واکاوی شأن نزول آیه «سأل سائل» در تفاسیر اهل سنت

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۳۱ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها) (←‏چکیده[1]: ابرابزار)

چکیده[۱]

یکی از آیات مرتبط با موضوع انتصاب امام علی علیه السلام به امامت در روز غدیرخم، آیه نخست سوره معارج است. درباره شأن نزول این آیه میان مفسران اختلاف نظر است. برخی به صراحت و بعضی به اشاره، شأن نزول آیه را مربوط به حادثه غدیر دانسته‌اند.

عده‌ای شأن نزول آیه را درباره یکی از صحابه پیامبر دانسته که به‌عنوان نشانه صحت جریان غدیر از خداوند درخواست عذاب نمود. در این میان گروهی به عمد به جعلی بودن روایات ناظر به این شأن نزول حکم نموده‌اند. این مقاله ضمن بررسی دیدگاه‌های یاد شده از اهل سنت، به بررسی آنها و نقد شبهات پیرامون آن می‌پردازد و شأن نزول این آیه را در ارتباط با جریان غدیرخم و تأیید امامت حضرت علی علیه السلام می‌داند.

طرح مسئله

در سال دهم هجرت، پس از حجه الوداع حماسه غدیر رخ داد که می‌توانست ضامن سعادت ابدی بشر و نجات بخش انسان از ضلالت و گمراهی باشد. حادثه غدیرخم یک نقل تاریخی خاص نیست که زمان آن گذشته باشد و نیز یک حادثه شخصی نیست که پیامبر اکرم (صلی الله علیه) فقط علی (علیه السلام) را به عنوان وصی خود (چنان‌که شیعه می‌گوید) یا به عنوان محبوب جامعه اسلامی (چنان‌که جمعی از اهل سنت می‌گویند) معرفی نموده باشد بلکه در غدیر سرنوشت مسلمانان پس از پیامبر (صلی الله علیه) تعیین گردید. ازاین رو غدیر نقطه عطفی در تاریخ اسلام است که به مذاق عده ای گوارا و برای برخی ناگوار است. امامت برای پیروان مکتب علوی حجتی است قاطع که برای هیچ‌کس عذری باقی نگذاشت. چنان‌که حضرت زهرا(س) در پاسخ به عذرتراشی انصار که گفتند اگر قبل از بیعت با ابوبکر این سخنان را می‌شنیدیم او را به علی (علیه السلام) ترجیح نمی‌دادیم، فرمود: «و هل ترک أبی یوم غدیرخم لأحد عذرا (صدوق، ۱۴۰۶: ۱ / ۱۱۳) آیا پدرم در روز غدیرخم برای کسی عذری باقی گذارد.»

آیاتی از قرآن کریم نیز نتیجه و حاصل رخداد غدیر؛ یعنی امامت حضرت علی (علیه السلام) را تأیید می‌کند که از جمله این آیات آیه «سأل سائل» می‌باشد.

با بررسی انجام شده، عده ای از علما و مفسرین اهل سنت شأن نزول این آیه را در مورد نعمان بن حارث دانسته‌اند که از خداوند درخواست عذاب داشته و عذاب الهی هم نازل شد. اما برخی دیگر از علما و مفسرین با شک و تردید به این اتفاق نگریسته و نهایتاً یکی از شأن نزول‌های آیه را درباره نعمان بن حارث فهری دانسته‌اند. برخی دیگر نیز در انکار این واقعه برآمدند و احادیث در این خصوص را کاملاً جعلی تلقی نموده‌اند که شرح هر یک چنین است:

۱. عده ای از مفسران واقعه درخواست عذاب توسط نعمان بن حارث را مربوط به غدیرخم و مرتبط با امامت حضرت امام علی (علیه السلام) می‌دانند. ازجمله آنها عبارتند از: ابوعبیده هروی (م ۲۲۳ ق) در تفسیر غریب القرآن، ابواسحاق ثعلبی نیشابوری (م ۴۲۷ ق) در الکشف و البیان، عبدالله حاکم حسکانی (م ۴۸۰ ق) در شواهد التنزیل، شمس الدین شربینی (م ۹۷۷ ق) در السراج المنیر.

۲. برخی از مفسران یکی از شأن نزول‌های آیه را درباره نعمان بن حارث فهری دانسته‌اند. اما به صحت مطلب که مربوط به غدیرخم است اشاره ای نکرده، ازاین رو برخی از آنها این قول را با کلمه (قیل) بیان نموده‌اند. از آن جمله عبارتند از: جارالله زمخشری (م ۵۳۸ ق) در الکشاف، فخر رازی (م ۶۰۶ ق) در مفاتیح الغیب، یحیی قرطبی (م ۶۷۱ ق) در الجامع لاحکام القرآن، جلال الدین سیوطی (م ۹۱۱ ق) در الدّر المنثور، ابو السعود عمادی (م ۹۸۲ ق) در تفسیر ابوالسعود، و محمود آلوسی (م ۱۲۷۰ ق) در تفسیر آلوسی.

