوْ لا انْ تَقُولَ فيكَ طَوائُفٌ مِنْ امِّتى ما قالَتِ النَّصارى فى عيسَى بْنِ مَرْيَمَ لَقُلْتُ فيكَ قَوْلاً لا تَمُرُّ بِمَلَأٍ مِنَ النّاسِ الاّ اخَذُوا التُّرابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ يَلْتَمِسُونَ بِذلِكَ الْبَرَكَةَ»:

«در تو شباهتى به عيسى بن مريم وجود دارد. اگر نبود كه گروه ‏هايى از امتم درباره تو سخنى را بگويند كه مسيحيان درباره عيسى گفتند، درباره تو سخنى مى‏ گفتم كه از كنار هر دسته از مردم مى‏ گذشتى خاک پاى تو را بر مى‏ داشتند و بدان تبرک مى‏ جستند.»

شنيدن اين منقبت بر منافقين گران آمد و مسخره كنان در بين خود گفتند: ببينيد چگونه او را مِثل عيسى بن مريم قرار داد! چطور چنين چيزى ممكن است؟!

ابوبكر و عمر نيز غضب كردند و گفتند: براى پسر عمويش به هيچ مثالى راضى نشد جز عيسى بن مريم!

در اين ميان حارث فهرى رو به اصحاب خود كرد و گفت: محمد براى پسر عمويش مَثَلى جز عيسى بن مريم پيدا نكرد. نزديک است كه او را بعد از خود پيامبر قرار دهد. خدايانمان كه مى ‏پرستيديم بهتر از اين است!

در پى اين حركات منافقين، آيات سوره زخرف نازل شد:

«وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ . وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ . إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنِى إِسْرائِيلَ . وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِى الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ . وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ» [۱]:

«هنگامى كه عيسى بن مريم مثال زده مى ‏شود قوم تو از آن رويگردان مى ‏شوند. و مى‏ گويند آيا اين بهتر است يا خدايان ما اين سخن را جز از روى جدل بر زبان جارى نمى‏ كنند چرا كه اينان گروهى مخاصمه ‏گر هستند. او نيست جز بنده‏ اى كه بر او تفضّل كرده ‏ايم و او را مثالى براى بنى ‏اسرائيل قرار داده ‏ايم. اگر مى‏ خواستيم از شما ملائكه ‏اى را قرار مى ‏داديم كه در زمين جانشين مى‏ شدند. اين علمى براى آن زمان است، پس درباره آن شک نداشته باشيد و از من پيروى كنيد كه اين صراط مستقيم است» .

يكى از منافقين گفت: محمد در مدح خود و برادرش على زياده‏ روى كرد و اين سخنانى كه گفت از طرف خدا نبود، بلكه چون مى ‏داند سخنش را مى‏ پذيرند مى‏ خواهد رياست خود و على را بر ما محكم نمايد!

از طرف خدا پاسخ آمد: اى محمد! به اينان بگو: كجاى اين فضايل قابل انكار بود؟ خداوند عظيم و كريم و حكيم است. بندگانى را برگزيده و اطاعت نيكو و انقياد آنان را در برابر اوامرش ديده و آنان را به كراماتى اختصاص داده و امور بندگانش را به آنان سپرده و سياست خلقش را به تدبير حكيمانه ‏اى كه آنان را بدان موفق نموده به ايشان سپرده است.

آيا پادشاهان زمين را نمى‏ بينيد كه وقتى پادشاهى خدمتگزارى يكى از كارگزارانش را مى‏ پسندد و در آنچه از امور مملكتش به او مى‏ سپارد اطاعت درست از او مى‏ بيند، چنين كسى را براى آنچه بيرون كاخ است برمى‏ گزيند و در سياست لشكر و رعيت خود بر او اعتماد مى‏ كند.

محمد نيز در تدبيرى كه پروردگارش براى او قرار داده چنين است و نيز على بعد از او ،كه او را وصى و جانشين خود در اهل‏ بيتش و ادا كننده قرض هايش، و برآورنده وعده ‏هايش و يارى دهنده دوستانش و مقابله كننده با دشمنانش قرار داده است.

منافقين با شنيدن اين فرمايشات پيامبرصلى الله عليه وآله گفتند: آنچه براى على بن ابی‏طالب در نظر گرفته مسئله كوچكى نيست. اينها حاكم شدن درباره خون مردم و زنان و فرزندان و اموال و حقوق آنان و انساب و دنيا و آخرتشان است. بايد در اين باره آيت و نشانه ‏اى بياورد كه مناسب اين ولايت باشد.

پيامبرصلى الله عليه وآله نمونه ‏هايى از آيات و معجزات ظهور يافته درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را باز شمرد و فرمود:

  • آيا شما را كفايت نكرد نور على كه در آن شب ظلمانى هنگام خروج از خانه پيامبر ظاهر شد؟!
  • آيا شما را كفايت نكرد كه على ‏عليه السلام در مسير راهش با چند ديوار رو به رو شد و آن ديوارها شكافته شدند، و او از آن ديوارها عبور كرد و دوباره شكاف ديوارها به هم آمد؟!
  • آيا شما را كفايت نكرد همين روز غدير خم آنگاه كه رسول ‏اللَّه او را به ولايت منصوب نمود درهاى آسمان را ديديد كه باز شده و ملائكه از آنجا بر شما مشرف گرديده و ندا مى ‏كنند:«هذا وَلِىُّ اللَّه فَاتَّبِعُوهُ وَ الاّ حَلَّ بِكُمُ عَذابُ اللَّه فَاحْذَرُوهُ»: «اين ولى خداست، پيرو او باشيد؛ وگرنه عذاب خدا بر شما نازل مى‏ شود، پس از آن بر حذر باشيد»؟!
  • آيا شما را كفايت نكرد آنگاه كه ديديد على بن ابى ‏طالب راهى را مى‏ رفت كه در برابر او كوه‏ هايى بودند. براى آنكه او از مسير خود به راست و چپ نرود كوه ‏ها پيشاپيش او به حركت در آمدند و مسير او را باز كردند، و پس از عبور على بار ديگر به جاى خود باز گشتند؟!

آنگاه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:«خدايا باز هم براى اينان آيات و نشانه‏ هايى ظاهر كن - كه براى تو آسان است - تا حجتت را بر اينان تمام كنى.»...

اينجا بود كه حارث فهرى برخاست و با لسانى تند و با جسارت در برابر پيامبرصلى الله عليه وآله قرار گرفت و گفت: وقتى قرار شد تو رسول‏ اللَّه باشى و على جانشين بعد از تو باشد و فاطمه دخترت سيده زنان عالم و حسن و حسين سيد جوانان اهل بهشت باشند، پس براى ساير قريش چيزى باقى نگذاشته ‏اى؟!

پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: من اين مقامات را تعيين نكرده ‏ام، بلكه خداوند معين فرموده است.

منبع

کتاب غدير در قرآن،محمد باقر انصاری: ج ۱ ص؛ ۳۸۹-۳۹۲

پانویس

  1. زخرف /  ۶۱  -۵۸