تجلی عدالت علوی در حکومت مهدوی
تجلّى عدالتِ علوى در حكومت مهدوى[۱]
چكيده
۱ . غدير به عنوان وصيتنامه اجرائى پيامبر صلى الله عليه وآله قابل ملاحظه است.
۲ . در اين وصيتنامه به آغاز و انجام هدايت الهى توجه شده است.
۳ . در اين وصيتنامه مشخصات حكومت مهدوى بيان شده است كه هفده خصوصيت است.
۴ . فرازهاى دعاى ندبه مفسّر فرازهاى خطبه غدير درباره قالب سيستم حكومتى حضرت مهدى عليه السلام است.
۵ . غدير طرح دو حكومت با يک محور است: علوى و مهدوى.
۶ . آتش سقيفه بر سر غدير را جز آب عدالت مهدوى خاموش نمى كند.
۷ . يک هماهنگى و وحدت روش بين اميرالمؤمنين و امام زمان عليهما السلام وجود دارد.
۸ . ميزانيت حق و عدل در حكومت اميرالمؤمنين و امام زمان عليهما السلام.
واقعه غدير يكى از رويدادهاى مهم تاريخ اسلام است. غدير براى حضرت امیرالمؤمنین على عليه السلام مانند بعثت براى رسول خدا صلى الله عليه وآله است.
جنبه هاى تاريخى و سياسى و حقوقىِ غدير از زاويه عقل و نقل قابل بررسى و تحقيق است، اگر چه در طول تاريخ صدها شرح و تفسير در موضوعات تاريخى و مباحث استدلالى امامت آن به رشته تحرير در آمده است، اما از جنبه حقوقى و محتواى اجرايى كمتر مورد توجه واقع شده است.
غدير وصيتنامه اجرائى پيامبرصلى الله عليه وآله
از آنجا كه اسلام داراى يک نظام و سيستم جامع هدايتى با كليه ملزوماتش بوده، لذا جلوه حقيقى اجرايى آن بعد از زمان رسالت پيامبر عاليقدر اسلام صلى الله عليه وآله از غدير انتظار مى رفت، ولى صد افسوس كه اين آرزو جامه عمل نپوشيد.
غدير جدا از جنبه هاى گوناگون، از جنبه وصيتى نيز قابل توجه است. بيان رسول خدا صلى الله عليه وآله در آخرين لحظات زندگى نسبت به اسلام و احكام آن، حكم يک وصيتنامه را دارد؛ و قاعده وصيت اين است كه به اهمّ موضوعات اشاره شود، و با اجراى موضوعات اصلى، جزئيات خواه ناخواه اجرا خواهد شد.
توجه به آغاز و انجام هدايت الهى
در وصيتنامه الهى غدير، رسول خداصلى الله عليه وآله پس از توجه دادن به عظمت توحيد، مسئله اساسى ديگرى را كه امامت و ولايت امامان بعد از خود است مطرح مى كند.
سپس به جايگاه حضرت على عليه السلام در اسلام و همچنين خودش اشاره مى نمايد.
آنگاه از آخرين وصىّ خود يعنى حضرت مهدى عليه السلام سخن مى گويد، كه اين قسمت از پيام رسول خدا صلى الله عليه وآله قابل توجه است.
دقت در اين وصيت الهى اين مطلب را آشكار مى نمايد كه نبى مكرم اسلام صلى الله عليه وآله به آغاز و انجام هدايت دين توجه بيشتر دارد.
يعنى اگر هدايت جامعه بعد از رسالت با امامت و ولايت حضرت على عليه السلام آغاز مى شود، به طور قطع و يقين سرانجامش از آنِ حضرت مهدى عليه السلام است.
مشخصات حكومت مهدوى در غدير
در اين پيام مشخصات حكومت مهدوى - كه صورتِ عملىِ حكومت علوى است - بيان مى گردد كه دقت در هر يک از فرازهاى اين قسمت از خطبه اين حقيقت را آشكارا بيان مى كند.
رسول اكرم صلى الله عليه وآله خطاب به حاضران اين گونه مى فرمايند:
اى مردم! آخرين هادى اين امت مهدى از ماست و فرزند من است. با اين ويژگىها:
۱ . آگاه باشيد كه او بر همه دين ها غالب آمده و حقيقت دين اسلام را ظاهر خواهد نمود.
۲ . آگاه باشيد كه او از ظالمين و ستمكاران انتقام مى گيرد.
