نگاهی به غدیر خم
مقدمه[۱]
از آن هنگام که بر بلندای غدیر خُم، پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم دست ولیالله اعظم علیه السلام را بالا برد و پیام ولیّ مطلق، حضرت حقّ را ابلاغ نمود، شعرها سروده؛ قصهها نوشته و کتابهای متعدد تدوین شد؛ تا این حماسه بزرگ همواره در تاریخ زنده بماند و زلال همیشه جاری آن آیندگان را نیز سیراب کند. اما علیرغم همه اینها هنوز غدیر مهجور مانده و حق آن ادا نشده است و حتی در مدارس شیعیان نیز تدریس نمیشود. شاید به این دلیل که دانسته یا نادانسته غدیر تنها به عنوان «روز اعلام و ابلاغ ولایت» خلاصه شده است.
حال آنکه واقعه «غدیر» از برجستهترین وقایع تاریخ اسلام، خلاصه مکتب وحی و عصاره ادیان الهی، ثمره نبوت و میوه رسالت است. «غدیر» عنوان و نشانه دین و اساس ایمان و عقیده به اسلام است. غدیر تابلوی تمام نمای شیعه و قانون نامه اسلام و تعیین شاهراه سیر مسلمین تا روز قیامت است.
پرسش اساسی در واقعه غدیر اینجاست که مگر از آغاز بعثت و از همان «یوم الإنذار» و بعد از آن، ولایت علی-بن ابی طالب توسط شخص پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلمبارها و بارها بر منبر و غیرمنبر، اعلام نشده بود. مگر «آیه ولایت» و «آیه مباهله» و آیات دیگر قبل از روز غدیر در مورد علیّ نازل نشده بود؟ مگر پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلمخود مکرراً در شان و جایگاه علیّ بن ابی طالب روایات متعددی را مانند «حدیث منزلت» و… انشاء نکرده بود؟
به شهادت تاریخ، پر واضح و مسلم است که ابلاغ و اعلام ولایت علیّ بن ابی طالب قبل از غدیر بارها انجام شده بود؛ پس غدیر دیگر برای چه؟ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلمدر غدیر چه وظیفه مهمی را باید انجام بدهد که قبلاً انجام نداده است؟ و در غدیر چه گذشت که خشم و کینه درونی دشمنان علیّ را شعلهور کرد؟ اگر ابلاغ و اعلام ولایت علیّ بود، مردم در مکه و مدینه بارها آن را شنیده و در ظاهر اعتراضی هم نکرده بودند.
در پاسخ باید گفت که غدیر فقط روز اعلام ولایت علیّ بن ابی طالب نبود؛ بلکه غدیر روز تحقق، تثبیت و عینیت یافتن ولایت دوازده امام معصوم از علیّ علیه السلا تا مهدی(عج) بود. در روز غدیر ولایت علیّ و اولاد معصومش عینیت جاودانه یافت؛ و با بیعت عمومی یکصد و بیست هزار نفری در تاریخ ثبت گردید.
حجة الوداع
بعد از هجرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از مکه به مدینه، آن حضرت پنج بار به مکه سفر کردند. اولین بار در سال ششم هجری برای انجام عمره با اصحاب خود به سمت مکه حرکت کردند؛ اما کفار قریش در فاصله یک منزلی به مکه در منطقه ای به نام حدیبیه از ورود آنها به مکه مانع شدند و این ماجرا با امضاء صلح نامه ای که بعدها به صلح نامه حدیبیه معروف شد، پایان پذیرفت.
سفر دوم پیامبر در سال هفتم هجری بود که برای انجام عمره وارد مکه شدند و طبق مفاد صلح نامه پس از انجام اعمال عمره فوراً از مکه خارج شدند. بار سوم نیز در سال نهم هجری برای فتح مکه وارد مکه شدند و پس از شکستن بتهای مکه و پایان بخشیدن به بتپرستی، از مکه به طائف عزیمت کردند؛ سپس مجدداً به مکه برگشته و عمره به جا آوردند و پس از آن به شهر مدینه بازگشتند.
