برخورد معصومین علیهم السلام با دشمن غدیر

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۴ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «كيفيت برخورد معصومين‏عليهم السلام با دشمنان غدير××× 2 تبليغ غدير در سيره مع...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

كيفيت برخورد معصومين‏عليهم السلام با دشمنان غدير××× 2 تبليغ غدير در سيره معصومين‏عليهم السلام: ص 233  - 215. ×××

  در تبليغ غدير نبايد فقط به دوستان و يا بى‏اطلاعان از غدير اكتفا كرد، بلكه دشمنان غدير را نيز بايد زير نظر گرفت. براى جلوگيرى از انحرافات فكرى درباره غدير و ايجاد تشكيك در اذهان، كه دشمن به شدت بدان دست يازيده است، نكاتى مورد عنايت و تأكيد معصومين‏عليهم السلام بوده كه درباره ساير مسائل اعتقادى و عملى به چشم نمى‏خورد.


اين نكات يك نوع برنامه‏ريزى براى خنثى كردن اقدامات دشمن است، كه از همان روزهاى سقيفه اين برنامه‏ها را در برابر غدير مى‏چيدند و مى‏گفتند: كاش قبل از بيعت سقيفه ما را متوجه غدير مى‏كرديد! غدير يادمان نبود! منظور از غدير چه بود!


در پاسخ دندان شكن به اين بهانه‏هاى واهى درباره غدير، ائمه‏عليهم السلام از دو زاويه وارد عمل شده‏اند. از يك سو تأكيد داشتند كه وضوح معناى غدير را به همه بفهمانند و بهانه جويى‏هاى بى‏جا در برابر چنين حقيقت عظيمى را بشكنند. از سوى ديگر با ريشه‏يابى ضديت با غدير و اتمام حجت كامل بر دشمنانش استحكام و قوت غدير در را در ابعاد اعتقادى و فكرى ثابت كنند.


بايد در نظر داشته باشيم كه مخالفان با اصل غدير يا جوانبى از آن يكى از سه گروه مى‏توانند باشند: يا دوستان كم اطلاعى هستند كه در اثر آگاهى اندك برخى مطالب مربوط به غدير را زير سؤال مى‏برند، و يا مخالفين غير مغرضى هستند كه در اثر ظلم سقيفه از حقايق غدير بى‏اطلاع مانده‏اند، و يا دشمنان  سرسختى هستند كه آگاهانه به مقابله با غدير مى‏پردازند.


برخوردهاى متفاوت معصومين‏عليهم السلام با معارضه كنندگانِ مختلف غدير، حجت را بر نا آگاهان تمام مى‏كند و عذرى براى روز قيامت باقى نمى‏گذارد، و دشمنان را در پيشگاه خدا و خلق محكوم مى‏نمايد.


از سوى ديگر اين كيفيت برخورد، دوستداران غدير را به سوى پخته شدن در اين اعتقاد، و مخالفين غدير را به سوى بيدار شدن از غفلت و دست برداشتن از تعصبات بى‏جا سوق مى‏دهد. در شش قسمت اين بخش روش‏هاى برخورد معصومين‏عليهم السلام با مخالفان غدير را با مستندات آن ارائه مى‏كنيم:

1-  مفهوم ولايت در غدير

تعابير مختلف ادبى و اجتماعى و علمى در كلام معصومين‏عليهم السلام به چشم مى‏خورد كه براى اثبات روشن بودن چيزى است كه در غدير به عنوان ولايت براى همگان مطرح شده است.


به پنج مورد از اين كلمات قصار غديرى اشاره مى‏كنيم:


مورد اول: در اين باره گاهى مى‏فرمايند: »غدير يعنى على‏عليه السلام«××× 1 روضه كافى: ص 27. اثبات الهداة: ج 2 ص 18 ح 72. ×××؛ و اشاره به اين نكته است كه غدير براى اعلان هيچ موضوع ديگرى جز نشان دادن مقام خاص على بن ابى‏طالب‏عليه السلام در مسئله امامت نبود.


