برخورد معصومین علیهم السلام با دشمن غدیر
كيفيت برخورد معصومين عليهم السلام با دشمنان غدير تبليغ [۱]
در تبليغ غدير نبايد فقط به دوستان و يا بىاطلاعان از غدير اكتفا كرد، بلكه دشمنان غدير را نيز بايد زير نظر گرفت. براى جلوگيرى از انحرافات فكرى درباره غدير و ايجاد تشكيک در اذهان، كه دشمن به شدت بدان دست يازيده است، نكاتى مورد عنايت و تأكيد معصومين عليهم السلام بوده كه درباره ساير مسائل اعتقادى و عملى به چشم نمى خورد.
اين نكات يک نوع برنامه ريزى براى خنثى كردن اقدامات دشمن است، كه از همان روزهاى سقيفه اين برنامه ها را در برابر غدير مى چيدند و مى گفتند: كاش قبل از بيعت سقيفه ما را متوجه غدير مى كرديد! غدير يادمان نبود! منظور از غدير چه بود!
در پاسخ دندان شكن به اين بهانه هاى واهى درباره غدير، ائمه عليهم السلام از دو زاويه وارد عمل شده اند. از يک سو تأكيد داشتند كه وضوح معناى غدير را به همه بفهمانند و بهانه جويى هاى بى جا در برابر چنين حقيقت عظيمى را بشكنند. از سوى ديگر با ريشه يابى ضديت با غدير و اتمام حجت كامل بر دشمنانش استحكام و قوت غدير در را در ابعاد اعتقادى و فكرى ثابت كنند.
بايد در نظر داشته باشيم كه مخالفان با اصل غدير يا جوانبى از آن يكى از سه گروه مى توانند باشند: يا دوستان كم اطلاعى هستند كه در اثر آگاهى اندک برخى مطالب مربوط به غدير را زير سؤال مى برند، و يا مخالفين غير مغرضى هستند كه در اثر ظلم سقيفه از حقايق غدير بى اطلاع مانده اند، و يا دشمنان سرسختى هستند كه آگاهانه به مقابله با غدير مى پردازند.
برخوردهاى متفاوت معصومين عليهم السلام با معارضه كنندگانِ مختلف غدير، حجت را بر نا آگاهان تمام مى كند و عذرى براى روز قيامت باقى نمى گذارد، و دشمنان را در پيشگاه خدا و خلق محكوم مى نمايد.
از سوى ديگر اين كيفيت برخورد، دوستداران غدير را به سوى پخته شدن در اين اعتقاد، و مخالفين غدير را به سوى بيدار شدن از غفلت و دست برداشتن از تعصبات بىجا سوق مى دهد. در شش قسمت اين بخش روش هاى برخورد معصومين عليهم السلام با مخالفان غدير را با مستندات آن ارائه مى كنيم:
مفهوم ولايت در غدير
تعابير مختلف ادبى و اجتماعى و علمى در كلام معصومين عليهم السلام به چشم مى خورد كه براى اثبات روشن بودن چيزى است كه در غدير به عنوان ولايت براى همگان مطرح شده است.
به پنج مورد از اين كلمات قصار غديرى اشاره مى كنيم:
مورد اول: در اين باره گاهى مى فرمايند: «غدير يعنى على عليه السلام»[۲]؛ و اشاره به اين نكته است كه غدير براى اعلان هيچ موضوع ديگرى جز نشان دادن مقام خاص على بن ابى طالب عليه السلام در مسئله امامت نبود.
مورد دوم: گاهى مى فرمايند: «غدير يعنى امامتِ على عليه السلام»[۳]؛ و اشاره به اين نكته كه غدير براى اعلان هيچ موضوع ديگرى جز امامت نبود.
مورد سوم: گاهى مى فرمايند: «غدير يعنى صاحب اختيارىِ مطلقِ امام علیه السلام»[۴]؛ و اشاره به اين نكته است كه اگر امام را خانه نشين كنند غدير را كنار گذاشته اند.