آخرین سفر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به مکه، در سال دهم هجرت برای انجام حج بود. امام صادق علیه السلاممیفرماید: پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم ده سال را در مدینه سپری کرد و حج نگذارد تا هنگامی که این آیه نازل شد:[۲] وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ [۳]؛ و در میان مردم برای حج بانگ برآور (اعلام عمومی کن) تا [مردم] با پای پیاده و بر پشت چهارپایان و شتران لاغر اندام تیزرو (سواره) از راههای دور به سوی تو جمع شوند.
آن حضرت بر اساس این آیه از آغاز ماه ذی القعده آن سال به همه مناطق مسلمان نشین و ایلها و قبیلههای مسلمان حجاز برای سفر حج اعلان عمومی کرده و خبر دادند که در این ماه برای به جا آوردن حج به مکه معظمه عزیمت خواهند نمود. بدین ترتیب بزرگترین اجتماع مسلمانان برای شرکت در حج پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمشکل گرفت که در تاریخ اسلام به عنوان «حجّة الوداع» معروف است.
آغاز سفر حج
از آنجایی که در اعلان عمومی، سفر پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمبه عنوان حجة الوداع نامیده شده بود، مسلمانان برای درک حضور پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلمسراسیمه از مناطق مختلف برای شرکت در مراسم حج خود را به پیامبرصلی الله علیه و آله و سلممیرساندند. تا اینکه در روزهای پایانی ماه ذی القعده از سال دهم هجرت، پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلمبه همراه تمامی اعضای خانواده خود و عمده مهاجرین و انصار و سایر مسلمانانی که تعداد آنها تا نود هزار نفر تخمین زده میشد، از مدینة النبیّ به سمت منطقه «ذوالحلَیفة» برای مُحرِم شدن خارج شدند. در آن هنگام حدود دوازده هزار نفر نیز به همراه علی بن ابی طالبعلیه السلاماز یمن به سمت مکه حرکت کردند.
تا آن هنگام همه احکام و فرامین مهم الهی برای مسلمانان بیان شده بود به جز احکام «حَج» و انتصاب رسمی و نیز انجام بیعت رسمی با «ولیّ» و وصیّ پیامبر(ص). در طول سفر حجة الوداع، احکام و مَناسِک عُمره و حج به طور کامل و نیز به صورت عملی توسط پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمبرای مسلمانان تبیین شد؛ اما آنچه که باقی مانده بود، موضوع «ولایت» و جانشینی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمبود که برای غدیر خُم باقی ماند. تا با حضور حداکثری مردم در غدیر، موضوع ولایت و جانشینی پس از خود را بیان نماید.
به سمت غدیر
با پایان یافتن مراسم حج، از سوی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمبه همه مسلمانان دستور حرکت به طرف غدیر خم اعلام شد. حتی آن دوازده هزار نفر از اهل یمن که به همراه علی بن ابی طالب آمده بودند و برای رفتن به وطن خود باید از راه دیگری میرفتند به دستور پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمبرای رفتن به غدیرخُم با مسلمانانی که به غدیر خم میرفتند همراه شدند. این فاصله گرفتن از حج و مکه شاید برای این باشد که غدیر را چیزی جدای از انجام مناسک حج جلوه بدهد.
الف) غدیر خُم کجاست؟ در مناطق مختلف حجاز در مسیر سیلها آبگیرهای فراوانی وجود دارد که در هنگام بارندگی یا جاری شدن سیل، آب در آنها باقی میماند و بِرکههایی به وجود میآید که تا مدتها مردم آن مناطق و رهگذران، از آب آن استفاده میکنند. این برکهها در آن سرزمین خشک، ارزش فوقالعاده ای دارند. اما معمولاً آب آنها تا فصل گرما باقی نمیماند. عربها این بِرکهها را «غدیر» مینامند.
