شبهه عمل نکردن صحابه در امر امامت
25. شبهه عمل صحابه در امر امامت××× 6 مائده غدير )جعفرپور( : ص 95 - 92 . ×××
يكى از دانشمندان اهلسنت در حاشيه آيه اكمال دين گفته است:
اگر پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله موضوع ولايت و خلافت بعد از خود را مانند احكام نماز و روزه و حج و جهاد و ساير احكام براى اصحاب خود روشن مىساخت، آنها مخالفت نمىورزيدند و علىعليه السلام را رها نمىكردند، همانطور كه با نماز خواندن و ساير احكامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله بيان كرد مخالفت نكردند.
پس بعيد است كه پيامبرصلى الله عليه وآله درباره اميرالمؤمنينعليه السلام سفارش كرده باشد و اصحاب مخالفت كرده باشند.
و اما جواب اين شبهه:
اولاً: از جمله مسلّمات تاريخى و قرآنى و حديثى در كل فرقههاى اسلامى و حتى اديان ديكر داستان بنىاسرائيل و قوم حضرت موسىعليه السلام است؛ كه چگونه در نبودن حضرت موسىعليه السلام از راه راست برگشتند و حضرت هارونعليه السلام - جانشين حضرت موسىعليه السلام - را خوار كردند و گوساله سامرى را خداى خود دانستند و فريفته آن شدند، و تا حضرت موسىعليه السلام از ميقات برنگشت دست از گوسالهپرستى بر نداشتند.××× 1 اعراف / 150 - 148. ×××
با دانستن اين قصه، نبايد مخالفت اكثر صحابه پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله با اميرالمؤمنينعليه السلام را بعيد بدانيم، زيرا ارتداد بنىاسرائيل بنا به عللى بعيدتر از انحراف امت اسلام بود:
الف. بنىاسرائيل در آن موقع پشت در پشت موحد و يكتاپرست بودند و انتظار ظهور پيامبر خود )حضرت موسىعليه السلام( را داشتند، ولى اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله در جاهليت پرورش يافته بودند و بيشتر عمرشان در پرستش بتها گذشته بود.
حتى بيشتر آنها بر اثر ترس يا به طمع دنيا مسلمان شدند، چنانچه خداوند مىفرمايد: »قالت الاعراب آمنّا قل لم تؤمنوا ولكن قولوا اسلمنا«××× 2 حجرات / 14. ×××: عربهاى باديهنشين گفتند ايمان آورديم بگو ايمان نياوردهايد بلكه بگوييد اسلام آوردهايم. و عدهاى هم منافق بودند، كه خداوند آيات سوره منافقون را درباره آنها نازل فرمود. از اين جهت، روشن است كه ارتداد بنىاسرائيل بعيدتر به نظر مىرسد.
ب. آنچه در بنىاسرائيل پديد آمد و گوساله را خداى خود دانستند، به مراتب بزرگتر و سختتر از خليفه دانستن شخصى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله او را به جانشينى خود منصوب نداشته بود؛ زيرا بنىاسرائيل همين كه گوساله را خدا دانستند به كلى از دين بيرون رفتند، ولى اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله با كارى كه انجام دادند به ظاهر از اصل اسلام خارج نشدند.
آن عمل هم به عقيده اهلسنت اتفاقى ساده است، زيرا عقيده دارند امامت و خلافت جزء فروع دين است!××× 1 با توجه به شأن نزول دو آيه تبليغ و اكمال و با توجه به اينكه مردم بعد از رسولخداصلى الله عليه وآله همچنان تظاهر به اسلام مىكردند و هيچ يك از شعائر دين ترك نشده بود - كه در ضمن آيه 144 از سوره آلعمران به آن تأكيد شده است - نتيجه سه آيه اين است كه عدم پذيرش امامت و تسليم نشدن در مقابل جانشين خاتمانبياءصلى الله عليه وآله ارتداد و بازگشت به جاهليت است. بنابراين، جزء اصول دين بودن امامت اميرالمؤمنينعليه السلام به وضوح از اين آيات به اثبات مى رسد. همچنين علماى بزرگ اهلسنت در كتابهاى خود به روشنى بر اهميت فوقالعاده نصب امام تأكيد كردهاند. تفتازانى در شرح عقايد تسفّيه: ص 232 مىگويد: صحابه نصب امام را مهمتر از هر مهمى قرار دادند، تا آنجا كه آن را بر دفن رسولخداصلى الله عليه وآله مقدم داشتند. سؤال اينجاست كه چگونه فرعى از فروع دين به يك باره چنان وجوبى پيدا كرد و اهميت آن از تشييع و نماز خواندن و تدفين پيكر رسولخداصلى الله عليه وآله بيشتر شد؟! )جواهر الكلام: ج 1 ص 355 354) . ×××
ج. ارتداد و انحراف بنىاسرائيل در زمان حيات پيامبرصلى الله عليه وآله آنها پديد آمد، ولى مخالفت اصحاب رسولخداصلى الله عليه وآله در موضوع جانشينى آن حضرت بعد از شهادت آن وجود مقدس بود. بديهى است كه كار بنىاسرائيل بعيدتر از عمل اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله به نظر مىرسد. بنابراين وقتى از بنىاسرائيل - كه آن همه به خدا نزديك بودند - چنان عملى )گوسالهپرست شدن( صادر شود، از همه امت اسلام كه تازه از بتپرستى نجات يافته بودند، وقوع آن بعيد به نظر نمىرسد.
ثانياً: خداوند در قرآن مجيد از دگرگونى امت پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله خبر داده بود: »افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضر اللَّه شيئاً و سيجزى اللَّه الشاكرين«××× 2 آلعمران / 134. ×××: آيا اگر او )پيامبر( بميرد يا كشته شود از عقيده خود بر مىگرديد و هر كس از عقيده خود باز گردد هرگز هيچ زيانى به خدا نمىرساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.
ثالثاً: مقايسه حكم ولايت با احكام نماز و ساير احكام هم بىمورد است، زيرا حسدى كه به خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله مىبردند در مورد ولايت بود. چنانكه خدا فرموده است: »ام يحسدون الناس على ما آتاهم اللَّه من فضله فقد آتينا آلابراهيم الكتاب و الحكمة و آتيناهم ملكاً عظيماً«××× 1 نساء / 54 . ×××: بلكه به مردم حسد مىبرند براى آنچه خداوند از فضل خود به آنها داده است در حقيقت ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان حكومتى بزرگ بخشيديم.××× 2 فروغ هدايت: ص 334 - 332. ××× در روايات صحيح السند مقصود از »مُلك عظيم« اطاعت از امامان معصومعليهم السلام بيان شده است.××× 3 الكافى: ج 1 ص 206 ح 5 3 . ×××