ریشه یابی ضدیت با غدیر
ريشه يابى ضديت با غدير[۱]
در مقابله ائمه عليهم السلام با معاندان و مخالفان غدير، حقايق ريشه اى اين مسئله تبيين شده، تا همه بدانند دشمنى با غدير مشابه دشمنى هاى ديگر نيست و مسئله عميق تر از آن چيزى است كه فكر مى كنند. در اين باره پنج مسئله زير مطرح شده است:
۱. گاهى از دشمنى با غدير به عنوان قطع ارتباط با خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله تعبير شده[۲]، به اين معنى كه جدايى از غدير قهر با خدا و رسول است، چرا كه مهم ترين فرمان ايشان عمداً زير پا گذاشته مى شود.
۲. گاهى مخالفت با غدير از بالاترين مصاديق ظلم شمرده شده[۳]، به اين معنى كه هم ظلم به خود و هم به ديگران است، و هم در ميان ظلم هايى كه تصور مى شود هيچ ظلمى به اين وسعت نيست.
۳. گاهى از انكار غدير به «كفرى بر كفر ديگر» تعبير شده[۴]، حاكى از آنكه اهل سقيفه فقط غدير را منكر نشده اند، بلكه در توحيد و نبوت كافر بوده اند، تا روزى كه به فرامين خدا و رسول درباره غدير كافر شده اند.
4. گاهى اين تعبير به ميان آمده كه آيا دشمنان غدير به اين هم فكر كرده اند كه روزى بايد پاسخگوى اين جنايت خود در روز قيامت باشند؟ و آيا فكر كرده اند كه آنچه در دنيا انجام مى دهند جز مهلت الهى نمى تواند باشد؟[۵]
۵. گاهى شدت اين دشمنى ترسيم شده كه حتى صاحب غدير را با طناب سياهى بر گردن براى بيعت با دشمن غدير بردند! و نهايتاً تعابيرى داريم كه به همه غاصبين غدير و مخالفان آن اعلام مى دارد: «غدير خط بطلان بر هر غاصبى است»[۶]، و اين بدان معناست كه اگر واقعه غدير فقط همين يک خاصيت را داشت كه غاصبين را به همه نشان داد كافى بود، چنانكه نسل هاى بعد به خوبى اين حقيقت را دريافتند، و لااقل در فكر و اعتقاد گول سقيفه را نخوردند، اگر چه ظاهر حكومت در دست آنان بود.