آيه ۱۷۲ اعراف و غدیر
«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ...»[۱]
يكى از جلوه هاى قرآنى غدير كه مورد غفلت قرار گرفته، فرازهاى دعا و زياراتى است كه در آنها به تبيين و تفسير آيات مربوط به واقعه غدير پرداخته شده است.
در بسيارى از دعاها و زيارات - به خصوص آنچه مربوط به شب و روز غدير است - ناگفته هايى از مسئله غدير به چشم مى خورد كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمى شود. در مواردى شأن نزول آيات و در مواردى استشهاد به آيه هاى قرآن كريم و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است. از جمله اين موارد است:
«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا» : «آنگاه كه پروردگار تو از بنى آدم - از صلب آنان - نسل آنان را گرفت و آنان را بر خودشان شاهد قرار داد كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى، شهادت داديم.»
«ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»[۲]: «سپس در آن روز درباره نعمت ها مورد سؤال قرار خواهيد گرفت» .
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»[۳]: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم» .
«وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ»[۴]: «آنان را متوقف كنيد كه بايد مورد سؤال قرار گيرند» .
«وَ إِنَّهُ فِى أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِىٌّ حَكِيمٌ»[۵]: «و او درام الكتاب نزد ما على حكيم است» .
«إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»[۶]: «تو ترساننده هستى و هر قومى هدايت كننده اى دارد» .
«لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى»[۷]: «از آيات بزرگ پروردگارش ديد» .
«عَمَّ يَتَساءَلُونَ. عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ. الَّذِى هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ»[۸]: «از چه چيزى سؤال مى كنند؟ از خبر عظيم كه در آن اختلاف دارند» .
«قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ»[۹]: «بگو او خبر عظيم است كه شما از آن اعراض مى كنيد» .
اين آيات و دعاى مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است:
متن دعا
در دعايى كه بعد از نماز روز عيد غدير از امام صادق عليه السلام وارد شده چنين مى خوانيم:
اللَّهُمَّ فَكَما كانَ مِنْ شَأْنِكَ، يا صادِقَ الْوَعْدِ، يا مَنْ لا يُخْلِفُ الْميعادَ، يا مَنْ هُوَ فى كُلِّ يَوْمٍ فى شَأْنٍ، انْ اتْمَمْتَ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ بِمُوالاةِ اوْلِيائِكَ الْمَسْؤُولِ عَنْهُمْ عِبادَكَ، فَانَّكَ قُلْتَ:«ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» ، وَ قُلْتَ: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» ، وَ مَنَنْتَ عَلَيْنا بِشَهادَةِ الاخْلاصِ لَكَ بِوِلايَةِ اوْلِيائِكَ، الْهُداةِ مِنْ بَعْدِ النَّذيرِ الْمُنْذِرِ السِّراجِ الْمُنيرِ وَ اكْمَلْتَ لَنَا الدّينَ بِمُوالاتِهِمْ وَ الْبَراءَةِ مِنْ عَدُوِّهِمْ، وَ اتْمَمْتَ عَلَيْنَا النِّعَمَ بِالَّذى جَدَّدْتَ لَنا عَهْدَكَ، وَ ذَكَّرْتَنا ميثاقَكَ الْمَأْخُوذَ مِنّا فى مُبْتَدَءِ خَلْقِكَ ايّانا وَ جَعَلْتَنا مِنْ اهْلِ الاجابَةِ، وَ ذَكَّرْتَنَا الْعَهْدَ وَ الْميثاقَ وَ لَمْ تُنْسِنا ذِكْرَكَ، فَانَّكَ قُلْتَ: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا».