۳. کسانی نیز مانند ابن تیمیه (م ۷۲۸ ق) در کتاب منهاج السنّه قائل به جعلی بودن حادثه نعمان بن حارث و ارتباط آن با واقعه غدیرخم می‌باشد که به بررسی آن پرداخته می‌شود.

بررسی شأن نزول آیه سأل سائل

یکی از آیاتی که درباره حادثه غدیرخم نازل شده و مرتبط با امامت حضرت علی (علیه السلام) است آیه «سأل سائل» است. خداوند متعال در این آیه می‌فرماید:

سَأ لَ سائِلٌ بعَذاب واقِع * لِلْکافِرینَ لَیسَ لَهُ دافِعٌ. (معارج / ۲–۱)

تقاضاکننده ای تقاضای عذابی کرد که واقع شود. این عذاب مخصوص کافران است، و هیچ‌کس نمی‌تواند آن را دفع کند.

عده ای از اندیشمندان اهل سنت این آیه را مربوط به جریان غدیر دانسته و درباره شأن نزول آن چنین نوشته‌اند:

هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه) در سرزمین غدیرخم به سر می‌بردند مردم را ندا داده و همه را جمع کرد. آنگاه دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: هر کس من مولای اویم این علی مولای اوست. این خبر شایع شد. از آن جمله خبر به نعمان بن حارث فهری رسید. او در حالی که بر شتر خود سوار بود از شتر خود پایین آمده، سپس شتر را خوابانید و پای او را بست. آنگاه به خدمت رسول خدا (صلی الله علیه) آمد در حالی که در میان جمعی از اصحاب خود بود. عرض کرد: ای محمد! ما را از جانب خداوند امر کردی تا شهادت به وحدانیت خدا دهیم و اینکه شما رسول خدایی، ما هم قبول کردیم و امر نمودی تا پنج نوبت نماز بخوانیم آن را نیز قبول کردیم و ما را به زکات و روزه ماه رمضان و حج امر کردی، آنها را نیز قبول کردیم. به این راضی نشدی تا آنکه بازوان پسرعمویت را بالا برده و او را بر ما برتری دادی و گفتی: «من کنت مولاه فعلی مولاه» هر کس که من مولای اویم این علی مولای اوست. آیا این مطلبی بود که از جانب خود گفتی یا از جانب خدای عزوجل؟ پیامبر (صلی الله علیه) فرمود: قسم به کسی که جز او خدایی نیست همانا این مطلب از جانب خداوند بوده است. در این هنگام نعمان بن حارث به پیامبر پشت کرده و به سوی راحله خود حرکت کرد در حالی که می‌گفت: بار خدایا! اگر آنچه محمد می‌گوید حق است بر من سنگی از آسمان ببار یا عذابی دردناک بر من بفرست. او به شتر خود نرسیده بود که خداوند بر او سنگی فرستاد که بر سر او خورد و از پشت او بیرون آمد و به قتل رسید. در این هنگام بود که خداوند عزوجل این آیه را نازل کرد: «سَأ لَ سَائِلٌ بعَذابٍ وَاقِع، لِلکافِرینَ لَیسَ لَهُ دافِعٌ». (ثعلبی، ۱۴۲۲: ۱۰ / ۳۵ و ابن الجوزی، ۱۴۰۱: ۱۹ و حاکم حسکانی، ۱۹۷۴: ۲ / ۳۸۲)

مفسران معتقد به ارتباط شأن نزول آیه «سأل سائل» با غدیرخم

جمعی از مفسران اهل سنت معتقدند که آیه شریفه «سأل سائل بعذاب واقع» مرتبط با حادثه غدیرخم است که به اختصار به نقل دیدگاه آنها پرداخته می‌شود.