مورد چهارم: گاهى مى فرمايند: «به حكم غدير يارى علىعليه السلام واجب است»[۵]؛ و اشاره به اين نكته است كه خدا امام را براى مردم منصوب فرموده، و اگر مردم بى اعتنا باشند در واقع به وظيفه خود عمل نكرده اند.
مورد پنجم: گاهى فرموده اند: «على عليه السلام مثل پيامبرصلى الله عليه وآله است»[۶]؛ و اشاره به اين است كه اگر كسى پيامبرصلى الله عليه وآله را قبول دارد نمى تواند بعد از او بدون امام بماند، و دقيقاً به همين دليل امام جايگزين تمام عيار پيامبرصلى الله عليه وآله است.
جايگاه ولايت در دين
كلماتى از ائمه عليهم السلام اين نقطه را نشانه گرفته است كه به مردم بفهماند مسئله ولايت آن قدر عظيم است كه جا دارد مراسمى به بزرگى غدير براى آن برپا گردد. به چهار مورد از اين كلمات دُرَربار اشاره مى كنيم:
مورد اول: گاهى فرموده اند: «امامت منزلتى بالاتر از آن دارد كه مردم با عقل هاى خود بدان برسند»؟![۷] يعنى تشكيک در معناى كلمه «مولى» در غدير به معناى بازى گرفتن بزرگ ترين واژه الهى است.
مورد دوم: گاهى فرموده اند: «ولايت همه خلايق با ماست»[۸]؛ يعنى ولايت انسان ها جزء كوچكى از ولايتى است كه در غدير اعلام شد، و مردم بايد بدانند كه ولايت همه موجودات با ماست.
مورد سوم: گاهى فرموده اند: «قرآن موافقِ غدير و غدير موافقِ قرآن است»[۹]؛ يعنى مسئله اى كه پشتوانه قرآنى دارد بزرگ تر از آن است كه در آن تشكيک شود و يا كوچک شمرده شود و با مفهوم آن بازى شود.
مورد چهارم: گاهى در يک زيارتنامه مفصل با عنوان غدير اسرارى از آن را روشن ساخته اند [۱۰] ؛ تا همه بدانند غدير عميق تر از آن چيزى است كه مى پندارند همه آن را فهميده اند.
تفكر بايسته درباره غدير
يكى از تأكيدات معصومين عليهم السلام درست فكر كردن درباره غدير و اجتناب از قالب ريزى هاى غلط يا اشتباه است. در اين باره شش عبارت از كلمات ايشان را مى آوريم:
الف. گاهى در كلام ايشان آمده است: «غدير يعنى كمال دين با صاحب غدير»[۱۱] ؛ و اين بدان معناست كه با اعتقاد به كمالِ دين با غدير نوبت به اين همه تشكيک نمى رسد.
ب. گاهى آمده است: «غدير راهنمايى و نشان دادنِ ولى است»[۱۲]؛ و اين بدان معناست كه ولايت امرى ثابت است و در غدير مورد آن نشان داده شده، نه اينكه پس از نشان دادن ولىّ تازه در مفهوم آن تشكيک كنيم.
ج. گاهى آمده است: «غدير يعنى خليفه الهى صاحب اختيار است»[۱۳]؛ و اين بدان معناست كه در غدير صاحب اختيارى خليفه بيان شده و اگر آن را سلب كنيم چيزى از مفهوم خلافت و امامت نمى ماند.
د. گاهى آمده است: «غدير تجديد پيمان است»[۱۴]؛ و اين بدان معناست كه غدير عنوان تازه اى نيست بلكه همان مسير انبياست كه مردم هميشه بايد پيرو جهت خدا باشند، و در غدير يک بار ديگر اين پيمان را تجديد مى كنند.
ه . گاهى آمده است: »غدير پايان رسالت و آغاز امامت است«××× ۵ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷. ×××؛ و اين بدان معناست كه با ختم نبوت راه خدا پايان نيافته؛ بلكه ولايت بايد آغاز مىشود.