مورد دوم: گاهى مى‏فرمايند: »غدير يعنى امامتِ على‏عليه السلام«××× 2 بحار الانوار: ج 31 ص 361. ×××؛ و اشاره به اين نكته كه غدير براى اعلان هيچ موضوع ديگرى جز امامت نبود.


مورد سوم: گاهى مى‏فرمايند: »غدير يعنى صاحب اختيارىِ مطلقِ امام«××× 3 بحار الانوار: ج 29 ص 18  - 3 و ج 41 ص 228. ×××؛ و اشاره به اين نكته است كه اگر امام را خانه‏نشين كنند غدير را كنار گذاشته‏اند.


مورد چهارم: گاهى مى‏فرمايند: »به حكم غدير يارى على‏عليه السلام واجب است«××× 4 كتاب سليم: حديث 11. بحار الانوار: ج 32 ص 388. ×××؛ و اشاره به اين نكته است كه خدا امام را براى مردم منصوب فرموده، و اگر مردم بى‏اعتنا باشند در واقع به وظيفه خود عمل نكرده‏اند.


مورد پنجم: گاهى فرموده‏اند: »على‏عليه السلام مثل پيامبرصلى الله عليه وآله است«××× 5 اثبات الهداة: ج 2 ص 126 ص 535 . ×××؛ و اشاره به اين است كه اگر كسى پيامبرصلى الله عليه وآله را قبول دارد نمى‏تواند بعد از او بدون امام بماند، و دقيقاً به همين دليل امام جايگزين تمام عيار پيامبرصلى الله عليه وآله است.

2-  جايگاه ولايت در دين

كلماتى از ائمه‏عليهم السلام اين نقطه را نشانه گرفته است كه به مردم بفهماند مسئله ولايت آن قدر عظيم است كه جا دارد مراسمى به بزرگى غدير براى آن برپا گردد. به چهار مورد از اين كلمات دُرَربار اشاره مى‏كنيم:


مورد اول: گاهى فرموده‏اند: »امامت منزلتى بالاتر از آن دارد كه مردم با عقل‏هاى خود بدان برسند«؟!××× 1 غيبت نعمانى: ص 218 ح 6 . ××× يعنى تشكيك در معناى كلمه »مولى« در غدير به معناى بازى گرفتن بزرگ‏ترين واژه الهى است.


مورد دوم: گاهى فرموده‏اند: »ولايت همه خلايق با ماست«××× 2 بحار الانوار: ج 48 ص 147. ×××؛ يعنى ولايت انسان‏ها جزء كوچكى از ولايتى است كه در غدير اعلام شد، و مردم بايد بدانند كه ولايت همه موجودات با ماست.


مورد سوم: گاهى فرموده‏اند: »قرآن موافقِ غدير و غدير موافقِ قرآن است«××× 3 بحار الانوار: ج 2 ص 226 ح 3. ×××؛ يعنى مسئله‏اى كه پشتوانه قرآنى دارد بزرگ‏تر از آن است كه در آن تشكيك شود و يا كوچك شمرده شود و با مفهوم آن بازى شود.


مورد چهارم: گاهى در يك زيارتنامه مفصل با عنوان غدير اسرارى از آن را روشن ساخته‏اند××× 4 مصباح المتهجد: ص 691 . بحار الانوار: ج 97 ص 360. ×××؛ تا همه بدانند غدير عميق‏تر از آن چيزى است كه مى‏پندارند همه آن را فهميده‏اند.


3-  تفكر بايسته درباره غدير

يكى از تأكيدات معصومين‏عليهم السلام درست فكر كردن درباره غدير و اجتناب از قالب ريزى‏هاى غلط يا اشتباه است. در اين باره شش عبارت از كلمات ايشان را مى‏آوريم:

الف. گاهى در كلام ايشان آمده است: »غدير يعنى كمال دين با صاحب غدير«××× 1 فضائل شاذان: ص 84 . ×××؛ و اين بدان معناست كه با اعتقاد به كمالِ دين با غدير نوبت به اين همه تشكيك نمى‏رسد.


