سبک شناسی خطبه غدیر
سبک شناسى خطبه غدير[۱]
در متون عربى گاه درک متن و محتوى به درک زيبايى هاى آن بستگى دارد. اين زيبايى ها از مصاديق علم بلاغت به شمار میرود؛ به اين معنى كه مفاهيم و معانى متن رابطه مستقيم با بلاغت متن مورد نظر دارد. بررسى زيبايى هاى يک متن مى تواند موجب شناخت هر چه بيشتر آن شود، و اين نوع از پژوهش ها در حوزه سبک شناسى قرار مى گيرد. بى شک خطبه غدير از بهترين نمونه هاى فصاحت و بلاغت عربى است كه از زبان پيامبر صلى الله عليه وآله جارى شده است.
از آنجا كه نكته مهم در سبک شناسى توجه به بسامد است، در اينجا به بررسى خطبه غدير از زاويه سبک شناسى پرداخته، و با روش استقصايى بسامدهاى مربوط به ساختارهاى زبانى و ادبى بيان خواهد شد. از اين راستا اعجاز بيانى خطبه غدير آشكار خواهد شد.
مقدمه
«سبک» در زبان عربى به معنى گداختن و ريختن زر و نقره است، و سبيكه پاره نقره گداخته را گويند. در اصطلاح ادبى به معناى طرز خاصى از نظم و نثر است كه معادل اروپايى آن «استيل» است كه خود از «ستلوس» يونانى مأخوذ است، به معناى آلتى فلزى يا چوبين كه به وسيله آن حروف و كلمات را بر روى الواح مومى نقش مى كرده اند. امروز هم ايرانيان به «قلم» معنايى شبيه به سبک مى دهند و میگويند: فلان كس خوب قلمى دارد.[۲]
به عبارت بهتر، سبک هر كس روشى است كه براى بيان انديشه خود بر مى گزيند، مشروط به اينكه اين روش را خود ابداع كرده باشد، يا خداقل با روش ديگران متفاوت باشد.[۳]
پيشينه سبک شناسى را بايد در يونان و روم جستجو كرد. افلاطون سبک را كيفيت و امتيازى تعريف مى كند كه گوينده اى به لحاظ برخوردارى از الگوى مناسب و شايسته كلام از آن بهرهمند است، و گوينده اى ديگر به دليل فقدان اين الگوى مناسب از آن بى بهره است. اما ارسطو سبک را خاصيت ذاتى كلام میداند و معتقد است هر اثرى داراى سبک است؛ حال اين سبک ممكن است ضعيف، متوسط يا عالى باشد.
سبک خصوصيتى اكتسابى است، اما به درجات مختلف تقسيم بندى مى شود. روميان نيز سبک را به درجات والا، معتدل و عاميانه تقسيم میكرده اند.[۴]
نكته بسيار مهم در سبک شناسى توجه به بسامد است. اصولاً سبک از طريق مقايسه قابل ادراک است. چنانچه رنگ ها در تقابل يكديگر خود را نشان مى دهند. در مطالعه نرم و انحراف از آن، وجود يک يا چند عنصر سبكى چندان اهمیت ندارد، اما بسامد عناصر سبكى اهميت دارد. مثلاً كاربرد دو حرف اضافه براى يك متمم از ويژگى هاى سبک خراسانى است، اما از مختصات غزل حافظ نيست، هر چند كه در ديوان حافظ به كار رفته باشد، زيرا بسامد آن اندک است.
هر سبكى نسبت به سبک ديگر داراى انحراف است، و اين يعنى سبک. مثلاً ديوان سعدى يک هنجار يا نرم است و غزل صائب در مقايسه با آن خارج از نرم است، اما هر دو سبک دارند. از اينجاست كه برخى در تعريف سبک مى گويند: سبک يعنى عدول از نرم.[۵]
ساختار زبانى
در بررسى ساختار زبانى يک اثر، چاره اى جز در نظر گرفتن ويژگى هاى صرفى و نظام واژگانى آن اثر در كنار ويژگى هاى نحوى و دستورى آن نيست.
۱. استفاده از مشتقات
زبان عربى به اين ويژگى متمايز است كه زبان اشتقاقى است. بنابراين اشتقاق در عربى بسيار نمايان است. چندان كه قواعد و ضوابطى براى آن وضع گرديده است. مشتقات انواعى دارد كه عبارت اند از: اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبهه، صيغه مبالغه و افعل التفضيل.[۶]
شايد در وهله اول چنين به نظر آيد كه استفاده از مشتقات در گفتار هر شاعر، نويسنده يا خطيب امرى عادى جلوه مى كند. اما بسامد بالاى اين مشتقات بيانگر سبک شخصى هر شاعر، نويسنده يا خطيب میباشد.
