فرهنگ سازی تبلیغ غدیر توسط امامان

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۹ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۶ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « ==فرهنگ ‏سازى تبليغ غدير توسط معصومين‏ عليهم السلام<ref>تبليغ غدير در سيره مع...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

فرهنگ ‏سازى تبليغ غدير توسط معصومين‏ عليهم السلام[۱]

فرهنگ ‏سازى براى غدير در بلند مدت از بهترين و مؤثرترين روش ‏ها در تبليغ غدير است. اين وظيفه بسيار مهم غديرى قبل از همه توسط شخص پيامبر صلى الله عليه و آله در خود غدير انجام شد.

همچنين در حيات آن حضرت بعد از غدير و نيز بعد از ايشان در دعاها و زيارات و در قالب شعر و ادب به زبان‏ هاى مختلفى كه معتقدين به غدير با آنها سخن مى ‏گويند، و همچنين در نوشته ‏ها و كتاب ‏هاى تألیف شده مستقل يا ضمنى جلوه كرده كه از لسان ائمه‏ عليهم السلام و در حضور ايشان به انجام رسيده، و آثار آن تا امروز به يادگار باقى مانده است.

اين بنيان ‏هاى فرهنگىِ غدير و كيفيت فرهنگ ‏سازى آنها توسط معصومين ‏عليهم السلام را در پنج قسمت اين بخش پى مى‏ گيريم:


۱. دستور اكيد بر عمومى‏ سازى فرهنگ غدير

با مطرح شدن فرهنگ ‏سازى، قبل از همه چشم‏ ها به مُبلِّغ اعظم غدير دوخته مى ‏شود كه در اين باره چه فرموده و چه راهكارهايى براى اين هدف به ما آموخته است.

دامنه فعاليت در اين زمينه تا كجاست و چه محدوده‏ هايى بايد مراعات شود؟

فرهنگ‏ سازى با در نظر گرفتن مكان‏ هاى مختلف و فرهنگ‏ هاى متفاوت و بالاتر از آن آينده‏ هاى متغيِّر، به چه صورتى بايد برنامه‏ ريزى شود؟

با مرورى بر دستورات پيامبر صلى الله عليه و آله در راستاى كيفيت نشر فرهنگ غدير در چهار بخش، وظيفه همگانى در تبليغ عمومى غدير را مى‏ آموزيم:


الف) فرهنگ‏ سازى عمومى غدير در تبليغ شخص پيامبر صلى الله عليه وآله

اولين فرهنگ ‏سازِ غدير كه فرمان عامى در اين باره صادر فرموده و خود پايه آن را گذاشته پيامبر صلى الله عليه وآله است. فرهنگ ‏سازى براى غدير در تبليغى كه توسط خود پيامبر صلى الله عليه وآله صورت گرفته، ناظر به انواع مخاطبين تا روز قيامت است، كه در اين فراز خطبه غدير بيان شده است:

وَ قَد بَلَّغتُ ما اُمِرتُ بِتَبليغِهِ حُجَّةً عَلى كُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ، وَ عَلى كُلِّ اَحَدٍ مِمَّن شَهِدَ اَو لَم يَشهَد، وُلِدَ اَو لَم يُولَد[۲]: من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، به دنيا آمده‏ اند يا نيامده ‏اند.

پيامبر صلى الله عليه و آله در اين جملات كه در آن دو بار از واژه «تبليغ» استفاده شده (بَلَّغتُ، بِتَبليغِهِ)، مخاطب خود را از آن مجلس خاص گسترده ‏تر اعلام كرده و اين عموميت را از سه جهت گسترش داده است:

جهت اول: غايبين از آن مجلس كه قاعدتاً بايد حضور مى ‏يافتند ولى نتوانسته ‏اند، كه در اين مورد از كلمه «حضور» استفاده شده است.

جهت دوم: همه مردم آن زمان كه به خاطر عدم امكان جمع همه و خبر نداشتن و يا دورى راه، امكان نداشت در آن مجلس تبليغى حاضر باشند، كه در اين مورد كلمه «شهود» به كار رفته است.

جهت سوم: همه مردم زمان‏ هاى آينده كه هنوز به دنيا نيامده ‏اند، كه در اين مورد از واژه «ولادت» استفاده شده است.

ب) دستور پيامبر صلى الله عليه و آله به فرهنگ ‏سازى عمومى درباره غدير

از جالب ‏ترين دستورات خداوند متعال دستور فرهنگ‏ سازى براى غدير در دو فاز بزرگ و كوچک جامعه يعنى محيط هاى خانوادگى و محيط هاى عمومى است. اين شيوه رواج فرهنگ غدير در كل دنيا، در عبارتى بسيار كوتاه در خطابه غدير آمده است:

فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ وَ الوالِدُ الوَلَدَ اِلى يَومِ القِيامَةِ[۳]: پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.

از اين فراز خطبه غدير سه نكته براى فرهنگ‏سازى عمومى غدير استفاده مى‏شود:

نكته اول: فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائب

هر كسى در هر زمانى به هر نوعى در برابر پيام غدير حضور يافت، موظف به ابلاغ دانسته‏ هاى خود درباره غدير به كسانى است كه به هر نوعى و به هر دليلى از آگاهى نسبت به آن غايب بوده ‏اند.

بنا بر اين فرقى وجود نخواهد داشت بين كسانى كه شخصاً كنار بركه غدير حاضر بوده و صداى دلنشين پيامبر صلى الله عليه و آله را به گوش خود شنيده‏ اند، و كسانى كه در آن زمان خبر آن را از حاضرين غدير مستقيماً يا به واسطه دريافت كرده‏ اند و يا كسانى كه در زمان‏هاى بعد به صورت شنيدارى يا نوشتارى و يا به وسيله انواع ابزارهاى ارتباط جمعى صوتى و تصويرىِ روز به آنان ابلاغ شده است.

اگر همه معتقدين غدير به اين دايره وسيع در تبليغ آن پايبند باشند، در واقع ما به تعداد آنان مُبَلِّغ براى غدير خواهيم داشت؛ و متقابلاً تعداد مخاطبمان بى‏نهايت خواهد بود، به عدد همه انسان ‏هاى روى زمين در هر كشور و شهر و آبادى به هر زبانى و از هر قوميّتى، يعنى هر كسى كه با هر ابزارى امكان اطلاع رسانى به او وجود داشته باشد وظيفه ماست كه پيام غدير را به او برسانيم.

نكته دوم: فَليُبَلِّغِ الوالِدُ الوَلَد

به موازات احياى عمومى غدير در سطح جامعه، محيط گرم و صميمى خانواده موقعيت مؤثرى است كه والدين مى ‏توانند آن را به زمينه‏اى براى تبليغ غدير تبديل نمايند.

همچنين اگر در مكان‏ ها و زمان ‏هايى امكان تبليغ عمومى غدير نبود و فرزندانمان از بُعد اجتماعى آن محروم ماندند، لااقل محيط خانواده در محدوده بسته خود بتواند وظيفه تبليغ غدير را ادامه دهد، بدون آنكه آسيبى از سوى سقيفه بدان برسد يا بتواند ممانعتى نسبت به ابلاغ اين اعتقاد حياتى اسلام ايجاد كند.

از نظر ادبيات مسلَّم است كه منظور از «والد» در اينجا «پدر» به طور خاص نيست، بلكه به عنوان مصداق بارز گفته شده و قطعاً شامل مى ‏شود مادر را و همه كسانى كه به نوعى وظيفه سرپرستى فرزندانى را بر عهده دارند و نقش پدر يا مادر را براى آنان ايفا مى‏كنند، و همه آنان «والِد» هايى هستند كه به دستور خاص پيامبر صلى الله عليه و آله بايد پيام غدير را به «وَلَد» هاى خود برسانند.

نكته سوم: اِلى يَومِ القِيامَة

تعيين زمانى به بلنداى «تا قيامت» براى تبليغ غدير از سوى پيامبرى كه همه آينده‏ هاى تلخ و شيرين غدير را مى ‏بيند، بسيار پر مفهوم و دقيق است. دو  جهت مهم در مطرح كردن قيامت وجود دارد كه گستردگى تبليغى و حفاظت تبليغاتى غدير را تضمين مى‏ نمايد:

اول اينكه اين دستور عام شامل زمان‏ هايى مى‏ شود كه ظالمين با سلاح ‏هاى مختلف تبليغاتى و جنگى به مبارزه با غدير اقدام كرده ‏اند. در چنين شرايطى از يک سو وظيفه ابلاغ غدير از ما برداشته نمى‏ شود، و از سوى ديگر دشمن از هر طرف حمله كند در خواهد يافت كه مدافعان غدير از سوى ديگر مشغول ترويج فرهنگ خود هستند و اقدامات دشمن در حال خنثى شدن است.