ب. گاهى آمده است: »غدير راهنمايى و نشان دادنِ ولى است«××× 2 روضه كافى: ص 27. اثبات الهداة: ج 2 ص 18 ح 72. ×××؛ و اين بدان معناست كه ولايت امرى ثابت است و در غدير مورد آن نشان داده شده، نه اينكه پس از نشان دادن ولىّ تازه در مفهوم آن تشكيك كنيم.


ج. گاهى آمده است: »غدير يعنى خليفه الهى صاحب اختيار است«××× 3 بحار الانوار: ج 29 ص 18  - 3. ×××؛ و اين بدان معناست كه در غدير صاحب اختيارى خليفه بيان شده و اگر آن را سلب كنيم چيزى از مفهوم خلافت و امامت نمى‏ماند.


د. گاهى آمده است: »غدير تجديد پيمان است«××× 4 اثبات الهداة: ج 2 ص 91. ×××؛ و اين بدان معناست كه غدير عنوان تازه‏اى نيست بلكه همان مسير انبياست كه مردم هميشه بايد پيرو جهت خدا باشند، و در غدير يك بار ديگر اين پيمان را تجديد مى‏كنند.


ه  . گاهى آمده است: »غدير پايان رسالت و آغاز امامت است«××× 5 اثبات الهداة: ج 2 ص 4 ح 7. ×××؛ و اين بدان معناست كه با ختم نبوت راه خدا پايان نيافته؛ بلكه ولايت بايد آغاز مى‏شود.


و. گاهى آمده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: »من در روز غدير خم از مردم عهد و پيمان گرفته‏ام ... . مَثَل تو مثل بيت‏اللَّه الحرام است كه مردم بايد سراغ تو بيايند و تو نبايد سراغ مردم بروى«××× 6 اثبات الهداة: ج 2 ص 111 ح 465. ×××؛ و اين بدان معناست كه مردم موظف به پيروى از امامند و بر امام دعوت مردم لازم نيست.

4-  اتمام حجت كامل با غدير

اولين برخورد امامان معصوم‏عليهم السلام با دشمن غدير و ولايت در قالب اتمام حجت كامل است؛ بدين معنى كه كيفيت اجراى برنامه غدير و اعلان ولايت به گونه‏اى بوده كه هيچ راه فرارى براى كسى باقى نگذاشته است. در اين باره سيزده نمونه به چشم مى‏خورد:


الف. گاهى مسئله عذرهاى بى‏جا را مطرح كرده فرموده‏اند: »بعد از غدير هيچ عذرى پذيرفته نيست«××× 1 بحار الانوار: ج 28 ص 186. اثبات الهداة: ج 2 ص 115. ×××، و يا فرموده‏اند: »غدير براى احدى عذرى باقى نگذاشته است« .××× 2 دلائل الامامة: ص 38. خصال: ص 173. بحار الانوار: ج 28 ص 186 و ج 43 ص 161. اثبات الهداة: ج 2 ص 115. ×××


ب. گاهى از غدير به عنوان »آزمايش بزرگ«××× 3 روضه كافى: ص 27. اثبات الهداة: ج 2 ص 18 ح 72. ××× ياد كرده‏اند كه همه بايد در آن شركت كنند.