۳ . آگاه باشيد كه او تمام دژ هاى مستحكم را فتح كرده و همه را ويران خواهد كرد.
۴ . آگاه باشيد كه او نظام شرک را برچيده و نظام هدايت را جايگزين خواهد نمود.
۵ . آگاه باشيد كه او انتقام گيرنده از خون به ناحقّ ريخته اولياء خداست.
۶ . آگاه باشيد كه او ياور و حامى دين خداست.
۷ . آگاه باشيد كه او بهره گيرنده درياى ژرف حقايق است.
۸ . آگاه باشيد كه او مشخص كننده فضيلت هر صاحب فضل و جهالت هر جاهل است.
۹ . آگاه باشيد كه او انتخاب شده و برگزيده خداوند است.
۱۰ . آگاه باشيد كه او وارث همه علوم است و بر آنها احاطه و اشراف دارد.
۱۱ . آگاه باشيد كه او خبر دهنده از جانب خداوند و بيانگر مراتب ايمان و استوار كننده آيات الهى است.
۱۲ . آگاه باشيد كه او رشيد و استوار در صراط مستقيم است.
۱۳ . آگاه باشيد كه همه امور به او تفويض شده است.
۱۴ . آگاه باشيد كه به آمدن او پيشينيان بشارت داده اند.
۱۵ . آگاه باشيد كه او آخرين حجت خداوند است، و بعد از او حجتى نخواهد بود و هيچ حقى نخواهد بود مگر همراه او و هيچ نورى نيست مگر نزد او.
۱۶ . آگاه باشيد كه بر او نه كسى غالب خواهد بود و نه پيروز.
۱۷ . آگاه باشيد كه او ولىّ و حكم كننده و امينِ پنهان و آشكار خداوند در زمين است.
آنگاه بعد از اين معرفى صريح و گويا مى فرمايد: «اى مردم! آنچه لازم و ضرورى بود براى شما روشن كرده و تفهيم نمودم».
يعنى ديگر هيچ بهانه اى براى نپذيرفتن وجود ندارد، و به يقين استمرار حاكميت علوى به حاكميت مهدوى ختم خواهد شد.
با توجه به اين شاخصه هاى گويا، و با نگاهى به فرازهايى از دعاى ندبه - كه آن نيز بيان معصوم عليه السلام است - قالب سيستم حكومتى حضرت مهدى عليه السلام و نوع اجراى آن به وضوح معلوم مى شود.
در واقع آنچه قرار بود به دست با كفايت حضرت امام امیرالمؤمنین على عليه السلام اجرا شود، به دست اين ذخيره غدير انجام خواهد گرفت.
طراحى دو حكومت علوى و مهدوى در غدير
پس در غدير تصوير دو حكومت با يک محور طراحى شده است. گويى رسول عاليقدر از نيّت منافقان و كافران خبر داشت كه چه توطئهاى در سر دارند، و نخواهند گذاشت سنّت نبوى به امامت علوى اتصال يابد.
گويى مى بيند كه چگونه سنّتش به بدعت تبديل شده و ظلم و ستم جايگزين عدل و قسط خواهد شد؛ و چه ستم و ظلمى كه شعله آتش آن تا ظهور زبانه خواهد كشيد، و كسى جز حضرت مهدى عليه السلام نخواهد توانست اين آتش شعله گرفته از سقيفه را، با آب عدالت مهدوى خاموش كند، چرا كه «اِذا قامَ الحُجَّةُ سارَ بِسيرَةِ اَميرِالمُؤمِنينَ عَلِىّ عليه السلام»[۲]: «هنگامى كه حضرت مهدى عليه السلام ظهور كند به مانند سيره امام على عليه السلام رفتار مى نمايد».
در حقيقت يک هماهنگى و وحدت روش بين اين دو امام همام برقرار است.
از آنجا كه بر اساس آيه صريح قرآن: «وَ اِذا حَكَمتُم بَينَ النّاسِ اَن تَحكُموا بِالعَدلِ» [۳]بنيان حكومت امام عصر عليه السلام بر تحقق عدل الهى در تمام زمينه هاست، و روايات رسيده از معصومين عليه السلام اين حقيقت را آشكار مىنمايد. وجود سه واژه عدل و عقل و حق، كه از نظر كاربردى در فرهنگ اسلام و تشيع بيشتر استفاده شده و از موقعيت مقدسى برخوردار است، و على رغم معانى متفاوت هر سه در نهايت به يک معنى ختم مى شود و اينكه هر شىء آن گونه كه خداوند مى خواهد سر جايش باشد و تحقق اين امر انجام نمى پذيرد، مگر به دست منتخب خداوند حكيم، عليم و مهربان.