دوم اينكه اين دستور در طول زمان و با توجه به ازدياد جمعيت به موازات آن، شبيه درخت تبليغى خواهد شد كه روز به روز بر تعداد شاخه‏ هاى آن افزوده مى‏ شود. اين درخت با شاخه‏ هاى روز افزونش تا بى‏ نهايت برگ‏ه اى غدير توليد مى‏كند و سايه پر بركت آن را بر سر مردم جهان مى‏ گستراند تا از گزند سقيفه در پناه آن باشند.

به همين موازات ميوه شيرين غدير را با شاخه‏ هاى طوبائى خود كه از هر خانه ‏اى سر بر مى ‏آورد، در همه جا شكوفا مى‏ كند و بهشت دنيا قبل از جنت عقبى در دسترس مردم قرار مى‏ گيرد.

ج) استفاده از انواع ابزارهاى فرهنگ ‏سازى براى غدير

يكى از پيش بينى ‏هاى عجيب براى آينده غدير، فرهنگ ‏سازى آن با انواع اتمام حجت است بر مخاطبين متفاوتى كه براى آن فرض مى‏ شود، كه در اين فراز خطابه غدير آمده است:

فَاعلَموا مَعاشِرَ النّاسِ ذلِكَ فيهِ وَ افهَموهُ، وَ اعلَموا اَنَّ اللَّهَ قَد نَصَبَهُ لَكُم وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى المُهاجِرينَ وَ الاَنصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُم بِاِحسانٍ، وَ عَلَى البادى وَ الحاضِرِ، وَ عَلَى العَجَمِىِّ وَ العَرَبِىِّ، وَ الحُرِّ وَ المَملُوكِ وَ الصَّغيرِ وَ الكَبيرِ، وَ عَلَى الاَبيَضِ وَ الاَسوَدِ، وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكمُهُ، جازٍ قَولُهُ، نافِذٌ اَمرُهُ[۴]:

اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را براى شما صاحب اختيار و امامى قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكى، و بر روستايى و شهرى، و بر عجمى و عربى، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچك، و بر سفيد و سياه. بر هر يكتا پرستى حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است.

در اين خطاب در درجه اول بين زن و مرد در پيام غدير فرقى گذاشته نشده لزوم ابلاغ آن براى همه يكسان است.

در درجه دوم پيامبر مكرم اسلام ‏صلى الله عليه وآله از اولين شنوندگان غدير كه صحابه و تابعين اطراف خودش بودند آغاز كرده و سپس آن را در وسيع ‏ترين دايره ممكن گسترش داده است.

در درجه سوم ابعاد اين گستردگى درباره غدير چنين بيان شده است: از يک سو بين روستائيان و شهرنشينان هيچ تفاوتى قائل نشده و همه در برابر غدير يكسانند. از سوى ديگر عرب و غير عرب -  اهل هر زبانى كه باشند -  براى غدير قابل تفاوت نيست. در نگاه ديگر غلامان و كنيزان با صاحبان آنها هيچ فرقى در پذيرش و اداى وظيفه نسبت به غدير ندارند. از جهتى ديگر كودكان و نوجوانان و جوانان و ميانسالان و بزرگسالان و پيران در پيشگاه غدير به تناسب ظرفيت و قدرت و درک خود موظفند. از جنبه‏اى ديگر سفيدپوست و سياه‏پوست و سرخ‏پوست و زردپوست همه بايد غديرى باشند و از هيچ كدام آنان عذرى درباره غدير پذيرفته نيست.

با توجه به اين گستردگى مخاطبانِ غدير كه پيامبر صلى الله عليه و آله با تصريح خاص همه آنان را در خطابه خود نام برده، واضح است كه براى اهل هر زبانى با ادبيات آنان، و براى سطح فرهنگ‏ هاى متفاوت مردم با لسان خودشان، و براى سنين مختلف عمر انسان‏ ها مناسب با درک مقبول آنان، بايد براى غدير فرهنگ ‏سازى كرد و از ابزارهاى تبليغى مناسب هر يک از موقعيت‏ ها معقول‏ ترين استفاده را برد.


د) وظيفه همگانى در تبليغ پيام غدير[۵]

ابلاغ پيام غدير در واقع رساندن اصل رسالت الهى و تبليغ امامى است كه همه معارف و احكام دين را بايد از او گرفت. پس با ابلاغ غدير همه دستورات الهى ابلاغ شده، و دقيقاً به همين دليل دستور تبليغ عمومى فقط درباره غدير داده شده است.

از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام پرسيدند: چطور كسى جز تو نمى‏ تواند از طرف پيامبر صلى الله عليه وآله پيامى را برساند، در حالى كه آن حضرت در مواردى به ما فرموده: «فَليُبَلِّغِ الشاهِدُ الغائِب»؟ فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله اين جمله را فقط در روز غدير خم و در روز عرفه و در روز رحلتش فرموده ... ، و به عموم مردم دستور داده كه هر كس را ديدند واجب بودن اطاعت از امامان آل محمد عليهم السلام و واجب بودن حقشان را برسانند و اين وظيفه ابلاغ را در هيچ مطلبى غير از اين موضوع نفرموده است.

در واقع پيامبر صلى الله عليه وآله به عموم مردم دستور داده كه به مردم حجت و دليل كسانى را برسانند كه همه آنچه پيامبر صلى الله عليه وآله بدان مبعوث شده را از قول او كسى جز ايشان ابلاغ نمی‏كند.

۲. فرهنگ‏ سازى غدير با ادبيات تعجب!

دفاع از غدير به صورت تعجب از كسانى كه نسبت به آن كم توجهى مى ‏كنند، يكى از شيوه ‏هاى بسيار مؤثر در تبليغ غدير بوده است. اشاره به بى‏ اعتنايى مردم نسبت به غدير در گونه ‏هاى مختلفى در احتجاجات معصومين‏ عليهم السلام به چشم مى ‏خورد، كه معمولاً با تعابيرِ مختلفِ «تعجب» همراه است.

گاهى سهل‏ انگارى در شأن غدير، و گاهى تغافل و به فراموشى سپردن آن را مطرح كرده ‏اند، و گاهى از به فراموشكارى زدن خود درباره غدير، و گاهى از دفاع نكردن از آن انتقاد كرده ‏اند، و گاهى از انكار و نپذيرفتن آن، و گاهى از اينكه با وجود چنين مستند قوى چگونه صاحب آن نتوانسته حق خود را بگيرد ياد نموده ‏اند.

اين تعجب‏ ها در كلام حضرت زهرا و اميرالمؤمنين و امام باقر و امام صادق‏ عليهم السلام، در پاسخ به دشمنان غدير و يا در مقام هشدار به دوستان غدير ديده مى‏ شود. در ادامه هشت مورد از آنها ذكر خواهد شد:

الف) تعجب از فراموشى غدير[۶]

به نظر شما تعجب ندارد كه حاضرين در غدير آن هم از ساكنين مدينه، آن هم از حضرت زهرا عليها السلام بپرسند كه اصلاً پيامبر صلى الله عليه و آله درباره خلافت على‏ عليه السلام چيزى فرموده يا نه؟! كاش سؤالى به عنوان تشكيک درباره غدير مطرح مى‏كردند.

كاش نمى‏ گفتند: «كلام صريحى»، و كاش نمى ‏گفتند: «قبل از وفاتش»!! پس اين سؤال نيست، استهزاء است! طلبكار شدن است! و به همين دليل پاسخى جز نگاه پر از تعجب به سائل نخواهد داشت.

اين اتفاقى بود كه در روزهاى پر از اشک و آه فاطمه‏ عليها السلام بعد از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله رخ داد، كه نمک ديگرى بر زخم آن حضرت بود. محمود بن لُبَيد بر سر قبر حمزه آمد و حضرت را در آنجا در حال گريه ديد. خدمتش عرض كرد: من سؤالى از شما دارم كه سينه ‏ام را مضطرب ساخته! فرمود: سؤال كن. عرض كردم: آيا پيامبرصلى الله عليه وآله قبل از وفاتش درباره امامت على كلام صريحى فرموده است؟!!

