حكمت

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۳۰ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها)

حكمت غدير[۱]

سواى اينكه اصل اعتقاد شيعه در مسئله امامت و غدير «نصبٌ من اللَّه» است و عقول بشر در اين مسئله هيچ راهى ندارد، ولى از باب حجت بر خصم و استدلال بر مخالفين، پرسش اساسى اين است كه چرا حضرت على ‏عليه السلام از طرف پيامبر صلى الله عليه وآله معرفى شد و اساساً حكمت و فلسفه تحقق غدير چيست؟

آيا پديد آوردن غدير خم و در واقع تعيين جانشين از طرف پيامبرصلى الله عليه وآله، امرى معقول و ضرورى بود؟

آيا سخن اهل‏ سنت صحيح است؛ كه مى ‏گويند: پيامبر صلى الله عليه و آله براى خود جانشين مشخص نكرد و خلافت و مديريت پس از خود را به مردم سپرد تا آنان خود جانشين را انتخاب كنند؟[۲]

از ديدگاه شيعه:[۳]


پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه و آله محال است كه براى دين و دنياى مردم جانشين تعيين نكرده باشد. چرا؟ چون اگر رئيس قومى و بزرگى بخواهد از ميان قومش برود، عقلا مى‏ گويند: بايد آن قوم را بى‏ سرپرست نگذارد. چه رسد به اينكه سفر آخرت باشد و ديگر به ميان قومش برنخواهد گشت. به ويژه اگر آن بزرگ و سرور، دلسوز و مهربان باشد. در اين صورت حتماً كسى را معين مى‏كند، تا در نبود او مسائل پيش آمده معطل نماند.

انسان با نهاد خداداى خود درك مى‏كند كه هرگز جامعه‏ اى مانند يك كشور يا يك شهر يا ده يا قبيله و حتى يك خانه كه از چند تن انسان تشكيل شده، بدون سرپرست و زمامدارى كه چرخ جامعه را به كار اندازد و هر يك از اعضاى جامعه را به وظيفه اجتماعى خود وادارد، نمى ‏تواند به بقاى خود ادامه دهد و در كمترين زمانى متلاشى شده وضع عموميش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد.

به همين دليل كسى كه زمامدار و فرمانرواى جامعه‏ اى است (اعم از جامعه بزرگ يا كوچک)و به جايگاه خود و بقاى جامعه عنايت دارد، اگر بخواهد به طور موقت يا غير موقت از سر كار خود غيبت كند، حتماً جانشيتى به جاى خود مى ‏گذارد، و هرگز حاضر نمى‏شود كه قلمرو فرمانروايى و زمامدارى خود را سر خود رها كرده و از بقا و زوال آن چشم پوشد.

رئيس خانواده‏اى كه براى سفر چند روزه يا چند ماهه مى ‏خواهد خانه و اهل خانه را وداع كند، يكى از آنان يا كسى ديگر را براى خود جانشين معرفى مى‏ كند و امور منزل را به وى مى ‏سپارد.

رئيس مؤسسه يا مدير مدرسه يا صاحب مغازه‏اى كه كارمندان يا شاگردان چندى زيردست دارد، حتى براى چند ساعت غيبت نيز يكى از آنان را به جاى خود مى ‏نشاند و ديگران را به وى ارجاع مى‏كند.

اسلام دينى است كه به نص كتاب و سنت بر اساس فطرت استوار است. اسلام آئينى اجتماعى است كه هر آشنا و بيگانه اين نشانى را از سيماى آن مشاهده مى‏ كند، و عنايتى كه خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله به اجتماعى بودن اين دين مبذول داشته ‏اند هرگز قابل انكار نبوده و با هيچ چيز ديگر قابل مقايسه نيست.

پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله نيز مسئله تشكيل اجتماع را در هر جايى كه اسلام در آن نفوذ پيدا مى‏ كرد، ترک نمى‏ فرمود. هر شهر يا دهكده‏ اى كه به دست مسلمين مي افتاد، در اولين فرصت والى و عاملى در آنجا نصب و زمام اداره امور مسلمين را به دست وى مى ‏سپرد.

حتى  در لشگرهايى كه به جهاد اعزام مى‏ فرمود، گاهى براى اهميت مورد بيش از يک رئيس و فرمانده به نحو ترتب براى ايشان نصب مى‏ نمود. حتى در جنگ موته چهار نفر رئيس تعيين فرمود، كه اگر اولى شهيد شد دومى و اگر دومى شهيد شد سومى را و همچنين... به رياست و فرماندهى بشناسد.