و. گاهى آمده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: »من در روز غدير خم از مردم عهد و پيمان گرفتهام ... . مَثَل تو مثل بيتاللَّه الحرام است كه مردم بايد سراغ تو بيايند و تو نبايد سراغ مردم بروى«××× ۶ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۱ ح ۴۶۵. ×××؛ و اين بدان معناست كه مردم موظف به پيروى از امامند و بر امام دعوت مردم لازم نيست.
۴- اتمام حجت كامل با غدير
اولين برخورد امامان معصومعليهم السلام با دشمن غدير و ولايت در قالب اتمام حجت كامل است؛ بدين معنى كه كيفيت اجراى برنامه غدير و اعلان ولايت به گونهاى بوده كه هيچ راه فرارى براى كسى باقى نگذاشته است. در اين باره سيزده نمونه به چشم مىخورد:
الف. گاهى مسئله عذرهاى بىجا را مطرح كرده فرمودهاند: »بعد از غدير هيچ عذرى پذيرفته نيست«××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۸۶. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۵. ×××، و يا فرمودهاند: »غدير براى احدى عذرى باقى نگذاشته است« .××× ۲ دلائل الامامة: ص ۳۸. خصال: ص ۱۷۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۸۶ و ج ۴۳ ص ۱۶۱. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۵. ×××
ب. گاهى از غدير به عنوان »آزمايش بزرگ«××× ۳ روضه كافى: ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲. ××× ياد كردهاند كه همه بايد در آن شركت كنند.
ج. گاهى خاطر نشان كردهاند كه مرد و زن، سفيد و سياه، عرب و عجم، درباره غدير فرقى ندارند.××× ۴ خطبه غدير: بخش سوم. ×××
د. گاهى آن را منت خدا بر مردم دانسته و آن را امر الهى و دستور مستقيم خداوند اعلام كردهاند.××× ۵ بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۳۲۱. ×××
ه . گاهى پذيرش آن را علامت ايمان و گاهى پيام مستقيم قرآن××× ۶ بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۰۳. ××× و گاهى مهمترين پيام پيامبرصلى الله عليه وآله معرفى كردهاند.××× ۷ بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۱۱. ×××
و. گاهى با يك نكته سنجى فرمودهاند كه در غدير نه فقط ولايت علىعليه السلام را اعلام كرد، بلكه خود علىعليه السلام را بر فراز دستانش بلند كرد و به مردم نشان داد، و در واقع او را به همه امت در همه آيندهها نشان داد.××× ۱ بحار الانوار: ج ۴۴ ص ۷۵. ×××
ز. گاهى هزاران شاهدِ غدير را به رخ كشيدهاند××× ۲ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۳. ××× و گاهى همه مردم را شاهدِ آن دانستهاند.××× ۳ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۹۰ ۸۹. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهجالبلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ . ×××
ح. گاهى غدير را حقيقت غير قابل انكار دانستهاند.××× ۴ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۴ ح ۵۸۴ . ×××
ط . گاهى خطابه كامل غدير را در اختيار مردم گذاشتهاند تا با مطالعه سخنان كامل پيامبرصلى الله عليه وآله هدف آن حضرت واضح باشد.××× ۵ احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ح ۸۶ . ×××
ى. گاهى با قَسَم دادن مخاطبين درباره غدير، وضوح و مسلم بودن غدير را به نسلهاى آينده فهماندهاند.××× ۶ كتاب سليم: حديث ۲۶ ۲۵. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳ و ج ۳۱ ص ۴۴۷ ۳۸۱ ۳۷۳ ۳۶۱ ۳۵۱ ۳۳۲ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۹۰ ۸۹. الغدير: ج ۱ ص ۱۸۶ ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهجالبلاغة: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ . ×××
ك. گاهى غدير را بزرگترين خبر براى قيامت دانستهاند كه همه بايد درباره آن پاسخگو باشند.××× ۷ مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۸۰ . ×××
ل. گاهى به مردم هشدار دادهاند كه وظيفه آنان است كه سراغ غدير و صاحب آن بروند، نه آنكه صاحب ولايت به آنان التماس كند!××× ۸ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۱ ح ۴۶۵. ×××
م. گاهى قرآن را به عنوان پشتوانه غدير - كه قاطعترين دليل در اتمام حجت استبه مردم نشان دادهاند.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۰۳. ×××
۵ - تعجب از كوتاهى درباره غدير
يكى از برخوردهاى معصومينعليهم السلام با دشمنان كوچك و بزرگ غدير، اظهار تعجب از كسانى است كه به بهانههاى مختلف از پذيرش آن سر باز مىزنند. اين تعجب بسيارى از مخالفينِ بىغرض و غير عنود غدير را بيدار مىكند، به خصوص اگر تعجب از مقامى صادر شود كه خيلى كم تعجب مىكند و بجا تعجب مىكند!
