شباهت امت پیامبر با امت حضرت موسی
شباهت امت پيامبرصلى الله عليه وآله با امت حضرت موسىعليه السلام××× 2 از غدير تا الغدير: ص 103 - 97. ×××
از جمله شباهتهاى اصحاب حضرت موسىعليه السلام با اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله و يا بالعكس را اين گونه مىتوان بيان كرد:
خداوند در بخش پايانى آيه اكمال مىفرمايد: »خدا تو را از مردم حفظ مىكند« . معلوم مىشود نگرانى پيامبرصلى الله عليه وآله از خطر جانى و نظامى نبود، به همان دو شاهدى كه ياد شد. بلكه عمده خطر داخلى و جوّسازى مردم حجاز بود؛ كه مبادا بر اثر ضعف فرهنگى دچار شبهه شوند و بگويند:
رسولاللَّهصلى الله عليه وآله داعيه رسالت در سر پروراند تا مردم را محكوم خاندان خود كرده، پسرعمو و داماد خود را جانشين خويش كند، و در نتيجه امارت بر مردم را ميراث و موروث خاندان خود گرداند.
اين ترس همواره هست، و ترس نظامى نيست تا كسى بگويد من خوف ندارم و خون شهيد مؤثر است. اگر مردم جاهل عوام بودند و قدرت تحليل نداشتند، رهبر الهى نيز كارى از پيش نمىبرد.
توضيح اينكه:
بدترين مشكل براى رهبران الهى ضعف فرهنگى مردم است. حضرت موسىعليه السلام - كه از پيامبران بزرگ اولوالعزم بود - كسى است كه بين دريا و شمشير نمىترسيد؛ وقتى ذات اقدس خداوند به او دستور داد به سوى دريا حركت كن، بنىاسرائيل معترضانه به او گفتند: اى موسى! دريا در پيش رو و شمشير فراعنه در پشت سر ماست و ما را بين دو مرگ ميخكوب كردهاى.
موسىعليه السلام گفت: چنين نيست، زيرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد: »كلاّ ان معى ربى سيهدين« .××× 1 شعراء / 62 . ××× با حرف ردع »كلاّ« آنان را خاموش كرد و فرمود: امواج دريا و شمشير فراعنه در اختيار خداست. اگر خدا بگويد بازگرد باز مىگردم و پيروز مىشوم، و اگر بگويد به دريا برو به دريا مىروم.
گاهى فرمانده در ميدان نبرد به سربازان خود دستور پايدارى مىدهد و شهادت در راه خدا را فضيلت معرفى مىكند، ولى گاهى تشر مىزند و مىگويد: »كلاّ« يعنى ما در امانيم.
وقتى پيروان حضرت موسىعليه السلام گفتند: بين دو مرگ گرفتار شديم، كليم خدا نفرمود: صبر كنيد كه خدا صابران را دوست دارد، و اگر شهيد شديم اجرمان با خداست. بلكه فرمود: ما بين دو مرگ نجات پيدا كرده و پيروزيم. خدا فرمود: با عصاى خود به دريا بزن »و اضرب بعصاك البحر« .××× 2 شعراء / 63 . ××× موسىعليه السلام عصاى خود را به دريا زد و دريا بستر خاكى شد و آنها گذشتند. ولى چون فرعون و فرعونيان آمدند در كام امواج خروشان غرق شدند: »فغشيهم من اليمّ ما غشيهم« .××× 3 طه / 78. ×××
موساى كليمعليه السلام - كه بين دو مرگ به ياد خدا بود و امنيت خود را از خدا دريافت كرد - احساس ترس نكرد. اما وقتى ساحران فرعون چوبها و طنابها را در ميدان مبارزه انداختند: »سحروا اعين الناس و استرهبوهم« .××× 1 اعراف / 116. ××× مردم كه تماشاچى ميدان مسابقه بودند، ديدند مارهاى فراوانى در اين ميدان در جنب و جوش است. موسايى كه عصا را اژدها مىكند و خود اژدها افكن است، در اين صحنه ترسيد: »فأوجس فى نفسه خيفة موسى« .××× 2 طه / 67 . ×××
اميرالمؤمنينعليه السلام در تحليل ترس حضرت موسىعليه السلام مىفرمايد: لم يوجس موسىعليه السلام خيفة على نفسه، بل اشفق من غلبة الجهّال و دول الضلال« .××× 3 نهج البلاغه: خطبه 4. ××× موساى كليمعليه السلام بر خود نترسيد، بلكه ترس وى از اين بود كه جاهلان پيروز شوند و مردم را به گمراهى بكشانند. ترس موساى كليمعليه السلام از اين بود كه ساحران با عصاها و طنابها ميدان مسابقه را ميدان مار كردند.
او اگر عصا را بيندازد و آن هم يك مار شود و مردم نتوانند بين سحر ساحران و اعجاز او فرق بگذارند چه كند؟ كسى كه نتواند بين سحر و معجزه فرق بگذارد، با او چه مى توان كرد؟ آن صحنه جاى اين بود كه كسى از سر نصيحت بگويد: سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار، زيرا بر اثر ضعف فكرى مردم سحر با معجزه پهلو مىزد، و موساى كليمعليه السلام از ضعف فكرى مردم مىترسيد.
هراس رسول گرامىصلى الله عليه وآله نيز از اين بود كه مردم نتوانند تشخيص دهند كه ولايت على بن ابىطالبعليه السلام در رخداد غدير حكم خدا و نصب الهى است، و اينكه شخصيت علىعليه السلام همانند ندارد و هرگز سخن از امارت و سلطنت نيست.
خداى سبحان كه فرمود: »و اللَّه يعصمك من الناس« يعنى كارى مىكنم كه طرز فكر مردم دگرگون شود و مردم كار تو را توطئه نپندارد و تو را متهم نكنند. چنانكه به موساى كليمعليه السلام بشارت داد: »لا تخف انك انت الاعلى . و الق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا انما صنعوا كيد سحر و لا يفلح الساحر حيث اتى«××× 1 طه / 69 68 . ×××؛ »نترس كه تو خود برتر و پيروزى. و آنچه در دست دارى بينداز تا هر چه را ساختهاند ببلعد« .
در حقيقت آنچه سر همبندى كرده و به ديگران نشان مىدهند افسوس افسونگران است، و افسونگر هر جا برود رستگار نمىشود. مردم خواهند ديد كه در صحنه مسابقه اژدهايى حركت مىكند ولى چيزى جز چوبهاى خشك و طنابهاى بىروح و سرد نيست.
آخرالامر هم كيد و صنع ساحران را بلعيده مىشود، نه چوب و عصا و طناب. خداى سبحان با چنين اهميتى حادثه غدير را براى رسول گرامىصلى الله عليه وآله تحليل و تبيين كرد.