۱. ابوعبیده هروی (م ۲۲۳ ق)

ابوعبید هروی ازجمله مفسرانی است که در تفسیرش، در ذیل آیه «سَأَلَ سائِلٌ» شأن نزول آن را در مورد نعمان بن حارث بیان می‌کند و می‌نویسد:

هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه) در غدیرخم آنچه قرار بود ابلاغ کند به مردم رساند و آن مطلب در شهرها منتشر شد. وقتی خبر به نعمان بن حارث رسید نزد پیامبر (صلی الله علیه) آمد و عرض کرد: ای محمد! تو ما را از جانب خدا امر کردی که شهادت به وحدانیت خدا دهیم و اینکه تو رسول خدایی، ما هم قبول کردیم. و امر نمودی تا پنج نوبت نماز بخوانیم. آن را نیز قبول کردیم. و ما را به زکات و روزه ماه رمضان و حج امر کردی آنها را نیز قبول کردیم. به این راضی نشدی تا آنکه بازوان پسرعمویت را بالا برده و او را بر ما برتری دادی و گفتی: «من کنت مولاه فعلی مولاه» هر کس که من مولای اویم این علی مولای اوست … تا آخر روایت. (امینی، ۱۳۶۶: ۱ / ۲۳۹)

۲. روایت ثعلبی نیشابوری (م ۴۲۷ ق)

ابواسحاق نیشابوری در تفسیرش، شأن نزول آیه را در مورد نعمان بن حارث بیان می‌کند، و دراین باره روایتی را از سفیان بن عیینه نقل می‌کند. وی می‌نویسد:

زمانی که سؤال کننده ای از سفیان بن عیینه از تفسیر گفتار خداوند عزوجل و شأن نزول آیه «سأل سائل بعذاب واقع» سؤال کرد که درباره چه کسی نازل شده است؟ سفیان در پاسخ گفت: از مسئله ای از من سؤال کردی که هیچ‌کس پیش از تو درباره این مسئله از من چیزی نپرسیده است. پدرم حکایت کرد برای من از جعفر بن محمد، از پدرانش (سلام الله علیهم) که چون رسول خدا در غدیرخم بود، مردم را ندا کرده و فراخواند، و مردم جمع شدند، آنگاه دست علی را گرفت و فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه»، این گفتار شیوع پیدا کرد، و به شهرها رسید، و ازجمله به نعمان بن حارث فهری رسید، و به نزد رسول خدا (صلی الله علیه) آمد، در حالی که بر روی شترش سوار بود و تا به پیامبر رسید از شتر خود پیاده شد، و شتر را خوابانید، آنگاه به پیغمبر گفت: یا محمد! تو از جانب خداوند ما را امر کردی که شهادت دهیم: جز خداوند معبودی نیست، و اینکه تو فرستاده و پیامبر از جانب خدایی! و ما اینها را قبول کردیم و پذیرفتیم! و تو به ما امر کردی که در پنج نوبت نماز بخوانیم، و ما پذیرفتیم! و تو به ما را امر نمودی که زکات اموال خود را بدهیم، و ما پذیرفتیم! و تو ما امر کردی که یک ماه روزه بگیریم، و ما پذیرفتیم! و تو ما را امر کردی که حج انجام دهیم، و ما پذیرفتیم! و پس از اینها به اینها راضی و قانع نشدی، تا آنکه دو بازوی پسر عمویت را گرفته، و برافراشتی، و او را بر ما سروری و آقایی دادی و گفتی: من کنت مولاه فعلی مولاه. آیا این کاری که کردی از جانب خودت بود، یا از جانب خداوند عزوجل؟! پیامبر (صلی الله علیه) فرمود: سوگند به آنکه جز او خداوندی نیست، این از جانب خدا بوده است. نعمان بن حارث، پشت کرد و به سوی شتر خود می‌رفت و می‌گفت: «اللهم ان کان ما یقول محمد حقا فامطر علینا حجاره من السمآء او ائتنا بعذاب الیم؛ بار پروردگارا اگر آنچه را که محمد می‌گوید، حق است، سنگی از آسمان بر ما ببار، یا آنکه عذاب دردناکی برای ما بفرست». نعمان بن حارث، هنوز به شتر خود نرسیده بود که خداوند سنگی از آسمان بر او زد، و آن سنگ بر سرش خورد، و از پشتش خارج شد، و او را کشت، و خداوند عزوجل این آیه را فرستاد: ـ سأل سآئل بعذاب واقع ـ (ثعلبی، ۱۴۲۲: ۱۰ / ۳۵)

جمعی از مفسران اهل سنت به نقل از ثعلبی در تفاسیر خودشان حادثه نعمان بن حارث را با نگاه تأییدی نقل کرده‌اند، ازاین رو برای اختصار از آوردن اقول آنان خودداری می‌شود. به عنوان نمونه: شیخ الاسلام حمّوئی در فرآئد السمطین، (حمّوئی، ۱۳۹۸: ۱ / ۸۲) جمال الدین محمد بن یوسف زرندی در درر السمطین، (زرندی، ۱۳۷۷: ۹۳) ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه، (ابن صباغ مالکی، ۱۴۲۲: ۲۴) و زین الدین مناوی شافعی در فیض القدیر (مناوی، ۱۴۰۸: ۶ / ۲۱۸)

۳. عبیدالله حاکم حسکانی (م ۴۸۰ ق)