از جمله پيامبر اكرم اسلام صلى الله عليه و آله در خطبه بلند و گرانقدر غدير است. رسول گرامى صلى الله عليه وآله با استفاده زياد و در برخى موارد تكرار آن، سبكى خاص را با ظرافت ايجاد نموده است.
براى نمونه چند مورد حاوى مشتقات ذكر مىشود:
اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبه، صيغه مبالغه و افعل التفضيل:
حَميداً لَم يَزَل، مَحموداً لا يَزالُ (و مَجيداً لا يَزولُ، و مُبدِئاً و مُعيداً و كُلُّ أمر اليه يَعُودُ). بارِئُ المَسموكاتِ، و داحِى المَدحُوّاتِ، و جَبّارُ الأرَضينَ و السماواتِ. قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ المَلائكَةِ و الروحِ. مُتَفَضِّلٌ على جَميعِ مَن بَرأهُ، مُتَطَوِّلٌ على جَميع مَن أنشأهُ.
فاعلَمُوا مَعاشِرَ الناسِ (ذالِكَ فيهِ و افهَموهُ، و اعلَمُوا) انَّ اللَّه قَد نَصَبَهُ لَكُم وَليّاً و اماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلى المُهاجِرينَ و الانصارِ، وَ عَلَى التابِعينَ لَهُم بِاحسانٍ، وَ عَلى البادى و الحاضِرِ، و عَلَى العَجَمىّ و العَرَبى، و الحُرِّ و المَملوكِ و الصغيرِ و الكَبيرِ، و عَلى الابيَضِ و الاسوَدِ، و عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ.
مَعاشِر الناسِ، انَّ عَلياً و الطيِّبينَ مِن وُلدى (مِن صُلبِهِعليهم السلام) هُمُ الثِقلُ الاصغَرُ، و القُرآنُ الثِقلُ الاكبَرُ. فَكُلُّ واحِدٍ مِنهُما مُنبِئٌ عَن صاحِبِهِ، و مُوافِقٌ لَهُ. لَن يَفتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلى الحَوضَ.[۷]
۲. بسامد تكرار مترادفات
الفاظ متفاوت و بسيار هستند، ولى معنى يكى است.[۸] پيامبر صلى الله عليه وآله در خطبه غدير براى مفاهيم مختلف از كلمات مترادف بسيار استفاده كرده است. با توجه به اينكه چنين كاربردى كمتر در گفتار ديگران به كار مىرود و به اين دليل كه داراى بسامد بالايى مى باشد، مى توان آن را يكى از شاخصه هاى سبک خطابى ايشان به شمار آورد. به عنوان نمونه:
الف) ستايش: حمد، شكر، مدح
الحَمدُ للَّهِ الذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ.
و لا نَزَلَت آيَةُ مَدحٍ فى القُرْآنِ الاّ فيهِ.
الا و انَّ عَلياًعليه السلام هُو المَوصُوفُ بِالصبرِ و الشكرِ.
ب) خداوند: ربّ، اللَّه، إله
رَبُّ الملائكةِ و الروحِ، مُتَفَضِّلٌ على جَميعِ مَن بَرَأهُ.
فَهُو اللَّه الذى لا الاهَ الا هُو المُتقِنُ الصَنعَةَ، الحَسَنُ الصَنيعَةِ.
الاهٌ واحِدٌ و رَبٌّ ماجِدٌ.
ج) بزرگ: عظيم، مجيد، كبير
و يَحسَبونَهُ هَيِّناً و هُوَ عِندَ اللَّه عَظيمٌ. مَعاشِر الناسِ، شَتّانَ ما بَينَ السَعيرِ و الأجرِ الكَبيرِ.
حَميداً لَم يَزَل، مَحموداً لا يَزالُ وَ مَجيداً لا يَزولُ.
د) آتش: نار، شُواظ، سعير
الا انَّ اعدائَهُمُ الذينَ يَصلَونَ سَعيراً.
يَبتَليَكُم بِشُواظٍ مِن نارٍ
هـ) سرپرست و سرپرستى: موالاه، وصى
مَعاشِر الناسِ، السابِقُونَ الى مُبايَعَتِهِ.
هُوَ عَلى بن ابى طالِبٍ عليه السلام اخى و وَصيّى.
و) پيمان: عهد، ميثاق
لا نَرجِعُ عَنِ العَهدِ و لا نَنقُضُ الميثاقَ
ز) پاداش: جزاء، اجر، ثواب، نصيب
سَيَجزِى اللَّه الشاكِرينَ الصابِرينَ.
