ابن کثیر
روايت حديث غدير[۱]
يكى از علما و بزرگان اهل سنت كه حديث غدير را نقل كرده اسماعيل بن عمر دمشقى شافعى، ابن كثير است.
ابن كثير در تاريخش، در بخش فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام و تحت عنوان «حديث غدير خم»، حدود ده مورد براى حديث غدير آورده است. از جمله با اشاره به ماجراى غدير و نيز ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين عليه السلام در رحبه كوفه است.[۲]
معرفى كتاب در موضوع غدير[۳]
كتب مفصلى در زمينه بحث هاى رجالى و تاريخىِ مربوط به سند حديث غدير تأليف شده است.
از اوايل قرن دوم هجرى كه تدوين معارف دينى رسماً آزاد اعلام شد، تبليغ غدير نيز شكلى تازه بخود گرفت و كم كم از شكل روايت به صورت تأليف در آمد.
در اين كتاب ها، اسماء راويان حديث غدير از مرد و زن جمع آورى شده و از نظر رجالى درباره موثق بودن راويان بحث شده و تاريخچه مفصلى از اسناد و راويان حديث غدير تدوين شده و جنبه هاى اعجاب انگيز آن در زمينه هاى اسناد و رجال تبيين گرديده است.
اين مسير ادامه يافت و كتاب هاى مختلفى به صورت مستقل يا ضمنى در موضوع غدير تدوين شد. به عنوان نمونه ابن كثير دمشقى مى گويد:
«كتابى در دو جلد ضخيم ديدم كه محمد بن جرير طبرى احاديث غدير خم را در آن جمع آورى كرده بود»![۴]
معناى مولى در كلام ابن كثير[۵]
در كتاب «عوالم العلوم» فهرستى از راويان حديث و شعرا و اهل لغت عامه كه معنى «اولى» را معناى اصلى كلمه مولى دانسته اند آورده است[۶]، كه يكى از آنها ابن كثير دمشقى است.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: دلالت حديث غدير، و عنوان: علمابحث در سند و متن حديث غدير.
نقل نزول آيه اكمال در غدير[۷]
يكى از وجوه دلالت حديث غدير بر امامت اميرالمؤمنين عليه السلام نزول آيه اكمال در رويداد غدير است. در كنار شيعه، شمارى از بزرگان اهل سنت و مشاهير اعيان علماى آنان نزول آيه اكمال در روز غدير خم را نقل كرده اند.
اما با كمال تعجب ابن كثير نزول آيه اكمال در غدير خم را تكذيب كرده است! در اينجا شبهه او را همراه با جواب آن مى آوريم:
الف) شبهه ابن كثير
ابن كثير در تاريخش پس از نقل نزول آيه اكمال در روز غدير به اضافه نقل ثواب روزه روز غدير - كه معادل روزه شصت ماه است - به نقل ابوهريره، گفته است كه اين حديث جداً منكَر بلكه دروغ است!! در اينجا اشاره به سخن او مى كنيم و به تفصيل ادعاى وى را پاسخ مى دهيم:
اين حديث جدّاً منكر بلكه دروغ است، زيرا با آنچه در صحيحين از اميرالمؤمنين عمر بن خطاب ثبت شده كه اين آيه در روز جمعه و در روز عرفه، وقتى كه رسول الله صلى الله عليه وآله در عرفه بود نازل شده، سازگار نيست.
اين سخن كه «روزه روز هجدهم ذى حجه - يعنى روز غدير خم - معادل روزه شصت ماه است» نيز صحيح نيست، چرا كه در حديث صحيح آمده كه روزه ماه رمضان معادل روزه ده ماه است.
پس چگونه ممكن است كه روزه يک روز معادل شصت ماه باشد؟ پس اين باطل است.