اين تعجب درباره غدير از حضرت زهراعليها السلام آغاز شده و از چند معصوم ديگر نيز ديده مىشود. جهات تعجب كه در مجموع اين موقعيتها ديده مىشود، در دوازده مورد زير خلاصه مىگردد:
الف. تعجب از اينكه در غدير هم حضور در مراسم و هم شنيدن كلام پيامبرصلى الله عليه وآله و هم ديدن پيامبر و علىعليهما السلام تحقق يافت، كه درباره كمتر حكمى اين گونه محكم كارى مىشود؛ ولى با اين همه مورد انكار قرار گرفته است!!××× ۲ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۸۸ ح ۳۶۰. بحار الانوار: ج ۱۰ ص ۱۳۹. ×××
ب. تعجب از به خاطر نياوردن آن مراسم عظيم و اظهار فراموشى نسبت به غدير، كه چگونه كسى به خود اجازه مىدهد و چگونه خجالت نمىكشد از اينكه با سينه سپر كرده فراموشى غدير را اظهار نمايد.××× ۳ كتاب سليم: حديث ۲۶. اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵ و ج ۲ ص ۱۱۲ ح ۴۷۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳ و ج ۳۶ ص ۳۵۲ ح ۲۲۴. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷. ×××
ج. تعجب از اظهار تغافل و خود را به فراموشى زدن درباره غدير از كسانى كه شخصاً در آنجا حاضر بودند؛ در حالى كه مراسم سه روزه و سخنرانى يك ساعته آن هم در جمع صد و بيست هزار نفرى، چگونه مىتواند مورد فراموشى قرار گيرد؟××× ۴ اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵. ×××
د. تعجب از ناشنيده گرفتن غدير، يعنى برخى از حاضرين غدير با اقرار به حضور در آن مراسم ادعا مىكردند كه نشنيدهاند يا نفهميدهاند در غدير چه مطلبى بيان شده است، و يا اشاره مىكردند كه از ما نديده و نشنيده بگيريد و از ما اعتراف و اقرار درباره غدير نخواهيد!!××× ۱ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶۴ ح ۷۳۶. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹ ۱۴۰ . عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۹۰ ۸۹. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهجالبلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ . ×××
ه . تعجب از انكار غدير از كسانى است كه به فراموشى و تغافل اكتفا نكردند، بلكه صريحاً انكار كردند كه چنين واقعهاى اتفاق افتاده باشد. جالب اين بود كه اين انكار در نسلهاى بَعدِ سقيفه بيش از نسل اول بود كه كاسه از آش داغتر شده بودند.
