آيه ۹۶ و ۹۷ مریم و غدیر
آيه«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا...»[۱]
از جمله آياتى كه در سفر حجةالوداع پيش از رسيدن به سرزمين غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد آيه ۹۶ و ۹۷ سوره مريم و آيه ۲۴ - ۱۲سوره هود بود. اما آيات سوره مريم:«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا. فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا»:
«كسانى كه ايمان آورده عمل صالح انجام مى دهند به زودى خداوند براى آنان مودّت قرار مى دهد. ما آن را بر زبان تو آسان نموديم تا متقين را بشارت دهى و قومى را كه در خصومت شديد هستند بترسانى».
اين آيات از دو بُعد قابل بررسى است:
۱-موقعيت تاريخى
روز هفدهم ذى الحجة و پس از اتمام اعمال حج در سفر حجةالوداع، كاروان پيامبرصلى الله عليه وآله در راه بازگشت و به سوى غدير به وادى«قُدَيد»رسيد كه تا غدير كمتر از يک روز ديگر فاصله داشت. آبادى«قديد»در آغاز وادى قرار داشت و«غدير خم»در انتهاى همين وادى بود. با ورود به آبادى كاروان توقف كرد و مردم براى استراحت از راهى كه شبانه طى شده بود پياده شدند.
با نزول كاروان در قديد و فرا رسيدن هنگام نماز، صف ها آماده شد. پيامبربعد از نماز صداى خود را بلند كرد به گونه اى كه همه بشنوند:«اللّهُمَّ هَبْ لِعَلِىٍّ الْمَوَدَّةَ فِى صُدُورِ الْمُؤْمِنينَ وَ الْهَيْبَةَ وَ الْعَظَمَةَ فى صُدُورِ الْمُنافِقينَ»:«خدايا، به على محبت در سينه مؤمنين و هيبت و عظمت در سينه منافقين عنايت فرما».
آنگاه براى زمينه سازى جدى براى غدير على عليه السلام را فرا خواند و در حضور مردم فرمود:«يا على، دستان خويش را به سوى آسمان بلند كن و دعا كن تا من آمين بگويم». يا على، بگو:«اللّهُمَّ اجْعَلْ لى عِنْدَكَ عَهْداً وَ اجْعَلْ لى عِنْدَكَ وُدّاً وَ اجْعَلْ لى فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ مَوَدَّةً»:«خدايا، براى من نزد خود عهد و پيمانى قرار ده، و براى من در پيشگاه خود دوستى و مودت قرار ده، و براى من در قلب مؤمنين محبتى قرار ده».
اميرالمؤمنين عليه السلام هم اين دعا را تكرار كرد و پيامبرصلى الله عليه وآله آمين گفت.
همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: يا على، هر دعايى براى خود دوست دارى بنما تا آمين بگويم. اميرالمؤمنين عليه السلام هم سه بار اين دعا را تكرار كرد:«اللّهُمَّ ثَبِّتْ مَوَدَّتى فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ»:«خدايا، مودت و محبت مرا تا روز قيامت در قلوب مردان و زنان مؤمن ثابت و پايدار فرما»، و پيامبرصلى الله عليه وآله آمين گفت. پس از دعاى اميرالمؤمنين عليه السلام و آمين پيامبرصلى الله عليه وآله در حضور مردم، آيات ۹۶ و ۹۷سوره مريم در همين راستا نازل شد:«اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً. فَاِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدّاً».
«كسانى كه ايمان آورده عمل صالح انجام مى دهند به زودى خداوند براى آنان مودّت قرار مى دهد. ما آن را بر زبان تو آسان نموديم تا متقين را بشارت دهى و قومى را كه در خصومت شديد هستند بترسانى»
نزول اين آيات شريفه به معناى استجابت دعاى پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام بود، كه مردم از سرعت استجابت اين دعا تعجب كردند. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:«يا على، خداوند آيه اى از كتابش درباره تو نازل كرده و براى تو در قلب هر مؤمنى محبت قرار داده است».
