سلام به حضرت علی علیه السلام به عنوان امیرالمومنین
. سلام به حضرت علىعليه السلام به عنوان »اميرالمؤمنين«××× 1 واقعه قرآنى غدير: ص 45. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص 26. غدير در قرآن: ج 1 ص 66 . ×××
پس از اتمام مراسم حجةالوداع، پيامبرصلى الله عليه وآله در روز سيزدهم ماه ذىالحجة در مكه توقف يك روزه داشت. حضرت با نزول آيه »فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً«××× 2 كهف / 6 . ×××: »گويى تو مىخواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاك كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند« ، دستور داد تا سر شناسان اصحاب نزد علىعليه السلام بروند و به عنوان »اميرالمؤمنين« بر او سلام كنند و »السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ« بگويند××× 3 بحار الانوار: ج 37 ص 155. عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 114 ح 146. مناقب ابنشهرآشوب: ج 2 ص 224. ×××، تا بدين گونه در زمان حيات خود از آنان بر امير بودن علىعليه السلام اقرار بگيرد.
به بيانى ديگر: در روز چهاردهم ذىالحجة، جبرئيل نازل شد و لقب »اميرالمؤمنين« را به عنوان اختصاص به على بن ابىطالب آورد و خود نيز به آن حضرت با همين لقب سلام كرد و عرض كرد: »السلام عليك يا اميرالمؤمنين« . علىعليه السلام كه متوجه سلام جبرئيل با اين لقب بود درباره آن پرسيد. حضرت پاسخ داد: اين جبرئيل است كه از سوى خداوند تحقق آنچه به من وعده داده را آورده است.
اكنون دستور الهى آمد كه بايد بزرگان اصحاب نزد علىعليه السلام حضور يابند و به عنوان »اميرالمؤمنين« بر آن حضرت سلام كنند و »السلام عليك يا اميرالمؤمنين« بگويند.
پيامبرصلى الله عليه وآله كه از منصوب كردن اميرالمؤمنينعليه السلام در غدير ترس آن داشت كه او را تكذيب كنند و سخن او را نپذيرند، درباره سلام كردن آنان به عنوان »اميرالمؤمنين« ترس بيشترى داشت، و اين اطمينان الهى بود كه اجراى اين دستور را با نزول آيه 6 سوره كهف در چنين موقعيتى مؤكد نمود:
»فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ اِنْ لَمْيُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ اَسَفاً« : »گويى تو مىخواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاك كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند« . اين بدان معنى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله وظيفه الهى خود را به انجام مىرساند اگر چه مردم سرپيچى كنند.
پيرو آن پيامبرصلى الله عليه وآله به بزرگان اصحاب دستور داد تا نزد علىعليه السلام بروند و خطاب به آن حضرت »السلام عليك يا اميرالمؤمنين« بگويند، تا بدين وسيله در زمان حيات خود از آنان اقرار بر امير بودن علىعليه السلام بگيرد.
سرشناسان اصحاب از مؤمنين و منافقين نزد علىعليه السلام آمدند و در حضور پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان »اميرالمؤمنين« بر آن حضرت سلام كردند و »السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ« گفتند.
در بين آنها فقط ابوبكر و عمر به عنوان اعتراض به پيامبرصلى الله عليه وآله گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناك شده فرمود: آرى، حقى از طرف خدا و رسولش است. خداوند اين دستور را به من داده است.××× 1 بحار الانوار: ج 37 ص 155 120 - 111. عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 114 39. مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 224. كتاب سليم: ص 730. ×××
ابان مىگويد: سليم گفت: در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله به عدهاى كه گِرد هم نشسته بودند برخوردم كه در ميان آنان - جز سلمان و ابوذر و مقداد و محمد بن ابىبكر و عمر بن ابىسلمه و قيس بن سعد بن عباده - كسى غير از بنىهاشم نبود.
اميرالمؤمنينعليه السلام پس از بيان اهانت ابوبكر و عمر در غدير فرمود: ... از همه اينها مهمتر اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله هشتاد نفر - كه چهل نفر از عرب و چهل نفر از عجم بودندجمع كرد و اين دو نفر هم در بين آنان بودند، و آن عده به عنوان »اميرالمؤمنين« بر من سلام كردند.
سپس فرمود: من شما را شاهد مىگيرم كه على برادر من و وزيرم و وارث من و خليفهام در امتم و وصىِّ من در خاندانم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من است. به او گوش فرا دهيد و او را اطاعت كنيد. در ميان آن عده، ابوبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير و سعد بن ابىوقاص و عبدالرحمان بن عوف و ابوعبيده و سالم و معاذ بن جبل و عدهاى از انصار بودند. سپس فرمود: من خدا را بر شما شاهد مىگيرم.
سپس علىعليه السلام رو به مردم كرد و فرمود: سبحان اللَّه از ابتلا به اين دو نفر و فتنه ايشان يعنى گوساله و سامريشان، كه در قلوب اين امت جا گرفته است!××× 1 كتاب سليم: حديث 14. ×××