شيخ ما حافظ ابوعبدالله ذهبى بعد از نقل حديث نزول آيه اكمال در روز غدير گفته است: اين حديث جدّاً منكر است. حَبشون خلاّل و احمد بن عبدالله بن احمد نيرى - كه هر دو بسيار راستگويند - آن را از على بن سعيد رملى از ضَمرَه نقل كرده اند.
اين حديث از عمر بن خطاب و مالک بن حُوَيرِث و انس بن مالک و ابوسعيد و غير ايشان، به اسانيد واهى روايت شده است. صدر حديث متواتر است و من يقين دارم كه پيامبرصلى الله عليه وآله آن را گفته است.
عبارت «خدايا، با هر كس با او دوستى كند دوستى كن...» افزونه اى قوىّ الاِسناد است. اما روزه يادشده صحيح نيست. و به خدا سوگند كه اين آيه در روز عرفه - چند روز قبل از واقعه غدير خم - نازل شده است. و اللَّه اعلم.[۸]
ب) پاسخ شبهه ابن كثير
سخن ابن كثير در غايت بطلان است، به چند جواب:
اعتبار كتب صحاح اهل سنت و راويانش
ابن كثير اعتراف كرده كه اين حديث را ضَمرَه از ابن شَوذَب، از مَطَر ورّاق، از شهر بن حَوشَب، از ابوهُرَيره روايت كرده، و اين ها همه از رجال صحاح اند: ضَمرَه و عبداللَّه بن شَوذَب از رجال تِرمِذى و ابوداوود و ابن ماجه و نَسايى در صحاح آن ها هستند. مَطَر ورّاق از رجال مسلم و صحاح چهارگانه يادشده و ابن حِبّان است. شهر بن حَوشَب نيز از رجال مسلم بن حجّاج و صحاح چهارگانه مذكور است.
در ادامه خواهيم گفت كه روايت يكى از رجال صحاح از يک راوى، دليل آن است كه او نزد آنان ثقه و عادل و معتمَد و صحيح الضبط است. بنابراين، چگونه است كه ابن كثير حديثى را تكذيب مى كند كه اهل سنت آن را به اسانيدشان از راويانى روايت كرده اند كه در صحاح از ايشان حديث نقل كرده و به آنان اعتماد نموده اند؟!
اضافه بر اين، دانشمندان و مصنّفان اهل تسنّن كتابهاى صحاح را بسيار مى ستايند، و حتى شيعه اماميه را به سبب اينكه در بعضى از اخبار و راويان اين كتاب ها خدشه مى كنند بسيار نكوهش مى كنند.
از جمله ميرزا مخدوم شريفى و فضل بن روزبهان هستند كه صحيح بخارى و صحيح مسلم را صحيح ترين كتاب ها پس از قرآن، و آنچه مسلم و بخارى در آن همداستان باشند را صحيح نزد امت مى دانند.
همچنين شيعه را به خاطر خدشه وارد كردن در اين دو كتاب بسيار مورد طعن قرار داده اند.[۹]
در اينجا به ابن روزبهان و امثال او مى گوييم: اگر چنين است، چرا در كتاب خود حديث نزول آيه اكمال در روز غدير را - كه رجال صحاح روايتش كرده اند - از ساخته هاى شيعه مى دانيد؟!
اضافه بر اين، از شيعه بد گفته ايد و مطاعنى به آنان نسبت مى دهيد، به اين سبب كه آنان بر صحاح اهل سنت خرده مى گيرند و دسته اى از روايات آنان را نمى پذيرند.
پس همه اين بدگويى ها متوجه حافظ ابن كثير نيز هست، چرا كه حديث نزول آيه اِكمال در روز غدير را دروغ خوانده است. در حالى كه راويان اين حديث از رجال صحاح اند. در حالى كه اهل سنت بر توثيق رجال صحاح اجماع كرده اند.