حاکم حسکانی این واقعه را از پنج طریق روایت کرده است. در تمام این طُرق پنج‌گانه یک شأن نزول را برای آیه نقل نموده است و آن در خصوص نعمان بن حارث فهری می‌باشد. (ر.ک. حاکم حسکانی، ۱۹۷۴: ۲ / ۲۸۹–۲۸۶)

۴. شمس الدین شربینی قاهری (شافعی م ۹۷۷ ق)

شربینی قاهری تفسیرش درباره کسی که از خدا طلب عذاب نموده بیان می‌کند که در این مسئله اختلاف است، گروهی می‌گویند آن شخص نعمان بن حارث بوده، و عده ای مانند ابن‌عباس قائل اند آن شخص نضر بن حارث بوده است. وی همان شأن نزول پیش گفته را در مورد این آیه بیان می‌کند و آن را مربوط به نعمان بن حارث می‌داند. (شربینی، ۱۴۲۵: ۴ / ۳۶۴)

مفسران معتقد به یکی از شأن نزول‌های آیه «سأل سائل» مرتبط با غدیرخم:

جمعی از مفسران اهل سنت نیز ضمن گزارش اقوال در مورد آیه سأل سائل به حادثه نعمان بن حارث هم اشاره ای داشته‌اند که به شرح ذیل است:

۱. ابوبکر یحیی قرطبی (م ۶۷۱ ق)

ابوبکر یحیی قرطبی در تفسیر خود چندین شأن نزول را درباره این آیه ذکر می‌کند. یکی از شأن نزول‌های ذکر شده را درباره نعمان بن حارث بیان داشته و آن را با لفظ «قیل» بیان می‌کند. وی می‌نویسد:

قائلی گفته است: این سائل نعمان بن حارث فهری است، زمانی که او شنید پیامبر (صلی الله علیه) در مورد علی (علیه السلام) فرموده: «من کنت مولاه فعلی مولاه» در نزد حضرت آمد و گفت: ای محمد تو به ما هر دستور که خواستی دادی … و الآن می‌گویی علی برتر از همه است؟ آیا این حرف از طرف خدا است؟ یا از ناحیه خودت؟ پیامبر فرمود: والله من چیزی نمی‌گویم مگر از جانب خدا. حارث برگشت و می‌گفت: خدایا اگر آنچه محمد می‌گوید درست است بر من سنگی از آسمان بفرست یا عذابی برایم بیاور، پس به خدا قسم او هنوز به مرکب خود نرسیده بود سنگی از آسمان فرود آمد و از پشت او بیرون شد و این آیات نازل شد. سأل سائل بعذاب واقع. (قرطبی، ۱۹۸۵: ۱۸ / ۲۷۹)

۲. ابوالسعود عمادی (م ۹۸۲ ق)

ابوالسعود نیز در تفسیر خود به اینکه شأن نزول آیه کریمه «سَأ لَ سَائِلٌ بِعَذابٍ وَاقِع» درمورد چه کسی نازل شده است اقوال مختلفی را ذکر می‌کند که ازجمله آنها همان شأن نزول مربوط به نعمان بن حارث است. (ابوالسعود، ۱۴۱۹: ۵ / ۳۸۸)

۳. محمود آلوسی (م ۱۲۷۰ ق)

آلوسی نیز درباره اینکه شأن نزول آیه در مورد چه کسی بوده است چندین شأن نزول را نقل می‌کند. یکی از این شأن نزول‌ها سؤال کننده را نعمان بن حارث معرفی می‌نماید و آن را با لفظ قیل روایت می‌کند. (آلوسی، ۱۴۱۷: ۲۹ / ۵۵)

برخی از علما و مفسرین اهل سنت نیز همین شأن نزول را ذکر نموده‌اند ولی نام سائل را «نضر بن حارث» ذکر نموده‌اند. ازجمله آنها عبارتند از: جارالله زمخشری در الکشّاف (زمخشری، ۱۳۸۵: ۴ / ۶۰۸)، عبدالله بن عمر بیضاوی در تفسیر بیضاوی (بیضاوی، ۱۹۹۸: ۵ / ۲۴۴)، فخر رازی در مفاتیح الغیب (فخر رازی، ۱۴۲۱: ۳۰ / ۱۲۲–۱۲۱)، ابن کثیر دمشقی در تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر، ۱۴۱۳: ۴ / ۴۴۶) و جلال الدین سیوطی در الدّر المنثور (سیوطی، ۱۳۶۵: ۶ / ۲۶۴)

