راویان حدیث غدیر از صحابه
الف. راويان حديث غدير از صحابه
در اين بخش راويان حديث غدير از صحابه - كه ۱۴۷ نفر هستند - را همراه با كتاب يا كتبى كه حديث غدير را از آن صحابى نقل كرده اند مى آوريم:
۱. ابن ارقم
مغازلى در «المناقب» و ابن طاووس در «الطرائف» و مجلسى در «بحار الانوار» و ابن بطريق در «العمدة» حديث غدير را از فردى به نام ابن ارقم نقل كرده اند.[۱]۲. ابو بسطام خادم اسامة بن زيد
ابن عساكر حديث غدير را از ابو بسطام نقل كرده است.[۲]
۳. ابوبكر بن ابى قحافه تيمى(م ۱۳ ق)
ابن عقده در كتاب «الموالاة» و ابوبكر جعابى «نخب المناقب» و منصور رازى در كتابى كه در موضوع غدير نوشته، حديث غدير را از ابوبكر روايت كرده اند. هم چنين شمس الدين جزرى در «اسنى المطالب» و ابن مغازلى در «المناقب» او را در شمار راويان حديث غدير از صحابه ذكر نموده است.[۳] در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس حديث غدير را از وى نقل كرده است.[۴]
ابو ذويب = خويلد (خالد) بن خالد بن محرث هذلى، ابو ذويب
۴. ابورافع قبطى، مولى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله
ابن عقده در كتاب «الموالاة» و ابوبكر جعابى در «نخب المناقب» و خوارزمى در ]«مقتل»، ابورافع قبطى را در شمار راويان حديث غدير از صحابه ذكر كرده اند.[۵] در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس حديث غدير را از وى نقل كرده است.[۶]
ابورفاعه = تميم بن اسد عدوى، ابورفاعه
۵. ابو زينب بن عوف انصارى
ابن عقده در كتاب «الموالاة» و نيز جعابى در «نخب المناقب» حديث غدير را از او نقل كرده اند. هم چنين در «اسد الغابة» و «الاصابة» حديث غدير را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين عليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه از اصبغ بن نباته نقل كرده اند، كه از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند ابو زينب انصارى است.[۷] در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در «الطرائف» حديث غدير را از وى نقل كرده است.[۸]
۶. ابو شريحه غفارى
ابن عقده در كتاب «الموالاة» او را از راويان حديث غدير شمرده است.[۹] در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در «الطرائف» حديث غدير را از وى نقل كرده است.[۱۰]
۷. ابو عبيده جرّاح
ابن مغازلى در«المناقب» حديث غدير را از وى نقل كرده است.[۱۱]
ابو عمره = بشير بن عمرو بن محصن انصارى، ابوعمره
۸. ابو فضاله انصارى
ابن عقده در كتاب «الموالاة» و بهجت افندى در «تاريخ آل محمد عليهم السلام» حديث غدير را از او نقل كرده اند. در «اسد الغابة» و «حديث الولاية» نيز حديث غدير را در ماجراى احتجاج امير المؤمنين عليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه از اصبغ بن نباته نقل كرده اند، كه از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند ابو فضاله انصارى است.
هم چنين قاضى بهلول بهجت در «تاريخ آلمحمد عليهم السلام» او را در شمار راويان حديث غدير ذكر نموده است.[۱۲]در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس حديث غدير را از او نقل كرده است.[۱۳]ابو فضاله انصارى در جنگ بدر حاضر بوده و در جنگ صفين نيز با اميرالمؤمنين عليه السلام بوده و شهيد شده است.[۱۴]
ابوقتاده = حارث (عمرو، نعمان) بن ربعى سلمى خزرجى انصارى، ابوقتاده
۹. ابوقدامه انصارى
در «اسد الغابة» و «جواهر العقدين» و «الاصابة» حديث غدير را در ماجراى احتجاج امير المؤمنين عليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه از كتاب «الموالاة» ابن عقده نقل كرده اند، كه از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند ابو قدامه انصارى است.[۱۵]
۱۰. ابوكامل احمس
جعابى در «نخب المناقب» حديث غدير را از وى نقل كرده است.۱۱. ابو كاهل
جعابى در «نخب المناقب» او را از راويان حديث غدير شمرده است.[۱۶]
ابولبابه = بشير بن عبد المنذر اوسى انصارى، ابولبابه۱۲. ابوليلى بن سعيد انصارى (م ۳۷ ق)
خوارزمى در «المناقب» حديث غدير را همراه با ماجراى خيبر به سند خود از ابوليلى نقل كرده است. هم چنين ابن عقده در كتاب «الموالاة» و سيوطى در نتاريخ الخلفاء» و سمهودى در «جواهر العقدين» حديث غدير را از ابوليلى نقل كرده اند.[۱۷]
۱۳. ابوهريره دوسى(م ۵۸ يا ۵۹ ق)
خطيب بغدادى در تاريخش حديث غدير را با دو سند از مطر وراق از شهر بن جوشب از ابوهريره نقل كرده است. هم چنين در اين موارد حديث غدير با سند متصل از ابوهريره نقل شده است:
ابن عقده در كتاب «الموالاة»، ابوبكر جعابى در «نخب المناقب»، ابوالحجاج مزّى در «تهذيب الكمال فى اسماء الرجال»، خوارزمى در مناقب خود، جزرى در «اسنى المطالب»،سيوطى در «الدرّ المنثور» از ابن مردويه و در «تاريخ الخلفاء» به نقل از ابى يعلى موصلى به سلسله سند خود، خطيب و ابن عساكر هر يک به سلسله سند خود، حموينى در «فرائد السمطين» به اسنادش از شهر بن جوشب، متقى هندى در «كنز العمال» به طريق ابن ابى شيبه از ابوهريره و از دوازده تن ديگر از صحابه و نيز از عميرة بن سعد از ابوهريره، ابن عبدالبر در «الاستيعاب» ، ابن كثير دمشقى در «البداية و النهاية» به نقل از حافظ ابى يعلى و حافظ ابن جرير به اسناد آن دو از ادريس و داود از پدر آن ها (يزيد) از ابوهريره و نيز از شهر بن جوشب و عميرة بن سعد از ابوهريره، و در «نزل الابرار» از طريق ابى يعلى موصلى و ابن ابى شيبه.[۱۸]
در شيعه نيز شيخ صدوق در «الامالى» و ابن طاووس در «الطرائف»و ثقفى در «الغارات» و مجلسى در «بحار الانوار» حديث غدير را از وى نقل كرده اند.[۱۹]
۱۴. ابوالهيثم بن التيهان (م ۳۷ ق)
ابن عقده در كتاب «الموالاة» و جعابى در «نخب المناقب» و خوارزمى در مقتل خود و نيز در كتاب «تاريخ آل محمد عليهم السلام» ، ابوالهيثم بن التيهان را در شمار راويان حديث غدير از صحابه ذكر كرده اند. هم چنين سمهودى در «جواهر العقدين» حديث غدير را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين عليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه نقل كرده، كه از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند ابوالهيثم بن التيهان است.[۲۰]
ابويعلى = شداد بن اوس بن ثابت خزرجى انصارى، ابويعلى
۱۵. ابىّ بن كعب انصارى خزرجى، سيد القرّاء (م ۳۰ يا ۳۱ يا ۳۲ ق)
ابوبكر جعابى در «نخب المناقب» با سند خود حديث غدير را از ابىّ بن كعب روايت كرده است.[۲۱]
۱۶. اسامة بن زيد بن حارثه كلبى، ابوزيد(م ۵۴ ق)
ابن عقده در كتاب «الموالاة» و جعابى در «نخب المناقب» حديث غدير را از اسامة بن زيد بن حارثه كلبى نقل كرده اند.[۲۲] در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در كتاب «الطرائف» حديث غدير را از وى نقل كرده است.[۲۳]
۱۷. اسعد بن زراره نجارى خزرجى انصارى، ابوامامه (م ۱ ق)[۲۴]
ابن عقده در كتاب «الموالاة» با سند خود و ابوسعيد منصور سجستانى در «كتاب الولاية» با سند خود و شمس الدين جزرى در «اسنى المطالب» و ابوبكر جعابى در«نخب المناقب» امرتسرى در «ارجح المطالب» حديث غدير را از اسعد بن زراره روايت كرده اند.[۲۵]
در شيعه نيز ابن طاووس در «اليقين» و مجلسى در «بحار الانوار» حديث غدير را از وى نقل كرده اند.[۲۶]
۱۸. اسماء بنت عميس خثعميّه (م ۵۵ ق)
ابن عقده در كتاب «الموالاة» حديث غدير را از اسماء بنت عميس نقل كرده است.[۲۷] در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس حديث غدير را از وى نقل كرده است.[۲۸]
۱۹. امّ سلمه، همسر پيامبر صلى الله عليه و آله(م ۵۹ يا ۶۱ يا ۶۲ يا ۶۳ ق)
ابن عقده حديث غدير را همراه با حديث ثقلين با سند خود از ام سلمه روايت كرده است. هم چنين سمهودى شافعى در «جواهر العقدين» به نقل كتاب «ينابيع المودة» ، و نيز شيخ احمد بن فضل بن محمد باكثير مكى شافعى در «وسيلة المآل»حديث غدير را از طريق ابن عقده از ام سلمه روايت كرده اند. امرتسرى نيز در «ارجح المطالب» و شهاب الدين خفاجى در «تفسير آية المودة» حديث غدير را از او نقل كرده است.[۲۹]
در كتب شيعه نيز شيخ طوسى در «اختيار معرفة الرجال» و سيد بن طاووس در «الطرائف» و مجلسى در «بحار الانوار» حديث غدير را از او نقل كرده اند.[۳۰]
۲۰. امّ هانى بنت ابى طالب
بزّار در مسند خود حديث غدير را با ذكر سند از امّ هانى نقل كرده است. هم چنين بنا بر آن چه قندوزى حنفى در «ينابيع المودة» ذكر نموده، سمهودى شافعى حديث غدير را از امّ هانى روايت كرده، و نيز ابن عقده به اسناد خود در كتاب «الموالاة» و جعابى در «نخب المناقب» اين حديث را از امّ هانى نقل كرده اند.[۳۱]
در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در «الطرائف» حديث غدير را از او نقل كرده است.[۳۲]
۲۱. انس بن مالک انصارى خزرجى، ابوحمزه، خدمت كار رسول خدا صلى الله عليه و آله (م ۹۳ ق)
خطيب بغدادى در تاريخش و ابن قتيبه دينورى در «المعارف» و ابن عقده در به كتاب «الموالاة» اسناد خود و ابوبكر جعابى در «نخب المناقب» و خوارزمى در مقتل و سيوطى در «تاريخ الخلفاء» به طريق طبرانى و متقى هندى در «كنز العمال» و بدخشى در «نزل الابرار» از طريق طبرانى و خطيب و ابن عساكر در «تاريخ مدينة دمشق» ، همگى حديث غدير را از انس روايت كرده اند. هم چنين جزرى در «اسنى المطالب» او را در شمار راويان حديث غدير ذكر كرده است.[۳۳]
در كتب شيعه نيز شيخ صدوق در «معانى الاخبار» و شيخ طوسى در «الامالى» و مجلسى در «بحار الانوار» و ابن مغازلى در «المناقب» و سيد بن طاووس در «الطرائف» حديث غدير را از وى نقل كرده اند.[۳۴]
۲۲. براء بن عازب انصارى اوسى (م ۷۲ ق)
افراد و كتبى كه ذيلاً آورده مى شود حديث غدير را از براء بن عازب روايت كرده اند؛ بعضى به سند خود تا او و بعضى به نقل از كتب مصدر:
احمد بن حنبل در مسند، ابن ماجه در سنن، نسائى در «الخصائص» ، خطيب در «تاريخ بغداد» ، طبرى در تفسير، «تهذيب الكمال فى اسماء الرجال» ، ثعلبى در «الكشف و البيان» ، ابن عبدالبر در «الاستيعاب» ، محب الدين طبرى در «الرياض النضرة» و «ذخائر العقبى» ، خوارزمى در «المناقب» ، ابن صبّاغ مالكى در «الفصول المهمة» ، حافظ گنجى شافعى در «كفاية الطالب» ، فخر رازى در تفسير، نيشابورى در تفسير، جمال الدين زرندى در «نظم درر السمطين» ، «الجامع الصغير» ، «مشكات المصابيح» ، ميبدى در «شرح ديوان اميرالمؤمنين عليه السلام» ، «فرائد السمطين» ، «كنز العمال» ، «سنن ابن ابى شيبه» ، ابن كثير در «البداية و النهاية» ، حافظ ابومحمد عاصمى در «زين الفتى» ، «نزل الابرار» ، مقريزى در «الخطط» ، «مناقب الثلاثة» ، «روح المعانى» ، تفسير «المنار» ، جزرى در «اسنى المطالب» .[۳۵]
در كتب شيعه نيز طبرى در «بشارة المصطفى صلى الله عليه و آله» و مجلسى در «بحار الانوار» و همدانى در «مودة القربى» و محقق كركى در «نفحات اللاهوت» و ابن شهرآشوب در «مناقب آل ابى طالب» حديث غدير را از او نقل كرده اند.[۳۶]
۲۳. بريدة بن حصيب اسلمى، ابوسهل (م ۶۳ ق)
افراد و كتبى كه ذيلاً آورده مى شود حديث غدير را از بريده روايت كرده اند؛ بعضى به سند خود تا او و بعضى به نقل از كتب مصدر:
«مستدرك حاكم» با دو سند، «حلية الاولياء» ، ابن عبدالبرّ در «الاستيعاب» ، مقتل خوارزمى، جزرى شافعى در «اسنى المطالب» ، «تاريخ الخلفاء» ، «الجامع الصغير» ، «كنز العمال» ، «مفتاح النجا» ، «نزل الابرار» ، «المنار» .[۳۷] در كتب شيعه نيز اربلى در «كشف الغمة» و مجلسى در «بحار الانوار» و ابن طاووس در «الطرائف» حديث غدير را از وى نقل كرده اند.[۳۸]
۲۴. بشير بن عبدالمنذر اوسى انصارى، ابولبابه
جعابى در «نخب المناقب» حديث غدير را از او نقل كرده است.[۳۹]
۲۵. بشير بن عمرو بن محصن خزرجى انصارى، ابوعمره