بِمَنِّكَ بِانَّكَ انْتَ اللَّهُ لا الهَ الاّ انْتَ رَبُّنا، وَ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ نَبِيَّنا، وَ انَّ عَلِيّاً اميرَالْمُؤْمِنينَ وَلِيُّنا وَ مَوْلانا، وَ شَهِدْنا بِالْوِلايَةِ لِوَلِيِّنا وَ مَوْلانا مِنْ ذُرِّيَّةِ نَبِيِّكَ مِنْ صُلْبِ وَلِيِّنا وَ مَوْلانا عَلِىِّ بْنِ ابى طالِبٍ اميرِالْمُؤْمِنينَ، عَبْدُكَ الَّذى انْعَمْتَ عَلَيْهِ وَ جَعَلْتَهُ فى امِّ الْكِتابِ لَدَيْكَ عَلِيّاً حَكيماً، وَ جَعَلْتَهُ آيَةً لِنَبِيِّكَ، وَ آيَةً مِنْ آياتِكَ الْكُبْرى وَ النَّبَأَ الْعَظيمَ الَّذى هُمْ فيهِ مُخْتَلِفُونَ، وَ النَّبَأَ الْعَظيمَ الَّذى هُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ وَ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مَسْؤُولُونَ، وَ تَمامَ نِعْمَتِكَ الَّتى عَنْها يُسْأَلُ عِبادُكَ اذْ هُمْ مَوْقُوفُونَ وَ عَنِ النَّعيمِ مَسْؤُولُونَ[۱۰]:
خدايا، اى صادق الوعد، اى خدايى كه در وعدهات تخلفى نمى كنى، اى خدايى كه هر روزى در شأنى هستى، همان گونه كه نعمتت را بر ما ارزانى داشتى با پذيرش ولايت اوليائت كه درباره آنان از بندگانت سؤال خواهد شد، چنان كه فرمودهاى: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» ، و فرموده اى «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» ، و با شهادت اخلاص براى تو بر ما منت گذاشته اى با ولايت اوليائت، هدايتگران بعد از پيامبر ترساننده منذر كه چراغ تابان است، و دين ما را با ولايت آنان و بيزارى از دشمنانشان كامل كرده اى، و نعمتت را بر ما تمام كردى با پيمانى كه با ما تجديد نمودى و به ما يادآور شدى ميثاقى را كه در ابتداى خلقتت از ما گرفته اى، و ما را از اهل اجابت قرار دادى و عهد و پيمان را به يادمان آوردى و آن را از خاطر ما به فراموشى نسپردى چنان كه فرموده اى: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا» .
بلى، خدايا به لطف تو شهادت مى دهيم كه تو خدايى و جز تواى پروردگار ما خدايى نيست، و محمد بنده و پيامبر تو و نبى ماست، و على اميرالمؤمنين ولى و صاحب اختيار ماست؛ و شهادت مى دهيم به ولايت آنان كه ولى و صاحب اختيار ما از نسل پيامبرت از صلب ولى و مولاى ما على بن ابى طالب هستند. همان بنده تو كه بر او عنايت فرمودى و او را درام الكتاب «عَلِىٌّ حَكِيمٌ» قرار دادى، و او را آيتى براى پيامبرت و آيتى از آيات كبراى خويش و خبر عظيمى قرار دادى كه درباره آن اختلاف دارند و نبأ عظيمى كه از آن اعراض مى كنند و روز قيامت درباره او مورد سؤال قرار مى گيرند. همان كسى كه تمام نعمت توست كه بندگانت درباره او مورد سؤال قرار مى گيرند، آنگاه كه همه متوقف شوند و درباره نعمتها مورد سؤال قرار گيرند.
نتيجه اعتقادى
در اين فراز از دعاى روز غدير نُه آيه قرآن مورد استشهاد قرار گرفته كه بعضى عيناً و بعضى به اشاره و بعضى به صورت تضمين در كلام است:
اول آيه اكمال است كه به صورت خطاب تضمين در كلام شده و با عبارت «اَتْمَمْتَ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ» در اوائل دعا و در فرازهاى بعدى با عبارت «اكْمَلْتَ لَنَا الدّينَ» و «اتْمَمْتَ عَلَيْنَا النِّعَمَ» ذكر شده است.
دوم و سوم آيه «لَتُسْئَلُنَ ...» و آيه «وَ قِفُوهُمْ ...» است كه عيناً آورده شده و در آخر دعا بار ديگر با عبارت «تَمامَ نِعْمَتِكَ الَّتى عَنْها يُسْأَلُ عِبادُكَ اذْ هُمْ مَوْقُوفُونَ وَ عَنِ النَّعيمِ مَسْئُولُونَ» به آن اشاره شده است.