محمد رشید رضا در تفسیر المنار ابتدا به اینکه شأن نزول آیه درمورد «نعمان بن حارث» است را می‌پذیرد، و در این خصوص روایتی را نیز از ثعلبی نقل می‌کند. ولی در ادامه به‌طور کل این قضیه را نفی می‌کند. او با الهام از ابن تیمیه تمام شبهات و اشکالات وی را مطرح می‌کند. (رشید رضا، بی تا: ۶ / ۲۶۴)

معتقدین به جعلی بودن روایات در خصوص شأن نزول آیه

برخی از محدثان و متکلمان اهل سنت نیز مانند ابن تیمیه ارتباط روایت «من کنت مولاه فعلی مولاه» را با آیه «سأل سائل» قبول ندارند و قائل به جعلی بودن چنین ارتباطی هستند و به جهات مختلف اشکالاتی را دراین باره مطرح می‌کنند. ابن تیمیه در برابر علمای اسلام، مورخان، محدثان و مفسران، احادیث مستفیضه را انکار می‌کند و در آنجا که با مذهب اش همراه نباشد به صراحت نسبت کذب و دروغ می‌دهد، و شیعه را رافضی، بی‌دین، ملحد، زندیق و کذاب می‌خواند. به عنوان نمونه وی می‌نویسد:

از اهل هوی هیچ‌کس مانند رافضه دروغگو نیست، خوارج هرگز دروغ نگفته‌اند بلکه راستگوترین مردم اند با آنکه به بدعت و گمراهی دچار شده‌اند … اما رافضه دروغگویند. (ابن تیمیه، ۱۴۱۵: ۲ / ۹)

ابن تیمیه با علامه حلّی (متولد ۶۴۸ ه‍) معاصر بوده و کتاب منهاج السنه را در رد کتاب علامه حلی، منهاج الکرامه فی معرفه الامامه، نوشته است. او در کتاب منهاج السنه با طرح اشکالاتی به انکار و تکذیب روایات وارده در شأن نزول آیه مورد بحث پرداخته است. در ادامه به بیان و نقد شبهات مطرح شده از سوی ابن تیمیه پرداخته می‌شود.

۱. عدم ارتباط سوره معارج با جریان غدیر

با توجه به اینکه سوره معارج مکی می‌باشد و آیاتش مربوط به قبل از هجرت پیامبر (صلی الله علیه) است این آیه ارتباطی با جریان غدیرخم که چندین سال بعد از هجرت بوده، ندارد. ابن تیمیه در این خصوص می‌گوید:

به اتفاق اهل علم سوره معارج و ازجمله آیات اول تا سوم آن مکی است و در مکه نازل شده است، در نتیجه نزول آنها ده سال یا بیشتر قبل از واقعه غدیرخم اتفاق افتاده است و ازاین رو نمی‌تواند ارتباطی با حادثه غدیرخم داشته باشد. (ابن تیمیه، ۱۴۱۵: ۴ / ۳۱)

در پاسخ به این دیدگاه گفته شده اتفاقی را که ابن تیمیه ادعا کرده قابل نقض است؛ زیرا جمعی از مفسران و علمای اهل سنت شأن نزول آیه را در روز غدیرخم و بعد از هجرت نقل نموده‌اند، ضمن آنکه برخی از مفسران معتقدند به اینکه ممکن است در قرآن سوره‌هایی مکی باشد ولی تعدادی از آیات آن مدنی باشد، مثلاً آیه ربا ـ که طبق نظر اهل سنت از آخرین آیات (مدنی) نازل شده و در سوره بقره قرار دارد ـ مکی است.

۲. حضور نعمان بن حارث به محضر پیامبر (صلی الله علیه) در ابطح مکه

ابن تیمیه می‌گوید:

در برخی نقل‌ها آمده است که سرگذشت غدیر پس از مراجعت از حجّه الوداع در سرزمین جحفه اتفاق افتاده است، اما حقیقت آن است که شأن نزول آیه مربوط به جحفه نبوده است بلکه اگر درخصوص نعمان بن حارث باشد مربوط به وقتی است که وی در «ابطح» خدمت پیامبر رسیده و ابطح جزئی از سرزمین مکه است. ازاین رو نمی‌تواند شأن نزول در جحفه، مورد قبول باشد. (ابن تیمیه، همان: ۴ / ۳۳)

در پاسخ به این شبهه گفته شده که در تعدادی از روایات ازجمله سیره حلبی و سبط ابن جوزی بیان شده است که نعمان بن حارث در مسجد مدینه به حضور پیامبر (صلی الله علیه) رسید و این گفتگو میان آنها اتفاق افتاد. ازاین رو در این روایات تعبیری از ابطح دیده نمی‌شود.