حضرت زهرا عليها السلام فرمود: واعجبا، آيا روز غدير خم را فراموش كرده ‏ايد؟!! گويا مى‏ خواست بفرمايد: آيا دنبال كلامى صريح‏تر از سخنى هستى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز منبر غدير فرموده و صد و بيست هزار نفر بر صراحت آن شاهدند؟ اگر بعد از چنان روزى هنوز سينه ‏ات از شک و ترديد مضطرب است بهتر آنكه از هدايت خود نااميد باشى! يک عمر سفارشات پيامبر صلى الله عليه و آله درباره خلافت على‏ عليه السلام كجا رفت؟ اگر واقعاً فراموش كرده ‏ايد بايد فكرى براى هوش و حافظه شما كرد، كه مبادا نماز و روزه و زكات و حج را هم فراموش كنيد!

ب) تعجب از قانع نشدن با غدير[۷]

از بى ‏شرمى بايد تعجب كرد كه فدک را غصب كنند و حاكم ظالمى به آنجا بفرستند و در اثر ظلم او مردم به شكايت نزد صاحب غدير بيايند، و هنگام دادخواهى براى مردمِ مظلوم لشكرى از سوى غاصب به قصد بازگرداندن ظلم فرستاده شود!! در اين ميان به امام غدير گفته شود كه چرا بر عليه خليفه سقيفه اقدام كرده ‏اى؟!

«اَشجَع» نماينده سقيفه در فدک مغصوب بود. او به مردم منطقه ظلم و اجحاف فراوانى نمود به حدى كه اهل آنجا براى شكايت نزد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمدند. آن حضرت همراه عده ‏اى به آنجا آمدند تا او را از رفتارش باز دارند. اشجع در مقابل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام قرار گرفت و بر تصميم خود پافشارى كرد و در نتيجه به دست اصحاب حضرت كشته شد.

با رسيدن اين خبر به ابوبکر، عده‏اى را به سركردگى خالد بن وليد به منطقه فرستاد. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با يك اشاره ذوالفقار خالد را از اسب به زير انداخت به طورى كه همه لشكر او وحشت كردند. سپس حضرت خالد را توبيخ كرد كه با سِمَت سرلشكرى براى سقيفه به جنگ غدير آمده، در حالى كه شخصاً در غدير حاضر بوده است! حضرت تعجب خود را از اين حركت خالد با كلمه «واى بر تو» ابراز كرده فرمود:

واى بر تو اى خالد! چقدر مطيع خائنين و عهدشكنان هستى! آيا روز غدير براى تو قانع كننده نبود كه اكنون چنين تصميمى گرفته ‏اى؟!

وقتى به مدينه بازگشتند دامنه سخن درباره اين اقدام ضد غدير تا خود ابوبكر رسيد و اميرالمؤمنين‏عليه السلام بر او اتمام حجت‏هايى فرمود. پس از جدا شدن از آنان، حضرت صبورانه شكايت خود را از غاصبين غدير و فدك ابراز داشت؛ و با تعجب از اينكه غدير براى آنان قانع كننده نيست؛ به عباس عموى خود فرمود:

من با اينان راهى جز صبر انتخاب نكرده ‏ام، همان طور كه پيامبر صلى الله عليه وآله به من دستور داده است. اكنون كه روز غدير براى اينان قانع كننده نيست به حال خود واگذارشان!! بگذار آنچه قدرت دارند ما را ضعيف نمايند، كه خداوند مولاى ماست و او بهترين حكم كننده است.

ج) تعجب از عذرخواهى بیجا پس از غدير[۸]

آيا تعجب ندارد كه زنان صحابه با تأخير سه ماهه، به عيادت دختر پيامبرشان در بسترى بيايند كه به خاطر غدير در آن افتاده است؟

آيا نبايد متعجبانه نگريست به مردانى كه با شنيدن قهر فاطمه ‏عليها السلام از بى‏وفايى آنان، مجروح غدير را به خاطر آورده ‏اند و براى عيادت بانوى بانوان جهان آمده ‏اند كه روزهاى مرگ را سپرى میكند؟

آيا نبايد با حيرت نگريست به كسانى كه در عيادت هم نمک ديگرى بر زخم سيدة النساء عليها السلام زدند؛ و به جاى آنكه بگويند: اى كاش حق غدير را ضايع نكرده بوديم، گفتند: اى كاش از غدير اطلاع داشتيم!!

اين ماجرا در روزهاى آخر عمر حضرت زهرا عليها السلام اتفاق افتاد هنگامى كه عده ‏اى از زنان مهاجر و انصار به عيادت آمدند. آن  حضرت در اين فرصت مطالبى درباره مسئله غصب خلافت مطرح كرد و بر آنان اتمام حجت فرمود.

زنان سخنان حضرت را براى مردان خود نقل كردند، و در پى آن عده ‏اى از سرشناسان مهاجر و انصار به عنوان عذرخواهى نزد حضرت آمدند و عرض كردند: اگر ابوالحسن اين مطالب را براى ما میگفت قبل از آنكه پيمان با اهل سقيفه را محكم كنيم و با آنان بيعت نماييم، ما هرگز به جاى او با ديگرى بيعت نمى ‏كرديم!

حضرت متعجبانه از اين فرهنگ جاهلى كه بيعت باطل را بهانه ادامه راه ضلالت میداند، آنان را از خود راند و فرمود:

بعد از روز غدير خم خداوند هيچ دليل و عذرى (در برابر ولايت) براى احدى باقى نگذاشته است. آيا پدرم در روز غدير خم براى احدى عذرى باقى گذاشت؟! از من دور شويد، كه عذرى از شما پذيرفته نيست بعد از آنكه عذرهايتان خواسته شده است. بعد از كوتاهى شما جايى براى امر و نهى باقى نمانده است.

د) تعجب از حاضرين غدير در مقايسه على‏ عليه السلام و معاويه[۹]

نگاه متعجبانه به معاويه در واقع تعجب از سقيفه است. معاويه و سلف او چه كسى بودند و از كجا آمدند، كه طمع در خلافت نمودند؟ مگر چه سوابقى بالاتر از غديرِ على‏ عليه السلام داشتند كه مردم به خاطر آنها سقيفه را پسنديدند؟ اين اظهار تعجب از دشمنِ غدير هنگامى بود كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در كوفه براى حركت به سوى صفين خطابه‏ اى ايراد كرد و در آن چنين فرمود:

تعجب از معاوية بن ابى‏ سفيان است كه در خلافت با من به نزاع برخاسته و امامت مرا انكار مى‏ كند! اى مهاجرين و انصار ... ، آيا بر شما واجب نيست كه مرا يارى كنيد و آيا امر من بر شما واجب نيست؟ آيا نمى‏ دانيد كه بيعت من بر حاضر و غايب شما لازم شده؟ پس چرا معاويه و اصحابش در بيعت من خلل وارد مى‏ كنند؟ ... آيا سخن پيامبر صلى الله عليه وآله را نشنيديد كه در روز غدير درباره ولايت و صاحب اختيارى من مى ‏فرمود؟!

هـ) تعجب از بى‏ انصافى مردم با غدير[۱۰]

«چقدر اين امت نسبت به على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام ظلم و بى‏ انصافى كرده‏ اند»! اين جمله تعجب ‏آميز را امام باقرع ليه السلام فرمود؛ و سپس تعجب خود را از دوستى و دشمنى بر اساس سقيفه و كنار گذاشتن حب و بغض بر اساس غدير اعلام كرد و فرمود:

شما مخالفين، دوستانِ ابوبكر را دوست داريد و از دشمنان او -  هر كس كه باشد بيزارى مى‏ جوييد، و دوستان عمر را دوست داريد و از دشمنان او -  هر كس كه باشد -  بيزارى مى ‏جوييد، و دوستان عثمان را دوست داريد و از دشمنان او -  هر كس كه باشد -  بيزارى مى‏ جوييد.

ولى وقتى نوبت به على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام میرسد مى‏ گويند: دوستانش را دوست داريم ولى از دشمنانش بيزارى نمى‏ جوييم بلكه آنان را هم دوست داريم! چگونه چنين ادعايى برايشان صحيح است در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايد: اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. ولى مى‏ بينى كه با دشمنان او دشمنى نمى‏ كنند و خواركنندگان او را خوار نمى ‏نمايند. اين انصاف نيست!

و) تعجب از نفهميدن معناى غدير[۱۱]

تشكيک و شبهه ‏اندازى افكار مردم بى‏غرض را هم مشوّش مى ‏نمايد، به گونه ‏اى كه در معنا و مفهوم حقيقتى چون غدير احساس تحير مى‏ كنند. اين از ترفندهاى دشمن براى فتح سنگرهاى اعتقادى ماست و بارها اين نتيجه را در برداشته كه نزديک ترين دوستان غدير سؤالاتى درباره آن مطرح كرده ‏اند كه پاسخ آن بسيار واضح بوده است.