سپس فرمود:«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى جَعَلَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنينَ تَتُوقُ اِلَيْكَ بِالْمَوَدَّةِ»:«شكر خدايى را كه قلوب مؤمنين را با محبت مشتاق تو قرار داد». آنگاه فرمود:«هيچ مؤمنى را نمى بينى مگر آنكه در قلب او محبت على عليه السلام است».
در همين موقعيت پيامبرصلى الله عليه وآله خبر از خواسته قلبى خود داد و به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اِنّى سَأَلْتُ رَبّى اَنْ يُوالِىَ بَيْنى وَ بَيْنَكَ فَفَعَلَ، وَ سَأَلْتُ رَبّى اَنْ يُواخِىَ بَيْنى وَ بَيْنَكَ فَفَعَلَ، وَ سَأَلْتُ رَبّى أَنْ يَجْعَلَكَ وَصِيّى فَفَعَلَ:
من از پروردگارم خواستم كه بين من و تو ولايت قرار دهد، و خدا پذيرفت؛ و از او خواستم بين من و تو برادرى قرار دهد، او پذيرفت؛ و از او خواستم تو را جانشين من قرار دهد، و او پذيرفت. اين مراسمِ دعا و آمين و استجابت فورى الهى با نزول آيه در حضور مردم و تفاصيلى كه ذكر شد، يک مقطع استثنايى در زندگانى پيامبرصلى الله عليه وآله به شمار مى آمد كه همه را مبهوت و متعجب كرد و در آستانه غدير مقام عظيم على بن ابى طالب عليه السلام را در پيشگاه خداوند روشن ساخت.
موقعيت تاريخى اين آيه را از نگاهى ديگر مى توانيم اين گونه بررسى كنيم:
»قُدَيْد»وادى وسيعى قبل از غدير است كه كمتر از يک روز تا غدير فاصله دارد و آبادى به همين نام در آغاز آن قرار گرفته است. در واقع قافله حجاج با ورود به بيابان «قديد»وارد منطقه «غدير خم»شده اند و اكنون روز هفدهم ماه ذى الحجه است. [۲]. در اين دو روايت تصريح شده كه نزول امر ولايت در موسم حج بود و پيامبرصلى الله عليه وآله شش روز بعد از آن صبر كرد، كه آيه«فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى»نازل شد، و بعد از آن حضرت تا غدير صبر كرد.از يک سو كارشكنى هاى منافقين فكر پيامبرصلى الله عليه وآله را به خود مشغول داشته؛ و از سوى ديگر اجراى دقيق مهم ترين برنامه رسالت حضرت، ايجاد و حفظ شرايط لازم براى اجراى آن را مى طلبد.
با ورود به «وادى قُديد» كاروان براى استراحت در آبادى «قديد»توقف كرد و مردم پياده شدند. در اين آخرين منزل قبل از غدير۱۴ آيه درباره غدير نازل شد كه از دو سوره قرآن است. نزول اين آيات در كنار دو برنامه دقيق براى آماده سازى فكرى مردم قبل از غدير بود كه عكس العمل هايى را نيز به همراه داشت.
تفصيل اين برنامه ها در چندين روايت وارد شده كه به وقوع آنها در«قديد»تصريح شده است. در بعضى روايات هم به عنوان نسخه بدل«غدير» به جاى «قديد»ذكر شده است، و با توضيح مذكور در آغاز سخن معلوم شد كه در واقع «غدير خم»در«وادى قديد»واقع شده و منافاتى در اين دو تعبير وجود ندارد.
در روايات ديگرى هم عين همين واقعه و نزول آيه و گاهى با تفاصيل بيشتر آمده و به مكان واقعه و نزول آيه اشاره نشده است. جمع بين روايات اقتضا مى كند با تطبيق آنها صورت كامل وقايع را به دست آوريم.