البته عمليات شكننده سقيفه به حدى بود كه برخى مىگفتند: مگر مىشود با وجود چنان مراسم عظيمى در غدير، چنين برنامه ضد غديرى در سقيفه تدارك ديده شود؟!!××× ۲ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶۴ ح ۷۳۶. ×××
و. تعجب از مسخره كردن غدير، كه اين مسخره از سوى طرفداران انتخاب مردم در برابر انتخاب خدا مطرح مىشد. يعنى اهل غدير را مسخره مىكردند كه شما به چه فكر مىكنيد در حالى كه مردم براى خود تصميم گرفتند و راه ضد غدير را برگزيدند!! اظهار تعجب ائمهعليهم السلام هم از همين نقطه بود كه چگونه مردمى به انتخاب خود در برابر انتخاب پروردگارشان افتخار مىكنند و گروه خدا باور را مسخره مىكنند!!××× ۳ كتاب سليم: حديث ۱۴. ×××
ز. تعجب از سؤال درباره معناى غدير، كه در طول چهارده قرن وجود داشته و آخرين راهِ تشكيك درباره غدير را نفهميدن يا شك در معناى »مولى« قرار دادهاند. اين تعجب از معصومينعليهم السلام بارها اظهار شده كه چگونه كسى غدير را مىپذيرد اما لُبّ و اصل و اساس آن را كه جمله »مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ« است نمىفهمد و نمىداند منظور از آن چه بوده، در حالى كه همه آن خطبه بلند و آن مراسم سه روزه براى بيان همين ولايت و صاحب اختيارى بوده است.××× ۱ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۴ ح ۱۴۰ ۱۳۹. ×××
ح. تعجب از عذرخواهى بىجا درباره غدير كه از سوى بيعت كنندگان با سقيفه اظهار مىشد. وقتى اميرالمؤمنين و حضرت زهراعليهما السلام از آنان كمك مىخواستند، با كمال بىحيايى مىگفتند: چرا غدير را بعد از بيعت با سقيفه به ما يادآور شديد، و اى كاش قبل از آن متذكر مىشديد!!
حضرت زهراعليها السلام در مقابل آنان مىفرمود: »بعد از روز غدير )كه قبل از سقيفه بوده( از كسى عذرى پذيرفته نيست« ، و يا مىفرمود: »كسى كه كوتاهى مىكند و عمداً قصور مىنمايد جاى عذرى براى او نيست« .××× ۲ دلائل الامامة: ص ۳۸. الخصال: ص ۱۷۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۸۶ و ج ۴۳ ص ۱۶۱. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۵. ×××
ط . تعجب از ضديت با غدير به معناى ترجيح و تقدم ادعاى خلق خدا بر امر خداوند!! كه به معناى تعجب از ضديت با خدا به حساب مىآيد. جهت تعجب در اين است كه عدهاى به جاى اينكه از گناه خود شرمسار باشند كه غدير را زير پا گذاشتهاند، با سينه سپر كرده به ضديت با آن پرداخته و بدان افتخار مىكردند!!××× ۳ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۵. ×××
ى. تعجب از اجبار صاحب غدير به بيعت؛ يعنى نه تنها غدير را نپذيرفتند و نه تنها حق صاحب غدير را هم براى خود برداشتند، بلكه به طمع افتادند كه حتى از خود صاحب غدير براى حكومت ضد غدير بيعت بگيرند. اين كمال بىحيايى و بىانصافى در حق غدير و صاحب آن بود.××× ۴ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸. ×××
ك. تعجب از بىانصافى درباره غدير كه به معناى برخورد ناجوانمردانه و فوق جنايت كارانه با مسئله غدير است. به عنوان نمونه:
با وجود ۱۲۰۰۰۰ شاهد چگونه نبايد اميرالمؤمنينعليه السلام بتواند حق خود را بگيرد؟
چرا بايد سقيفه به نام حق قريش كه حق اهلبيتعليهم السلام است خلافت را به نام خود نمايد؟
چرا بايد براى بيعت گرفتن اجبارى از صاحب غدير درِ خانه او آتش زده شود؟
چرا بايد در راه بيعت اجبارى از صاحب غدير حضرت زهراعليها السلام كه سيدة النساء و همسر صاحب غدير است به شهادت برسد؟
چرا بايد صاحب غدير را با آن وضع فجيع در حالى كه طناب بر گردن او انداختهاند براى بيعت اجبارى ببرند و شمشيرها بر سر او بگيرند كه اگر با ضد غدير بيعت نكند او را بكشند؟