از آنجا که در مسیر سیلها غدیرهای زیادی وجود دارد، برای شناسایی و تمییز آنها از یکدیگر آنها را نام گذاری میکنند. بین شهر مکّه و مدینه در غرب سرزمین حجاز، از سمت شرق دریای سرخ و در فاصله هشت کیلومتری جُحفه نیز آبگیری به نام «غدیر خُم» وجود دارد. این غدیر نیز برای شناخته شدن و تمایز از غدیرهای دیگر به نام «خُم» نام گذاری شده است. خُم به معنای پاکیزگی است. شاید انتخاب نام خُم برای این آبگیر برای آب پاکیزه و شایسته برای نوشیدن است که در آن جمع میشود. موقعیت خاص این غدیر به گونه ای بود که آب آن در طول سال خشک نمیشد؛ از همین رو درختانی چند در کنار آن روییده و محلی برای استراحت مسافران خسته بود؛ و از این جهت، معروف و متمایز از سایر برکهها شده بود. شاید انتخاب آن مکان برای گردهمایی دهها هزار نفری حجاج در بازگشت از سفر معنوی حج، بدین مناسبت بوده است که در آن بیابان خشک، در غدیری لبریز از برترین نعمت مادی یعنی آب، برترین نعمت معنوی و الهی یعنی ولایت، به مردم عرضه شود. خصوصیت دیگر غدیر خُم «منطقةُ الفراق» بودن آن است برای جدا شدن مصریها و شامیها و عراقیها و مدینه ایها از یکدیگر و اینکه افراد هر گروه از آنجا به سمت دیار خود رهسپار شوند.
ب) دستور توقف در غدیر خُم: در روز هیجدهم ذی الحجة، قبل از متفرق شدن کاروانیان، امین وحی بر پیامبر نازل شد و فرمود: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ؛[۳] ای رسول ما ابلاغ کن آنچه را که از سوی پروردگارت نازل شده است و اگر این کار را انجام ندهی رسالت خود را ابلاغ نکردهای و خداوند ترا از مردم محافظت میکند.»
با نزول جبرییل وحی، دستور توقف و اتراق سه روزه در غدیر خُم از سوی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمصادر شد. با صدور این دستور، پیادهها از حرکت ایستادند و سوارهها پیاده شدند و هر کس برای خود جایی را در اطراف آبگیر خُم برای توقف سه روزه آماده کرد. سلمان، ابوذر و مقداد نیز به دستور پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمزیر چند درخت کهنسال را جارو زدند و با پهن کردن پارچههایی بر روی درختان سایه بانی را مهیا کردند و با بهرهگیری از سنگها و پالان شترها منبری به اندازه قامت یک انسان آماده ساختند.
خطبه پیامبر(ص)
هنگام ظهر با اذان بلال صفوف نماز جماعت در غدیر خم شکل گرفت و نماز باشکوهی به امامت پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلمبر پا شد. پس از نماز جماعت، پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمبر فراز منبر ایستاد و علی بن ابی طالب را فرا خواند تا در سمت راست او بایستد. سپس با نگاه کردن به سمت راست و چپ جمعیت، منتظر شدند تا همه کاروانیان روبروی منبر گرد هم جمع آمدند و سرانجام پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلمسخنان مهم و سرنوشت ساز خود را آغاز نمود. اسناد حدیث غدیر افزون بر حد تَواتُر است.
الف) گزارشی از خطبه غدیر:
- در ابتدای خطبه، پیامبر حمد و ثنای الهی را به جای آورده و دقایقی نسبتاً طولانی صفات حق تعالی را با بیانی بلیغ برای حاضران بیان فرمود.
- بیان امر و دستور الهی برای ابلاغ امری مهم و نزول آیه تبلیغ.
- بیان درخواست پیامبر از خداوند برای معاف داشتن او از این تبلیغ به سبب خوف از فتنه منافقان.
- بیان نزول چند باره جبرییل برای انجام این ابلاغ و وعده خدا برای مصون داشتن پیامبرش از فتنهٔ منافقان.
- اعلان پیامبر مبنی بر اینکه این آخرین حضور او در چنین جمع بزرگی است.