ج. گاهى خاطر نشان كرده‏اند كه مرد و زن، سفيد و سياه، عرب و عجم، درباره غدير فرقى ندارند.××× 4 خطبه غدير: بخش سوم. ×××


د. گاهى آن را منت خدا بر مردم دانسته و آن را امر الهى و دستور مستقيم خداوند اعلام كرده‏اند.××× 5 بحار الانوار: ج 50 ص 321. ×××


ه  . گاهى پذيرش آن را علامت ايمان و گاهى پيام مستقيم قرآن××× 6 بحار الانوار: ج 23 ص 103. ××× و گاهى مهم‏ترين پيام پيامبرصلى الله عليه وآله معرفى كرده‏اند.××× 7 بحار الانوار: ج 35 ص 311. ×××

و. گاهى با يك نكته سنجى فرموده‏اند كه در غدير نه فقط ولايت على‏عليه السلام را اعلام كرد، بلكه خود على‏عليه السلام را بر فراز دستانش بلند كرد و به مردم نشان داد، و در واقع او را به همه امت در همه آينده‏ها نشان داد.××× 1 بحار الانوار: ج 44 ص 75. ×××


ز. گاهى هزاران شاهدِ غدير را به رخ كشيده‏اند××× 2 بحار الانوار: ج 37 ص 140 ح 33. ××× و گاهى همه مردم را شاهدِ آن دانسته‏اند.××× 3 بحار الانوار: ج 31 ص 447 و ج 37 ص 199. عوالم العلوم: ج 3  / 15 ص 490 89. الغدير: ج 1 ص 93. مسند احمد: ج 1 ص 84 . شرح نهج‏البلاغه: ج 1 ص 361 و ج 4 ص 488. تاريخ ابن عساكر: ج 3 ص 50 . ×××


ح. گاهى غدير را حقيقت غير قابل انكار دانسته‏اند.××× 4 اثبات الهداة: ج 2 ص 134 ح 584 . ×××


ط  . گاهى خطابه كامل غدير را در اختيار مردم گذاشته‏اند تا با مطالعه سخنان كامل پيامبرصلى الله عليه وآله هدف آن حضرت واضح باشد.××× 5 احتجاج: ج 1 ص 66 . بحار الانوار: ج 37 ص 201 ح 86 . ×××


ى. گاهى با قَسَم دادن مخاطبين درباره غدير، وضوح و مسلم بودن غدير را به نسل‏هاى آينده فهمانده‏اند.××× 6 كتاب سليم: حديث 26 25. بحار الانوار: ج 28 ص 273 و ج 31 ص 447 381 373 361 351 332 و ج 37 ص 199. عوالم العلوم: ج 3  / 15 ص 490 89. الغدير: ج 1 ص 186 93. مسند احمد: ج 1 ص 84 . شرح نهج‏البلاغة: ج 1 ص 361 و ج 4 ص 488. تاريخ ابن عساكر: ج 3 ص 50 . ×××


ك. گاهى غدير را بزرگ‏ترين خبر براى قيامت دانسته‏اند كه همه بايد درباره آن پاسخگو باشند.××× 7 مناقب ابن شهرآشوب: ج 3 ص 80 . ×××


ل. گاهى به مردم هشدار داده‏اند كه وظيفه آنان است كه سراغ غدير و صاحب آن بروند، نه آنكه صاحب ولايت به آنان التماس كند!××× 8 اثبات الهداة: ج 2 ص 111 ح 465. ×××

م. گاهى قرآن را به عنوان پشتوانه غدير -  كه قاطع‏ترين دليل در اتمام حجت است‏به مردم نشان داده‏اند.××× 1 بحار الانوار: ج 23 ص 103. ×××


5 -  تعجب از كوتاهى درباره غدير

يكى از برخوردهاى معصومين‏عليهم السلام با دشمنان كوچك و بزرگ غدير، اظهار تعجب از كسانى است كه به بهانه‏هاى مختلف از پذيرش آن سر باز مى‏زنند. اين تعجب بسيارى از مخالفينِ بى‏غرض و غير عنود غدير را بيدار مى‏كند، به خصوص اگر تعجب از مقامى صادر شود كه خيلى كم تعجب مى‏كند و بجا تعجب مى‏كند!