آيا همه اينها گذشته از اينكه جناياتى عظيم است، يك بىانصافى و بىمروتى و ناجوانمردى محسوب نمىشود؟××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۲۳۹ و ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۳. ×××
ل. تعجب از اينكه اگر غدير قانع كننده نيست، پس چه حجت و دليلى قانع كننده است؟! يعنى اگر مراسمى به عظمت غدير و خطابهاى به بلنداى خطبه غدير، آن هم از لسان مستقيم ختم نبوت صادر شده باشد و صد و بيست هزار نفر شنيده باشند و او گفته باشد كه آنچه مىگويم از طرف خداست و از همه مردم حتى اهل سقيفه بيعت گرفته باشد، اگر چنين اتمام حجتى در عالم قانع كننده نيست، پس كدام دليل در جهان مىتواند قانع كننده باشد؟!××× ۲ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۶۲ - ۴۶ . ×××
۶ - ريشهيابى ضديت با غدير
در مقابله ائمهعليهم السلام با معاندان و مخالفان غدير، حقايق ريشهاى اين مسئله تبيين شده، تا همه بدانند دشمنى با غدير مشابه دشمنىهاى ديگر نيست و مسئله عميقتر از آن چيزى است كه فكر مىكنند. در اين باره پنج مسئله زير مطرح شده است:
الف. گاهى از دشمنى با غدير به عنوان قطع ارتباط با خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله تعبير شده××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۵. ×××، به اين معنى كه جدايى از غدير قهر با خدا و رسول است، چرا كه مهمترين فرمان ايشان عمداً زير پا گذاشته مىشود.
ب. گاهى مخالفت با غدير از بالاترين مصاديق ظلم شمرده شده××× ۲ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۳. ×××، به اين معنى كه هم ظلم به خود و هم به ديگران است، و هم در ميان ظلمهايى كه تصور مىشود هيچ ظلمى به اين وسعت نيست.
ج. گاهى از انكار غدير به »كفرى بر كفر ديگر« تعبير شده××× ۳ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸. ×××، حاكى از آنكه اهل سقيفه فقط غدير را منكر نشدهاند، بلكه در توحيد و نبوت كافر بودهاند، تا روزى كه به فرامين خدا و رسول درباره غدير كافر شدهاند.
د. گاهى اين تعبير به ميان آمده كه آيا دشمنان غدير به اين هم فكر كردهاند كه روزى بايد پاسخگوى اين جنايت خود در روز قيامت باشند؟ و آيا فكر كردهاند كه آنچه در دنيا انجام مىدهند جز مهلت الهى نمىتواند باشد؟××× ۴ مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۸۰ . بحار الانوار: ج ۶ ص ۵۳ . ×××
ه . گاهى شدت اين دشمنى ترسيم شده كه حتى صاحب غدير را با طناب سياهى بر گردن براى بيعت با دشمن غدير بردند! و نهايتاً تعابيرى داريم كه به همه غاصبين غدير و مخالفان آن اعلام مىدارد: »غدير خط بطلان بر هر غاصبى است« .××× ۵ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۷ ۴۱۶. ×××
اين گفتار بدان معناست كه اگر واقعه غدير فقط همين يك خاصيت را داشت كه غاصبين را به همه نشان داد كافى بود، چنانكه نسلهاى بعد به خوبى اين حقيقت را دريافتند، و لااقل در فكر و اعتقاد گول سقيفه را نخوردند، اگر چه ظاهر حكومت در دست آنان بود.
- ↑ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۲۳۳ - ۲۱۵.
- ↑ روضه كافى: ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۶۱.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۸ - ۳ و ج ۴۱ ص ۲۲۸.
- ↑ كتاب سليم: حديث ۱۱. بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۸۸.
- ↑ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۶ ص ۵۳۵ .
- ↑ غيبت نعمانى: ص ۲۱۸ ح ۶ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۴۸ ص ۱۴۷.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.
- ↑ مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.
- ↑ فضائل شاذان: ص ۸۴ .
- ↑ روضه كافى: ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۸ - ۳.
- ↑ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۹۱.