ضمن آنکه اگر هم قائل به شأن نزول آیه در ابطح باشیم باز آن روایات می‌تواند درست باشد؛ زیرا ابطح در لغت عرب به سرزمین شنزار گفته می‌شود و هر منطقه ای ازجمله جحفه را نیز شامل می‌شود و مختص به منطقه خاصی نیست. ازاین رو اهل لغت (۱) بیان می‌دارند که أبطح، عَلَم خاص برای مکه نیست، بلکه اسم جنس است، و بر أبطح مدینه که ذی حلیفه است نیز گفته می‌شود.

در مورد حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) گفته شده است در بطحاء کشته شده است، با اینکه معلوم است که حضرت را در کربلا کشته‌اند و مراد از أبطح، أبطح عراق و زمین‌های رملی است که از کوفه تا بصره ادامه دارد نه ابطح در مکه. (محدث قمی، ۱۳۷۴: ۱ / ۱۱۰؛ حسینی طهرانی، ۱۴۲۸: ۹ / ۱۵۹) ازاین رو ابطح به سرزمین شنزار گفته می‌شود و شامل هر نقطه ای است که سیل از آن عبور می‌کند، و فقط مختص آن منطقه مذکور (در مکه) نیست.

۳. عدم نزول عذاب خداوند با وجود پیامبراکرم (صلی الله علیه) در میان امت

گفته شده است تا زمانی که شخص پیامبراکرم (صلی الله علیه) در میان امت باشد خداوند کسی از امت پیامبرش را عذاب نمی‌کند. بر این اساس عذاب نعمان نمی‌تواند صحیح باشد. ابن تیمیه دراین باره می‌نویسد:

تا زمانی که شخص پیامبر (صلی الله علیه) در میان امت باشد خداوند کسی را از امت پیامبر عذاب نمی‌کند. و این آیه به سبب مطلبی است که مشرکان در مکه گفته‌اند، و بعد از آن هم عذابی به خاطر آن نازل نشد؛ زیرا خداوند متعال می‌فرماید: «وَ ما کانَ اللهُ لِیعَذِّبَهُم وَ أ نتَ فِیهِم وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُم وَ هُم یستَغفِروُنَ» (انفال / ۳۳) و [ای پیامبر!] تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد. و [نیز] تا استغفار می‌کنند، خدا عذابشان نمی‌کند. (ابن تیمیه، همان: ۴ / ۳۵)

در پاسخ گفته شده که منافاتی نیست از اینکه عذاب خداوند در مکه بر مشرکان وارد نشده باشد اما در مکان دیگری بر نعمان بن حارث نازل گشته باشد. همچنین آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه عذاب جمعی بر آنها وارد نمی‌شود. (طباطبایی، ۱۳۴۸: ۹ / ۶۹) ضمن آنکه از برخی روایات اهل سنت استفاده می‌شود که در عصر پیامبر (صلی الله علیه) برخی از اشخاص مورد عذاب قرار گرفتند. از آن جمله عبارتند از:

یک. مسلم در صحیح خود به سندش از ابن مسعود نقل می‌کند که قریش نافرمانی رسول خدا نمود و از قبول اسلام سرباز زد، پیامبر (صلی الله علیه) در حق آنها نفرین کرد و به خداوند عرض کرد: «بار خدایا! همانند هفت سال یوسف بر آنان قحطی بفرست.» در این هنگام بود که خشکسالی شبه جزیره حجاز را فرا گرفت و کار به جایی رسید که مردار می‌خوردند و از شدت گرسنگی و عطش، آسمان را همانند دود مشاهده می‌کردند. (مسلم بن حجاج، ۱۴۲۲: ۵ / ۳۴۲؛ بخاری، ۱۴۰۷: ۴ / ۱۷۳۰)

دو. ابن عبدالبر نقل می‌کند: پیامبر (صلی الله علیه) هرگاه راه می‌رفت به طرف راست و چپ مایل می‌شد. حکم بن عاص آن حرکت را به جهت استهزای حضرت انجام می‌داد. پیامبر (صلی الله علیه) روزی او را دید که چنین کاری را انجام می‌دهد، حضرت او را نفرین کرد. از همان روز به حالتی مبتلا شد که هنگام راه رفتن بدنش می‌لرزید. (عبد البر، ۱۴۱۵: ۱ / ۳۵۹)

سه. بیهقی به سند خود از اسامه بن زید نقل کرده که رسول خدا (صلی الله علیه) کسی را به محلی فرستاد، او بر رسول خدا (صلی الله علیه) دروغ بست. حضرت او را نفرین کرد. او را مشاهده کردند که از دنیا رفته و شکمش پاره شده است و هنگام دفن هر چه خواستند او را خاک کنند، زمین او را قبول نکرد. (سیوطی، ۱۳۷۸: ۲ / ۱۳۰)