همچنين به مسئله جانشينى عنايت كامل داشت و هرگز در موارد لزوم از نصب جانشين فروگذارى نمى ‏كرد، و هر وقت از مدينه غيبت مى‏ فرمود مسئول و متولى به جاى خود معين مى‏ كرد. حتى در موقعى كه از مكه به مدينه هجرت مى‏ كرد، براى اداره چند روزه امور شخصى خود در مكه و پس دادن امانت‏ هايى كه از مردم نزد حضرت بود، على‏ عليه السلام را جانشين خود قرار داد. همچنين پس از شهادت نسبت به بدهى‏ ها و كارهاى شخصى خود على‏عليه السلام را جانشين نمود.

شيعه مى‏گويد: به همين دليل هرگز متصور نيست كه پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله از دنيا رحلت كند و كسى را جانشين خود قرار ندهد و سرپرستى براى اداره امور مسلمين و گرداندن چرخ جامعه اسلامى نشان ندهد.[۴]

به راستى چه كسى مى‏ تواند از پيامبر رحمت‏ صلى الله عليه و آله عاقل ‏تر و مهربان ‏تر باشد؟ رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله به اندازه‏اى نسبت به امت دلسوز و مهربان بود كه حتى در سفر چند روزه‏اى كه مى‏ رفت، فرد يا افرادى را به جاى خويش معين مى‏ نمود.

پيامبر صلى الله عليه و آله از فتنه ‏ها و گرفتارى‏ هايى كه پس از رحلتش دامنگير جامعه اسلامى شد و فسادهايى كه در پيكره اسلام رخنه كرد، مانند حكومت آل‏ مروان و غير ايشان -  كه آيين پاک را فداى ناپاكى‏ ها و بى بند و بارى‏ هاى خود ساختند -  به تفصيل خبر داده است.[۵]پيامبرى كه از جزئيات حوادث و گرفتارى‏ هاى سال‏ ها و هزاران سال پس از خود غفلت نكند و سخن گويد، چگونه ممكن است از مهم‏ترين وضعى كه در اولين لحظات پس از شهادتش به وجود مى‏ آيد غفلت كرده و يا كوتاهى كند؟!

آيا ممكن است رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله نسبت به طبيعى ‏ترين و عادى‏ترين كارها مانند خوردن و نوشيدن و خوابيدن صدها دستور و سفارش صادر كند، ولى از چنين مسئله با ارزشى به كلى سكوت ورزيده و كسى را به جاى خود تعيين نفرمايد و همه چيز را در اين امر خطير و جنجال براگيز به مردم بسپارد؟!

شيعه طبق آنچه از تعاليم اسلامى به دست آورده معتقد بوده و هست كه آنچه براى جامعه در درجه اول اهميت دارد روشن شدن تعاليم اسلام و فرهنگ دينى، و در درجه دوم جارى شدن كامل آنها در ميان جامعه است.

قطعاً اين دو مقصود به دست كسى بايد انجام شود كه عصمت و مصونيت خدايى داشته باشد، و گرنه ممكن است كسانى مصدر حكم يا مرجع علم قرار گيرند كه در زمينه وظايف محوّله خود، از انحراف فكر يا خيانت سالم نباشند و تدريجاً ولايت عادلانه الهى و اسلامى به سلطنت استبدادى و ملك‏كسرايى و قيصرى تبديل شود، و معارف پاک دينى مانند اديان ديگر دستخوش تحريف و تغيير دانشمندان بوالهوس و خودخواه گردد.

و تنها كسى كه به تصديق پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در تمام اعمال و اقوال خود مُصيب و روش او با كتاب خدا و سنت الهى تطابق كامل داشت اميرالمؤمنين على بن ابیطالب‏ عليه السلام بود.[۶]

اگر كسى كه در مسائل اعتقادى يا احكام شرعى كه توضيح آن در قرآن و كلام پيامبر صلى الله عليه و آله نيامده پرسش يا انتقاد و شبهه ‏اى داشت، به چه كسى بايد مراجعه و اعتماد كند؟ چرا كه مى ‏دانيم زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت:

از يک سو بسيارى از جزئيات احكام براى توده مردم بيان نشده بود و با پيش آمدهاى تازه حكم شرعى آن بايد مشخص مى ‏شد.

از سوى ديگر، افراد تازه مسلمان در امور اعتقادى و معرفتى كه تفصيل آن در كتاب و سنت نبوى نبود پرسش‏هاى فراوانى داشتند.