چهارم آيه «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ ...» است كه به صورت اشاره با عبارت «الْهُداةِ مِنْ بَعْدِ النَّذيرِ الْمُنْذِرِ» آمده است.
پنجم آيه ميثاق است كه ابتدا با اشاره آمده و سپس عين آيه آورده شده است.
ششم آيه «فِى أُمِّ الْكِتابِ ...» است كه به صورت تضمين در كلام خطابى و با عبارت «جَعَلْتَهُ فى امِّ الْكِتابِ لَدَيْكَ ...» آورده شده است.
هفتم آيه «لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى» است كه با تعبير «آيَةً مِنْ آياتِكَ الْكُبْرى» به آن اشاره شده است.
هشتم آيات اول سوره «عَمَّ يَتَساءَلُونَ» است كه عيناً آورده شده است.
نهم آيه «قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ ...» است كه به صورت معرفه و غايب با عبارت «النَّبَأُ الْعَظيمُ الَّذى هُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ وَ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مُعْرِضُونَ وَ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مَسْئُولُونَ» ذكر شده است.
از اين فراز دعاى روز غدير چهار نكته قرآنى استفاده مى شود، كه به بيان آنها مى پردازيم:
نكته اول: تفسير آيه «اكمال»
در اين قسمت از دعاى غدير به تفسير معناى دو بُعد اكمال دين و اتمام نعمت به صورت جداگانه پرداخته است.
الف. كمال دين
در اين باره ولايت و برائت را ملازم و دخيل در كمال دين مى داند و مى فرمايد: «اكْمَلْتَ لَنَا الدّينَ بِمُوالاتِهِمْ وَ الْبَراءَةِ مِنْ عَدُوِّهِمْ» يعنى دين را با ولايت اهلبيت عليهم السلام و بيزارى از دشمنانشان براى ما كامل فرمودى. اين بدان معنى است كه قبول ولايت و صاحب اختيارى امامان معصوم عليهم السلام هنگامى نزد خدا دين كامل است كه از دشمنان و مخالفان ايشان برائت و بيزارى داشته باشيم، و دين آنان را با دين دشمنانشان قابل جمع ندانيم. به عبارت ديگر اگر با پذيرش ولايت آنان دين كامل مىشود لازمه اش آن است كه با پذيرش ولايت غير آنان از اين كمال سقوط مى كند.
ب. تمام نعمت
درباره اتمام نعمتِ خداوند دو عبارت در اين دعا به چشم مى خورد:
اول: جمله «اتْمَمْتَ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ بِمُوالاةِ اوْلِيائِكَ الْمَسْؤُولِ عَنْهُمْ عِبادَكَ» . معناى اين عبارت آن است كه ولايتِ واجب شده بر ما درباره امامان به اندازه اى مهم است كه خدا بندگان را در اين باره مورد سؤال قرار خواهد داد، و هيچ كس نمىتواند از پاسخ چنين سؤالى شانه خالى كند.
دوم: جمله «اتْمَمْتَ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ بِالَّذى جَدَّدْتَ لَنا عَهْدَكَ وَ ميثاقَكَ الْمَأْخُوذَ مِنّا فى مُبْتَدَءِ خَلْقِكَ ايّانا» . ارزش اين اتمام نعمت آن است كه نعمت سابقه دار خداوند متعال در روز اول خلقت بار ديگر به ما يادآورى مى شود.
در اين يادآورى دو جهت باعث اتمام نعمت است: يكى به ياد آوردن عهد و پيمان روز الَست، و ديگرى تجديد پيمان و اعلان وفادارى بر آن، كه هر دو عظمت اين نعمت را بر ما روشن مى نمايد.
نكته دوم: تفسير آيه «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ»
قرآن تصريح دارد كه در ابتداى خلقت انسان، همه بنى آدم به صورت ذرّاتى در پيشگاه خداوند اقرارهايى داشته اند. در اين فرازِ دعا هم با آوردن آيه صريح قرآن درباره روز الَست، يادآور شده كه آن عهد و پيمان به يادآوردنى است و فراموش شده نيست.