- و اینکه حرام محمد تا قیامت حرام است و حلالش تا قیامت حلال،
- و اینکه امامت امت اسلامی تا قیامت بر عهده علیّ و فرزندان اوست.
- بیان مراتب علم و فضیلت علی(ع).
- و اینکه انکار ولایت علیعلیه السلامگناهی نابخشودنی است،
- شک کننده در گفتار پیامبر یا شک کننده در هریک از امامان همانند کفار جاهلیت خواهد بود.
- بیان جملهٔ تاریخی «من کُنتَ مَولاهُ فهذا علیٌّ مَولاهُ»،
- بیان مجدد حدیث ثقلین و جایگاه قرآن و اهل بیت در کنار هم.
- تأکید چند باره بر وصایت و خلافت و جانشینی علی علیه السلام.
- دعا در حق دوستان امام علی و نفرین بر دشمنانش با عبارت «اَللهمَّ والِ مَن والاهُ و عادِ مَن عاداهُ».
- نزول جبرئیل و اعلام اکمال دین توسط ایشان.
- تأکید بر جایگاه امامت و بیم دادن مردم از حسد بردن به امام.
- اشاره به کارشکنیهای منافقان.
- بیان ختم امامت در مهدی قائم از فرزندان علی(ع).
- برحذر داشتن مردم از تبعیت از امامان دروغین پس از ایشان.
- امر به حاضران در رساندن پیام غدیر به دیگران.
- و اینکه بالاترین معروف فهم کلام پیامبر در غدیر و رساندن آن به دیگران است.
- سفارش مردم به دوستی با اهل بیت و دشمنی با دشمنانشان.
- بیان حدود بیست جمله در وصف امام مهدی و حکومتش.
- بیان فضایلی دیگر از امام علیعلیه السلامو امر به بیعت رسمی افراد با ایشان به عنوان امام و جانشین پیامبر.
- سفارش به مسلمانان مبنی بر اینکه علیّ را با عنوان امیرالمؤمنین خطاب کنند.
- فرمان عمومی برای بیعت کردن باامیرالمؤمنین در همان غدیر خم.
ب) آغاز بیعت عمومی:
پس از اتمام خطبه، پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلماز آن نقطة مرتفع پایین آمدند و به امیر مؤمنان امام علیعلیه السلامفرمودند: در زیرخیمه ای بنشین تا همگان با تو بیعت کنند و تبریک گویند. به همین منظور خیمه ای برپا شد تا همگان در آنجا با امیرمؤمنانعلیه السلامبیعت کنند. مسلمانان به امر پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمبرای تبریک گفتن روی به سوی خیمة امام علیّعلیه السلامآوردند. پیش از همه اولین فردی که به امیر مؤمنان علیّعلیه السلامتبریک و تهنیت گفت عمر بن خطاب بود او در حالی که دست بر شانة علیّ میزد به او گفت: «[هنیئاً لک] بخٍ بخٍ لَک یا بْنَ أبی طالبٍ أَصبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَی کُلّ مؤْمِنٍ وَ مؤْمِنَة[۴]؛ تهنیت و تبریک بر تو باد ای پسر ابوطالب، مولای من و مولای همة مردان و زنان مؤمن شدی.» سپس با امیر مؤمنان دست داد و بیعت کرد و پس از او ابوبکر و سپس دیگر مردان با دست دادن با امام علیعلیه السلامبیعت کردند. پس از بیعت مردان به امر رسول خداصلی الله علیه و آله و سلمبرای بیعت زنان تشت آبی در خیمه آماده شد و امیر مؤمنان دست خود را در یک طرف تشت در آب برده و زنان دست خود را در طرف دیگر تشت در آب میبردند و به این طریق با امام علیعلیه السلامبیعت کردند. فاطمه زهرا(س) و تمامی همسران پیامبر از اولین کسانی بودند که با آن حضرت بیعت نمودند.