نكته مهمتر اينكه عدالت اگر چه واژه بسيار شيرين و مورد قبول مؤمن و كافر است، اما در اجرا تلخ و ناگوار است.
بيان اميرِ كلام حضرت على عليه السلام گواه اين مطلب است، آنجا كه فرمودند: «عدالت به هنگام سخن گفتن داراى ميدان وسيعى است، اما به هنگام عمل بسيار ضيق است».
وحدت روش بين اميرالمؤمنين و امام زمان عليهما السلام
نكته جالب ديگر اينكه حضرت مهدى عليه السلام فرزند كسى است كه رسول معظم عليه السلام او را معيار حق قرار داده، هم در دنيا و هم در آخرت.
«عَلِىٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلِىٍّ يَدورُ حَيثُما دار»[۴]: «على همراه حق و حق همراه على است. حق مى گردد همان جا كه على مى گردد».
«عَلِىٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلِىٍّ وَ لَن يَفتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الحَوضَ يَومَ القِيامَةِ»: [۵]
«على با حق و حق با على است، و هرگز از يكديگر جدا نمى شوند تا در روز قيامت كنار حوض بر من وارد گردند».
اين حديث از احاديث عجيب است، چرا كه على عليه السلام را ميزان حق معرفى مى كند؛ زيرا كه حق محض ، على عليه السلام است.
امام مهدى عليه السلام فرزند چنين شخصيتى است و همه افعال و رفتار او حق محض است، چون پدرش حق محض بوده و او به سيره پدرش عمل خواهد كرد.
لذا تمام آنچه در دوران حكومت ايشان اتفاق مى افتد و او انجام خواهد داد حق است. آن روز است كه عدل زيباترين آرزوى انسانها تحقق مى يابد.
به عبارت ساده بايد گفت: حضرت مهدى عليه السلام در اجراى نظام عدالت پا جاى پاى حضرت على عليه السلام خواهد گذاشت.
حضرت على عليه السلام مى فرمايد: «العَدلُ اَساسٌ بِهِ قِوامُ العالَمِ»[۶]: «عدل اساسى است كه هستى بدان استوار و محكم است».
يا در بيانى كوتاه شكل حيات را معين مى نمايد: «العَدلُ حَياةٌ»[۷]: «عدل زندگى است».
در اين بيان، مولا چهار چوب زندگى را معلوم مى كنند؛ و چون در زمان حيات خود با توجه به مشكلات ايجاد شده چنان كه شايسته بود اجراء نشد در حاكميّتِ سراسر عدلِ حضرت مهدى عليه السلام انجام خواهد شد.
همچنين مى فرمايد: «العَدلُ حَياةُ الاَحكامِ»: [۸]«حيات و روح احكام با عدل است».
حكمى كه عدل در آن نباشد حكم مرده را دارد، و در ايام حكومت حضرت بقية اللَّه عليه السلام تمام احكام صادره بر اساس عدل خواهد بود.
«الرَّعِيَّةُ لا يُصلِحُها اِلاَّ العَدلُ»[۹]: «رعيت جز به عدل اصلاح نمى پذيرد».
يعنى اصلاح وضع مردم در همه زمينه ها بستگى به عدالت حاكم دارد؛ و چون حاكمان با حقيقت عدالت مأنوس نيستند وضع مردم هم روز به روز بدتر مى شود.
در حكومت حقّه مهدوى چون عنصر عصمت مقدم بر عدالت است، آن حضرت با روندى آسان به اصلاح وضع رعيّت و مردم مى پردازد، چون براى حكومت صِرف عدالت كافى نيست، بلكه عصمت لازم است.
«اِنَّ العَدلَ ميزانُ اللَّهِ سُبحانَهُ الَّذى وَضَعَهُ فِى الخَلقِ وَ نَصَبَهُ ِلاِقامَةِ الحَقِّ فَلا تُخالِفهُ فى ميزانِهِ وَ لا تُعارِضهُ فى سُلطانِهِ»[۱۰]:
«عدل ترازويى است كه خداوند سبحان در ميان خلق براى برپايى حقّ قرار داده، پس با او در ميزانش مخالفت نكن و با او در حاكميّتش معارضه منما».