۴. عدم شهرت عذاب نعمان بن حارث

ابن تیمیه معتقد است واقعه عذاب نعمان بن حارث نمی‌تواند درست باشد، چون اگر چنین قضیه ای پس از حادثه غدیر در ملأ عام اتفاق افتاده بود مسلماً در میان صحابه مانند قصه اصحاب فیل معروف می‌شد و قابل انکار نبود. (ابن تیمیه، همان: ۴ / ۳۶)

در پاسخ باید گفت که مقایسه عذاب نعمان با قصه اصحاب فیل مقایسه صحیحی نیست؛ زیرا داستان اصحاب فیل، حادثه ای عظیم و همگانی بود، ازاین رو خبر آن سریع بین مردم پخش شد، برخلاف قصه نعمان بن حارث که قضیه ای فردی و در محدوده ای خاص بوده است، از طرفی از آنجا که این قصه از فضایل حضرت علی (علیه السلام) شمرده شده، به نظر می‌رسد سعی مکتب خلفا در طول تاریخ در مخفی داشتن آن بوده است، همچنان که شأن نزول این آیه به قدر کافی مشهور است که حداقل در سی کتاب از کتب تفسیر و حدیث آمده و علامه امینی در الغدیر آنها را بیان نموده است. (امینی، ۱۳۶۶: ۱ / ۲۳۵)

۵. عدم وجود نام نعمان بن حارث در کتب معروف ضبط اسامی صحابه

ابن تیمیه معتقد است چون اسم نعمان بن حارث در برخی کتب معروف ضبط صحابی که مشاهده نموده است وجود ندارد، ازاین رو این قضیه نمی‌تواند صحیح باشد. او می‌گوید:

در کتاب‌های معروفی که مربوط به ضبط اسامی صحابه است، مانند کتاب استیعاب، نامی از نعمان بن حارث نیست؟ ازاین رو با عدم نقل اسم او در کتب معرفی صحابه به این نتیجه می‌رسیم که جریان عذاب نعمان بن حارث اصلاً واقع نشده است. (ابن تیمیه، همان: ۴ / ۴۱)

در پاسخ باید گفت که نیامدن نام نعمان بن حارث در لیست کتب معروف صحابه، دلیلی بر عدم وجود چنین صحابی نمی‌تواند باشد؛ زیرا آنچه در کتاب استیعاب یا غیر آن درباره اسامی صحابه بیان شده، تنها مربوط به قسمتی از اسامی و نام‌های صحابه است و در بردارنده تمام اسامی صحابه پیامبر نبوده و مؤلفان آنها تا حدودی که می‌توانستند استقصاء نمودند؛ مثلاً در کتاب اسد الغابه که از مهم‌ترین کتبی است که اصحاب پیامبر (صلی الله علیه) را برمی‌شمارد تنها از هفت هزار و پانصد و پنجاه و چهار نفر یاد می‌کند، در حالی که می‌دانیم تنها در حجه الوداع صحابه پیامبر (صلی الله علیه) بیش از آمار یاد شده بوده‌اند که از مدینه در محضر پیامبر (صلی الله علیه) بودند، بنابراین طبیعی است که تعدادی از صحابه آن حضرت نامشان در کتب یاد شده نباشد، از طرفی علامه امینی بیان می‌دارد اصولاً تعداد یاران و صحابه پیامبر (صلی الله علیه) بیش از آن است که اسامی آنها در کتب‌ها جای بگیرد، ازاین رو هر کسی که درباره اسامی و تاریخ صحابه کتابی نوشته، فقط بنابر توانایی و اطلاعات خودش تعدادی از آنها را ضبط نموده است. (امینی، ۱۳۶۶: ۱ / ۲۶۶–۲۴۸)

استفاضه روایت عذاب نعمان بن حارث و دلالت آن بر امامت حضرت علی (علیه السلام)

با توجه به بیان روایاتی که در شأن نزول آیه سأل سائل که به طرق زیادی از اهل سنت نقل گردید و با در نظر گرفتن روایاتی که از طریق شیعه دراین باره وجود دارد، می‌توان گفت که روایت عذاب نعمان بن حارث از نظر سندی به صورت مستفیض بیان شده است. همچنین درباره دلالت آن می‌توانیم بگوییم که روایت یاد شده یکی از ادله ای است که نشان می‌دهد فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه) درباره حضرت علی (علیه السلام) در روز غدیرخم یعنی: «من کنت مولاه فهذا علیٌّ مولاه»، به صراحت و به‌طور قطع بر امامت کبری و ولایت عظمای حضرت علی (علیه السلام) پس از رسول خدا (صلی الله علیه)، دلالت دارد؛ زیرا اگر منظور رسول خدا (صلی الله علیه) از ولایت، دوست داشتن یا یاری رسانی بود، آن اعرابی هرگز اعتراض نمی‌کرد و نمی‌پرسید که آیا این سخن از خود توست یا سخن خداوند است؟ همچنین اگر سخن حضرت رسول مربوط به یاری یا دوستی با حضرت علی (علیه السلام) بوده دلیلی برای این اعتراض و درخواست عذاب وجود نداشت و پیامبر نیز با چشمانی سرخ، سوگند یاد کند: «والله الّذی لا إله إلاّ هو إنّه من الله ولیس منّی؛ به خدایی که جز او خدایی نیست، این سخن از خداوند است و از من نیست». و این سخن را سه بار تکرار کند. (ابن جوزی، ۱۴۰۱: ۱۹)