اين تعجب درباره غدير از حضرت زهراعليها السلام آغاز شده و از چند معصوم ديگر نيز ديده مى‏شود. جهات تعجب كه در مجموع اين موقعيت‏ها ديده مى‏شود، در دوازده مورد زير خلاصه مى‏گردد:


الف. تعجب از اينكه در غدير هم حضور در مراسم و هم شنيدن كلام پيامبرصلى الله عليه وآله و هم ديدن پيامبر و على‏عليهما السلام تحقق يافت، كه درباره كمتر حكمى اين گونه محكم كارى مى‏شود؛ ولى با اين همه مورد انكار قرار گرفته است!!××× 2 اثبات الهداة: ج 2 ص 88 ح 360. بحار الانوار: ج 10 ص 139. ×××


ب. تعجب از به خاطر نياوردن آن مراسم عظيم و اظهار فراموشى نسبت به غدير، كه چگونه كسى به خود اجازه مى‏دهد و چگونه خجالت نمى‏كشد از اينكه با سينه سپر كرده فراموشى غدير را اظهار نمايد.××× 3 كتاب سليم: حديث 26. اثبات الهداة: ج 1 ص 526 ح 285 و ج 2 ص 112 ح 473. بحار الانوار: ج 28 ص 273 و ج 36 ص 352 ح 224. الغدير: ج 1 ص 197. ×××


ج. تعجب از اظهار تغافل و خود را به فراموشى زدن درباره غدير از كسانى كه شخصاً در آنجا حاضر بودند؛ در حالى كه مراسم سه روزه و سخنرانى يك ساعته آن هم در جمع صد و بيست هزار نفرى، چگونه مى‏تواند مورد فراموشى قرار گيرد؟××× 4 اثبات الهداة: ج 1 ص 526 ح 285. ×××

د. تعجب از ناشنيده گرفتن غدير، يعنى برخى از حاضرين غدير با اقرار به حضور در آن مراسم ادعا مى‏كردند كه نشنيده‏اند يا نفهميده‏اند در غدير چه مطلبى بيان شده است، و يا اشاره مى‏كردند كه از ما نديده و نشنيده بگيريد و از ما اعتراف و اقرار درباره غدير نخواهيد!!××× 1 اثبات الهداة: ج 2 ص 164 ح 736. بحار الانوار: ج 31 ص 447 و ج 37 ص 199 140 . عوالم العلوم: ج 3  / 15 ص 490  89. الغدير: ج 1 ص  93. مسند احمد: ج 1 ص 84 . شرح نهج‏البلاغه: ج 1 ص 361 و ج 4 ص 488. تاريخ ابن عساكر: ج 3 ص 50 . ×××


ه  . تعجب از انكار غدير از كسانى است كه به فراموشى و تغافل اكتفا نكردند، بلكه صريحاً انكار كردند كه چنين واقعه‏اى اتفاق افتاده باشد. جالب اين بود كه اين انكار در نسل‏هاى بَعدِ سقيفه بيش از نسل اول بود كه كاسه از آش داغ‏تر شده بودند.


البته عمليات شكننده سقيفه به حدى بود كه برخى مى‏گفتند: مگر مى‏شود با وجود چنان مراسم عظيمى در غدير، چنين برنامه ضد غديرى در سقيفه تدارك ديده شود؟!!××× 2 اثبات الهداة: ج 2 ص 164 ح 736. ×××


و. تعجب از مسخره كردن غدير، كه اين مسخره از سوى طرفداران انتخاب مردم در برابر انتخاب خدا مطرح مى‏شد. يعنى اهل غدير را مسخره مى‏كردند كه شما به چه فكر مى‏كنيد در حالى كه مردم براى خود تصميم گرفتند و راه ضد غدير را برگزيدند!! اظهار تعجب ائمه‏عليهم السلام هم از همين نقطه بود كه چگونه مردمى به انتخاب خود در برابر انتخاب پروردگارشان افتخار مى‏كنند و گروه خدا باور را مسخره مى‏كنند!!××× 3 كتاب سليم: حديث 14. ×××