ابن اثير در «اسد الغابة» حديث غدير را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين عليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه از كتاب «الموالاة» ابن عقده نقل كرده است، كه از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند ابوعمره بن عمرو بن محصن انصارى است.[۴۰] در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در «الطرائف» حديث غدير را از وى نقل كرده است.[۴۱]۲۶. تميم بن اسد عدوى، ابورفاعه (م ۴۴ ق)
جعابى در «نخب المناقب» حديث غدير را از او نقل كرده است.[۴۲]
۲۷. ثابت بن وديعه انصارى خزرجى مدنى، ابوسعيد
ابن عقده در كتاب «الموالاة» و ابن اثير در «اسد الغابة» و در «تاريخ آل محمد عليهم السلام» حديث غدير را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين عليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه نقل كرده اند، كه از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند ثابت بن وديعه انصارى است. هم چنين جعابى در «نخب المناقب» و خوارزمى در «مقتل الحسين عليه السلام» حديث غدير را از وى نقل كرده اند.[۴۳] در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در «الطرائف» حديث غدير را از او نقل كرده است.[۴۴]
۲۸. ثابت بن يزيد بن وديعه انصارى
ابن عقده در كتاب «الموالاة» حديث غدير را از او نقل كرده، و او غير از ثابت بن وديعه انصارى است. در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در «الطرائف» حديث غدير را از او نقل كرده است.[۴۵]
۲۹. جابر بن سمرة بن جناده سوائى، ابوسليمان(م ۶۶ يا ۷۴ ق)
ابن عقده در كتاب «الموالاة» حديث غدير را ضمن واقعه غدير از جابر بن سمرة نقل كرده است. هم چنين خوارزمى در مقتل خود و جعابى در «نخب المناقب» او را در شمار راويان حديث غدير ذكر كرده، و متقى هندى در نكنز العمال» حديث غدير را از وى نقل كرده است.[۴۶] در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در «الطرائف» حديث غدير را از او نقل كرده است.[۴۷]
۳۰. جابر بن عبداللَّه سلمى انصارى (م ۷۳ يا ۷۴ يا ۷۸ ق)
اب عقده در كتاب «الموالاة» و ابوبكر جعابى در «نخب المناقب» و ابن عبدالبرّ در «الاستيعاب» حديث غدير را ضمن واقعه غدير از جابر بن عبداللَّه انصارى نقل كرده است. هم چنين در كتب و موارد زير حديث غدير را از وى نقل كرده اند:
ابوالحجاج در «اسماء الرجال» ، «تهذيب التهذيب» ، «كفاية الطالب» ، حموينى در «فرائد السمطين» ، ابن كثير در «البداية و النهاية» ، متقى هندى در «كنز العمال» ، سمهودى در «جواهر العقدين» ، قندوزى حنفى در «ينابيع المودة» ، وصابى شافعى در «الاكتفاء» ، ابن ابى شيبه در سنن، ابن المغازلى در مناقب خود، ابن بطريق در «العمدة» ، ثعلبى در تفسير خود، «ضياء العالمين» ، خوارزمى در مقتل خود، جزرى در «اسنى المطالب» و قاضى در «تاريخ آل محمد عليهم السلام» .[۴۸]
در كتب شيعه نيز مجلسى در «بحار الانوار» و سيد بن طاووس در «الطرائف» حديث غدير را از وى نقل كرده است.[۴۹]۳۱. جابر بن نضر بن حارث بن كلده عبدرى
ابن شهرآشوب در «مناقب آل ابى طالب» و مجلسى در «بحار الانوار» حديث غدير را از او نقل كرده اند.[۵۰]
۳۲. جبلة بن عمرو انصارى
ابن عقده در كتاب «الموالاة» حديث غدير را از جبلة بن عمرو نقل كرده است. در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در كتاب «الطرائف» حديث غدير را از او نقل كرده است.[۵۱]۳۳. جبير بن مطعم بن عدى قرشى نوفلى (م ۵۷ يا ۵۸ يا ۵۹ ق)
قاضى بهلول بهجت در «تاريخ آل محمد عليهم السلام» و همدانى در «مودة القربى» و نيز در «ينابيع المودة» حديث غدير را از جبير بن مطعم روايت كرده اند.[۵۲]
۳۴.جرير بن حميد حميرى
جعابى در «نخب المناقب» حديث غدير را از وى نقل كرده است.
۳۵. جرير بن عبداللَّه بن جابر بجلى (م ۵۱ يا ۵۲ يا ۵۳ يا ۵۴ ق)
هيثمى در «مجمع الزوائد» و طبرانى در «المعجم الكبير» و سيوطى در «تاريخ الخلفاء» و ابن ثير در«لبداية و النهاية» و متقى هندى در «كنز العمال» و وصابى در «الاكتفاء» و بدخشى در «مفتاح النجا» حديث غدير را ضمن واقعه غدير از جرير بن عبداللَّه نقل كرده است. هم چنين خوارزمى در مقتل خود و ابن عقده در كتاب «الموالاة» و جعابى در «نخب المناقب» و وى را از راويان حديث غدير شمرده است[۵۳]
در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در «الطرائف» حديث غدير را از او نقل كرده است.[۵۴]
۳۶. جُندب انصارى
شهاب الدين در «تشنيف الآذان» حديث غدير را از او نقل كرده است.
۳۷. جندب بن جناده غفارى، ابوذر (م ۳۱ ق)
ابن عقده در كتاب «الموالاة» و جعابى در «نخب المناقب» و در «فرائد السمطين» و خطيب خوارزمى در مقتل خود و شمس الدين جزرى شافعى در «اسنى المطالب» و قندوزى در «ينابيع المودة» همگى حديث غدير را از ابوذر نقل كرده اند.[۵۵]
در كتب شيعه نيز سليم «كتاب سليم بن قيس الهلالى» و سيد بن طاووس در «الطرائف» حديث غدير را از وى نقل كرده اند.[۵۶]
۳۸. جُندب بن عبداللَّه بن سفيان بجلّى عقلى
ابن عقده در كتاب «الموالاة» و جعابى در «نخب المناقب» و قاضى بهجت در «تاريخ آل محمد عليهم السلام» حديث غدير را از وى نقل كرده است.[۵۷] در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در «الطرائف» حديث غدير را از وى نقل كرده است.[۵۸]
۳۹.جندع بن عمرو بن مازن اوسى مازنى انصارى، ابوجنيده
ابن اثير در «اسد الغابة» و شيخ محمد صدر عالم در «معارج العلى» و فقير عينى در «مناقب سيدنا على عليه السلام» و احمد عبدالرحمن بنا در «بلوغ الامانى» و سيد محمد بن حسين جلال در «كشف الاستار» حديث غدير را از جندع بن عمرو نقل كرده اند. در «تاريخ آل محمد عليهم السلام» نيز وى را در شمار راويان حديث غدير ذكر كرده است.[۵۹]
۴۰. حارث (عمرو، نعمان) بن ربعى سلمى خزرجى انصارى، ابوقتاده
جعابى در «نخب المناقب» حديث غدير را از او نقل كرده است.[۶۰]
۴۱. حبّاب بن عتبه
جعابى در «نخب المناقب» وى را از راويان حديث غدير معرفى كرده است[۶۱]
۴۲. حَبّة بن جوين عَرَنى بجلى، ابوقدامه (م ۷۶ تا ۷۹ ق)
ابن عقده در كتاب «الموالاة» و دولابى در «الكنى و الاسماء» و ابن المغازلى در «المناقب» حديث غدير را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين عليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه از حَبّه عَرَنى نقل كرده اند. هم چنين خطيب خوارزمى در مقتل خود و ابن اثير در «اسد الغابة» و ابوموسى و ابن حجر در «الاصابة» و قندوزى در «ينابيع المودة» ، همگى حديث غدير را از او روايت كرده اند.[۶۲] در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در «الطرائف» حديث غدير را از وى نقل كرده است.[۶۳]هيثمى و خطيب خوارزمى[۶۴] او را توثيق كرده اند.
۴۳. حَبشى بن جناده سلولى
در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين عليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه به نقل اصبغ بن نباته، وى از جمله كسانى است كه به حديث غدير گواهى دادند.
هم چنين در مدارک زير حديث غدير را از حَبشى بن جناده نقل كرده است: ابن عقده در كتاب «الموالاة» ، ابن اثير در «اسد الغابة» ، محب الدين طبرى در «الرياض النضرة» ، سيوطى در «جمع الجوامع» ، طبرانى در «المعجم الكبير» ، متقى هندى در «كنز العمال» ، ابن كثير در «البداية و النهاية» ، حافظ هيثمى در «مجمع الزوائد» ، طبرانى، سيوطى در «تاريخ الخلفاء» ، شيخ ابراهيم وصابى شافعى در «الاكتفاء فى فضل الاربعة الخلفاء» ، جزرى در «اسنى المطالب» .[۶۵]در كتب شيعه نيز علامه مجلسى در «بحار الانوار» حديث غدير را از او نقل كرده است.[۶۶]
۴۴. حبيب بن بديل بن ورقاء خزاعى
ابن عقده در كتاب «الموالاة» به اسنادش حديث غدير را از حبيب بن بديل روايت كرده است. هم چنين ابن اثير در «اسد الغابة» از كتاب «الموالاة» ابن عقده به اسنادش از زرّ بن حبيش حديث غدير را ضمن ماجراى سلام به حضرت با لقب «اميرالمؤمنين» روايت كرده، كه ابن حجر اين روايت را در «الاصابة» به طور خلاصه ذكر آورده است. قندوزى نيز در «ينابيع المودة» حديث غدير را ازوى نقل كرده است.[۶۷] در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در «الطرائف» حديث غدير را از وى نقل كرده است.[۶۸]
۴۵. حذيفة بن اسيد غفارى، ابوسَريحه (م ۴۰ يا ۴۱ يا ۴۲ ق)
ابن عقده در كتاب «الموالاة» حديث غدير را همراه با حديث ثقلين از حذيفة بن اسيد - كه از اصحاب شجره است - روايت كرده است. هم چنين در منابع زير حديث غدير از او نقل شده، كه گاهى همراه با ماجراى غدير و حديث ثقلين است:
«ينابيع المودة» ، طبرانى در دو مورد از «المعجم الكبير» ، ضياء در «المختارة» ، ترمذى در صحيح خود و در «نوادر الاصول» ، ابن اثير در «اسد الغابة» ، حموينى در «فرائد السمطين» ، ابن صباغ مالكى در «الفصول المهمة» ، ابوالفتوح اسعد بن ابى الفضايل عجلى در «الموجز فى فضائل الخلفاء الاربعة» ، «مناقب الثلاثة» ، حافظ ابوالفتوح در «الموجز» ، ابن عساكر در «تاريخ مدينة دمشق» ، ابن كثير در دو مورد از «البداية و النهاية» ، ابن حجر در «الصواعق» ، حلبى در «السيرة الحلبية» ، «مفتاح النجا فى مناقب آل العباء عليهم السلام» ، هيثمى در «مجمع الزوائد» ، «نزل الابرار» ، قرمانى در «اخبار الدول» ، سيوطى در «تاريخ الخلفاء» ، خطيب خوارزمى در مقتلش، قاضى در «تاريخ آل محمد عليهم السلام» .[۶۹] در كتب شيعه نيز شيخ صدوق در «الخصال» و علامه مجلسى در «بحار الانوار» حديث غدير را از او نقل كرده اند.[۷۰]
46. حذيفة بن يمان يمانى عبسى )م 36 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و ابوبكر جعابى در »نخب المناقب« و حاكم حسكانى در »دعاء الهداة الى اداء حق الموالات« حديث غدير را از حذيفة بن يمان روايت نمودهاند. همچنين جزرى در »اسنى المطالب« او را جزو راويان حديث غدير شمرده است.××× 1 اسنى المطالب: ص 4. ×××
در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »اقبال الاعمال« و فرات كوفى در »تفسير فرات الكوفى« و علامه مجلسى در »بحار الانوار« حديث غدير را از وى نقل كردهاند.××× 2 اقبال الاعمال )ابنطاووس( : ص 459. تفسير فرات الكوفى: ص 195. بحار الانوار: ج 37 ص 193 136 ح 77. ×××
47. حسّان بن ثابت انصارى )م 36 يا 40 يا 50 يا 54 ق(
او يكى از حاضرين در غدير است و شعر او در غدير و در حضور پيامبرصلى الله عليه وآله كه حديث غدير هم در آن آمده در محل خود مفصل توضيح داده شده است. به عنوان نمونه:
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و مرزبانى در »مرقاة الشعر« و خركوشى در »شرف المصطفىصلى الله عليه وآله« و ابونعيم اصفهانى در »الاوائل« و سجستانى در »كتاب الولاية« و خوارزمى در »المناقب« و ابنجوزى در »تذكرة خواص الامة« و گنجى شافعى در »كفاية الطالب« و حموئى در »فرائد السمطين« و زرندى در »نظم درر السمطين« حديث غدير را از وى نقل كردهاند.××× 3 مرقاة الشعر )مرزبانى( . شرف المصطفىصلى الله عليه وآله )خركوشى( . الاوائل )ابونعيم اصفهانى( . كتاب الولاية )سجستانى( . المناقب )خوارزمى( : ص 80 . تذكرة خواص الامة )ابنجوزى( : ص 20. كفاية الطالب )گنجى شافعى( : ص 17. فرائد السمطين )حموئى( . نظم درر السمطين )زرندى( . ×××
در كتب شيعه نيز طبرى امامى در »المسترشد« و علامه امينى در »الغدير« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 4 الغدير: ج 2 ص 65 - 34 . المسترشد )طبرى( . ×××
48. امام حسن بن على المجتبىعليه السلام
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از امام مجتبىعليه السلام روايت كردهاند. همچنين خوارزمى آن حضرت را در شمار راويان حديث غدير ذكر كرده است.××× 1 كتاب الولاية: ص 182 181. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