لذا با مطالعه دقيق و جمع بندى كامل روايات، آنچه در اين مرحله از واقعه غدير در «قُدَيد»به وقوع پيوسته تقديم مى شود:
الف. دعا براى محبت اميرالمؤمنين عليه السلام در دل مردم
با نزول كاروان در قديد و فرا رسيدن هنگام نماز، صفها آماده شد. پيامبرصلى الله عليه وآله بعد از نماز صداى خود را بلند كرد به گونه اى كه همه بشنوند: اللهمَّ هَبْ لِعَلِىٍّ الْمَوَدَّةَ فِى صُدُورِ الْمُؤْمِنينَ وَ الْهَيْبَةَ وَ الْعَظَمَةَ فى صُدُورِ الْمُنافِقينَ : خدايا، به على محبت در سينه مؤمنين و هيبت و عظمت در سينه منافقين عنايت فرما. [۳]
آنگاه على عليه السلام را فرا خواند و در حضور مردم فرمود: يا على، دستان خويش را به سوى آسمان بلند كن و دعا كن تا من آمين بگويم. يا على، بگو: اللهمَّ اجْعَلْ لى عِنْدَكَ عَهْداً وَ اجْعَلْ لى عِنْدَكَ وُدّاً وَ اجْعَلْ لى فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ مَوَدَّةً: خدايا، براى من نزد خود عهد و پيمانى قرار ده، و براى من در پيشگاه خود دوستى و مودت قرار ده، و براى من در قلب مؤمنين محبتى قرار ده. اميرالمؤمنين عليه السلام هم اين دعا را تكرار كرد و پيامبرصلى الله عليه وآله آمين گفت.[۴]
همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: يا على، هر دعايى براى خود دوست دارى بنما تا آمين بگويم. اميرالمؤمنين عليه السلام هم سه بار اين دعا را تكرار كرد: اللهمَّ ثَبِّتْ مَوَدَّتى فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ: خدايا، مودت و محبت مرا تا روز قيامت در قلوب مردان و زنان مؤمن ثابت و پايدار فرما. و پيامبرصلى الله عليه وآله آمين گفت. [۵]
ب. استجابت دعا و نزول آيه
پس از دعاى اميرالمؤمنين عليه السلام و آمين پيامبرصلى الله عليه وآله در حضور مردم، اين دو آيه از سوره مريم نازل شد:«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً . فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا»:«كسانى كه ايمان آورده عمل صالح انجام مى دهند به زودى خداوند براى آنان مودّت قرار مى دهد. ما آن را بر زبان تو آسان نموديم تا متقين را بشارت دهى و قومى را كه در خصومت شديد هستند بترسانى».
نزول اين آيات به معناى استجابت دعاى پيامبر و اميرالمؤمنين عليهما السلام بود، كه مردم از سرعت استجابت اين دعا تعجب كردند. [۶] پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: يا على، خداوند آيه اى از كتابش درباره تو نازل كرده و براى تو در قلب هر مؤمنى محبت قرار داده است. [۷]
سپس فرمود: الْحَمْدُ للَّه الَّذى جَعَلَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنينَ تَتُوقُ الَيْكَ بِالْمَوَدَّةِ: شكر خدايى را كه قلوب مؤمنين را با محبت مشتاق تو قرار داد.[۸] و آنگاه فرمود: هيچ مؤمنى را نمى بينى مگر آنكه در قلب او محبت على بن ابى طالب است. [۹]
امام صادق عليه السلام درباره آيه دوم مى فرمايد: خداوند اين ولايت و مودت را بر لسان پيامبرش به آسانى جارى كرد آنگاه كه اميرالمؤمنين عليه السلام را به عنوان عَلَم و نشانه هدايت منصوب كرد و مؤمنين را بدان بشارت داد و كافران را با آن انذار فرمود.[۱۰]
در همين موقعيت پيامبرصلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: انّى سَأَلْتُ رَبّى انْ يُوالِىَ بَيْنى وَ بَيْنَكَ فَفَعَلَ، وَ سَأَلْتُ رَبّى انْ يُواخِىَ بَيْنى وَ بَيْنَكَ فَفَعَلَ، وَ سَأَلْتُ رَبّى أَنْ يَجْعَلَكَ وَصِيّى فَفَعَلَ: من از پروردگارم خواستم كه بين من و تو ولايت قرار دهد، و خدا پذيرفت؛ و از او خواستم بين من و تو برادرى قرار دهد، و او پذيرفت؛ و از او خواستم تو را جانشين من قرار دهد، و او پذيرفت.[۱۱]
ج. استهزاء ابوبكر و عمر به دعاى پيامبرصلى الله عليه وآله
اين مراسم دعا و آمين و استجابت فورى الهى با نزول آيه در حضور مردم و تفاصيلى كه ذكر شد، يک مقطع استثنايى در زندگانى پيامبرصلى الله عليه وآله به شمار مى آمد كه همه را مبهوت و متعجب كرد، و در آستانه غدير مقام عظيم على بن ابى طالب عليه السلام را در پيشگاه خداوند روشن ساخت.