روات حديث ابوهريره از رجال صحاح و ثقه اند
نكته ديگر اينكه: هر چند راويان حديث ابوهريره درباره روزه روز غدير از رجال صحاح ستّه اهل سنت هستند و در وثاقتشان نزد اهل سنت شكى نيست، ولى باز هم در اينجا توثيق هر يک از آنان نزد رجاليان بزرگ اهل سنت نقل مى كنيم:
ضَمرَة بن ربيعه (م 202 ق): احمد بن حنبل و عبدالغنى بن عبدالواحد مَقدِسى و ابوحاتِم و ابوسعيد بن يونس و محمد بن سعد و ذهبى[۱۰]: او را به شدت توثيق كرده و بسيار ستوده اند.
بسيارى از بزرگان راويان و مؤلفين اهل سنت از جمله ابوداوود و تِرمِذى و نَسايى و ابن ماجه از او روايت كرده اند.
عبدالله بن شَوذَب (م 156 ق): صاحب كتاب «الكمال» و ذهبى و ابن حجر[۱۱]: او را توثيق كرده و ستوده اند. ابوداوود و تِرمِذى و نَسايى و ابن ماجه از او روايت كرده اند.
سفيان ثورى، وليد بن كثير، يحيى بن مَعين، احمد بن حنبل، ضَمرَه، ابوزُرعه دمشقى، ابنعمّار، نَسايى، ابوحاتم، ابن حبّان، ابن خلفون، ابن نُمَير و عِجلى او را توثيق كرده و ستوده اند.
مَطَر ورّاق: حافظ ابونعيم[۱۲]: مالک بن دينار، ابوعيسى و مالک بن دينار او را توثيق كرده و ستوده اند.
شهر بن حَوشَب اشعرى شامى حِمصى دمشقى: حافظ عبدالغنى مَقدِسى و ابن حجر و ذهبى[۱۳]: محمد بن عبداللَّه بن عمّار، يعقوب بن شَيبَه، صالح بن محمد بغدادى، ابنمَعين، ابنمدينى، عبدالرحمن، يعقوب بن شَيبه، يعقوب بن سفيان، ابوجعفر طبرى، ابوبكر بزّار، حرب بن اسماعيل كرمانى، احمد بن حنبل، احمد بن عبدالله، ابن ابى خَيثَمه، ابوحاتم، ابوزُرعه، ابن عدى، فسوى، حنبل و عثمان دارمى و احمد بن عبدالله عِجلى از احمد و تِرمِذى از احمد و بخارى، همگى او را توثيق كرده و ستوده اند. بسيارى از بزرگان راويان صاحبان صحاح جز بخارى از او روايت كرده اند. عمرو بن على گفته كه مُعاذ بن مُعاذ در حديث شهر بن حوشب تأمل داشت، ولى او از اسماء بنت يزيد روايات حسن نقل كرده است.
در طرف مقابل، چند نفر شهر بن حوشب را جرح كرده اند كه البته در برابر اين توثيقات فراوان از اعتبارى ندارد. چنانچه محدّثان اهل سنت پذيرفته اند كه اگر تعديل بر جرح راجح باشد، در هنگام تعارض جرح را بى اثر مى گرداند. به عنوان نمونه ابوالمؤيّد خوارزمى از ابن جوزى نقل كرده كه وى در مورد شهر بن حوشب - كه نامش در سند حديثى آمده - به اين قاعده كلى تصريح كرده و به توثيق ابن جوزى در مورد او استناد كرده و تضعيف در مورد او را ردّ كرده است.[۱۴]
بطلان سخن ابن كثير پيرامون روزه روز غدير
ابن كثير درباره ثواب روزه روز غدير - كه در روايت ابوهريره آمده - گفته است: اين سخن كه روزه روز هجدهم ذى حجه - يعنى روز غدير خم - معادل روزه شصت ماه است نيز صحيح نيست، چرا كه در حديث صحيح آمده كه روزه ماه رمضان معادل روزه ده ماه است. پس چگونه ممكن است كه روزه يک روز معادل شصت ماه باشد؟ پس اين باطل است.