يكى از اصحاب امام باقر عليه السلام از آن حضرت پرسيد: معناى كلام پيامبر صلى الله عليه وآله چيست كه فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» ؟ حضرت با تعجب از چنين سؤالى فرمود: آيا مثل اين مطلب جاى سؤال دارد؟! به آنان فهمانيد كه جانشين او خواهد بود.

يعنى پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير جوانب بسيارى از خلافت و امامت را به آنان آموخت، اما حداقل چيزى كه هر مخاطبى از غدير فهميد تعيين كسى بود كه بايد جاى رسول‏ الله ‏صلى الله عليه وآله بنشيند. اين را حتى منافقين فهميدند و به همين دليل عكس‏ العمل منفى از خود بروز دادند و اظهار نارضايتى كردند!


ز) تعجب از انكار حقيقت بزرگ غدير[۱۲]

ظلم در حق غدير عجيب است كه از بى‏ اعتنايى آغاز شد و به تغافل رسيد. گام بعدى انكار پيمان غدير با اقرار به اصل آن بود. مرحله نهايى انكار اصل آن بود، كه در اوج بى ‏پروايى و ناديده گرفتن روز حساب انجام گرفت و گفتند: «اصلاً چنين اتفاقى در تاريخ نيفتاده است»!! امام باقر عليه السلام انكار عمومى امت نسبت به حقيقت بزرگ ولايت در غدير را اين گونه بيان فرموده است:

اين امت انكار كردند پيمانى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله از ايشان براى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام گرفت، در روزى كه او را براى مردم منصوب فرمود و آنان را در زمان حياتش به ولايت و اطاعت او فراخواند و خود آنان را بر اين مطلب شاهد گرفت.


ح) تعجب از تغافل مردم از غدير[۱۳]

عجيب است كه مردمانى در حضور پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله هم اقرار لسانى نمودند و هم بيعت كردند، اما به محض آنكه چشم پيامبر صلى الله عليه وآله را دور ديدند خود را به فراموشى زدند، گويا خدا را به خاطر رسولش مى ‏پرستيدند و اكنون با رفتن رسول، خدا را هم بنده نبودند.

امام صادق ‏عليه السلام فرمود: مردم درباره روز غدير خم خود را به غفلت زدند همان گونه كه در روز مشربه امّ ابراهيم خود را به غفلت زدند! روز مشربه مردم اطراف حضرت بودند كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمد، ولى براى حضرت جا باز نكردند!!

پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: اى مردم، آيا در حالى كه من زنده‏ام و در بين شما هستم به اهل‏ بيت من بى‏ اعتنايى مى‏ كنيد؟ بدانيد اگر من از ميان شما غايب شوم خداوند از شما غايب نمى‏ شود!


۳. فرهنگ ‏سازى با شعر غدير

شعر گذشته از زيبايى، با تراز موزونى كه در قرائت دارد در همه ملت‏ها براى بقاء و حفظ فرهنگ آنان مورد استفاده قرار میگيرد. در راه فرهنگ ‏سازى غدير نيز شعر از مؤثرترين ابزارهاى به كار گرفته شده به حساب مى‏آيد.

اين روند از غدير خم و با حضور پيامبر صلى الله عليه وآله و با اجازه آن حضرت بلكه به امر ايشان آغاز شده، و به دست يكى از زبردست‏ ترين شعراى زمان در هنگام وقوع ماجرا بالبداهه درباره غدير شعر سروده شده است.

جلوه پر رنگ‏تر آن در زمان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است كه خود حضرت براى غدير شعر سروده است. ادامه اين مسير در زمان ائمه‏ عليهم السلام است كه با تأييد ايشان و در محضرشان توسط شعراى چيره دست، شعرهاى نابى درباره غدير به دنياى فرهنگ اسلام عرضه شده است. اين روند در طول تاريخ ادامه يافته و در پانزده قرن غدير شعرهاى زيبا به زبان‏ هاى مختلف درباره غدير سروده شده و در مجموعه‏ هاى نفيس گردآورى شده است.[۱۴]در اين باره دو ماجراى ادبى غدير را مى‏آوريم:


الف) فرهنگ‏ سازى با شعر غدير در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله[۱۵]

با در نظر گرفتن بازارِ شعر در حجاز و احتراز خاص پيامبر صلى الله عليه و آله از آن، براى مردم عجيب بود كه در حضور آن حضرت شعرى خوانده شود؛ چه رسد به اينكه سروده شود، و چه رسد به اينكه آن شعر درباره دين باشد، و چه رسد به اينكه مورد تأييد حضرت قرار گيرد و روح ‏القدس مؤيد آن باشد!!

براى شاعر نيز يک اقدام عادى به حساب نمى ‏آمد كه ذوق شكفته ‏اش را درباره چنين موضوعى به كار گيرد و بتواند آن را در حضور پيامبر صلى الله عليه وآله بخواند. به همين دليل بدون اجازه هرگز چنين جرأتى به خود نداد و از اجازه پيامبر صلى الله عليه وآله بسيار تعجب كرد؛ و ذوق‏زده بر فراز بلندى قرار گرفت و شعرش را خواند تا رسميت و مجاز بودن اين گام ادبىِ غدير را به همه نشان دهد. همه اينها پايه‏ گذارى فرهنگى براى شعر غدير در حضور پيامبر صلى الله عليه وآله بود كه با مراحل حساب شده پيش می‏رفت.

با پايان خطابه پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير، حَسّان بن ثابت با در نظر گرفتن قسمت ‏هاى اصلى خطبه و مقدماتى كه براى اجراى آن فراهم شد، داستان غدير را به صورت قطعه شعرى تنظيم كرد. آنگاه خدمت پيامبر صلى الله عليه وآله آمد و عرض كرد: يا رسول ‏الله، اجازه مى‏ فرماييد شعرى را كه درباره على بن ابى‏ طالب -  به مناسبت اين واقعه عظيم ‏سروده‏ ام بخوانم؟ حضرت فرمود: بخوان به نام خداوند و بركت او.

حسّان بر جاى بلندى قرار گرفت و مردم براى شنيدن كلامش ازدحام كردند، در حالى كه براى بهتر شنيدن شعرش گردن مى‏ كشيدند. در اين حال قبل از قرائت شعرش پاسخ اعتراض احتمالى را آماده كرد و گفت: اى بزرگان قريش، سخن مرا به گواهى و امضاىِ پيامبر گوش كنيد.

سپس اشعارى را كه همانجا سروده بود خواند، كه به عنوان يک سند تاريخى از غدير ثبت شد و به يادگار ماند. پس از اشعار حسان، پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: اى حسان، تا مادامى كه با زبانت از ما دفاع میكنى، از سوى روح‏ القدس مؤيد خواهى بود.


ب) فرهنگ‏ سازى با شعر غدير توسط اميرالمؤمنين‏ عليه السلام[۱۶]

چه كسى باور میكند كه صاحب غدير شخصاً درباره غدير شعر گفته باشد! و چه كسى احتمال میدهد كه اين شعر در برابر دشمن غدير سروده شده باشد! و چه كسى می‏تواند صفين را بنگرد كه اين شعر غديرى توسط نامه براى نماينده سقيفه فرستاده مى ‏شود؟ اگر صاحب غدير درباره بزرگ‏ترين فضيلت خود شعر گفته همه شاعران غديرى به او اقتدا كرده زيباترين‏ ها را تقديم او خواهند كرد و گوش اجتماع را از نواى غدير پر خواهند ساخت.

ماجرا هنگامى اتفاق افتاد كه معاويه نامه ‏اى به عنوان تفاخر به اميرالمؤمنين‏عليه السلام نوشت: اى اباالحسن، من فضايل بسيارى دارم: پدرم در جاهليت آقا بود! و من در اسلام پادشاه شده‏ام! و من دايى مؤمنين هستم!

وقتى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نامه معاويه را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار با فضايل بر من فخر مى ‏فروشد؟! اى غلام، آنچه مى‏ گويم برايش بنويس. و حضرت اشعارى سرود كه يک بيت آن درباره غدير خم بود:


وَ اَوجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيكُم

رَسولُ ‏اللَّهِ يَومَ غَديرِ خُمٍّ

يعنى: پيامبر صلى الله عليه وآله در روز غدير ولايت خود بر شما را، براى من نيز واجب كرد.