49. امام حسين بن على الشهيدعليه السلام )م 61 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از امام مجتبىعليه السلام روايت كردهاند. همچنين خوارزمى آن حضرت را در شمار راويان حديث غدير ذكر كرده است.××× 3 كتاب الولاية: ص 18 190. مناقب آلابىطالب: ص 22 ح 29. حلية الاولياء: ج 9 ص 64 . مقتل الحسينعليه السلام: ج 1 ص 48. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 4 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
50 . خالد بن زيد خزرجى، ابوايوب انصارى )م 50 يا 51 يا 52 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« حديث غدير را از ابوايوب انصارى نقل كرده است. همچنين در مدارك زير حديث غدير از او نقل شده است:
جعابى در »نخب المناقب« ، محبالدين طبرى در »الرياض النضرة« ، ابناثير »اسد الغابة« ، ابنكثير در »البداية و النهاية« ، سيوطى در »جمع الجوامع« و در »تاريخ الخلفاء« ، متقى هندى در »كنز العمال« ، طبرانى در »المعجم الكبير« ، ضياء مقدسى، ابنحجر عسقلانى در »الاصابة« ، سمهودى در »جواهر العقدين« ، بدخشى در »نزل الابرار« ، جزرى در »اسنى المطالب« و فقير عينى در »مناقب سيدنا علىعليه السلام« و سيد محمد بن حسين جلال در »كشف الاستار« و هيثمى در »مجمع الزوائد« و متقى هندى در »كنز العمال« .××× 1 كتاب الولاية: ص 195 ح 29. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. مقتل الحسينعليه السلام )خوارزمى( : ص 14 ج 48. الرياض النضرة )محبالدين طبرى( : ج 2 ص 169. اسد الغابة )ابناثير( : ج 3 ص 307 و 5 ص 205 6. البداية و النهاية )ابنكثير( : ج 5 ص 209. تاريخ الخلفاء )سيوطى( : ص 114. كنز العمال: ج 2 ص 154. الاصابة )ابنحجر( : ج 223 / 6 و ج 7 ص 780، و در چاپ اول: ج 2 ص 408. نزل الابرار )بدخشى( : ص 20. اسنى المطالب )جزرى( : ص 4. مناقب سيدنا علىعليه السلام )فقير عينى( : ص 52 . كشف الاستار )چاپ در ذيل مسند شمس الاخبار« ( : ج 1 ص 102. مجمع الزوائد )هيثمى( : ج 9 ص 104. كنز العمال )متقى هندى( : ج 11 ص 610 ح 32950. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
51 . خالد بن وليد بن مغيره مخزومى، ابوسليمان )م 21 يا 22 ق(
جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را همراه با ماجراى غدير از خالد بن وليد نقل كرده است.××× 3 مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ×××
52 . خباب بن سَمره
جعابى در »نخب المناقب« او را از روايان حديث غدير به شمار آورده است.××× 4 مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ×××
53 . خزيمة بن ثابت انصارى، ذوالشهادتين )م 37 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و سمهودى در »جواهر العقدين« حديث غدير را خزيمة بن ثابت نقل كردهاند. همچنين ابناثير در »اسد الغابة« حديث غدير را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه از اصبغ بن نباته نقل كرده، كه از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند خزيمة بن ثابت است. جزرى در »اسنى المطالب« و قاضى در »تاريخ آلمحمدعليهم السلام« نيز وى را از جمله صحابه راويان حديث غدير شمردهاند.××× 5 كتاب الولاية: ص 195 ح 30 و ص 198 ح 31 و 236 ح 74. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. اسد الغابة )ابناثير( : ج 3 ص 307. اسنى المطالب )جزرى( : ص 4. تاريخ آلمحمدعليهم السلام )قاضى( : ص 67 . ×××
در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 1 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
54 . خويلد )خالد( بن خالد بن محرث هذلى، ابوذويب )م در خلافت عثمان(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و خوارزمى در »مقتل الحسينعليه السلام« خود حديث غدير را از ابوذويب روايت كردهاند.××× 2 حديث الولاية: ص 255 ح 96. مقتل الحسينعليه السلام: ج 1 ص 48 فصل چهارم. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 3 الطرائف: ج 1 ص 141. ××× وى از شعراى زمان جاهليت و عصر اسلام است.
55 . خويلد بن عمرو خزاعى، ابوشريح )م 68 ق(
به نقل سمهودى در »جواهر العقدين« در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه، از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند خويلد بن عمرو خزاعى است.××× 4 جواهر العقدين: ج 2 ص 171 170. ×××
56 . رفاعة بن رافع انصارى
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 5 مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ×××
57 . رفاعة بن عبدالمنذر انصارى
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و منصور رازى در »كتاب الغدير« حديث غدير را از رفاعة بن عبدالمنذر انصارى نقل كردهاند. در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 6 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
58 . زبير بن عوام قرشى )م 37 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و منصور رازى در »كتاب الغدير« حديث غدير را از زبير روايت كردهاند. زبير يكى از »عشره مبشّره« است كه حافظ ابنالمغازلى آنان را در شمار راويان غدير ذكر كرده، و جزرى شافعى نيز در »اسنى المطالب« او را در شمار راويان حديث غدير ثبت نموده است.××× 1 كتاب الولاية: ص 163 ح 9. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. مناقب على بن ابىطالبعليه السلام: ص 27 ح 39. اسنى المطالب: ص 48. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
59 . زيد بن ارقم انصارى خزرجى )م 66 يا 67 يا 68 ق(
احمد بن حنبل در سه مورد از مسند خود حديث غدير را از زيد بن ارقم روايت نموده است. همچنين در مدارك زير حديث غدير را از او نقل كردهاند؛ كه بعضاً همراه با بيان ماجراى غدير و يا حديث ثقلين است، و در بعضى مدارك با چند نقل و اسناد متعدد آمده است:
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و نسائى در »الخصائص« ، دولابى در »الكنى و الاسماء« ، مسلم در صحيح خود، بغوى در »مصابيح السنة« ، ترمذى در صحيح خود، حاكم در »المستدرك« ، عاصمى در »زين الفتى« ، حموينى در »فرائد السمطين« ، محبالدين طبرى در »الرياض النضرة« ، ذهبى در »تلخيص« و »ميزان الاعتدال« ، ابنصباغ مالكى در »الفصول المهمة« ، ابنطلحه شافعى در »مطالب السئول« ، ابوبكر هيثمى در »مجمع الزوائد« ، زرقانى مالكى در »شرح المواهب« ، خوارزمى در »المناقب« ، ابنعبدالبر در »الاستيعاب« ، ابوالحجاج در »تهذيب الكمال فى اسماء الرجال« ، ابنكثير شامى در »البداية و النهاية« ، حافظ گنجى شافعى در »كفاية الطالب« ، سيوطى در »جمع الجوامع« و »تاريخ الخلفاء« و »الجامع الصغير« ، ابنحجر در »تهذيب التهذيب« ، »رياض الصالحين« ، »البيان و التعريف« ، »كنز العمال« ، طبرانى در »المعجم الكبير« ، طبرى در »حديث الولاية« ، »مشكاة المصابيح« ، »تذكرة خواص الامة« ، احمد در »الفضائل« ، محمد بن اسماعيل يمنى در »الروضة الندية« ، حميد محلى در »محاسن الازهار« ، ابنمغازلى در »المناقب« ، بدخشانى در »نزل الابرار« ، آلوسى در »روح المعانى« .××× 1 كتاب الولاية: ص 219 ح 51 . مناقب آلابىطالب: ص 27 ح 39. مسند احمد: ج 1 ص 118 و ج 4 ص 372 368. الخصائص )نسائى( : ص 16 15. الكنى و الاسماء )دولابى( : ج 2 ص 61 . صحيح مسلم )چاپ سال 1327 ق( : ج 2 ص 325. مصابيح السنة )بغوى( : ج 2 ص 199. صحيح ترمذى: ج 2 ص 298. المستدرك )حاكم( : ج 3 ص 533 109 . فرائد السمطين: باب 58 . الرياض النضرة )محبالدين طبرى( : ج 2 ص 169. تلخيص )ذهبى( : ج 3 ص 433. ميزان الاعتدال: ج 3 ص 224. الفصول المهمة: ص 24. مطالب السئول )ابنطلحه شافعى( : ص 16. مجمع الزوائد )هيثمى( : ج 9 ص 163 104 و ج 9 ص 105. شرح المواهب )زرقانى مالكى( : ج 7 ص 13. المناقب )خوارزمى( : ص 93. الاستيعاب: ج 2 ص 473. البداية و النهاية: ج 5 ص 208 109 و ج 7 ص 348. كفاية الطالب )گنجى( : ص 14. تاريخ الخلفاء )سيوطى( : ص 114. الجامع الصغير: ج 2 ص 555 . تهذيب التهذيب: ج 7 ص 337. رياض الصالحين: ص 152. البيان و التعريف: ج 2 ص 230 136. كنز العمال: ج 6 ص 390 154 152 102. مشكاة المصابيح: ص 557 . تذكرة خواص الامة: ص 18. نزل الابرار )بدخشانى( : ص 21 19. روح المعانى: ج 2 ص 350. ×××
در كتب شيعه نيز صدوق در »اكمال الدين« و شيخ طوسى در »الامالى« و طبرى در »بشارة المصطفىصلى الله عليه وآله« و عياشى در »تفسير العياشى« و ابنطاووس در »الطرائف« و علامه مجلسى در »بحار الانوار« و محقق كركى در »نفحات اللاهوت« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 2 اكمال الدين )صدوق( : ج 1 ص 234 ح 5 . الامالى )طوسى( : ج 1 ص 231 ح 46 و ص 295 ح 36، بشارة المصطفىصلى الله عليه وآله )طبرى( : ص 203 166. تفسير العياشى: ج 2 ص 97 ح 89 و ص 141 ح 10. الطرائف )ابنطاووس( : ص 150 ح 228 227 و ص 153 ح 23. بحار الانوار: ج 37 ص 123 ح 18 و ص 137 ح 25 و ص 151 ح 37 و ص 167 ح 43 و ص 22 ح 94. نفخات اللاهوت )كركى( : ص 28. ×××
60 . زيد بن ثابت خزرجى انصارى نجّارى، ابوسعيد )م 45 يا 46 يا 47 يا 48 يا بعد از 50 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و ابوبكر جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از او نقل كردهاند. همچنين جزرى شافعى در »اسنى المطالب« وى را در شمار راويان حديث غدير آورده است.××× 1 كتاب الولاية: ص 208 ح 39. اسنى المطالب: ص 4. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ××× در كتب شيعه نيز سليم در »كتاب سليم بن قيس الهلالى« و سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 2 كتاب سليم بن قيس الهلالى: ص 111. الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
61 . زيد بن حارثه انصارى، شهابالدين
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و نيز در كتاب »تشنيف الآذان« وى را از راويان حديث غدير بر شمردهاند.××× 3 كتاب الولاية: ص 195 ح 29. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 4 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
62 . زيد )يزيد( بن شراحيل انصارى
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و ابناثير در »اسد الغابة« و ابنحجر در »الاصابة« حديث غدير را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه نقل كردهاند، كه از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند زيد بن شراحيل انصارى است. همچنين در مقتل خوارزمى و »تاريخ آلمحمدعليهم السلام« و فقير عينى در در »مناقب سيدنا علىعليه السلام« و سيد محمد بن حسين جلال در »كشف الاستار« وى را در شمار روايان حديث غدير از صحابه آوردهاند.××× 5 اسد الغابة )ابناثير( : ج 2 ص 233. الاصابة )ابنحجر( : ج 1 ص 567 . تاريخ آلمحمدعليهم السلام: ص 67 . مناقب سيدنا علىعليه السلام: ص 52 . كشف الاستار )چاپ در ذيل »مسند شمس الاخبار« ( : ج 1 ص 102. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 6 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
63 . زيد بن عبداللَّه انصارى
ابنعقده در كتاب »الموالاة« حديث غدير را از زيد بن عبداللَّه انصارى نقل كرده است. در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 7 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
64 . سعد بن ابىوقاص، ابواسحق )م 54 يا 55 يا 56 يا 58 ق(
حافظ نسائى در »الخصائص« حديث غدير را در چهار مورد؛ در ماجراى غدير و نيز همراه با حديث منزلت از سعد بن ابىوقاص نقل كرده است. همچنين در مدارك زير حديث غدير را از او روايت كردهاند:
ابنعقده در كتاب »الموالاة« ، ابنماجه در سنن خود، حاكم در »المستدرك« ، حافظ ابونعيم در »حلية الاولياء« ، »فضائل الصحابة« ، طحاوى حنفى در »مشكل الاثار« ، حموينى در »فرائد السمطين« ، خوارزمى در مقتل خود، جزرى در »اسنى المطالب« ، گنجى در »كفاية الطالب« در دو مورد، هيثمى در »مجمع الزوائد« ، ابنكثير در »البداية و النهاية« در دو مورد، سيوطى در »جمع الجوامع« و »تاريخ الخلفاء« ، متقى هندى در »كنز العمال« ، وصابى در »الاكتفاء فى فضائل الاربعة الخلفاء« ، بدخشانى در »نزل الابرار« ، فقير عينى در »مناقب سيدنا علىعليه السلام« ، سيد محمد بن حسين جلال در »كشف الاستار« .××× 1 كتاب الولاية: ص 155 ح 1 و ص 163 ح 9 و ص 179 ح 14. الخصائص )نسائى( : ص 18 3. العمدة: ص 48. سنن ابنماجه: ج 1 ص 30. مستدرك حاكم: ج 3 ص 116. حلية الاولياء: ج 4 ص 356. مشكل الاثار )طحاوى( : ج 2 ص 309. اسنى المطالب )جزرى( : ص 3. كفاية الطالب: ص 151 16. مجمع الزوائد )هيثمى( : ج 9 ص 107. البداية و النهاية )ابنكثير( : ج 5 ص 212 و ج 7 ص 340. تاريخ الخلفاء )سيوطى( : ص 114. كنز العمال: ج 6 ص 405 154. نزل الابرار: ص 20. مقتل الحسينعليه السلام )خوارزمى( : ص 1 ح 48. مناقب سيدنا علىعليه السلام: ص 53 . كشف الاستار: ج 1 ص 102. ×××
در كتب شيعه نيز سليم در »كتاب سليم بن قيس الهلالى و طبرى در »بشارة المصطفىصلى الله عليه وآله« و شيخ مفيد در »الامالى« و علامه مجلسى در »بحار الانوار« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 2 كتاب سليم بن قيس الهلالى. بشارة المصطفىصلى الله عليه وآله )طبرى( : ص 204. الامالى )مفيد( : ص 58 ح 2. بحار الانوار: ج 40 ص 49 ح 75. ×××
65 . سعد )سعيد( بن جناده عوفى، پدر عطيه عوفى
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از سعد بن جناده روايت كردهاند. خوارزمى نيز در مقتل خود او را در شمار راويان حديث غدير از صحابه ثبت كرده است.××× 1 كتاب الولاية: ص 238 ح 75. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
66 . سعد بن عباده انصارى خزرجى )م 14 يا 15 ق(
جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از سعد بن عباده - كه يكى از نقباء دوازدهگانه است - روايت كرده است.××× 3 مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ×××
67 . سعد بن مالك انصارى خدرى، ابوسعيد )م 63 يا 64 يا 65 يا 74 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و نيز ابوبكر بن مردويه حديث غدير را از ابوسعيد خدرى نقل كردهاند. همچنين در مدارك زير حديث غدير از او نقل شده است:
جعابى در »نخب المناقب« حافظ ابونعيم در »ما نزل من القرآن فى علىعليه السلام« ، حافظ ابوسعيد مسعود بن ناصر سجستانى در »كتاب الولاية« ، حافظ ابوالقاسم عبداللَّه حسكانى، حافظ ابوالفتح محمد بن على نطنزى در »الخصائص العلوية« ، نيشابورى در تفسير خود، حموينى در »فرائد السمطين« ، خوارزمى در »المناقب« ، ابنصباغ مالكى در »الفصول المهمة« ، و هيثمى در »مجمع الزوائد« ، طبرانى در »المعجم الاوسط« ، ابنكثير در تفسيرش و نيز در »البداية و النهاية« ، سيوطى در »جمع الجوامع« و »تاريخ الخلفاء« و »الدرّ المنثور« ، متقى هندى در »كنز العمال« ، بدخشانى در »نزل الابرار« ، آلوسى در »روح المعانى« ، »تفسير المنار« ، بدرالدين عينى در »عمدة القارى« ، جزرى در »اسنى المطالب« .××× 4 كتاب الولاية: ص 196 ح 130 و ص 214 ح 46. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. تفسير نيشابورى: ج 6 ص 194. المناقب )خوارزمى( : ج ص 80 . الفصول المهمة )ابنصباغ مالكى( : ص 27. مجمع الزوائد )هيثمى( : ج 9 ص 108. تفسير ابنكثير: ج 2 ص 14. البداية و النهاية: ج 7 ص 350 349. تاريخ الخلفاء )سيوطى( : ص 114. الدر المنثور: ج 2 ص 298 259. كنز العمال: ج 6 ص 390. نزل الابرار: ص 20. روح المعانى )آلوسى( : ج 2 ص 349. تفسير المنار: ج 6 ص 463. اسنى المطالب )جزرى( : ص 3. ×××
در كتب شيعه نيز سليم در »كتاب سليم بن قيس الهلالى« و شيخ صدوق در »الامالى« و شيخ طوسى در »الامالى« و سيد بن طاووس در »الطرائف« و علامه مجلسى »بحار الانوار« حديث غدير را از وى نقل كردهاند.××× 1 كتاب سليم بن قيس الهلالى: ص 228.الامالى )صدوق( : ص 342. الامالى )طوسى( :ص 154. الطرائف: ج 1 ص 141. بحار الانوار: ج 37 ص 121 ح 4. ×××
68 . سعيد بن زيد قرشى عدوى )م 51 يا 52 ق(
او يكى از عشره مبشّره است كه ابنمغازلى در »المناقب« آنها را از جمله يكصد تن راويان حديث غدير به طُرُق خود به شمار آورده است.××× 2 مناقب على بن ابىطالبعليه السلام: ص 27 ح 39. ×××
69 . سعيد بن سعد بن عباده انصارى
ابنعقده در كتاب »الموالاة« حديث غدير را از او روايت كرده است.××× 3 كتاب الولاية: ص 255. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 4 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
70. سلمان فارسى، ابوعبداللَّه )م 36 يا 37 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و حموينى »فرائد السمطين« و قاضى بهلول بهجت در »تاريخ آلمحمدعليهم السلام« حديث غدير را از سلمان روايت كردهاند. همچنين شمسالدين جزرى در »اسنى المطالب« وى را در شمار راويان حديث غدير از صحابه شمرده است.××× 5 كتاب الولاية: ص 194. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. اسنى المطالب )جزرى( : ص 48. تاريخ آلمحمدعليهم السلام: ص 67 . فرائد السمطين )حموينى( : ج 1 ص 315 ح 250. ××× در كتب شيعه نيز سليم در »كتاب سليم بن قيس الهلالى« و سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كردهاند.××× 6 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
71. سلمة بن عمرو بن اكوع اسلمى، ابومسلم )م 74 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از مسلمة بن عمرو روايت كردهاند.××× 1 كتاب الولاية: ص 208 ح 38. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
72. سمرة بن جندب فزارى، ابوسليمان هلالى )م 58 يا 59 يا 60 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و شمسالدين جزرى در »اسنى المطالب« ، سمرة بن جندب را يكى از راويان حديث غدير شمردهاند. همچنين ابنعساكر در »تاريخ مدينة دمشق« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 3 كتاب الولاية: ص 208 ح 37. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ترجمة الامام علىعليه السلام من تاريخ مدينة دمشق: ج 2 ص 71 ح 570 . اسنى المطالب: ص 48. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 4 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
73. سهل بن حنيف انصارى اوسى )م 38 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از سهل بن حنيف نقل كردهاند. همچنين ابناثير در »اسد الغابة« حديث غدير را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه از اصبغ بن نباته نقل كرده، كه از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند سهل بن حنيف است. جزرى شافعى نيز در »اسنى المطالب« او را از جمله راويان حديث غدير از صحابه به شمار آورده است.××× 5 كتاب الولاية: ص 195 ح 32. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. اسد الغابة )ابناثير( : ج 3 ص 307. اسنى المطالب )جزرى( : ص 48. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 6 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
74. سهل بن سعد انصارى خزرجى ساعدى، ابوالعباس )م 91 ق(
سمهودى در »جواهر العقدين« از طريق ابنعقده و قندوزى در »ينابيع المودة« حديث غدير را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه نقل كردهاند، كه از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند سهل بن سعد است. همچنين ابنعقده در كتاب »الموالاة« در »تاريخ آلمحمدعليهم السلام« وى را در شمار راويان حديث غدير ثبت كرده است.××× 1 كتاب الولاية: ص 196 ح 30. ينابيع المودة: ص ج 3 ص 118 ح 42. تاريخ آلمحمدعليهم السلام: ص 67 . جواهر العقدين: ج 2 ص 171 170. ×××
در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
75. شداد بن اوس بن ثابت خزرجى انصارى، ابويعلى )م 58 ق(
بهجت افندى در »تاريخ آلمحمدعليهم السلام« وى را از راويان حديث غدير شمرده است.××× 3 تاريخ آلمحمدعليهم السلام: ص 67 . ×××
76. صدى بن عجلان باهلى، ابوامامه )م 86 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« حديث غدير را با ذكر سند از صدى بن عجلان روايت كرده است.××× 4 كتاب الولاية: ص 240 ح 79. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 5 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
77. ضميره اسدى
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و منصور رازى در »كتاب الغدير« و جعابى ذر »نخب المناقب« حديث غدير را از ضمرة بن حديد نقل كردهاند. ظاهراً وى همان ضميرة بن جندب يا ضميرة بن حبيب باشد.××× 1 كتاب الولاية: ص 227 ح 60 . مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
78. طلحة بن عبيداللَّه تميمى )م 36 ق(
مسعودى در »مروج الذهب« و حاكم »المستدرك« و خوارزمى در »المناقب« و حافظ هيثمى در »مجمع الزوائد« و سيوطى در »جمع الجوامع« و ابنحجر در »تهذيب التهذيب« و حافظ نسائى و متقى هندى در »كنز العمال« و ابنعساكر، همه نقل كردهاند كه طلحه در جنگ جمل براى اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير شهادت داده است.
همچنين در مدارك زير حديث غدير را از طلحة بن عبيداللَّه نقل كردهاند: ابنعقده در كتاب »الموالاة« ، جعابى در »نخب المناقب« ، خوارزمى در »مقتل الحسينعليه السلام« ، بدخشانى در »نزل الابرار« ، سيد محمد بن حسين جلال در »كشف الاستار« ، بزّاز در »المسند« ، حافظ عاصمى در »زين الفتى فى شرح سورة هلاتى« ، ابنكثير در »البداية و النهاية« ، ابنمغازلى در »المناقب« ، جزرى شافعى در »اسنى المطالب« ، مزّى در »تهذيب الكمال« ، حاكم در »المستدرك« ، ذهبى در »تلخيص المستدرك« ، حسامالدين حميد بن احمد محلى در »الحدائق الوردية« ، احمد بن عبدالرحمن بنا در »بلوغ الامانى« ، سيد جميلى در »العشرة المبشّرون بالجنة« .××× 3 كتاب الولاية: ص 163 ح 9. مروج الذهب: ج 2 ص 11. المستدرك )حاكم( : ج 3 ص 171. المناقب )خوارزمى( : ص 112. مجمع الزوائد )هيثمى( : ج 9 ص 107. تهذيب التهذيب )ابنحجر( : ج 1 ص 391. كنز العمال: ج 6 ص 154 83. ترجمة الامام علىعليه السلام من تاريخ دمشق: ج 2 ص 56 ح 555 . البداية و النهاية: ج 7 ص 349. اسنى المطالب: ص 3. مناقب آل ابى طالب: ج 2 ص 228. مقتل الحسينعليه السلام: ج 1 ص 48. نزل الابرار: ص 52 . كشف الاستار: )چاپ در ذيل »شمس الاخبار« ( : ج 1 ص 102. مناقب على بن ابىطالبعليه السلام: ص 27 ح 37. مسند بزّاز: ج 3 ص 171 ح 958. تهذيب الكمال: ج 3 ص 441 440 ح 595 . المستدرك على الصحيحين: ج 3 ص 371. تلخيص المستدرك )چاپ در ذيل »المستدرك« ( : ج 3 ص 371. الحدائق الوردية: ج 1 ص 360. بلوغ الامانى )چاپ در ذيل »الفتح الربانى« ( : ج 23 ص 127 ح 280. العشرة المبشرون بالجنة: ص 125 124. ×××
در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 1 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
79. عامر بن عمير نميرى
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و ابنحجر در »الاصابة« حديث غدير را عامر بن عمير نقل كرده است.××× 2 كتاب الولاية: ص 238 ح 76. الاصابة )ابنحجر( : ج 2 ص 255. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 3 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
80 . عامر بن ليلى بن ضمره غفارى
ابنحجر در »الاصابة« و ابناثير جزرى در »اسد الغابة« حديث غدير را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه نقل كرده، كه از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند عامر بن ليلى غفارى است.