ز. تعجب از سؤال درباره معناى غدير، كه در طول چهارده قرن وجود داشته و آخرين راهِ تشكيك درباره غدير را نفهميدن يا شك در معناى »مولى« قرار داده‏اند. اين تعجب از معصومين‏عليهم السلام بارها اظهار شده كه چگونه كسى غدير را مى‏پذيرد اما لُبّ و اصل و اساس آن را كه جمله »مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ« است نمى‏فهمد و نمى‏داند منظور از آن چه بوده، در حالى كه همه آن خطبه بلند و آن مراسم سه روزه براى بيان همين ولايت و صاحب اختيارى بوده است.××× 1 اثبات الهداة: ج 2 ص 34 ح 140 139. ×××


ح. تعجب از عذرخواهى بى‏جا درباره غدير كه از سوى بيعت كنندگان با سقيفه اظهار مى‏شد. وقتى اميرالمؤمنين و حضرت زهراعليهما السلام از آنان كمك مى‏خواستند، با كمال بى‏حيايى مى‏گفتند: چرا غدير را بعد از بيعت با سقيفه به ما يادآور شديد، و اى كاش قبل از آن متذكر مى‏شديد!!


حضرت زهراعليها السلام در مقابل آنان مى‏فرمود: »بعد از روز غدير )كه قبل از سقيفه بوده( از كسى عذرى پذيرفته نيست« ، و يا مى‏فرمود: »كسى كه كوتاهى مى‏كند و عمداً قصور مى‏نمايد جاى عذرى براى او نيست« .××× 2 دلائل الامامة: ص 38. الخصال: ص 173. بحار الانوار: ج 28 ص 186 و ج 43 ص 161. اثبات الهداة: ج 2 ص 115. ×××


ط  . تعجب از ضديت با غدير به معناى ترجيح و تقدم ادعاى خلق خدا بر امر خداوند!! كه به معناى تعجب از ضديت با خدا به حساب مى‏آيد. جهت تعجب در اين است كه عده‏اى به جاى اينكه از گناه خود شرمسار باشند كه غدير را زير پا گذاشته‏اند، با سينه سپر كرده به ضديت با آن پرداخته و بدان افتخار مى‏كردند!!××× 3 بحار الانوار: ج 28 ص 205. ×××


ى. تعجب از اجبار صاحب غدير به بيعت؛ يعنى نه تنها غدير را نپذيرفتند و نه تنها حق صاحب غدير را هم براى خود برداشتند، بلكه به طمع افتادند كه حتى از خود صاحب غدير براى حكومت ضد غدير بيعت بگيرند. اين كمال بى‏حيايى و بى‏انصافى در حق غدير و صاحب آن بود.××× 4 بحار الانوار: ج 28 ص 248. ×××


ك. تعجب از بى‏انصافى درباره غدير كه به معناى برخورد ناجوانمردانه و فوق جنايت كارانه با مسئله غدير است. به عنوان نمونه:

با وجود 120000 شاهد چگونه نبايد اميرالمؤمنين‏عليه السلام بتواند حق خود را بگيرد؟

چرا بايد سقيفه به نام حق قريش كه حق اهل‏بيت‏عليهم السلام است خلافت را به نام خود نمايد؟

چرا بايد براى بيعت گرفتن اجبارى از صاحب غدير درِ خانه او آتش زده شود؟

چرا بايد در راه بيعت اجبارى از صاحب غدير حضرت زهراعليها السلام كه سيدة النساء و همسر صاحب غدير است به شهادت برسد؟

چرا بايد صاحب غدير را با آن وضع فجيع در حالى كه طناب بر گردن او انداخته‏اند براى بيعت اجبارى ببرند و شمشيرها بر سر او بگيرند كه اگر با ضد غدير بيعت نكند او را بكشند؟