از جهت سوم، اشخاصى انديشمند و گروه ‏هاى بسيارى از ديگر مناطق، براى تحقيق در مورد دين اسلام و يا نقد و انتقاد از آن به مكه و مدينه مى‏ آمدند.

از جهت چهارم، هنوز چند سال از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله نگذشته بود كه در موضوعات روشنى مانند احكام نماز و تيمم و ده‏ها موضوع اعتقادى ديگر، اختلافات شديدى پديد آمد.

آيا براى اين همه نياز و ضرورت، خداى متعال و رسول او صلى الله عليه و آله علاج و چاره‏اى تدارک نديده بودند؟! آيا ضرورت ندارد براى آئينى كه هنوز بسيار نوپاست و از هر جهت نياز به حفاظت و حمايت و دفاع و بقا دارد، نگهبان و حافظ و سرپرست معين شود؟

پرسش مهم ديگر اينكه: چرا و به چه دليل برخى از مسلمانان در امور دينى، به افرادى مانند: ابوحنيفه، شافعى، احمد بن حنبل و... مراجعه نموده و ايشان را در مسائل دينى به امامت برگزيدند؟! به كدام دليل سخن و حُكم افرادى مانند ابن‏حنبل و شافعى و ابوحنيفه  حجت است و مورد رضاى خدا و رسول ‏خداصلى الله عليه و آله مى‏باشد؟ واقعاً به چه دليل و مدرک و با كدام روايت؟

شيعه اماميه براى پيروى از امام على ‏عليه السلام و ديگر اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در امور دينى و دنيوى، ده ‏ها سند و مدرک محكم و قطعى دارد. مانند: آيه تطهير، حديث غدير، حديث ثقلين، حديث سفينه و... ، كه برخى از روايت‏ها را اكثريت متفكران اسلامى (از هر فرقه) گزارش نموده‏ اند.

از منظر ديگر: امت بى‏ امام همانند كشتى بى‏ ناخدا و راه بى‏ علامت و شب بى ‏چراغ است. اگر غدير و رهبرى الهى نباشد، استعدادها شكوفا نمى ‏شود. در كنار پيشرفت امروز دنيا، هر روزه مى ‏بينيم كه فساد و جنايت نيز پيشرفت مى ‏كند. يعنى بال علم و تكنولوژى حركت مى‏ كند، ولى بال معنويت شكسته است. آرى، اين است سيماى انسانِ بدون غدير! يعنى بدون رهبرى الهى در جهان!

خيلى تعجب است از كسانى كه مى‏ گويند: پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله از دنيا رفت و كسى را به جانشينى تعيين نكرد! مگر در تاريخ پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله نمى ‏خوانيم: هر گاه قبيله‏اى مسلمان مى‏ شدند، فوراً براى آنان حاكم و پيشوا تعيين مى‏ فرمود. هر گاه لشكرى اعزام مى‏كرد براى آنها فرمانده تعيين مى ‏فرمود، و همين كه به مدينه هجرت كرد در مكه براى خود جانشين مشخص نمود.

ابوعلى سينا مى‏ گويد: چگونه باور كنيم خداى حكيمى كه از مژه چشم و گودى كف پا غفلت نكرده، از رهبرى مردم غافل شده است؟ مگر قرآنى كه هر كس مى‏تواند آيه‏اى -  آيات كلى، مطلق و يا متشابه -  از آن را دستاويز اهداف خود كند، بدون مفسّر معصوم -  مانند رسول خدا صلى الله عليه وآله -  قابل تكيه است؟ از همين رو پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سفارش نمود تا همگان به هر دو ثقل -  كتاب خدا و اهل ‏بيت‏ عليهم السلام -  تمسک جويند تا گمراه نشوند.

  1. ۱ برترين نعمت، چهل نكته درباره غدير (واعظ حسينى) : ص ۱۱۶ ۱۱۵ ۵۰  - ۴۵
  2. العقيدة الطحاوية: ص ۷۹ ،۸۰ .
  3. منبع عمده در اين نكته كتاب «شيعه در اسلام»است.
  4. شيعه در اسلام: ص ۲۴۳ به بعد، بخش امام شناسى، همراه با تلخيص.
  5. خداوند به مهربانى و دلسوزى پيامبر صلى الله عليه و آله تصريح مى‏ كند. توبه /  ۱۲۸.
  6. شيعه در اسلام: ص ۳۵ بخش اول، همراه با تلخيص.