در اين بيان، عدل به ترازو تشبيه شده و مخالفت با آن مخالفت با حاكميت خداوند خواهد بود؛ و كسى كه توان اجراى عدالت را ندارد عملاً با خدا در حال معارضه است.
تصويرى از حكومت مهدوى بر اساس غدير
حضرت صادق عليه السلام حكومت حضرت مهدى عليه السلام را اين گونه به تصوير مى كشد:
«اِذا قامَ القائِمُ حَكَمَ بِالعَدلِ وَ ارتَفَعَ فى اَيّامِهِ الجَورُ وَ آمَنَت بِهِ السُّبُلُ وَ اَخرَجَتِ الاَرضُ بَرَكاتِها وَ رَدَّ كُلَّ حَقٍّ اِلى اَهلِهِ وَ لَم يَبقَ اَهلُ دينٍ حَتّى يُظهِروا الاِسلامَ وَ يَعتَرِفوا بِالايمانِ، ... وَ حَكَمَ بَينَ النّاسِ بِحُكمِ داوُدَ وَ حُكمِ مُحَمَّدٍ عليه السلام.
فَحينَئِذٍ تُظهِرُ الاَرضُ كُنوزَها وَ بَركاتِها، تُبدى زينَتَها فَلا يَجِدُ الرَّجُلُ مِنكُم يَومَئِذٍ مَوضِعاً لِصَدَقَتِهِ وَ لا لِبِرِّهِ لِشُمولِ الغِنى جَميعَ المُؤمِنينَ ... اِنَّ دَولَتَنا آخِرُ الدُّولِ وَ لَم يَبقَ اَهلُ بَيتٍ لَهُم دَولَةٌ اِلاّ مَلَكوا قَبلَنا لِئَلاّ يَقولوا:» «اِذا رَأَوا سيرَتَنا لَو مَلَكنا سِرنا مِثلَ سيرَةِ هؤُلاءِ»، وَ هُوَ قَولُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقين».[۱۱]
هنگامى كه حضرت مهدى عليه السلام ظهور مى كند همه چيز را اين گونه متحول مى كند:
۱ . حكومتش بر اساس عدل است.
۲ . ظلم و جور در ايام حكومتش از بين مى رود.
۳ . راهها در پرتو حكومتش امن و امان مى گردد.
۴ . زمين بركاتش را خارج مى نمايد.
۵ . حقّ هر كسى به خودش مى رسد.
۶ . جز اسلام دينى باقى نمى ماند و همه با ايمان به اسلام شناخته مى شوند.
۷ . در ميان مردم همانند حضرت داود و حضرت محمّد عليهما السلام حكم و داورى مى نمايند.
۸ . به بركت وجود حضرت زمين گنج هاى خود را آشكار مى سازد و بركات خود را نمايان و آشكار مى نمايد.
۹ . كسى در آن زمان براى انفاق و صدقه موردى پيدا نمى كند، زيرا همه بى نياز و غنى هستند.
حضرت صادق عليه السلام در ادامه به يک نكته اساسى اشاره دارد و مى فرمايد:
دولت ما آخرين دولت است. همه كسانى كه قرار بود حكومت كنند قبل از ما به حكومت مى رسند تا چنانچه روش ما را در حكومت ببينند نگويند:
«اگر ما به حكومت مى رسيديم مانند اينان حكومت مى كرديم»! و اين همان گفته خداوند متعال است كه فرمود: «وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ».
آرى عاقبت از آنِ متقين است و رأس و امير آنها وجود مقدس حضرت مهدى عليه السلام است. به اميد آن روز زيبا كه طلوع عدالت علوى در حكومت مهدوى است.
پانویس
- ↑ محمد مجتهدى
- ↑ بحار الانوار: ج ۴۷ ص ۵۴ .
- ↑ نساء: ۵۸ .
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: ج ۲ ص ۲۹۷ .
- ↑ تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۳۲۱ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۷۵ ص ۸۳ .
- ↑ غرر الحكم و درر الكلم: ص ۲۶ ح ۳۰۷.
- ↑ غرر الحكم و درر الكلم: ص ۳۱ ح ۴۴۰.
- ↑ غرر الحكم : ص ۲۲۴ ح ۸۸ .
- ↑ همان: ج ۲ ص ۵۰۸ .
- ↑ اعلام الورى بأعلام الهدى: ص ۴۶۲ .