همچنين يادآور شده كه آن ميثاقِ الَست را خداوند پيش روى انسان قرار مىدهد و او را در اين باره امتحان مىكند تا ببيند چه كسانى بر سر عهد خود هستند و چه كسانى از وفادارى به آن سرباز مى زنند.
بعد از اين مقدمات نوبت به بيان موضوع اقرار در روز «الَسْت» مى رسد كه در اين دعا به مفصل ترين صورت بيان شده است. آنچه در ابتداى خلقت به آن اقرار كرده ايم طبق آنچه در اين دعا آمده چهار مطلب بوده است:
انَّكَ انْتَ اللَّهُ لا الهَ الاّ انْتَ رَبُّنا.
انَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ نَبِيُّنا.
انَّ عَلِيّاً اميرَالْمُؤْمِنينَ وَلِيُّنا وَ مَوْلانا.
الْوِلايَةُ لِوَلِيِّنا وَ مَوْلانا مِنْ ذُرِّيَّةِ نَبِيِّكَ مِنْ صُلْبِ وَلِيِّنا وَ مَوْلانا عَلِىٍّ.
اكنون جا دارد به كلماتى از معصومين عليهم السلام در اين باره اشاره كنيم:
امام باقر عليه السلام درباره آيه «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» مى فرمايد: پروردگار عزوجل آنگاه كه فرزندان آدم را از صلب آنان گرفت و آنان را بر خودشان شاهد قرار داد، به آنان چنين فرمود: الَسْتُ بِرَبِّكُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولى وَ عَلِىٌّ اميرُ الْمُؤْمِنينَ؟[۱۱]
امام صادق عليه السلام درباره اين آيه مى فرمايد: از آنان پيمان بر ربوبيت خداوند و نبوت پيامبرصلى الله عليه وآله و امامت اميرالمؤمنين و ائمه عليهم السلام گرفته شد، و خدا چنين فرمود: الَسْتُ بِرَبِّكُمْ وَ مُحَمَّدٌ نَبِيُّكُمْ وَ عَلِىٌّ امامُكُمْ وَ الائِمَّةُ الْهادِيَة الْمَهْدِيَّة ائِمَّتُكُمْ؟ همه بنى آدم در آن روز گفتند: بلى ما شاهد هستيم. خداوند فرمود: اين اقرار براى آن بود كه مبادا روز قيامت بگوييد: ما از اين غافل بوديم.[۱۲]
امام باقر عليه السلام به نكته ديگرى از اين اقرار روز «الَسْت» اشاره مى فرمايد، و اينكه خداوند در آن روز ولايت را عرضه كرد تا همه به دستور خدا آن را بپذيرند و بايد مى پذيرفتند و كسى حق نداشت بگويد من راه خدا را نمى خواهم، اما با اين همه شيطان صفتان همان روز هم در برابر خدا قد عَلَم كردند.
امام باقرعليه السلام مى فرمايد: پيامبرصلى الله عليه وآله به على عليه السلام فرمود: تو هستى آن كسى كه خدا به وسيله تو در آغاز خلقتِ مردم آنان را به صورت اشباحى بپا داشت و به آنان فرمود: أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ؟ گفتند: بلى. فرمود: وَ مُحَمَّدٌ رَسُولى؟ گفتند: بلى. فرمود: وَ عَلِىُّ بْنُ ابى طالِبٍ وَصِيّى؟ در اينجا اكثريت مردم جز عده كمى ابا كردند از اينكه پاسخ مثبت دهند به خاطر تكبر و سركشى از ولايت تو، و آن عده كم - كه جداً كم بودند - اصحاب يمين هستند.[۱۳]
نكته سوم: اوصاف قرآنى اميرالمؤمنين عليه السلام
در اين فراز از دعاى روز غدير، چهار صفت از اوصاف بلند اميرالمؤمنين عليه السلام ذكر شده كه همه برگرفته از متن قرآن و طبق آياتى است كه به آن حضرت تفسير شده است:
الف. علىّ حكيم
عَبْدُكَ الَّذى انْعَمْتَ عَلَيْهِ وَ جَعَلْتَهُ فى امِّ الْكِتابِ لَدَيْكَ عَلِيّاً حَكيماً.