وقتى معاويه پاسخ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را خواند گفت: اى غلام، اين نامه را پاره كن، كه مبادا اهل شام آن را بخوانند و به على بن ابى ‏طالب تمايل پيدا كنند!


۴. فرهنگ ‏سازى غدير در دعا

دعاها از بهترين موقعيت ‏هاى فرهنگ‏ سازى هستند. حضور قلب در دعا از يک سو و رواج آن بين قشار مختلف مردم از سوى ديگر، و استفاده از دعاهاى مختلف در زمان‏ ها و مكان‏ هاى مختلف از جهتى ديگر، شرايط ويژه ‏اى را براى همگانى كردن مفاهيمى ايجاد مى‏ كند كه در دعاها گنجانده مى‏ شود.

از همين جاست كه مى‏ بينيم در دعاهاى روز غدير و دعاى انتظار و دعاى تلقين هنگام مرگ، مسئله غدير از زاويه‏ هاى گوناگون مطرح شده و در اين قالب فرهنگى به ترويج آن اقدام شده است. ذيلاً به شش مورد از ادعيه مربوط به غدير اشاره مى‏ كنيم:

الف) فرهنگ ‏سازى غدير در دعاى ندبه و انتظار

دعاى ندبه كه يک دوره اعتقادى از آغاز بعثت انبيا تا عصر ظهور را در قالب انتظار آخرين حجت الهى آموزش مى‏ دهد، مراحل بعثت پيامبران را تا غدير بيان مى‏ كند و متن واقعه را بسيار ساده و بدون توضيح مى ‏آورد و مى‏ گويد:

فَلَمَّا انقَضَت اَيّامُهُ اَقامَ وَلِيَّهُ عَلِىَّ بنَ اَبى‏ طالِبٍ صَلَواتُكَ عَلَيهِما وَ آلِهِما هادِياً اِذ كانَ هُوَ المُنذِرُ وَ لِكُلِّ قَومٍ هادٍ، فَقالَ وَ المَلَأُ اَمامَهُ: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ:

آنگاه كه دوران رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله سرآمد ولىّ خود على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را به عنوان هدايتگر مردم منصوب نمود، چرا كه او ترساننده مردم بود و هر قومى هدايتگرى مى‏ خواهد. لذا در حالى كه مردم در برابر او بودند فرمود: هر كس  من صاحب اختيار او هستم على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند.[۱۷]


ب) فرهنگ‏ سازى براى غدير در دعاى هنگام مرگ

دعايى كه براى حفظ عقيده در هنگام مرگ و عدول نكردن از آن تا آخرين لحظه عمر وارد شده و دعاى «عديله» نام دارد، براى حساس ‏ترين موقعيتِ انسان است. در اين دعا يک دوره اعتقادى را تدارک ديده و در ضمن آن مسئله غدير را مطرح كرده است.

جايگاه اين دعا هم يكى از موقعيت‏ هاى فرهنگ ‏ساز غدير است، كه با ياد سفر آخرت انسان را متوجه يكى از ابعاد مهمى مى‏ نمايد كه بايد در روز حساب پاسخگو باشد. عبارت دعا چنين است:

آمَنّا بِوَصِيِّهِ الَّذى نَصَبَهُ يَومَ الغَديرِ وَ اَشارَ بِقَولِهِ «هذا عَلِىٌّ» إِلَيهِ[۱۸]: ما ايمان مى ‏آوريم به جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله كه او را در روز غدير منصوب كرد و با كلمه «اين على» به او اشاره كرد.


ج) فرهنگ‏ سازىِ «غدير دعوتِ خدا»[۱۹]

روز عيد غدير دقيق ‏ترين وقتى است كه مردم در طول سال آن را به غدير اختصاص مى‏ دهند. در چنين روزى ائمه‏ عليهم السلام با دعاهايى كه به ما آموخته‏ اند به صورت همه جانبه از وقت استفاده كرده و فرهنگ غدير را با جزئياتش بين مردم رواج داده ‏اند.

در فرازى از دعاهاى روز غدير سه مفهوم فرهنگى گنجانده شده است: يكى اينكه غدير پاسخ مثبت به دعوت خداست و در نتيجه انكار غدير رويگردانى از خالق جهان به حساب مى‏آيد. دوم اينكه تصديق غدير معادل با تكفير سقيفه است و اين معادله هرگز بر هم زدنى نيست. سوم اينكه ما بر سر اين اعتقاد هيچ شكى نداريم و با كمال شجاعت در روز قيامت پاسخگو خواهيم بود. در اين قسمت از دعاى غدير میخوانيم:

اللَّهُمَّ صَدَّقنا وَ اَجَبنا داعِىَ اللَّهِ وَ اتَّبَعنَا الرَّسولَ فى مُوالاةِ مَولانا وَ مَولَى المُؤمِنينَ اَميرِالمُؤمِنينَ عَلِىِّ بنِ اَبى‏ طالِبٍ ... . اَللَّهُمَّ رَبَّنا اِنَّنا سَمِعنا مُنادِياً يُنادى لِلايمانِ اَن آمِنوا بِرَبِّكُم، فَآمَنّا ... . فَاِنّا يا رَبَّنا بِمَنِّكَ وَ لُطفِكَ اَجَبنا داعيكَ وَ اتَّبَعنَا الرَّسولَ وَ صَدَّقناهُ وَ صَدَّقنا مَولَى المُؤمِنينَ وَ كَفَرنا بِالجِبتِ وَ الطّاغوتِ، فَوَلِّنا ما تَوَلَّينا ...[۲۰]:

خدايا ما تصديق كرديم و اجابت نموديم دعوت كننده تو را و پيرو پيامبرصلى الله عليه وآله شديم درباره ولايت مولايمان و مولاى مؤمنان اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب ... . خدايا، پروردگارا، ما شنيديم مناديى براى ايمان ندا مى‏كند كه به پروردگارتان ايمان بياوريد. ما نيز ايمان آورديم ... . پروردگارا، ما -  به منت و لطف تو -  دعوت كننده‏ات را پاسخ مثبت داديم و پيرو پيامبرصلى الله عليه وآله شديم و او را تصديق كرديم و همچنين مولاى مؤمنين را تصديق كرديم، و به جبت و طاغوت كافر شديم. خدايا ولايتى را كه پذيرفته‏ايم همراهمان قرار ده.


د) فرهنگ ‏سازى «غدير ميثاق آسمانى»

قسمتى از دعاى روز غدير توانسته چهار مفهوم فرهنگى را به صورت قطعه ‏هاى اعتقادى در قلب ما جاى دهد:

اول اينكه ولايتِ غدير عهدى بر همه خلق است.

دوم اينكه معرفت به غدير و اقرار بر اساس اين معرفت لازم است.

سوم اينكه تابلوى بلندِ «عيد بزرگ» فقط بر سر درِ غدير نصب شده كه روزى است پر از پيمان‏ه اى الهى.

چهارم اينكه بايد با غدير چشم ما روشن و قلب ما نورانى شود و بركت آن بر سر ما ببارد و نظام امورمان بر اساس غدير چيده شود. متن دعاى غدير چنين است:

اللَّهُمَّ اِنّى اَسأَلُكَ ... ، اَن تَجعَلَنى فى هذَا اليَومِ الَّذى عَقَدتَ فيهِ لِوَلِيِّكَ العَهدَ فى اَعناقِ خَلقِكَ وَ اَكمَلتَ لَهُمُ الدّينَ، مِنَ العارِفينَ بِحُرمَتِهِ وَ المُقِرّينَ بِفَضلِهِ ... . اللَّهُمَّ فَكَما جَعَلتَهُ عيدَكَ الاَكبَرَ وَ سَمَّيتَهُ فِى السَّماءِ يَومَ العَهدِ المَعهُودِ وَ فِى الاَرضِ يَومَ الميثاقِ المَأخُوذِ وَ الجَمعِ المَسؤُولِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقرِر بِهِ عُيُونَنا وَ اَجمِع بِهِ شَملَنا وَ لا تُضِلَّنا بَعدَ اِذ هَدَيتَنا وَ اجعَلنا ِلاَنعُمِكَ مِنَ الشّاكِرينَ يا اَرحَمَ الرّاحِمينَ[۲۱]:

خدايا از تو میخواهم مرا در اين روزى كه براى وليت عهدى بر گردن خلقت بسته ‏اى و دين را برايشان كامل كرده ‏اى، مرا از عارفين به حرمت آن و اقرار كنندگان به فضيلت آن قرار دهى ... . خدايا همان گونه كه آن را عيد بزرگ خود قرار داده‏ اى و در آسمان روز عهد معهود ناميده ‏اى و در زمين روز پيمان گرفته شده و اجتماع سؤال شونده نامگذارى كرده‏ اى، بر محمد و آل محمد درود فرست و چشم ما را بدان روشن فرما و كارهاى ما را به بركت آن منظم فرما، و  بعد از هدايت ما را گمراه مفرما و ما را نسبت به نعمت‏هايت از شاكران قرار ده، اى رحم كننده ‏ترين رحم كنندگان.