آيا همه اينها گذشته از اينكه جناياتى عظيم است، يك بى‏انصافى و بى‏مروتى و ناجوانمردى محسوب نمى‏شود؟××× 1 بحار الانوار: ج 21 ص 239 و ج 37 ص 140 ح 33. ×××


ل. تعجب از اينكه اگر غدير قانع كننده نيست، پس چه حجت و دليلى قانع كننده است؟! يعنى اگر مراسمى به عظمت غدير و خطابه‏اى به بلنداى خطبه غدير، آن هم از لسان مستقيم ختم نبوت صادر شده باشد و صد و بيست هزار نفر شنيده باشند و او گفته باشد كه آنچه مى‏گويم از طرف خداست و از همه مردم حتى اهل سقيفه بيعت گرفته باشد، اگر چنين اتمام حجتى در عالم قانع كننده نيست، پس كدام دليل در جهان مى‏تواند قانع كننده باشد؟!××× 2 بحار الانوار: ج 29 ص 62  - 46 . ×××


6 -  ريشه‏يابى ضديت با غدير

در مقابله ائمه‏عليهم السلام با معاندان و مخالفان غدير، حقايق ريشه‏اى اين مسئله تبيين شده، تا همه بدانند دشمنى با غدير مشابه دشمنى‏هاى ديگر نيست و مسئله عميق‏تر از آن چيزى است كه فكر مى‏كنند. در اين باره پنج مسئله زير مطرح شده است:

الف. گاهى از دشمنى با غدير به عنوان قطع ارتباط با خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله تعبير شده××× 1 بحار الانوار: ج 28 ص 205. ×××، به اين معنى كه جدايى از غدير قهر با خدا و رسول است، چرا كه مهم‏ترين فرمان ايشان عمداً زير پا گذاشته مى‏شود.


ب. گاهى مخالفت با غدير از بالاترين مصاديق ظلم شمرده شده××× 2 بحار الانوار: ج 31 ص 443. ×××، به اين معنى كه هم ظلم به خود و هم به ديگران است، و هم در ميان ظلم‏هايى كه تصور مى‏شود هيچ ظلمى به اين وسعت نيست.


ج. گاهى از انكار غدير به »كفرى بر كفر ديگر« تعبير شده××× 3 اثبات الهداة: ج 2 ص 7 ح 18. ×××، حاكى از آنكه اهل سقيفه فقط غدير را منكر نشده‏اند، بلكه در توحيد و نبوت كافر بوده‏اند، تا روزى كه به فرامين خدا و رسول درباره غدير كافر شده‏اند.


د. گاهى اين تعبير به ميان آمده كه آيا دشمنان غدير به اين هم فكر كرده‏اند كه روزى بايد پاسخگوى اين جنايت خود در روز قيامت باشند؟ و آيا فكر كرده‏اند كه آنچه در دنيا انجام مى‏دهند جز مهلت الهى نمى‏تواند باشد؟××× 4 مناقب ابن شهرآشوب: ج 3 ص 80 . بحار الانوار: ج 6 ص 53 . ×××


ه  . گاهى شدت اين دشمنى ترسيم شده كه حتى صاحب غدير را با طناب سياهى بر گردن براى بيعت با دشمن غدير بردند! و نهايتاً تعابيرى داريم كه به همه غاصبين غدير و مخالفان آن اعلام مى‏دارد: »غدير خط بطلان بر هر غاصبى است« .××× 5 بحار الانوار: ج 31 ص 417 416. ×××


اين گفتار بدان معناست كه اگر واقعه غدير فقط همين يك خاصيت را داشت كه غاصبين را به همه نشان داد كافى بود، چنانكه نسل‏هاى بعد به خوبى اين حقيقت را دريافتند، و لااقل در فكر و اعتقاد گول سقيفه را نخوردند، اگر چه ظاهر حكومت در دست آنان بود.