شَتّانَ ما بَينَ السَعيرِ، و الاجرِ الكَبيرِ
اُذكُرُوا المَماتَ و المَعادَ و الحِسابَ و المَوازينَ و الُمحاسَبَةَ بَينَ يَدَى رَبِّ العالَمينَ و الثَوابَ و العِقابَ.
مَن جاءَ بِالسَيِّئَةِ فَلَيسَ لَهُ فى الجِنانِ نَصيبٌ.
ح) پيروان: اولياء، اتباع، انصار، اشياع
مَعاشِر الناسِ، انَّهُم و انصارَهُم و اتباعَهُم و اَشياعَهُم فِى الدَركِ الاسفَلِ مِنَ النارِ.
ط) دشمنان: اعداء، معاندين، مخالفين
لانَّ اللَّه عَزَّوَجَلَّ قَد جَعَلَنا حُجَّةً عَلى المُقَصِّرينَ و المعُانِدينَ و الُمخالِفينَ و الخائِنينَ و الآثِمينَ و الظالِمينَ و الغاصِبينَ مِن جَميعِ العالَمينَ.
۳. كاربرد نحوى افعال و كلمات در جمله
علم نحو زبان و ادبيات عرب را قانونمند مىكند و سعى در تعريف زبان و تمايل زيادى به ساكن بودن و ايستايى دارد، چون زبان دستگاهى زنده است و با جنبههاى مختلف زندگى ارتباط مستقيم دارد. تا زمانى كه جوشندگى زندگى هست زبان زنده است و متناسب با تغييرات زندگى، خود را با آن وفق مى دهد و پيش مىرود، و دوره هايى چون جوانى، ميانسالى، پيرى و مرگ را تجربه مىكند. زبان ارگانيسمى زنده و در حال تحول است.[۹]
با اين وجود، نويسنده، شاعر يا خطيبى هنرمند است، كه با به كارگيرى زبان تمامى قواعد را به درستى رعايت نمايد و جمله هاى زيبايى پديد آورد.
اين امر در خطبه غدير به شكل تام انجام پذيرفته، به طورى كه مى توان گفت: گفتار پيامبر صلى الله عليه وآله از سستى تركيبات و ضعف تأليف به دور است، و زبان ايشان زبان استوار، فصيح و داراى زيبايى هايى مى باشد كه در ادامه اشاره خواهد شد.
الف) كاربرد افعال
همانطور كه مى دانيم در زبان عربى سه نوع فعل را شمرده اند: ماضى، مضارع و امر. كاربرد افعال در جايگاه مناسب خود نقش به سزايى در جملات عربى ايفا مى كند، به طورى كه با كاربرد صحيح افعال در يک نگارش عربى شاهد تأثير چشمگير آن خواهيم بود. بسامد بالاى افعال متعدد در خطبه غدير نشان از آگاهى ژرف پيامبر صلى الله عليه وآله از لغت عرب دارد.
جملات زيبايى در خطبه غدير به چشم مى خورد كه برخى از اين جملات بدون كاربرد هيچ فعلى ساخته شده، و برخى ديگر فقط با فعل مضارع و در مواردى فقط فعل ماضى به كار گرفته شده است. اين خود نشان از سبک والاى و توانايى ويژه آن حضرت در خطابه گويى مى باشد.
در زير نمونه هايى از اين نوآورى ها و زيبايى هاى جملات ذكر مى گردد:
اول: جملات بدون فعل
معاشر الناس، السابقون الى مبايعته و موالاته و التسليم عليه بإمرة المؤمنين اولئك هم الفائزون فى جنات النعيم.
معاشر الناس، هو ناصر دين اللَّه و المجادل عن رسولاللَّه، و هو التقى النقى الهادى المهدى. نبيكم خير نبى، و وصيكم خير وصى، و بنوه خير الاوصياء.
معاشر الناس، انه ما من قرية الا و اللَّه مهلكها بتكذيبها قبل يوم القيامة، و مملّكها الإمام المهدى و اللَّه مصدق وعده.
دوم: جملات با فعل مضارع فراوان
لم يكن له ضد و لا معه ندّ. احد صمد لم يلد و لم يكن له كفواً احد. اله واحد و رب ماجد. يشاء فيمضى، يريد فيقضى، و يعلم فيحصى، و يميت و يحيى، و يفقر و يغنى، و يضحك و يبكى، و يدنى و يقصى، و يمنع و يعطى. له الملك و له الحمد. بيده الخير، و هو على كل شى قدير.
يولج اليل فى النهار و يولج النهار فى الليل. لا اله الا هو العزيز الغفار. مستجيب الدعاء، و مجزل العطاء، محصى الانفس، و رب الجنة و الناس. الذى لا يشكل عليه شىء، و لا يضجره صراخ المستصرخين، و لا يبرمه الحاح الملحّين.