هـ) فرهنگ‏ سازى «برائت از دشمن غدير»

قسمتى از دعاهاى غدير، فرهنگ سپاسگزارى همراه برائت از دشمنان غدير را بستر سازى میكند. تشكر به خاطر كدام جهت غدير؟ نفرين به كدام دشمن غدير؟ شكرانه معرفت به حرمت غدير و هدايت با نور غدير. لعنت بر منكر حق اين روز و زير پا گذارنده حرمت آن و مقابله كننده با عظمت آن. فرازى از دعاى روز غدير را كه آموزش دهنده چنين فرهنگى است مرور مى ‏كنيم:

الحَمدُ للَّهِ الَّذى عَرَّفَنا فَضلَ هذَا اليَومِ وَ بَصَّرَنا حُرمَتَهُ وَ كَرَّمَنا بِهِ وَ شَرَّفَنا بِمَعرِفَتِهِ وَ هَدانا بِنُورِهِ ... . اللَّهُمَّ اِنّى اَسأَلُكَ ... ، اَن تَلعَنَ مَن جَحَدَ حَقَّ هذَا اليَومِ وَ اَنكَرَ حُرمَتَهُ فَصَدَّ عَن سَبيلِكَ ِلاِطفاءِ نُورِكَ[۲۲]:

حمد خدايى را كه فضيلت اين روز را به ما شناسانيد و ما را نسبت به حرمت آن بصيرت داد و به وسيله آن به ما كرامت بخشيد و با معرفت آن به ما شرف داد و به نور آن ما را هدايت كرد. خدايا، از تو می‏خواهم لعنت كنى كسانى را كه حق اين روز را انكار كردند و حرمت آن را نپذيرفتند و براى خاموش كردن نور تو راه تو را بستند.


و) فرهنگ ‏سازى «سپاس بر كمال دين»

اراده خدا تعلق گرفته كه كمال دين خود را با غدير اعلام كند. اينكه قله دين و كمال نعمت‏ هايش را ولايت على‏ عليه السلام قرار داده شكرى عظيم لازم دارد، تا به وسيله آن از خدا قدردانى میكنيم. در دعاى غدير اين بُعد فكرى ساخته میشود آنجا كه میگوييم:

الحَمدُ للَّهِ الَّذى جَعَلَ كَمالَ دينِهِ وَ تَمامَ نِعمَتِهِ بِوِلايَةِ اَميرِالمُؤمِنينَ عَلِىِّ بنِ اَبى‏ طالِبٍ عَلَيهِ السَّلامُ[۲۳]:

شكر خدايى را كه كمال دينش و تمام نعمتش را با ولايت اميرالمؤمنين على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام قرار داد.


۵. فرهنگ‏ سازى غدير در زيارت

زيارات در كنار دعاها جايگاه ويژه ‏اى براى فرهنگ ‏سازى دارند. غدير در زيارات با جملات بسيار پر محتوايى آمده كه برخى از آنها كمک به مستندات تاريخىِ مى‏ نمايد. شش فراز از اين زيارات را كه تجديد عهدى با عقايد ريشه دارمان است، ذكر مى‏ كنيم:

الف) فرهنگ‏ سازى «معانى غدير» در زيارت غدير

فرازى از زيارت غدير آموزش لغتنامه مخصوص آن است، كه بايد تک تک كارهاى آسمانى پيامبر صلى الله عليه وآله را بيان كند. معناى صراط مستقيم براى ولايت، معناى صاحب اختيارى براى مولى؛ كه پيامبر صلى الله عليه وآله فقط به آموختن اين مفاهيم اكتفا نكرد، بلكه با شهادت خدا از مردم درباره آن اقرار گرفت.

پس از اين اعترافات است كه هر كس عمداً يا تعمداً به بيراهه رود بايد مورد لعن و نفرين قرار گيرد. چند فراز از زيارت غدير كه با سلام بر «صراط مستقيم» آغاز مى ‏شود چنين است:

السَّلامُ عَلَيكَ يا مَولاىَ وَ مَولَى المُؤمِنينَ. السَّلامُ عَلَيكَ يا دينَ اللَّهِ القَويمَ وَ صِراطَهُ المُستَقيمَ. اَشهَدُ اَنَّكَ اَخُو رَسولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ... ، وَ اَنَّهُ قَد بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما اَنزَلَهُ فيكَ، فَصَدَعَ بِاَمرِهِ وَ اَوجَبَ عَلى اُمَّتِهِ فَرضَ طاعَتِكَ وَ وِلايَتِكَ وَ عَقَدَ عَلَيهِمُ البَيعَةَ لَكَ وَ جَعَلَكَ اَولى بِالمُؤمِنينَ مِن اَنفُسِهِم كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ. ثُمَّ اَشهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيهِم فَقالَ: اَلَستُ قَد بَلَّغتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللَّهُمَّ اشهَد وَ كَفى بِكَ شَهيداً وَ حاكِماً بَينَ العِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعدَ الاِقرارِ وَ ناكِثَ عَهدِكَ بَعدَ الميثاقِ[۲۴]:

سلام بر تو اى صاحب اختيار من و صاحب اختيار مؤمنين. سلام بر تو اى دين محكم خداوند و راه مستقيم او. شهادت مى ‏دهم كه تو برادر پيامبر صلى الله عليه وآله هستى ... ، و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو بر او نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا در آورد و اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد، همان طور كه خداوند به آن حضرت چنين مقامى داده بود. سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا به شما رساندم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مى‏كنى. خداوند منكر ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند.


ب) فرهنگ ‏سازى «ارتباط قرآن، نبوت، غدير»

هر كس غدير را مى‏ آموزد بايد بداند كه ولايت از كتاب الله و رسالت نبوى جدايى ناپذير است. طبعاً هر گونه شكى در اختصاص امامت حتى اگر كسى را با صاحب ولايت يكسان بدانيم، مساوى با انكار كتاب خدا و نبوت رسول خداست. در اين فقره از زيارت غدير فرهنگ‏ سازىِ ريشه دارى بر اين اساس صورت گرفته است، كه مى ‏فرمايد:

اَشهَدُ اَنَّكَ اَميرُالمُؤمِنينَ الحَقُّ الَّذى نَطَقَ بِوِلايَتِكَ التَّنزيلُ وَ اَخَذَ لَكَ العَهدَ عَلَى الاُمَّةِ بِذلِكَ الرَّسُولُ. اَشهَدُ يا اَميرَالمُؤمِنينَ اَنَّ الشّاكَّ فيكَ ما آمَنَ بِالرَّسُولِ الاَمينِ وَ اَنَّ العادِلَ بِكَ غَيرَكَ عانَدَ عَنِ الدّينِ القَويمِ الَّذِى ارتَضاهُ لَنا رَبُّ العالَمينَ وَ اَكمَلَهُ بِوِلايَتِكَ يَومَ الغَديرِ. ضَلَّ وَ اللَّهِ وَ اَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ سِواكَ وَ عَنَدَ عَنِ الحَقِّ مَن عاداكَ[۲۵]:

شهادت مى‏دهم تو اميرالمؤمنينِ بر حقى هستى كه قرآن به ولايت تو گوياست و پيامبر صلى الله عليه وآله بر سر آن از امت عهد و پيمان گرفته است. يا اميرالمؤمنين، شهادت مى ‏دهم كه شک كننده درباره تو به پيامبر امين‏ صلى الله عليه وآله ايمان نياورده است، و كسى كه تو را با غير تو مساوى قرار دهد دين محكمى كه رب العالمين براى ما پسنديده و با ولايت تو در روز غدير آن را كامل كرده، ضديت و دشمنى كرده است. به خدا قسم كسى كه تابع غير تو شد گمراه شده و هر كس با تو دشمنى كند با حق عناد ورزيده است.


ج) فرهنگ‏ سازىِ «علل عدم اجراى غدير»

يک غديرى بايد بداند كه چرا «مَن كُنتُ مَولاهُ ...» پس از پيامبر صلى الله عليه و آله عملى نشد:

آيا على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام ترسيد؟

آيا از جهاد در راه خدا وحشت داشت؟

غدير را ناديده گرفته و سازشكارى پيشه كرده بود؟

سستى و ضعف از خود نشان میداد؟!