عونی ـ یکی از شعرای اهل سنت ـ نیز بیان می‌دارد که منظور از کلام رسول خدا (صلی الله علیه) (من کنت مولاه فهذا علی مولاه) در روز غدیرخم، به صراحت و به‌طور قطع بر امامت کبری و ولایت عظمای حضرت علی (علیه السلام) پس از رسول خدا (صلی الله علیه)، دلالت دارد و گرنه دلیلی وجود نداشت تا آن اعرابی منکر، در مقابل رسول به مخالفت برخیزد و با حضرت محاجّه نماید. حاکم حسکانی به نقل از او در خصوص آیه سأل سائل این چنین بیان می‌کند که عونی دراین باره می‌گوید:

رسول خدا می‌گفت: این علی بن ابی طالب، امروز برای امت من، مولی و صاحب اختیار است، و ای پروردگار من، آنچه را که گفتم: بشنو و گواه باش! در این حال شخصی که دارای شقاق و نفاق بود، برخاست، و از روی دل دردناک و اندوهگین خود رسول خدا را مخاطب نموده و بدین جمله ندا کرد: آیا این امر از طرف پروردگار ماست، یا تو آن را ابداع و اختراع نموده‌ای؟! و رسول خدا در پاسخ به او گفت: من پناه می‌برم به خدا، من از بدعت گذاران نیستم! پس آن دشمن خدا گفت: ای پروردگار! اگر آنچه را که محمد می‌گوید، حق است، پس عذابی را به سوی من بفرست، و بر من قرار بده! در این حال از افق آسمان، به سبب کفری که ورزیده بود، سنگی به شتاب فرود آمد، و او را در محل افتادن و زمین خوردنش، به روی خود درانداخت، و در آنجا هلاک ساخت. (حاکم حسکانی، ۱۴۱۱: ۱ / ۵۳۸)

نتیجه

با بررسی شأن نزول‌های یاد شده در ذیل آیه «سأل سائل»، می‌توان گفت که یکی از آیاتی را که در مورد ولایت و امامت حضرت امام علی (علیه السلام) در روز غدیرخم مطرح شده است آیه «سأل سائل بعذاب واقع» می‌باشد. و شأن نزول این آیه را جمعی از مفسرین اهل سنت در مورد یکی از صحابه (نعمان بن حارث) که از خداوند درخواست عذاب داشته است، آورده‌اند. هر چند بعضی آن واقعه را به صراحت مربوط به غدیرخم و در مورد حضرت امام علی (علیه السلام) ندانسته‌اند، و برخی نیز بر آن اشاره نموده‌اند. ازجمله شواهد و قرائنی که دلالت بر معنای سرپرستی در حدیث غدیر دارد، واقعه نعمان بن حارث و درخواست عذاب او می‌باشد؛ زیرا اگر مقصود از مولا در حدیث غدیر محبت یا نصرت بود چه ضرورتی داشت که نعمان بن حارث این گونه با رسول خدا (صلی الله علیه) محاجّه و به ایشان اعتراض کند و بپرسد که آیا این سخن توست یا سخن خداوند؟ و در نهایت امر از خداوند تقاضای عذاب نماید. به‌طور حتم او از حدیث غدیر معنای سرپرستی و امامت حضرت علی (علیه السلام) را فهمیده بود؛ ازاین رو به جهت عنادی که با حضرت داشت، نتوانست تحمل نماید.

همچنین با بررسی شبهاتی که ابن تیمیه بیان کرده، می‌توان گفت که سخنان او گاهی خلاف واقع بوده و توسط اقوال دیگر علما مورد نقض قرار گرفته است و در برخی موارد دارای ضعف اسنادی و از تعارض برخوردار بوده و به جهت استدلال و استنباط شخصی و همراه با تعصب صورت گرفته است.

منابع

فصلنامه مطالعات تفسیری، پاییز ۱۳۹۱، شماره۱۱.

پانویس

  1. سید رضا مودب؛ استادگروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم ،۱۳۴۱ش. هادی رزاقی؛ عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.