اين جمله اشاره به آيه ۴ سوره زخرف است، و معنايش آن است كه خداوند از اميرالمؤمنين عليه السلام در لوح محفوظ به عنوان «عَلِىّ حَكيم» ياد كرده، و آن حضرت نزد خدا چنين مقامى دارد.
در احاديث متعددى از امام صادق و امام كاظم و امام رضا عليهم السلام نقل شده كه مقصود از اين آيه اميرالمؤمنين عليه السلام است.[۱۴] جالب است كه اين فضيلت را از لسان يكى از اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام در حالى كه حضرت در ميدان جنگ بر بالين او آمده بود بشنويم. در جنگ جمل زيد بن صوحان به ميدان رفت و پس از جنگ نمايانى بر زمين افتاد.
اميرالمؤمنين عليه السلام بالاى سر او آمد و كنارش نشست و فرمود: اى زيد، خدا تو را رحمت كند، كه هزينه ات كم اما كمكت بسيار بود. زيد سرش را به سمت حضرت بلند كرد و عرضه داشت: يا اميرالمؤمنين، خدا تو را جزاى خير دهد. به خدا قسم تو را نشناختم مگر كسى كه به خدا آگاهى دارى و در لوح محفوظ على حكيم هستى، و خدا در سينه تو جلوه عظيم دارد.[۱۵]
ب. آيت كبرى
وَ جَعَلْتَهُ آيَةً لِنَبِيِّكَ وَ آيَةً مِنْ آياتِكَ الْكُبْرى.
اين جمله اشاره به آيات سوره نجم است كه معراج پيامبر صلى الله عليه وآله را ترسيم مىكند و اينكه در آن شب خداوند آيات بزرگ را به رسولش نشان داد، آنجا كه مى فرمايد: «لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى» . اين فراز دعا نشان مى دهد كه در آن شب يكى از آيات كبراى الهى - بلكه اكبر آيات الهى - به پيامبر صلى الله عليه وآله نشان داده شده است. وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره مى فرمايد: ما للَّهِ نَبَأٌ اعْظَمُ مِنّى وَ ما للَّهِ آيَةٌ اكْبَرُ مِنّى: خداوند خبرى عظيمتر از من ندارد، و براى خداوند آيت و نشانه اى بزرگتر از من نيست.[۱۶]
ج. نبأ عظيم
جَعَلْتَهُ النَّبَأَ الْعَظيمَ الَّذى هُمْ فيهِ مُخْتَلِفُونَ وَ النَّبَأَ الْعَظيمَ الَّذى هُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ.
عنوان «نَبَأ عَظيم» در دو جاى قرآن مطرح شده و هر دو به اميرالمؤمنين عليه السلام تفسير شده است؛ يكى در سوره «ص» كه در پى آن مسئله اعراض مردم از اين نبأ عظيم مطرح شده است. ديگرى در سوره «نبأ» كه در پى آن سخن از اختلاف مردم درباره آن به ميان آمده است.
در اين فراز از دعاى غدير با در نظر گرفتن اينكه مردم درباره اميرالمؤمنين عليه السلام اختلاف كرده اند و اكثريتى از او اعراض نموده اند، با صداى بلند اعلام مى كنيم كه خدايا، شَهِدْنا بِالْوِلايَةِ لِوَلِيِّنا وَ مَوْلانا، و ما درباره او هيچ اختلافى نداريم و هرگز از او اعراض نكرده ايم؛ و اگر اختلاف داريم با كسانى است كه ولايت او را قبول نمى كنند و از آن حضرت روي گردانند.
در اينجا به ابعادى از مسئله «نبأ عظيم» از لسان مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام گوش مى سپاريم كه اسرارى از آن را براى ما نشان مى دهد. آن حضرت ارتباط مستقيم نبأ عظيم را با غدير چنين بيان فرموده است: انَا النَّبَأُ الْعَظيمُ، الَّذى اكْمَلَ اللَّهُ تَعالى بِهِ الدينَ يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ. انَا الَّذى قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ[۱۷]: من هستم آن خبر عظيمى كه خداوند تعالى در روز غدير خم به وسيله آن دين را كامل كرد. من كسى هستم كه پيامبرصلى الله عليه وآله درباره ام فرمود: هر كس من صاحب اختيار اويم على صاحب اختيار اوست.
