دفع فتنه منافقین از سوی خدا
دفع فتنه منافقين از سوى خدا[۱]
پس از سخنرانى غدير و در فرصتى مناسب، پيامبر صلى الله عليه و آله مهاجرين و انصار را جمع كرده و سند مكتوبى براى غدير آماده كردند و در آن براى توحيد ونبوت از همگان اقرار گرفته و حديث غدير را بيان كردند.
در اين سند مكتوب به دو نكته در مورد پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره شده است:
امضاى الهى
اينكه آياتى كه در پايان اين ماجرا نازل شده امضاى ديگرى از خداوند است كه پاسخ فتنه گران را مى دهد.
نان كه موذى گرانه مى پرسيدند: مِنَ اللَّه اوْ مِنْ رَسُولِهِ: آيا غدير و ولايت و بيعت از طرف خداست يا از طرف رسولش است؟ پاسخ خداوند چنين است:
«ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى»؛ يعنى اين همان پيامبر است كه كلمه كلمه اش هدايت مردم بوده و تغيير نكرده و - نعوذ باللَّه - گمراهى در او پديد نيامده است.
«وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»؛ او كه از روى هوا و هوس سخنى نمى گويد، و تمام سخنان او حساب شده و مورد امضاى خداست.
«إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى»؛ آنچه او مى گويد وحى خداست و از طرف خدا به او الهام گرديده است.
بيان مقام عظيم پيامبر صلى الله عليه و آله
پس از اعلام ولايت - به جز عدهاى كه كاملاً در برابر امر ولايت سر تسليم فرود آوردند - بقيه مردم استنكاف و نپذيرفتن ولايت را در دل خود با يكى از سه جهت عنوان كردند:
عده اى مى گفتند كه به تشخيص ما پيامبر صلى الله عليه و آله از راه حق منحرف شده است!!
عده اى ديگر برنامه غدير را سخنان جالبى براى اغواى مردم تلقى كردند! عده اى ديگر هم به صراحت گفتند: او خواسته دل خود را مى گويد.
اگر چه اين سه ديدگاه قابل جمع در يک عنوان است ولى با ديده دقت كه بنگريم حاكى از فساد اعتقادى آنان در گونه هاى متفاوت است.
يعنى عده اى كار حضرت را اشتباه تلقى مى كردند و عده اى ديگر آن را حيله و تزوير به شمار مى آوردند و عده اى حمل بر نفس پرستى و پيروى از خواهش دل مى كردند.
خداوند همه اين برخوردهاى كفرآميز را كه برخاسته از ضعف ايمان يا عدم اعتقاد بود با اين آيات پاسخ داد، و بار ديگر مقام عظيم پيامبر صلى الله عليه و آله را به همه كوردلانى كه بر سر مسئله ولايت چنين جسارتى به آن حضرت روا داشتند، خاطر نشان ساخت.
امام صادق عليه السلام اين مرحله غدير را چنين بيان فرموده است:
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير اميرالمؤمنين عليه السلام را معرفى كرد، مردم سه دسته شدند:
عده اى گفتند: محمد گمراه شده است. عده اى ديگر گفتند: اغوا شده است. گروه ديگرى گفتند: درباره اهل بيتش و پسرعمويش از روى هواى نفس سخن مى گويد.
اينجا بود كه خداوند سبحان چنين نازل كرد:
«وَ النَّجْمِ إِذا هَوى، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى»:
«قسم به ستاره هنگامى كه فرودآمد، صاحب شما (يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله) گمراه نشده و اغوا نشده و از روى هواى نفس سخن نمى گويد. آنچه مى گويد وحيى است كه بر او نازل مى شود».[۲]
در حديث ديگرى اين مرحله از غدير با تفسير آيات مزبور چنين ترسيم شده است:
پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود:
يا على، قسم به آنكه مرا به پيامبرى مبعوث فرموده، وصايت و خلافت و امامت بعد از من براى تو واجب گرديد.
منافقين گفتند: محمد در محبت پسر عمويش گمراه شده و منحرف گرديده و درباره شأن او از روى هواى نفس سخن مى گويد.
خداوند تبارک و تعالى هم اين آيات را نازل كرد:
«وَ النَّجْمِ إِذا هَوى»، خداوند عزوجل مى گويد:
«قسم به خالق ستاره هنگامى كه پايين آمد».
«ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ» يعنى محمد صلى الله عليه و آله در محبت على بن ابى طالب عليه السلام گمراه نشده، «وَ ما غَوى وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» يعنى درباره مقام على عليه السلام از روى اغوا و هواى نفس سخن نمى گويد.
«إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى»: «آنچه مى گويد وحيى است كه بر او نازل مى شود».[۳]