حدیث ثقلین فراز حساس خطبه غدیر

از ویکی غدیر

حديث ثقلين فراز حساس خطبه غدير[۱]   

يكى از حساس ‏ترين فرازهاى خطبه غدير به بيان حديث شريف ثقلين اختصاص دارد.

خطبه رسول گرامى اسلام‏ صلى الله عليه وآله در روز غدير بسيار طولانى است، و در حدود ۳۰ صفحه مى ‏باشد.[۲]در كتاب «حديث الولايه» -  كه باز آفرينى كتاب «الموالاة» ابن‏ عقده مى ‏باشد -  تعداد ۱۴۲ مورد از طرق حديث غدير از صحابه به نقل ابن‏ عقده بازيابى شده است.[۳]  همچنين ابن‏مغازلى در كتاب مناقب خود پس از نقل خطبه غدير از طرق مختلف مى‏ نويسد: در حدود يك صد تن از صحابه حديث غدير را از رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله روايت كرده‏اند، كه ده تن (عشره مبشّره) نيز در ميان آنهاست. اين حديثى صحيح و ثابت است كه هيچ ضعفى در آن من سراغ ندارم، و اين از فضائل ويژه على‏ عليه السلام است كه احدى در اين فضيلت با او شريك نمى‏ باشد.[۴]

در طول تاريخ رسالت، رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله فقط دو سخنرانى داشتند كه بيش از يك صد هزار مستمع داشتند؛ يكى در روز عرفه در عرفات در حجةالوداع (نهم ذيحجة الحرام) سال ۱۰ ق. ديگرى در سرزمين غدير خم روز عيد غدير (۱۸ ذيحجة الحرام) سال ۱۰ ق. در هر دو مورد خطبه بسيار حساس و با عظمتى ايراد كرده، و در هر دو «حديث ثقلين» را بيان فرمودند.  بد نيست در اينجا يادآور شويم كه صدور حديث ثقلين از زبان پيامبر صلى الله عليه وآله به دو مورد ياد شده اختصاص ندارد، بلكه حداقل در شش مورد اين حديث از بيان آن حضرت ثبت شده است:

۱. هنگام بازگشت از طائف، در سال هشتم هجرى.

۲. روز عرفه، نهم ذيحجة الحرام سال دهم هجرت در عرفات.

۳. روز دوازدهم ذيحجة الحرام[۵]سال دهم در مسجد خيف در منى.

۴. روز عيد غدير در سرزمين غدير خم، هجدهم ذيحجة الحرام سال دهم هجرى.

۵ . در آستانه ارتحال در مسجد النبى‏ صلى الله عليه وآله، در اواخر ماه صفر سال يازدهم هجرى.

۶ . در بستر مرگ، روز ۲۸ صفر سال يازدهم، در حجره شريف.[۶]  راويان حديث ثقلين از صحابه با توجه به تكرار حديث ثقلين، حداقل در شش مورد و ايراد خطابه از سوى رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله در حجةالوداع در روز عرفه و به هنگام بازگشت در سرزمين غدير و در اجتماعى متجاوز از يكصد هزار نفر، اين حديث در تمام طبقات به حدّ تواتر رسيده است.

در اينجا اسامى چهل تن از صحابه كه متن روايت آنان در دست مى ‏باشد را يادآور م‏ی شويم: 

۱. ابوايوب انصارى

۲. ابوذر غفارى

۳. ابورافع

۴. ابوسعيد خدرى

۵ . ابوشريح خزاعى

۶ . ابوقدامه انصارى

۷. ابوليلى انصارى

۸ . ابوهريره

۹. ابوالهيثم بن تيّهان

۱۰. انس بن مالك

۱۱. براء بن عازب

۱۲. جابر بن عبداللَّه انصارى

۱۳. جبير بن مطعم

۱۴. جرير بن عبداللَّه

۱۵. حبشى بن جناده

۱۶. حذيفة بن اسيد

۱۷. حذيفة بن ثابت

۱۸. حذيفة بن يمان

۱۹. حسن بن على‏ عليه السلام

۲۰. خزيمة بن ثابت

۲۱. زيد بن ارقم

۲۲. زيد بن اسلم

۲۳. زيد بن ثابت

۲۴. سعد بن ابى‏ وقاص

۲۵. سلمان

۲۶. سهل بن سعد

۲۷. ضمره اسلمى

۲۸. طلحة بن عبداللَّه تيمى

۲۹. عامر بن ليلى

۳۰. عبدالرحمن بن عوف

۳۱. عبداللَّه بن حنطب

۳۲. عبداللَّه بن عباس

۳۳. عبداللَّه بن عمر

۳۴. عدى بن حاتم

۳۵. عقبة بن عامر

۳۶. على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام

۳۷. عمار ياسر

۳۸. عمر بن خطاب

۳۹. عمرو بن عاص

۴۰. مقداد بن اسود 

حديث ثقلين گذشته از افراد ياد شده، از سه تن از صحابيّات نيز روايت شده، و آنها عبارتند از: 

۱. فاطمه زهراعليها السلام

۲. ام‏ سلمه همسر پيامبرصلى الله عليه وآله

۳. ام ‏ايمن از بانوان بهشتى.[۷]  ابن‏ حجر مى ‏نويسد: اين حديث از بيش از بيست تن از صحابه در موارد مختلف نقل شده است.

از جمله: روز عرفه در حجةالوداع، روز غدير خم، به هنگام بازگشت از حج، پس از بازگشت از طائف و در دوران بيمارى حضرت در حجره شريفه هنگامى كه پر از صحابه بود.  سپس اضافه می كند: پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله اين حديث را در اين موارد و در مواردى ديگر به جهت اهتمام خاص به شأن قرآن كريم و عترت طاهره‏ عليهم السلام تكرار فرموده است.  آن گاه از طبرانى نقل كرده كه آخرين چيزى كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله در لحظات آخر حيات خود بر زبان راند سفارش اهل‏بيت‏ عليهم السلام خود بود.[۸] كثرت راويان حديث ثقلين موجب شده كه برخى از محدثان، متكلمان و تراجم نگاران به گردآورى اسامى راويان آن پرداخته، و برخى نيز كتاب مستقلى در همين رابطه تأليف كرده‏ اند.

پانویس

  1. غدير در گذر زمان (مهدى‏پور) : ص ۱۳۱  - ۱۲۷.
  2. مدينة البلاغه (موسى زنجانى) : ج ۱ ص ۲۴۱،۲۱۳.
  3. حديث الولايه (ابن‏ عقده، تحقيق: امير تقدمى) : ص ۱۴۷،۳۹.
  4. مناقب اهل‏ البيت ‏عليهم السلام (ابن‏ مغازلى، تحقيق: محمد كاظم محمودى) : ص ۸۴ .
  5. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۲.
  6. على ‏عليه السلام امام البررة (خوئى، خرسان) : ج ۱ ص ۳۰۴،۲۹۲.
  7. على‏ عليه السلام امام البررة (خوئى، خرسان). : ج ۱ ص ۳۱۱.
  8. الصواعق المحرقه: ص ۱۵۰.