براى شكستن اين عظمت دهان بى پروايى لازم بود كه خسَّت و ذلت و حسادت خود را به نمايش بگذارد. از ميان آن جمعيت عظيم كه ناظر ماجرا بودند، ابوبكر و عمر به كنايه گفتند: به خدا قسم! يک پيمانه خرما در مشكى پوسيده نزد ما محبوب تر است از آنچه محمد از پروردگارش خواسته است. چه مى شد اگر از پروردگارش درخواست ملائكه اى مى كرد كه او را در برابر دشمنانش كمک كنند، يا گنجى كه فقر او را جبران كند! به خدا قسم، على را به هر كارى دعوت مى كند او هم مى پذيرد!! [۱۲]
د. عكس العمل وحى و نزول آيات درباره گفته ابوبكر و عمر
اين حركت تخريب كننده كه با هدف كاستن از اهميت غدير و ولايت انجام مى شد و فرهنگ دنياپرستى را در دل مردم زنده مى كرد و ارزش هاى معنوى را از قلوب مردم ساقط مى نمود، بر قلب مبارک پيامبرصلى الله عليه وآله سنگينى مى كرد، و حقاً از كسانى كه به عنوان اصحابش گِرد او را گرفته بودند چنين انتظارى نداشت. [۱۳]
در حضور مردمى كه تازه از جاهليت رها شده و هنوز تعصبات بى اساس آن در دل هايشان ريشه داشت، اين گونه جسورانه سخن گفتن و رسول الهى را به مسخره گرفتن، همه مسايلى بودند كه چون كوهى بر سر راه غدير خود نمايى مى كردند و ظاهر قضايا اجراى برنامه آن را محال مى نمود
لذا پيامبرصلى الله عليه وآله به جبرئيل فرمود:«خدايم مى داند كه من از قريش چه كشيده ام، آن هنگام كه نبوت مرا نپذيرفتند تا به من دستور جهاد با آنان را داد، و لشكريانى از آسمان به كمک من فرستاد كه مرا يارى كردند. پس چگونه بعد از من اقرار خواهند كرد؟»[۱۴]
اينجا بود كه آيه ۲۴ - ۱۲ از سوره هود نازل شد. اين آيات از يکسو دل گرمى براى پيامبرصلى الله عليه وآله بود كه به خاطر حركات منافقين رنجيده خاطر نشود و مسئله اعلان ولايت ترک نشود، و از سوى ديگر عين گفتار مسخره آميز ابوبكر و عمر در آيه آمده بود! امام صادق عليه السلام نزول اين آيات را با تفسير برخى فرازهاى آن چنين بيان فرموده است .[۱۵]
«فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ، إِنَّما أَنْتَ نَذِيرٌ وَ اللَّه عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ»:
«شايد تو ترک كنى بعضى از آنچه به تو وحى شده و سينه ات را به خاطر آن به تنگ اندازى، از اين جهت كه بگويند: اى كاش گنجى بر او نازل شود يا ملائكه اى همراه او بيايد! تو فقط ترساننده مردم هستى، و خداوند عهده دار همه چيز است».
«أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ، قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّه إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»:
«يا مى گويند - ولايت على عليه السلام را - به دروغ به خدا نسبت مى دهد! بگو: ده سوره مانند آن را - اگرچه افترا بسته شده باشد - بياوريد و هر كس را غير از خدا مى خواهيد بخوانيد اگر راست مى گوييد».«فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّه وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»:
«اگر اين پيشنهاد را - درباره ولايت على - از شما نپذيرفتند بدانيد كه به علم خدا نازل شده و خدايى جز او نيست، پس آيا شما - ولايت را براى على - تسليم مى شويد و مى پذيريد؟» .«مَنْ كانَ يُرِيدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِيها وَ هُمْ فِيها لا يُبْخَسُونَ»:
«هركس كه طالب زندگى دنيا و زينت آن است - يعنى ابوبكر و عمر اعمالشان را در دنيا به آنان واگذار مى كنيم، و در دنيا ضرر نمى كنند».
«أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِى الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِيها وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»:
«آنان كسانى هستند كه در آخرت جز آتش نصيبشان نيست، و آنچه در دنيا انجام داده اند نابود مى شود، و آنچه انجام مى دهند باطل است».
«أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ، وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً؛ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ، وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ؛ فَلا تَكُ فِى مِرْيَةٍ مِنْهُ، إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ»:
«كسى كه دليلى از پروردگارش همراه اوست - يعنى پيامبرصلى الله عليه وآله - و شاهدى از جانب او پشت سرش مى آيد - يعنى اميرالمؤمنين عليه السلام - و قبل از او كتاب موسى راهبر و رحمت بود - يعنى ولايت على عليه السلام در كتاب حضرت موسى عليه السلام بود - آنان بدان ايمان مى آورند. هركس از احزاب كه به او كافر شود آتش وعده گاه اوست، پس درباره - ولايت على عليه السلام - بحث و جدل مكن كه آن حقى از پروردگارت است ولى اكثر مردم ايمان نمى آورند».
«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّه كَذِباً، أُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ، أَلا لَعْنَةُ اللَّه عَلَى الظَّالِمِينَ»:
«چه كسى ظالم تر است از آنكه بر خدا دروغ مى بندد، آنان كسانى هستند كه بر پروردگارشان عرضه مى شوند و شاهدان - يعنى امامان عليهم السلام - مى گويند: اينان كسانى اند كه بر پروردگار خود دروغ بستند، آگاه باشيد كه لعنت خدا بر ظالمين باد».
«الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ يَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ»:
«آنان كه بر سر راه خدا مانع ايجاد مى كنند و آن را به كجى وا مى دارند و به آخرت كافر هستند».
«أُولئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِى الْأَرْضِ وَ ما كانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّه مِنْ أَوْلِياءَ، يُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ، ما كانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَ ما كانُوا يُبْصِرُونَ»:
«آنان در زمين عاجز كننده نيستند و جز خدا سرپرستى ندارند، عذابشان چند برابر مى شود. اينان قدرت شنيدن نداشتند و نمى ديدند».
«أُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ»:
«آنان كسانى هستند كه به ضرر خود عمل كرده اند، و آنچه افترا مى بستند نيز از يادشان رفته است».
«لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِى الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ»:
«چاره اى جز اين نيست كه در آخرت هم زيانكارترين خواهند بود».
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»:
«كسانى كه ايمان آورده عمل صالح انجام مى دهند و در برابر پروردگارشان سر تعظيم فرود مى آورند، اينان اهل بهشتند و در آن هميشگى خواهند بود».
«مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمى وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِيرِ وَ السَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً أَ فَلا تَذَكَّرُونَ» [۱۶]
«مثل اين دو گروه مانند كور و كر در برابر بينا و شنواست. آيا اينها در مثال برابرند؟ آيا متذكر نمى شويد؟! ».
و اين گونه بود كه يک منزل قبل از غدير، سيل آيات الهى جارى شد و بيدار باش عظيم را براى مردم اعلام كرد، تا فرداى آن روز با چشم و گوش باز به استقبال غدير بروند، همان گونه كه تسلاى قلب پيامبرصلى الله عليه وآله در برابر حركات فتنه انگيز منافقين بود[۱۷]، كه عزم راسخ آن حضرت را براى اعلان ولايت در آينده اى به فاصله كمتر از ۲۴ ساعت به همه نشان مى داد.
۲-تحليل اعتقادى
با در نظر گرفتن شأن نزول اين آيات و روشن شدن مرجع ضميرها از فرمايش امام صادقعليه السلام، تفسير گونهاى بر چهره اين آيات مىتوان نوشت كه عمق آنها را روشن مى سازد.