همچنين در مدارك زير حديث غدير همراه با ماجراى غدير از او نقل شده است: ابنعقده در كتاب »الموالاة« ، ابناثير در »اسد الغابة« ، ابنصباغ مالكى، اسعد بن ابىالفضائل در »الموجز« ، ابنحجر در »الاصابة« ، سمهودى، احمد ابوالفضل بن محمد باكثير مكى شافعى در »وسيلة المآل فى مناقب الآلعليهم السلام« ، خطيب خوارزمى در مقتل خود، در كتاب »الفصول المهمة« .××× 4 كتاب الولاية: ص 232 ح 69 . اسد الغابة )ابناثير( : ج 3 ص 93 92. الاصابة )ابنحجر( : ج 2 ص 257. الفصول المهمة: ص 41. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 5 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
81 . عامر بن واثله ليثى، ابوالطفيل )م 100 يا 102 يا 108 يا 110 ق(
احمد بن حنبل در مسند خود حديث غدير را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه از عامر بن واثله نقل كرده است. همچنين در مدارك زير حديث غدير را از او روايت كردهاند:
ابنعقده در كتاب »الموالاة« ، نسائى در »الخصائص« ، حاكم در »المستدرك« ، ابومحمد عاصمى در »زين الفتى« ، ابناثير در »اسد الغابة« ، خوارزمى در »المناقب« ، گنجى شافعى در »كفاية الطالب« ، طبرى در »الرياض النضرة« ، ابنحمزه حنفى دمشقى در »البيان و التعريف« ، ابنكثير در »البداية و النهاية« ، ابنحجر در »الاصابة« و »تعجيل المنفعة« ، متقى هندى در »كنز العمال« ، سمهودى در »جواهر العقدين« ، قندوزى حنفى در »ينابيع المودة« ، ابنعساكر در »تاريخ مدينة دمشق« ، ذهبى در »تلخيص المستدرك« ، سيد محمد بن حسين جلالى در »كشف الاستار« ، المرشد باللَّه يحيى بن حسين شجرى در »الامالى الخميسيّة« ، مباركفورى در »تحفة الاحوذى« ، بدخشانى در »نزل الابرار« .××× 1 مسند احمد: ج 1 ص 118 و ج 4 ص 370. كتاب الولاية: ص 195 ح 29 و ص 234 ح 70. الخصائص )نسائى( : ص 17 15. صحيح ترمذى: ج 2 ص 298. المستدرك )حاكم( : ج 3 ص 109. اسد الغابة )ابناثير( : ج 3 ص 92 و ج 5 ص 376. المناقب )خوارزمى( : ص 217 93. كفاية الطالب )گنجى( : ص 15. الرياض النضرة )طبرى( : ج 2 ص 179. البداية و النهاية )ابنكثير( : ج 5 ص 211 و ج 7 ص 348 246. الاصابة )ابنحجر( : ج 2 ص 252 و ج 4 ص 159. تعجيل المنفة: ص 464 ح 1222. كنز العمال: ج 6 ص 390. ينابيع المودة )قندوزى( : ص 38. ترجمة الامام علىعليه السلام من تاريخ مدينة دمشق: ج 2 ص 20 ح 519 و ص 36 ح 536 . تلخيص المستدرك )چاپ در حاشيه »المستدرك« ( : ج 3 ص 109. كشف الاستار: )چاپ در حاشيه »مسند شمس الاخبار« ( : ج 1 ص 102. الامالى الخميسيّة: ج 1 ص 145. تحفة الاحوذى: ج 4 ص 326. نزل الابرار: ص 53 . ×××
در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
82 . عايشه بنت ابىبكر بن ابىقحافه )م 57 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى ذر »نخب المناقب« و منصور رازى در »حديث الغدير« حديث غدير را با ذكر سند از عايشه نقل نموده است.××× 1 كتاب الولاية: ص 243 ح 84 . مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« و علامه مجلسى در »بحار الانوار« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 2 الطرائف: ج 1 ص ص 141. بحار الانوار: ج 37 ص 67 ح 180. ×××
83 . عبادة بن صامت سالمى خزرجى انصارى )م 34 ق(
جعابى در »نخب المناقب« وى را از راويان حديث غدير بر شمرده است.××× 3 مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ×××
84 . عباس بن عبدالمطلب بن هاشم قرشى هاشمى )م 32 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از عباس بن عبدالمطلب نقل كرده است، و جزرى در »اسنى المطالب« او را از جمله راويان حديث غدير ذكر كرده است.××× 4 كتاب الولاية: ص 181 ح 15. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. اسنى المطالب: ص 48. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« و علامه مجلسى در »بحار الانوار« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 5 الطرائف: ج 1 ص ص 140. ×××
85 . عبدالاعلى بن عدى بهرانى
جعابى در »نخب المناقب« او را از راويان حديث غدير بر شمرده، و ابناثير جزرى در »اسد الغابة« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 6 مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. اسد الغابة: ج 3 ص 114. ×××
86 . عبدالرحمن بن عبدرب انصارى
ابنعقده حديث غدير را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه از اصبغ بن نباته نقل كرده، كه از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند عبدالرحمن بن عبدرب انصارى است. همچنين ابناثير در »اسد الغابة« و ابنحجر در »الاصابة« حديث غدير را از او نقل كردهاند. قاضى نيز در »تاريخ آلمحمدعليهم السلام« او را از جمله راويان حديث غدير ثبت كرده است.××× 1 كتاب الولاية: ص 237 ح 74. اسد الغابة )ابناثير( : ج 3 ص 307 و ج 5 ص 205. الاصابة )ابنحجر( : ج 2 ص 408. تاريخ آلمحمدعليهم السلام: ص 67 . ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
87 . عبدالرحمن بن عوف قرشى زهرى، ابومحمد )م 31 يا 32 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و منصور رازى در »كتاب الغدير« حديث غدير را از عبدالرحمن بن عوف روايت كرده است. همچنين ابنمغازلى او را از عشره مبشره مىداند كه آنها را از جمله يكصد تن راويان حديث غدير به طُرُق خود شمرده است. جزرى نيز »اسنى المطالب« او را از جمله راويان حديث غدير ذكر نموده است.××× 3 كتاب سليم بن قيس الهلالى. اسنى المطالب: ص 3. ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 4 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
88 . عبدالرحمن بن مدلج
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و ابناثير در »اسد الغابة« و ابنحجر در »الاصابة« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 5 اسد الغابة )ابناثير( : ج 3 ص 321. الاصابة: ج 2 ص 414 413 ح 5199 . ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 6 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
89 . عبدالرحمن بن يعمر ابوالاسود دُئَلى
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و خوارزمى در »مقتل الحسينعليه السلام« حديث غدير را از عبدالرحمن بن يعمر روايت كردهاند.××× 7 اسد الغابة )ابناثير( : ج 3 ص 321. الاصابة: ج 2 ص 414 413 ح 5199 . ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 8 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
90. عبداللَّه بن انيس
جعابى در »نخب المناقب« او را از راويان حديث غدير بر شمرده است.××× 1 مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ×××
91. عبداللَّه بن بديل بن ورقاء، سيد خزاعه
در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه، از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند عبداللَّه بن بديل است.
92. عبداللَّه بن بشير )بُسر( مازنى
ابنعقده، عبداللَّه بن بشير را از راويان حديث غدير به شمار آورده است.××× 2 كتاب الولاية: ص 231 ح 66 . ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 3 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
93. عبداللَّه بن ثابت انصارى
در »اسد الغابة« آمده كه در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه، از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند عبداللَّه بن ثابت است. همچنين ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و نيز در كتاب در »تاريخ آلمحمدعليهم السلام« او را از جمله راويان حديث غدير شمردهاند.××× 4 اسد الغابة: ج 5 ص 205. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. تاريخ آلمحمدعليهم السلام: ص 67 . ××× در كتب شيعه نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 5 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
94. عبداللَّه بن جعفر بن ابىطالب هاشمى )م 80 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از عبداللَّه بن جعفر روايت كرده است.××× 6 كتاب الولاية: ص 236 ح 74. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. تاريخ آلمحمدعليهم السلام: ص 67 . ××× در كتب شيعه نيز سليم در »كتاب سليم بن قيس الهلالى« و طبرسى در »الاحتجاج« احتجاج او با حديث غدير بر معاويه و نيز سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از وى نقل كردهاند.××× 1 كتاب سليم بن قيس الهلالى: ج 2 ص 834 ح 42. الاحتجاج )طبرسى( : ج 2 ص 3. الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
95. عبداللَّه بن حنطب قرشى مخزومى
سيوطى در »احياء الميت« و هيثمى در »مجمع الزوائد« و ابناثير در »اسد الغابة« و نيز حافظ طبرانى خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير و حديث غدير را از عبداللَّه بن حنطب روايت كردهاند.××× 2 احياء الميت )سيوطى( : ص 260 ح 43. مجمع الزوائد: ج 5 ص 195. اسد الغابة )ابناثير( : ج 3 ص 147. ××× در كتب شيعه نيز شيخ صدوق در »الامالى« و طبرى »بشارة المصطفىصلى الله عليه وآله« و فرات در »تفسير فرات الكوفى« و ابن طاووس در »الطرائف« و علامه مجلسى در »بحار الانوار« حديث غدير را از وى نقل كردهاند.××× 3 الامالى )صدوق( : ص 290 ح 10. بشارة المصطفىصلى الله عليه وآله )طبرى( : ص 301. تفسير فرات الكوفى: ص 190. الطرائف )ابنطاووس( : ص 152 ح 234. بحار الانوار: ج 37 ص 109 ح 3. ×××
96. عبداللَّه بن ربيعه
جعابى در »نخب المناقب« و خوارزمى در مقتلش عبداللَّه بن ربيعه را از راويان حديث غدير شمردهاند.××× 4 مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. مقتل الحسينعليه السلام: ج 1 ص 48. ×××
97. عبداللَّه بن عباس قرشى هاشمى )م 68 ق(
نسائى در »الخصائص« ماجرايى مفصل از ابنعباس نقل كرده، كه در آن ابنعباس حديث غدير را نقل كرده است. اين ماجرا را در مدارك زير نيز نقل كردهاند:
احمد در مسند خود و در »فضائل على بن ابىطالبعليه السلام« ، حاكم در »المستدرك« ، خوارزمى در »المناقب« ، حافظ بيهقى، محبالدين طبرى در »الرياض النضرة« و »ذخائر العقبى« ، حموينى در »فرائد السمطين« ، ابنكثير شامى در »البداية و النهاية« ، هيثمى در »مجمع الزوائد« ، گنجى در »الكفاية« ابنعساكر در »الاربعين الطوال« ، ابنحجر در »الاصابة« ، طبرانى در »المعجم الكبير« قاضى يوسف بن موسى حنفى در »المعتصر من المختصر« ، ابنمنظور در »مختصر تاريخ دمشق« .
همچنين در مدارك زير حديث غدير را از ابنعباس نقل كردهاند: ابنعقده در كتاب »الموالاة« ، جعابى در »نخب المناقب« ، محاملى در امالى خود، وصابى شافعى در »الاكتفاء« ، متقى هندى در »كنز العمال« ، سيوطى در »تاريخ الخلفاء« ، قرشى در »شمس الاخبار« ، المرشد باللَّه در »الامالى« ، بدخشانى در »نزل الابرار« ، سجستانى در »كتاب الولاية« ، ابنكثير در تاريخش، ابوبكر شيرازى در »فى ما نزل من القرآن« ، ابواسحاق ثعلبى در »الكشف و البيان« ، حاكم حسكانى در »شواهد التنزيل« ، فخرالدين رازى در تفسيرش، عزالدين موصلى حنبلى، نظامالدين نيشابورى در تفسيرش، آلوسى در »روح المعانى« ، بدخشانى در »مفتاح النجا« ، جزرى در »اسنى المطالب« ، قاضى بهلول بهجت در »تاريخ آلمحمدعليهم السلام« ، ابنعساكر در »تاريخ مدينة دمشق« .××× 1 الخصائص )نسائى( : ص 70. مسند احمد: ج 1 ص 331. فضائل على بن ابىطالبعليه السلام: ص 211 ح 291. المعجم الكبير: ج 12 ص 97 ح 12593. المستدرك )حاكم( : ج 3 ص 132. المناقب )خوارزمى( : ص 75. الرياض النضرة )محبالدين طبرى( : ج 2 ص 203. ذخائر العقبى: ص 68 . البداية و النهاية )ابنكثير( : ج 7 ص 337. مجمع الزوائد )هيثمى( : ج 9 ص 108. الكفايه )گنجى( : ص 115. الاصابة )ابنحجر( : ج 2 ص 509 . مختصر تاريخ دمشق: ج 17 ص 328. كتاب الولاية: ص 190 ح 20. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. كنز العمال )متقى هندى( : ج 6 ص 153. تاريخ الخلفاء )سيوطى( : ص 114. شمس الاخبار )قرشى( : ص 38. نزل الابرار )بدخشانى( : ص 21 20. تاريخ ابنكثير: ج 7 ص 348. تفسير فخر رازى: ج 3 ص 636 . شواهد التنزيل: ج 1 ص 256 ح 250. تفسير نيشابورى: ج 6 ص 194. روح المعانى )آلوسى( : ج 2 ص 348. اسنى المطالب: ص 48. ترجمة الامام علىعليه السلام من تاريخ مدينة دمشق: ج 1 ص 202 ح 249. ×××
در كتب شيعه نيز به عنوان نمونه سليم در »كتاب سليم بن قيس الهلالى« و سيد بن طاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
98. عبداللَّه بن عبدالاسد )ابىعبدالاسد( بن هلالى مخزومى، برادر رضاعى پيامبرصلى الله عليه وآله و همسر امسلمه )م حدود 2 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« حديث غدير را از عبداللَّه بن عبدالاسد روايت كرده است. در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 1 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
99. عبداللَّه بن علقمه )ابىاوفى( اسلمى )م 80 يا 86 يا 87 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و ابنمغازلى در »مناقب على بن ابىطالبعليه السلام« و حسكانى در »شواهد التنزيل« حديث غدير را از عبداللَّه بن ابىاوفى نقل كردهاند.××× 2 كتاب الولاية: ص 228 ح 61 . مناقب على بن ابىطالبعليه السلام )ابنمغازلى( : ص 24 23 ح 247. شواهد التنزيل )حسكانى( : ج 1 ص 190 ح 247. ××× در كتب شيعه نيز سليم در »كتاب سليم بن قيس الهلالى« و ابنطاووس در »الطرائف« و علامه مجلسى در »بحار الانوار« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 3 الطرائف: ج 1 ص 141. بحار الانوار: ج 37 ص 185 ح 70. ×××