ت) آیه ای که نازل شد:
پس از پایان یافتن خطبه غدیر و آغاز بیعت مسلمانان با امیر مؤمنانعلیه السلامفرشتة وحی، جبرییل امین از سوی خداوند حکیم به حضور پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلمرسید و این آیه را نازل فرمود:
«الْیَوْمَ یَئِسَ الّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً[۵].
امروز کافران از [شکست] دین شما ناامید شدند پس از آنها نترسید و از من بترسید. امروز [با نصبِ علی و فرزندان معصومش به ولایت و امامت] دینتان را برای شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم.»
سپس پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلمبا خرسندی کامل بعد از قرائت آیة نازل شده در مورد اکمال دین و اتمام نعمت خطاب به حاضرین فرمود: «اللّهُ أَکْبَرُ عَلَی إِکْمَالِ الدّینِ وَ إِتْمَامِ النّعْمَةِ وَ رِضَی الرّبّ بِرِسَالَتِی وَ وَلَایةِ علِیّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ بَعْدِی؛[۶] الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت علیّ بن ابی طالب بعد از من.»
شادمانی در وجود پیامبر موج میزد که حسّان بن ثابت از فرصت استفاده کرد و خطاب به پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلمگفت: آیا اجازه میدهید که در این حال اشعاری بسرایم؟ پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمبا گفتن جملة «عَلی بَرَکَةِ الله» به او اجازه دادند. حسّان بن ثابت نیز گفت: ای بزرگان عرب با اجازهای که رسول خدا به من دادند به من گوش فرا دهید. او اینچنین سرود:
یُنادیهِمْ یَوْمَ الْغدیرِ نَبیّهُمْ
بِخُمٍ وَ أسْمَعَ بِالرّسولِ مُنادیاً
وَ قالَ فَمَنْ مَولاکُمْ وَ وَلیّکُمْ
فَقالوا وَ لَمْ یَبْدوا هُناک التَعادیا
إلهک موْلانا وَ أنْتَ وَلینا
وَ لَنْ تَجِدَنّ مِنّا لَک الْیَوْمِ عاصیاً
فَقالَ لَهُ قُمْ یا عَلیّ فِإنّنی
رَضیْتُک مِنْ بَعْدی إماماً وَ هادیاً
فمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا وَلیّهُ
فَکُونُوا لَهُ أتباعُ صِدْقٍ مَوالیاً
هُناک دَعا اللّهمَ والِ وَلیهُ
وَ کُنْ لِلّذی عادی عَلیّاً مُعادیاً[۷]
پس از اینکه حسان اشعار خود را خواند پیامبر اسلام خطاب به او فرمود: «لَا تَزَالُ یا حسّانُ مُؤَیّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِک؛[۸] ای حسّان تا زمانی که با زبان خود ما را یاری میکنی مؤید به روح القدس هستی.
ث) آیه ای دیگر:
پس از انتشار خبر انتصاب امام علیّعلیه السلامبه ولایت و امامت در مناطق مختلف، شخصی به نام جابر بن نضر بن حارث بن کلده عبدری» در حالی که سوار بر شتری بود به سوی پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلمآمد. شترش را خوابانید و از آن پیاده شد و نزد پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمآمده خطاب به آن حضرت گفت: ای محمد از طرف خدا به ما دستور دادی شهادت دهیم که جز خدا معبودی نیست، و اینکه تو فرستادة او هستی، ما هم قبول کردیم. سپس دستور دادی که نماز پنجگانه بخوانیم، پذیرفتیم و خواندیم. سپس دستور دادی زکات بدهیم، باز از تو پذیرفتیم و پرداخت کردیم. دستور دادی ماه رمضان را روزه بگیریم، پذیرفتیم و روزه گرفتیم. دستور دادی حج به جا آوریم، پذیرفتیم و انجام دادیم. به این مقدار راضی نشدی تا این که بازوی پسر عمویت را گرفته بلند کردی تا او را بر ما برتری دهی و گفتی: «منْ کنْتُ مَوْلاهُ فَ عَلی مَوْلاهُ»؛ ای محمد، آیا این سخن را از خودت گفتی یا این امری است از خدای عزّوجلّ؟ رسول خداصلی الله علیه و آله و سلمفرمود: سوگند به آن خدایی که جانم به دست اوست و جز او معبودی نیست این امر از نزد خدا است و از من نیست. وقتی جابر بن نضر این را شنید، پشت کرد و برگشت در حالی که میگفت: «اللّهُمّ إِنْ کَانَ مَا یَقُولُهُ مُحَمّدٌ حَقّاً فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَ ةً منَ السماءِ أَوِ ائْتنا بِعَذابٍ أَلِیم»؛ خداوندا اگر این که محمد میگوید حق و راست است، از آسمان سنگی بر ما بباران یا عذابی دردناک برای ما بفرست [که ما تحمل پذیرش این مطلب را نداریم]. هنوز به شتر خود نرسیده بود که سنگی از آسمان بر جابر بن نضر اصابت کرد که از دُبُر او خارج و در جا کشته شد و سپس این آیات نازل شد:
«سَأَلَ سَائلُ بعَذَابٍ وَاقعٍ* لّلْکافِرِینَ لَیْسَ لَهُ دَافِع *ٌ مّنَ اللّهِ ذِی الْمَعَارِجِ؛[۹] درخواست کننده ای عذاب واقع شدنی را درخواست کرد. این عذاب مخصوص کافران است، و هیچکس نمیتواند آن را دفع کند. [این عذاب] از سوی خدای دارندة معارج است.»
توجه به چند نکته برای کج اندیشان بسیار لازم است:
توجه به اینکه همه رسالت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلممنوط به این ابلاغ شده است. «وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ».
و نزول آیه برای ضمانت و مصونیت پیامبر «وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ».
و اینکه این فرمان خداست که باید انجام شود. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ».
و اینکه پیامبر اسلام بر اساس «وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی» از پیش خود چیزی نمیگوید و همه وحی الهی است.
و فاصله دادن واقعه غدیر از نظر زمانی از اعمال حج تمتع و نیز ایجاد فاصله مکانی از مکه و استقرار در غدیر خم.
و خبر کردن آنهایی که با سرعت بیشتر از کاروان فاصله گرفته و جلوتر رفته بودند و فرمان برگشت آنها.
و منتظر شدن برای رسیدن افرادی که عقبتر بودند.
و فرمان توقف سه روزه در آن منطقه گرم و طاقت فرسا.
و گرفتن بیعت از تمام مردان و زنان مسلمان در همان منطقه.
همه اینها برای «قوم یعقلون» و «قوم یتفکرون» به خوبی کفایت میکند که اعلام و ابلاغ ولایت امیرالمؤمین امام علیعلیه السلامو فرزندان معصوم آن حضرت در غدیر خم فریضه ای والا، بسیار مهم، فراگیر و برتر از حج تمتع است.
منبع: مجله پیام، تابستان ۱۳۹۸ - شماره ۱۳۳.
فهرست منابع
قرآن کریم.
الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، م۳۲۷ق، تحقیق: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
الغدیر؛ عبدالحسین امینی، م۱۳۹۰ق، تهران: دارالکتب الاسلامیة، ۱۴۲۵ق
انوار الفقاهة فی احکام العترة الطاهرة؛ ناصر مکارم شیرازی قم: مدرسه امام امیر المومنین(ع)، ۱۴۲۵ق.
محمد باقر مجلسی، م۱۱۱۰ق، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ محمد بن محمد بن نعمان مفید، م۴۱۳ق، مصحح: مؤسسة آل البیت(ع)، قم: کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
پاورقیها
[۱]. الکافی، ج۴، ص۲۴۵.
[۲]. حج/۲۷.
[۳]. مائده/۶۷.
[۴]. بحارالانوار، ج ۳۷، ص۱۱۹، ۱۶۶ و ۱۹۳.
[۵]. مائده/۳.
[۶]. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۷۸، ۱۹۵ و ۲۴۹.
[۷]. الإرشاد، ج۱، ص۱۷۷.
[۸]. همان.
[۹]. معارج/۱–۳.