دفع فتنه منافقین از سوی خدا
دفع فتنه منافقين از سوى خدا××× 2 غدير در قرآن: ج 1 ص 204 - 202. ×××
پس از سخنرانى غدير و در فرصتى مناسب، پيامبرصلى الله عليه وآله مهاجرين و انصار را جمع كرده و سند مكتوبى براى غدير آماده كردند و در آن براى توحيد ونبوت از همگان اقرار گرفته و حديث غدير را بيان كردند.
در اين سند مكتوب به دو نكته در مورد پيامبرصلى الله عليه وآله اشاره شده است:
1- امضاى الهى
اينكه آياتى كه در پايان اين ماجرا نازل شده امضاى ديگرى از خداوند است كه پاسخ فتنهگران را مىدهد. آنان كه موذى گرانه مىپرسيدند: مِنَ اللَّه اوْ مِنْ رَسُولِهِ: آيا غدير و ولايت و بيعت از طرف خداست يا از طرف رسولش است؟ پاسخ خداوند چنين است:
»ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى«؛ يعنى اين همان پيامبر است كه كلمه كلمهاش هدايت مردم بوده و تغيير نكرده و - نعوذ باللَّه - گمراهى در او پديد نيامده است. »وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى«؛ او كه از روى هوا و هوس سخنى نمىگويد، و تمام سخنان او حساب شده و مورد امضاى خداست. »إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى« ؛ آنچه او مىگويد وحى خداست و از طرف خدا به او الهام گرديده است.
2- بيان مقام عظيم پيامبرصلى الله عليه وآله
پس از اعلام ولايت - به جز عدهاى كه كاملاً در برابر امر ولايت سر تسليم فرود آوردند - بقيه مردم استنكاف و نپذيرفتن ولايت را در دل خود با يكى از سه جهت عنوان كردند: عدهاى مىگفتند كه به تشخيص ما پيامبرصلى الله عليه وآله از راه حق منحرف شده است!! عدهاى ديگر برنامه غدير را سخنان جالبى براى اغواى مردم تلقى كردند! عدهاى ديگر هم به صراحت گفتند: او خواسته دل خود را مىگويد.
اگر چه اين سه ديدگاه قابل جمع در يك عنوان است ولى با ديده دقت كه بنگريم حاكى از فساد اعتقادى آنان در گونههاى متفاوت است. يعنى عدهاى كار حضرت را اشتباه تلقى مىكردند و عدهاى ديگر آن را حيله و تزوير به شمار مىآوردند و عدهاى حمل بر نفس پرستى و پيروى از خواهش دل مىكردند.
خداوند همه اين برخوردهاى كفرآميز را كه برخاسته از ضعف ايمان يا عدم اعتقاد بود با اين آيات پاسخ داد، و بار ديگر مقام عظيم پيامبرصلى الله عليه وآله را به همه كوردلانى كه بر سر مسئله ولايت چنين جسارتى به آن حضرت روا داشتند، خاطر نشان ساخت. امام صادقعليه السلام اين مرحله غدير را چنين بيان فرموده است:
هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير اميرالمؤمنينعليه السلام را معرفى كرد، مردم سه دسته شدند: عدهاى گفتند: محمد گمراه شده است. عدهاى ديگر گفتند: اغوا شده است. گروه ديگرى گفتند: درباره اهلبيتش و پسرعمويش از روى هواى نفس سخن مىگويد.
اينجا بود كه خداوند سبحان چنين نازل كرد: »وَ النَّجْمِ إِذا هَوى، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى« : »قسم به ستاره هنگامى كه فرودآمد، صاحب شما )يعنى پيامبرصلى الله عليه وآله( گمراه نشده و اغوا نشده و از روى هواى نفس سخن نمىگويد. آنچه مىگويد وحيى است كه بر او نازل مىشود« .××× 1 عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 151 ح 228. تأويل الآيات: ج 2 ص 623 . ×××
در حديث ديگرى اين مرحله از غدير با تفسير آيات مزبور چنين ترسيم شده است:
پيامبرصلى الله عليه وآله به علىعليه السلام فرمود: يا على، قسم به آنكه مرا به پيامبرى مبعوث فرموده، وصايت و خلافت و امامت بعد از من براى تو واجب گرديد. منافقين گفتند: محمد در محبت پسر عمويش گمراه شده و منحرف گرديده و درباره شأن او از روى هواى نفس سخن مىگويد.
خداوند تبارك و تعالى هم اين آيات را نازل كرد:
»وَ النَّجْمِ إِذا هَوى« ، خداوند عزوجل مىگويد: »قسم به خالق ستاره هنگامى كه پايين آمد« . »ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ« يعنى محمدصلى الله عليه وآله در محبت على بن ابىطالبعليه السلام گمراه نشده، »وَ ما غَوى وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى« يعنى درباره مقام علىعليه السلام از روى اغوا و هواى نفس سخن نمىگويد. »إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى« : »آنچه مىگويد وحيى است كه بر او نازل مىشود« .××× 1 بحار الانوار: ج 35 ص 272. امالى الصدوق: ص 660 . ×××