100. عبداللَّه بن عمر بن خطاب عدوى، ابوعبدالرحمن )م 72 يا 73 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و منصور رازى در كتابى كه در موضوع غدير نوشته و هيثمى در »مجمع الزوائد« و ابنابىشيبه در سنن خود و وصابى شافعى در »الاكتفاء« و سيوطى در »جمع الجوامع« و در »تاريخ الخلفاء« و متقى هندى در »كنز العمال« و طبرانى در »المعجم الكبير« و بدخشانى در »نزل الابرار« و در »مفتاح النجا« و خطيب خوارزمى در مقتل خود و جزرى در »اسنى المطالب« ، ابنعدى جرجانى در »الكامل« ، ابنعساكر در »تاريخ مدينة دمشق« ، همگى حديث غدير را از عبداللَّه بن عمر نقل كردهاند.××× 4 كتاب الولاية: ص 163 ح 9 و ص 207 ح 35. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. مجمع الزوائد )هيثمى( : ج 9 ص 106. تاريخ الخلفاء: ص 114. كنز العمال )متقى هندى( : ج 6 ص 154. نزل الابرار: ص 20. مقتل خوارزمى: فصل چهارم. اسنى المطالب )جزرى( : ص 4. الكامل: ج 5 ص 33. ترجمة الامام علىعليه السلام من تاريخ مدينة دمشق: ج 2 ص 83 ح 586 . ×××
در كتب شيعه نيز سليم در كتابش و ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 1 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
101. عبداللَّه بن مسعود هذلى، ابوعبدالرحمن )م 32 يا 33 ق(
حافظ ابنمردويه به اسنادش نزول آيه تبليغ را در روز غدير از عبداللَّه بن مسعود روايت كرده، كه در مدارك زير آمده است: سيوطى در جلد »الدر المنثور« ، قاضى شوكانى در »فتح القدير« ، آلوسى بغدادى در »روح المعانى« . همچنين ابنعقده در كتاب »الموالاة« و خوارزمى در »مقتل الحسينعليه السلام« و شمسالدين جزرى در »اسنى المطالب« او را از جمله راويان حديث غدير از صحابه شمرده است.××× 2 الدرّ المنثور )سيوطى( : ص 298. فتح القدير: ج 2 ص 57 . روح المعانى )آلوسى( : ج 2 ص 348. اسنى المطالب )جزرى( : ص 4. كتاب الولاية: ص 255. مقتل الحسينعليه السلام: ج 1 ص 48. مناقب على بن ابىطالبعليه السلام: ص 23 ح 32. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 3 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
102. عبداللَّه بن ياميل
ابنعقده در كتاب »المفرد فى الحديث« حديث غدير را از عبداللَّه بن ياميل نقل كرده است. همچنين در مدارك زير اين روايت را نقل كردهاند: ابناثير در »اسد الغابة« ، ابنحجر در »الاصابة« ، قندوزى حنفى در »ينابيع المودة« .××× 4 كتاب الولاية: ص 239 ح 77. اسد الغابة )ابناثير( : ج 3 ص 274. الاصابة )ابنحجر( : ج 2 ص 382. ينابيع المودة )قندوزى( : ص 34. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 5 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
103. عبيداللَّه بن عباس قرشى هاشمى )م 58 يا 87 ق(
سليم بن قيس در كتابش ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير را نقل كرده، كه يكى از شهادت دهندگان براى حضرت عبيداللَّه بن عباس است.××× 6 كتاب سليم بن قيس الهلالى: ج 2 ص 638 ح 11. ×××
104. عبيد بن عازب انصارى، برادر براء بن عازب
ابنعقده در كتاب »الموالاة« حديث غدير را از او نقل كرده است. همچنين ابناثير جزرى عبيد بن عازب را از كسانى بر شمرده كه در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه به حديث غدير گواهى دادند.××× 1 كتاب الولاية: ص 237 ح 74. اسد الغابة )ابناثير( : ج 5 ص 205. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
105. عثمان بن حنيف اوسى انصارى
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از وى نقل كردهاند.××× 3 مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ×××
106. عثمان بن عفان اموى )م 35 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و منصور رازى در »كتاب الغدير« حديث غدير را با ذكر سند از عثمان بن عفان روايت كردهاند. همچنين او يكى از عشره مبشّره است كه ابنمغازلى به طُرق خود آنها را از جمله يكصد تن راويان حديث غدير شمرده است.××× 4 كتاب الولاية: ص 163 ح 9. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. مناقب على بن ابىطالبعليه السلام: ص 27 ح 39. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 5 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
107. عدى بن حاتم طائى، ابوطريف )م 68 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« نقل كرده كه عدى بن حاتم از كسانى است كه در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه به حديث غدير گواهى دادند. همچنين اين ماجرا در مدارك زير نقل كردهاند: سيد نورالدين سمهودى در »جواهر العقدين« ، قندوزى در »ينابيع المودة« ، احمد مكى شافعى در »وسيلة المآل فى مناقب الآلعليهم السلام« . جعابى در »نخب الناقب« و قاضى بهلول بهجت در »تاريخ آل محمدصلى الله عليه وآله« نيز او را در شمار راويان حديث غدير ثبت كرده است.××× 1 كتاب الولاية: ص 196 ح 30. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. جواهر العقدين: ج 2 ص 171 170. ينابيع المودة )قندوزى( : ص 38. تاريخ آلمحمدعليهم السلام: ص 67 . ×××
108. عروة بن ابىالجعد ازدى بارقى
جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 2 مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ×××
109. عطية بن بسر مازنى
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را با ذكر سند از عطية بن بسر روايت كردهاند.××× 3 كتاب الولاية: ص 255. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 4 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
110. عقبة بن عامر جهنى )م 60 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« نقل كرده كه عقبة بن عامر از كسانى است كه در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه به حديث غدير گواهى دادند. همچنين جعابى در »نخب المناقب« و قاضى در »تاريخ آلمحمدعليهم السلام« او را در شمار راويان حديث غدير ثبت كرده است.××× 5 كتاب الولاية: ص 196 ح 30. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. تاريخ آلمحمدعليهم السلام: ص 67 . ×××
در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از عقبة بن عامر نقل كرده است.××× 6 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
111. عقبة بن عمرو بدرى، ابومسعود
جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از وى نقل كرده است.
112. على بن ابىطالبعليه السلام، اميرالمؤمنين
اميرالمؤمنينعليه السلام در چند مورد و به چند شكل حديث غدير را بيان فرموده است:
الف. شعر حضرت در غدير كه حديث غدير هم در آن آمده، و راويان مورد وثوق و اعتماد آن را ذكر نمودهاند.
ب. احتجاج آن حضرت به حديث غدير در روز شورى.
ج. احتجاج آن حضرت به حديث غدير در جنگ جمل.
د. احتجاج آن حضرت به حديث غدير و سوگند دادنش براى گواهى دادن به آن در رحبه كوفه.
ه . نقل حديث غدير به طور كلى.
حديث غدير به روايت حضرت و در موارد ياد شده در مدارك زير آمده است:
ابنعقده در كتاب »الموالاة« ، جعابى در »نخب المناقب« ، خوارزمى در »مقتل الحسينعليه السلام« ، احمد بن حنبل در مسند، ابنكثير در »البداية و النهاية« ، هيثمى در »مجمع الزوائد« ، سيوطى در »جمع الجوامع« و »تاريخ الخلفاء« ، ابنحجر در »تهذيب التهذيب« و »المطالب العالية« ، بدخشانى در »نزل الابرار« ، »مفتاح النجا« ، طحاوى در »مشكل الآثار« ، متقى هندى در »كنز العمال« ، حاكم در »المستدرك« ، طبرانى در »المعجم الكبير« ، ضياء مقدسى، محاملى در »الامالى« . وصابى در »الاكتفاء« ، »سنن ابنابىعاصم« ، »سنن سعيد بن منصور« ، ذهبى در »ميزان الاعتدال« ، حموينى در »فرائد السمطين« ، »حلية الاولياء« ، عقيلى در »الضعفاء الكبير« ، ابنعساكر در »تاريخ مدينة دمشق« ، ابنمغازلى در »المناقب« .××× 1 كتاب الولاية: ص 156 ح 2 و ص 163 ح 9 و ص 196 ح 30 و ص 198 ح 31 و ص 236 ح 73 و ص 237 ح 74 و ص 241 ح 81 . مقتل الحسينعليه السلام: ج 1 ص 48. مسند احمد: ج 1 ص 152. البداية و النهاية )ابنكثير( : ج 2 ص 348. مجمع الزوائد )هيثمى( : ج 9 ص 107. تاريخ الخلفاء )سيوطى( : ص 114. تهذيب التهذيب )ابنحجر( : ج 7 ص 337. المطالب العالية: ج 4 ص 65 ح 3973. نزل الابرار )بدخشانى( : ص 20. مشكل الآثار )طحاوى( : ج 2 ص 307. البداية و النهاية )ابنكثير( : ج 5 ص 211. كنز العمال )متقى هندى( : ج 6 ص 406 399 397 154. ميزان الاعتدال )ذهبى( : ج 2 ص 303. حلية الاولياء: ج 9 ص 64 . الضعفاء الكبير: ج 3 ص 271 ح 1276. ترجمة الامام علىعليه السلام من تاريخ مدينة دمشق: ج 2 ص 25 ح 525 و ص 27 ح 528 527 و ص 28 ح 529 و ص 30 ح 534 . مناقب على بن ابىطالبعليه السلام: ص 21 ح 29. ×××
در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از اميرالمؤمنينعليه السلام نقل كرده است.××× 1 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
113. عمّار بن ياسر عنسى، ابواليقظان )م 37 ق(
نصر بن مزاحم در »كتاب صفّين« و در »شرح نهجالبلاغة« ، احتجاج عمّار بن ياسر بر عمرو بن عاص به حديث غدير را نقل كردهاند.
همچنين ابنعقده در كتاب »الموالاة« و حموينى »فرائد السمطين« و خوارزمى در »مقتل الحسينعليه السلام« و شمسالدين جزرى در »اسنى المطالب« و حسكانى در »شواهد التنزيل« و سيوطى در »الدرّ المنثور« و هيثمى در »مجمع الزوائد« او را در شمار راويان حديث غدير از صحابه ذكر كردهاند. او از ركبان است كه براى اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير شهادت دادند.××× 2 كتاب صفّين )نصر بن مزاحم( : ص 186. كتاب الولاية: ص 191 ح 23. مقتل الحسينعليه السلام: ج 1 ص 48. شرح نهجالبلاغة: ج 2 ص 273. فرائد السمطين )حموينى( : ص 58 باب 40. اسنى المطالب )جزرى( : ص 4. شواهد التنزيل: ج 1 ص 223 ح 231. الدرّ المنثور: ج 2 ص 293. مجمع الزوائد: ج 7 ص 17. ×××
در كتب شيعه نيز سليم در »كتاب سليم بن قيس الهلالى« و ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 3 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
114. عمارة بن حزم خزرجى انصارى
حافظ هيثمى در »مجمع الزوائد« و سيوطى در »تاريخ الخلفاء« و بدخشانى در »مفتاح النجا« و »نزل الابرار« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 4 مجمع الزوائد )هيثمى( : ج 9 ص 107. تاريخ الخلفاء )سيوطى( : ص 65 . نزل الابرار: ص 51 . ×××
115. عمران بن حصين خزاعى كعبى، ابونجيد )م 52 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« حديث غدير را از عمران بن حصين روايت كرده است. همچنين مولوى محمدسالم بخارى و ترمذى نموده و خطيب خوارزمى و شمسالدين جزرى در »اسنى المطالب« حديث غدير را از عمران بن حصين نقل كردهاند.××× 1 كتاب الولاية: ص 255. مقتل الحسينعليه السلام: ج 1 ص 48. اسنى المطالب: ص 48. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
116. عمر بن ابىسلمة بن عبدالاسد مخزومى، ربيب پيامبرصلى الله عليه وآله، پسر امسلمه )م 83 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از عمر بن ابىسلمه روايت كردهاند.××× 3 كتاب الولاية: ص 255. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ××× در كتب شيعه نيز سليم در »كتاب سليم بن قيس الهلالى« و ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از عمر بن ابىسلمة نقل كردهاند.××× 4 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
117. عمر بن خطاب عدوى )م 23 ق(
در مدارك زير حديث غدير از عمر بن خطاب روايت شده است: ابنعقده در كتاب »الموالاة« ، جعابى در »نخب المناقب« ، ابنمغازلى در »المناقب« ، سمعانى در »فضائل الصحابة« ، محبالدين طبرى در »الرياض النضرة« ، احمد بن حنبل در »المناقب« ، ابنسمان، »ذخائر العقبى« ، محمد خوارجه پارسا در »فصل الخطاب« ، خطيب خوارزمى در »مقتل الحسينعليه السلام« ، ابنكثير شامى در »البداية و النهاية« ، ابنجرير طبرى در »كتاب غدير خم« ، شمسالدين جزرى در »اسنى المطالب« ، شهابالدين همدانى »مودة القربى« ، قندوزى حنفى در »ينابيع المودة« ، ابنعساكر در »تاريخ مدينة دمشق« ، مناوى در »فيض القدير« ، ابنحجر هيتمى در »الصواعق المحرقة« .××× 1 كتاب الولاية: ص 155 ح 1. مناقب آل ابى ابىطالبعليه السلام: ج 2 ص 228. مناقب على بن ابىطالبعليه السلام )ابنمغازلى( : ص 22 ح 31 و ص 27 ح 39. مقتل الحسينعليه السلام: ج 1 ص 48. الرياض النضرة )محبالدين طبرى( : ج 2 ص 244 161. ذخائر العقبى: ص 67 . البداية و النهاية: ج 5 ص 213 و ج 7 ص 349. ينابيع المودة: ص 249. ترجمة الامام علىعليه السلام من تاريخ مدينة دمشق: ج 2 ص 79 ح 581 و ص 82 ح 585 584 . فيض القدير: ج 6 ص 218. الصواعق المحرقة: ص 177 42. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« و مجلسى در »بحار الانوار« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 140. بحار الانوار: ج 37 ص 196 ح 79. ×××
118. عمرو بن حريث قرشى مخزومى )م 55 يا 98 ق(
جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 3 مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ×××
119. عمرو بن حمق بن كاهن خزاعى كوفى )م 50 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و خوارزمى در مقتلش حديث غدير را از عمرو بن حمق روايت كردهاند.××× 4 كتاب الولاية: ص 195 ح 29. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. مقتل الحسينعليه السلام: ج 1 ص 48. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 5 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
120. عمرو بن ذىمرّ
هيثمى در »مجمع الزوائد« و شهابالدين در »تشنيف الآذان« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 6 مجمع الزوائد )هيثمى( : ج 9 ص 104. تشنيف الآذان )شهابالدين( . ×××
121. عمرو بن شراحيل