در كلامى ديگر آن حضرت به بيان «هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ» مى پردازد و با اشاره به برنامه عظيم غدير سزاى اين اختلاف ناروا را به قيامت واگذار مى نمايد، آنجا كه مى فرمايد: به خدا قسم منم آن نبأ عظيمى كه درباره آن اختلاف كرديد و بر سر ولايت من به نزاع پرداختيد، و پس از آنكه ولايت مرا پذيرفتيد از آن بازگشتيد، و با تجاوز خود هلاك شديد بعد از آنكه با شمشير من نجات يافتيد، و در روز غدير دانستيد، و روز قيامت نتيجه آنچه انجام داديد را خواهيد دانست.[۱۸]
آن حضرت در سخنى ديگر به اعراض امتها از ولايت خود اشاره كرده مى فرمايد: به خدا قسم من هستم آن نبأ عظيمى كه همه امتها - به هر زبانى كه بودند - درباره آن اختلاف كردند؛ و فضيلت من بر امت هاى گذشته - با اختلاف زبانهاى آنان - عرضه شد، ولى به فضل من اقرار نكردند.[۱۹]
همچنين در فرمايش ديگرى دامنه «نبأ عظيم» را به قيامت كشانده مى فرمايد: انَا النَّبَأُ الْعَظيمُ؛ اقِفُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النّارِ وَ اقُولُ: هذا لى وَ هذا لَكَ: من خبر عظيم هستم. بين بهشت و جهنم مى ايستم و (خطاب به آتش) مى گويم: اين شخص مربوط به من، و اين ديگرى متعلق به توست.[۲۰]
د. مسؤولٌ عَنه
وَ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مَسْؤُولُونَ وَ تَمامَ نِعْمَتِكَ الَّتى مِنْها يُسْأَلُ عِبادُكَ.
خداوند در روز قيامت همه مردم را مورد سؤال قرار خواهد داد و از آنان سؤالات مختلفى به اقتضاى حالشان در دنيا خواهد پرسيد، اما يك سؤال را از همه مى پرسد و آن ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام است، چنانكه در اين فراز دعا بدان تصريح شده است.
نكته چهارم: سؤال از ولايت
چند فراز از دعاى روز غدير اشاره به مسئله سؤال از مردم در روز قيامت مى نمايد و به همه اخطار مى دهد كه براى چنان روزى پاسخ خود را آماده كنند. اين مطلب در قالب تصريح و اشاره و تفسير دو آيه قرآن در عبارات زير از اين دعا آمده است:
عبارت اول: اتْمَمْتَ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ بِمُوالاةِ اوْلِيائِكَ الْمَسْؤُولِ عَنْهُمْ عِبادُكِ فَانَّكَ قُلْتَ: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» وَ قُلْتَ: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» .
عبارت دوم: عَنْهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مَسْؤُولُونَ، وَ تَمامَ نِعْمَتِكَ الَّتى عَنْها يُسْأَلُ عِبادُكَ اذْ هُمْ مَوْقُوفُونَ وَ عَنِ النَّعيمِ مَسْؤُولُونَ.
اين فرازها تصريح مى كند كه خداوند در روز قيامت درباره نعمت ولايت از مردم سؤال خواهد كرد و در اين باره همه متوقف خواهند شد و بدون پاسخ به كسى اجازه عبور نخواهند داد.
امام صادق عليه السلام مقايسه بين نعمت ولايت با ساير نعمت ها را در مجلسى كه اصحاب خود را مهمان كرده بود، بيان فرمود. ماجرا از آنجا آغاز شد كه بر سر سفره حضرت غذايى آوردند كه اصحاب تا آن روز نظيرش را نديده بودند. حضرت از يكى از آنان پرسيد: غذاى ما را چگونه ديدى؟ پاسخ داد: يابن رسول اللَّه، هرگز مثل اين را نخورده ام و گمان نمى كنم بعداً هم نظير آن را بخورم.