سوم: جملات متشكل از فعل ماضى
ماض حكمه، جاز قوله، نافذ امره، ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه و صدّقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له.
چهارم: تركيب واژگان
تركيب واژه ها براى دلالت بيشتر بر معناى مورد نظر، نشان از قدرت زبانى گوينده دارد. پيامبر صلى الله عليه وآله در خطبه غدير در اين باره تركيبات زيبايى به كاربرده، كه موجب اداى بيشتر معناى مورد نظر خواهد شد. برخى از اين تركيبات به كار رفته در جملات عبارتند از:
بارئ المسموكات، و داحى المدحوّات، و جبار الارضين و السماوات.
رب الملائكة الروح، متفضّل على جميع من برأه.
منشى الشىء حين لا شىء، دائم حى و قائم بالقسط.
ملك الاملاك و مفلك الافلاك و مسخّر الشمس و القمر.
حتماً على اللَّه ان يفعل ذلك بمن خالف امره، و ان يعذّبه عذاباً نكراً ابداً الآباد و دهر الدهور.
الا انه فاتح الحصون و هادمها.
۵. كاربرد حروف
استعمال حروف در هر زبان تابع مقتضيات همان زبان است.[۱۰]
الف) حرف جرّ
بسامد بالاى استفاده از حروف دلالت بر احاطه فراوان پيامبر مكرم اسلام صلى الله عليه وآله بر معناى حرف مربوط دارد. در اين باره فقط به بسامد تكرار حرف جرّ «عن» اشاره مى شود:
عن السلام: ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد.
عن تبليغ ذلك: و سألت جبرئيل ان يستعفى فى (السلام) عن تبليغ ذلك اليكم.
عن ولايته: و لا تستنكفوا عن ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به.
عن اللَّه: امرته عن اللَّه ان ينام فى مضجعى. ففعل فادياً لى بنفسه.
عن رسول اللَّه صلى الله عليه وآله: معاشر الناس، هو ناصر دين اللَّه و المجادل عن رسول اللَّه.
عنهم: و قد امرت بالصلح عنهم.
و عن المشاهد، عن الحرام، عنه، عن الباطل، عن صاجبه، عن معصيه، عن سبيله، عن ربه، عن ذلك، عن مخالفته، عن منكر و... .
مى توان به بسامدهاى بالاى حروف جرّ «باء، من، فى، على، الى، لام، مع» اشاره كرد، كه اين بسامدهاى بالا نشان دهنده سبک خطابى رسول اكرم صلى الله عليه وآله مى باشد.
ب. حروف تنبيه و عرض »الا«
حروفى هستند كه در اول جمله براى توجه، هشدار يا بشارت در مورد انجام يا ترك عمل بعد از آن به كار مىرود.××× 1 النحو الاساسى )مختار و ديگران( : ص 311. ×××
كاربرد فراوان اين دو حرف در خطبه غدير نشان از اهميت توجه به عمل نصيحت شده دارد. پيامبرصلى الله عليه وآله اين حرف را 58 بار در خطبه تكرار نموده است، كه با توجه به بسامد بالاى تكرار اين حرف در نوع خود مىتوان آن را سبك ويژهاى براى ايشان در خطابه به شمار آورد. به نمونههايى از استعمال اين حرف در خطبه اشاره مىگردد:
الا لعن اللَّه الغاصبين المغتصبين.
الا انهم اصحاب الصحيفة، فلينظر احدكم فى صحيفة.
الا و ان علياًعليه السلام هو الموصوف بالصبر و الشكر.
الا من كنت مولاه فهذا علىعليه السلام مولاه.
الا و قد بلّغت، الا و قد اسمعت، الا و قد اوضحت.
پانویس
- ↑ زلال غدير (مجموعه مقالات): ش ۱ ص ۱۰۲-۱۲۲.
- ↑ سبک شناسى نثر (بهار): مقدمه جلد اول.
- ↑ سبک خراسانى در شعر فارسى (محجوب): ص ۴۹-۵۱ .
- ↑ سنت و نوآورى در شعر معاصر (امينپور): ص ۱۷۹-۱۸۲.
- ↑ شاعر آيينه ها (شفيعى كدكنى): ص ۳۷، ۳۸.
- ↑ التطبيق الصرفى (راجحى): ص ۷۵.
- ↑ كليه متون مربوط به خطبه از كتاب «الغدير» علامه امينى گرفته شده است.
- ↑ دلائل الاعجاز (جرجانى): ص ۲۴۲.
- ↑ مطلق (بهمنى): ص ۱۰۰.
- ↑ فن ترجمه (معروف): ص ۲۶۲.