ناگفته پيداست كه جهت گيرى اين آيات به سوى مخالفين غدير و ولايت و خلافتِ بلافصل و تمام عيار اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله است، و با تفاصيلى كه در اين فرازهاى قرآنى آمده منافقين ضربه هاى كوبنده اى از طرف خداوند دريافت كرده اند، و براى طالبين حقيقت همه چيز روشن شده است.
همه اين مطالب را در يک قدمى غدير از لسان خداوند شنيدن ارزشى چند برابر بدان مى دهد كه به عنوان يک سند تاريخى و آينه اى براى سنجش آينده هاى نزديک پس از غدير كارآيى دارد. در اينجا يک بار ديگر ترجمه آيات مزبور به صورت تفسير شده - با توجه به كلام امام صادق عليه السلام كه در بالا ذكر شد - تقديم مى شود:
شايد تو بخواهى اعلام ولايت را ترک كنى و سينهات از سخن ابوبكر و عمر به تنگ آيد كه گفتند:«كاش به جاى ولايت گنجى بر او نازل مى شد يا ملائكه اى با او همراه مى گشت». ولى از اين برخوردها نگران مباش چرا كه وظيفه تو انذار و ترساندن مردم از جهنم با ابلاغ پيام الهى است و بقيه امور به خداوند مربوط مى شود.
و يا اينكه به تو مى گويند:«ولايت را از پيش خود درآورده اى و به خدا نسبت دروغ مى دهى
! بگو اگر اين مسئله ولايت افتراء است، پس شما هم ده سوره بياوريد و از هركس مى خواهيد كمک بگيريد! اگر نتوانستيد معلوم مى شود همان گونه كه ساير فرازهاى قرآن از جانب خداست مسئله ولايت هم از خدا سرچشمه گرفته است.
آنان هرگز با چنين پيشنهادى موافقت نمى كنند و اين دليل است كه ولايت با علم الهى نازل شده، و مشكل در اين است كه آيا شما سر تسليم فرود مى آوريد يا نه؟!
ابوبكر و عمر و هوادارانشان در پىِ زندگى دنيا و زينت آن بوده اند و بنا نيست خدا مانع كسى از رسيدن به منافع دنيوى شود، و مسلماً چنين كسانى از نظر دنيا ضرر نمى كنند، ولى در آخرت جز آتش در انتظارشان نيست و آنچه به نام اسلام انجام داده اند پوچ و باطل خواهد بود.
پيامبرصلى الله عليه وآله با برهان و دليلى از سوى پروردگارش ولايت را آورد و در پى او على بن ابى طالب عليه السلام شاهد او بود. قبل از او هم كتاب موسى(تورات) شاهد بر ولايت بود، و اهل تورات به ولايت على عليه السلام ايمان داشتند، اما اهل سقيفه و پيروانشان كه از احزاب اند و به ولايت على عليه السلام كافرند، وعده گاه شان آتش جهنم است. بنابراين درباره ولايت نيازى به بحث و جدال نيست، چرا كه حقى از سوى پروردگار است و اين براى همه روشن است ولى اكثر مردم نمى خواهند آن را بپذيرند.
هيچ كس ظالم تر از ابوبكر و عمر و سردمداران سقيفه نيست كه دروغ هايى را به خدا افترا مى بندند، چنانكه با تكذيب آنچه درباره ولايت على عليه السلام نازل شده دستورات الهى را نفى مى كنند و مطالب جعلى به لسان پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت مى دهند كه«نبوت و خلافت در يک خاندان جمع نمى شود».
اينان گمان نكنند پروندهاى با خدا ندارند، بلكه روزى با ادعاهايشان نزد خدا آورده مىشوند و امامان كه شاهدان خدا بر مردم هستند كذب و افتراى آنان را در پيشگاه الهى ثابت خواهند كرد. خدا سقيفه و پيروانش را - كه ظالمين حق آل محمدعليهم السلام هستند - لعنت كند.