ابناثير در »اسد الغابة« حديث غدير را از وى نقل كرده است.××× 7 اسد الغابة: ج 4 ص 114. ×××
122. عمرو بن شرحبيل
خوارزمى در »مقتل الحسينعليه السلام« عمرو بن شرحبيل را از جمله راويان حديث غدير از صحابه به شمار آورده است.××× 1 مقتل الحسينعليه السلام: ج 1 ص 48. ×××
123. عمرو بن عاص بن وائل سهمى )م 43 يا 47 يا 48 يا 51 ق(
يكى از شعراى غدير عمرو بن عاص است. همچنين ابنقتيبه در »الامامة و السياسة« ماجراى استدلال و احتجاج شخصى به نام »برد« با حديث غدير بر عمرو عاص و اعتراف او را نقل كرده است. خوارزمى نيز در »المناقب« نامهاى كه عمرو در مورد حديث غدير به معاويه نوشت را روايت كرده است.××× 2 الامامة و السياسة: ص 93، و در چاپ ديگر: ج 1 ص 109. المناقب )خوارزمى( : ص 126. ×××
124. عمرو بن مرّه جهنى، ابوطلحه، ابومريم )م در خلافت معاويه(
احمد بن حنبل و طبرانى در »المعجم الكبير« حديث غدير را از عمرو بن مره روايت كردهاند. همچنين در مدارك زير حديث غدير را از او نقل كردهاند: »كنز العمال« ، ابراهيم وصابى شافعى در »الاكتفاء« ، محمد صدر عالم در »معارج العلى« ، بدخشانى در »مفتاح النجا« ، »نزل الابرار« .××× 3 المعجم الكبير: ج 5 ص 192 ح 5059 . كنز العمال: ج 11 ص 610 ح 32951. ×××
125. فاطمه بنت حمزة بن عبدالمطلب
ابنعقده و جعابى در »نخب المناقب« و منصور رازى در »كتاب الغدير« حديث غدير را از فاطمه بنت حمزه روايت كرده است.××× 4 كتاب الولاية: ص 255. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 5 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
126. فاطمهعليها السلام بنت محمدصلى الله عليه وآله، صديقه )م 11 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب الناقب« و منصور رازى در »كتاب الغدير« و شهابالدين همدانى در »مودة القربى« حديث غدير را از حضرت زهراعليها السلام روايت كردهاند. همچنين ابوموسى اصفهانى در »نزهة الحفاظ« و جزرى شافعى در »اسنى المطالب« و حافظ مقدسى احتجاج حضرت به حديث غدير را نقل كردهاند.××× 1 كتاب الولاية: ص 242 ح 83 . مناقب على بن ابىطالبعليه السلام: ج 2 ص 228. نزهة الحفاظ: ض 65 . اسنى المطالب: ص 51 50 . ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
127. فضل بن عباس
سليم در »كتاب سليم بن قيس الهلالى« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 3 كتاب سليم بن قيس الهلالى: ص 231. ×××
128. فضلة )نضلة( بن عتبه )عبيد( اسلمى، ابوبرزه )م 65 ق(
ابنعقد در كتاب »حديث الولاية« و جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از فضلة بن عتبه روايت كرده است.××× 4 كتاب الولاية: ص 255. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 5 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
129. قيس بن ثابت بن شماس انصارى
قيس بن ثابت از جمله كسانى است كه در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در كوفه به حديث غدير شهادت داد. همچنين ابنعقده در كتاب »الموالاة« و ابناثير در »اسد الغابة« و ابنحجر در »الاصابة« و محمد صدر عالم در »معارج العلى« حديث غدير را از قيس بن ثابت نقل كردهاند.××× 6 كتاب الولاية: ص 241 ح 81 . اسد الغابة )ابناثير( : ج 1 ص 368. الاصابة )ابنحجر( : ج 1 ص 305. ××× در كتب شيعه نيز سليم در »كتاب سليم بن قيس الهلالى« و ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 7 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
130. قيس بن سعد بن عباده انصارى خزرجى )م 59 يا 60 ق(
قيس بن سعد بن عباده يكى از شعراى غدير، و نيز يكى از كسانى است كه در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در كوفه براى حضرت شهادت داد. همچنين او به حديث غدير بر معاوية بن ابىسفيان احتجاج كرده است. از جمله كسانى كه حديث غدير را از او نقل كردهاند جعابى در »نخب المناقب« است.××× 1 مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ×××
در كتب شيعه نيز سليم در »كتاب سليم بن قيس الهلالى« و حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 2 كتاب سليم بن قيس الهلالى: ج 2 ص 777 ح 26. ×××
131. قيس بن عاصم
جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 3 مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ×××
132. كعب بن عجره )عجزه( انصارى مدنى، ابومحمد )م 51 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از كعب بن عجره روايت كردهاند.××× 4 مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 5 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
133. مالك بن حويرث ليثى، ابوسليمان )م 74 ق(
احمد بن حنبل در »المناقب« و ابنعقده در كتاب »الموالاة« حديث غدير را از مالك بن حويرث روايت كردهاند. همچنين در مدارك زير حديث غدير را از او نقل كردهاند: ابنعقده در كتاب »الموالاة« ، جعابى در »نخب المناقب« ، هيثمى در »مجمع الزوائد« ، طبرانى در »المعجم الكبير« ، جلالالدين سيوطى در »تاريخ الخلفاء« ، بدخشانى در »مفتاح النجا« و »نزل الابرار« ، محمد صدر عالم در »معارج العلى« ، وصابى شافعى در »الاكتفاء« ، ابونعيم در »فضائل الصحابة« ، خوارزمى در »مقتل الحسينعليه السلام« ، ابنعدى در »الكامل« ، ابنعساكر در »تارخ مدينة دمشق« .××× 1 كتاب الولاية: ص 230 ح 64 . مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. مجمع الزوائد )هيثمى( : ج 9 ص 108. المعجم الكبير: ج 19 ص 291 ح 646 . تاريخ الخلفاء )سيوطى( : ص 114. نزل الابرار: ص 20. مقتل الحسينعليه السلام: ج 1 ص 48. الكامل: ج 6 ص 381. ترجمة الامام علىعليه السلام من تاريخ مدينة دمشق: ج 2 ص 81 ح 582 . ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
134. محمد بن ابىبكر
سليم در كتاب خود به نام »كتاب سليم بن قيس الهلالى« حديث غدير را از وى نقل كرده است.
135. محمد بن مسلمه انصارى )م 43 يا 46 يا 47 ق(
سليم در »كتاب سليم بن قيس الهلالى« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 3 كتاب سليم بن قيس الهلالى: ج 2 ص 636 ح 11. ×××
136. مقداد بن عمرو كندى زهرى )م 33 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و حموينى در »فرائد السمطين« حديث غدير را از مقداد روايت كردهاند.××× 4 فرائد السمطين: ج 1 ص 312 ح 250. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 5 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
137. ناجية بن عمرو خزاعى
ابناثير در »اسد الغابة« و ابنحجر در »الاصابة« روايت كردهاند كه ناجية بن عمرو يكى از كسانى است كه در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در كوفه براى حضرت شهادت داد. همچنين ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و خطيب خوارزمى در »مقتل الحسينعليه السلام« او را از جمله روايان حديث غدير از صحابه به شمار آورده است.××× 1 اسد الغابة )ابناثير( : ج 5 ص 6 . الاصابة )ابنحجر( : ج 3 ص 542 . كتاب الولاية: ص 195 ح 29. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. مقتل الحسينعليه السلام: ج 1 ص 48. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
138. نعمان بن عجلان زرقى انصارى
ابناثير جزرى در »اسد الغابة« و ابنحجر در »الاصابة« نقل كردهاند كه در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه به نقل اصبغ بن نباته، از جمله كسانى كه در مناشده حضرت به حديث غدير گواهى دادند نعمان بن عجلان است. همچنين ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و قاضى در »تاريخ آلمحمدعليهم السلام« وى را از جمله راويان حديث غدير از صحابه شمرده است.××× 3 اسد الغابة: ج 1 ص 369 368. الاصابة: ج 1 ص 304 ش 1567. كتاب الولاية: ص 255. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. تاريخ آلمحمدعليهم السلام: ص 67 . ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 4 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
نضلة بن عتبه )عبيد( اسلمى، ابوبرزه = فضلة )نضلة( بن عتبه )عبيد( اسلمى، ابوبرزه
139. نيط بن شريط
شهابالدين در »تشنيف الآذان« حديث غدير را از وى نقل كرده است.
140. هاشم بن عتبة بن ابىوقاص مرقال زهرى مدنى )م 37 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و ابناثير در »اسد الغابة« و قندوزى در »ينابيع المودة« ماجراى احتجاج اميرالمؤمنينعليه السلام به حديث غدير در كوفه را نقل كردهاند، كه هاشم مرقال از جمله كسانى است كه به حديث غدير شهادت دادند. ابنحجر نيز در »الاصابة« اين ماجرا را روايت كرده، ولى قسمتى از اول آن را انداخته و نام هاشم مرقال را ذكر نكرده است! البته از اين قبيل سقط و تحريف در كتب و تأليفات ابنحجر بسيار مشاهده مىشود!××× 1 كتاب الولاية: ص 241 ح 81 . اسد الغابة )ابناثير( : ج 1 ص 368. ينابيع المودة: ج 1 ص 109 108. الاصابة )ابنحجر( : ج 1 ص 305. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
141. هلال بن حارث، ابوحمراء خادم رسولخداصلى الله عليه وآله
جعابى در »نخب المناقب« و همدانى در »مودة القربى« و امرتسرى در »ارجح المطالب« و نيز در »احقاق الحق« حديث غدير را از او نقل كردهاند.××× 3 مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. مودة القربى )همدانى( : ص 50 . ارجح المطالب )امرتسرى( : ص 581 . تعليقات احقاق الحق: 5 ص 38 ح 7. ×××
142. وحشى بن حرب حبشى حمصى، ابووسمه )ابودسمه(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« حديث غدير را از وحشى بن حرب روايت كرده، و خوارزمى در مقتلش او را از جمله راويان حديث غدير از صحابه به شمار آورده است.××× 4 كتاب الولاية: ص 240 ح 80 . مناقب آلابىطالب: چ 2 ص 228. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 5 الطرائف: ج 1 ص 140. ×××
143. وهب بن حمزه
خوارزمى در »مقتل الحسينعليه السلام« خود وهب بن حمزه را از جمله راويان حديث غدير از صحابه شمرده است. همچنين ابنحجر در »الاصابة« و ابن اثير در »اسد الغابة« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 6 مقتل الحسينعليه السلام: فصل چهارم. الاصابة: ج 3 ص 604 ح 9159. اسد الغابة: ج 5 ص 94. ×××
144. وهب بن عبداللَّه سوائى )شوائى( ، ابوحجيفه، وهب الخير )م 64 يا 74 ق(
ابنعقده در كتاب »الموالاة« حديث غدير را از وهب بن عبداللَّه روايت كرده است.××× 1 كتاب الولاية: ص 255. ××× در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 2 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
145. يزيد بن خطيب اسلمى
ابنعقده در كتاب »الموالاة« وى را از راويان حديث غدير بر شمرده است.
يزيد بن شراحيل انصارى = زيد )يزيد( بن شراحيل انصارى
146. يزيد بن وديعه
ابناثير در »اسد الغابة« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 3 اسد الغابة )ابناثير( : ج 3 ص 231. ×××
147. يعلى بن مرّة بن وهب ثقفى، ابومُرازم
ابنعقده در كتاب »الموالاة« و جعابى در »نخب المناقب« و حافظ ابوموسى و حافظ ابونعيم و ابناثير در »اسد الغابة« و ابنحجر در »الاصابة« حديث غدير را از يعلى بن مره روايت كردهاند.××× 4 كتاب الولاية: ص 195 ح 29. مناقب آلابىطالب: ج 2 ص 228. اسد الغابة )ابناثير( : ج 2 ص 233 و ج 4 ص 93 و ج 5 ص 6 . الاصابة )ابنحجر( : ج 3 ص 452. ×××
در كتب شيعه نيز ابنطاووس در »الطرائف« حديث غدير را از او نقل كرده است.××× 5 الطرائف: ج 1 ص 141. ×××
اينها يكصد و چهل و هفت تن از بزرگان صحابه پيامبرصلى الله عليه وآله هستند كه به شكلهاى مختلف و جريانهاى متفاوت حديث غدير را نقل كردهاند، كه هر كدام با اسناد بسيار و در كتب متعدد آمده است. بسا آنچه به دست نياوردهايم يا به دست ما نرسيده بسيار بيش از اين باشد، چرا كه با توجه به جمعيتى كه در غدير خم وجود داشته، حتماً راويان حديث غدير چندين برابر نامبردگان بوده است.
اجتماعى كه در آن روز به اين داستان گوش فرا داده و آن را درك كردند بيش از يكصد هزار تن بودهاند. بالطبع تك تك اين گروه عظيم پس از بازگشت به وطن خود از اين واقعه عظيم سخن گفته و آن را نقل كردهاند.
همان طور كه هر مسافرى پس از بازگشت به وطن، آنچه از حوادث مهم و غير عادى در طى مسافرت ديده را براى خويشان و دوستان خود بيان مىكند. اين گروه عظيم هم چنين بودهاند و اين داستان تاريخى و مهم را همگى بازگو كردهاند. البته آنانكه كينه در دل داشتند، حِقد درونى آنها مانع شد كه اين داستان مهم را نقل و اشاعه دهند.
بنابراين، اين تعداد كه نام آنها برده شد از جمله اشخاصى هستند كه اين واقعه را از آن جماعت نقل كردهاند، و چه بسيار كسانى هم كه پس از درك اين مجمع بزرگ و شنيدن اين امر مهم قبل از آنكه به وطن و مسكن خود برسند و يا پيش از آنكه موفق ببيان مشهودات و مسموعات خود شوند، دست حوادث آنها را نابود ساخته، يا در بيابانها و پهنه صحراى حجاز مرگ گريبانشان را گرفته و يا سوانح و حوادث گوناگون آنها را از يادآورى و بيان اين خاطره بزرگ باز داشته است.
در روايت زيد بن ارقم تلويحاً به اين معنى اشاره شده كه قسمتى از حاضرين در آن روز و در آن مكان از جمله صحرانشينان بودهاند كه سخنى از آنان در دسترس ديگران قرار نگرفته و منشأ نشر و اِسناد اين خبر واقع نشدهاند. با همه اين امور و حوادث و موانع، در اثبات و تواتر اين حديث آنچه كه به آن دست يافته و ذكر كرديم كافى است.
- ↑ مناقب على بن ابى طالب عليه السلام (ابن مغازلى) : ص ۱۶ ح ۲۳۲. الطرائف (ابن طاووس) : ص ۱۴۳ ح ۲۱۸. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۸۴ ح ۶۹ . العمدة (ابن بطريق) : ص ۵۱ .
- ↑ ترجمة الامام على بن ابى طالب عليه السلام من تاريخ دمشق (ابن عساكر) : ج ۲ ص ۸ ح ۵۸۷ .