هرگز!! على‏ عليه السلام بالاتر از آن است كه چنين نسبت‏ هايى به او داده شود! او خدا را در نظر داشت و اين همه صبر دستور برادرش رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله بود. اما بدانيد كه در كنار صبرش اتمام حجت را به اعلى درجه رسانده، لحظه ‏اى از بزرگ‏ترين امر به معروف الهى يعنى غدير دست برنمی‏داشت و درباره آن هيچ كوتاهى نكرد. اين فراز زيارت غدير برگ ديگرى از اعتقاد ماست كه مى‏گويد:


اَشهَدُ اَنَّكَ مَا اتَّقَيتَ ضارِعاً وَ لا اَمسَكتَ عَن حَقِّكَ جازِعاً وَ لا اَحجَمتَ عَن مُجاهَدَةِ غاصِبيكَ ناكِلاً وَ لا اَظهَرتَ الرِّضا بِخِلافِ ما يُرضِى اللَّهَ مُداهِناً وَ لا وَهَنتَ لِما اَصابَكَ فى سَبيلِ اللَّهِ وَ لا ضَعُفتَ وَ لاَ استَكَنتَ عَن طَلَبِ حَقِّكَ مُراقِباً. مَعاذَ اللَّهِ اَن تَكونَ كَذلِكَ، بَل اِذ ظُلِمتَ احتَسَبتَ رَبَّكَ وَ فَوَّضتَ اِلَيهِ اَمرَكَ وَ ذَكَّرتَهُم فَمَا ادَّكَروا وَ وَعَظتَهُم فَمَا اتَّعَظوا وَ خَوَّفتَهُم فَما تَخَوَّفوا[۲۶]:

شهادت میدهم كه تو از روى ذلت تقيه نكردى، و به خاطر ترس از حق خود امساک نكردى، و به عنوان عقب‏ نشينى از جهاد با غاصبين حقت خوددارى نكردى، و به عنوان سازشكارى مطلبى بر خلاف رضاى خدا اظهار نكردى، و در مقابل آنچه در راه خدا به تو رسيد سستى نكردى و ضعف نشان ندادى و به عنوان انتظار از طلب حق خود ناتوانى نشان ندادى. معاذ الله كه تو چنين باشى! بلكه وقتى مظلوم شدى براى خدا صبر كردى و كار خود را به او سپردى، و ظالمان را متذكر شدى ولى نخواستند بياد بياورند، و آنان را موعظه كردى ولى در آنان اثر نكرد، و آنان را از خدا ترسانيدى ولى نترسيدند!


د) فرهنگ ‏سازى «لعنت بر دشمن غدير»

در روزهايى كه ما نبوديم صاحب غدير چه مصيبت‏ هايى به پاى آن كشيد؟ امروز نوبت ماست كه برايش بسوزيم و غديرش را روى چشمانمان نگه داريم. اين است كه با ياد على ‏عليه السلام و غدير، از فراسوى چهارده قرن با تمام وجود لعنت مى ‏كنيم شكنندگان حرمتش را و جدايى اندازان بين على ‏عليه السلام و حقش را !

براى غديريان امروز يک دنيا تعجب است كه نه تنها حق او را غصب كنند، بلكه او را با ابوبكر و عمر كه غاصب حقش بودند يكسان بدانند! اين نكته ‏هاى زيباى فرهنگى را در فقرات زير از زيارت غدير مى ‏آموزيم:لَعَنَ اللَّهُ مُستَحِلِّى الحُرمَةِ مِنكَ وَ ذائِدِى الحَقِّ عَنكَ، وَ اَشهَدُ اَنَّهُمُ الاَخسَرُونَ الَّذينَ تَلفَحُ وُجُوهَهُمُ النّارُ وَ هُم فيها كالِحُونَ. لَعَنَ اللَّهُ مَن ساواكَ بِمَن ناواكَ. لَعَنَ اللَّهُ مَن عَدَلَ بِكَ مَن فَرَضَ اللَّهُ عَلَيهِ وِلايَتَكَ[۲۷]:خدا لعنت كند آنان كه حرمت تو را شكستند و حقت را از تو دور كردند. شهادت مى ‏دهم كه آنان از همه زيانكارترند، آنان كه حرارت آتش به صورت‏ هايشان مى‏خورد و در آن با چهره گرفته و عبوس هستند. خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كسى كه در مقابل تو ايستاد مساوى بداند! خدا لعنت كند كسى كه تو را با آنكه خداوند ولايتت را بر او واجب كرده مساوى بداند!


در فقرات ديگرى از زيارت غدير مى‏ خوانيم:

اللّهُمَّ ...، العَن مَن غَصَبَ وَلِيِّكَ حَقَّهُ وَ اَنكَرَ عَهدَهُ وَ جَحَدَهُ بَعدَ اليَقينِ وَ الاِقرارِ بِالوِلايَةِ لَهُ يَومَ اَكمَلتَ لَهُ الدّينَ:خدايا لعنت كن كسانى را كه حق وليّت را غصب كردند و پيمان او را انكار نمودند و بعد از يقين و اقرار به ولايت او در روزى كه دين را برايش كامل كردى، آن را انكار كردند.


هـ) فرهنگ ‏سازى «غلبه غدير بر باطل»

هر كس پيامبر صلى الله عليه وآله را دوست دارد بداند كه غدير حاجت پيامبر صلى الله عليه وآله به درگاه الهى بود كه خدايش به او عنايت فرمود؛ و بداند كه با غدير بر همه اباطيل قلم بطلان كشيده شد و براى هيچ كس عذرى نماند. منافقين نقشه‏ هاى بسيارى داشتند كه غدير همه آنها را باطل كرد و بر همه آنها غالب شد.اگر چه آن روز عده كمى واقعاً به غدير ايمان آوردند، اما اتمام حجتى شد كه در آينده‏ هاى هزاران ساله تاريخ خط مشى بسيارى از مردم را روشن ساخت و ميليون ‏ها انسان را هدايت كرد. فقرات زير از زيارت غدير گوياى اين حقايق است:


اِنَّ اللَّهَ تَعالَى استَجابَ لِنَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ فيكَ دَعوَتَهُ، ثُمَّ اَمَرَهُ بِاِظهارِ ما اَولاكَ لاُمَّتِهِ اِعلاءً لِشَأنِكَ وَ اِعلاناً لِبُرهانِكَ وَ دَحضاً لِلاَباطيلِ وَ قَطعاً لِلمَعاذيرِ. فَلَمّا اَشفَقَ مِن فِتنَةِ الفاسِقينَ وَ اتَّقى فيكَ المُنافِقينَ اَوحى اِلَيهِ رَبُّ العالَمينَ: »يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ« . فَوَضَعَ عَلى نَفسِهِ اَوزارَ المَسيرِ وَ نَهَضَ فى رَمضاءِ الهَجيرِ فَخَطَبَ وَ اَسمَعَ وَ نادى فَاَبلَغَ، ثُمَّ سَأَلَهُم اَجمَعَ فَقالَ: هَل بَلَّغتُ؟ فَقالوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللّهُمَّ اشهَد. ثُمَّ قالَ: اَلَستُ اَولى بِالمُؤمِنينَ مِن اَنفُسِهِم؟ فَقالُوا: بَلى. فَاَخَذَ بِيَدِكَ وَ قالَ: »مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ« . فَما آمَنَ بِما اَنزَلَ اللَّهُ فيكَ عَلى نَبِيِّهِ اِلاّ قَليلٌ وَ لا زادَ اَكثَرَهُم غَيرَ تَخسيرٍ[۲۸]:

خداوند تعالى دعاى پيامبرش را درباره تو مستجاب كرد، و به او دستور داد تا ولايت تو را بر امت اظهار كند تا مقام تو را بلندمرتبه و دليل تو را اعلام كرده باشد و سخنان باطل را كوبيده و عذرهاى بى‏جا را ريشه كن كرده باشد. آنگاه كه از فتنه فاسقان احساس خطر كرد و از منافقين درباره تو ترسيد، پروردگار جهان به او چنين وحى كرد: «اى پيامبر، برسان آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر نرسانى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از شر مردم حفظ مى‏ كند».

پيامبر صلى الله عليه و آله سختىِ سفر را متحمل شد و در شدت حرارت ظهر بپاخاست و خطبه ‏اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنها پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ‏ام؟ گفتند: آرى. پس دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود: «هر كس من صاحب اختيار او بوده ‏ام اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند».

ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند و اكثرشان جز زيانكارى براى خود زياد نكردند.


و) فرهنگ ‏سازى «شناخت انواع دشمنان غدير»

وقتى «حق» -  يعنى «غدير» -  و محتواى آن ثابت شد، كسى كه رو در روى آن بايستد با كسى كه آن را قبول نكند يكسان است؛ زيرا به گونه ‏اى از اقرار به حق سر باز می‏زند.

آنجا كه «عَلِىٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلِىّ‏ عليه السلام»، هر كس با على‏ عليه السلام جنگيده يا على ‏عليه السلام با او جنگيده در «ضد غدير» بودن يكسان است. هر كسى به هر شكلى به جاى اينكه «مَعَ الحق» باشد در موضع «عَلَى الحق» يعنى ضد غدير قرار گيرد مورد انزجار و بيزارى ماست. در اين باره فرقى نيست بين كسانى كه با سكوت خود در مقام دفاع از حق غدير، و يا با رضايت به آنچه ضد غدير است، و يا با جنگ بر عليه غدير مخالفت خود را با آن نشان داده‏ اند؛ و يا حتى با مقايسه صاحب غدير با كسانى كه چنين حقى ندارند حق غدير را ضايع كرده ‏اند.اگر ما درباره حق غدير اين گروه‏ ها را لعن نكنيم بايد بدانيم كه در اعتقاد خودمان مشكل وجود دارد، و بايد چاره ‏اى براى مشكل اعتقادى خود بينديشيم تا مفهوم «مَعَ الحق» يعنى با حق بودن و «مَعَ على‏ عليه السلام» يعنى با على بودن را در دقيق ‏ترين معنى در وجود خود پياده كنيم. اين آموزش اعتقادى در فرازهاى زير از زيارت غدير آمده است:


اللَّهُمَّ اِنّا نَعلَمُ اَنَّ هذا هُوَ الحَقُّ مِن عِندِكَ، فَالعَن مَن عارَضَهُ وَ استَكبَرَ وَ كَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ «وَ سَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَموا اَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبونَ».[۲۹] لَعنَةُ اللَّهِ وَ لَعنَةُ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ اَجمَعينَ عَلى مَن سَلَّ سَيفَهُ عَلَيكَ وَ سَلَلتَ سَيفَكَ عَلَيهِ -  يا اَميرَالمُؤمِنينَ -  مِنَ المُشرِكينَ وَ المُنافِقينَ اِلى يَومِ الدّينِ، وَ عَلى مَن رَضِىَ بِما ساءَكَ وَ لَم يُكرِههُ وَ اَغمَضَ عَينَهُ وَ لَم يُنكِر اَو اَعانَ عَلَيكَ بِيَدٍ اَو لِسانٍ اَو قَعَدَ عَن نَصرِكَ اَو خَذَلَ عَنِ الجِهادِ مَعَكَ اَو غَمَطَ فَضلَكَ وَ جَحَدَ حَقَّكَ اَو عَدَلَ بِكَ مَن جَعَلَكَ اللَّهُ اَولى بِهِ مِن نَفسِهِ[۳۰]:خدايا، ما مى‏دانيم كه اين حقى از جانب توست. پس لعنت كن هر كس با آن معارضه كند و در مقابل آن سر تعظيم فرود نياورد و آن را تكذيب كند و كافر شود. به زودى آنان كه ظلم كردند خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت. يا اميرالمؤمنين، لعنت خدا و لعنت همه ملائكه و انبيائش بر كسى كه تو بر او شمشير كشيدى و كسى كه بر تو شمشير كشيد از مشركين و منافقين تا روز قيامت. و بر كسى كه به آنچه تو را ناراحت مى ‏كند راضى باشد و او را ناراحت نكند، و بر كسى كه در برابر آنچه تو را ناراحت مى‏ كند چشم پوشى مى ‏نمايد و نهى از منكر نمى‏ كند، و بر كسى كه عليه تو با دست يا زبان كمک كرده يا از يارى تو خوددارى كرده يا از جهاد همراه تو ديگران را منع كرده يا فضيلت تو را كوچک شمرده و حق تو را انكار نموده يا كسى را كه خداوند تو را صاحب اختيار بر او قرار داده با تو برابر بداند.

۶. فرهنگ ‏سازى غدير در ميراث مكتوب

در زمان‏ هايى كه تدوين و كتابت حديث و معارف دين از طرف سقيفه رسماً ممنوع اعلام شده بود، و در زمان ‏هايى كه هنوز نوشتن به رواج امروزى نبود، امامان غدير على رغم شرايط دشوار تقيه اَبعاد مختلف واقعه غدير را براى اصحابشان مى فرمودند و آنان در نوشته‏ هاى خود به صورت حديث ثبت مى‏ كردند.

اين اقدام در واقع ريشه فرهنگ‏ سازى غدير است كه شامل تعاليم و معارف و استدلال‏ ها و تاريخچه آن بوده و به صورت ميراث غدير به نسل‏ هاى فرهنگ‏ ساز غدير منتقل شده، تا آموزه‏ هاى اصيل خود را از دست ندهند. آنچه امروز از حديث و تاريخ غدير به دست ما رسيده ثمره همان نوشته‏ ها و مجموعه ‏هاى تدوين شده در خفا از چشم سقيفه است، كه ميراث مكتوب غدير را به دست ما رسانده است:

در بين آثار نوشتارى بر جاى مانده از دوران معصومين‏ عليهم السلام، اولين اثر «كتاب سليم بن قيس الهلالى» است كه در حضور چهار امام تأليف شده و به تأييد سه امام رسيده و اصحاب ائمه ‏عليهم السلام آن را می‏شناخته‏ اند و احاديث آن رانقل كرده ‏اند. اين كتاب بيش از پنجاه موضوع از معارف غدير را در سيزده حديث ثبت كرده است.

دومين اثر از دوران معصومين ‏عليهم السلام درباره غدير متن كامل خطبه آن است، كه از يک سو امام باقر عليه السلام و از سوى ديگر حذيفة بن يمان و زيد بن ارقم دو صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله آن را نقل كرده ‏اند؛ و از نقل آنان ثبت نوشتارى شده است.

با توجه به عدم امكان چاپ و نشر در آن عصر، اين دو اقدام در حد خود بسيار مهم و فوق ‏العاده بوده، و ثمره شيرين آن تا امروز سازنده فرهنگ پر محتواى غدير است.

روند تأليفى غدير كه در عصر معصومين‏ عليهم السلام فرهنگ ‏سازى شده، در طول چهارده قرن تا امروز ادامه يافته؛ و نتيجه آن كتاب ‏هاى مستقل تأليف شده درباره غدير است كه تعداد آن از هزار كتاب گذشته، در كنار صدها جزوه و بروشور و پوستر مربوط به غدير و ده‏ها نرم‏ افزار و برنامه صوتى و تصويرى، كه همه آنها انعكاس اين تأليفات غديرى است.

  1. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص۱۱۱-۱۴۸.
  2. خطبه غدير: بخش ششم.
  3. خطبه غدير: بخش ششم.
  4. خطبه غدير: بخش سوم.
  5. كتاب سليم: حديث ۱۱.
  6. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۳۵۲ ح ۲۲۴. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۲ ح ۴۷۳.
  7. بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۴۶-۶۲ .
  8. دلائل الامامة: ص ۳۸. خصال: ص ۱۷۳. بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۶۱.
  9. بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۸۸.
  10. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۲۳۹.
  11. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۴ ح ۱۴۰.
  12. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۴ ح ۵۸۴.
  13. اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵.
  14. به عنوان نمونه به اين كتاب‏ها مراجعه شود: الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، شعراء الغدير، غدير در شعر فارسى، غدير در شعر فارسى از كسائى مروزى تا شهريار تبريزى.
  15. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۱۲، ۱۶۶، ۱۹۵. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۱، ۹۸، ۱۴۴، ۲۰۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . كتاب سليم: ص ۸۲۸ .
  16. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.
  17. بحار الانوار: ج ۹۹ ص ۱۰۶.
  18. مفاتيح الجنان: ص ۸۵ .
  19. الاقبال (سيد ابن طاووس): ص ۴۶۰. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۱۵-۲۲۰.
  20. بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۲۹۹.
  21. بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۳۲۰.
  22. بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۳۲۰.
  23. بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۳۲۱.
  24. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.
  25. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.
  26. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۱.
  27. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۳.
  28. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۳.بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۳.
  29. شعراء /  ۲۲۷.
  30. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۴.