بطلان اين سخن بر كسى كه آگاهى اندكى از اخبار داشته باشد پوشيده نيست. از دو جهت مى توان اين شبهه او را پاسخ داد:
مانند آن در اخبار بسيار وارد شده است
اينک بعضى از آن ها:
اول: فضل روزه بيست و هفتم ماه رجب: نورالدين حلبى در مورد مبعث پيامبرصلى الله عليه وآله در شب يا روز بيست و هفتم ماه رجب از حافظ دِمياطى در سيره اش، از ابوهريره نقل كرده كه روزه روز بيست و هفتم ماه رجب معادل روزه شصت ماه است... .[۱۵]
عجيب اينجاست كه حلبى در سخنى مانند ابن كثير به حديث ابوهريره درباره روزه روز غدير اعتراض مى كند، ولى مثل آن را درباره روز مبعث از ابوهريره نقل مى كند! البته وى در پايان اعتراضش خواننده را به تأمّل امر كرده، و از قول ذهبى نقل كرده كه اين حديث جداً منكر بلكه دروغ است، زيرا در حديث صحيح آمده كه روزه ماه رمضان معادل روزه ده ماه است. حال چگونه ممكن است كه روزه يک روز معادل روزه شصت ماه باشد؟! پس اين باطل است![۱۶]
و اما راوى اين حديث يعنى حافظ دِمياطى (ت 613 - م 670 ق)، حافظ ذهبى شرح حال او را نوشته و بسيار توثيق كرده و ستوده است.[۱۷]
لازم به ذكر است: حديث دِمياطى در فضيلت روزه روز بيست و هفتم ماه رجب را جماعتى از بزرگان اهل سنت روايت كرده اند، از جمله: شيخ عبدالقادر گيلانى با سندش از شهر بن حَوشَب از ابوهريره، و نيز در «نُزهَة المجالس».[۱۸] ص412
- ↑ چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص 278.
- ↑ تاريخ ابنكثير: حوادث سال دهم. براى شرح حال ابنكثير ر.ك: در طبقات ابنقاضى شُهبه. البدر الطالع: ج 1 ص 153. النجوم الزاهرة: ج 11 ص 123. انباء الغمر: ج 1 ص 39. الدرر الكامنة: ج 1 ص 399. طبقات المفسرين: ج 1 ص 110. شَذَرات الذهب: ج 6 ص 231.
- ↑ اسرار غدير: ص 107. چهارده قرن با غدير: ص121، 140-143. غدیر در آئینه کتاب: ص14.
- ↑ بحار الانوار: ج 37 ص 235. احقاق الحق: ج 2 ص 486.
- ↑ اسرار غدير: ص 113. چهارده قرن با غدير: ص 121.
- ↑ عوالم العلوم: ج 3/15 ص 59 .
- ↑ چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص 464.
- ↑ تاريخ ابن كثير: ج 5 ص213-214.
- ↑ نواقض الروافض (مخطوط). ابطال الباطل.
- ↑ الكمال فى اسماء الرجال (مخطوط). الكاشف: ج 2 ص 38. دول الاسلام: حوادث سال 202.
- ↑ الكمال فى اسماء الرجال (مخطوط). الكاشف: ج 1 ص 356. تقريب التهذيب: ج 1 ص 423. تهذيب التهذيب: ج 5 ص255-261.
- ↑ حليَة الأولياء: ج 3 ص75، 76.
- ↑ الكمال فى اسماء الرجال (مخطوط). تهذيب التهذيب: ج 4 ص369-372. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج 2 ص 284.
- ↑ جامع مسانيد ابى حنيفة: ج 1 ص 39.
- ↑ انسان العيون فى سيرة الامين و المأمون: ج 1 ص 384.
- ↑ انسان العيون فى سيرة الامين و المأمون: ج 3 ص 337.
- ↑ تذكرة الحفّاظ: ج 4 ص 1477.
- ↑ غُنيَة الطالبين: ص501، 502. نزهة المجالس: ج 1 ص 154.