در اين حال اشك از ديدگان آن مرد جارى شد! امام صادق عليه السلام علت گريه را پرسيد، او گفت: آيهاى از كتاب خدا مرا به گريه درآورد. حضرت سؤال كرد: كدام آيه؟ عرض كرد: كلام خداوند كه مى فرمايد: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» ، و سپس گفت: ترسيدم اين نعمت هم از آن نعمتهايى باشد كه خدا درباره آن از ما سؤال خواهد كرد.
امام عليه السلام خنديد به گونه اى كه دندان هاى مبارك نمايان شد، و فرمود:درباره غذاى لذيذ و لباس نرم و بوى خوش مورد سؤال قرار نمى گيرى! همه اينها براى ما خلق شده و ما براى آنها خلق شده ايم، و هدف اين است كه با آنها آنچه اطاعت خداست انجام دهيم.
عرض كرد: يابن رسول اللَّه! پس منظور از نعيم كه مورد سؤال قرار خواهد گرفت، چيست؟ امام عليه السلام فرمود: حب على و عترتش كه خداوند در روز قيامت درباره آن از مردم سؤال خواهد كرد، كه سپاسگزارى شما نسبت به من چگونه بود، آنگاه كه با حب على و عترتش به شما نعمت دادم.[۲۱]
پيامبر صلى الله عليه وآله در بيان آيه «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» برات آزادى از آتش جهنم را مطرح كرد كه به نام اميرالمؤمنين عليه السلام است، و فرمود: روز قيامت كه مى شود خداوند دو ملائكه را امر مى كند تا كنار صراط بنشينند. آنگاه هيچ كس نمى تواند از آنجا عبور كند مگر با برات اميرالمؤمنين على بن ابى طالب، و هر كس كه برات اميرالمؤمنين همراه او نباشد خداوند گلوى او را گرفته در آتش مى اندازد؛ و اين همان كلام خداست كه مى فرمايد: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» پرسيدند: معناى برات اميرالمؤمنين چيست؟ فرمود: «لا الهَ الاّ اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، اميرُالْمُؤْمِنينَ وَصِىُّ رَسُولِ اللَّهِ».[۲۲]
در كلام ديگرى پيامبر صلى الله عليه وآله حضور خود و على عليه السلام را بر سر پل صراط براى سؤال از مردم اعلان كرد و فرمود: روز قيامت كه مى شود من و على بر پل صراط مى ايستيم در حالى كه در دست هر يك از ما شمشيرى است. هيچ يك از خلق خدا از آنجا عبور نمى كند مگر آنكه از او درباره ولايت على سؤال خواهيم كرد. اگر چيزى از آن را داشت نجات مى يابد و رستگار مى شود و گرنه گردن او را مى زنيم و او را در آتش مى اندازيم. سپس پيامبر صلى الله عليه وآله اين آيه را تلاوت فرمود: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ».[۲۳]
پانویس
- ↑ اعراف / ۱۷۲. غدير در قرآن: ج ۳ ص۴۳۴ - ۴۴۶.
- ↑ تكاثر / ۸ .
- ↑ مائده / ۳.
- ↑ صافات / ۲۴.
- ↑ زخرف / ۴.
- ↑ رعد / ۷.
- ↑ نجم / ۱۸.
- ↑ نبأ / ۱-۳.
- ↑ ص / ۶۷ .
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۸،۲۱۷. الاقبال: ص ۴۷۵.
- ↑ دلائل الامامة: ص ۵۳ .
- ↑ مدينة المعاجز: ج ۱ ص ۵۹ .
- ↑ امالى الطوسى: ص ۲۳۲. اليقين: ص ۲۱۴.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۲ و ج ۳۵ ص ۳۷۲. شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۴. الغارات: ج ۲ ص ۸۹۴ .
- ↑ الغارات: ج ۲ ص ۸۹۴ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱ ح ۲.
- ↑ الفضائل (شاذان) : ص ۸۴ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۳.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۶ ص۱ - ۴. تفسير فرات: ص ۵۳۳ .
- ↑ الصراط المستقيم: ج ۱ ص ۲۷۹.
- ↑ تفسير فرات: ص ۶۰۶ .
- ↑ التحصين (ابن طاووس) : ص ۵۵۹ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۲۷۳.