- ↑ كتاب الولاية: ص ۱۵۵ ح ۱. مناقب آل ابى طالب: ج ۲ ص ۲۲۸. اسنى المطالب (شمس الدين جزرى) : ص ۴۸. مناقب على بن ابى طالب عليه السلام: ص ۲۷ ح ۳۹.
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۰.
- ↑ حديث الولاية: ص ۲۵۴ ح ۵۵ . مقتل خوارزمى: ج ۱ ص ۴۸. مناقب آل ابى طالب: ج ۲ ص ۲۲۸.
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۱.
- ↑ حديث الولاية: ص ۲۳۶ ح ۲۳. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۰۷ و ج ۵ ص ۲۰۵. الاصابة: ج ۳ ص ۴۰۸ و ج ۴ ص ۸۰ .
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۱.
- ↑ حديث الولاية: ص ۱۹۶ ح ۳۰.
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۱.
- ↑ مناقب على بن ابى طالب عليه السلام (ابن مغازلى) : ص ۲۷ ح ۳۹.
- ↑ تاريخ آل محمد عليهم السلام: ص ۶۷ . الاستيعاب (چاپ در ذيل الاصابة) : ج ۴ ص ۱۳۴. اسد الغابة: ج ۵ ص ۲۷۳. الاصابة: ج ۴ ص ۱۵۵ ح ۹۰۴ و ص ۱۵۹ ح ۹۲۷.
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۱.
- ↑ اسعد الغابة: ج ۳ ص ۳۰۷ و ج ۵ ص ۲۰۵. تاريخ آل محمد عليهم السلام (قاضى بهلول بهجت) : ص ۶۷ .
- ↑ اسد الغابة: ج ۵ ص ۲۷۶. الاصابة: ج ۵ ص ۱۵۹ ح ۹۲۶.
- ↑ مناقب آل ابى طالب: ج ۲ ص ۲۲۸.
- ↑ المناقب (خوارزمى) : ص ۳۵. تاريخ الخلفاء (سيوطى) : ص ۱۱۴.
- ↑ تاريخ بغداد: ج ۸ ص ۲۹۰. تهذيب الكمال فى اسماء الرجال: ج ۷ ص ۳۲۷. مناقب خوارزمى: ص ۱۳۰. اسنى المطالب: ص ۳. الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۵۹. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. كنز العمال: ج ۶ ص ۴۰۳،۱۵۴. الاستيعاب: ج ۲ ص ۴۷۳. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۴. نزل الابرار: ص ۲۰.
- ↑ كتاب الامالى (صدوق) : ص ۲. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۸ ح ۱۴ و ج ۹۷ ص ۱۱۰ ح ۱. الطرائف (ابن طاووس) : ص ۱۴۷ ح ۲۲۲. الغارات (ثقفى) : ج ۲ ص ۶۵۶ .
- ↑ تاريخ آل محمد عليهم السلام: ص ۶۷ .
- ↑ مناقب آل ابى طالب: ج ۲ ص ۲۲۸.
- ↑ كتاب الولاية: ص ۲۵۵ ح ۹۶. مناقب آل ابى طالب: ج ۲ ص ۲۲۸.
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۱.
- ↑ ممكن است سؤال شود: با توجه به سال وفات اسعد بن زراره - كه سال اول هجرت است - و اين كه واقعه غدير سال دهم هجرى اتفاق افتاده، چطور او راوى حديث غدير است؟ پاسخ اين است كه: منظور از حديث غدير عبارت «من كنت مولاه...» يا مشابه آن است كه به اين نام مشهور شده است، و الزاماً هر كس حديث غدير را نقل كرده لازم نيست در غدير حاضر بوده باشد. بلكه مى توان گفت كه پيش از غدير و در موارد متعدد ديگر نيز اين حديث شريف و مضامين مختلف آن از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده شده است. و لذا هيچ كدام از افرادى كه حديث غدير را از اسعد بن زراره نقل كرده اند اين شبهه به ذهنشان نرسيده است.
- ↑ اسنى المطالب (شمس الدين جزرى) : ص ۴. ارجح المطالب (امرتسرى) : ص ۵۶۸ .
- ↑ اليقين فى امرة المؤمنين (ابن طاووس) : ص ۳۴ ب ۳۷. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۳۳ ح ۱۰۲.
- ↑ كتاب الولاية: ص ۲۴۴ ح ۸۴ .
- ↑ الطرائف: ص ج ۱ ص ۱۴۱.
- ↑ حديث الولاية: ص ۲۴۴ ح ۸۵ . ينابيع المودة: ص ۴۰. مناقب آل ابى طالب: ج ۲ ص ۲۲۹. تفسير آية المودة: ص ۷۴.
- ↑ اختيار معرفة الرجال (طوسى) : ص ۶۶ ح ۱۱۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۳۳ ح ۱۰۳. الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۱.
- ↑ حديث الولاية: ص ۲۴۵ ح ۸۸ . مناقب آل ابى طالب: ج ۲ ص ۲۲۸. ينابيع المودة: ص ۴۰.
- ↑ حديث الولاية: ص ۲۴۵ ح ۸۸ .
- ↑ تاريخ بغداد: ج ۷ ص ۲۷۷. المعارف (ابن قتيبه دينورى)ج۹ : ص ۲۹۱. تاريخ الخلفاء (سيوطى) : ص ۱۱۴. كنز العمال (متقى هندى) : ج ۶ ص ۴۰۳ ۱۵۴. نزل الابرار (بدخشى) : ص ۲۰. اسنى المطالب (جزرى) : ص ۴. ترجمة الامام على عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۲ ص ۸ ح ۵۸۳ .
- ↑ معانى الاخبار (صدوق) : ص ۳۴۱ ح ۴. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۳ ح ۱۷. الامالى (طوسى) : ج ۲ ص ۳۴۱ ح ۴. مناقب على بن ابى طالب عليه السلام (ابن مغازلى) : ص ۲۶ ح ۳۸. الطرائف (ابن طاووس) : ص ۱۴۸ ح ۲۲۴.
- ↑ ۱ مسند احمد بن حنبل: ج ۴ ص ۲۸۱. سنن ابن ماجه: ج ۲ ص ۲۹ ۲۸. الخصائص (نسائى) : ص ۱۶. تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۲۷. الاستيعاب (ابن عبدالبر) : ج ۲ ص ۴۷۳. الرياض النضرة (محب الدين طبرى) : ج ۲ ص ۱۶۹. ذخائر العقبى (محب الدين طبرى) : ص ۶۷ . المناقب (خوارزمى) : ص ۹۴. الفصول المهمة (ابن صباغ مالكى) : ص ۲۵. كفاية الطالب (گنجى شافعى) : ص ۱۴. تفسير فخر رازى: ج ۳ ص ۶۳۶ . تفسير نيشابورى: ج ۶ ص ۱۹۴. الجامع الصغير: ج ۱ ص ۵۵۵ . مشكات المصابيح: ص ۵۵۷ . كنز العمال: ج ۶ ص ۳۹۷ ۱۵۲. البداية و النهايه (ابن كثير) : ج ۵ ص ۲۰۹ و ج ۷ ص ۳۴۹. نزل الابرار: ص ۲۱ ۱۹. الخطط (مقريزى) : ج ۲ ص ۲۲۲. روح المعانى: ج ۲ ص ۳۵۰. المنار: ج ۶ ص ۴۶۴. اسنى المطالب: ص ۳.
- ↑ بشارة المصطفى صلى الله عليه وآله (طبرى) : ص ۲۰۳ ۱۶۶. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۷ ح ۴۳ و ص ۲۲۲ ح ۹۴. مودة القربى (همدانى) : ص ۵۵ . نفحات اللاهوت (كركى) : ص ۲۷. مناقب آل ابى طالب (ابن شهرآشوب) : ج ۲ ص ۲۳۶ ۲۲۰.
- ↑ مستدرك حاكم: ج ۳ ص ۱۱۰. حلية الاولياء: ج ۴ ص ۲۳. الاستيعاب: ج ۲ ص ۴۷۳. اسنى المطالب (جزرى شافعى) : ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. الجامع الصغير: ج ۲ ص ۵۵۵ . كنز العمال: ج ۶ ص ۳۹۷. نزل الابرار: ص ۲۰. المنار: ج ۴ ص ۴۶۴.
- ↑ كشف الغمة (اربلى) : ج ۱ ص ۲۸۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۶ ح ۷۹. الطرائف (ابن طاووس) : ص ۱۴۹ ح ۲۲.
- ↑ مناقب آل ابى طالب: ج ۲ ص ۲۲۸.
- ↑ كتاب الولاية: ص ۲۳۷ ح ۷۴. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۰۷.
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۱.
- ↑ مناقب آل ابى طالب: ج ۲ ص ۲۲۸.
- ↑ مناقب آل ابى طالب: ج ۲ ص ۲۲۸. اسد الغابة (ابن اثير) : ج ۳ ص ۳۰۷ و ج ۵ ص ۲۰۵. مقتل الحسين عليه السلام: ج ۱ ص ۴۸. تاريخ آل محمدعليهم السلام: ص ۶۷ .
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۰.
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۰.
- ↑ كتاب الولاية: ص ۲۳۰. مناقب آل ابى طالب: ج ۲ ص ۲۲۸. مقتل خوارزمى: فصل چهارم. كنز العمال: ج ۶ ص ۳۹۸.
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۰.
- ↑ كتاب الولاية: ص ۲۱۸ ح ۴۹. الاستيعاب: ج ۲ ص ۴۷۳. تهذيب التهذيب: ج ۷ ص ۳۳۷. كفاية الطالب: ص ۱۶. فرائد السمطين: باب نهم، سمط اول. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۹. كنز العمّال: ج ۶ ص ۳۹۸. ينابيع المودة: ص ۴۱. العمدة: ص ۵۳ . اسنى المطالب: ص ۳. تاريخ آل محمد عليهم السلام: ص ۶۷ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۴. الطرائف (ابن طاووس) : ص ۱۴۵ ح ۲۱۹.
- ↑ مناقب آل ابى طالب عليه السلام (ابن شهرآشوب) : ج ۲ ص ۲۴۰. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۲.
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۰ ، ۱۴۱.
- ↑ تاريخ آل محمد عليهم السلام (قاضى بهلول بهجت) : ص ۶۸ . ينابيع المودة: ص ۳۳۶ ۳۱.
- ↑ مجمع الزوائد (هيثمى) : ج ۹ ص ۱۰۶. تاريخ الخلفاء (سيوطى) : ص ۱۴. البداية و النهاية (ابن كثير) : ج ۷ ص ۳۴۹. كنز العمال: ج ۶ ص ۳۹۹ ۱۵۴. كتاب الولاية: ص ۲۵۵. مناقب آل ابى طالب: ج ۲ ص ۲۲۸. المعجم الكبير: ج ۲ ص ۲۵۷ ح ۲۵۰۵.
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۱.
- ↑ كتاب الولاية: ص ۱۹۳ ح ۲۵. فرائد السمطين: ج ۱ ص ۳۱۶ - ۳۱۴ ب ۵۸ . اسنى المطالب: ص ۴. مقتل الحسين عليه السلام: ج ۱ ص ۴۸. ينابيع المودة: ج ۱ ص ۳۴۱ ح ۳.
- ↑ كتاب سليم بن قيس الهلالى: ج ۲ ص ۶۳۶ ح ۱۱. الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۰.
- ↑ كتاب الولاية: ص ۲۸۸. مناقب آل ابى طالب: ج ۲ ص ۲۲۸. تاريخ آل محمد عليهم السلام: ص ۶۷ .
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۱.
- ↑ اسد الغابة: ج ۱ ص ۳۰۸. تاريخ آلمحمد عليهم السلام: ص ۶۷ . مناقب سيدنا على عليه السلام: ص ۵۲ . بلوغ الامانى (چاپ در ذيل «الفتح الربانى» ) : ج ۲۳ ص ۱۲۸. كشف الاستار «چاپ در ذيل مسند شمس الاخبار» ) : ج ۱ ص ۱۰۲.
- ↑ مناقب آل ابى طالب: ج ۲ ص ۲۲۸.
- ↑ مناقب آل ابى طالب: ج ۲ ص ۲۲۸.
- ↑ كتاب الولاية: ص ۲۳۹ ح ۷۸. الكنى و الاسماء (دولابى) : ج ۲ ص ۸۸ . اسد الغابة: ج ۱ ص ۳۶۷. الاصابة: ج ۱ ص ۳۷۲. ينابيع المودة: ج ۱ ص ۱۰۹ ح ۳۰. مناقب آل ابی طالب: ج ۲ ص ۲۲۸.
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۱.
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۱.مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۳. تاريخ خوارزمى: ج ۸ ص ۲۷۶.
- ↑ اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۰۷ و ج ۵ ص ۲۰۵. الرياض النضره: ج ۲ ص ۱۶۹. كنز العمال: ج ۶ ص ۱۵۴. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۱ و ج ۷ ص ۳۴۹. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۶. تاريخ الخلفاء (سيوطى) : ص ۱۱۴. نزل الابرار (بدخشى) : ص ۲۰. اسنى المطالب (جزرى) : ص ۴.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱.
- ↑ كتاب الولاية: ص ۲۴۱. اسد الغابة: ج ۱ ص ۳۶۸. الاصابة: ج ۱ ص ۳۰۴. ينابيع المودة: ج ۱ ص ۱۰۹ ۱۰۸.
- ↑ الطرائف: ج ۱ ص ۱۴۱.
- ↑ ينابيع المودة: ص ۳۸. صحيح ترمذى: ج ۲ ص ۲۹۸. الفصول المهمة: ص ۲۵. مناقب الثلاثة (چاپ مصر) : ص ۱۹. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۹ و ج ۷ ص ۳۴۸. الصواعق (ابن حجر) : ص ۲۵. السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۱. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۶۵. نزل الابرار: ص ۱۸. اخبار الدول: ص ۱۰۲. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. تاريخ آل محمد عليهم السلام: ص ۶۸
- ↑ الخصال (صدوق) : ج ۱ ص ۶۵ ح ۸ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۱ ح ۱۵ و ص ۱۹۰.