ابوبكر و عمر و همدستانشان كسانى بودند كه جلوى راه خدا - كه ولايت دوازده امام عليهم السلام تا آخرين روز دنياست - مانع ايجاد كردند، و با خلافت غاصبانه خود امت اسلام را به كجروى و انحراف كشاندند، و ريشه همه اينها بى اعتقادى به آخرت بود.
با همه آنچه ابوبكر و عمر و ساير دشمنان ولايت قدرتمندانه بر ضد ولايت انجام دادند، ولى چنين نيست كه بتوانند همه را در برابر اقدامات خود عاجز كنند، چرا كه هر چه باشد تحت ولايت الهى و قدرت او هستند، و خدا عذاب آنان را چندين برابر خواهد نمود. اينان طاقت شنيدن حق و ديدن حقايق ولايت را نداشتند، و اين حسادت و كفر كارشان را بدينجا كشانيد.
آنان كه در مقابل ولايت على عليه السلام قد عَلَم كردند سرمايه وجود خود را از دست دادند و درباره آن ضرر كردند، و در عاقبت كار كه از اين جهان رفتند تمام دروغ ها و افتراهايى كه نسبت مى دادند از آنان جدا شد و ديگر منفعتى برايشان نداشت، بلكه با مرگشان و آغاز زندگى آخرت از همه زيان کارتر بودند.
شيعيان و پذيرندگان ولايت على عليه السلام كه به ولايت ايمان آورده و عمل صالح انجام مى دهند و در برابر پروردگارشان خاضعانه سر تسليم فرود مىآوردند، اينان اهل بهشتند و در آن دائمى خواهند بود.
با در نظر گرفتن دو گروه دشمنان و پذيرندگان ولايت على عليه السلام، نسبت و مقايسه اين دو دسته به يكديگر همانند كور در برابر بينا و كر در برابر شنواست. آيا اين دو گروه مساوى هستند؟ با اين فاصله اى كه بين دو گروه ذكر شد آيا هنوز بيدار نمى شويد؟!
با آنچه خوانديم جا دارد بگوييم: اى غدير عزيز، چه طاق نصرتى كه خداوند براى تو بر پا كرده است! اين طاق بلند را با آيات زيبا و تابلوهاى بلند قرآنش تزيين كرده، و يد قدرت خويش را براى حفاظت از آن فراز آورده، و جمعيت صد و بيست هزار نفرى حجاج را دعوت نامه رسمى داده، و اين گونه ما را براى حضور در اين دعوت جهانى آماده كرده است.
پانویس
- ↑ مريم / ۹۷ ۹۶. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۸۱ - ۷۲ . واقعه قرآنى غدير: ص ۶۳ - ۶۱ .
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۵۱ ۳۹
- ↑ تفسير العياشى: ج ۲ ص ۱۴۲. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۳ ح ۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۴ ح ۴، ص ۳۵۷ -۳۵۶ ۳۵۵.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۸.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۳ ح ۲، ص ۳۵۶.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۲۹۰ ح ۹۰.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۵.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۲۸۹ ح ۸۸ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۴ ح ۳.
- ↑ تفسير العياشى: ج ۲ ص ۱۴۲. بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۵۴ و ج ۳۶ ص ۱۴۷ ح ۱۱۹.
- ↑ تفسير العياشى: ج ۲ ص ۱۴۲. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۷ ح ۱۱۹.
- ↑ تفسير فرات: ص ۱۸۶ ح ۲۳۶. شواهدالتنزيل: ج ۱ ص ۳۵۸.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۵۱ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۹۷ ح ۸۹ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۹ ص ۱۰۴ و ج ۳۶ ص ۱۴۷ و ج ۴۰ ص ۷۲. تفسير فرات: ص ۱۸۶ ح ۲۳۶. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۱۴۱ ح ۱۱. شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۳۵۸ ۲۵۷. تأويل الآيات: ج ۱ ص ۱۵۸. امالى المفيد: ص ۲۷۹. البرهان: ج ۲ ص ۲۱۰. امالى الصدوق: ۲۹۰ ح ۱. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۳۹.
- ↑ هود / ۲۴ - ۱۲.
- ↑ تفسير فرات: ص ۱۸۶ ح ۲۳۶